او یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است و پس از تشکیل شورای عالی حل اختلاف قوا از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان یکی از اعضای این شورا منصوب شد.
وی که اولین تحصیلات آکادمیک خود را در رشته مهندسی برق تا کارشناسی ارشد ادامه داد، در اوایل دهه 80 به فکر تحصیل در رشته علوم سیاسی افتاد و در آن مقطع، دو سال در این زمینه تحصیل کرد. او این روزها دوباره به فکر ادامه تحصیل افتاده و مشغول تحصیل در مقطع دکتری علوم سیاسی است.
در گفتوگویی مشروح با مرتضی نبوی هم از مسائل شخصی و خانوادگی او پرسیدهایم و هم تحلیلهایش درباره مسائل روز کشور جویا شدهایم که مشروح آن را میخوانید.
چندی پیش یکی از دوستان که دانشجوی دکتری است شما را به عنوان دانشجو در کلاس دیده بود و دو سه ماه قبل هم که من از دفترتان وقت مصاحبه خواسته بودم اعلام کردند به دلیل اینکه الان هنگام امتحانات آخر ترم است حاج آقا فعلا مصاحبه نمیکنند. ظاهرا قضیه ادامه تحصیل شما در آستانه هفتاد سالگی، جدی است. در این زمینه کمی توضیح میدهید که در چه مقطع و چه رشتهای درس میخوانید؟
از نمایندگی در مجلس پنجم به ذهن من رسید که بحثهای علوم سیاسی را به صورت کلاسیک و آکادمیک پیگیری کنیم و این بود که در آن زمان در کنکور دانشگاه آزاد شرکت کردم و در کارشناسی ارشد قبول شدم و از سال 81 تا 83 به دانشگاه رفتم. تجربه خوب و مفیدی برایم بود و سال گذشته که اعلام کردند کنکور دانشگاه آزاد هم به صورت تستی شده است دوباره انگیزه پیدا کردم و آزمون دادم و در رشته علوم سیاسی، گرایش مسائل ایران قبول شدم و الان مشغول تحصیلم.
در همان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز؟
بله، همانجای که ارشد را هم خواندم.
در کلاسها مرتب شرکت میکنید؟
بله.
به شما ارفاق نمیکنند که اگر در کلاسها نیز مشارکت نداشتید برایتان مشکل نگیرند؟
نخیر، من خودم علاقهمندم و به دلیل همین علاقهام در کلاسها شرکت میکنم.
انگیزه تان از اینکه در شصتوهفت سالگی، دوباره به دانشگاه میروید، چیست؟
البته من پیش از این هم در بحثهای علوم انسانی و علوم سیاسی، مطالعاتم را ادامه دادهام و از این بحثها و مطالعات فارغ نبودهام. اما پیش خودم فکر کردم کمی در چارچوب و کلاسیکتر این مطالعات را ادامه دهم. درس خواندن هم بهانه خوبی است برای مطالعه بیشتر و نوشتن.
در گذشته در رشتههای علوم انسانی و سیاسی در دانشگاه تدریس کردهاید؟
درسهایی چون انقلاب اسلامی، اخلاق و معارف را تدریس کردهام اما درسهای علوم سیاسی را خیر.
آیا احتمالا قصد دارید بعد از فارغالتحصیلی عضو هیات علمی شوید و در رشتههای علوم سیاسی تدریس کنید؟
نه. صرفا علاقه شخصی است زیرا به کارهای مطالعاتی و پژوهشی علاقه دارم.
الان هیچ یک از فرزندانتان همزمان با شما دانشجو هستند؟
نه آنها درسهایشان را خواندهاند(خنده). دختر بزرگتر من از دانشگاه شریف، دکترای ریاضی دارد و در دانشگاه قم تدریس میکند. دختر دیگرم هم کارشناسی ارشد دارد و پسرم هم کارشناسی ارشد دارد.
پسرتان در چه رشتهای درس خوانده است؟
کارشناسی را در رشته مهندسی مخابرات تحصیل کرد و کارشناسی ارشد را در موسسهای که زیر نظر سازمان مدیریت بود تحت عنوان مهندسی برنامهریزی گذراند.
روند زندگی شما را وقتی مرور میکنیم، میبینیم که از فعالیتهای تخصصی در عرصه فنی و تحصیلات دانشگاهیتان در دهه 40 که رشته مهندسی برق بوده است به سمت فعالیتهای سیاسی گرایش پیدا کردهاید و الان بیشتر به عنوان یک چهره سیاسی شناخته میشوید تا فردی که کارشناسی ارشد برق دارد و زمانی وزیر پست و تلگراف و تلفن بوده است.....
اتفاقا من در همان رشته تخصصی خودم هم قبل از نمایندگی در مجلس چهارم و در فاصله دوره وزارت تا نمایندگی یعنی از سالهای 64 تا زمان حضور در مجلس چهارم تدریس میکردم و فیزیک الکتریسیته و مبانی مهندسی برق درس میدادم.
از سیاست چه خیری دیده اید که به این عرصه گرایش پیدا کردید؟
دلیل اینکه ما به دانشکده فنی رفتیم و برق خواندیم این بود که پیش از انقلاب که من در سال 45 وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شدم. در آن مقطع کسانی که درسشان بهتر بود و میتوانستند به دانشگاه بروند بیشتر به رشتههای مهندسی و پزشکی میرفتند و ما هم همین کار را کردیم. زمانی که ما وارد دانشگاه شدیم، دوران اختناق رژیم بود و دانشکده فنی هم به نظر من، یکی از سیاسیترین فضاهای دانشگاهی را داشت و دانشکده فنی دانشگاه تهران را به اصطلاح لانه زنبور مینامیدند. به هر حال فضای آنجا کاملا سیاسی بود و دانشجویان مهندسی هم عمدتا سیاسیتر از کسانی بودند که در رشتههای علوم انسانی یا حتی علوم سیاسی تحصیل میکردند. یعنی میخواهم بگویم از همان مقطع دانشجویی به شدت سیاسی بودیم و جنبههای مذهبی خانوادگیمان هم کمک میکرد که مخالف رژیم شاه باشیم. در آن زمان، مساله مبارزات مسلحانه از سوی مجاهدین خلق و چریکهای فدایی شکل گرفت و ما هم از آنجا که مجاهدین خلق تظاهر به مسلمان بودن میکردند نسبت به آنها سمپاتی داشتیم. در این ارتباط به زندان هم رفتم. در کل میخواهم بگویم در همان دوران که در رشته فنی و مهندسی هم درس میخواندم، سیاسی بودم. بعد از زندان هم همچنان سیاسی بودیم و از اول انقلاب هم بدون اینکه درس سیاسی خوانده باشم به نوعی وارد عرصه سیاست شدیم. البته من اطلاعات مذهبی داشتم و در حقیقت، سیاست من برخاسته از انگیزههای مذهبی بود. یعنی ما به سبب آشنایی با قرآن و معارف دینی سیاسی شدیم و احساس مسئولیت کردیم که با ظلم و کفر مقابله کنیم و در نتیجه وارد سیاست شدیم. بعد از یک دوره وزارت و دو دوره نمایندگی هم به این نتیجه رسیدم که خوب است مطالعاتم را در این زمینه عمیقتر کنم.
شما روحیه ای آرام و مشی معتدلی دارید. آیا در آن مقطع که اشاره میکنید با گروههایی چون مجاهدین که مبارزات مسلحانه را دنبال میکردند سمپاتی داشتید روحیاتتان متفاوت از حالا بود یا در قالب همین چهره آرام به دنبال اینگونه مبارزات میرفتید؟
اگر فرض کنیم که بنده یک مشی معتدل دارم این خط مشی در حقیقت به سبب همان چارچوبهایی است که ما از دین گرفتهایم. در دین، چارچوبهای مشخصی وجود دارد که با روحیه انقلابی سازگارتر است اما معنیاش آن نیست که انسان، افراط و تفریط داشته باشد. به هر حال من به دلیل همین اطلاعات مذهبی، زمانی که بین سالهای 52 تا 54 در زندان بودم و مقداری با مشی بچههای مجاهدین خلق آشنا شدم احساس کردم که اینها انحرافاتی نسبت به مسیر دین دارند و در نتیجه وقتی از زندان آزاد شدم و آنها ما را به عضویت رسمی در سازمان مجاهدین دعوت کردند من نپذیرفتم. از همان زمان که من در مقطع راهنمایی در قزوین تحصیل میکردم از طریق پدربزرگم که در بازار رفت و آمد داشت و در سالهای 42 و از همان اوایل، علاقهمند به نهضت حضرت امام (ره) بود من هم به حضرت امام علاقه داشتم. در سالهای حدود 56 هم که دوباره حضرت امام فعالیتهایشان گسترش یافت دوباره همان خط را دنبال کردم. ملاک و معیار برای ما حضرت امام بودند و بعد از ایشان هم رهبری.
این اطلاعات مذهبی که شما اشاره کردید پایه فعالیتهای سیاسی شما بوده است، منبعش از کجا بود. شغل پدرتان چه بود؟
پدر من کارمند بود، البته شخص مذهبی بود ولی کارمند بود. ما بیشتر تحت تاثیر پدربزرگمان بودیم که اهل قرآن بود و جنبههای مذهبی اش خوب بود. بعد هم دیگر خودم مقداری با زبان عربی آشنا شدم و در زندان هم مطالعات قرآن و تفسیر قرآن را ادامه دادم.
پدرتان کارمند کجا بود؟
دارایی قزوین.
پدربزرگتان هم در همان بازار قزوین کار میکرد یا بازار تهران؟
ایشان هم در همان قزوین در بازار بودند.
بعد از وزارت پست و تلگراف و تلفن چه شد که فعالیتهای اجرایی را کنار گذاشتید؟ اصلا قطع همکاری شما با دولت آقای مهندس موسوی چگونه رقم خورد؟
در چهار سال اول دولت مهندس موسوی، من وزیر بودم. البته من در دولت ایشان وارد کابینه نشده بودم بلکه در مقطعی که آقای رجایی رئیسجمهور بود و آقای باهنر، نخستوزیر، بنده وارد کابینه شدم و بعد، آیتالله مهدویکنی، چند ماهی دولت را ادامه دادند و همان دولت به آقای مهندس موسوی به ارث رسید و آقای مهندس موسوی هم تغییراتی ندادند به غیر از اینکه خودشان که وزیر خارجه بودند نخستوزیر شدند و آقای ولایتی به جای ایشان در مسئولیت وزارت خارجه قرار گرفتند. بقیه وزیران تغییری نکردند و همانها که قبلا رای اعتماد گرفته بودند، دوباره به مجلس معرفی شدند.
در دوره اول نخستوزیری آقای مهندس موسوی، ما اختلاف دیدگاههایی در مسائل اقتصادی داشتیم و اصولا تقسیمبندی جریانهای سیاسی تحت عنوان جریان چپ و راست هم از همین اختلاف نگرش نسبت به مسائل اقتصادی در کشور ما آغاز شد و دیگر ایشان در دور دوم ما را برای وزارت به مجلس معرفی نکرد. من هم چون کارمند وزارت پست و تلگراف و تلفن بودم به آقای غرضی که جای ما آمد اعلام کردم که آمادهام به عنوان مشاور شما باشم و تجربیاتم را منتقل کنم منتها وقتی دیدم ایشان تمایلی به این موضوع ندارند بلافاصله تدارک دیدم و برای تدریس در همان رشتهای که خوانده بودم به دانشگاه امیرکبیر رفتم. بعد هم به دانشگاه شریف رفتم و مدتی هم در آنجا درس دادم تا اینکه در زمان تشکیل مجلس چهارم، دوستان از ما دعوت کردند. در آن مقطع، محوریت با روحانیت مبارز و بویژه آقای ناطق نوری بود. ایشان هم در زمان وزارت من، وزیر کشور بودند و خلاصه دعوت کردند و نامزد شدیم و در مجالس چهارم و پنجم، نماینده بودم. بنابراین در حقیقت بعد از یک دوره وزارت بنده، دیگر علاقهای نبود که از ما در دستگاههای اجرایی استفاده کنند.
در دولت آقای احمدی نژاد ظاهرا به شما پیشنهاد شده بود مسئولیت وزارت کشور را به عهده بگیرید که نپذیرفتید. دلیلتان چه بود؟
بعد از مجلس پنجم، من به این نتیجه رسیدم که مسئولیت اجرایی نپذیرم و در قالب مشاوره و بحثهای سیاستگذاری، از تجربیاتی که دارم استفاده کنم که رهبر معظم انقلاب هم عنایت فرمودند در همان اواخر مجلس پنجم ما را به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نصب فرمودند. علاقه خودم هم در این زمینه بود و فکر کردم بعد از یک دوره وزارت و دو دوره نمایندگی، بهتر است اجازه دهیم نسلهای جوانتر و با انرژیتر بیایند و ما هم تجربیاتمان را در اختیار مسئولان قرار دهیم. خوشبختانه همانطور که اشاره کردم به جایگاهی راه پیدا کردم که جایگاه مشورت به رهبر معظم انقلاب است برای سیاستگذاریهای کلان کشور.
صرفا همین موضوع بود که باعث شد مسئولیت وزارت کشور را در دوره قبل نپذیرید؟
روی هم رفته، عزم من این بود که دیگر کار مطالعاتی انجام دهم. زیرا در همان مجلس پنجم من خیلی احساس کردم که پشتوانه نظری جریان اصولگرا، مقداری ضعیف شده و نیاز به مطالعه و پشتوانههای نظری دارد و ما احساس کردیم که باید مطالعاتمان را به روز کنیم. تا آن زمان هر چه استفاده کرده بودیم از آن مطالعات مذهبی بود که قبل از انقلاب داشتیم و آن موقع من احساس کردم که گویا میان جریان ما و بحثهای آکادمیک، فاصله است و باید حلقه اتصالی برقرار شود که بحثهای نظری در اختیار جریان سیاسی قرار بگیرد.
دولت جدید میانگین سنی بالایی دارد و مسئولان دولت، دلیل این موضوع را شرایط کشور عنوان کردهاند و معتقدند در چنین شرایطی، افراد کارکشته باید در راس کار باشند. اما با توجه به استدلالی که شما در مورد رد پیشنهاد وزارت کشور در دولت قبل آوردید قاعدتا نباید استدلال مسئولان دولت فعلی در توجیه بالا بودن سن کابینه را قبول داشته باشید. درست است؟
همین طور است. البته باز هم میخواهم بگویم که افراط و تفریط خوب نیست و اعتدال بهتر است. من در گذشته با این موضوع موافق نبودم که چهرههایی که در دولت یا مجلس هستند دائم تکرار شوند و این اتفاق افتاده بود و کسانی که به نوعی وارد دولت آقای مهندس موسوی شده بودند همین طور در زمان آقای هاشمی و آقای خاتمی تکرار شده بودند تا اینکه به دوره آقای احمدینژاد رسیدیم. واقعا احساس من این بود که جامعه، منتظر تحولی در این چهرههای ثابت و شکسته شدن این سیکل بسته است. آن موقع ما به اصطلاح میگفتیم که یک طبقه بروکرات در کشور شکل گرفته است که به یک شبکه تبدیل شده بود و اگرچه چهرهها تغییر جا میدادند اما ثابت بودند. آقای احمدینژاد که رئیسجمهور شد این وضع را کاملا به هم ریخت و این یکی از وعدههایی بود که داده بود. من حتی برداشتم این بود که دلیل رای مردم به آقای خاتمی هم این بود که انتظار داشتند تحولی ایجاد شود و چهرههایی که در دولت آقای هاشمی دیده بودند تغییر کنند منتها آقای خاتمی تقریبا از همان چهرهها استفاده کرد و به نظر میرسید که به آن توقع مردم تقریبا پاسخ داده نشد. ولی آقای احمدینژاد آمد و آن وضع را تغییر داد اما از آن تفریط به یک افراط افتاد. اینکه ما جوانگرایی را مطرح میکنیم به معنی آن نیست که افرادی سر کار بیایند که هیچ گونه تجربه کار مدیریتی و اجرایی نداشته باشند. منظور ما این است که نسلهای جدیدتر که هم تجربه دارند و هم انرژی بیشتری دارند و هم میتوانند نوآوری و خلاقیتی را ارائه کنند سر کار بیایند. زیرا افراد وقتی برای مدتی در یک مسئولیت میمانند مقداری راکد میشوند و نمیتوان انتظار داشت تحول زیادی در آن دستگاه ایجاد شود.
نبوی: در پیشنویس اولیه سیاستهای اقتصاد مقاومتی که رهبر معظم انقلاب به مجمع تشخیص مصلحت نظام داده بودند، یک نهاد هماهنگی اقتصادی پیشبینی شده بود که به دلیل مخالفت دولت با آن از متن نهایی این سیاستها حذف شد |
در زمان آقای احمدینژاد در زمینه جوانگرایی، افراط شد و افرادی در سطح مدیریتهای بالا قرار گرفتند که میتوان گفت صفر کیلومتر یا کم تجربه بودند. تغییرات هم خیلی زیاد شد و تقریبا به ضد خودش تبدیل شد. البته تحرک در دولت آقای احمدینژاد خیلی زیاد بود و در این تردیدی نیست که یکی از مصداقهای آن همین سفرهای استانی بود.
یعنی با آن نسل جدیدی که روی کار آمد یک حرکتی ایجاد شد و نمیتوان آن را به عنوان یک دستاورد نادیده گرفت. اما در عین حال احساس من این بود که در زمان آقای احمدینژاد مقداری افراط شد و اولا تغییر و تحولات خیلی سریع بود و ثبات مدیریت زیر سوال رفته بود و ثانیا کسانی در بعضی پستها حضور یافته بودند که نه تنها هیچ تجربهای در آن سمت نداشتند بلکه حتی تجربه مدیریتی کافی برای اینکه وزیر یا استاندار شوند، نداشتند.
این مقدمات را گفتم که بگویم ما الان در این دولت به نوعی دوباره به همان اوایل برگشتیم و نیروهایی که اول انقلاب مسئول بودند و سنی از آنها گذشته است دوباره مسئولیت را به عهده گرفتهاند و همانطور که اشاره کردید متوسط سنی این دولت بالاست و این موضوع به صورت طبیعی، پویایی و تحرک را مقداری کم میکند. البته امیدواریم در سطوح دیگر، بیشتر از نیروهای جوانتر استفاده شود. به هر حال به نظر من این یک نقدی نسبت به این دولت هست.
نظرتان در مورد اینکه میگویند به دلیل شرایط خاص کشور باید افراد با تجربه مسئولیت را به عهده بگیرند، چیست؟
اینکه من میگویم بر اساس یک تجربه جهانی است. به هر حال افرادی که مدتی مسئولیت اجرایی داشتهاند، میروند و تجربیات خودشان را در قالب مشورت منتقل میکنند و در عین حال ما در سطح مدیریتهای اجرایی که قاعدتا هم باید تدبیر داشته باشند و هم تحرک، نیاز به پویایی بیشتری داریم.
بجز دولت آقای احمدینژاد، در دولتهای دیگر به شما پیشنهاد وزارت نشد؟
خیر.
شما سالهاست که با آقای روحانی در مجمع تشخیص مصحلت نظام همکار هستید.....
ما با ایشان دو دوره هم در مجلس همکار بودیم.
بله بعد از این سالها رابطه تان با آقای رئیسجمهور چگونه است؟
رابطه دوستانهای داریم.
از زمانی که دولت جدید روی کار آمده است آیا پیش آمده که در موردی نظر خاصی داشته باشید و برای انتقال مطلب مورد نظرتان نزد رئیسجمهور بروید یا در حاشیه مجمع با ایشان صحبت کرده باشید؟
بله اتفاق افتاده است. یک بار در حاشیه مجمع، من یک نظری را بر اساس تجربیاتی که داشتم خدمت آقای روحانی منعکس کردم که البته این حرف را من به آقای خاتمی هم گفته بودم و این مشکل را ما در زمان آقای هاشمی هم شاهد بودیم که من در آن مقطع در مجلس بودم و به عنوان نماینده ناظر مجلس وقتی در برخی جلسات شوراهای اقتصادی شرکت میکردم خدمت آقای هاشمی هم گفته بودم.
این موضوع چه بود که در دولتهای مختلف وجود داشته و هنوز برطرف نشده است؟
به نظر من خلائی که در همه دولتها وجود داشته است ناهماهنگی تیم اقتصادی دولت است و اینکه مسائل اقتصادی توسط مسئولان ستاد اقتصادی دولت تدبیر نمیشود. از همان زمانی که ما در دولت بودیم یعنی دولت آقای مهندس موسوی و بعد در دولت آقای هاشمی و در زمان آقای خاتمی و تا به امروز، همیشه وزیران اجازه نمیدادهاند که ستاد اقتصادی دولت (معاونت برنامه و بودجه، وزیر اقتصاد، رئیس بانک مرکزی) بتوانند تدبیر اقتصادی خودشان را پیش ببرند یا حتی یک هماهنگی میان این مسئولان اصلی باشد که تصمیمات آنها بر کل تدابیر اقتصادی سایه بیندازد.
این مساله را من در همان جلسات اول به آقای روحانی هم گفتم. در همان اوایل دولت اظهار نظرهایی از سوی مسئولان اقتصادی دولت مطرح میشد که با هم خیلی همخوانی نداشت و بنابر این من به ایشان گفتم که رفع این مساله برای موفقیت دولت بخصوص در زمینه مسائل اقتصادی خیلی مهم است و مسئولان ستاد اقتصاد در دولت باید هماهنگ باشند و تدبیر و نقشه راه آنها نباید توسط دیگر وزرا به هم بخورد.
پس از طرح این مطلب آیا شاهدی مبنی بر اینکه توصیه شما به کار گرفته شده باشد مشاهده کردهاید؟
ایشان گفتند حالا من خودم هماهنگ میکنم و از این حرفها. منتها الان شاید خیلی زود باشد برای قضاوت.
این مشکل را شما در دولتهای آقای هاشمی و خاتمی هم به روسای جمهور منعکس کرده بودید؟
بله در همان جلساتی که شرکت میکردم نظراتم را میگفتم. در دوره آقای هاشمی، مقطعی بود که به دلیل قیمت نفت، هرج و مرجی ایجاد شده بود و بدهیهای خارجی زیاد شده بود و فشار میآوردند و شرایط خوبی نبود و ما شاهد بودیم که بانک مرکزی، هر هفته یک دستورالعمل جدید ارزی میداد و با این دستورالعمل، یک عده ورشکست میشدند و عدهای به ثروت هنگفتی دست مییافتند. من به آقای هاشمی عرض میکردم که شما از مسئولانی که این پیشنهادها را میآوردند بخواهید توضیح دهند که تصمیماتشان چه آثاری بر اقتصاد میگذارد ولی ایشان خیلی گوششان به این حرفها بدهکار نبود و همین طوری یک اطمینان کاملی به مسئولانشان داشتند و هرچه آنها پیشنهاد میکردند عمل میکردند.
در دولتهایی که اسم بردید که این مشکل را به روسایجمهور منعکس کردهاید نامی از دولت آقای احمدینژاد نبردید. در آن مقطع این مشکل وجود نداشت یا اینکه بود و شما نیازی به انعکاس آن ندیدید؟
چرا در مورد آقای احمدینژاد هم اتفاقا یک نامهای تنظیم کرده بودیم که من خدمت رهبر معظم انقلاب داده بودم و یک نسخه آن را هم به ایشان دادم و پیشنهاد کردم برای سامان دادن به این مساله، یک ستاد اقتصادی تشکیل شود که بتواند در تصمیمات کلان اقتصادی، نوعی هماهنگی ایجاد کند. حتی پیشنهاد من فراتر از دولت بود و معتقد بودم که این ستاد باید میان سه قوه نیز هماهنگی ایجاد کند زیرا مشکل دیگری که ما در زمینههای تصمیمات اقتصادی داریم ناهماهنگیهایی است که میان مجلس و دولت ایجاد میشود. تا زمانی که با اصلاح قانون اساسی، شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد، مشابه این ناهماهنگی را در زمینه سیاست خارجی هم داشتیم.
رهبری پاسخی به نامه شما ندادند؟
خیر. ببینید در قانون اساسی ما، شوای عالی امنیت ملی پیشبینی شده است. در زمینه مسائل فرهنگی هم ما شورای عالی انقلاب فرهنگی را داریم که به دستور حضرت امام (ره) تشکیل شده است. ولی از آنجا که در مسائل اقتصادی، چنین چیزی پیشبینی نشده است رهبر معظم انقلاب هم احتراز دارند که اگر توافقی میان قوا در این مسائل نباشد در این زمینهها وارد شوند.
اتفاقا در پیشنویس اولیه سیاستهای اقتصاد مقاومتی که رهبری به مجمع تشخیص مصلحت نظام داده بودند یک چنین جایگاهی پیشبینی شده بود و اتفاقا این نکته مهمی بود که در این بخش از مصاحبه به آن رسیدیم و خوب بود که این مساله از نظر تاریخی در جایی منعکس شود.
این جایگاه که در پیشنویس اولیه سیاستهای اقتصاد مقاومتی، مطرح شده بود مرکزیتی بود برای هماهنگی تصمیمات اقتصادی. منتها متاسفانه من نمیدانم به چه دلیلی دولت با این موضوع بشدت مخالفت کرد.
دولت قبل؟
نخیر همین دولت. دولت فعلی با یک چنین نهادی بشدت مخالفت کرد و گفت ما نمیتوانیم اختیارات دولت را بین قوای دیگر تقسیم کنیم و مسئولیتها در این زمینه باید با دولت باشد و به هر حال به دلیل اینکه در صحنه اجرا هم، مسئولیت بر عهده دولت است به دلیل مخالفت شدید دولت در مجمع تشخیص مصلحت، این پیشنهاد در مجمع حذف شد و رهبری هم دیگر در مورد آن بحثی را مطرح نکردند. البته آن مسئولیتها در بند 22 سیاستهای اقتصاد مقاومتی آمده است منتها آن نهاد مرکزی هماهنگی، که در صدر این بند به آن اشاره شده بود حذف شده است. دولت میگفت که این مسئولیتها، وظیفه ماست و ما آنها را انجام میدهیم و شریک نمیخواهیم.
از بدو فعالیت این دولت، مثبت ترین اتفاقی که افتاده، از نظر شما چه بوده است؟
مثبتترین اتفاق، ایجاد فضای امید در کشور بود. حماسه سیاسی واقعا خلق شد و مشارکت واقعی مردم باعث ایجاد فضای امید و نوعی انتظار مثبت در میان مردم شد. این اتفاق، بار مسئولیت دولت را سنگین میکند و به نظر من کمی آن طور که باید و شاید از فرصتها بخوبی استفاده نمیشود و دولت باید سریعتر نقشه راهش را مشخص کند و بر اساس آن گام بردارد.
بعضی تصمیمات در زمینه اقتصاد با محافظهکاری جور در نمیآید و مشکلات ریشهای از جمله وابستگی بودجه به نفت، با محافظه کاری حل نمیشود. اینها احتیاج به اقدامات انقلابی و روحیه جهادی دارد و با روحیه محافظهکارانه سازگاری ندارد. شاید این مساله به همان سن بالای کابینه برگردد که به طور طبیعی، مقداری دولت را محافظه کار میکند.
اگر قرار باشد نقدی داشته باشید مهمترین نقدتان به کدام بخش از فعالیتهای دولت مربوط است؟
البته نه به عنوان نقد بلکه به عنوان خیرخواهی میخواهم بگویم اکنون که شعار اعتدال مورد اقبال مردم قرار گرفته است اگر این چارچوب در تمام زمینهها رعایت شود اتفاق بسیار مثبتی است. به نظر من اکنون که دولت تمرکزش (که در مواقعی شاید حتی بیش از حد باشد) بر سیاست خارجی است، باید سیاست خارجی اعتدالی را به شکلی دقیقتر، هم تبیین کند و هم بر اساس آن گام بردارد. به نظر من باید اعتدال را در داخل مثلث عزت، حکمت و مصلحت تعریف کنیم. بعضی وقتها احساس میشود به یکی از رئوس این مثلث خدشه وارد میشود و دشمن به نوعی از موضع مسئولان ما سوءاستفاده میکند و اهانتها و تهاجم هایی را به نظام ما وارد میکند. مثلا اینکه خانم اشتون وقتی به کشور ما آمد حالا نمیدانیم با هماهنگی بود یا ناهماهنگی که در یکی از سفارتخانهها با معارضان دیدار کرد و بعد از بازگشت او، آن مصوبه پارلمان اروپا را که یک اهانت آشکار بود شاهد بودیم. اینها بحثهایی است که دولت ما باید کاملا متوجه آنها باشد و موضع دوستان نباید به گونهای باشد که آنها به خودشان اجازه دهند چنین مواضعی اتخاذ کنند.
سیاست خارجی ما نباید یک بعدی باشد و فکر کنیم همه مسائل کشور و بخصوص مسائل اقتصادی را میتوان با کلید سیاست خارجی حل کرد. واقعا ریشه برخی مسائل اقتصادی در داخل کشور است و جنبههای مدیریتی و ساختاری دارد. نمیخواهم بگویم سیاست خارجی و رفع تحریمها هیچ تاثیری ندارد ولی حتی اگر آنها هم حل شود بازهم برخی ریشههای مشکلات اقتصادی که به داخل مربوط است باقی میماند و ما باید با جراحیهای داخلی، این مسائل را حل کنیم.
نکته بعدی اینکه ما باید در شطرنج سیاست خارجی، همه دنیا و همه امکانات را در نظر بگیریم و از تمام تحولاتی که در جریان است بهترین استفاده را ببریم و در جایی خلأ نداشته باشیم. دنیا به آمریکا و اروپا محدود نمیشود و نباید به یک کشور خاص گرایش داشته باشیم و فکر کنیم همه مشکلات را میتوان از طریق آن حل کرد.
در دولت جدید فعالیتهایی را از سوی وزارت کشور برای رونق فعالیتهای تشکیلاتی و حزبی شاهد بودهایم. چشمانداز تحزب در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
در اوایل دولت، آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور، یک سری اظهاراتی درباره احزاب داشتند که به شکلی با اظهارات آقای احمدینژاد، مشابه بود. گویا اینکه ایشان هم اعتقادی به حزب ندارند. حالا البته شاید بعدا اصلاح شده باشد و باید منتظر باشیم اگر قانون احزاب قرار است اصلاح شود این کار انجام شود و ببینیم فرصت هایی که پدید میآید چگونه است.
در کل به اعتقاد من در چارچوب قانون اساسی و با توجه به جایگاه ولایت فقیه، ضروری است که جایگاه احزاب را به نوعی به رسمیت بشناسیم و اجازه دهیم که فعالیتهای سیاسیمان یک نظم و نسق و یک حساب و کتابی پیدا کند و اگر احزاب در مجلس یا در دولت، اکثریت را بدست آوردند پاسخگو هم باشند.
شما الان همچنان عضو جامعه اسلامی مهندسین هستید؟
عضو هیات موسس جامعه اسلامی مهندسین هستم اما عضو شورای مرکزی نیستم.
چرا از عضویت در شورای مرکزی کنار کشیدید؟
به سبب دغدغهها و مسائلی که داشتم. من عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای حل اختلاف هستم و بخصوص به عنوان عضو شورای حل اختلاف نمیخواستم خیلی موضعگیریهای حزبی داشته باشم؛ چون وقتی آدم عضو شورای مرکزی یک تشکیلات هست رسانهها انتظار دارند که مواضع آن تشکیلات را بیان کنیم اما برداشت من این بود که ما در هیات حل اختلاف نباید مواضع سیاسی جریانی داشته باشیم.
جلســـات شــورای حــل اختلاف بـه صورت مرتب برگزار میشود؟
بله، به صورت هفتگی یا گاهی هفتهای دوبار این جلسات تشکیل میشود.
بعد از پایان دولت آقای احمدینژاد آیا این اختلافاتی که شما مسئول رسیدگی به آن هستید کاهش یافته است؟
در آن مقطع، نامهنگاری بویژه از سوی رئیسجمهور یا رئیس مجلس زیاد بود. الان اینگونه موارد کمتر شده است اما مطالعات و بررسیهای ما ادامه دارد. بالاخره یک سری زمینههایی برای بروز اختلاف وجود دارد که ما باید آنها را بررسی و دسته بندی کنیم و در اختیار رهبری قرار دهیم.
نبوی: مهمترین مانع در برابر مشارکت مردم در عرصه اقتصاد، همین سیستم مدیریت فشل است
رهبر معظم انقلاب، امسال را به عنوان سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی نام نهادهاند. تحلیل شما از دلیل نامگذاری امسال با این عنوان چیست؟ چرا پس از چند سال که عناوین سالها عمدتا به حیطه اقتصادی مرتبط بود، امسال مولفه فرهنگ هم به نام سال افزوده شده است؟
مهمترین دستاورد ما در انقلاب حفظ استقلال بوده و ما باید از این دستاورد استفاده کنیم و کشور را روی پای خود به پیش ببریم و اقتدار ملی ما به طور مرتب افزایش یابد، اما قدرتهای بزرگ علاقهای به این اتفاقات ندارند و به تعبیر رهبری، تجربه نشان داده که اینها میخواهند دیگر کشورها را زیر پای خود لگدمال کنند. ما برای حفظ استقلال، آزادی و پیشرفت، راهی نداریم بجز اینکه اقتدار ملی مان را افزایش دهیم. در نتیجه رهبر معظم انقلاب براساس چالشهایی که پیش پای ما هست و نقاط ضعفی که داریم، در این مقطع این شعار سال را انتخاب کردند و خود ایشان در سخنرانی ابتدای سال توضیح دادند که اینها همگی مولفههای قدرت ما هستند. یکی از مولفههای مهم اقتدار ملی، علم و فناوری است و دیگری توان اقتصادی است که متاسفانه به دلیل اینکه اقتصاد ما رانتی و وابسته به نفت بوده، از همان سالهای 50، 52 به بعد، همیشه اقتصاد ما مشکلاتی داشته و با قیمت نفت، نوسان میکرده است. این است که تاکید ایشان همیشه این بوده که تکیه اقتصاد به نفت خام باید کاهش یابد و اقتصاد ایران باید درونزا و البته بروننگر باشد. بنابراین با توجه به اینکه اقتصاد، هم یکی از مولفههای اقتدار ماست و هم یکی از پاشنه آشیلهای کشور ماست، این است که همواره روی آن تاکید شده است.
نکته بعدی، فرهنگ است که مهمترین مولفه اقتدار ملی ماست و مهمترین ویژگی انقلاب ما این است که یک انقلاب فرهنگی بوده است. اساسا قدرت نرم از فرهنگ ملی نشأت میگیرد و بیشترین قدرت ما برگرفته از فرهنگ ماست که ملت ایران را مقاوم نگه داشته و توانسته پارادایم مقاومت را به دیگر کشورهای اسلامی الهامبخشی کند. از همین رو بیشترین تهاجم در این زمینه است و رهبر معظم انقلاب در سال های گذشته همواره درباره تهاجم فرهنگی هشدار دادهاند.
بنابراین «علم و فناوری»، «اقتصاد» و «فرهنگ»، سه پایه اساسی اقتدار ملی ماست و باید به دنبال راههای تقویت این پایهها بود. برای این کار، مردم باید مشارکت داشته باشند و راه برای مشارکت باز باشد و این شعار باید به صورت یک گفتمان غالب دربیاید. به نظر من، یکی از مهمترین موانع در مقابل مشارکت مردم، همین سیستم مدیریت فشل و بروکراسی است که هنوز در آن تحولی ایجاد نشده است و برای اصلاح فضای کسب و کار، به یک مدیریت جهادی نیازمندیم و باید راههای مشارکت مردم، بسترسازی شود تا بتوانند همانطور که در عرصههای مختلف از جمله انقلاب و دفاع مقدس نقش داشتند در عرصه اقتصادی هم حماسهآفرینی کنند.
اگر بخواهیم حماسه اقتصادی خلق شود، دولت باید موانع را بردارد و مجلس باید قوانین دست و پاگیر را اصلاح کند و مقررات و ساختارها به گونهای باشند که راههای مشارکت مردم باز شود و شاهد تحقق حماسه اقتصادی باشیم.
حسین نیکپور / دبیر گروه سیاسی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد