خراسان:نگاهی استراتژیک به سفری استانی
«نگاهی استراتژیک به سفری استانی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر رضا واعظی است که در آن میخوانید؛سومین سفر استانی رئیس جمهور و اعضای دولت یازدهم در استان سیستان و بلوچستان در حال انجام است. سفرهای اول و دوم هم به استان های هرمزگان و خوزستان صورت گرفت ؛ صرف نظر از وظیفه ملی دولت ها در توجه ویژه به مناطق کمتر توسعه یافته و نتایج و برکاتی که سفرهای رییس دولت یازدهم به استان های مختلف کشور به دنبال دارد، به نظر می رسد علاوه براین مزایا و نتایج بسیار خوب در عرصه های ملی و تقویت همبستگی بین اقوام مختلف کشور ،این سفرهای استانی و داخلی تاثیرات مهمی هم در عرصه منطقه ای به صورت مستقیم و غیر مستقیم دارد. به نظر می رسد درانتخاب استان های یادشده نیز، این موضوعات لحاظ شده است زیرا انتخاب این استان ها از جمله نقاطی است که از دیرباز مورد طمع و توطئه دشمنان ملت ایران و عناصر منطقه ای آنها بوده است. مثلث موساد ، سیا و ریاض حداقل در بیش از یک دهه گذشته تمرکز ویژه بر مناطق مرزی ایران گذاشته اند تا با ناامن کردن مناطقی از ایران، جمهوری اسلامی ایران را تهدید و درگیر نمایند تا به خیال خودشان ازنقش ایران در مسائل منطقه و بین المللی کاسته شود. بنابراین از منظر مسائل بین المللی و منطقه ای سفرهای استانی رییس جمهور از جمله به استان سیستان و بلوچستان که از بروز آخرین رویداد امنیتی آن، زمان زیادی نگذشته، مهم به نظرمی رسد.
این سفر ها بهویژه به استان سیستان و بلوچستان بخش زیادی از توطئه تدارک دیده شد از سوی محور سیا، موساد و ریاض را برای نا امن کردن مرزهای شرقی کشور و راه آندازی منازعه مذهبی و قومی خنثی خواهد کرد؛ خصوصا اینکه در سفر اخیر دولت به مسائل مذهبی و قومی توجه بیشتری شده است و استقبال طیف های مختلف استان نیز از بی اثر بودن اقدامات عناصرو گروهک های وابسته در منطقه حکایت دارد. بنابراین جدای از اهمیت این سفرها در بعد اقتصادی و توسعه ، نتیجه عینی آن کاهش بسترهای تنش داخلی است و به دنبال آن افزایش دامنه امنیت در سراسر کشور ، انرژی کافی را برای پرداختن به تحقق وعده های داده شده دولت و اجرای فاز دوم یارانه ها فراهم می کند.
موضوع تاثیرات منطقه ای و بین المللی سفرهای استانی یادشده هم کم نخواهد بود. فضای پیرامونی کشورمان در شرایط بسیار حساسی قرار گرفته است .در سوریه اگرچه تحولات میدانی به نفع دولت بشار اسد و محور مقاومت است ، اما در این کشور قراراست انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود ؛ همین امر تحولات سوریه را جدی تر از گذشته کرده تاجایی که هم آمریکا و هم برخی از کشورهای منطقه به دنبال اجرای سناریوهایی چه در حوزه نظامی ، سیاسی و یا بین المللی هستند تا شاید بتوانند با آخرین تلاشها ، نتیجه ای بدست آورند؛ اقدام فرانسه برای تحت تاثیر گذاشتن اعضای شورای امنیت از طریق انتشار تصاویری از تحولات سوریه ، مجهز کردن نیروهای معارض و تکفیری به سلاحهای مدرن از سوی آمریکا و برخی از کشورهای منطقه و درگیر شدن روسیه در موضوع اوکراین مؤلفه هایی هستند که مسائل سوریه را بسیار حساس کرده است.
عراق نیر شرایط مشابهی پیدا کرده است . دولت مرکزی عراق در حالی خود رابرای برگزاری انتخابات پارلمانی این کشور در روزهای پایانی اردیبهشت آماده می کند که چالشهای جدی با مناطق هم مرز با عربستان، اردن و سوریه دارد و از اختلافاتش با کردها در شمال هم کاسته نشده است ضمن اینکه گروههای کرد در شمال هم دچار اختلافات درونی هستند. بنابراین عراق نیز روزهای سرنوشت سازی را در پیش دارد و به شدت نیازمند کمک های فکری و همراهی دوستان خویش است.
آن سوی محور مقاومت هم در لبنان با مسائل مهمی روبهرواست ؛ اگرچه شرایط مقاومت در مقایسه با سالهای گذشته بسیار بهتر و قدرتمند تر است ولی آنگونه که رهبر حزب ا... در مصاحبه با روزنامه السفیر عنوان کرد این گروه با سه چالش اساسی مواجه است . یکی موضوعات داخلی لبنان است، دیگری مسئله رژیم صهیونیستی و مسئله سوم تکفیریهای رها شده از سوی غرب در منطقه است.
وضعیت همسایه های شرقی مان هم بهتر از غربی ها نیست . پاکستان آبستن بحرانهای جدی است و افغانستان به رغم برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، همچنان مسائل امنیتی بسیاری دارد که برای ایران هم بسیار مهم است.
حتی در سواحل جنوبی خلیج فارس احتمال بروز اتفاقات مهمی وجود دارد. درکنار مسائل مربوط به بحرین ، به نظر می رسد اتفاقات بهوجود آمده در درون خاندان سعودی این کشوررا با تحولات جدی و اختلافات درونی مواجه خواهد کرد ؛تغییراتی بهوجود آمده در رده های بالا از جمله در تعیین جانشین برای ولیعهد و انتخاب فردی غیر از خاندان آل سعود برای مهم ترین پست امنیتی این کشور و چنگ و دندان نشان دادن شاهزاد گان برای یکدیگر نشان از حوادث و رویداهای مهمی در آینده است .
بنابراین؛ این مسائل پیرامون کشور را چنانچه در کنار مذاکرات مهم هسته ای و روابط بین ایران و آمریکا قرار دهیم، می توان نتیجه گرفت که تدبیر دولت تدبیر برای کاهش زمینه تنش های داخلی که در انتخاب سفرهای استانی هم لحاظ شده ، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و دولت را برای توجه دقیق تر به مسائل منطقه ای و بین المللی و تأمین منافع ملی آمادتر می نمایند مشروط به اینکه منافع ملی با وسواس بیشتری تعیین شود.
کیهان:خواب یا خوابزده؟!
«خواب یا خوابزده؟!» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛دغدغهها و نگرانی مردم درباره فرهنگ و موضوعات فرهنگی چیزی نیست که پنهان باشد و شرح و بسط زیادی مطالبه کند. متقابلا تکلیف نظام در حفظ باورهای فرهنگی و اعتقادی مردم و تلاش برای ارتقاء آن هم چیزی نیست که قابل انکار باشد. تکلیفی که افزون بر وجوب عقلانی و شرعی، به صراحت قانوناساسی و قوانین عادی برعهده مسئولین ذیربط نهاده شده آنها را به پاسخگویی در پیشگاه مردم و خداوند وا میدارد. تلاش برای رخنه در فرهنگ و اعتقادات مردم و تغییر باورهای آنان، تلاشی وسیع و همهجانبه و خطری بزرگ و نگرانکننده است. بر این اساس، یک مسئول فرهنگی به دلیل اهمیت اصل فرهنگ مکلف به تلاش شبانهروزی و خالصانه برای کار ایجابی و فرهنگسازی از یک سو و صیانت و پاسداری از دستآوردهای فرهنگ کهن و ارزشمند اسلامی و ایرانی از دیگر سو است دو رسالت و تکلیفی که سهلانگاری در آن به هیچ روی پذیرفته نبوده و غفلت از هر بخش به زیانهایی جبرانناپذیر منتهی میشود.
حال اگر مرزبانان فرهنگ و اندیشه بجای تلاش و جهاد همهجانبه فرهنگی، درها را به روی کسانی که هیچ نسبتی با ایمان و عقیده ملت بزرگ ایران ندارند باز کنند و امکانات نظام را وسیله طرح و معرفی آنها قرار دهند، تکلیف چیست؟! آن هم با این توجیه عجیب و دلیل غیرمنطقی که آنها هم عصر و هم دوره ما هستند!
«دو برداشت از شعر انقلاب وجود دارد که هیچکدام هم غلط نیست(!)... در تعریف اول شعری (شعر انقلاب است) که شاعرانش تعهد انقلابی دارند... در تفسیر دیگر، شعر انقلاب شعری است که در عصر انقلاب سروده شده است(!) مثل سبک هندی- شعر مشروطه... به این معنی که این 35 سال برای خودش به یک دوره تاریخی در ایران زمین تبدیل شده و ما میتوانیم به عنوان تاریخ ایران به آن نگاه کنیم...»
این سخنان که ناخودآگاه «هنر برای هنر» بدون توجه به ماهیت و مبانی ارزشی آن را تداعی میکند، سخنانی است که معاون محترم وزیر ارشاد در توجیه برگزاری «جشنواره شعر فجر انقلاب اسلامی» و زمینهسازی برای دعوت از رهزنان فرهنگ بیان کرده و با یکی دانستن 2 برداشت کاملا متفاوت از شعر انقلاب، سعی در راضی نگه داشتن همه نموده است! براساس این نگاه، مهم نیست که شاعر چه سروده باشد و آبشخور فکریاش چه باشد! مهم اینست که شاعر از سال 57 به بعد شعر گفته باشد! حالا هر شعری! موضوعی که دبیر جشنواره شعر فجر به محکمی بر آن تاکید میکند: «فرآوردههای پس از انقلاب 57 ( و نه انقلاب اسلامی!) تماما آثار انقلاب تلقی میشود و همه شاعران به نوعی شاعر انقلاب هستند»(!) دیگر عضو شورای سیاستگذاری جشنواره میگوید: «در جشنواره شعر فجر، از شعر به ما هو شعر تجلیل میشود»(!)
بخشی از این تفکر عجیب و غیر منطقی، ناشی از به کارگیری کسانی با سوابق مشعشع در دهه 60 و همچنین دلدادگی به برخی احزاب منحله برانداز در جایگاه سیاستگذار شعر فجر است تا جایگاه فرهنگ و هنر کشور را با رنگ و لعاب دموکراسی، به پائینترین مرحله ممکن تنزل داده و جاده صافکن اغراض سیاسی بشوند. صاحبان این اندیشه چه خوبست به این پرسش ساده اما مهم پاسخ دهند که با تعریف شما از شعر و شاعر انقلاب، تکلیف شاعری که در «عصر انقلاب» زندگی کرده و تمام قد علیه انقلاب مردم و ارزشهای آن قلمفرسایی کرده و داد سخن در داده چیست!؟
آیا آنکه مقدسات و ارزشهای مردم را در همین سالها زیر سوال برده و شهید و جهاد و شهادت را تمسخر کرده و بدترین توهینها را به مردم، به خاطر ایستادگی بر عهدشان با امام(ره) نثار کرده، باز هم شاعر انقلاب است و در جشنواره شما که قرار بوده جشنواره شعر فجر انقلاب اسلامی باشد جایی دارد!؟ اگر بگوئید نه خوشحال میشویم که هنوز دغدغه انقلاب و ارزشهای آن را دارید اما چگونه «نه» ناگفتهاتان را باور کنیم وقتی در مصاحبههایتان به هزار زبان چیز دیگری میگوئید!؟ وقتی صراحتا گفته میشود «(برای جشنواره شعر فجر) 90 صدای دارای تشخص (90 شاعر) بدون توجه به عقبه فکری انتخاب میشوند ...» و یا «میراث گذشته توقیف بسیاری از کتب بوده است و ما درخواست کردیم آمار این کتابها را بدهند تا رفع توقیف کنیم» جای تردیدی باقی نمیماند که قرار است با بیتالمال مسلمین و به کارگیری امکانات و ظرفیتهای فرهنگی کشور، مجالی برای جولان و معرفی کسانی فراهم شود که سنخیتی با ارزشهای انقلاب ندارند و این جای تأمل فراوان است. باز کردن دروازههای فکری و هنری کشور به روی دشمنان انقلاب و اجازه ورود افکار مسموم و منحرف و آلودن ذهن و روح مردم و به ویژه نسلی که بسیاری از گذشتهها را نمیداند و نمیشناسد، در خوشبینانهترین فرض، غفلتی عظیم و خطایی جبرانناپذیر است گرچه میتوان عناوین دیگری هم برای آن به کار برد که از آن میگذریم.
با اینکه بارها گفته شده، اما باز هم خالی از فایده نیست که به مدعیان اینگونه تفکرات یادآوری شود که آزادی، در تمامی جوامع دارای ضابطه و شرایطی است و نمیتوان به بهانه آزادی، کسانی را بر صدر نشاند که دشمن عقیده و ایمان مردمند و سپس تجاهل کرد که فلان شاعر سابقه خاص سیاسی ندارد! و حال آنکه جستجوی ساده در زندگی و اشعار او، جز پلشتی و پلیدی، چیزی به ما نشان نمیدهد! هنوز یک ماه نشده که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی خود در حرم مطهر رضوی(ع) ضمن یادآوری اینکه ایمان و باورهای مردم هدف و آماج تخریب دشمنان است، مسئولین را به مراقبت از رخنه بسیار خطرناک فرهنگی و حساسیت آنها نسبت به این موضوع دعوت کردند و یادآور شدند که این حساسیت، هیچ منافاتی با آزادی ندارد و آزادی غیر از ولنگاری است. ایشان با بیان تمثیلی قابل فهم برای همه فرمودند: «همچنان که اگر ببینیم هروئین و دیگر مواد بدبختکننده خانوادهها را کسی بخواهد توزیع کند، نمیشود بیتفاوت نشست، اینکه ببینیم، کسانی با استفاده از هنر، با استفاده از بیان، با استفاده از ابزارهای گوناگون با استفاده از پول راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا بکنیم و بگوئیم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست در هیچ جا...»
متاسفانه به جای آنکه خیل عظیم و میلیونی نسل جوان مومن و پرشور کشور، با برپایی جشنوارههای فاخر و ارزشی و به کارگیری بهترین شیوههای فرهنگی، سردمدار و میداندار هنر و فرهنگ ایراناسلامی بشوند، عدهای تلاش دارند با نبش قبر راندهشدگان مردم از استخوان پوسیده آنها، برای چشم خود سرمه دست و پا کنند و کاری کنند که توده مومن و خداجوی مردم و علما و دانشمندان نسبت به سیاستهای فرهنگی آنها نگران و خدای نخواسته ناامید شوند، همانگونه که جمع کثیری از اساتید حوزههای علمیه کشور، در روزهای گذشته با ابراز نگرانی از برخی سیاستهای فرهنگی، از رهبر معظم انقلاب استمداد طلبیدند. نگرانیهایی که پیش از این بارها و بارها مشفقانه از سوی کیهان مطرح شده بود و البته آنکس که نخواهد از خواب برخیزد...
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی در روزهای پنجشنبه است که در آن میخوانید؛روزهای پایانی فروردین همه ساله یادآور رشادتهای غیورمردان ارتش جمهوری اسلامی ایران و روز حماسهآفرینیهای آنان است. این روز، یادآورنده فرمان تاریخی امام خمینی(ره) در تقویت ارتش و پیوند آن با ملت و انقلاب میباشد و شاید هیچکس به اندازه معمار بزرگ انقلاب اسلامی، ارتش را در مسیر تحول و خدمت به دین و ملت هدایت نکرد و اهمیت و منزلت آنرا نشناخت. ایشان درست در همان روزهای پیروزی انقلاب که جو سنگینی از سوی برخی گروهکهای ضدانقلاب و افراد کوتهبین و سادهاندیش درباره ارتش ایجاد شده و شعار "انحلال ارتش" بر سر زبانها افتاده بود، در پیامی خطاب به ملت ایران، روز 29 فروردین را "روز ارتش" اعلام کردند تا به این شعار انحرافی پایان داده و اعلام نمایند ارتش، جزیی جدانشدنی از این کشور و ملت است.
از این رو دیدیم که ارتش در طول این سالها و در کوره داغ جنگ تحمیلی آبدیدهتر شد و به نیرویی تبدیل گردید که به رشادت و کمال و توانایی دست یافته و مانع از هرگونه تجاوز احتمالی دشمن به این مرز و بوم است.
امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در مسیر خدمت خالصانه به ملت و صیانت از استقلال و تمامیت ارضی ایران تبدیل به قدرتی بزرگ در میان ارتشهای منطقه شده و با روحیه خودباوری، خودکفایی و اعتماد به نفس، هراس در دل دشمنان انقلاب انداخته است.
امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بخوبی میداند که باید با افزایش قدرت بازدارندگی خود به حصن حصین انقلاب تبدیل شود و به پشتوانه حماسههای دیروز، قدرتمندی امروز را بیافریند، به گونهای که دشمنان انقلاب هرگز به فکر تعدی و تجاوز به میهن اسلامی نیفتند.
در این روزها علاوه بر بوی بهار، عطر میلاد خجسته بانوی بزرگ عالم خلقت و هدیه آسمانی خداوند سبحان به بشریت، دردانه نبوت، کوثر ولایت و مایه فخر کائنات، حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسلام به مشام میرسد. به یمن ولادت چنین بانوی مجللهای که روز بیستم جمادیالثانی، روز مادر و روز بزرگداشت زن نامگذاری شده است تا سیره و فضائل ایشان سرمشق زندگی مسلمانان باشد و هویت از دست رفته زنان در این عصر غفلت زده به آنان بازگردد و کرامت لگدکوب شده آنان احیا شود.
در هفته جاری کار ثبت نام از متقاضیان دریافت مرحله دوم هدفمندی یارانهها ادامه یافت و کمکم مردم و دولت خود را برای اجرای یک جراحی بزرگ دیگر اقتصادی آماده میکنند.
قطعا اگر دولت گذشته در اجرای مرحله اول هدفمندی یارانهها درست عمل میکرد و به جای توزیع پول میان همه مردم اقدام به بازسازی زیرساختهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میکرد و یارانهها را در مسیر تولید، آبادانی، ایجاد اشتغال و رفع معضلات اساسی جامعه هزینه میکرد و از همه مهمتر، از شعار پراکنی و عوامفریبی فاصله میگرفت، امروز اجرای مرحله دوم این زایمان بزرگ اقتصادی با مشکل همراه نبود. ولی به هر حال آنچه باید صورت بپذیرد، رها شدن دولت از فشار پرداخت یارانههای بیهدف و هدفمند کردن آنها در مسیر رفاه عمومی جامعه است که وفاق دولت و ملت را میطلبد.
سفر رئیسجمهور به استان سیستان و بلوچستان از رویدادهای هفته جاری بود. این استان پهناور و مرزی به لحاظ موقعیت مهم و منحصر به فرد و با بیش از 1100 کیلومتر مرز مشترک با کشورهای پاکستان و افغانستان از اهمیت ویژهای برای کشور برخوردار است ضمن اینکه استانی غنی با ظرفیتهای فراوان برای پیشرفت، با مشکلات اقتصادی، اجتماعی، بهداشت و فرهنگی روبروست که چشمانداز رشد و توسعه آنرا با مشکلاتی مواجه کرده است. از این رو به لحاظ ویژگی این استان، رئیسجمهور منتخب در نخستین سفر سال و به منظور ایجاد فضای مناسب جهت برون رفتن از شرایط کنونی و تغییر و تحول در آن به استان سیستان و بلوچستان سفر کرد تا با اجرای برنامههای پیشبینی شده دولت و کوشش مضاعف مسئولان و با روحیه صبور و کوشای مردم، فصلی نو در جهت شکوفایی استان رقم زده شود.
این هفته، در مسائل خارجی، سوریه و اوکراین، به عنوان دو موضوع حساس و مهم، در مرکز توجه رسانههای خبری بودند. در سوریه، پیشرویهای پی در پی و مستمر ارتش در قلع و قمع گروههای تکفیری و شورشیان مسلح در حالی ادامه یافت که حکومت سوریه، گردنه بحران را پشت سر گذاشته و به پیروزی نهایی نزدیک میشود. این نکتهای است که هم دوستان و هم دشمنان حکومت سوریه به آن تاکید دارند.
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در این باره گفت که حکومت سوریه از خطر سقوط عبور کرده و بشار اسد، رئیسجمهور این کشور ابتکار عمل را در دست دارد. منابع غربی و محافل وابسته به مجموعه ضدسوری نیز به غلبه دمشق بر بحران سه و نیم ساله اذعان کرده و اعتراف نمودهاند بشار اسد از اقبال عمومی در میان مردم سوریه برخوردار است و در صورت برگزاری انتخابات و شرکت اسد در آن، پیروزی وی قطعی است.
در مقابل، جبهه مخالف و حامیان خارجی آنها به شدت در وضعیت وخیمی قرار دارند و روز به روز درماندهتر میشوند. شورشیان داخلی اکنون روحیه خود را از دست دادهاند و این مسئله را میتوان از عقبنشینیهای پی در پی و سریع آنها از مواضعشان پی برد. حامیان خارجی این شورشیان نیز به شدت دچار یاس و آشفتگی شدهاند.
آمریکا که به نیابت از رژیم صهیونیستی میکوشید به هر طریق ممکن زمینه سقوط حکومت سوریه را فراهم سازد و حتی بحث حمله نظامی را دنبال میکرد اکنون سخنی برای گفتن ندارد و برای دور ماندن از تبعات شکست سعی میکند به مسئله سوریه کمتر بپردازد اما سایر شرکای آمریکا در جبهه ضدسوری، شرایطشان بدتر از این است.
شکست و ناکامی در سوریه نه تنها روابط میان کشورهای عرب ضدسوریه را به شدت به بحران کشانده، در داخل این کشورها نیز اوضاع را به هم ریخته است که نمونه بارز آن، شکست و از میدان خارج شدن بندر بن سلطان، رئیس سازمان اطلاعات عربستان میباشد که از وی به عنوان کارگردان اصلی تلاشهای ضد حکومت سوریه در طول سه و نیم سال گذشته نامبرده میشد. قطعاً پیروزی کامل ارتش سوریه در جنگ علیه شورشیان، ابعاد جدید از رسوایی را برای جبهه ضدسوری رقم خواهد زد.
این هفته بحران در اوکراین با افزایش تحرکات جداییطلبانه در شرق اوج گرفت و نگرانی دولتهای غربی را دوچندان کرد.
اوایل هفته اعلام شد چند شهر دیگر در شرق اوکراین، شاهد تظاهرات گروههای طرفدار روسیه بود که در برخی از این مناطق، تظاهرکنندگان مراکز پلیس و ساختمان دولتی را اشغال کردند که این وضعیت در برخی مناطق همچنان ادامه دارد.
در این میان، غرب که به نظر میرسد کار زیادی از دستش ساخته نیست تنها به تکرار تهدیدهای خود علیه روسیه ادامه میدهد. در حالی که روسیه، تحریمهای غرب را احمقانه خوانده و اعلام کرده است تحت تاثیر این تهدیدها قرار نخواهد گرفت.
در هفته جاری اعلام شد هواپیماهای روسی بر فراز ناوشکن آمریکایی مستقر در دریای سیاه به پرواز در آمده و به هشدارهای فرماندهان این ناو نیز اهمیتی ندادهاند. آمریکا این حرکت را تحریکآمیز خوانده است. واقعیت این است که روسیه تحولات اخیر اوکراین و سقوط دولت قبلی را توطئه غرب میداند و رفتار مسکو در یک ماه گذشته نشان میدهد که روسها مصمم هستند به هر قیمتی از دستیابی غرب به اهداف توسعهطلبانهاش در پشت مرزهای روسیه جلوگیری کنند. روسها با سیاستی که در اوکراین به خصوص در منطقه "کریمه" در پیش گرفتهاند میخواهند این پیام را به غرب برسانند که در دفاع از آنچه منافع سنتی روسیه میدانند از هیچ اقدامی فروگذار نیستند. با توجه به این مسائل، چشمانداز آینده اوکراین متلاطم و تیره به نظر میرسد و باید انتظار افزایش بحران در این کشور را داشت.
رسالت:مدیران به حال و هوای دوران جهاد بازگردند
«مدیران به حال و هوای دوران جهاد بازگردند»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم مرتضی طلایی است که در آن میخوانید؛نامگذاری سال 93 به نام «اقتصاد، فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» را می توان طلیعه ای بر آغاز دوره ای جدید در مدیریت کلان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دانست. طلیعه ای که دلالت بر یک نوزایی گفتمانی و روش شناسانه برای تسهیل در نیل به اهداف کلان انقلاب اسلامی دارد. در سال های پس از انقلاب، به علت حجم بالای توطئه های خارجی و داخلی و جنگ تحمیلی، نیروهای انقلابی صرفاً دلمشغول نبردهای سرنوشت ساز و مجاهدت هایی در میدان نبرد مستقیم با دشمن بودند و طبعاً فرصتی برای تدبر و تعمق در مقولات کلان و شیوه های حکومت داری بر اساس تعالیم اسلام و فهم نسبت این شیوه ها با تحولات دوران جدید نبود.
پس از پایان جنگ، با شروع دوران سازندگی، این مقولات در ذهن متصدیان امر و نبردهای انقلابی تبدیل به «مسئله» شد. حل این مسئله می توانست با استفاده از همان فرهنگ و روحیه دوران دفاع مقدس سامان یابد و با استفاده از فضای مؤثری که در دوران دفاع مقدس برای رشد ارزش های انقلابی فراهم شده بود، بستر حاکمیتی یک تحول عظیم در حوزه اقتصاد و مدیریت پدید آید، لیکن متأسفانه برای مدیریت این دوران جدید، به الگوهایی پناه برده شد که نه تنها قرابت ذاتی ای با اقتصاد ملی نداشته، بلکه به علت وارداتی بودن و عدم بررسی دقیق برای کاربست آنان در حوزه اجتماعی، شاهد شکل گیری بحران هایی بودیم که تأثیرات عمیقی را بر ساختار اقتصاد کشور نهاد. غفلت از مفهوم «مدیریت جهادی» در سال های پس از جنگ، فرصت هایی را از دسترس جامعه و نظام اسلامی دور کرد که اثرات آن سال هاست که به چشم می خورد. این امر البته به معنای نادیده گرفتن دستاوردهای ارزشمند دولت وقت و نظام در بازسازی ویرانه های به جای مانده از جنگ نیست بلکه صرفاً آسیب شناسی ای کلان از روندهایی است که در حوزه اقتصاد هیچ گاه جواب نداده است.
در حوزه فرهنگ نیز همین غفلت، رخ عیان کرد که امتداد آن تا امروز هم ادامه دارد. در سال هایی برخی در این مملکت در پی توسعه شتابان و بدون پشتوانه فرهنگی بودند و بی توجه به بستر فرهنگی ای که برای توسعه و پیشرفت مد نظر است، قصد اعمال الگوهایی از پیش تعیین شده را برای کشور داشتند که باتوجه به بیگانگی ای که شرح آن رفت، مطلقاً شکست خورد. در چند سال گذشته اما، ما با پدیده ای شگفت انگیز مواجه بودیم که توأمان با اعمال سیاست هایی غلط در حوزه اقتصاد و فرهنگ، وضعیت خاصی را به بار آورد.
اقتصاد را نه با میل شخصی می توان اداره کرد نه با تصمیم های خلق الساعه و فرهنگ را نه می توان به مسلخ «نگاه پروژه ای» برد و نه به آن به مثابه بستری برای تنعم و بهره برداری های خاص نگریست، اما متأسفانه هر دوی این مقولات تلخ در سال های گذشته رخ عیان کرد و نتیجه آن متضرر شدن کشور در همه ابعاد بود. با مد نظر قرار دادن این آسیب شناسی است که می توان ضرورت نامگذاری امسال را درک کرد. فی الواقع رهبر حکیم انقلاب اسلامی عطف به وجود آسیب هایی که در حوزه اقتصاد ملی و فرهنگ کشور وجود دارد، خواستار رفع آنها با «عزم ملی و مدیریت جهادی» شده اند. ابعاد این نابسامانی ها متأسفانه گسترده است و رفع آنها «عزم ملی» می طلبد. این عزم ملی اما نه فقط در سخن و نظر، بلکه باید در عرصه عمل جامه تحقق به خود بپوشد و این تحقق با «مدیریت جهادی» ممکن است. مدیریت جهادی عرصه ای را می گشاید که طی آن می توان به تحقق بهبود شرایط فعلی امید داشت. بدیهی است که رفع هر نابسامانی ای مستلزم یک «نقشه جامع» است. مدل اجرایی این نقشه جامع را برای اقتصاد و فرهنگ، می توان مدیریت جهادی دانست. تلفیق «علم و عمل» همان چیزی است که در دوران دفاع مقدس به احسن وجه، خود را نشان داد و برکات خود را عیان کرد.
همه می دانیم در آن دوران، بسیج و سپاه پاسداران چگونه اداره می شد. الگوی مدیریتی نابی که بسیج و سپاه در دوران جنگ داشتند پاسخی به این سئوال است که آیا مدیریت متمرکز راه حل است یا مدیریت غیر متمرکز؟ و آیا موفقیت آن در گرو مدیریت متمرکز بوده یا نامتمرکز؟ در دوران جنگ، ما کاملاً از مدیریت کهکشانی بهره گرفتیم تا مدیریت زنجیره ای. یعنی بر خلاف مدیریت کشوری که کماکان از مدیریت مرکز پیرامونی و زنجیرهای بهره و یا به عبارتی رنج می برد، در دفاع مقدس از مدیریت کهکشانی استفاده می کردیم و این باعث شد که یک هویت ملی ریشه داری احیا شود و یک دولت - ملت سازی نوظهور و متناسب با انقلاب اسلامی شکل بگیرد. نمونه بارز این امر، مدیریت سلایق سیاسی در دوران دفاع مقدس بود. همه می دانیم در آن دوره سلایق سیاسی متفاوتی وجود داشت اما در برابر دشمنان، همه مجاهدان راه حقیقت، سلایق خود را کنار گذاشتند و صرفاً به مقابله با دشمن می اندیشیدند. این امر می تواند درسی برای امروز ما نیز باشد و همه ما اعم از دولتمردان، قوای مختلف و همکاران محترم بنده در شورای شهر بدانیم که تکلیف عقیدتی ما در این برهه حساس کنار نهادن اختلافات مصداقی سیاسی و اشتراک مساعی در جهت تحقق سیاست های نظام و حقوق مردم است.
امروز در این عرصه پر خطر پیش رو، آنچه که حیات معنوی و مبانی زیست دینی در پرتو نظام اسلامی را تبیین و تضمین می کند، عمل به همین متد و روش است. روشی که طی آن کار فرهنگی و فعالیت اقتصادی به مثابه یک «جهاد فی سبیل الله» دیده شود و فضایی فراتر از مقولات مرسوم اداری برای آن ترسیم شود. این چنین می توان به شکل گیری اقتصاد و فرهنگی در تراز انقلاب اسلامی ایران امید بست. از طرف دیگر نگرانی بنده و بسیاری از همفکران فرهنگی و سیاسی این است که فضای قابل انتقاد در فعالیت های فرهنگی و اقتصادی امروز کشور، دستخوش شعارزدگی ناشی از کج سلیقگی و سوء برداشت شود.
کسانی بدون هیچ اقدام علمی و صرفاً به صورت ظاهری طی سال های گذشته منویات رهبری را در جامعه با رویکرد تبلیغاتی برای سرپوش گذاشتن به ضعف ها و کاستی های خود از طریق همین بنرها و ایجاد ستادهای غیر ضرور و بدون نگاه کارشناسی دنبال کرده و نه تنها از دغدغه های معظم له نکاسته اند، بلکه ضمن ایجاد بار منفی مسئولیت اجتماعی بر شانه متولیان واقعی همانند ایجاد ساختارهای موازی و غیر تخصصی وارد حوزه نرم و پر اهمیت فرهنگ شده و با انواع نگاه های مهندسی همانند علوم تجربی و ریاضی تلاش کرده اند که جامعه را خط کشی کنند و با اقدامات خود سرمایه های اجتماعی همچون اعتماد، نشاط، مشارکت و مسئولیت اجتماعی را به شدت پایین بیاورند.
در یک جمله می خواهم عرض کنم با همان فرهنگ حاکم بر جامعه و جبهه ها که برگرفته از آموزه های دینی، ملی و انقلابی ملت عزیز ایران بود و با همان عزم ملی که نماد عینی آن مشارکت آحاد جامعه از زن و مرد، روستایی و شهری، پیر و جوان در دوران دفاع مقدس بود و با همان مدیریت جهادی که نماد آن مدیریت فرماندهان جنگ بود، به عنوان شاخص های روشن و قابل عرضه می توان کلیت مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی امروز و فردای ایران اسلامی را حل نمود. باید گفت که مردم عزیز ما همان مردم سال های جهاد هستند و این مسئولین و مدیران ما هستند که باید حال و هوای آن روزها را در خود زنده کنند و به آن روزها بازگردند.
قدس:مردم را دریابید!
«مردم را دریابید!»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم خسرو معتضد است که در آن میخوانید؛که جلای وطن عزیز کرده و کثیف ترین کسب و شغلها را از ناچاری پیش گرفتهاند، هر چه حمال و کناس و الاغی و مزدور در آن نقاط میبینید همه ایرانی هستند. آخر این گلههای گوسفند شما مرتع لازم دارند که چرا کنند شیرشان زیاد شود که هم به بچههای خود بدهند هم شما بدوشید نه این که متصل تا شیر دارند بدوشید شیر که ندارد گوشت تنشان را ... گوسفندهای شما همه رفتند متفرق شدند. نتیجه ظلم همین است که میبینید ظلم و تعدی بی حد و حساب چیست و کدام است و از این بالاتر چه میشود؟ گوشت بدن رعیت را میکنند به خورد چند خره باز شکاری میدهند. صد هزار تومان از فلان بی مروت میگیرند، قباله ملکیت جان و مال و عرض و ناموس یک شهر و یا یک مملکتی را به دست او میدهند. رعیت فقیر و اسیر و بی چاره را زیر بار تعدیات مجبور میکنند که یک مرد، زن منحصر به فرد خود را از اضطرار طلاق بدهد و خودشان صد تا صد تا زن میگیرند و سالی یک کرور پول که به این خونخواری و بیرحمی از مردم میگیرند خرج عزیزالسلطان که نه برای دولت مصرف دارد و نه برای ملت و نه برای حفظ نفس شخصی و غیره و غیره و غیره». (از متن سخنان میرزا رضا کرمانی در بازجویی در اتاق استنطاقات نظمیه در پاسخ به پرسش میرزا ابوتراب خان نظم الدوله، رئیس نظمیه و مستنطق پرونده).
وقتی خبر صدور مجوز واردات اتومبیلهای پورشه و مازراتی و بنز و بی.ام.و... به بهای صدها میلیون و حتی یک میلیارد و بالاتر را به کشور میخوانم که 85 درصد مردم آن مشکل مالی دارند و در روزنامههای کم شماری که پیامکها و تلفنها و نامههای مردم را منعکس میکنند شیون و التماس میکنند دولت یارانه 45 هزار تومانی آنان را قطع نکند، تنم مرتعش میشود، افسرده و نگران میشوم، مبهوت و شگفت زده میشوم که چرا به این همه تبعیض طبقاتی دامن زده میشود، چرا همه چیز فدای گردن کلفتان مفتخور رانت خوار میشود؟ چرا به جای کارخانه و کارگاه این همه آژانس املاک و اتومبیل گشایش یافته است؟ چرا این همه بازار دلالی و واسطهگری گرم و مظنه آن شیرین است؟ وقتی میخوانم به یک فوتبالیست که تنها هنرش دویدن و پا به توپ زدن است 750 میلیون تومان ناز شست میدهند، یا او قرارداد داخلی یک میلیارد و صد میلیون تومانی هم دارد و 713 میلیون تومان از باشگاه پول گرفته و باز هم مسؤول باشگاهی شکایت میکند که بازیکنان گشنه و تشنه هستند(!) خندهام میگیرد و در عین حال میگریم و بر روزی که به دبستان رفتم و به جای دنبال توپ دویدن سعی کردم بیشتر بخوانم و تا دانشگاه پیش روم و حتی تحصیلاتم را در خارجه ادامه بدهم (که نشد و گرفتاریهای زندگی مجال نداد) نفرین فرستادم. ای کاش من هم دنبال توپ میدویدم و امروز دغدغه معاش نداشتم.
روزهاست دولت آه و ناله میکند مردم از خیر گرفتن یارانه بگذرند از هر مقام معنوی و روحانی درخواست همکاری میکند، اما نمایندگان مجلس مینشینند و طرح تشکیل یک وزارتخانه جدید به نام وزارت ازدواج (ولابد طلاق) را تدوین میکنند. از این وزارت ورزش و جوانان چه معجزهای ساخته شد که اکنون میخواهید باری گردن خزانه دولت گذاشته یک وزیر، هشت معاون و صد مدیرکل و چند هزار حقوق بگیر بر حقوق بگیران مملکت اضافه کنید؟ شخصی گویا از نمایندگان گفته است ایران میتواند 300 میلیون نفر سکنه را نان بدهد. چگونه؟ با کدام بودجه؟ رهبر معظم کشور فکری را ارایه فرمودهاند که جمعیت به صورت معقول و منطقی افزایش یابد. رقم 300 میلیون از کجا پیدا شد؟
من میگویم چهارصد میلیون بهتر است، دیگری بیاید بگوید هشتصد میلیون نفر! من مطمئن هستم رهبر بزرگوار کشور منتظرند گزارشهای علمی و مستدل را دریافت دارند. ایشان از شما شعار نخواستهاند. دولت آقای روحانی گویا هیچ راهکار دیگری جز گران و گرانتر کردن مایحتاج مردم به نظر کارشناسان آن نمیرسد. مردم که همه بازاری و تاجر نیستند. کارمند و کارگر هم هستند. آنان جز کارشان چیزی برای عرضه ندارند، چرا باید اینقدر در فشار باشند؟ حالا مالیات برارزش افزوده هم به آن اضافه شده گرده و کمر مردم را خرد کرده است.
به خدا اخباری به من میرسد و پیامهایی دریافت میکنم که به لرزه درمیآیم. خواندید که مردی زن و دختر سیزده سالهاش را به شانتاژ از طریق لکه دار ساختن حیثیت افراد مرفه بی درد وادار کرده بود. آیا مسؤولان صفحات حوادث قدس و سایر جراید را نمیخوانند؟ لابد فقط روزنامههای دولتی و شهرداری را میخوانند که سراسر قربان صدقه رفتن آنان است. وعدههای صد روزه آقای روحانی به کجا رسید؟ شنیدهام چهار میلیارد و اندی عایدات نفتی مسدود شده ما را در بانکهای سوئیس به گروگان گرفتهاند که فقط میتوانیم غذا و دارو و احتیاجات ارزاقی را سفارش دهیم، حق نداریم به پولمان دست بزنیم.
خواری و خفت از این بالاتر میشود؟ مگر ما در جنگ شکست خوردهایم؟ چرا هر هیأت مدیرهای برای هر فرد از اعضای خود عیدی چهارصد میلیون تومانی تصویب و پرداخت میکند؟ مصادره اموال بابک زنجانی چه شد؟ هر چه سنگ است برای پای لنگ است. از مردم میخواهید یارانه نگیرند. از آن سو اجناس و خدمات را گران و گرانتر میکنید و تصور میفرمایید با کلمات عاطفی و شورانگیز مردم اقناع و راضی خواهند شد.
* خوانندگان گرامی! نظرات خود را درباره این موضوع با پیامک 300072307 با ما در میان بگذارید.
سیاست روز:ترسیم افق های بلند
«ترسیم افق های بلند»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم اسد الله افشار است که در آن میخوانید؛تعیین شعارسال وتبیین آن درسخنرانی آغازین روزازبهارتوسط مقام معظم رهبری،نقشه راهی است که برمبنای مسایل موجود جامعه و نیازهای اساسی کشورترسیم می شود.شعار سال ۹۳ نیزسامان بخشی به اقتصاد و فرهنگ نامگذاری شد که بادواستراتژی مهم عزم ملی وحرکت جهادی باید برای دستیابی به آن تلاش کرد .
رهبرمعطم انقلاب که بحث اقتصاد مقاومتی را چندین سال است به شکل های مختلف مطرح می کنند در اواخرسال ۹۲ سیاست های کلی آن راابلاغ نمودندودرتبیین شعارامسال نیزمراد ازاقتصاد را نیزاقتصاد مقاومتی دانستند؛ اقتصادی که به فرموده ایشان مبتنی بر الگوی علمی متناسب با نیاز کشور است درونزاست و با تکیه بر مشارکت و همراهی مردم در شرایط تحریم و غیر تحریم کاربرد دارد.نامگذاری ۷ سال پیاپی با عناوین اقتصادی و ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی در آخرین روزهای سال ۹۲ توسط رهبر انقلاب نشانه اهمیت مسائل اقتصادی برای حفظ کیان این مرز و بوم است.کارشناسان وصاحب نظران معتقدند؛نامگذاری امسال تحت عنوان"اقتصاد وفرهنگ با عزم ملی ومدیریت جهادی"وتطبیق آن درپازل نامگذاری های رهبرمعظم انقلاب طی چند سال اخیربه وضوح بیانگراین واقعیت است که معظمله با عنایت به ارتقای ظرفیت های جامعه مسلمان ایران، امسال بردرهم تنیدگی غیر قابل انفکاک فرهنگ واقتصاد درجامعه تمرکزکرده اند و نگاه های تجریدی در هردو حوزه فرهنگ و اقتصاد را آفت حرکت رو به جلو جامعه اسلامی قلمداد میکنند.
انقلاب اسلامی ایران در طول ۳۵ سال از عمر با برکت خود اگرچه ظرفیتها و قابلیتهای خود را به اثبات رسانده است،اما پیچیدهتر شدن تهدیدات وفشارهای دشمنان علیه نظام اسلامی مسیردستیابی به آرمانها را دشوارترساخته است وحوادث وتحولات سال گذشته که درعرصه مذاکرات،هستهای تبلوریافت،ماهیت اهداف دشمنان راآشکارترساخت و نشان داد که موضوع هستهای بهانهای بیش نیست وآنها در روند مذاکرات تسلیم نظام اسلامی وازبین بردن قابلیتها وظرفیتهای آن راهدف گرفتهاند واین نکته است که قطعنامه ضدایرانی پارلمان اتحادیه اروپا نیزدرپی اثبات آن است.
براین اساس شعارامسال را نباید درعرض شعارهای سالهای گذشته دانست چراکه شعارامسال به جزشعارهای مناسبتی سالهای گذشته تمامی ابعاد شعارهای سالهای گذشته رادرخود دارد وعلاوه برابعاد اقتصادی ومدیریتی، برفرهنگ وارزشهای اسلامی تأکید شده و مقابله با فشارها وتهدیدات وراهبردهای نوین دشمنان را نیزمدنظر قرارداده است.برخی ازصاحب نظران اقتصادی براین باورند؛سال پیش رو، سال تعیینکنندهای است. سالی که اگر انتظارات مثبتی که در فضای اقتصادی – سیاسی شکل گرفته به نتیجه برسد میتوان برای اقتصاد ایران روند صعودی مناسبی را حداقل تا دو، سه سال بعد ازآن تصویرکرد.
درعین حال که سرخورده شدن انتظارات به معنای بازگشت به تکانههای اقتصادی است که میتواند سهمگینترازشوکهایی باشد که از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۱ به اقتصاد ایران وارد شد وهمزمان سرخوردگی انتظارات موجب میشود که شکلگیری انتظارات مثبت به زمانی بسیاردورترموکول شود. همانطورکه پس ازتشکیل دولت آقای روحانی انتظارات نقشی ملموس در روندهای اقتصادی داشتند، معکوس شدن این انتظارات میتواند شوکی غیرقابل کنترل را به اقتصاد وارد کند. ازاین روسال کنونی، سال کلیدی اقتصاد ایران است که میتواند به ما بگوید تغییرروند دربلندمدت تداوم مییابد یا نه. بنابراین همگی باید دست به دست دهیم تا ازاین گلوگاه تاریخی عبورکنیم .درخاتمه باید به چند نکته کلیدی دیگردراین زمینه اشاراتی داشته وجایگاه ویژه ای برایشان درنظربگیریم:
۱- درمیان اهداف وتلاشهای دشمن برای ازمیان بردن نظام جمهوری اسلامی دوهدف آنها از خطر بیشتری برای نظام برخوردار است. این دو خطر عبارتند از:الف) استحاله درونی وتغییراهداف نظام اسلامی که با ابزارهای فرهنگی قابل تحقق است وب) خسته شدن مردم از تداوم انقلاب اسلامی و بازگشت از راه نورانی امام و شهدا که دشمن ابزار اقتصادی را برای این هدف مناسب دیده است. بر این اساس است که دو عنصر فرهنگ و اقتصاد در شعار سال کنونی همنشین شدهاند و در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
۲- اقتصاد مقاومتی، استراتژی کلان نظام در دهه جاری است و باید باشد. اما راهبرد اجرایی اقتصاد مقاومتی «مدیریت جهادی» است. به علت آنکه با مدیریتهای متعارف و مرسوم و کاسبکارانه مبتنی بر هزینه و فایده نمیتوانیم این عقبماندگیها را جبران کنیم و به این شاخصهای مطلوب دست پیدا کنیم. این مدیریت جهادی است که ضمن تکیه بر عقل وتجربه، به شدت برایمان،تعهد،مسئولیت وایثار واز خودگذشتگی متکی است. نمونه آن هم سالهای دفاعمقدس بود که مدیریت جهادی توانست بهرغم همه محدودیتها ایران را از یک عرصه تقابل جهانی سربلند بیرون بیاورد. بنابراین به نظر میآید «مدیریت جهادی» راه ناگزیر کشور دراتخاذ اقتصاد مقاومتی برای رسیدن به عدالت وپیشرفت باشد. مدیریت و تلاش جهادی فرهنگی است که در مقاطع مختلف از جمله دوران دفاعمقدس آزمون موفق خود را پس داده است. درآن شرایط سخت هم بهرغم کمبود امکانات، این مدیریت و تلاش جهادی بود که توانست بهعنوان راهبردی برای عبور ازموانع سخت عملکرد موفقی داشته باشد.
۳- از نظر نگارنده، طرح و تاکید ویژه بر مساله "فرهنگ" در برههای از زمان که کشور بنا به دلایلی از جمله برخی کاستیهای مدیریتی وهمچنین تا حدی "تحریمها" از مشکلات اقتصادی رنج میبرد، علاوه بر اهمیت ذاتی فرهنگ وسرمایهگذاری ویژه دشمن علیه ملت ایران در این عرصه، ناظر به ظهور و بروز پدیدهای جدید در حوزه اقتصاد وتوسعه است که پس از روی کارآمدن دولت یازدهم، به دلیل ارتباط برخی مسئولان ارشد اجرایی دولت با حلقهای از مشاوران با دیدگاههایی خاص، بیم آن میرود برخی تئوریهای ناکارآمد و انحرافی، در عرصه مدیریتی و اجرایی کشور ساری و جاری شود که بدون تردید لطمات فرهنگی و هویتی آن بسیاربیشتروعمیقترازلطمات اقتصادی خواهد بود.درباره چنین دیدگاهی درزمینه توسعه که "توسعه دردنیای امروزراجزازطریق قرارگرفتن برمدارغربی قابل تحقق نمیداند"،پیش ازاین سخنرانیها، مصاحبهها ویادداشتهایی ازسوی عدهای ازصاحبنظران ایراد ونوشته شده است که تا حدود زیادی درباب روشنگری دراین موضوع کفایت میکند. به هر روی اکنون که افق های بلند ازسوی رهبری معظم انقلاب در عرصه اقتصاد فرهنگ و فرهنگ اقتصاد ترسیم شده است شایسته است طرح ریزی برنامه ها و
وطن امروز:حرفهای مگو!
«حرفهای مگو!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیدعابدین نورالدینی است که در آن میخوانید، آقای عراقچی هم گفتهاند و هم میدانند و هم اینک مردم میدانند که حق غنیسازی ایران در توافق ژنو بهرسمیت شناخته نشده است. فایل صوتی منتشرشده از آقای عراقچی که ایشان در آن صراحتا گفتهاند آقای رئیسجمهور در نامه به رهبر انقلاب درباره رسمیت یافتن حق غنیسازی در توافق ژنو دچار اشتباه شده است، به گونهای است که نه قابل تحریف است و نه قابل انکار! آقای عراقچی که ما ایشان را یک دیپلمات متعهد میدانیم اما دیروز در اقدامی اشتباه اظهارات خودشان را تکذیب کرده و اتهاماتی را نیز علیه منتقدان مطرح کردند.
آقای عراقچی 3 بهمن سال گذشته این اظهارات را در مدرسه معصومیه مطرح کردند. فایل صوتی و تصویری صحبتهای آقای عراقچی وجود دارد. همان زمان در محافل گوناگون این اعتراف آقای عراقچی مطرح شد. حتی در مناظرهها هم این اعتراف آقای عراقچی مورد استناد منتقدان توافق ژنو قرار گرفت. البته «وطنامروز» حداقل 2 جلسه دیگر را نیز میتواند برای آقای عراقچی آدرس بدهد که ایشان چنین اظهارنظری داشتهاند اما اکنون که آقای عراقچی باب یک بحث را باز کرده و درباره آن موضع گرفتهاند فضا برای طرح چند موضوع با ایشان مساعد و مناسب است.
آقای عراقچی در تکذیبیه خود گفتهاند انتشار فایل اظهارات ایشان، بازی با منافع ملی و در راستای اهداف بیگانگان و دشمنان نظام است و نباید منافع ملی کشور و احقاق حقوق هستهای ملت بزرگ ایران را قربانی اهداف کوتاهمدت سیاسی کرد.
خب! ضمن حفظ احترام این دیپلمات متعهد باید درباره این مواضع ایشان چند نکته یادآوری شود.
1ـ جناب آقای عراقچی! مثل روز روشن است و خود شما هم میدانید که توافق ژنو حفرههای خطرناکی دارد. ما معتقدیم این توافق ژنو است که منافع ملی را به خطر انداخته است. ما بر این باوریم تیم مذاکرهکننده از فرصتی که نظام برای مصالحه هستهای فراهم کرده بود نه تنها نتوانسته است استفاده لازم را ببرد بلکه شرایط نگرانکنندهای را درباره حقوق هستهای ملت ایجاد کرده است. ما رفتار دولت در موضوع مذاکرات را نادرست میدانیم. دولت نه تنها از ظرفیت منتقدان برای میز مذاکرات استفاده نمیکند که شمشیر خود را برای منتقدان کشیده است! توقیف میکند، به دادگاه میکشاند و القاب و اتهامات سنگینی را در عالیترین سطح علیه منتقدان مطرح میکند. چرا نباید درباره توافق ژنو پرسشگری کرد؟
2ـ جناب آقای عراقچی! رسانههای حامی توافق ژنو در توضیح روند مذاکرات و مفاد توافق به مردم دروغ میگویند! چرا؟ چرا به مردم نمیگویند هنوز نتوانستهاید حتی یک دلار از اموال آزادشده را به درون کشور بیاورید؟ چرا به مردم نمیگویند پول در حسابهای سوییس است اما آمریکا اجازه نمیدهد به ایران منتقل شود؟ کار به جایی رسیده مراجع تقلید نیز نسبت به خلافگویی درباره بازگشت این اموال علنا تذکر میدهند.
چرا نمیگویند تا الان نصف ذخیره اورانیوم 20 درصد ایران از بین رفته ولی در ازای این ذخیره غیرقابل ارزشگذاری، هنوز چیزی عاید کشور نشده است؟ لابد خلاف امنیت ملی است! چرا نباید مردم مطلع شوند که خطر تغییر ماهیت رآکتور اراک مطرح است؟ اگر قرار است کارکردهایی نظیر تحقیقات، تولید پلوتونیوم و تولید رادیودارو از رآکتور اراک حذف شود، آیا نباید مردم باخبر شوند؟ مگر شما نگفته بودید «رآکتور اراک خط قرمز است؟» چرا درباره تعهدات فراقانونی ایران که در توافق ژنو آمده صحبتی نمیشود؟ چرا به مردم نمیگویند با توافق ژنو حقوق مصرح ایران در NPT حداقل برای دو دهه از بین میرود؟ چرا گفته نمیشود اجرای رضایتبخش قطعنامههای شورای امنیت پیششرط توافق جامع است؟ چرا حامیان مفاد توافق ژنو نمیگویند گام میانی به قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران اعتبار میدهد؟ چرا این موضوع را برای مردم شفاف نمیکنید که بالاخره در مذاکرات 19 و 20 فروردین در وین درباره موشکهای بالستیک بحث شد یا خیر؟ وندی شرمن تاکید کرده است نه تنها موشکهای بالستیک بلکه درباره همه نگرانیهای آمریکا بحث شده است.
آقای عراقچی! اگر بحث شده چرا نمیگویید و اگر بحثی نشده چرا تکذیب نمیکنید؟! ما میدانیم واقعیت چیست اما میگوییم آمریکا دروغ میگوید.
3ـ آقای عراقچی! همراهی با دشمنان را باید آنجایی جست که نتانیاهو گفت: «اگر جلوی برنامه هستهای ایران گرفته نشود جمهوری اسلامی به مرز جاودانگی میرسد!» همراهی با دشمن را باید اینجا جست. برای فهم گزاره «همراهی با دشمن» باید به تاثیر توافق ژنو بر آرایش سیاسی در کشور توجه کرد. اکنون کاملا مشهود شده که مخالفان داخلی نظام به بهانه دفاع از توافق ژنو درحال پیادهسازی برنامههای خود هستند.
آقای عراقچی خوب میدانند «بزککردن آمریکا» یعنی چه! به بهانه دفاع از توافق ژنو هر روز در حال سفیدکردن اوباما هستند! آقای عراقچی تیتر «آمریکا آرزوهای مردم ایران را محقق کرد» همراهی با دشمن است! به بهانه توافقنامه ژنو دارند ادعاهای حقوق بشری غرب در دفاع از عوامل فتنه را چاق میکنند. امروز دلسوزان نظام حقیقتا نگران شدهاند! امروز مخالفان جمهوری اسلامی به عنوان حامی نظام و سینهچاکان نظام به عنوان ناقضان امنیت ملی القا و توقیف و دادگاهی میشوند. این توافق ژنو بوده که توانسته اینطور معجزه کند! این خلاف امنیت ملی است.
جناب آقای عراقچی! جنابعالی که یک دیپلمات متعهد هستید بهتر میدانید «سرخوردهکردن جوانان انقلابی» یعنی چه! اکنون همه میدانند و میبینند که این تنها رسانههای حامی فتنه هستند که از توافق ژنو دفاع میکنند. این موضوع برای شما قابل تامل نیست؟ در ژنو چه شده؟! چرا اصرار دارید خود را در آنچه 3 آذر 1392 در ژنو اتفاق افتاد؛ شریک کنید در حالی که ما میدانیم شما کارهای نبودهاید! و بالاخره اینکه متاسفانه اعتماد عمومی نسبت به تیم مذاکرهکننده در حال مخدوش شدن است. روایتهای متناقض از مذاکرات یکی از عوامل این خدشه است. باید اعتماد مردم را بهدست آورد. البته نه با پرخاشگری نسبت به منتقدان و پرسشگران بلکه با صداقت، شفافسازی و نشاندادن «غیرت خود نسبت به حقوق ملت».
حمایت:ریاض به دنبال چیست؟
«ریاض به دنبال چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛در حالی که افکار عمومی معطوف به تحولاتی همچون سوریه و لبنان است، انتشار خبری از عربستان مبنی بر تغییرات در ساختار اطلاعاتی و امنیتی این کشور محافل رسانهای و سیاسی را به خود مشغول داشت. منابع عربستانی عنوان کردند ملک عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان با درخواست شاهزاده بندر بن سلطان برای کنارهگیری از ریاست دستگاه اطلاعاتی عربستان موافقت کرد و سپهبد «یوسف الادریسی» را به عنوان جانشین وی برگزید.
هر چند که محافل رسانهای و سیاسی عربستان تلاش کردهاند تا تغییرات مذکور را به درخواست بندر سلطان آن هم به دلیل مشکلات جسمی و بیماری عنوان کنند،معرفی شخصی بینام و نشان که چندان فعالیتی در عرصههای مهم عربستان نداشته و نیز اوضاع جاری در منطقه نکاتی دیگر را در ذهن ایجاد میکند. بعدی از تحولات داخلی عربستان معطوف به تغییرات در ساختار قدرت در این کشور است. گزارشها از اوضاع نامطلوب پادشاه و تشدید جنگ قدرت در میان شاهزادگان حکایت دارد. برکناری بندر سلطان و تقویت موقعیت افرادی که نزدیکی بیشتری با پادشاه دارند میتواند یکی از دلایل تغییرات اخیر از جمله برکناری بندر سلطان باشد. گزارشها از تلاش پادشاه عربستان برای به قدرت رسیدن شاهزاده مقرن به عنوان نزدیکترین فرد به وی حکایت دارند. برکناری بندر را میتوان یکی دیگر از نشانههای شدت گرفتن جنگ قدرت در عربستان و گاهی طرح آمریکا و عربستان برای دگرگونی آرام در این کشور دانست.
نکته دیگر، نقش بندر سلطان در ناکامیهای منطقهای عربستان است. سلطان در سه سال اخیر محور تحرکات عربستان در منطقه بوده است که اساس آن را نیز حمایت از گروههای تروریستی و بحرانسازی در منطقه و در نهایت همراهی با صهیونیستها تشکیل میداد. به رغم میلیاردها دلار هزینه سرانجام سلطان نه تنها نتوانست قدرت عربستان را تقویت کند بلکه رسواییهای مکرر برای این کشور در منطقه و جهان به همراه داشت. عربستانیها در ماههای اخیر طرحهایی را برای کمرنگ نشان دادن نقش خود در بحرانهای منطقه و ترمیم چهره خود آغاز کردهاند که تصویب قانون مبارزه با تروریسم از آن جمله است. برکناری بندر سلطان به عنوان مسئول تروریسم عربستانی در منطقه را میتوان گامی دیگر برای پنهانسازی نقش بحرانساز عربستان در منطقه دانست هر چند که ریاض به بهانههای دیگر همچنان به سیاستهای گذشته در منطقه ادامه میدهد.
نکته دیگر تأثیر خواستههای آمریکا در برکناری سلطان است. گزارشها نشان میدهند که شکستهای عربستان در تأمین منافع آمریکا در منطقه از جمله در سوریه نارضایتی از ریاض را به همراه داشته که در نتیجه آن واشنگتن زاویههایی با مطالبات عربستان پیدا کرده است. اکنون این سناریو مطرح است که عربستان با برکناری سلطان به دنبال جلب رضایت آمریکاست که از اهداف آن نیز پیشگیری از رویکرد غرب به ایران و نیز عقبنشینی نکردن غرب از جنگ سوریه است.
به هر تقدیر آنچه مسلم است آن است که برکناری سلطان برگرفته از چالشهای گسترده درونی و بیرونی عربستان است که با کنار گذاشتن سلطان به دنبال پنهانسازی آنها هستند تا شاید بتوانند از فروپاشی درونی و انزوای منطقهای خود جلوگیری کنند.
آفرینش:توسعه و پیشرفت نیازمند ملزومات پیشرفته است
«توسعه و پیشرفت نیازمند ملزومات پیشرفته است»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛آنقدر از لزوم اینترنت پرسرعت در رشد و توسعه همه جانبه کشور، در قالب "سرمقاله" و "نکته" گفتیم و نوشتیم که این موضوع به سوژه ای تکراری برایمان تبدیل شد و اینکه باز تاکید کنیم که کره پرسرعت ترین اینترنت و ایران گران ترین اینترنت را درجهان دارند، دردی را دوا نمی کند.
اما واقعاً نمی توان از نقش غیرقابل انکار اینترنت در زندگی روزمره کنونی گذشت و آن را با سوژه هایی همچون سکه، دلار و تورم و ... مقایسه کرد.
صحبت از موتور محرک علم و فناوری است. از قیمت ارز و طلا یا گرانی گوشت و مرغ حرف نمی زنیم که پای مافیاهای مختلف و دست های پشت پرده وسط بیاید. گلایه قشردانشجویی است که نمی تواند چند برگ جزوه یا فرم های ثبت نام را از دانشگاه خود دانلود کند.
گلایه ی مردم منتظر نشسته در صف بانک هایی است که به دلیل قطع اینترنت باید مدت زیادی از وقت خود را صرف یک انتقال وجه ناچیز نمایند. گلایه از جانب جامعه علمی کشوراست که چند روز نتوانند ایمیل های خود را چک کنند و به مبادله اطلاعات بپردازند.
گلایه از جانب فعالین اقتصادی است که نمی توانند با سرعت اسفناک اینترنت یک سایت تجاری در اروپا را بازکنند و از اطلاعات اقتصادی روز دنیا باخبر شوند و ... گلایه از جانب یک ملتی است که از دیدن جایگاه کشورش در رده بندی سرعت اینترنت در جهان خجالت می کشد و افسوس نداشته ها را می خورند. این قضیه بی احترامی به شأن کشورهای همسایه تلقی نگردد، اما احساس جالبی نیست که کشور افغانستان 8 رتبه، عراق 10 رتبه و مغولستان 120 رتبه بالاتر از ما در میانگین دسترسی به اینترنت پرسرعت قرار بگیرند!
چرا مسولان واکنشی به این همه درخواست و انتقاد را نمی دهند؟ این حق هر کاربری است که هزینه اینترنت پرسرعت را پرداخت کرده و حتی به اندازه یک دهم از سرعت واقعی بهره نبرده، تا بداند علت این همه معضل در اینترنت کشور چیست.
پاره شدن کابل های اینترنت در خلیج فارس و ارتقای پورت های اینترنت توسط مخابرات و دلایلی از این قبیل، اعتماد مردم را نسبت به اقدامات مسولین امر از بین برده و به سوژه های طنز در فضای مجازی تبدیل شده است.اینکه با این همه قطعی و کاستی در سرعت اینترنت مسولان مربوطه با اظهارنظرات غیرکارشناسی و مبهم از زیر بار انتقادات و انتظارات شانه خالی می کنند، اوج اهانت به مصرف کنندگان اینترنت می باشد.
تکرار مکررات است اما باز هم اشاره می کنیم شاید مورد توجه قرار گیرد:
درحال حاضر کشورمان در کمرکش راه توسعه و پیشرفت در عرصه جهانی قرار گرفته است . نمی توان انتظار داشت علم و فناوری در کشور رشد کند اما ملزومات آن رشد نکند و هر روز از کیفیت آن کاسته شود. چرا باید دانشمند و محقق ما نتواند به صورت مجازی در ویدئوکنفرانس های علمی شرکت کند، چرا این فرصت را فراهم نمی کنیم تا استعدادهای این جوانان در تبادل با تئوری های علمی روز دنیا متبلور شود، چرا طعم شیرین دولت مجازی و سهولت انجام بورکراسی اداری را به مردم نمی چشانیم و هزاران چرای دیگر. این حق مردم است تا از امکاناتی که به صورت خیلی ساده در سراسر جهان عرضه می شود بهره ببرند و زندگی مدرن را تجربه کنند.
شرق:ضربه به منافع ملی
«ضربه به منافع ملی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛در اوج داستان کنارگذاشتن آقای منوچهر متکی- وزیر خارجه دولت محمود احمدینژاد در حین سفر به سنگال- یادداشتی نوشتم خطاب به رییسجمهور وقت که مساله، آقای متکی نیست؛ مساله تحقیر جایگاه وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران است. حالا شده حکایت دوستان مخالف مذاکرات «ژنو». از روزی که مذاکرات آغاز شده، این دوستان بهطور منظم اخباری را منتشر میکنند که از سوی مقامات مسوول، کذب و تحریفشده عنوان میشود.
تقریبا هرچه گفتهاند بهگونهای بوده که مسوولان مذاکرهکننده، فردای آن مجبور بودهاند یا آن را تکذیب کنند یا کلی توضیح دهند که اصل مساله چه بوده است. از هر خبری، رویدادی و اتفاقی سعی کردهاند برای تخریب مذاکرات و ایجاد تردید و ناباوری در آنچه بر سر آن توافق شده، بهرهبرداری کنند. آخرین موردشان این بوده که اگر ما در مذاکرات کوتاه نیامده بودیم حالا آمریکاییها آنقدر جسور و گستاخ نمیشدند تا با انتخاب حمید ابوطالبی مخالفت کنند.
یک روز میگویند که مذاکرهکنندگان قبول کردهاند غنیسازی تعطیل شود، روزی دیگر مدعی میشوند مذاکرهکنندگان پذیرفتهاند رآکتور آبسنگین اراک تعطیل شود، یک روز میگویند ایران پذیرفته که تعداد سانتریفیوژهایش را از 10هزار به چندصد دستگاه کاهش دهد، فردایش خبر میدهند با تعطیلی «فردو» موافقت شده و بعد میگویند قسط دوم پولها پرداخت نشده و هر روز خبری و نظری. درعینحال جالب هم هست که در آخر هم میگویند چرا مذاکرات پشت درهای بسته در حال انجام است؟ خب اگر پشت درهای بسته بوده، شما از کجا این اطلاعات را به دست آوردهاید؟
رویکرد مخالفان مذاکرات هستهای را ظرف چندماه گذشته، مقایسه کنید با رویکردی که طی چندین سال پیش از آنکه تیم مورد حمایت مخالفان امروز، سرگرم مذاکره بود.
آیا یکبار کوچکترین خبری را رسانههای نزدیک به اصولگرایان یا حتی اصلاحطلبان منتشر کردند که در نتیجه آن، آقایان سعید جلیلی یا علی باقری یا آقای سلطانیه مجبور شوند که آن را یا تکذیب کنند یا همچون مذاکرهکنندگان فعلی توضیح دهند که اصل خبر چه بوده است؟ در قریب به چهارسالی که تیم سابق در حال مذاکره بود آیا یکبار مجبور شد خبری را که دیگران گفته بودند تکذیب کنند یا اصلاح کنند؟
متاسفانه؛ تندروها متوجه نیستند که چه لطمهای به منافع ملی وارد میکنند. آنها درک نمیکنند که با برخوردهای بیمسوولیت سیاسی با تیم مذاکره کننده،
چگونه دارند بهتدریج این تصور را به طرف مذاکره القا میکنند که خیلی هم روی مذاکرات و نتایج آن با آقای دکتر ظریف و همکارانشان حساب باز نکنید. اینها خیلی از پشتوانه استواری در داخل برخوردار نیستند و معلوم نیست آنچه توافق میکنند در بلندمدت بتواند عملی شده و تحقق یابد. آنان از یکسو این تصور را در طرف مقابل ایجاد میکنند که دست تیم مذاکرهکننده خیلی هم پر نیست و از دیگر سو، تیم مذاکرهکننده را زیر فشار قرار دادهاند که چرا امتیاز بیشتر نگرفتهاید؟
بهنظر نمیرسد منتقدان «ژنو»، منافع ملی را در نظر گرفته باشند. اگر هم مدعی شوند اتفاقا به واسطه منافع ملی این موضعگیریها را علیه تیم مذاکرهکننده اتخاذ میکنیم که در آن صورت باید از آنان خواست، تعریف خود از منافع ملی را برای مردم بگویند. درعینحال این را هم صراحتا گفتهاند که قصد ما از فشار بر تیم مذاکرهکننده این است که قدرت چانهزنی آنها پشت میز مذاکره بالا برود، نه دوستان؛ سخت در اشتباهید!
اگر به «منافع ملی» باور دارید یقین بدانید که شایعات، حملات، انتقادات، جبههگیریها و مخالفتهای شما با تیم مذاکرهکننده ظرف ششماه گذشته، سر سوزنی در مسیر منافع ملی و تقویت آن نبوده و جسارتا باید به اطلاع شما برسانیم که اتفاقا بیشترین ضربه را به منافع ملی زدهاید.
مردم سالاری:پیام پنهان یک سفر
«پیام پنهان یک سفر»عنوان یادداشت روز روزنامه مردم سالاری به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن میخوانید؛سومین سفر استانی رئیس جمهور کشورمان در دیدار با مردم سیستان و بلوچستان شکل گرفت. پیش ازاین نیز روحانی از دو استان مرزی دیگر، خوزستان و هرمزگان، دیدار نموده بود. این سفر در حالی صورت میگیرد که قبل از آن در رسانههای مجازی، استان قم به عنوان سومین مقصد مورد نظر برای سفر رئیس دولت مطرح شده بود. این که سیستان و بلوچستان در بر نامه سفرهای دومین مقام کشور، جانشین پایتخت مذهبی ایران، قم، شده است نشان از اهمّیت مقوله امنیت حتی در اقصی نقاط ایران است. سفر اخیر روحانی به این استان که نام آن بامحرومیت، نا امنی و دوگانگی قومی و مذهبی عجین شده است ادامه همان سیاستهای پیشین اوست که تلاش دارد همه اقوام و پیروان مذاهب مختلف را زیر چتر واحد ملت ایرانی در آورد. نسخه روحانی و مشاور وی در امور اقوام، یونسی، در همین مدت کوتاه کاملاً موفق و رو به پیشرفت بوده است.
مهمترین چالش امنیت داخلی دولت یازدهم که میتوانست به عنوان حربهای علیه آن به کار رود، در این استان شرقی کشور روی داد ولی با تدبیر لازم به نمایش قدرت سیاسی آن بدل گشت.
گروهک تروریستی موسوم به «جیش العدل» در بهمن ماه سال گذشته با گروگانگیری 5 تن از مرزبانان کشورمان در مرزهای استان سیستان و بلوچستان با کشور پاکستان و مخفی نگاه داشتن آنها در کشور همسایه، قدرت حکومت مرکزی را به چالش کشید. ادامه کار اما نشان داد که عملکرد این گروه سلفی تا چه حد مورد تنفر مردم ایران و منطقه قرار گرفته است. دولت روحانی با پشتوانه مردمی خود توانست خشونت طلبانی که از مردم فقط لفظاً جهت پیشبرد اهداف خاص خود سود میجویند را در دو جبهه مات کند. دولت اعتدال که از ابتدا سعی داشته مروّج نگاه جدیدی از سوی حکومت نسبت به اقلیتهای قومی و مذهبی با مشارکت آنان در سیاست کلی و مدیریت کشور باشد خود را در مقابل آن بخش از حاکمیت یافت که اقوام و پیروان دیگر مذاهب را تهدیدی برای یکپارچگی کشور میدانند. جریانی که فقط به برخورد قهری، در هر حال، صرفنظر از سود و زیان آن، معتقدند پس از رهایی سربازان وطن آن چنان بر آشفتند که از بزرگان قومی و مذهبی بلوچ که واسطه آزادی سربازان وطن شده بودند به عنوان همدستان تروریسم یاد کردند یا در جای دیگر بی توجه به امکانات موجود منطقه خواهان تنبیه مرزبانان آزاد شده گشتند. ایشان در نهایت دولت را مجبور نمودند آن چنان که شایسته بود از در تقدیر عمل انسان دوستانه بزرگان محلی به ویژه مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل تسنن زاهدان بر نیاید.
ارزش عملکرد مدبّرانه دولت آنجا بیشتر خودنمایی میکند که اعضای گروهک تروریستی به اصطلاح «جندالله» در تاریخ 23 خرداد 1387 اقدام به حمله غافلگیرکننده به یک پاسگاه مرزی در منطقه سراوان نمودند و 16 نفر از مرزبانان را به گروگان گرفته و در نهایت 15 نفر از آنها را به شهادت رسانده و فقط یک نفر را آزاد نمودند. اکنون اما روحانی به سبب پشتوانه مردمی احساس قدرت میکند و به ویژه آگاه از محبوبیت خود در این استان در جبهه گیری دیگری افراطیون تروریست را نیز مات و مبهوت نموده است. استفاده صحیح دولت از پتانسیل ریش سفیدان محلی در کنار اقدامات دیگر توانست با کمترین هزینه خاطر مجروح ملت ایران از دربند شدن عزیزانش التیام بخشد. رویه صواب روحانی علاوه بر ثمر بخشی در این مقطع خاص، نقطه عطفی خواهد بود در جلب مشارکت اقلیتهای قومی و مذهبی نه تنها در استان سیستان و بلوچستان بلکه در جای جای کشور عزیزمان ایران.
روحانی در سفر اخیر خود پیامی پنهانی را فریاد زد و آن این که این استان علیرغم تحرکات تروریستی وابسته به دشمن خارجی از درصد بالایی امنیت برخوردار است و البته این امنیت مرهون نه فقط حکومت و قوه قهریه آن بلکه حاصل سیاست دولتمردانی همچون رئیس جمهور و علی یونسی مشاور وی در امور اقوام و همچنین روحیه وطن دوستی قوم بلوچ و سیستانی، چه شیعه و چه سنی است. روحانی در این سفر دوشادوش امام جمعه اهل سنت زاهدان که در راه آزادی سربازان به گروگان گرفته شده، داماد خود را در حادثه ای از دست داد و حجت الاسلام سلیمانی نماینده ولی فقیه در این استان، بجا و شایسته از اقدامات ریش سفیدان محلی تشکر نمود و شاید قصور خود در این مورد را به نحوی شایسته جبران نمود.
اشارات وی به حقوق مساوی همه اقوام و مذاهب نیز گرچه یادآور سخنرانیهای کلیشهای دیگر مسؤولینی است که یا نخواستند یا نتوانستند از عهده قول خود بر آیند ولی با توجه به عملکرد نُه ماهه دولت به ویژه سخنان و پیگیریهای سنجیده یونسی نوید همدلی بیشتر بین کلیه اقوام ایرانی را میدهد. در اندیشه پویای روحانی و یونسی آنجا که اقوام فراتر از گرایشات قبیله ای و طایفه ای به منافع ملی و سیاسی بزرگتری در قالب وطن دل میبندند نه تنها تهدید به حساب نمیآیند بلکه فرصت و امتیاز محسوب میشوند. توجه مرکز به اقوام و مشارکت دادن آنان در مدیریت کشور نیز میتواند زیر بنای همدلی بیشتر ایشان را فراهم کند و آبادی و آزادی را برای ایران و ایرانی پایدار سازد.
آرمان:ویزای ابوطالبی به کجا میانجامد؟
«ویزای ابوطالبی به کجا میانجامد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر علی بیگدلی است که در آن میخوانید؛در دهه 1940 با تاسیس سازمان ملل، طی توافقنامهای بین رئیسجمهور وقت آمریکا و سازمان ملل بهنام «توافقنامه مقر» دولت آمریکا متعهد شد بهدلیل اینکه سازمان ملل در نیویورک واقع است برای تمامی دیپلماتها و نمایندههای کشورهای عضو این سازمان و میهمانان و افرادی که در نشستهای این سازمان شرکت میکنند، ویزا صادر کند. ضمن اینکه در تبصرهای ذکر شده در صورتی که دولت میزبان، ورود فردی را مخل امنیت ملی یا عنصر نامطلوبی بداند از صدور ویزا خودداری کند.
درباره مساله آقای ابوطالبی دو موضوع حقوقی مطرح است؛ نخست بحث پیمان مقر که حکایت از الزام دولت آمریکا به جهت میزبان بودن سازمان ملل برای صدور ویزا میکند. بحث حقوقی دیگری که مطرح است اینکه هر کشوری برای حفظ امنیت خود در صورتی که احساس کند عنصری به نظرش نباید وارد کشورش شود حتی در صورت داشتن ویزا میتواند شخص را اخراج کند. بنابراین هیچ مغایرتی با پیمان مقر ندارد.
هر کشوری بهمنظور حفظ امنیت سرزمین و شهروندانش موظف است که امنیت مردمش را تامین کند. هرچند برخی کارشناسان اظهارنظرهایی در این باره داشتهاند اما سازمان ملل نمیتواند در این کار دخالت کند. این کار جزو حقوق و اختیارات سرزمینی است و هیچ قانون و سازمان بینالمللی نمیتوانند مانع صدور قوانینی شود که امنیت کشوری را نقض کند. آقای ابوطالبی مدتها در آمریکا زندگی کرده و از دیپلماتهای باتجربه محسوب میشود. در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا مترجم و عکاس بودند اما در این مورد اشتباه حقوقی انجام نشده است. آنچه در این میان حائز اهمیت است اینکه در شرایط فعلی طرح این ماجرا تا حدودی دور از قوانین بهنظر میرسد چراکه سالها از این موضوع گذشته و دوباره نوکردن و مطرحکردن موضوع از طرف آمریکا چندان حائز اهمیت نبوده و ضرورتی ندارد.
چشمپوشی در این مورد میتوانست به نفع هر دو کشور ایران و آمریکا باشد. شاید بهتر بود آمریکا تحتتاثیر جناحهای تندرو صهیونیستی در سطحی که کنگره قانون وضع و پیشنویس تهیه کند، قرار نمیگرفت که امری بیهوده است. این نشاندهنده این است که در داخل آمریکا، دولتهای کوچکی هستند که تاثیرگذارند و در بسیاری از موارد دولتهای کوچک مانند آیپک که قویترین نهاد ارتباطی لابیهای صهیونیستی آمریکا با دولت این کشور است، بر اتخاذ این تصمیم تاثیر گذاشته است.
دولت ایران نباید در این رابطه حساسیت نشان دهد و بهتر بود از طریق مذاکره و فرستادن هیاتی بهصورت دیپلماسی پنهان با مقامات وزارت امور خارجه آمریکا به گفتوگو مینشست و سطح انتظارات جامعه را افزایش نمیداد. اکنون در آستانه دور چهارم مذاکرات ژنو هستیم و افکار عمومی نباید علیه 1+5 مخدوش شود. پروبال دادن به این موضوع بیشتر در دست تندروهای آمریکایی و داخلی است تا درباره آمریکا روی اوباما برای انتخابات آینده تاثیر بگذارند و در ایران نیز بر ادامه مسیر مذاکرات هستهای موثر باشند.
ابتکار:رفتار شناسی جریان تزویر
«رفتار شناسی جریان تزویر»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن میخوانید؛شاید جریان تزویر عمری به درازای حیات دیکتاتوریها داشته باشد. معتقدان به استبداد یا با توسل به تزویر سعی در انقیاد ذهنها و در نهایت سروری بر انسانها دارند یا به سبب اِعمال خشونت تلاش میکنند دیگران را به رفتاری ریاکارانه وا دارند. تاریخ نشان میدهد که همپای تلاش آزادیخواهان این مرز و بوم جریانات مخالف با مردمسالاری نیز گاه رو در رو و گاه با تزویر و فریبکاری و سوء استفاده از آنچه مردم آنها را عزیز و مقدس میشمارند به اهداف ریا کارانه خود رسیده اند. وقتی در دوران مشروطه آزادیخواهی به شکل نوین آن فریاد واقعی مردم ایران، به جهت رهایی از استبداد و استعمار، شد وابستگان دربار قاجار و بیگانه پرستان راهی برای خود جز، در مقابل هم قرار دادن آزادیهای مشروع خدادادی با آن چه دین میخواندند، نیافتند. تاریخ اما نتیجه خوشایندی را پیش روی ما قرار میدهد؛ این جریانات گرچه راه نیل به مردمسالاری را سخت و پرهزینه میکنند ولی در نهایت علیرغم سوء استفاده از اندیشههای عوام پسندانه توسط مردم پس زده میشوند.
کشور ما در حال حاضر نیز به عنوان جامعه ای در حال گذار مبتلا به چنین فضاسازیهای دور از اخلاق است. جریان تزویر ابایی ندارد که به هر گونه دروغ، تحریف و حتی چرخش در مواضع خود دست بزند و آن را در عین ابتذال به دین و غیرتِ وطن پرستی نسبت دهد. این جریان تصویری تحریف شده از هر مقوله مقدّسی حتی دین ارائه میدهد تا به مقاصد خود برسد. در مرام ایشان اختلاسهای چند هزار میلیاردی از بیت المال مباح است ولی برخی از مسائل سیاسی جاح مقابل، آن قدر به دین ارتباط پیدا میکند که کفن پوشی میطلبد. فریبکاری ایشان خرافات را تا آن حد به دین خدا پیوند میزند که یکی از عشّاق میکروفون در سخنرانیهای بی بدیل(!) خود مدعی میشود که نمک طعام غذای سالانه خود را از شستشوی جوراب راهپیمایان روز اربعین تهیه میکند و آن را ملاک ذوب در ولایت میداند!
در تفکر تزویریان دروغ و نیرنگی که به قدرت و مکنت ایشان بینجامد کمال شرع مقدّس است! جریانی که تا دیروز در برابر تورم 40 درصدی و سقوط 400 درصدی ارزش پول ملی سکوت نموده بود اکنون بر مصیبتی که امید به ظهور آن، پس از اجرای فاز دوم هدفمندی، دارد، اشک تمساح میریزد. رسانه تزویر نیز که تا پیش از این در اثبات کارآمدی دولت اصولگرا فضای خود را پر از نمایش درد و رنج مردم اروپای غربی و آمریکای شمالی(!) کرده بود اکنون ناگهان فضای دیگری یافته است که نشانی از این مصیبتها در بلاد کفر، پس از روی کار آمدن دولت اعتدال وجود ندارد. جریان تزویر که جز در سایه نا آگاهی مردم محکوم به فنا میباشد از حقوق بشر تنها حقوق همجنسگرایان را میبیند (یا میخواهد ببیند). تئوریسینهای تزویر که آزادیهای مشروع سیاسی را سوغات مبتذل غرب میدانند و گاه آن را با بی بند و باری جنسی برابر میدانند به یک باره از همین ارزشهای غربی به سبب بسته شدن معدود رسانههای دروغ پرداز خود سود میجویند و هزاران دلیل میآورند که این مخالف آزادی است!
این روزها اما یکی از چرخشهای عوام فریبانه برادران به ظاهر ارزشی در ماجرای پدید آمده پس از مرگ ریچارد فرای، ایران شناس آمریکایی، را شاهد هستیم. وی پیش از این در سال 1389 و در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد از دولت وقت خواسته بود که مدفنش در اصفهان در کنار زاینده رود باشد. فرای که در آن زمان با دعوت رسمی دولت دهم در ایران حضور داشت با لقب پروفسور خطاب میشد و در حالی که حضورش در صدا و سیما و رسانههای اصولگرا مورد ستایش و تمجید قرار میگرفت، یک خانه اختصاصی از رئیس دولت وقت هدیه و علاوه بر آن تعهد دولت ایران به خواسته اش را نیز قول گرفت. اکنون اما جریان تزویر به یکباره در چرخشی حاکی از بصیرت و در راستای مبارزه با فتنه گری(!) متوجه شده است که ریچارد فرای جاسوس سی آی ای بوده است و ( بیست و اندی سال پیش از دعوتش توسط دولت اصولگرا) در سفرش به ایران به نفع آمریکا جاسوسی میکرده است!
روزنامههایی که سال 1389 به یمن ورود ایران شناس آمریکایی توسط دولت محبوبشان با تعریف و تمجیدهای فراوان، از او مینوشتند اکنون در ادای وظیفه دینی و میهنی خود(!) سعی دارند غیرت گروههای فشار همیشه در صحنه را بجنبانند که بازهم وقت آن است که در کمال نا آگاهی به سرکردگان تزویر سواری بدهیم و دولت مردمی را با چالشی دیگر روبرو کنیم.
مدعیان دین و مذهب را چه شده است که این گونه بی محابا مرزهای اخلاق، دین و انسانیت را در مینوردند. آیا صباحی ریاست بر ملتی - که حداقل در انتخابات اخیر نشان داده اند که آنان را نمیپذیرد- این قدر در چشم شان قیمتی آمده است که حاضرند انسانیت و آخرت خود را فدای آن نمایند؟ واقعاً در کجای دنیایی که آنرا مظهر کفر و مادیگری میپندارند این چنین دین و اخلاق بازیچه میشود؟
به نظر میرسد که در سایه بلوغ و آگاهی فزاینده جامعه در حال گذار، این رفتارها به نفع دین و ارزش ها وادار به عقب نشینی خواهد شد.
دنیای اقتصاد:موجهای مکزیکی در قیمتها
«موجهای مکزیکی در قیمتها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علی فرحبخش است که در آن میخوانید؛انتظارات اگرچه خود نقش اصلی را در تعیین روندهای قیمتی در بازار داراییهای مالی و فیزیکی ایفا میکنند، اما خود نیز به شدت از روندهای قیمتی متاثر میشود. این رابطه علت و معلولی که هم به انتظارات برای ایجاد روندهای قیمتی منجر میشود و هم روندهای قیمتی میتوانند انتظارات جدیدی را شکل دهند، سیستمی را خلق میکند که با تشکیل یک حلقه معیوب میتواند گاه به انفجار و گاه به سقوط یکباره قیمتها منجر شود.
حرکت قیمتها در چنین مکانیسمی در رفتارشناسی بازارها به رفتار گلهای موسوم است؛ رفتاری که از یکسو با افزایش قیمتها، سرمایهگذاران به یکباره برای خرید هجوم میآورند و قیمتها را به طرز ناباورانهای افزایش میدهند و گاه یکباره با رفتار هجومی برای فروش به سقوط ناگهانی بازارها دامن میزنند. رفتار هیجانی سرمایهگذاران گاه به ایجاد موجهای مکزیکی در حرکت قیمتها منجر میشود که قیمتها بهطور سریالی پس از کاهش در یک بازار، افزایش در بازار دیگری را به همراه میآورند. صفهای خرید و فروش که در بورس تهران گاه از آن به عنوان امواج عشق و نفرت یاد میشود، به همین بروز رفتارهای هیجانی دلالت دارند.
اهمیت موضوع آنچنان است که علاوهبر اقتصاددانان و تحلیلگران مالی پای روانشناسان هم بهعنوان یک موضوع میانرشتهای به این بحث کشیده شده است. تحقیقات اقتصاددانان نشان میدهد که در محیطهای خاصی زمینه بروز و ظهور موجهای مکزیکی در قیمتها یا رفتارهای گلهای سرمایهگذاران به شدت فراهم است. وجود اطلاعات نامتقارن یا تخصیص رانت اطلاعاتی به برخی بازیگران، یکی از مهمترین عوامل نشست و برخاست مستمر قیمتها است. آن گروه از بازیگران بازار که تصور میکنند از اطلاعات لازم برای تحلیل بازار بیبهره یا کمبهرهاند، تلاش میکنند با الگو قرار دادن فرد، گروه یا بنگاه خاصی بهعنوان مرجع در جهت امواج آب حرکت کنند؛ امواجی که میتواند در اندک زمانی به معکوس خود مبدل شود و گاه ایجادکنندگان آن را نیز به ورطه نابودی بکشاند.
تفوق ریسکهای سیاسی و اقتصادی بر بازار نیز از جمله عوامل موجد رفتارهای هیجانی است. نوسانات متعدد در بازار و عدم امکان پیشبینی رفتار نهادهای مقرراتگذار در بازار، سرمایهگذاران را به مارگزیدهای تبدیل میکند که گاه با اندک کاهشی، عنان از کف بیرون میدهند و با انتقال هیجانات خود به بازار، رفتار هیجانی سایر بازیگران را نیز هموار میکنند. روند کاهشی شاخص سهام بورس تهران از ابتدای سال و حرکت نقدینگی به سمت بازار ارز در روزهای اخیر حکایت از همین رفتارهای هیجانی دارد که هم متاثر از عدم شفافیت در فضای اطلاعاتی و هم نشات گرفته از سایه سنگین ریسکهای سیاسی و اقتصادی بر بازار است. درخصوص نحوه مواجهه دولت با تلاطمهای موجود در بازار دو رویکرد اصلی قابل تمایز است: رویکرد اول بر مداخله مستقیم دولت در مکانیسم قیمتها اصرار دارد. این رویکرد که بارها زمینه ظهور و بروز یافته است، سابقه تاریخی شکست خوردهای را در بازارهای ارز و سهام یدک میکشد. برخورد با فعالان بازار ارز به بهانه عوامل افزایش قیمتها و ایجاد محدودیتهای جدید برای معاملات بورس تهران از جمله مهمترین سیاستهایی است که نه فقط نتوانسته موجهای قیمتی را محدود کند، بلکه گاه به موجهای با دامنه بزرگتری تبدیل شده که پس از مداخلات دولت به وقوع پیوسته است.
رویکرد دوم اساسا معتقد است که باید نوسانات بازار را به دست نامرئی آدام اسمیت واگذار کرد که با کاهش یا افزایش تقاضا به واسطه افزایش یا کاهش قیمتها میتوان بازار را به شرایط تعادلی رهنمون ساخت. اگرچه چنین رویکردی کاملا درست و منطبق بر مبانی تئوریک است، ولی به تنهایی برای حصول به تعادل کافی نیست. شرط کافی برای حصول چنین تعادلی اعمال ثبات در سیاستها، باور پیشبینیپذیری بازار از سوی بازیگران و اجرای عدالت اطلاعاتی برای کلیه بازیگرانی است که تلاش دارند از حرکت قیمتها منتفع شوند.
سیاستگذاری کوتاهمدت و غیرمترقبه سیاستگذاران مهمترین عامل رفتارهای کوتاهمدت و غیرمترقبه بازیگران است که خود به نوسانات پردامنه و مستمر در بازارهای مختلف منجر میشود و برای حل این معضل راهی جز تحدید مولفههای ریسک و اطمینان به سیاستهای پایدار در آینده متصور نیست.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان