جام جم:سیره نبوی، نیاز ناگزیر
«سیره نبوی، نیاز ناگزیر»عنوان یدداشت روز روزنامه جام جم به قلم محمود حکیمی است که در آن میخوانید،یکی از موضوعاتی که در سالهای اخیر و بخصوص در چند ماه گذشته بسیار مورد توجه قرارگرفته، نوعی نُمود و نمایش جعلی از سیمای پیامبر(ص) و به تبع آن دین مبین اسلام است.
مناسبت هایی از جمله عید بزرگ مبعث یا ولادت رسول گرامی اسلام در این بازه زمانی و روزگار اکنون، فرصت هایی بی بدیل محسوب می شود، برای چهره گشایی واقعی و افشای مکر دروغ پردازانی که نیت آنها جز اختلاف افکنی و جعل واقعیت اسلام نیست.
پژوهش درباره زندگانی رسول اکرم(ص) نشان می دهد که او براستی مظهر تمام نمای کمالات اخلاقی و رفتارهای انسانی بوده است، شاهدان فراوانی هم در این زمینه وجود دارند که مهم ترین آنها که هیچ دخل و تصرف و تحریفی نداشته و ندارد و نخواهد هم داشت، کلام الله مجید است.
خداوند در سوره انبیای آیه 107، پیامبر اسلام را رحمتی عام برای همه انسان ها معرفی کرده و می فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمته للعالمین» و معنی این آیه مبارک چنین است: «و نفرستادیم تو را جز آن که می خواستیم به مردم جهان رحمتی ارزانی داریم.»
این موضوع یعنی «رحمت» بودن حضرت محمد(ص)، شاه کلید امروز ماست که بسیاری تخریب آن را با اهداف متعدد در دستور کار قرار داده اند، همانند تکفیری ها که باعث شده اند متاسفانه در مواردی جهان امروز به خود اجازه دهد گاه به ساحت مقدس نبی گرامی اسلام بی حرمتی کنند.
باور دارم که معرفی شخصیت و نگاه مهربان پیشوای اسلام در این شرایط با بهره گرفتن از احادیث و روایات مستند و مستدل در قالب های مختلف رسانه ای و هنری نیازی ناگزیر است، کافی است در این فرصت به چند نمونه از این دست روایت ها اشاره کنم:
1ـ روزی از رسول خدا(ص) پرسیدند چه کسی را شریرترین عضو جامعه می دانید، حضرت فرمود: ان شرار امتی الذین یکرمون الناس مخافة شرهم / بدترین و شریرترین افراد از امت من آنهایی هستند که مردم از ترس آزارشان به آنها احترام بگذارند.
2ـ روزی یک عرب بیابانی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و حاجتی داشت. وقتی جلو آمد روی حساب آن چیزهایی که شنیده بود، رعب پیامبر اکرم(ص) او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد، پیامبر ناراحت شد و پرسید که آیا از دیدن من زبانت به لکنت افتاد؟ و فورا او را در آغوش گرفت و فشرد به طوری که بدنش بدن پیامبر را لمس کرد و آن گاه پیامبر فرمود آسان بگیر، از چه می ترسی من از جبابره نیستم. من مثل برادر شما هستم. (سیره نبوی / استاد مرتضی مطهری/ ص 29)
3ـ در یکی از مسافرت ها که عده ای از اصحاب ایشان را همراهی می کردند، زمان ظهر قافله ایستاد و همه از مرکب ها پیاده شدند، پیامبر اکرم(ص) نیز پایین آمد و به آن سو که آب بود، رفت تا آماده نماز شود. بعد از این که مقداری از شتر دور شده بود، اصحاب که ناظر صحنه بودند با خود فکر کردند که شاید آن حضرت آن محل را مناسب فرود آمدن تشخیص نداده و آمده است تا دستور حرکت دهد، اما جمعیت با تعجب دیدند وقتی پیامبر به شتر خویش رسید، زانوبند را برداشت و زانوهای شتر را بست و دومرتبه به سوی مقصد قبلی حرکت کرد. یاران با ناراحتی گفتند ای رسول خدا چرا ما را فرمان ندادید که این کار را انجام دهیم و به خود زحمت دادید و برگشتید؟ پیامبر اکرم در پاسخ آنان فرمود: لایستعن احدکم من غیره / در انجام کارهای خود تا می توانید از دیگران کمک نخواهید. (همان/ ص 30)
4ـ مولاعلی بن ابیطالب(ع) در توصیف مهرورزی و نرم خویی پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: «رسول خدا نرم خوترین و بزرگوارترین مردم در معاشرت بود.»
حکایت های متعدد و بسیاری از این دست می توان اشاره کرد و در پایان باید گفت که تنها راه در برابر تکفیری ها و آنهایی که قصد دارند چهره ای خشن از اسلام و رسول اکرم(ص) نمایان کنند، رجعت، پناه بردن و چهره گشایی مجدد از سیره واقعی نبوی است که در آن مهرورزی و محبت موج می زند.
خراسان:ریشه همه مفسدان و مسئولان اعتمادسوز را بسوزانید
«ریشه همه مفسدان و مسئولان اعتمادسوز را بسوزانید»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛دو روز پیش عامل اصلی فساد ۳ هزار میلیارد تومانی پس از برگزاری ۱۵ جلسه دادگاه به اتهام افساد فی الارض و به خاطر اخلال در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد در شبکه بانکی و توسل به روش های متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه اعدام شد.
پرونده این فساد بزرگ مالی با ۳۹ متهم از اواسط سال ۱۳۹۰ تشکیل شد و نخستین جلسه دادگاه در اسفند همان سال برگزار و پس از ۱۵ جلسه دادگاه، در نهایت ۴ نفر از متهمان این پرونده به اعدام، ۲ نفر به حبس ابد و بقیه متهمان نیز به حبس از یک تا ۲۰ سال محکوم و برای ۲ نفر نیز حکم برائت صادر شد.
در این نوشته قصد آن ندارم که به بررسی ماجرای مه آفرید امیر خسروی که در سال ۱۳۴۸ در یکی از روستاهای استان گیلان به دنیا آمد و این که چگونه شد پس از راه اندازی یک گاوداری در فاصله چند سال با استفاده از رانت های گوناگون و دریافت وام های کلان و خرید برخی کارخانه ها و شرکت های دولتی به سرمایه نجومی و نامشروع چند هزار میلیارد تومانی دست یافت، بپردازم آن هم در شرایطی که به گفته وزیر ورزش و جوانان 1.5 میلیون زوج در نوبت وام ۳ میلیونی ازدواج مانده اند یا بسیاری از مردم برای دریافت وام های اندک باید هزار مشقت را تحمل کنند بلکه با بیان این مقدمه قصد دارم چند نکته اساسی درباره فساد در سیستم اقتصادی را به اجمال بنویسم.
۱ - بی گمان این فساد ۳ هزار میلیارد تومانی همانطور که در پرونده دادگاه کاملاً مشخص است توسط یک نفر به وقوع نپیوسته در نتیجه همانطور که عامل اصلی این فساد و ضربه زننده به اقتصاد کشور و از آن مهم تر ضربه زننده به اعتماد و اطمینان مردم پس از برگزاری جلسات متعدد دادگاه به اشد مجازات محکوم شد مردم انتظار دارند تمام کسانی که به هر شکل در این فساد نقش داشته اند نیز به سزای عمل نامشروع و خیانت کارانه خود برسند و دستگاه های دولتی و قضایی و امنیتی تمام سرشاخه ها و شاخه های کوچک و بزرگ این فساد و دیگر مفاسد اقتصادی که در سیستم بانکی و اقتصادی کشور نفوذ کرده را شناسایی و به محکمه بسپارند و دستگاه قضایی نیز همه مقصران و حتی کوتاهی کنندگان در این فساد مالی و دیگر مفاسد اقتصادی را به تناسب قصور یا جرمی که مرتکب شده اند محاکمه و به سزای عمل خود برساند به گونه ای که هیچ مقصر و یا مجرم خرد و کلانی در هر رده مسئولیتی که قرار دارند یا داشته اند کمترین حاشیه امنی برای فرار از محاکمه و مجازات پیدا نکند و هیچ مقصر و مجرمی در هیچ رده مسئولیتی و در هر لباسی نتواند از چنگ قانون بگریزد. پر واضح است که فسادهای بزرگ این چنینی بدون همکاری، مباشرت و تبانی برخی از مسئولان بانکی و برخی دوایر دولتی و حتی بخش خصوصی و... شکل نمی گیرد پس مردم به حق منتظر شناسایی کامل تمام مقصران و مجرمان نه تنها در این فساد بلکه همه فسادهایی که در سیستم اقتصادی رخ داده هستند.
تحقق این مطالبه مردم پس از اقدام قاطع اخیر قوه قضاییه نه تنها موجب می شود که همه خصوصاً مجرمان و تبهکاران اقتصادی و غیراقتصادی باور کنند هزینه ارتکاب جرم و ضربه زدن به حیثیت نظام بانکی و اقتصادی کشور و از آن مهم تر ضربه زدن به اطمینان و اعتماد مردم بسیار بالاست بلکه چنین اقدام هایی باعث می شود آن بخش از اعتماد و اطمینان خدشه دار شده مردم که بر اثر اعمال مجرمانه مفسدان اقتصادی به وجود آمده تا حدود زیادی ترمیم و بازسازی شود.
۲ - آن چه بیش از پیش باید مورد توجه تمامی مسئولان و قانونگذاران و سیستم بازرسی و نظارتی کشور قرار بگیرد این است که این سیستم باید آن چنان قانونمند، چابک، کارآمد و موثر باشد که به بهترین شکل بتواند از به وجود آمدن مفاسد بزرگ و حتی کوچک در همان ابتدای امر جلوگیری کند و سیستم آن چنان قانونمند و کارآمد باشد که هیچ کس نتواند با رشوه، جعل یا هر اقدام خلاف دیگری در آن اخلال به وجود بیاورد. بنابراین تلاش بسیار موثرتری باید از سوی قانونگذاران و مسئولان و ناظران و بازرسان و مجریان انجام شود که احتمال فساد در سیستم را به صفر نزدیک کند و قطعاً مسلم است که پیشگیری بسیار آسان تر و بهتر از جراحی های سخت است.
۳ - نکته قابل توجه دیگر این که اگر با همه دقت ها و کارآمدی سیستم باز هم خدای ناکرده تخلفی صورت گیرد باید سیستم نظارتی و بازرسی درون سازمانی و سیستم نظارتی بازرسی برون سازمانی به گونه ای حساس و هوشیار باشد که هر گونه تخلف را در همان ابتدای امر شناسایی و از گسترده شدن آن و تبدیل آن به یک دمل چرکین جلوگیری کند، چرا که هر تخلفی آن گاه که در ابتدای کار قرار دارد هم برخورد با آن آسان تر و هم هزینه های برخورد با آن تخلف کمتر است و هم ضرر بسیار کمتری به کشور وارد می کند. بنابراین همه مسئولان باید توجه کنند که با تخلف در هر حدی از کوچکی که قرار دارد باید همان ابتدا با دقت و قاطعیت برخورد کرد و با تخلف در هر حدی از سوی هر کسی از کارمند جزء گرفته تا مدیران ارشد بدون ملاحظه و تسامح برخورد شود نه این که سزای برخی تخلفات این باشد که مدیری را از جایی به جایی دیگر انتقال دهند.
۴ - پس از اعمال مجازات درباره عامل مهم فساد بزرگ ۳ هزار میلیاردی اکنون مردم منتظر محاکمه و مجازات سایر عوامل شناخته شده از جمله خاوری و عوامل ناشناخته این پرونده و دیگر پرونده ها هستند از جمله پرونده بیمه، پرونده تأمین اجتماعی، پرونده بابک زنجانی، پرونده رانت ۶۵۰ میلیون یورویی که توسط یکی از نمایندگان مجلس مطرح شد و برخی پرونده های خرد و کلان دیگر که باید با سرعت و دقت با اقدام قاطع قوه قضاییه و همکاری مسئولان دولتی و سیستم نظارتی تعیین تکلیف شود.
۵ - نه تنها تخلف و فسادهای اقتصادی بلکه تمامی جرایم و مفاسد باید با جدیت و قاطعیت پیگیری شود و مجرمان به سزای اعمال خود برسند، چه مفسدانی مانند آنانی که با چاقو و قمه از مردم زورگیری می کنند و امنیت جامعه و احساس امنیت را به خطر می اندازند، چه سارقان سابقه داری که مال و جان مردم را به یغما می برند و بعضاً پس از گذراندن زندان های کوتاه مدت دوباره به جان مردم می افتند، چه تبهکارانی که با سلاح سرد و گرم محل کسب و کار مردم را ناامن می کنند، چه آنان که در ملاء عام عربده کشی می کنند و باعث ایجاد رعب و وحشت در جامعه می شوند، چه آنان که در عین پست فطرتی نوامیس مردم را هتک حرمت می کنند، چه سوداگران مرگی که با توزیع مواد مخدر، جان و جوانی جوانان این مرز و بوم را به آتش می کشند، چه بدهکاران بزرگ بانکی و... به هر صورت در هر کدام از این موارد ابتدا باید با انجام کار کارشناسی و تقویت فرهنگ و سبک زندگی ایرانی اسلامی و رعایت اخلاق زمینه ارتکاب کلیه جرایم به حداقل برسد ثانیاً باید با هر مجرمی در هر رده ای و با هر جرمی با قوت و اقتدار برخورد کرد تا هیچ مجرمی و خطاکاری جرأت تن به خطا دادن نداشته باشد.
۶ - برخورد قاطع، شفاف و از سر دقت، عدل، انصاف و اعمال مجازات متناسب با جرم آن گونه که خاصیت بازدارندگی و تکرار نشدن جرم را داشته باشد نه تنها میزان جرم و خطا را کاهش می دهد بلکه باعث ترمیم و بازسازی اعتماد و اطمینان مردم به سیستم های نظارتی و دستگاه عدلیه و قوای مقننه و مجریه می شود، همچنین برخوردهای قاطع و به موقع با خلافکاران و مجرمان در هر رده ای که هستند باعث پالایش مجموعه کشور و حاکمیت از خطا و خلاف و جرایم و مجرمان و خلافکاران می شود، همچنین موجب تجمیع قوا و مردم برای سازندگی و پیشرفت و توسعه و سرافرازی هر چه بیشتر کشور در عرصه جهانی و همچنین از همه مهمتر شادی روح شهیدان و خشنودی و رضایت خداوند باری تعالی می شود.
۷ - نکته مهم دیگر این که بی گمان مهم ترین سرمایه ماندگاری و پیشرفت هر حاکمیتی، اعتماد و اطمینان مردم است بر این اساس در هر فسادی مهم تر از سایر افراد، کسانی هستند که دستی در مسئولیتی هر چند کوچک یا بزرگ در حاکمیت از جمله در سیستم بانکی و اقتصادی دارند و در مباشرت، تبانی، همکاری، زمینه سازی، چشم بستن بر خلاف در جریان هر گونه فساد کوچک یا بزرگی نیز دستی دارند بنابراین جرم و خیانت این گونه افراد چون به نوعی به حاکمیت وصل و منتسب هستند از دیگران بیشتر است چرا که موجب بدبینی و خدشه دار شدن اعتماد و اطمینان مردم که سرمایه اصلی هر حاکمیتی است می شوند پس این گونه افراد در هر سطح و منصبی باید هر چه سریعتر، قاطعانه و شفاف، محاکمه و به اشد مجازات محکوم شوند تا بدین ترتیب ریشه مفسدان و مسئولان اعتمادسوز در این کشور سوزانده شود.
کیهان:آبی شدههای آب ندیده!
«آبی شدههای آب ندیده!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛
1- بر سر آن بودیم که امروز در آستانه سالروز بعثت پیامبر اعظم(ص) وجیزهای به همین مناسبت بنویسیم و با بضاعت و توشه ناچیز خود، گزارشگونهای مستند از موقعیت کنونی انقلاب اسلامی ارائه دهیم، که به تعبیر زیبا و حکیمانه حضرتآقا، «بعثت دوم» بوده است و از این روی امام راحلمان- رضواناللهتعالیعلیه- را احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) نامیدهاند، چرا که آن بزرگوار غبار قرنها بدعت و تحریف و کجاندیشی و بداندیشی را که بر چهره اسلام نشسته بود، زدود و اسلام ناب محمدی(ص) را همانگونه که در «صدر» بود به دنیای ظلمتزده و تشنه عدالت عرضه نمود. و از آن پس تا به امروز همه رخدادها بی کم و کاست همان بوده و هست که در صدر اسلام بود، با این تفاوت که در بعثت دوم، مردم ایران و به دنبال آنان، سایر ملتهای مسلمان، تجربه تلخ «فرودها» و طعم شیرین و روحنواز «فرازها»ی صدر اسلام را با خود داشتند و این بار بر خلاف آن روزها، در لغزشگاهها نلغزیدند و از دامهای رنگارنگ و توطئههای پیدرپی به سلامت عبور کردند، در احد، از تنگه غنیمت شکست نخوردند، در صفین، از نیزه فریب که پارههای قرآن را بر آن آویز کرده بودند، زخم برنداشتند، در کوفه علی(ع)، در مدینه حسن(ع) و در کربلا حسینبنعلی(ع) را در میانه میدان تنها نگذاشتند و چنین بود که سقف ظلمانی نظام سلطه بینالمللی را شکافتند و طرحی نو درانداختند و... اما، شرح این ماجرای شورانگیز را که پایانی ندارد و تا ظهور مراد غایبمان-ارواحنا لهالفداء- روی قوس صعودی تحولات جهان ادامه دارد، وانهادیم و پرداختن به نکتهای را پیش کشیدیم که از جانمایههای رسالت رسولخدا(ص) و نهضت فراگیر انقلاب اسلامی در دنیای امروز است.
نکتهای که دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس با ایشان، بر آن تاکید ورزیدند؛ «عبور موفقیتآمیز نظام اسلامی از مقاطع مهم و سرنوشتساز 35سال گذشته مرهون مبارزه جدی، صادقانه و خردمندانه ملت ایران بوده است که این تفکر باید با حفظ ویژگیهای آن ادامه یابد.» و «کسانی که تفکر سازش و تسلیم در برابر زورگویان را ترویج میکنند و نظام اسلامی را متهم به جنگطلبی میکنند، در واقع مرتکب خیانت میشوند» و...
2- سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن تا امروز، شاهد حضور افراد و جریانهایی بودهایم که با قیافه حق به جانب و در پوشش خیرخواهی و دلسوزی برای مردم و مصلحتاندیشی برای اسلام و انقلاب، نسخه سازش در برابر زورگویی قدرتهای استکباری را میپیچیدند! و در حالی که سینه صاف میکردند و ابرو به انکار بالا میکشیدند، مقابله با زورگویان و مبارزه با آنان را بیحاصل میدانستند و به «سائیدن آب در هاون»! و «کوبیدن مشت بر سندان» تشبیه میکردند! مثلا در جریان جنگ تحمیلی و در حالی که دشمن دست تجاوز به جان و مال و ناموس و سرزمین مادری مردم دراز کرده بود، نهضت آزادی که آن روزها «هنوزش نفسی میآمد»! به نمایندگی از همه جریانات لیبرالمنش و شخصیت فروخته نظیر، جبهه ملی، انجمن حجتیه، غربباوران، جریان موسوم به «ولایتیها» که به قول حضرت امام(ره) «ولایت که هیچ، دیانت هم نداشتند» با انتشار جزوهای تحت عنوان «پایان عادلانه جنگ بیپایان»! رزمندگان اسلام را به وقاحت با سربازان وحشی آتیلا مقایسه کرده و تسلیم در برابر آمریکا را اینگونه تئوریزه کرده بودند که «اگر خدا به شیر زور بازو و قدرت حمله داده است، در عوض به آهو نیز پای فرار بخشیده و قانون بدون استثناء طبیعت، فرار آهو از مقابل شیر درنده است»! و ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان مهاجم را «تندروی بیقاعده»! و «ناشی از نادانی»! معرفی میکردند. این جماعت، بعدها و پس از پیروزی رزمندگان، به روی نامبارک خود هم نیاوردند که اگر ایثار و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام- یعنی همان تندروها به قول آنان- نبود، امروزه به جای زندگی آرام و امنیت جانی و مالی که از آن برخوردارند، باید چکمه سربازان آمریکایی را واکس میزدند و...
امروزه، این دیدگاه، «ذلتپذیر»! و «حیثیتگریز»! که خوشبختانه در میان مردم جایگاهی ندارد، متاسفانه در میان برخی از شخصیتها و جریانات سیاسی نیز به وضوح دیده میشود. این جماعت هرچند اندک و کمشمارند ولی تاسفبار آن که شماری از آنان به ناحق در حاشیه کرسیهای سیاستسازی و نظریهپردازی کشور حضور دارند و اگر درایت رهبری و صلابت برخاسته از باورهای اسلامی مردم نبود، تاکنون، از رهگذر حقارت خویش، آسیبهای جدی فراوانی به ملت، نظام و انقلاب اسلامی تحمیل کرده بودند و...
و اما، با ترویجکنندگان خط سازش گفتنیهایی در میان است. بخوانید!
3- اول باید از منادیان و ترویجدهندگان خط سازش و تفکر تسلیم پرسید؛ کدام پیروزی، آرامش، رفاه و دستاوردی را میتوانید نشان بدهید که بدون مقاومت در برابر زورگویان به دست آمده باشد؟ اگر نمونهای دارید- که ندارید- بفرمائید!
دوم؛ کدام خط سازش و تسلیم در مقابل قدرتهای استکباری را میتوانید آدرس بدهید که سرانجامی غیر از «خفت»، «ذلت»، «غارت منابع طبیعی و ثروت ملی»، «اختناق»، «گسترش فقر» و ناامنی و زندگی بردهوار ملتهای سلطهپذیر، داشته باشد؟ اگر نمونه و آدرسی در چنته دارید- که میدانیم و میدانید- ندارید، ارائه دهید. این گوی و این میدان.
سوم؛ اشاره که نه، بلکه تأکید بر این واقعیت غیرقابل انکار که ترویجدهندگان خط سازش و نظریهپردازان امروزی «تفکر تسلیم»، زندگی آرام، کرسیهای مسئولیت و حتی تکتک نفسکشیدنهای خود را وامدار و مدیون همان کسانی هستند که با وقاحت و نمکناشناسی آنان را «تندرو»! مینامند. به بیان دیگر، اگر این روزها، آمریکا و متحدانش آغوش خود را به سوی نظریهپردازان خط سازش گشودهاند و در حالی که از سازشناپذیران خط مقاومت با عناوینی نظیر «تندرو» و «افراطی»! یاد میکنند، پیروان خط سازش و تسلیم را با واژههایی نظیر «عقلگرا»! «واقعبین»! و... تحویل میگیرند، این تحویل گرفتنها به خاطر احترام به شخصیت سیاسی سازشکاران نیست، بلکه اگر ایستادگی غیرتمندانه خط مقاومت نبود، آمریکا و متحدانش برای سازشکاران تره هم خرد نمیکردند، بخوانید!
4- این یک قاعده و فرمول شناخته شده است که هرگاه دشمن در مسیر زورگویی و باجخواهی خود با خط مقاومت روبرو میشود و ناکام میماند، برای مقابله با ایستادگی و مقاومت مردم و ایجاد شکاف در سدی که پیشروی میبیند، به جریانات و افراد سازشکار که ترس، رفاهطلبی و خوشگذرانی از ویژگیهای آنان است روی میآورد و با مطرح کردن و تحویل گرفتن آنها به دنبال شکافی برای رخنه در سد مقاومت میگردد. بنابراین افراد و جریانات سازشکار به خودی خود برای دشمن کمترین ارزش و اهمیتی ندارند، بلکه اگر از سوی حریف تحویل گرفته میشوند این تحویل گرفتن را مدیون خط مقاومت هستند و چه نمکنشناس و بیشخصیتاند سازشکارانی که ولینعمتهای خود، یعنی نیروهای مقاوم و سازشناپذیر را «تندرو»! و «افراطی»! مینامند!
5- حالا به چند نمونه زیر که فقط اندکی از بسیارهاست توجه کنید، قضاوت با خودتان؛
✓ اگر ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی و مقاومت و سختی کشیدن مردم در مقابل هجوم سراسری دشمنان نبود، آمریکا و متحدانش به جریانات و گروههای سازشکار کمترین اهمیتی میدادند؟!
✓ اگر مقاومت جانانه ملت در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نبود و دست دشمن برای براندازی بازمانده بود، مثلث آمریکا، اسرائیل، انگلیس، برای سران و عوامل فتنه تره خرد میکردند؟
✓ اگر انقلاب اسلامی و نیاز نظام سلطه جهانی به جریانسازی منطقهای علیه آن نبود، آمریکا و متحدانش به ملک عبدالله و ملکحسین، حسنیمبارک و... کمترین اهمیتی میدادند؟!
✓ اگر مقاومت حزبالله، نبود، آمریکا و اسرائیل نیازی به محمود عباس و تحویل گرفتن خط سازش در منطقه داشتند؟
✓ وقتی حکومت بعثی عراق آیتالله صدر را به شهادت رساند، «بنت الهدی» خواهر ایشان به خیابان آمد و مردم را به مقابله فراخواند ولی فقط 50 نفر با او همراهی کردند و نتیجه آن شد که علاوه بر شهادت بنتالهدی و بسیاری از علمای دیگر، میلیونها نفر از مردم عراق در هجوم وحشیانه بعثیها به قتل رسیدند و یا در جریان جنگ تحمیلی به زور وادار به حضور ناخواسته در میدان نبرد شدند.
✓ اگر محمد مرسی و اخوانالمسلمین، بعد از انقلاب اسلامی مصر راه سازش با آمریکا و اسرائیل و متحدان منطقهای آنها، نظیر عربستان و قطر را در پیش نگرفته بودند، آیا امروز مردم مصر زیر چکمه نظامیان آمریکایی دست و پا میزدند؟ و دادگاه نظامی، در یک روز 700 نفر را محکوم به اعدام میکرد؟!
اگر مردم سوریه در کنار بشار اسد در مقابل باجخواهی آمریکا و متحدانش مقاومت نکرده بودند، امروز شاهد پیروزی بودند؟
اگر مردم ایران در برابر باجخواهی هستهای و غیرهستهای آمریکا به مقاومت مثالزدنی دست نزده بودند، آیا به سرنوشت کشورهایی نظیر مصر مبتلا نبودند و آیا آمریکا و متحدانش برای شخصیتهای سازشکار امروزی کمترین ارزش و اهمیتی قائل بودند؟!
اگر و... اگر...
6- و بالاخره، خطاب به سازشکاران و نسخهنویسان «تسلیم» گفتنی است که اگر اهل انصاف باشید بایستی در مقابل هر نفسی که میکشید و هر گامی که به آرامش و امنیت برمیدارید، هزار بار بر دست و بازوی همان کسانی بوسه بزنید که ولینعمت شما هستند ولیشمایان با نمکناشناسی آنان را «تندرو» و «افراطی»! مینامید!
ای آب ندیدهها و آبیشدهها
بیجبهه و جنگ انقلابیشدهها!
مدیون شب حمله جانبازانید
ای بر سر سفره آفتابیشدهها
جمهوری اسلامی:معجزه بعثت
«معجزه بعثت»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛واقعه مهم بعثت پیامبر بزرگ اسلام را هیچکس بهتر از حضرت علی علیه السلام نمیتواند تفسیر کند و فلسفه آن را بیان نماید. امیرالمؤمنین در اولین خطبه نهج البلاغه، بعد از تشریح خلقت انسان و ارسال رسل از ناحیه خدای متعالی به بعثت پیامبر اسلام میپردازد و میفرماید:
خدای سبحان، حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم را مبعوث به رسالت فرمود تا به عهد خود با مردم وفا نموده و نبوت را به کمال برساند. او پیامبری است که پیمان پیامبرش از همه پیامبران گرفته شده بود، علائم نبوتش شناخته شده بود و تولد او بر همه مبارک بود. او هنگامی به رسالت مبعوث شد که مردم در روی زمین دچار پراکندگی بودند و خواستهها و گرایشهای گوناگون داشتند. عدهای خدا را به مخلوقات او تشبیه میکردند و گروهی ویژگیهای خدا را منکر بودند و به غیر خدا نسبت میدادند. در چنین زمانی، خدای متعال با مبعوث نمودن پیامبر اسلام به نبوت، مردم را از گمراهی و جهل نجات داد."
از بیان امیرالمؤمنین علیه السلام کاملاً مشخص است که فلسفه بعثت پیامبر اسلام، نجات دادن مردم از پراکندگی و هدایت آنها به مسیر خداشناسی و توحید بود. توصیف شرایط نابسامان، زمان بعثت که تفرقه، انکار خدا، بت پرستی و جهل بود، بدین معنی است که پیامبر اسلام مبعوث شد تا مردم را از پراکندگی نجات دهد، آنها را با خدا آشنا کند، از بتپرستی دور نماید و از دیو جهل برهاند. این، ویژگی هر چند به همه پیامبران تعلق دارد ولی از آنجا که پیامبر اسلام با دین خود، ادیان گذشته را کامل کرد بطور طبیعی دارای برجستگی بیشتری در این زمینه بود. ماندگاری و گسترش دین اسلام و توفیق بزرگی که پیامبر اسلام برای عمق بخشیدن به توحید پیدا کرد نیز این واقعیت را به نمایش میگذارد.
نکته قابل تأمل اینست که جهان در مسیر تحول خود علیرغم پیشرفتهای زیادی که در زمینههای علم و صنعت کرده، بعد از خروج از قرون وسطی و دست یابی به تمدن مادی جدید، بار دیگر گرفتار جمود و جهل و خرافه در بخش معنوی شد و از مسیر هدایت الهی فاصله گرفت. در اروپا و غرب "اومانیسم" جای خداپرستی را گرفت و با دست اندازی قدرتهای غربی به کشورهای شرقی، ملتهای شرق نیز مقهور فرهنگ غرب شدند. تمدن غربی، ظاهری زیبا و جذاب داشت ولی باطن آن هیچ تفاوتی با فرهنگ دوران جاهلیت نداشت. اصالت انسان یا اومانیسم، بهانهای بود برای آنکه زراندوزان غربی بتوانند با دستورالعملی که خود صادر میکنند، هر چند در تضاد با فرمان خدا باشد، انسانها را استثمار کنند و زنان را نیز علاوه بر بهره کشی از آنها در کارخانجات، مورد سوءاستفادههای جنسی نیز قرار دهند.
بیهوده نبود که بعضی از نویسندگان جهان اسلام و عرب، عنوان "جاهلیت مدرن" را برای فرهنگ غرب در قرن اخیر برگزیدند و تمدن جدید غرب را نوعی بازگشت به دوران جاهلیت دانستند. این، یک ارزیابی واقعی بود که در عمل نمونههای زیادی داشت و سلطه استعماری کشورهای غربی بر سایر ملتها و حتی فشارها و زورگوئیهای آنها به بومیان قاره آمریکا نیز بخشی از همین جاهلیت مدرن است. این فرهنگ مادی، برای انسان غربی و ملتهای تحت استعمار آنها هویت انسانی باقی نگذاشت، میان آنها و خدا و دین خدا فاصله انداخت و مظاهر فریبنده تمدن مادی را در باور آنها به جای خدا نشاند.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی را اگر در محدوده تغییر یک رژیم شاهی به یک نظام حکومتی دینی و مردمی که در ایران رخ داد تصور کنیم، به این انقلاب جفا کرده ایم. کاری که امام خمینی با رهبری انقلاب اسلامی و به پیروزی رساندن آن انجام داد بسیار فراتر از تغییر رژیم حکومتی یک کشور بود. این انقلاب توانست همچون سد محکمی در برابر حرکت پرشتاب و خطرناک "جاهلیت مدرن" بایستد و مانع نابودی کامل فرهنگ و باورهای ملتها شود و راه را بر سیل بنیان کن دور شدن از خدا و تسلیم جهان بینی مادی شدن ببندد. درست در شرایطی که غرب بر طبل اومانیسم میکوبید و برای خدا حسابی باز نمیکرد و در طرف مقابل نیز اردوگاه ماتریالیسم به سرکردگی اتحاد جماهیر شوروی در پرتو تعالیم مارکس و لنین، دین را افیون تودهها معرفی میکرد و دینداران را تحقیر میکرد که شما به چیزی اعتقاد دارید که مردم را به تسلیم شدن در برابر قدرتها تشویق میکند و اصولاً در قاموس خود الفبای مبارزه را ندارد، یک روحانی مسلمان از ایران، که بیش از هزار کیلومتر مرز مشترک با پایگاه حکومتی ماتریالیسم دیالکتیک داشت، به نام دین قیام کرد و یک ملت دهها میلیونی را با سخنرانیها و اعلامیههای خود به حرکت در آورد و با شعار "الله اکبر" توانست بنیان یک رژیم 2500 ساله را به همراه حامیان ابرقدرتش که عمدتاً از اردوگاه غرب بودند بر کند و بر شعار دروغین "دین، افیون تودههاست" خط بطلان بکشد.
این، معجزه بعثت در عصر جدید بود، معجزهای که قدرتهای جهانی مجهز به سلاحهای اتمی و حکومت تا دندان مسلح محلی نتوانستند در برابر آن مقاومت کنند و مجبور شدند این قدرت جدید، که قدرت دین است، را باور نمایند. این معجزه معنوی، در منطقه و جهان، طوفانی به راه انداخت و راه را برای آزاد شدن ملتها از زنجیر اسارتهای فکری هموار کرد و مسیر تاریخ را که با سرعت به سوی فرو رفتن در ظلمت مطلق میرفت، تغییر داد. این، کار خدا بود که به دست امام خمینی و فداکاری ملت ایران انجام شد و سرود "الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور" را در سرتاسر جهان نواخت و البته حساسیت شدید دشمنان خدا را بر انگیخت و آنان را به تکاپو واداشت، تکاپوئی که اکنون برای مقابله با فلسفه بعثت در جریان است و بخشهائی از جهان را درگیر خود کرده است. این تکاپو برخلاف ظاهری که دارد، به نفع دشمنان بعثت تمام نخواهد شد بلکه قطعاً زمان را آبستن حادثهای کرده است که سرنوشت جهان را به نفع دینداران رقم خواهد زد. این حادثه مهم در راه است.
ادامه دارد
رسالت:اخلال در نظام اقتصادی کشور
«اخلال در نظام اقتصادی کشور»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛اخلال در نظام اقتصادی کشور یکی از عناوین مجرمانه است که حکم آن در قوانین کیفری کشور اعدام است. مهآفرید امیرخسروی روز شنبه سوم خرداد به جرم افساد فیالارض از طریق شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد در شبکه بانکی کشور و توسل به روشهای متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه و... به دار مکافات آویخته شد. پس از فاضل خداداد، این دومین نفری است که به جرم اخلال در نظام اقتصادی کشور محکوم به اعدام میشود.
اکنون سه نفر دیگر از پرونده سه هزار میلیاردی در نوبت اعدام هستند. دهها نفر در این پرونده به حبس ابد، 15سال زندان و زندانهای طویلالمدت و نیز برگشت پول به بیتالمال محکوم شدند. اینکه دستگاه قضائی در اجرای عدالت تردید به خود راه نمیدهد، شایسته تقدیر است. برخی به نتیجه محاکمات پرونده سه هزار میلیاردی به دیده تردید نگاه میکردند و میگفتند امکان ندارد متهمین پرونده که از دانهدرشتها محسوب میشوند، به دار مکافات آویخته شوند.
اعدام مهآفرید امیر خسروی پایانی بود بر این شایعات و دروغپردازیها و بار دیگر اثبات شد که در جمهوری اسلامی هر که در هر لباس و در هر مقام دست به افساد فیالارض زند، مجازات او حتمی است.
اخلال در نظام اقتصادی کشور چیست که چنین مجازات سنگینی دارد؟ این مجازات در کشورهای دیگر هم وجود دارد. در چین سالانه دهها هزار نفر به خاطر فساد اقتصادی حتی در حد رشوه به اعدام محکوم میشوند. این اعدامها هیچ آسیبی به روند رشد اقتصادی چین نمیزند، حتی سرعت آن را هم پرشتاب میکند.
وضعیت اقتصادی کشور طی سه دهه گذشته دچار مشکلات مزمن بوده است. گرانی و تورم مردم را آزار میدهد. سفارتخانههای کشورهای غربی آنطور که به اطلاعات در زمینه اقتصادی کشور رغبت نشان میدهند، به اطلاعات سیاسی و نظامی نشان نمیدهند. آنها از طرق مختلف وضعیت اقتصادی کشور را رصد میکنند و براساس این رصد، تهدیدها و تحریمهای خود را برای ضربه به نظام عملیاتی میکنند.
حرف واحد اقتصاددانان کشور از ابتدا این بوده است که ریشه تورم، گرانی و کاهش ارزش پول ملی کشور در کسری بودجه دولتهای پس از انقلاب بوده است اما هیچ دولتی در مقام رفع این نقیصه برنمیآمده است. پیشبینی درآمدها و برآورد هزینهها در بودجههای سنواتی دقیق صورت نمیگیرد و بودجه کل کشور همه ساله دچار کسریهای پیدا و پنهان بوده است.
آگاهان معتقدند میتوان بر این مشکل غلبه کرد و با ساماندهی مالیه عمومی این نقیصه را برطرف کرد. اینکه نظام اقتصادی کشور دچار گرانی، تورم و رکود است، بیتردید جایی وجود دارد که این "اخلال" به صورت ساختاری ادامه پیدا میکند. باید منشأ این اخلال را شناسایی کرد. این اخلال ممکن است محصول "جهل" و یا "غفلت" مسئولان اقتصادی کشور باشد و ممکن است خدای ناکرده محصول تبانی و دسیسه نامحرمان برای به زمین زدن اصل انقلاب اسلامی باشد.
باید برای مبارزه با اخلال در نظام اقتصادی کشور در بعد حکومتی به جنگ جهل، غفلت و تبانی و دسیسه رفت و احکام دقیق قضائی در این مورد را اجرا کرد.
نگارنده از 10 سال پیش تاکنون با نوشتن مقالات متعدد این ادعا را مطرح کرده که بودجه هیچ دولتی پس از انقلاب دچار کسری نبوده و مدعی است نقض اصل 53 قانون اساسی و عدم ساماندهی مالیه عمومی منشأ کسر بودجه دولت است. از طریق رفع این نقیصه میتوان کسری بودجه را به سمت صفر برد. سال 84 که تفریغ نفت برای اولین بار در 100 صفحه منتشر شد معلوم گردید شش میلیارد دلار از درآمدهای نفتی به خزانه واریز نشده است. همچنین معلوم شد فروش نفت در داخل در گردش خزانه و فرآیند بودجهنویسی و بودجهریزی دیده نشده است. احصای همین دو قلم نجومی کافی بود که برای اولین بار اثبات شود بودجه کل کشور در سال 83 دچار کسری نبوده است و به همین دلیل، هم در سالهای قبل و هم در سالهای بعد به توهم کسری بودجه خاتمه داده شد. اما متاسفانه دستگاههای نظارتی به این مهم از زاویه اخلال در نظام اقتصادی کشور نگاه نکردند. این اخلال همچنان ادامه دارد. تاسفبارتر آنکه کسی که مسئول این اخلال بوده، در دولت یازدهم به همان سمت در وزارت نفت برگزیده شد.
او در آخرین سال دولت اصلاحات با سوزنبانی تبصره مربوط به نفت بودجه سال 84، این اخلال را در دولت نهم و دهم تداوم بخشید.(1)
اکنون دولت بودجه 93 را اجرا میکند. بزودی بودجه کل کشور در سال 94 تقدیم مجلس میشود. هنوز تفریغ بودجه سالهای 90، 91 و 92 در مجلس قرائت نشده است تا به میزان ارزیابی این اخلال و عدم پیگیری آن در نهادهای نظارتی بنشینیم.
دولت و مجلس باید با احیای اصل 55 قانون اساسی، به تفریغ بودجه سالهای گذشته از باب رصد اخلال در نظام اقتصادی کشور عنایت ویژه کنند. اگر به مقوله اخلال رسیدند، حکم قانون را اجرا کنند و حداقل کف مجازاتهایی را که در قانون دیوان محاسبات در این مورد تعریف شده، اعمال کنند.
اکنون میلیاردها دلار و میلیاردها ریال از درآمد عمومی کشور در تصرف غیرقانونی اشخاص حقیقی و حقوقی در قالب بنگاههای دولتی و خصوصی مربوط وجود دارد که بیتردید عنوان مجرمانه تصرف در وجوه عمومی و دولتی بر آن مترتب است اما عزم جدی برای برخورد با آن از باب رفع اشکال کسری بودجه دولت دیده نمیشود. دولت به راحتی از تخلفات در این مورد با نادیده گرفتن ماده 151 قانون تجارت در سازمان حسابرسی عبور میکند. مجلس هم با بیاعتنایی به گزارش تفریغ بودجه و عدم پیگیری تخلفات بویژه تصرف در وجوه عمومی و دولتی از آن عبور میکند.نتیجه این بیاعتنایی، اخلال در نظام اقتصادی کشور است که دود آن به چشم مردم میرود.
پینوشت:
1- نگاه کنید به نطق آقای بیژن زنگنه هنگام تصویب بودجه سال 84 روزنامه رسمی اسفند 83 در مورد عدم واریز 6 میلیارد دلار پول نفت به خزانه.
سیاست روز:رویکرد جهادی با کدام سرمایه؟
«رویکرد جهادی با کدام سرمایه؟»عنوان یدداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم رضا بابایی است که در ان میخوانید؛در این که جنگ از منفورترین پدیدههای زندگی بشری است شکی نیست و واضح است که پیامدهای جنگ تا سالها بر پیشرفت کشورهای درگیر آن، تاثیر منفی خواهد گذاشت. جنگ هشت سالهای که توسط عراق و به نمایندگی از جهان سلطه بر ایران اسلامی تحمیل شد و ملت ایران را به دفاع مقدس هشت ساله واداشت نیز از این قاعده مستثنی نیست و بیگمان اگر این جنگ، بر سر راه انقلاب اسلامی ایران قرار نمیگرفت، اکنون بسیاری از اهداف و آرمانهای این انقلاب را با نام دستاوردهای آن میشناختیم.
اما چرا از دفاع مقدس به عنوان سرمایه یاد میکنیم؟! مگر نه این است که در این هشت سال، علاوه بر ویرانیهایی که روی دست ایران اسلامی ماند، خیل عظیمی از سرمایه انسانی این جامعه که از بهترین فرزندان این سرزمین بودند، در زمره شهدای دفاع مقدس قرار گرفتند؟ پاسخ این سوال این است که اگر ما دفاع مقدس را با نگاهی عمیقتر بکاویم، آن را دورهای شکوهمند از تاریخ اسلامی مییابیم که سرشار است از بروز و ظهور عینی ارزشهای الهی و انسانی، دورهای سرشار از حماسههای بینظیر و کمنظیر، دورهای سرشار از تجسم واژههای آرمانی ایثار، گذشت، اخلاص، فداکاری، نوعدوستی، ایمان و بسیاری دیگر از فضایل انسانی، دورهای سرشار از کشف و پرورش انسانهایی که بسیار ساده و دستیافتنی، از مرزهای تعلقات خاکی گذشتند و افلاکی شدند و نشان دادند که در عصر سلطه ارزشهای مادی بر زندگی بشر، میتوان الهی زیست.
اگر با چنین نگاهی به دوران هشت ساله دفاع مقدس بنگریم، سرمایهای عظیم پیشروی ماست که با بازیابی آن میتوانیم در عرصههای مختلف به توفیق دست یابیم، چرا که الگویی واقعی از رویکرد جهادی پیشروی ما مینهد که بیگمان تنها نسخه نجاتبخش جامعه ما در عرصههای مختلف است که در این میان به دو عرصه اقتصاد و فرهنگ که از سوی مقام معظم رهبری به عنوان دو عرصه دارای اولویت در سال جاری نام گرفتهاند اشاره میکنیم.
اقتصاد مقاومتی دقیقترین تعریف حاکمیت گفتمان جهادی بر عرصه اقتصاد است، اقتصادی که در بخش تولید، نگاهش به توانمندیهای داخلی است و به دنبال شکوفا کردن آن است و در بخش مصرف نیز نظر به اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از اسراف و هدر دادن سرمایههای ملی دارد و این رویکرد، همان رویکردی است که در دوران دفاع مقدس وجود داشت و باعث شد ایران اسلامی از آزمون هایی به مراتب سختتر از تحریمهای فعلی سربلند بیرون بیاید و اما کاربرد سرمایه دفاع مقدس در عرصه فرهنگ چیست؟
اگر به این حقیقت باور داشته باشیم که راه پیروزی در جنگ نرم و در صحنه تقابل فرهنگی، تکیه بر غنای فرهنگ خودی و مسلح کردن جامعه به این فرهنگ است تا امکان غلبه بر فرهنگ بیگانه را داشته باشد، باید الگوهایی را به جامعه معرفی کنیم که به عبارتی ضمانت اجرایی این فرهنگ باشند و نشان دهند که این فرهنگ و ارزشهای آن در عصر حاضر نیز دستیافتنی هستند و محصور در صفحات تاریخ نیستند و دوران طلایی هشت ساله دفاع مقدس، سرشار از این الگوهاست که به دلیل نزدیکی تاریخی، بسیار باور پذیرهم هستند و فقط باید به این اعتقاد دست یابیم که به قول شهید آوینی، شهدا از دست نمیروند، به دست میآیند.
پس بر فعالان عرصه فرهنگ است که با معرفی صادقانه و صحیح گفتمان حاکم بر دوره دفاع مقدس، غبارهای غفلت را از این گنجینه گرانبها بزدایند و آن را در اختیار جامعه امروز و بخصوص جوانان جویای حقیقت قرار دهند.
گرچه به قول ظریفی که آن ایام را درک کرده، بخش اعظمی از آنچه در دوران دفاع مقدس بر رزمندگان ما - به وی شهدا - گذشت و لایدرک و لا یوصف است، وانگهی برخی از مسئولان فعلی در عرصه اقتصاد و فرهنگ اگر قرار باشد ارزشهای دوران دفاع مقدس دوباره در جامعه گسترش یابد بهترین کاری که میتوانند انجام دهند صادقانه ترک عرصهای است که در آن تصرف عدوانی کرده اند. شاید بتوان گفت که مشکل اساسی نظام ما در حال حاضر نیز همین یک قلم باشد.
وطن امروز:قاضیالقضات متشکریم!
«قاضیالقضات متشکریم!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم زهرا طباخی است که در آن میخوانید؛اجرای حکم «اعدام» مجرم بزرگترین پرونده فساد اقتصادی کشور توسط قوهقضائیه بار دیگر بوی خوش عدالت را در فضای کشور پراکنده ساخت. کیفردهی به یک اخلالگر کلان در سیستم اقتصادی کشور آن هم در روز آزادسازی خرمشهر علنا این پیام مهم را از سوی مدیران قوهقضائیه به ملت مخابره کرد که در جمهوری اسلامی ایران عزم جدی برای آزادسازی منابع و منافع ملی از چنگ اقلیتی که بر گلوگاههای بیتالمال مسلمین چنبره زدهاند، وجود دارد. رمز آغاز این عملیات را باید از قاضیالقضات شجاع و شیردل ایرانی پرسید اما پیشبینی میکنیم با «بسمالله القاصم الجبارین...یا علی ابنابیطالب» آغاز شده باشد! قاضیالقضات بهرغم همه فشارهای آشکار و پنهان، مصمم است «سهام عدالت» را میان ملت توزیع همگانی کند و ایران را از رانتخواران و تضییعکنندگان بیتالمال پس بگیرد. و خدا میداند که جامعه امروز بیش از هر زمان دیگری تشنه ایستادن پشتسر یک بهشتی عادل دیگر است. دستبند به دست کلانمتهمان فساد اقتصادی زدن و هدایت کردن آنها به سمت چوبهدار در زمانهای که دستگیری از مفسد، به رویه ثابت لابی رانتخوار سرمایهداری در کشور تبدیل شده، بزرگترین هنر قوهقضائیه است.
حال که از بالا بالاها به قول مردم شروع کردید جذابیت اخبار پاییندستی برای ملت کم میشود و ما حتی این صعود طبایع را مدیون طبیعت باکرامت قضات فاضل قوهقضائیه هستیم. ردگیری از مفسدان کلاننگر رانتخوار صددرصد کار سختی است! چرا که به قول دادستان مومن و متعهدمان دمکلفتها کمتر دم به تله میدهند و بهواسطه اشراف اطلاعاتی بر قانون، رد کمتری از فعالیتهایشان برجای میگذارند اما در مقابل مجازاتدهی علنی چند مفسد بزرگ، فضا را برای عده بسیار زیادی از رانتخواران متوسط و کوچک تنگ خواهد کرد. پیشبینی ما این است که رسیدگی به پرونده آقازاده مشهور به «جونیور» و رسیدگی به اتهامات متنوع وی، تا مدتی قیمت سوراخ موش در کشور را در اوج نگاه خواهد داشت! فرصتسازیهای اینچنینی کمک میکند جستوجوگران عدالتپیشه سهقوه، زمان بیشتری برای پرداختن به کشفیات قدیمی داشته باشند و در مقابل میزان تخلفات نیز به واسطه همهگیری اخبار قلع و قمع مفسدان، کاهش چشمگیری خواهد یافت، انشاءالله.
وقتی مبارزه با رانتخواران و مفسدان با تاخیر و کندی ناشی از زیاد شدن دست در بازار جرائم پیش رود، خود به خود این پیاممان به مجرمان مخابره میشود که «ادامه دهید! هنوز نوبت شما نرسیده است!» اتفاقا این موضوع زمینه وارد آمدن فشار مضاعف به قوهقضائیه و رسانهها و مدیران افشاکننده تخلفات بزرگ را نیز فراهم میسازد که خود مخاطرات دیگری برای نظام به بار خواهد آورد. پس سرعتعمل معقول داشتن در برقراری عدالت و احکام الهی نیز کاتالیزور تسریعکننده سیستم در کاهش تخلفات و فشارها خواهد بود.
ملت باید بدانند لابی رانتخواران نظام سرمایهداری در کشور ما مجهز به انواع و اقسام ابزارها و وسایل ارتباطگیری نیز هستند. ذات قدرت این است که اسباب و وسایل تثبیت و حفظ آن نیز کمکم فراهم میشود. از صبح اعدام مهآفرید خسروی تاکنون شاهد ظهور نظردهندگان «مشکوک و قابل بررسی» در ذیل اخبار حاوی پیام صریح قوهقضائیه و عزم جدی قضات عالی کشور برای قطعید دزدان چراغبهدست سرمایهسالار، در فضای مجازی هستیم. بیشک هدف مدیران این لابی رسانهای خطرناک مبارزه با جو امیدی است که در میان مردم ایجاد شده است. تشکیک در عزم دستگاه قضا برای مبارزه با مفسدانکلان شگرد این اقلیت زرسالار است.
اینها همان کسانی هستند که بهشتی مظلوم را دشنام میدادند و هر روز مقابل منزل وی تجمع میکردند تا دست از سر دلالان نظام سرمایهداری در ایران بردارد! کاری نداریم که در پی ارسال آخرین اخطار برای کسانی که تولید ملی را آزادانه «سرطانزا» میخوانند و با تشویش اذهان عمومی از گشودن درهای بازار ایران به سمت اقتصاد منحوس نظام سرمایه داری با شعار «واردات بیشتر، زندگی بهتر» در اولین سال حرکت به سمت اجرایی شدن سیاستهای اقتصاد مقاومتی دم میزنند، روزنامه «وطنامروز» هم «اخطار آخر» را دریافت کرد! مهم این است که در این حرکت بزرگ و مهم که قابلیت تصحیح عملکرد نظام جمهوری اسلامی به سمت اجرایی شدن آرمانها و ارزشهای تبیینشده توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی را دارد، اسیر بازیهای رسانهای نشویم و پشت قوهقضائیه را خالی از مرد جنگی نگذاریم. امیرالمومنین علی هم اگر باشی «اجرای عدالت» هزینهبردار است. بدانیم حرکت در این مسیر همچون اکسیر زندگی، حیات جامعه را تطهیر میکند و بر دوام نظام جمهوری اسلامی ایران میافزاید.
مصداقسازی برای اجرای عدالت خود نمودی از بیماری جامعه در مسیر حرکت به سمت حقمداری است. عقل حکم میکند برای طبیبی که با دارو بر سر بیمار حاضر شده شرط و شروط نگذاریم. چرا که بخش مهمی از درمانگری از مسیر اطمینان به طبابت طبیب میگذرد. تفکر اینکه فلانی اعدام نشد پس عدالت اجرا نشده یعنی پیششرطگذاری برای مدیری که بدون تمسک به استراتژی مشخص از رسیدن به قلب مافیا قطعا بازخواهد ماند اما ملت تماشاچی مرتب فریاد میزنند «حمله مستقیم! حمله مستقیم!» صبوری در مسیر عدالت یعنی بفهمیم چرا امیرالمومنین هرگز حکم به قتل طلحه و زبیر نداد! استراتژی داشتن یعنی آیندهنگری امام خمینی رحمهاللهعلیه در ماجرای عزل منتظری از بزرگترین جایگاه عالی کشور بدون اینکه کوچکترین جرحی را درک کنیم!
نفت گلوگاه رانتساز کشور است! بخش اعظم ثروت کشور ماحاصل پولهای بادآورده فروش نفت است که تبدیل به انواع کالاهای لوکس در ویترین جامعه میشود و اسبابی شده برای مانور قدرتمندی روزمره رانتخواران در فضای جامعه! اینکه تا دست بر پرونده رانتخواران سرمایهسالار نفتی میگذاریم «آخرین اخطار» فرامیرسد یعنی «ناگهان زود دیر میشود!» پس برنامه داشتن برای افشای پرونده مفسدان و اجرای حکم خیلیخیلی مهم است و مستقیما در نحوه برخورد قاضی با مفسد تاثیر میگذارد. کما اینکه پیش از این پرونده دمکلفتهای بسیاری در حوزههای نفت و گاز به قوهقضائیه ارسال شده اما عدمهمراهی دولت و ملت یا کمعزمی قوهقضائیه در دورههای پیشین، فضا را به سمت تبرئه و صدور حکمهای خفیف در پروندههایی همچون کیشاورینتال، کرسنت، استاتاویل و... پیش برده است. همعزمی و همقسمی در این مسیر سخت و دشوار از شروط اولیه است که اتفاقا خود ضمانت خوبی برای دستیابی به موفقیتهای بعدی است. ما موظفیم بگوییم قاضی پرونده مهآفرید خسروی مرد بسیار بزرگی است که پای همه تهدیدات ایستاد و حکم به اجرای عدالت داد! متشکریم آقای قاضی!
باید بیان کنیم که در ذیل رسیدگی به این پرونده، مدیران ردهبالای قوهقضائیه تهدید به بیآبرویی و پروندهسازی شدند اما مخاطرات ایستادگی بر اجرای عدالت را شجاعانه به جان خریدند! متشکریم قاضیالقضات! متشکریم محسنیاژهای! شرابطهور بهشتی از دست ساقی عدالت امیرالمومنین بنوشید انشاءالله که کام یک ملت را با بوی خوش عدل الهی معطر ساختید. اجرکم عندالله!
جوان:خط سازش، خط رفا
«خط سازش، خط رفاه»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن میخوانید؛وجود خط سازش در کشور و حاکمیت از جمله مسائلی است که به دوران حیات مبارک امام برمیگردد و آنچه امروز مقام معظم رهبری در نقد آنان میفرمایند، بازخوانی آن چیزی است که امام راحل، بارها اشاره کردهاند. تعمق در چرایی پیدایش این خط را باید از دو بعد مورد بررسی قرار داد؛ اول بعد تاریخی آن است. از زمان آشنایی ایرانیان با تمدن غرب در جنگهای ایران و روس و بهرغم همه مظالم غرب در 200 سال گذشته، همیشه طیفی به دنبال همسویی و همراهی با شاخصهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب بودهاند و از این نظر خط سازش پدیدهای نوظهور نیست. آنان تسلیم مطلق هیبت غرب شدند. دوم اینکه بخشی از کسانی که از نظر گفتمانی متأثر از گفتمانهای قبل از انقلاب اسلامی بودند، بعد از پیروزی، فهم و تفسیر دیگری از انقلاب اسلامی داشتند. از مشی این جماعت میتوان فهمید که هدف انقلاب اسلامی را رفاه، توسعه و ارتقای زندگی مادی دانستهاند. این الگو که میتواند متأثر از اهداف انقلابهای فرانسه و روسیه باشد، همچنان مدنظر روشنفکران و بخشی از سیاستمداران ماست.
این در حالی است که فلسفه انقلاب اسلامی آنقدر بزرگ و جهانی است که امام خمینی از ملت ایران میخواهد مشکلات را تحمل کنند تا مسئولان به امر صدور انقلاب بپردازند.
خط سازش الزاماً وابسته تشکیلاتی به دشمن نیست، بلکه شاخصهای اندازهگیری توسعه، رفاه و انسانیت را از غرب گرفتهاند و جهانشمول بودن استانداردهای غربی را با زبان بیزبانی فریاد میزنند. این در حالی است که امام خمینی از سال 1341 تا آخر حیات خویش یک لحظه از اهداف جهانی اسلام و خوی استکبارستیزی انقلاب اسلامی غفلت ننمود. امروز مقام معظم رهبری میفرمایند: «کسانی که برای تئوریزه کردن سازش، تسلیم و اطاعت مقابل زورگویان، نظام را به جنگطلبی متهم میکنند خیانت میکنند و دروغ میگویند». شاخص برای فهم مشی و تفکر این جریان را باید به میدانهای منازعه ما و غرب برد. این جماعت تقصیر هیچ یک از صدها مسئلهای را که بین ایران و غرب وجود دارد، به گردن غرب نمیاندازند و نظام اسلامی را متهم به پیدایش همه مشکلات مینمایند.
امام در تفسیری که از مسیر انقلاب اسلامی ارائه میدهند، معتقد هستند «تا کفر و شرک هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم». بنابراین فلسفه انقلاب اسلامی مبارزه دائمی با مظاهر کفر و شرک در جهان است. مقام معظم رهبری نیز دیروز در جمع نمایندگان مجلس فرمودند: «این مبارزه تمام شدنی نیست بلکه روشها تغییر مییابد». از دیدگاه مقام معظم رهبری نوع مبارزه ما جنگطلبی محسوب نمیشود، بلکه «ما به دنبال عبور از میان دزدان دریایی هستیم». ما در حال مبارزه با «دزدان عزت» هستیم اما کسانی که فلسفه انقلاب اسلامی را صرفاً در توسعه مادی و تکنولوژیک و رشد شاخصهای زندگی بر اساس استانداردهای غربی میبینند، مبارزه را امری بیهوده، ناسرانجام و خودکشی تفسیر مینمایند و بارها نظام را متهم به عدم استفاده از فرصتها و چراغ سبز دشمن نمودهاند.
ماجرای برخورد امریکا با ابوطالبی نشان داد که در امریکا خط سازش وجود ندارد و کینه دنیای غرب با اسلام و ایران کینه شتری است. فاتحان لانه جاسوسی اگر صد بار هم توبه و عذرخواهی کنند، امریکا کوتاه نخواهد آمد تا به قول امام(ره) «از سادهاندیشی به در آییم و همه چیز را به حساب ضعف مدیریتهای خودمان نگذاریم». امام خمینی (ره) در سال 1367 در قضیه سلمان رشدی یک بار دیگر به خط سازشکار و طلبکار هشدار دادند: «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم (دکتر روحانی میفرماید بدبینی و خوشبینی در سیاست خارجی معنی ندارد باید واقعبین بود)، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند، این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به در آییم.»
بخشی از تئوریسازان سازش علقه شخصی هم دارند. برخی از کارگزاران نظام اسلامی نه تنها تحصیل فرزندانشان در داخل کشور برایشان خط قرمز محسوب میشود، بلکه فرزندان و برادران و... آنها در غرب زندگی میکنند. این بدان معنی است که شاخصهای زندگی و رفتار فرهنگی- اجتماعی غرب را نسبت به محیط اسلامی ترجیح دادهاند.
بنابراین چگونه میتوان از این جماعت انفعال و وادادگی را انتظار نداشت. در فیلم قلادههای طلا کارمند سفارت انگلیس به خانم ایرانی که برای مشورت و رهنمود به سفارت رفته بود، میگفت شما نگران نباشید تا ما فرزندان اینها را تربیت میکنیم اینها هیچ موقع ما را بیرون نمیکنند. بنابراین محل منازعه نظام با خط سازش، منازعه بر سر یکی از کلیدیترین شاخصهای اندیشه امام یعنی نسبت «رفاه و مبارزه» است و امام با صراحت اعلام کردند: «کسانی تا آخر با ما خواهند بود که درد محروم و پابرهنگان را چشیده باشند. » اکنون به صحنه سیاسی کشور بنگریم، آیا در جمع محرومان و پابرهنگان کسی از انقلاب بریده است؟
آیا کسانی که به خط سازش رسیدهاند، امروز از رفاه برخوردار نیستند؟ آیا کارگزار نظام اسلامی که طی 20 الی 30 سال به 500 تا هزار میلیارد تومان سرمایه (کاملاً مشروع) دست یافته است، میتواند کمربند مبارزه را محکم ببندد؟ و نکته جالب توجه اینکه امروز نقد این جماعت به مثابه تندروی و تکفیری محاسبه خواهد شود و فرزندان انقلاب به عنوان جماعتی سطحی، فاقد شناخت از کشور و جهان معرفی میشوند و غربباوری عین تمدنخواهی، کرامت انسانی و مدارا با جهان تئوریزه میشود. خط سازش در ایران 200 ساله است اما امروز در زیر معیارهای جهانشمول، حیات غربی برایشان جوهریتر شده است. مانع اصلی این جماعت اندیشه و سیره امام است. کدام امام؟ امامی که هرگز حذف شدنی نیست.
حمایت:رشد اخلاقی و تربیتی درس بزرگ بعثت نبوی(ص)
«رشد اخلاقی و تربیتی درس بزرگ بعثت نبوی(ص)»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سید محمد مهدی موسوی است که در آن میخوانید؛زندگی نورانی پیامبر (ص)، نمونه کاملی از سبک زندگی دینی و متعالی است؛ در واقع حضرت رسول (ص) بر اساس آموزههای قرآن کریم، مدلی از زندگی ارایه فرمودند که پس از ایشان نیز همه حضرات معصومین (ع) در امتداد آموزههای نبوی(ص) به تبیین آن الگو و مدل الهی پرداختند. با وجود این، جای این تأسف، به طورعمیق وجود دارد که شاخصهها و اصول سبک زندگی پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع) در زندگی بسیاری از مسلمین و شیعیان تا حد زیادی مورد غفلت قرار گرفته است . امروزه یکی از مهمترین مشکلات جوامع انسانی از جمله جامعه خودمان، کم توجهی به مقوله اخلاق و تربیت است.
از این حیث، یکی از اصلیترین رسالتهای انبیای الهی و در رأس آنان خاتم پیغمبران حضرت محمد(ص)، ناظر به تقویت بعد اخلاقی و تربیتی جامعه اسلامی بوده و اساسا سیره تربیتی و اخلاقی حضرت، بخش قابل توجهی از سیره و سبک زندگی ایشان را در برمی گیرد. البته مسایل اخلاقی و تربیتی از چنان حوزه وسیعی برخوردار هستند که نمیتوان آنها را در دو یا چند مورد و موضوع محدود کرد. اینکه ما معتقدیم پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) برترین الگوهای اخلاقی و تربیتی هستند باید در راس هرم زندگی فردی و اجتماعی ما نمایان باشد.
حفظ اعتدال در زندگی، ایثار و گذشت و خوش برخوردی در مواجهه با مردم، رفتار صحیح و کریمانه در محیط خانه و خانواده، مهرورزی در جامعه و به خصوص محیط کار، رعایت دقیق حقالناس و تکریم ارباب رجوع و ... فقط بخشی از درسهایی است که ما میتوانیم از سبک زندگی پیامبر اعظم (ص) کسب کرده و با معطر شدن به این صفات پسندیده اخلاقی در پرتو تربیت صحیح اعتقادی و عملی، زندگی خود را نورانی سازیم و آرامش حقیقی را برای خود، خانواده و اطرافیانمان به ارمغان آوریم.
حرکت در مسیر آرمانها و رهنمودهای اخلاقی و تربیتی حضرات معصومین (ع) به ویژه نبی مکرم (ص) چنانچه در عمل صورت گیرد، سعادتمندی به همراه میآورد وگرنه بسنده کردن به جشن و شادیِ صرف در اعیادی چون مبعث و نصب بنرها و پارچه نوشتهها از کلام آن بزرگواران در سطح شهرها – بدون توجه عمیق به فحوای بیان نورانیشان- چندان دردی از دردهای اجتماع امروز ما دوا نمیکند.
آفرینش: واقعیتهایی پشت ویترین فرهنگ
«واقعیتهایی پشت ویترین فرهنگ»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛بی جهت نیست که عرصه فرهنگی به عنوان اکسیژن زندگی اجتماعی درعرصههای مختلف شناخته میشود، به این جهت که فرهنگ غنی و سالم زمینه ساز رشد و تعالی افراد جامعه میگردد و ابتذال فرهنگی موجب ایجاد فساد در لایههای مختلف زندگی مردم و رفتار و منش آنها خواهد شد.
بدتر از آن اینکه ما در مواجهه با برخی از معضلات و تعارضاتی که درعرصه فرهنگ جامعه به وجود میآید، روش پاک کردن صورت مسئله را انتخاب میکنیم و تاکنون سعی کردهایم که با ویترین سازیهای کاذب اوضاع را کاملا عادی و به سامان نشان دهیم درحالی که واقعیتهای فرهنگی جامعه چیز دیگریست!.
درعرصههای مختلف ما برای خود دو چهره فرهنگی ایجاد کردهایم که یکی به عنوان ویترین و موجه بودن فرهنگ جامعه را تداعی میکند و دیگری واقعیتهایی است که در فرهنگ عمومی ما رایج است و یومیه همه ما آن را در رفتارها و زندگی اجتماعی خود با دیگران شاهد هستیم. باید پذیرفت که ما با گذشت بیش از سه دهه از استقرار حکومت اسلامی، نتوانستیم ارزشهایی را که اسلام برپایه انسانیت برآن تاکید دارد را در رفتارها و گفتارهای جامعه نهادینه کنیم. امروز شاهد دروغ پردازی، اتهامات ناروا و جریانسازی افراد و گروههای سیاسی علیه یکدیگر نه به عنوان یک رفتارضد ارزش بلکه به عنوان یک عمل معروف و پسندیده در جامعه هستیم!.
امروز در ویترین جامعهها حرفهای مسولان در گفتار کاملا براساس عرفهای اخلاقی و منطبق بر اصول اسلامی حکومت است، اما در عمل و در بطن قضیه هیچیک از این گفتارها جامعه عمل پوشانده نمیشود و رویههای غیراخلاقی در دستور کار قرار میگیرد بی آنکه اعتراضی به این روشها گردد!. این سالها مدام از فرهنگ خصوصی سازی بحث کرده می شود و آنچه در عمل اتفاق میافتد خودی سازی منابع است و حاصل آن پروندههای فسادی است که یکی پس ازدیگری روی کار میآیند.
ما در زمینههای مختلف فرهنگی بیشتر خود را محصور کردهایم و ترسیدهایم که با بازکردن درهای فرهنگی و تعامل با دیگر هنجارهای فرهنگی چه اتفاقی بر سرمان خواهد آمد و باید فریاد وا اسلاما به سرداد!. لذا با وارونه کردن ماجرا این واقعیات را که جامعه به طور طبیعی تشنه تنوع فرهنگی است را در پشت ویترینهای به اصطلاح ارزشی همچون برگزاری همایشها و راه اندازی تجمعات غیرقانونی و خودسر برای لغو کنسرتها و انجام عملیاتهای فوق امنیتی! برای دستگیری چند جوان که برحسب احوالات جوانی هنجارشکنی کرده بودند، پنهان میکنیم.
امروز رسانه ملی ما در برنامههای مختلف خود به بهانه رعایت حفظ عرف جامعه دچار سانسورهای مختلف و جهت گیریهای غیر منطقی شده است، بی آنکه به این موضوع توجه شود که رفتار و عرف عمومی مردم در جامعه به نحوه دیگری شکل گرفته و اینگونه مصلحت اندیشیهای غیرواقعی تاثیری نخواهد داشت و برعکس اعتماد مردم به رسانه ملی را کاهش خواهد داد. امروز در رسانه ملی تصویر یک کنسرت داخلی و یک خواننده وطنی به طور زنده پخش نمیشود تا مردم لذت ببرند و تشنه پخش کنسرت فلان خواننده خارجی از شبکههای ماهوارهای نباشند. مخاطب جوان ما به دنبال تخلیه شور و شعف خود است و ما برای حفظ عرف عمومی حتی از نشان دادن نواختن یک ساز در رسانه برای خود محدودیت ساختهایم. آنهایی که از برگزاری یک کنسرت به بهانه ضد ارزشی بودن این قبیل اقدامات با چوب و چماق جلوگیری میکنند، آیا در روز سوار بر تاکسی یا ماشین شخصی دوستانشان نشدهاند و موزیکهایی که اغلب غیر وطنی هستند را نشنیدهاند!.
درست یا غلط بودن این رویه فعلی در جامعه را به قضاوت نمینشینم هرچند که معتقدیم عدم بهادادن به پتانسیلهای فرهنگی درداخل موجب اینگونه گرایشات ضد عرف گردیده، اما باید قبول کرد که واقعیتهای جامعه ما آنچه که از پشت تیریبونها و شبکههای رسانه ملی بخش میشود نیست! مسلماً نباید انتظار داشت با ویترین گذاشتن در مقابل واقعیتهای فرهنگی، دردی از معظلات امروز جامعه در مواجهه با هنجارها و نابهنجاریهایی که روزانه بر فضای داخلی و رفتارهای اجتماعی ما وارد میشود، دوا شود و نباید با این رویه کنونی توقع تعالی فرهنگی براساس الگوها و استانداردهای داخلی را باشیم. هرچقدر ما رفتار و فرهنگ عمومی جامعه را با استاندارهای رسمی فرهنگی نزدیک کنیم، این امید وجود دارد که جامعه از خوراکهای داخلی استفاده کند، اما تاوقتی درپی انکار واقعیات رفتار عمومی درجامعه باشیم، نمیتوان به دنبال تعالی اخلاقی و فرهنگی درکشور بود.
شرق:تحول بزرگ
«تحول بزرگ»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدتقی فاضلمیبدی است که در آن میخوانید؛بعثت یعنی تحولی بزرگ؛ خداوند در دو مورد از واژه «بعثت» استفاده کرده است: یکی درباره بعثت انبیا و دیگری بعثت مردگان در روز قیامت یا همان «حشر». هردو تحولی بزرگ پیرامون انسان هستند. تحول بزرگ انبیا در این است که انسان را به سوی هدایت دعوت میکنند و تحول بزرگ قیامت، مشاهده نتیجه اعمال انسان است. اما آنچه مهم است تحول بزرگی است که پیامبران در تاریخ انسان در این جهان میآفرینند. عمده این تحول در فکر و روح انسان است.
بهترین فردی که بعثت را معنا بخشیده، امام علیابنابیطالب (ع) است که در خطبه یک نهجالبلاغه میفرماید: «خداوند پیامبران را برانگیخت تا خردهای خفته را بیدار سازد». دلیل انسانیت انسان اندیشه اوست و تا این اندیشه آزاد نشود انسان نیز آزاد نخواهد شد همانطور که مولوی میگوید: «ای برادر تو همه اندیشهای مابقی خود استخوان و ریشهای». به تعبیری دیگر، پیامبران برای حیات عقلانیت در جامعه مبعوث شدهاند. از این زاویه، مخاطب اصلی آنان نیز «خرد انسانی» است.
شاید زیباترین بیان در اینباره آن است که قرآن درباره بعثت انبیا دارد: «لقد بعثنا فی کل امه ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت». عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت در کنار یکدیگر معنا مییابند. اجتناب از طاغوت یعنی اجتناب از هر قیدوبندی که انسان را تحت سلطه و سیطره خود درآورد. قرآن در جای دیگر میفرماید: «پیامبران آمدند تا دست و پای بشر را از بندهای انسانی و شیطانی آزاد سازند» (وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ). در واقع هدف نهایی بعثت، به آزادی خرد انسانی بازمیگردد و عواملی که ممکن است خرد آدمی را به بند کشد باید زدوده شود.
اگر جامعهای گرفتار فقر شد، این فقر؛ خود، یک آفت است که انسان را به ذلت میکشاند که پیامبر فرمودند: «کاد الفقر ان یکون کفرا». اگر ثروت جامعه در دست عدهای معدود قرار گرفت این ثروت متمرکز، آن عده معدود را به طغیان میکشاند؛ «ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی». در جایی دیگر خداوند بعثت پیامبران را دارای دو جلوه میداند. یکی عبادت خداوند و دیگری میزان کردن: «و اوفو الکیل». مراد از این عبارت، میزانکردن ثروتهای عمومی جامعه است. در هر صورت، بعثت یعنی برانگیختن عقلانیت در جامعه و تحقق آزادگی و آزادی انسان در راه هدایت و عبادت خداوند. به تعبیر مولوی:
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادیست
مومنان را ز انبیا آزادیست
ای گروه مومنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
ابتکار: دولت روحانی، کدام چهره؟ کدام عقبه؟!
«دولت روحانی، کدام چهره؟ کدام عقبه؟!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هجیر تشکری است که در آن میخوانید؛در ادبیاتِ آکادمیکِ سیاسی، ادعا می شود که دولت دارای چهار پایه یا چهره است: 1-چهره ی اجبار. 2- چهره ی ایدئولوژیک. 3- چهره ی عمومی. 4- چهره ی خصوصی.
«چهره ی اجبار» به سه شکل تبلور می یابد:
الف) اجبار ابزاری= استفاده از ابزارهای مادی و زور برای تحمیلِ اراده ی خود بر مخالفین. این شکل از اجبار تک بُعدی است؛ به این معنا که یک طرف، طرفِ دیگر را مجبور به تبعیت می کند. در اجبار ابزاری، از قدرتِ برتر اطاعت می شود.
ب) اجبار ساختاری= اجبار تعبیه شده در ساختار قوانین و مقررات. این شکل از اجبار دو بُعدی است؛ به این معنا که عاملِ اجبار اراده ی خود را در قوانین می گنجاند، سپس طرفِ اجبار مورد کاربردِ قدرت قرار می گیرد. در اجبار ساختاری، از قوانین اطاعت می شود.
ج) اجبار ایدئولوژیک= القای منطقِ عاملِ اجبار به طرفِ دیگر به شکلی که اجبار برای او معقول و طبیعی تلقی می شود. در این ضلعِ سوم از چهره ی نخست، اجبار، لباس ایدئولوژیک بر تن می کند و دیگر اجبار به نظر نمی رسد.
این نوع از اجبار سه بُعدی است؛ بدین معنا که عاملِ اجبار، اراده ی خود را در دستگاههای ایدئولوژیک تعبیه می کند، سپس پیام های ایدئولوژیک بر طرفِ اجبار باریدن گرفته و او را متقاعد می کنند، و در بُعد سوم، اجبارشده بر اساسِ عقایدِ «خود» عمل می کند. در اجبار ایدئولوژیک، از عقاید پیروی می شود.
بدونِ شک وجه اجبارِ دولت وقتی از حالتِ تعادل خارج و به افراط و تفریط مبتلا شود بحران زا خواهد شد. بدین معنا که در صورتِ تضعیفِ این وجهِ عبوس و خشمگینِ دولت، «بحران سلطه ی سیاسی» ایجاد می شود؛ و در مقابل، چیرگی این چهره نیز منجر به شکل گیری نظامهای آتوکراتیک (فردسالار) می شود.
چهره ی ایدئولوژیکِ دولت، چهره ی حق به جانب و توجیه گر آن است. تضعیفِ وجه ایدئولوژیک منجر به «بحران مشروعیت» خواهد شد.
چهره ی عمومی دولت، وجه خَیر و نیکوکار آن است که به تأمینِ خدمات و کارویژه های عمومی می پردازد. تضعیفِ این چهره به «بحرانِ کارآیی» می انجامد.
چهره ی خصوصی دولت، وجه اقتصادی، مکار و آزمند آن است. تضعیفِ این چهره «بحرانِ ناشی از زوالِ حمایتِ اجتماعی» را در پی خواهد داشت. (بر بنیاد آثار و آرای دکتر بشیریه)
در هر جامعه ای به حکمِ طبیعت و تربیت و تحصیل و... شهروندان با یکدیگر متفاوت اند. بر همین اساس هر دولتی علی الاصول دارای هر چهار چهره ی مورد بحث خواهد بود؛ تنها، تفاوت در چگالی این چهره ها و شدت و ضعف آنهاست که دولتها را از هم متمایز می کند و چهره ای متعادل و مثبت، یا افراطی و تفریطی از آنها به دست می دهد. به علاوه، دولتها معمولاً وقتی در یکی از این پایه ها با بحران (یا تنش یا مسأله) مواجه می شوند، به جای تمرکز بر حل یا رفع بحران (یا...) از سایر چهره ها استفاده، بلکه سوء استفاده می کنند. بر بنیاد تفاوتهای فردی یادشده اگر در جامعه ای بزهکاران و مخالفان و... افزایش یابند، شکل نخست از چهره ی «اجبار» (اجبار ابزاری) فربه و استفاده می شود؛ همانگونه که عمومِ مردم با چهره های «ایدئولوژیک» و «عمومی» دولت سر و کار دارند، و تجار و اغنیا با وجه «خصوصی» آن.
بر بنیادِ ادبیات و برنامه های رئیس جمهور به هیچ وجه به نظر نمی رسد دولت اعتدال قصدِ تضعیفِ سیستماتیکِ یکی از این وجوه یا تقویتِ استراتژیکِ وجه دیگر آن با هدفِ نادیده انگاشتنِ مردم و فداکردنِ منافع و امنیت ملّی را داشته باشد. بلکه بر مبنای شواهد و قرائنِ موجود، تاکنون بیشتر اراده ی «شخصِ» ایشان بر مطالبات و مطلوباتِ مردم متمرکز بوده است. البته این بدان معنا نیست که در پراتیکِ اجتماعی و سیاسی، دولت یکسره مدبرانه عمل کرده است. ادامه ی مدیریتِ عقبه ی احمدی نژاد یا به کارگیری مجدد آنها در بعضی از استانها در سطوحِ مختلف ممکن است زمینه نارضایتی را فراهم آورد. به عبارتِ دیگر علیرغمِ دفاعِ روحانی از مفهومِ «اصلاح طلبی» و مشی رفورمیستی ایشان، از «اصلاح طلبان» ولی کندی عملکرد بدنه، تعارض ساز است.
شایان ذکر است اگر چه «تأسیسِ» دولتِ اعتدال بر مبنای امید بود و «استقرار» آن با تدبیرتوأم شد، ولی نباید فراموش کرد که دولت برای «استمرار» مشروعیت و محبوبیت خود علی القاعده می بایست نه تنها میان وجوهِ یادشده تعادل برقرار کند، بلکه در مقامِ عمل و اجرا می بایست نابسامانیهای مدیریتی موجود از جمله استفاده از باقیات الصالحاتِ زردِ دولتِ هاله! و به کارگیری نیروهای ناکارآمد و بسازبفروشانِ سیاسی (آن هم به نام اعتدال گرایی) به ویژه در خارج از پایتخت را متوقف کند؛ و از مواجهه ی کارت پستالی با اصلاح طلبانِ اصیل و تبعیضِ معنادار سیاسی (دست کم) بکاهد؛ و در مقابل، با بهره گیری از نیروهای دلسوزِ دولت و موبایلیزه کردنِ شایستگانِ ملت، خود را داوطلبانه فریب ندهد و سخاوتمندانه در گوشه ی رینگ گرفتار نکند! تنها در این صورت است که دولت می تواند بدونِ غلبه یا تضعیفِ من غیرحقِ یکی از چهار چهره ی خود با عبور از «تن ها»، از تنهایی عملی و عملِ بدونِ «حمایتِ رضایتمندانه خواص» بیرون آید، و به کسری مشروعیت گرفتار نشود؛ بلکه محبوبیتِ انتخاباتی خود را به محبوبیتِ پایدار و مشروعیتِ عملی بدل کند. یحتمل در غیر این صورت، و با حجمِ کارشکنی های معنادارِ موجود از یک سو، و انفعالِ مدیرانِ کارناوالی و موسمی دولت از سوی دیگر، دیر یا زود اعتدال به «اِم اِس» سیاسی – اجرایی و بحران در بعضی از چهره های یادشده مبتلا خواهد شد.
دنیای اقتصاد:حقوق شهروندی؛ نگاه به خیابان به جای کتابها
«حقوق شهروندی؛ نگاه به خیابان به جای کتابها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است که در آن میخوانید؛ سانچو پانزا، شخصیت داستانی طنز، گفته بود که «اگر قرار باشد مرا به ریاست عدهای از مردم بگمارید بهتر است یک قبیله سیاهپوستان باشد؛ زیرا اگر نتوانستم با مردمم کنار آیم لااقل آنها را بهعنوان برده بفروشم و دخلی فراهم کنم.» مصداق این گفته را بعدا مطرح خواهم کرد. هر انسان در محیط اجتماعی و بهعنوان یک واحد از بدنه اجتماع و عضو آن به صورت مجموعهای از حقوق تعریف میشود (مانند حق حیات، حق بری بودن از تعرض، حق مالکیت و ...). برده فروش در واقع تمام آن حقوق یک انسان را یکجا میفروشد. لیکن اگر نهاد یا سازمان و تشکیلاتی بود که بخشی از حقوق مردم و شهروندان را فروخت و دخلی حاصل کرد نیز در همان راه ناصواب گام برداشته است.
اگرچه آن راه را بعضا طی کرده باشد نیز از صعوبت و اندیشناک شدن پیرامون آن نمیکاهد. نهادی که طی دهها سال در این راه پیگیر بوده است شهرداریها هستند. شهرداریها بودهاند که پیوسته با فروش تخلف به سازندگان اجازه دادهاند تا فضای زندگی مردم شهر با بیبرنامگی تنگتر شود. به عدهای اجازه دادهاند پارکینگها را مسکونی کنند و اتومبیلها را برای پارک به کنار خیابانها بفرستند و فضای ترافیک را تنگتر و بار و هزینه وقت و فرسایش اعصاب و آلودگی را به مردم تحمیل کنند. به عدهای اجازه دادهاند تا در اطراف کوچه باغها برج بسازند و اجازه دادهاند برجها روی باغها و فضای سبزی ساخته شود که فراخگاه تنفس شهر بوده است.
اجازه دادهاند سازندگان مجموعهها در مشاعاتی که خود در برنامه ساختوساز قبلا تصویب کردهاند و در تملک خریداران باید باشد مورد تعرض قرار داده و بخشی از مشاعات را برای فروش مجدد تبدیل به واحدهای اداری یا خدماتی و مسکونی کنند. همین شهرداریها بودهاند که به بعضی مجوز دادهاند واحدهایی با طبقات معدود یا واحدهای ویلایی بسازند و هنوز کار ساختوساز آنها به پایان نرسیده به دیگری اجازه دادهاند در مقابل ساختمان و پنجره و مشرف به حیاط آنها برجهای سر بفلک کشیده بنا کنند. به اطراف شهر نگاه کنید شهری که بیپروا و بیبرنامه از هر طرف در حال گسترش است از یک طرف دامنه تپهها را در مینوردد و از طرف دیگر سینه کوه را میشکافد، از یک سو زبالهدانیهای سابق را میبلعد و از سوی دیگر در دامنه کویر پیشرفت میکند.
اگر کسی بپرسد که نقشه این شهر را چه کسی کشیده و شهرسازی را چه کسی به این ناهمسازی و ناهمخوانی طرح انداخته است؟ جواب این است که عمدتا بسازوبفروشها و شهرداریها هم با کیف خود بهدنبال آنها در حرکت و سازمانهای آب و برق و مخابرات نیز لاجرم افتان و خیزان بهدنبال آنها در تلاش برای تامین خدمات شهری روان. شهری که بسازوبفروشها عامل عمده تحرک آن به هر طرف و تغییر تراکم بودهاند بهتر از این نمیشود.
شهری که روی یک زیر بنای سنجیده شکل نگرفته و زیربناها به تبع و بهدنبال ساختوسازها ایجاد شدهاند. (آیا در تلویزیون به دفعات مناظر دلخراشی را ندیدهایم که افراد حاشیهنشین در کنار خانههای ساخته شده در کوچههای خاکی و فاضلاب روان ایستادهاند و به مخبر تلویزیون میگویند چرا کوچه ما آسفالت نمیشود و برای ما آب لولهکشی و برق فراهم نمیگردد؟). شهری که بر اساس یک برنامه مشخص استفاده بهینه از زمین ایجاد نشده است.
شهری که برای دهها سال اجازه ساخت به واحدهایی داده که در مقابل زلزله آسیبپذیرند و صدها هزار از این نوع در شهر موجود هستند. بیدلیل نیست که ناگاه سیاستمداران به اطراف خود نگاه میکنند و میگویند این شهر بهعنوان کرسی حکومت مشکلدار است و باید به فکر باشیم تا کرسی را بر داشته و از این دیار رخت بر بندیم.
در اینجا هم تجربهای را میگویم که با حدود هزار نفر در آن مشترکیم. در جایی زندگی میکنیم که بیش از بیست سال است یک سایت ساختمانی است و از زمان فروش اولین واحدهای آماده شده بیست سال ساکنین با صدای بولدوزر و سایر ماشینآلات ساختمانی و گرد و خاک و گرد سیمان و سایر مصالح ساختمانی زیستهاند. ارباب منطقه، یک شرکتی است از لحاظ فعالیت ناکار آمد، وابسته به دولت که سی سال یا بیشتر یعنی از قبل از انقلاب تا کنون روی همین قطعه زمین خیمه زده و بر همین یک تکه زمین باقی مانده و ارتزاق میکند. گفتم ناکارآمد بهدلیل اینکه همان کاری که سایر بسازوبفروشها میکنند و بهدنبال محلهای جدید هستند را نیز نتوانسته پیگیری کند. گهگاه بخشی از فضاهای مشاع یا عمومی را اشغال میکند و روی آن یک برج جدید میسازد.
وقتی برج را تمام میکند، آپارتمانها را میفروشد و سپس با شهرداری در مورد پرداخت جریمه که رقمهای میلیاردی است، به تفاهم میرسد. طی سالهای اول انقلاب نیمی از زمین در اختیار خود را از دست داد و در عوض تمام واحدهای مسکونی برنامه اولیه را روی نیمه باقیمانده ساخت؛ یعنی تراکم دو برابر و اکنون نیز حتی بسیار بیش از آن ادامه میدهد. پارسال ماشینهای ساختمانی را برای تخریب زمین بازی بچهها و ساخت برجی جدید، به محوطه آورد که با ازدحام کودکان و نوجوانان و ساکنان به پشت همین زمین عقب نشست و در آنجا بساط را پهن کرد و شبها به خاکبرداری مشغول شد. گفته میشود باز با پرداخت پول به شهرداری مجوز ساخت جدیدی اخذ کرده است.
یکی، دو سال پیش با برخی ساکنین به نزد شهردار محترم محل رفتیم و شکوه کردیم که به چه دلیل حقوق مردم را به این شرکت میفروشید و چرا به یک نقشه که ابتدا خودتان تصویب کردهاید پایبند نیستید و هر سال مجوز جدیدی برای فعالیت این شرکت در همان قطعه زمین صادر میکنید؟ اگر در یک کشور پیشرفته بود شرکت، کار ساختمانسازی را تمام میکرد و تحویل میداد و میرفت بهدنبال فعالیت در سایت جدید. این شرکت مورد نظر بیش از سی سال است روی یک قطعه زمین باقی مانده و هرچه به خاطر تورم زمینها گرانتر میشود، این شرکت نیز تعدی به فضاهای عمومی را بیشتر میکند.
شهردار محترم که بسیار مودب و با حسن اخلاق بودند، گفتند ما اختیار قانونی داریم برای اینگونه کارها و میتوانیم مجوزها و طرحهای مصوب قبلی و نقشهها را عوض کنیم. اگر از آن شرکت شکایت کنید کارتان به جایی نمیرسد چون از ما مجوز دارد. اگر از شهرداری شکایت کنید کارتان به جایی نمیرسد چون ما قانون داریم! در اینجا بود که به فکر دنیای سانچو پانزا افتادم. در آن جهان بینی درست است! میتوان حقوق شهروندی همشهریان را فروخت. ولی قانونی که شهرداری بر مبنای آن کار میکند بر مبنای قانون اساسی نوشته شده که عمده شاکله آن برشمردن حقوق مردم و در جهت تامین بهروزی آنها است.
بنا بر این شاید مفید باشد روزی به مدیرانی که با مردم در ارتباط هستند آموزش داده شود که این قانون به آن قانون اساسی پیوند دارد و آن قانون اساسی است که این را برای شما قانون کرده است. هر گاه از این قانون برای حفظ حقوق مردم استفاده شد آنگاه کار بر اساس قانون انجام شده. در غیر این صورت، اگر تفسیر این اختیار قانونی در جهت نقض حقوق مردم بود، نام آن در واقع دیگر قانون نیست. چون پیوند خود را با سرچشمه قانون از دست داده است.
هیچکس منکر این نیست که شهرداریها کارهای مهمی را انجام میدهند و کسی هم منکر این نیست که برای تامین هزینه نیازمند در آمد هستند. شایسته است فروش حقوق شهروندان برای کسب درآمد متوقف شود و منابع سالم درآمدی برای انجام خدمات شهری تعیین شود. در این مورد نقش مهمی برای دولت و برای قانونگذار قابل تصور است. این شیوه نه تنها از لحاظ حقوق شهروندی زیانبار است، از لحاظ هزینه برای خود شهرداریها در بلندمدت نیز پر هزینه است. زیرا تصحیح این روندها و شاکلهای که شهر بهخود گرفته صدها سال به طول میانجامد و طی این مدت هزینه ناکارآییها و ضایعات بیشماری را باید تحمل کرد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد