جاذبه؛ سفر اودیسه‌وار در فضا

اگر گفته شود قرار است فیلمی با حضور یک بازیگر تنها و در دل تاریکی فضای کهکشان برای دو ساعت بیننده‌اش را به شکلی عمیق درگیر خود کند، فکر می‌کنیم که در حال شنیدن یک جوک هستیم، ولی فیلم «جاذبه» تازه‌ترین ساخته سینمایی آلفونسو کارون ثابت می‌کند این حرف شوخی نیست و یک فیلمساز توانا از عهده اجرای چنین کار سختی برمی‌آید.
کد خبر: ۶۵۷۰۸۵

جاذبه تمام عوامل لازم برای موفق نشدن را در دل خود دارد. یک لوکیشن بسیار محدود در خارج از مدار زمین که در تمام مدت تاریک و سیاه است و یک شخصیت تنها که باید با یکسری آهن‌آلات کلنجار برود، اما با وجود محدودیت لوکیشن و بازیگر، کارون درامی پرتنش و سرشار از احساس خلق کرده که در تمام لحظات تماشاچی را کاملا درگیر خود می‌کند. به قول یکی از منتقدانی که فیلم را بشدت پسندیده، این قصه یقه تماشاچی را می‌گیرد و رهایش نمی‌کند. بسیاری از منتقدان سینمایی می‌گویند اگر «12 سال بردگی» استیو مک‌کوئین در رقابت‌های اسکاری حضور نداشت، اسکار بهترین فیلم سال به جاذبه می‌رسید. این در حالی است که بخش عمده‌ای از منتقدان و نویسندگان سینمایی، جاذبه را به عنوان بهترین فیلم سال 2013 معرفی کرده‌اند.

جاذبه فیلمی در ستایش زندگی و کره زمین است و با آن‌که شخصیت اصلی آن در تمام طول قصه در یک قدمی مرگ قرار دارد، سرود زندگی سر می‌دهد و تلاش صمیمانه و بی‌وقفه برای زندگی و ادامه حیات را به نمایش می‌گذارد. رایان استون با بازی ساندرا بولاک ـ که بسیاری وی را مستحق دریافت دومین جایزه اسکارش می‌دانستند ـ یک مهندس پزشکی است که همراه با یک فضانورد باسابقه به نام مت کواسکی (با بازی جرج کلونی) در حال انجام یک ماموریت فضایی در محدوده مدار زمین است. وقوع اتفاقی ارتباط این دو را با ایستگاه فضایی قطع می‌کند. مت کواسکی به رایان استون کمک می‌کند تا به ایستگاه فضایی برگردد و خودش جانش را از دست می‌دهد. رایان در شرایطی که امیدی به زندگی ندارد، تمام تلاش خود را می‌کند تا راه برقراری ارتباط با زمین را پیدا کرده و به کمک یک سفینه غیرقابل اطمینان به زمین برگردد.

این محصول مشترک آمریکا و انگلستان جایزه اسکار بهترین کارگردانی را برای آلفونسو کارون به همراه آورد. مراسم بفتا (اسکار انگلیسی) هم او را به عنوان بهترین کارگردان انتخاب کرد. اما این فقط مراسم‌های سینمایی و منتقدان نبودند که به احترام فیلم، کلاه از سر برداشتند، تماشاگران هم در سراسر جهان از قطعه شاعرانه و شاهکار این فیلمساز مکزیکی‌تبار استقبال کردند. فیلم با هزینه تولید صد میلیون دلاری خود، در آمریکای شمالی به تنهایی 272 میلیون دلار فروش کرد. رقم فروش جاذبه در سطح بین‌المللی دو برابر این رقم بود. در عین حال، فروش این درام علمی ـ تخیلی در سینماهای آیمکسی به بیش از صد میلیون دلار رسید. تا قبل از این فقط «آواتار» جیمز کامرون توانسته بود به فروش بالای صد میلیون دلار در سینماهای آیمکسی دست پیدا کند. فیلمنامه را آلفونسو کارون با همکاری برادرش یوزاس کارون نوشته و منتقدان سینمایی گفتند از زمان اکران عمومی «سولاریس» و «2001: یک اودیسه فضایی»، صنعت سینما یک فیلم علمی ـ تخیلی جذاب و قابل ذکر مثل «جاذبه» به خود ندیده است. این در حالی است که تحلیلگران اقتصادی سینما هم در تعجب و شگفتی خود نسبت به استقبال بالای تماشاگران از فیلم را پنهان نمی‌کنند. آنها می‌گویند انتظار نداشتند که فیلمی با چنین حال و هوایی، این قدر مورد استقبال پرشور تماشاگران قرار گیرد.

اگر از هنر کارگردانی کارون در پشت دوربین بگذریم، بار اصلی قصه و ماجراهای آن بر دوش شخصیت‌ ساندرا بولاک است. او زنی ناامید و درهم شکسته است که چهره‌ای غمگین و مغموم دارد. زمانه با او خوب تا نکرده و آسمان و زمین، هر دو با او سر ناسازگاری داشته‌اند. زمین، تنها دختر او را گرفته و حالا آسمان هم قصد جان خود او را کرده است. اما شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که وی تصمیم به مقابله و ایستادگی می‌گیرد و می‌گوید حاضر به تسلیم نیست. بازی خوب و یکدست بولاک، تمام این روحیات و حالات را به‌نمایش می‌گذارد. از سوی دیگر، شخصیت جرج کلونی (در یک نقش کوتاه و افتخاری که به فاجعه منتهی می‌شود) موجودی سرزنده و سرشار از زندگی است و در نقطه مقابل شخصیت بولاک قرار دارد. در حقیقت، اوست که امید و عشق به زندگی را در دل شخصیت بولاک زنده می‌کند و بولاک با راهی که انتخاب می‌کند، نشان می‌دهد (و ثابت می‌کند) مرگ کلونی بی‌نتیجه و بدون پاسخ نبوده است. جرج کلونی در مصاحبه‌ای گفت بازی در جاذبه را به این دلیل قبول کرد که همیشه می‌خواست در فیلمی با بولاک همبازی شود.

در کنار تمام سکانس‌های زیبای فیلم، «جاذبه» یک سکانس بی‌نظیر دارد که در پایان فیلم خود را به نمایش می‌گذارد. رایان استون پس از تلاش بی‌وقفه برای بازگشت به زمین، موفق می‌شود و با وجودی خسته و لرزان روی خاک قدم می‌گذارد. تماشاچی هم مثل این شخصیت از دیدن زمین، آب دریا و شن‌های ساحل هیجان‌زده شده و احساس می‌کند بازی را برده است. در این شرایط زمین با تمام مشکلات و مصیبت‌هایش چقدر قشنگ و دوست‌داشتنی و مثل پناهگاهی امن برای همه ما به نظر می‌رسد.

ورایتی / مترجم: کیکاووس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها