حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
جام جم: داستان تکراری تاکسی
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، یک راننده تاکسی نشسته بود. داشت حساب کتاب میکرد.
- چقده روش بکشم؟... /- چقده گرون کنم؟!... /- کسی کاری نداره؟... /- حالا یک کم می کشم.... ببینم چطور میشه!
***
راننده عزیز و زحمتکش تاکسی، در حالی که پا روی پدال گاز و ترمز دارد و دست به دنده است، با دست دیگرش پیچ رادیو را باز می کند ببیند در مملکت چه خبر است.
خلاصه اخبار است:
- سازمان تاکسیرانی تهران با صدور اطلاعیه ای گفت:«بامتخلفان و افزایش دهندگان کرایه برخورد خواهد شد.»
***
راننده در حال عبور از مقابل یک جایگاه بنزین است. لبخند می زند و همزمان، موج رادیو را عوض می کند تا موسیقی بشنود. خواننده ای خوش صدا آواز می خواند:
-آن که دائم هوس سوختن ما می کرد / کاش بنزین مرا نیز مهیّا می کرد...
***
- خیلی ممنون آقا... همین بغل پیاده میشم!
- کرایه من چقدر شد؟
- شد هزار تومان.... ولی خب قابل نداره!
- تا دیروز که کرایه این مسیر،800 تومان بود!
- بله، اما به قول خیام: «دی چون که گذشت، هیچ از او یاد مکن»!
- نه آقا، نخواستیم. به قول باباطاهر: «اگر دستم رسد بر چرخ گردون / از او پرسم که این چون است و آن چون»؟
- الان داری پاسخگویی مسئولان را زیر سوال می بری؟
- نه آقاجان؛ من کسی رو زیر سوال نمی برم. شما مواظب باش کسی رو زیر نگیری!
- ما رفتیم ولی این بالابر شیشه های ماشینت رو برندار بذار توی داشبورتت. ملت که زندانی تو نیستند. اگه یارانه ات رو گرفتی، این روکش صندلی هات رو هم عوض کن. بوی گربه مرده میدن!
- نگفتم داری هدفمند حرف می زنی؟ از چرخ گردون شروع کردی که به چرخ ما گیر بدی؟... اونم برای همه اش 200 تومن کرایه اضافه!
- آقا، من همین ته ستون پیاده میشم...
- حیف که پیاده شدی!....
سیاست روز: حسرت کشیدن
نقطهچین زیر را با یکی از گزینههای مناسب پر کنید.
نیکزاد - وزیر راه دولت سابق - : نشستهای ما با وزیران دولت قبلی جلسه مشترک نیست بلکه ...است.
الف) خون دل خوردن
ب) حسرت کشیدن
ج) مراسم شام غریبان
د) دور هم بودن
نماینده سمنان: در کشور سه هزار میلیارد تومان سالانه سیگار دود میشود و این در حالی است که ما مدعی انرژی هستهای هستیم و در حالی که این مقدار برای سیگار هزینه میشود چادر مشکی مورد نیاز ایران را کسانی تولید میکنند که اعتقادی به چادر ندارند.
اظهارنظر فوق یادآور کدام یک از اشعار شیرین فارسی است؟
الف) کلنگ از آسمان افتاد و نشکست / وگرنه من کجا و بیوفایی
ب) حضرت مستطاب میرزا «یع / قوب» آن جا نشد در آن مصرع
ج) جناب مستطاب «میر ابوالقا / سمش» در مصرع اول نشد جا
د) من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه / صد بار تو را گفتم، کمخور دو سه پیمانه
فاطمه راکعی – نماینده اسبق مجلس - : دولت پیش از انجام هر عملی باید مردم را توجیه کند.
کدام یک از گزینههای زیر «توجیه» مناسبی برای افزایش قیمت بنزین است؟
الف) همه چیز گران شده پس خیلی هم غیرطبیعی نیست که بنزین گران بشود.
ب) وقتی ماشین را بر میدارید و میروید خیابان جردن «دور دور» میکنید، چشمتان کور و دندتان نرم، ما هم بنزین را گران میکنیم.
ج) دولت خرج دارد. برج دارد. هفتاد میلیون سر عائله دارد. خب چشماتون در بیاد. درد بگیرید. پول بنزینتان را بدهید.
د) بنزین را گران میکنیم. توجیه هم همین بس که دلمان خواست که گران کنیم و میکنیم.
خانم ابتکار: مرگ ماهیهای فشافویه هیچ ربطی به محیطزیست ندارد.
با توجه به این اظهارنظر به عقیده شما مرگ ماهیهای بیچاره به کدام یک از گزینههای زیر ربط دارد؟
الف) معاونت اداره پنبه پاککنی شهرستان فشافویه
ب) مدیریت امور ماست و خیار صنف سفرهخانهداران کشور
ج) دبیر شورای آرد و نان شهرستان شلمرود
د) ویکتور هوگو
کیهان: هیچکدام! (گفت و شنود)
گفت: آقای هاشمی از کمتحرکی دولت انتقاد کرده و گفته است؛ اصلاحطلبان دارند از دولت سرخورده میشوند.
گفتم: برخی از مدعیان اصلاحات که بیبلیت سوار قطار دولت شدهاند، با وعده نسیه درباره حمایت از دولت، پستهای نقد گرفتهاند!
گفت: ایشان میگوید؛ احمدینژاد در جلسه اصولگرایان گفته است؛ فضای فعلی دولت را هاشمیرفسنجانی اداره میکند و اصولگراها باید روی من متحد شوند تا بتوانند در انتخابات پیروز شوند!
گفتم: دوران اینگونه جنگهای زرگری تمام شده که هاشمی از احمدینژاد به عنوان رقیب اصلی خود یاد کند و از آن طرف احمدینژاد هم هاشمی را اصلیترین رقیب خود بداند.
گفت: این در حالی است که اصولگرایان بارها به صراحت نشان دادهاند نه احمدینژاد را قبول دارند و نه هاشمی را.
گفتم: شخصی از اهل محل پرسید؛ شما تعهد من را بیشتر قابل تقدیر میدانید یا تخصصم را؟ گفتند؛ هیچکدام را! اعتماد بهنفسی که داری را قابل تقدیر میدانیم؟!
شرق: بز سیاسی
یکی را سوار آمبولانس کرده بودم و داشتیم میرفتیم که طرف به نقل از «ایسنا» گفت: «بر اساس تحقیقاتی که کردیم بزها بسیار باهوشتر از آن هستند که در نگاه اول به نظر میرسند.»
گفتم: شما؟
گفت: دکتر الودی بریفر. از دانشگاه کویینمری لندن.
گفتم: یعنی میگویی بزها باهوش هستند؟
گفت: بله. ما کلی روی این قضیه در موسسه ETH زوریخ کار کردیم.
گفتم: بیخیال. موسسه ETH زوریخ را به رخ من نکش قشنگم. دانشمندان جوان ما توی زیرزمین خانهشان کار میکنند و کیک رنگی میپزند، اینطوری پز نمیدهیم.
الودی بریفر متاثر شد و گولی اشک ریخت.
گفتم: نتایج تحقیقاتت را توی یک خط بگو ببینم.
الودی بریفر گفت: «ما به بزها مسوولیت دادیم. سرعتی که با آن بزها مسوولیت را پس از 10ماه تکمیل کردند، در مقایسه با مدت زمانی که طول کشید آنها مسوولیت را یاد بگیرند، نشاندهنده حافظه بلندمدت این حیوانات است. پیش از جلسه یادگیری، تعدادی از بزها دارای شانس نگاهکردن به بز دیگر برای اجرای مسوولیت بودند.»
گفتم: داری حرف سیاسی میزنی؟ حرف سیاسی توی آمبولانس ممنوع است.
گفت: نه.
گفتم: چرا دیگر. از این طرف میگویی بزها مسوولیتشان را بعد از 10ماه تکمیل میکنند. از آن طرف میگویی بزها از تجربه بزهای دیگر استفاده میکنند. همین دیگر.داری کنایه میزنی.
گفت: نه.
گفتم: الودی،داری میگویی حتی بزها مسوولیتشان را انجام میدهند. بعد میگویی ریگی به کفشت نیست؟
الودی گفت: به جان عزیزم، ما فقط روی بزها تحقیق کردیم.
گفتم: بفرما. چرا روی آدمها تحقیق نمیکنی؟
الودی گفت: ما فقط میگوییم بزها هم مسوولیتپذیر هستند.
گفتم: دِهِه. شر درست نکن آقا. من وارد بحث با شما نمیشوم.
الودی گفت: نتایج تحقیقات ما میگوید بزها میفهمند.
گفتم: اصلا حرف تو درست. پس اینکه از قدیم میگویند طرف قدر بز نمیفهمد، یعنی کشک؟
الودی گفت: بله.
گفتم: یعنی تو داری به باورهای عمومی توهین میکنی؟
الودی گفت: نه. اصلا.
گفتم: الودی، کلک، راستش را بگو، از کجا تطمیع شدی؟
الودی گفت:ایبابا. من فقط میگویم بزها مسوولیتپذیر هستند.
گفتم: بفرما. بز هم سیاسی شد؟ از فردا یکی مثل بز رفتار کند تکلیف ما چیست؟ تا دیروز میگفتیم طرف قدر بز هم نمیفهمد و با این قضیه کنار میآمدیم، از فردا چه بگوییم؟ بعد هم یکی خیلی از بار مسوولیت شانه خالی میکرد میگفتیم طرف بز اخفش است. الان چهکار کنیم؟ الان چه بگوییم؟ الان آلاممان را با چه توجیهی تسکین بدهیم؟ حواست هست چیکار کردی؟ این تحقیق بود کردی یا تخریب؟ چته تو؟
الودی رفت توی فکر و ریخت بههم.
گفتم: الودی بریفر، تو مثلا دکتری. باید یک کاری کنی حال مردم بهتر شود، نه اینکه حال مردم را بگیری. الان من جلو فرودگاه پیادهات میکنم، سوار میشوی میروی ETH همه تحقیقاتت را پاره میکنی و میریزی دور. اوکی؟
الودی گفت: اوکی.
گفتم: از این بهبعد هم موضوع تحقیقت را زنگ میزنی با من چک میکنی، که یکموقع در تعارض نباشی. فهمیدی، بزبازی در نیآوریها. اوکی؟
آرمان: شهری که افزایش جمعیت را کنترات قبول کرد!
صولت مرتضوی، شهردار مشهد گفت: به کارکنان زن شهرداری که فرزند پنجم به دنیا بیاورند پنج میلیون تومان پاداش پرداخت میشود و مرخصی زایمانشان را به دو برابر افزایش میدهیم. به هر حال فرزند پنجم اصولا از لپ لپ خارج نمیشود و کمی تا قسمتی زمان بر است و خب تا آن زمان «نه تو مانی و نه من» ضمن اینکه با ثبتنام گسترده برای دریافت یارانه و افزایش ملایم تورم تا چند سال آینده، پنج میلیون تومان کف حقوق دریافتی کارکنان است و شاید هم مبلغ دریافت یارانه باشد.
در اداره (1):
آقای رییس آمدم مساعده یک میلیون تومانی بگیرم. اینم سندش: سونوگرافیه بچه. شما با مساعده موافقت کنید، باقیش حله!
در اداره (2):
ببخشید آقای مدیر؛ من تا دیروز قصد ادامه تحصیل داشتم، از امروز قصد ازدواج. خواستم بدونم اگر دست بجنبونم، وام به من تعلق میگیره یا نه؟
در مطب دکتر (1):
آقای دکتر مشکل ما چیز دیگه ایه. اگر میشه کاری کنید که بچه پنجم ما اول به دنیا بیاد، بچههای قبلی، بعدش!
آقای دکتر، خواهش میکنم. همسرم راست میگه. ما رو پول این بچه حساب کردیم.
در منزل:
آره شنیدی فخری خانوم جون رفته پراید ثبت نام کرده؟
وا اون که میگفت آه نداره با ناله سودا کنه!
آره طفلی. ولی میگه اداره شون قراره بهش پنج میلیون تومن وام بده.
در مطب دکتر (2):
خانم دکتر اگر میشه راه پنج قلو دار شدن رو به من بگین. شوهرم خیلی دوست داره ما یه دفعه خانواده دار بشیم و خانواده شلوغی داشته باشیم.
شعار اداری:
دوتا بچه کم است، سه تا بد نیست، چهارتا خوبه، پنج تا گنجه!
برنامه در شهر:
چی شده خانوم؟
بد بخت شدم. بیچاره شدم. شهردار برکنار شده. این بچههای قد و نیم قد رو نگاه کنین. یه بچه هم تو راه داریم، شهردارم که برکنار شده...من این بچهها رو چه کنم؟ مسئولین چرا پاسخگو نیستند؟
مصوبه جدید:
«مرخصی تلاش» به کارکنان اعطا میشود.
در ذیحسابی:
سلام. خسته نباشین برای وام پنج میلیون تومانی آمدم. اینم شناسنامه بچه هام. اینم پنجمی.
اوووووه. برو خدا پدرتو بیامرزه. این قضیه واسه چهار سال پیش بود. در ضمن همون موقع هم اگر بچه پنجم رو میآوردی، وام پرداخت نمیشد چون تامین اعتبار نشده. الان که دیگه اصلا مصوبه لغو هم شده.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد