حسام می‌گوید دیگر نمی‌تواند رفتارهای همسرش را تحمل کند

حضور زوج جوان در دادگاه به خاطر وسواس

حسام می‌گوید همسرش بیماراست اما او را نه به دلیل بیماری‌اش بلکه به خاطر لجبازی برای درمان این بیماری، طلاق می‌دهد.
کد خبر: ۶۸۲۸۹۴

آنها پنج سال قبل با هم ازدواج کردند و دو فرزند دارند، حمیده راضی به این جدایی نیست و به همسر و فرزندانش علاقه زیادی دارد اما اصرار حسام برای جدایی، آنها را به دادگاه خانواده شماره 2 تهران کشانده است و آنها پرونده طلاق را تشکیل داده‌اند. با این حال این زن و شوهر نسبت به سرنوشت فرزندانشان نگران هستند و نمی‌توانند از آنها جدا شوند.

پرده اول؛ روایت حسام

من زنم را دوست دارم. اصلا مگر می‌شود آدم کسی را دوست نداشته ‌باشد و با او ازدواج کند اما دیگر از دست کارهایش کلافه ‌شده‌ام. نزدیک دو سال است که حمیده بیماری روحی گرفته و حاضر نیست به دکتر برود و زندگی همه ما مختل شده ‌است. پنج سال قبل با حمیده آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. او زن بسیار مهربان و خوبی است و هیچ وقت در زندگی با او مشکلی نداشتم.

من مکانیک هستم و کارم طوری است که وقتی شب‌ها به خانه می‌آیم، خیلی کثیف هستم. خودم این موضوع را می‌دانم و به همین دلیل هم بلافاصله بعد از این‌که به خانه می‌رسم، حمام می‌کنم. سرکار هم لباس کار می‌پوشم و لباس‌هایم را کثیف نمی‌کنم اما زنم نمی‌تواند با این شغل کنار بیاید تا قبل از این‌که بچه‌دار شویم، زندگی‌مان خیلی خوب بود و مشکلی نداشتیم. پسر بزرگم که به دنیا آمد کم‌کم حمیده دچار وسواس شد.

اوایل فقط شست‌وشو کرده و مرتب خانه را تمیز می‌کرد اما بعد از مدتی، این وسواس‌ها مرا هم به دردسر انداخت. او می‌گفت تو کثیف هستی و باید روزی دو بار حمام کنی. مرتب خانه را تمیز می‌کرد و ملحفه‌ها را می‌شست. با این‌که من هر روز حمام می‌کردم، باز هم راضی نمی‌شد. تحمل می‌کردم و می‌گفتم مثل هر زن دیگری از تمیزی خوشش می‌آید. حتی مجبور شدم با این‌که وضع مالی زیاد خوبی نداشتم، کارگر بگیرم که به زنم کمک کند. حمیده با کارگر هم کنار نیامد و می‌گفت اینها درست کار نمی‌کنند. این رفتارها ادامه داشت تا این‌که باردار شد. وقتی باردار بود نمی‌توانست زیاد کار کند؛ دکتر گفته‌ بود باید استراحت کند وگرنه به بچه آسیب می‌رسد. البته باز هم نمی‌توانستم حریفش شوم و مرتب بلند می‌شد و خانه را می‌شست.

از مادر همسرم خواهش کردم برای مدتی به خانه ما بیاید و کمکش کند. وقتی مادرش در خانه ما بود حالش بهتر می‌شد چون به مادرش اعتماد داشت و فکر می‌کرد او کارهایی را که خودش نمی‌تواند انجام دهد، برایش انجام می‌دهد.

بچه که به دنیا آمد و دوباره سرپا شد، کارهایش را شروع کرد. فکر می‌کردم آن اخلاق ازسرش افتاده‌ و دیگر مثل سابق نیست اما بدتر شد. دیگر فقط شست‌وشوی خانه نبود بچه‌ها را هم به اندازه لوازم خانه می‌شست. روزی دوبار آنها را به حمام می‌برد وقتی من به خانه می‌آمدم اجازه نمی‌داد وارد شوم و می‌گفت اول باید دست و پایت را بشویی و بعد وارد خانه شوی و بعد هم حمام کنی. مسیر راه رفتنم را پارچه‌ای پهن کرده ‌بود که پایم به زمین نخورد. آن قدر این کارها را ادامه داد تا این‌که پوستش مشکل پیدا کرد اما باز دست بردار نبود و نیست. وسواس او به حدی رسیده که وقتی به مهمانی می‌رویم، با خودش دستمالی می‌برد و زیرش پهن می‌کند. غذا نمی‌خورد تا به خانه برگردیم بعد لباس همه ما را می‌شوید. او با این کارهایش آبرویم را همه جا برده و کاری کرده که دیگر نمی‌توانم حتی سرم را جلوی فامیل بلند کنم.

دو سال است زنم زندگی را برای من و بچه‌ها سیاه کرده ‌است. به او می‌گویم این بیماری است و باید به دکتر بروی و دارو بخوری تا بهتر شوی اما قبول نمی‌کند و می‌گوید شما کثیف هستید و برای توجیه کار خودتان می‌خواهید مرا بیمار نشان بدهید.

هم من و هم بچه‌هایم از دست کارهای او کلافه شده‌ایم. او کاری کرده که دلم می‌خواهد حتی شب‌ها در تعمیرگاه بخوابم و به خانه نروم. دلم برای بچه‌هایم می‌سوزد. آنها خیلی زجر می‌کشند و اگر همین طوری پیش برود، آنها هم بیمار می‌شوند.

با این‌که وکیل گفته بچه‌ها باید تا هفت سالگی طبق قانون پیش مادرشان بمانند اما نمی‌توانم آنها را به مادرشان بسپارم چون می‌دانم مریض می‌شوند. بچه‌ها از دست مادرشان کلافه شده‌اند. می‌خواهم خودم و بچه‌هایم را نجات بدهم. به حمیده گفته‌ام تنها راه تغییر تصمیم من این است که به دکتر برود و بپذیرد که بیمار است و باید درمان شود. اگر قبول کند حاضرم کمکش کنم تا درمان شود و دوباره به زندگی‌مان ادامه دهیم.

پرده دوم؛ روایت حمیده

حسام می‌خواهد کثیفی خودش را گردن من بیندازد. اگر او از دست من خسته شده، من هم از دست او خسته شده‌ام اما اجازه نمی‌دهم بچه‌هایم را مثل خودش کثیف بار بیاورد. ما خوشبخت بودیم و اگر حسام می‌خواست، خوشبخت هم می‌ماندیم. مردی که از صبح تا شب با روغن ماشین و بنزین و اینجور چیزها کار می‌کند، باید خودش را تمیز کند. هربار اعتراض می‌کنم و به او می‌گویم به حمام برود به من می‌گوید تو وسواسی، تو مریضی آن قدر این حرف را تکرار کرده که بچه‌ها هم جور خاصی به من نگاه می‌کنند.

هر مادری باید تمیز باشد تا بتواند بچه‌ها را سالم بزرگ کند. من وسایل خانه را تمیز می‌کنم تا بچه‌هایم مریض نشوند. به خاطر این‌که آنها را سلامت بزرگ کنم، خودم مریض شدم اما شوهرم قدر مرا نمی‌داند او مرتب مرا به خاطر این تمیزی جلوی دیگران تحقیر می‌کند و این را که قبض آب و برق زیاد می‌آید، بهانه می‌کند. من از همان ابتدای ازدواجمان همین طوری بودم و حسام هیچ اعتراضی نمی‌کرد اما حالا از من خسته شده و دیگر مرا دوست ندارد و برای این‌که بتواند از دستم راحت شود، تهمت می‌زند که من بیمار هستم. او کاری کرده که خانواده خودم هم حق را به او می‌دهند و می‌گویند حسام از دست تو اذیت می‌شود و نباید این کارها را بکنی. تهمت بیمار بودن را هم به این دلیل به من می‌زند که بچه‌ها را بگیرد. من می‌دانم این بچه‌ها که در تمیزی و ناز بزرگ شده‌اند، اگر با پدرشان باشند بیمار می‌شوند.

یک بار حسام پسر بزرگم را به تعمیرگاه برد و من تا سه روز نمی‌توانستم سیاهی‌های روی بدن او را تمیز کنم.با این‌که راضی به این جدایی نیستم اما اگر حسام می‌خواهد از هم جدا شویم قبول می‌کنم ولی بچه‌ها را به او نمی‌دهم. مشکل ما تمیزی من و کثیفی شوهرم است. اگر او خودش را تغییر بدهد، به این زندگی ادامه می‌دهم. او پدر فرزندان من است.

سولماز خیاطی

نظر کارشناس

باورهای نادرست درباره وسواس

عاطفه کشاورزی /مشاور خانواده

وسواس یکی از بیماری‌هایی است که باورهای نادرست زیادی درباره آن وجود دارد.این مشکل قابل کنترل و رفع است اما مساله اصلی اینجاست که فرد وسواسی نمی‌پذیرد رفتارش بیمارگونه است بنابراین در وهله اول باید سعی کرد او را نزد روان‌درمانگر برد. این کار با اجبار، تهدید و توهین ممکن نیست. اگر هم فردی به این دلایل روان‌درمانی را شروع کند،خیلی زود آن را رها خواهد کرد و نتیجه مطلوب را نمی‌گیرد. حسام گرچه به مشکل همسرش پی برده اما در برابر آن واکنش درستی نداشته و نتوانسته زنش را مجاب به درمان کند. یکی از مشکلاتی که همسران افراد وسواسی دارند، همین است. آنها ابتدا باید نحوه رفتار با همسر خود را بیاموزند به همین دلیل ابتدا خودشان باید نزد مشاور بروند و موضوع را مطرح کنند تا بتوانند راهنمایی لازم را بگیرند. این زن و شوهر با داشتن دو فرزند قصد جدایی دارند اما باید بدانند طلاق فقط زندگی آنها را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد بلکه آینده فرزندانشان را هم متاثر می‌کند. آنها در صورت شروع شدن پروسه درمانی حمیده مشکل دیگری با هم نخواهند داشت؛ بنابراین بهتر است حسام در تصمیم خود تجدیدنظر کند. یکی از مسائلی که درباره وسواس باید به آن توجه کرد، این است که متاسفانه رسانه‌ها در این‌باره اطلاع‌رسانی درست و کافی نمی‌کنند و حتی گاه افراد وسواسی به سوژه‌هایی برای برنامه‌های طنز تبدیل می‌شوند و همین موضوع افراد را نسبت به واقعیت‌های این مشکل ناآگاه نگه می‌دارد و باورهای غلط را موجب می‌شود، حال آن‌که وسواس موضوعی کاملا جدی است و باید درباره آن اطلاع‌رسانی صحیح انجام شود. ضمن این‌که وسواس همیشه به صورت اصرار بر نظافت جلوه‌گر نمی‌شود بلکه حالت‌های مختلفی دارد که باید به آنها پرداخته شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها