خورشید گرم‌تر از همیشه در دزفول می‌تابید. مرد راننده شیشه‌های تاکسی را پایین داده بود، اما باد گرمی که می‌وزید، وضع را بدتر می‌کرد. آنقدر عرق کرده بود که پیراهنش به صندلی چسبیده بود.
کد خبر: ۶۶۷۴۳۶
عباسعلی؛ راننده امانتدار

آخرین مسافر را که پیاده کرد، عرق پیشانی‌اش را با آستین پیراهنش چید و به حرکت ادامه داد، اما هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بود که چیزی روی صندلی عقب اتومبیل نظرش را جلب کرد.

سرعتش را کم کرد تا دقیق‌تر نگاه کند، وقتی متوجه کیف دستی نارنجی‌رنگی شد که روی صندلی جاخوش کرده بود، نیم‌تنه‌اش را به عقب چرخاند و کیف را با یک دست برداشت و روی صندلی جلو گذاشت، زیپ کیف را که باز کرد.

دیگر نتوانست به رانندگی ادامه بدهد؛ داخل کیف پر بود از تراول چک‌های 50 هزار تومانی. برای چند لحظه عرق سردی روی پیشانی مرد راننده نشست و گرمای ظهر را از یادش برد.

این قسمتی از ماجرایی است که چند روز پیش برای عباسعلی عیسوند براتی، راننده دزفولی اتفاق افتاد و امانتداری او را بیشتر از پیش به تصویر کشید.

عباسعلی 52 سال دارد و با سه فرزند و همسرش در روستای مهاجرین دزفول زندگی می‌کند.

او به جام‌جم می‌گوید: 30 میلیون تومان تراول چک و یک چک به مبلغ 30 میلیون تومان و چند چک سفیدامضا و مدارک شناسایی داخل کیف بود. با خودم گفتم باید هرچه زود تر کیف را به صاحبش برگردانم، چون می‌دانستم صاحب کیف از شدت ناراحتی ممکن است سکته کند. اصلا وسوسه نشدم کیف را برای خودم بردارم. همسرم هم تاکید داشت که کیف را به صاحبش برگردانیم.

عباسعلی مسیر رفته را برگشت، اما نشانی از مسافر حواس پرت پیدا نکرد، به همین دلیل به مغازه‌دارهای طول مسیر سپرد که اگر شخصی دنبال کیف گشت نشانی او را در اختیارش بگذارند. راننده تاکسی امانتدار آن روز سعی بسیاری کرد تا صاحب کیف را پیدا کند، اما موفق نشد.

او ادامه می‌دهد: فردای آن روز از روی بیمه‌نامه‌ای که داخل کیف بود، توانستم نشانی صاحب کیف را پیدا کنم و کیف را تحویلش بدهم. به این ترتیب عباسعلی کیف را به صاحبش برگرداند و 50 هزار تومان به عنوان مژدگانی دریافت کرد.

ماشین خراب آقای کشاورز

صاحب کیف گمشده مرد سی و شش ساله‌ای به نام مراد فرخوند است. او که کشاورز است و اهل دزفول درباره ماجرای گم کردن کیفش به جام‌جم می‌گوید: آن روز مقداری سیب‌زمینی را برای فروش به میدان بار شهر بردم، اما موقع برگشتن خودروام خراب شد و مجبور شدم از تاکسی استفاده کنم، اما بعد از چند دقیقه که از تاکسی پیاده شدم، فهمیدم کیفم را جا گذاشته‌ام. چهره راننده تاکسی را هم به یاد نمی‌آوردم، به همین دلیل فکر کردم دیگر محال است کیفم را به دست بیاورم.

اما فرخوند خیلی خوش‌شانس بود که سوار تاکسی آقای عیسوند براتی شده بود.

او ادامه می‌دهد: فردای آن روز ساعت حدود 10 صبح بود که زنگ خانه‌مان را زدند. آنجا بود که متوجه شدم آقای عیسوند براتی کیفم را برایم پس آورده، خیلی تعجب کردم، باورم نمی‌شد انسان می‌تواند آنقدر امانتدار باشد.

عباسعلی روزانه حدود 10 ساعت در گرمای جنوب کشور با تاکسی کار می‌کند. میانگین درآمد روزانه او حدود 40 هزار تومان است، اما عباسعلی تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا برای خانواده‌اش روزی حلال به خانه ببرد بنابراین در روزگاری که از تعداد چنین انسانی‌هایی کم می‌شود، جا دارد سازمان تاکسیرانی با قدردانی از عباسعلی کمی از زحمات او را جبران کرده و راننده دزفولی را با عنوان الگوی امانتداری به دیگر همکارانش معرفی کند.

آوید طالبیان - گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
سمیرا از دزفول
United States
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۶
۰
۰
امروز عصر منتظر تاكسی بودم وقتی سوار شدم شناختمش فورا!خداوكیلی ایشون كلمه مرد رو بخوبی معنا كردن...ایول

نیازمندی ها