در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سالهاست رشتههای مختلف هنری شکلات را دستمایه ایجاد آثار بسیار متنوعی قرار دادهاند. استفاده از موضوع شکلات بیشتر در هنر مربوط به کودکان رواج داشته و دارد و آثار مختلف ادبی و تصویری حول آن ساخته شده است. در موسیقی نیز شکلات دستکم در نامگذاری کنایهآمیز آثار خودنمایی کرده است. در همین حال، هنرهای تجسمی چون نقاشی و مجسمهسازی از گذشته تا امروز نگاهی گویا و تیزبین به شکلات برای خمیرمایه هنری داشته و آثاری زیبا و خوشمزه نیز آفریده است. با این حال فضای این پرونده امکان پرداختن کامل و عمقی به موضوع هنر و شکلات را نمیدهد و بنابراین به گزیدهای بسیار کوتاه از این رابطه در دو عرصه پرطرفدار ادبیات و سینما اکتفا میکنیم. اگر به حافظهتان فشار بیاورید شاید آنچه میخوانید در دوران کودکیتان برایتان آشنا بوده باشد.
هانسل و گرتل (خانه شکلاتی ـ ادبیات)
هانسل و گرتل فرزندان یک هیزمشکن هستند. در سالی که قحطی بزرگی روی میدهد، همسر هیزمشکن (که نامادری هانسل و گرتل است) برای آنکه غذای بیشتری برای او و شوهرش باقی بماند، نقشهای میکشد و به هیزمشکن میگوید تصمیم دارد بچهها را به جنگل ببرد و در آنجا رهایشان کند تا از گرسنگی بمیرند. هیزمشکن که با این نقشه مخالف است سرانجام با اکراه تسلیم همسرش میشود. اما آن دو نمیدانند هانسل و گرتل نیز صحبتهای آنها را در اتاق خوابشان شنیدهاند. دو کودک پس از آنکه والدینشان به خواب میروند از خانه بیرون میزنند و تا آنجا که میتوانند سنگریزههای سفید جمعآوری میکنند و به اتاقشان بازمیگردند.
فردا صبح آنها همراه پدرومادرشان به جنگل میروند و ردی از سنگریزههای سفید را دنبال خود میریزند. پس از آنکه والدینشان رهایشان میکنند، آنها منتظر رسیدن شب و بالا آمدن ماه میشوند و رد سنگریزهها را که اینک در زیر نور ماه میدرخشند دنبال میکنند و به خانه بازمیگردند. یک هفته بعد و شاید هم بیشتر، همسر هیزمشکن با عصبانیت به شوهرش میگوید بچهها را تا آنجا که میتواند به اعماق جنگل ببرد و رهایشان کند تا بمیرند. هانسل و گرتل با فهمیدن این موضوع تصمیم به جمعکردن سنگریزههای سفید بیشتری میگیرند، اما با در قفلشده خانه مواجه شده و نمیتوانند خارج شوند.
صبح روز بعد پدرشان آن دو را به اعماق جنگل میبرد و هانسل با خردکردن تکهنانی که همراه خود برداشته اقدام به گذاشتن ردی برای بازگشتشان به خانه میکند. اما پس از رها شدن در جنگل میبینند پرندگان تمام خردههای نان را خوردهاند. هانسل و گرتل که اینک واقعا گم شدهاند پس از چند روز سرگردانی در جنگل با دنبال کردن کبوتر سفید زیبایی به خانهای که از کیک، آبنبات و نان زنجبیلی درست شده میرسند. دو کودک که چیزی نخوردهاند با حرص شروع به خوردن سقف خانه میکنند که ناگهان در خانه باز شده و عجوزه زشتی در آستانه در ظاهر میشود. او بچهها را با وعده تختخواب نرم و خوراکهای خوشمزه به درون خانهاش میکشد، اما هانسل و گرتل نمیدانند او درواقع جادوگر آدمخواری است که با ساخت خانهای اینچنینی بچهها را به دام میاندازد تا آنها را بخورد.
جادوگر هانسل را در قفسی آهنی زندانی کرده و گرتل را مجبور به خدمتکاری میکند. او هر روز به هانسل غذا میدهد تا چاق شود و او را بخورد، اما هانسل با هوشیاری استخوانی را که درون قفس یافته نشان جادوگر میدهد. جادوگر که نابیناست با لمس استخوان گمان میبرد آن انگشت لاغر هانسل است و هنوز آنقدر پروار نشده تا غذای جادوگر شود. چند هفته میگذرد و جادوگر که دیگر کاسه صبرش لبریز شده، تصمیم میگیرد هانسل را بخورد حال میخواهد چاق باشد یا لاغر.
جادوگر اجاق را برای پختن هانسل روشن میکند، اما چون حسابی گرسنه شده است تصمیم میگیرد گرتل را هم بخورد. پس گرتل را نزدیک آن میآورد و از او میخواهد ببیند آیا شعلهها به اندازه کافی بلند است یا نه. گرتل که از نیت جادوگر آگاه شده تظاهر میکند که منظور او را نمیفهمد. جادوگر که عصبانی شده به گرتل نشان میدهد چه باید بکند و همین که سرش را درون اجاق میکند، گرتل او را به درون اجاق هل میدهد، در آن را میبندد و با زیادکردن حرارت جادوگر را در آتش میسوزاند. او سپس برادرش را از قفس آزاد میکند و آن دو صندوقچهای پر از جواهرات، طلا و الماس را در آن خانه مییابند. بچهها آن گنجینه را درون کیسهای ریخته و موفق میشوند مسیر بازگشت به خانهشان را بیابند. در این مدت همسر هیزمشکن به طرز مشکوکی مرده و هیزمشکن که هر روز خود را به خاطر از دست دادن فرزندانش سرزنش میکند با دیدن آنها شادمان میشود. آنها سپس تا آخر عمر با ثروت جادوگر به خوبی و خوشی با یکدیگر زندگی میکنند.
چارلی و کارخانه شکلاتسازی (فیلم)
کارگردان: تیم برتون ـ بازیگران: جانی دپ، فردی هایمور، دیوید کلی و هلنا بونهام کارتر.
در لندن چارلی، پسری کوچک و فقیر با پدر و مادرش به همراه دو پدربزرگ و مادربزرگ پیر خود در کانون گرم خانوادگی زندگی میکند و فقر را احساس نمیکند. چارلی علاقه زیادی به شکلات دارد، ولی به حدی فقیر است که هر سال فقط میتواند یک شکلات بخورد.
در نزدیکی خانه او کارخانه بزرگ شکلاتسازی قرار دارد که قبلا به دست فردی عجیب به نام ویلی وانکا اداره میشده است. او بهترین شکلات دنیا را میساخت و آن را به تمام دنیا صادر میکرد، اما کمکم کارخانهداران دیگر به او حسودی کردند و اسرار شکلاتسازی او را دزدیدند و شکلاتهایی به همان خوبی ساختند. آقای وانکا روحیه خود را باخت و کارخانه را تعطیل کرد.
حالا بعد از سالها این خبر به گوش میرسد ویلیوانکا پنج بلیت طلایی داخل پنج شکلات وانکا پنهان کرده است و میگوید پنج کودک خوششانس از هر جایی در جهان میتوانند از کارخانه او بازدید کنند. جهان بهدنبال این پنج بلیت زیر و رو میشود و در آخر پنج کودک مشخص میشوند: گروپ؛ یک پسر چاق و شکموی حریص. وروکا سالت؛ دختری که والدین پولدارش او را لوس کردهاند. وایولت بورگارد؛ دختری که آدامس میجود، مایک تی وی؛ پسری دیوانه تلویزیون و در نهایت چارلی فقیر و خوشبخت. هر کدام از آنها با یکی از بستگانشان به کارخانه میآیند. این بازدید یک برنده خوششانس دارد که جایزه ویژهای میبرد.
ویلی وانکا آدم بشدت عجیبی است که با گذشت سالها هنوز تنها زندگی می کند . پدر دندانپزشک او شکلات را برای او ممنوع و در او عقده درست کرده بود. ویلی از خانه فرار میکند و تمام عمرش با همان ویژگی بچگانه زندگی میکند.
در آبشار شکلات موجودات کوچکی به نام اومپالومپا کار میکنند که در واقع کارمندان کارخانه هستند.
آگوستوس همان پسر حریص شکمو در آبشار میافتد و از بازدید حذف میشود؛ پس وایولت در اتاق اختراعات با یک آدامس باد میشود و او نیز حذف میشود. وروکا به قصد دست زدن به یکی از سنجابها مورد حمله آنها قرار میگیرد. مایک تی وی نیز در اتاق تلویزیون شکلاتی حذف میشود. در نهایت چارلی باقی میماند و برنده میشود.
جایزه او خود کارخانه شکلاتسازی است که آقای وانکا به او واگذار کرده است. اما وانکا پیشنهاد میکند چارلی بدون خانوادهاش این کارخانه را اداره کند. چارلی جواب منفی میدهد و میگوید کارخانه و همه شکلاتهای دنیا را با خانوادهاش عوض نمیکند. سرانجام آقای وانکا وارد خانواده چارلی میشود. او دوباره به چارلی پیشنهاد میدهد و چارلی قبول میکند.
چارلی یک کارخانه برنده شد، اما چیزی که آقای وانکا برنده شد خیلی بزرگتر و با ارزشتر بود: یک خانواده... .
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد