کیهان: بیبلیت ! (گفت و شنود)
گفت: مدتی است که مدعیان اصلاحات چپ میروند و راست مینشینند و میگویند، دکتر روحانی از خودش هیچ گفتمانی نداشته و ندارد و گفتمان اعتدال را از اصلاحطلبان وام گرفته است!
گفتم: اصلاحطلبان اگر گفتمان و پایگاهی داشتند، چرا نامزد اصلی خودشان را وادار به استعفاء کردند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! با دوز و کلک خودشان را به دولت روحانی تحمیل کردهاند و حالا اعتبار نداشته خود را هم به رخ ایشان میکشند و اصلا هم به روی مبارک خود نمیآورند که با چه رسوایی و افتضاحی از سوی ملت مهر باطل شد خوردهاند.
گفتم: طرف بیبلیت سوار اتوبوس شده بود. راننده گفت؛ بلیت؟ و یارو با عصبانیت گفت؛ دیگه از این حرفها نزن! اگر بلیت اهمیت داشت، چرا دفعه قبل که بلیت دادم، پارهاش کردی؟!
سیاست روز:یا من بازی یا بازی بیبازی!
یک نماینده مجلس: ما در فراکسیون خودمان از همراه کردن دو نفر از اعضای فراکسیون به همراه تیم ملی منصرف شدیم...
یک نماینده مجلس: ما در فراکسیون خودمان از همراه کردن دو نفر از اعضای فراکسیون به همراه تیم ملی منصرف شدیم، ولی چرا یک نماینده خاص با هزینه دولت به برزیل میرود؟
اظهارنظر فوق یادآور کدام ضربالمثل شیرین فارسی است؟
الف) دیگی که برای من نمیجوشد بگذار در آن کله حیوان وفادار!! بجوشد.
ب) یا من هم بازی یا بازی بیبازی!
ج) نرو! تو هم نمیتونی مثل ما طاقت بیاری از بس که باحالی نرو / نرو! تو هم مثل ما فکر بیتالمالی نرو!
د) هیچکدام.
سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس تصریح کرد: دستگاهها باید با هر وسیلهای که در اختیار دارند برای گسترش ازدیاد جمعیت تلاش کنند.
منظور از "هر وسیلهای" در عبارت فوق کدام یک از گزینههای زیر است؟
الف) زبان خوش
ب) چوب و چماق
ج) کلاشینکف
د) داغ و درفش
مقصر توفانهای پیاپی تهران کدام یک از گزینههای زیر است؟
الف) خلبان هواپیمای توپولف خط تهران - تبریز
ب) سفیر اوگاندا در گینه بیسائو
ج) مدیرکل راهآهن شرق کشور
د) اتحادیه نصابان دیش ماهواره
علی کفاشیان: احتمالا بازی با تیمملی آرژانتین را میبریم.
کدام یک از واکنشهای زیر احتمال بیشتری دارد؟
الف) بابا پنجعلی: الکی میگه!
ب) فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم
ج) ببعی: آقای مجری بیا! بیا! کفاشیان هنوز هست؟!
د) پسرخاله : نون بگیرم؟ ماست بگیرم؟ دستمال کاغذی بگیریم؟
شرق: چرا رامین منفجر نشد؟
آمبولانس را زده بودم کنار و با باقی اراذل و اوباش که سلطان رسانهها شدهایم در کار رذالت بودیم که یکهو محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی آقای احمدینژاد، نفسکشان و قفلفرمانچرخان و نارنجکدردست با یک حالت قشنگ انتحاری، دواندوان آمد و خودش را انداخت وسط ما و داد زد: من آمدهام. دیروز هم به روزنامه آرمان گفتم که «من آمده بودم در جمع اراذلواوباش که سلطان رسانهها شدهاند خودم را منفجر کنم.»
گفتم: قتل با ارهبرقی در تگزاس دیده بودیم، انفجار با معاونت مطبوعاتی در مطبوعات ندیده بودیم که دیدیم.
بعد من و اراذل و اوباش که سلطان رسانهها شدیم تا 10 شمردیم که رامین منفجر شود نشد. چرا؟ بررسی کردیم دیدیم درست است که رامین قصد داشته خودش را در مطبوعات منفجر کند اما خب حالا گفتن ندارد.
خلاصه توی همین حیصوبیص دیدم یکی آنطرف خیابان رفت دم گمرک و دوتا اجی مجی لاترجی کرد و زرتی ارز دارو تبدیل به پورشه شد که ربطی به داستان ما ندارد.
رامین که هی داشت ضامن نارنجک را میکشید تا خودش را بین اراذلواوباش و سلاطین رسانه منفجر کند، گفت: «اما بلافاصله تمام عوامل بیگانه و منافقان از خیابانها جمعآوری شدند و در برخی از رسانهها لانهسازی کردند.»
در همین لحظه ما نگاه کردیم دیدیم توی همه کشورهای تحریریهها تعدادی لانه وجود دارد و یکسری اراذلواوباش و عوامل بیگانه توش پنهان شدهاند.
رامین که واقعا قصد داشت خودش را منفجر کند گفت: «من آمده بودم خودم را فدا کنم و چیز دیگری در ذهن نداشتم.»
که بر اثر فداسازیاش انفجار عظیمی شد و همهچیز رفت هوا و مطبوعات رفتند هوا و مطبوعاتیها هوا شدند و آمبولانس پرید هوا و آمبولانسچی هوایی شد و خلاصه گردوخاک زیادی شد و خاکش به چشم خیلیها رفت و بعد... بعد که گردوخاک آن کس که آمده بود خودش را منفجر کند نشست، دیدیم اراذلواوباش که سلطان رسانه شدهاند دارند کار خودشان را میکنند و فقط خبری از رامین در دست نیست. به همین مناسبت از یابنده تقاضا میشود در صورت پیداکردن رامین و... یافته را پیش خودشان نگه دارند و جلو انفجار را بگیرند.
قدس: مش غضنفر و طوفان مشهد
او هفته تو خِنَما اخبار نِگا مِکِردُمُ اویَم داشت تهران رِ نوشون مِداد که یَک دولَخِ گُنده یی رِفتِ بودُ ایقذَر شُمالِ قایِمی زِده بود که یَک عالَم درخت شیکیسته بودُ ...
یَک عالَم دیفالُ خِنه خِراب رِفته بودُ یَک چَندنِفریَم مُرده بودنُ چَنتا دِگِیَم راهی مَریضخِنه رِفته بودن. هَموجور که داشتُم اینارِ نِگا مِکِردُمُ از ترس لَرزُم گیریفته بود، ناسَن اخبارگویِ گفتِگ ای طوفان کِلّه کِرده سمتِ شرقُ هَموجور دِره میه طِرف مِشَد. تا ایره گفتِگ قلبُم عینِ بِچّه کَلپِسه شورو کِرد به جُل جُل خوردنُ رنگُم عینِ گَجِ دیفال سیفیت رَفت. بعدَم جینگی زنگ زدُم رَئیسُمُ فردا رِ مرخصی گیریفتُمُ به بِچّه هامَم گفتُم نِمِخه بِرِن مَردِسه یُ پشتِ دَرُ پنجرهایِ خِنَمایَم چوب با میخ زدُمُ تو تُنبونامایَم یَک چَنکیلو سُرب گُذیشتُم که باد نَبَرَمایُ هَمَّما نشستِم گوشه خِنه ولی فرداش که رَفت ایقذَر هوا مَقبولُ صاف بود که بَلکِ درختا یَک خُردویَم تِکون نِمُخوردن.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم چیجوریه که ای ستادِ بحرانُ ای هواشناسیما وَختی که بایِست پیش بینی بُکُنَن، نِمُکُنَنُ ناسَن یَک طوفان میه یُ چند نِفر رِ مُکوشه یُ زخمی مُکُنه یُ چَند مِیلاردَم خسارت مِزِنه، واز اونجه که نِبایست پیش بینی کُنَن از اَلَکی مِگَن امروز ساعت فلان طوفان مَرگبار میه ولی وَختی یَکعالم از کارُ زندگی مُیُفتیُ تدابیر مِیندیشی، بعد مِبینی یَک شُمالِ خُردویَم نِمیه که هَم مویایِ سَرِت جُل بُخوره!
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد