در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به احتمال، ساخت بسیاری از کاروانسراهایی که به شاهعباس منسوب است در واقع تعمیرات و تجهیز دوبارهای بوده که او برای پیشبرد اهداف تجاری و مذهبی درخصوص سیاست کلانی که در ذهن داشت، انجام داده است ولی چنین پیداست که از دوره شاهعباس شرایط به وجودآمده اقتضا میکرد که مخارج بیش از پیشی برای ارائه تسهیلات و امکانات در زمینه راهها و کاروانسراها هزینه شود. در اینجا آنچه منظور ماست بازگویی عوامل تاریخی و ویژگیهایی است که به فرآیند مذکور انجامید. در اینجا ما نه به خود آن ساخت و سازها و حتی به طور خاص کاروانسراها، بلکه به اندیشه و شرایطی که موجبات احداث کاروانسراها و دیگر متعلقات آن شد خواهیم پرداخت و در ابتدا نگاهی به بزرگی و اهمیت کارهایی که در این باب انجام شده است، خواهیم انداخت.
کاروانسراها زمانی نقشی مهم در حیات اجتماعی ایرانیان داشتند و هرگاه بر تعداد و کیفیت آنها افزوده میشد، نشان از رونق و رفاه اجتماعی و آسایش مردمان بود. پیشینه کاروانسرا در ایران به دوره باستان برمیگردد. شواهدی تاریخی حاکی از احداث این بناها در دوره هخامنشی است. در دورههای بعد نیز از اشکانیان تا دوران اسلامی همان اهتمام و اهمیت وجود داشت. (دایرهالمعارف تشیع، ج 13: 413) در تاریخ ایران پس از اسلام، سلسله صفویه نقطه عطفی است. پس از قرنها حکومتهای عاجل و نیمبند که در گوشه و کنار سرزمینهای ایــرانی سر برمیآوردند و مرزها دائم پس و پیش میشدند، ایران دوباره به کشوری قدرتمند و مستقل با هویتی متمایز از همسایگانش تبدیل شد و داعیه خلافت عثمانیان را بر ممالک اسلامی رد کرد. پادشاهی صفوی با تاجگذاری شاه اسماعیل در تبریز در سال 907 هجری قمری رسما آغاز و با تسخیر اصفهان توسط افغانها در سال 1135 هجری قمری پایان مییابد.
عصر صفوی را دوران طلایی احداث کاروانسراهای بزرگ دانستهاند (کیانی و کلایس، 1374: 2). در این زمان ضمن این که کاروانسراهای فراوانی ساخته شد بر حجم و وسعت کاروانسراها نیز افزوده شد؛ در زمان صفویه به موازات تعمیر و تأسیس راهها و تقویت دستگاه راهداری کشور به امر ساخت و ساز بناهای کاروانی نیز کوششی فراوان به کار رفت. در واقع از زمان شاهعباس به بعد کاروانسراهای مخروبه و آسیبدیده سراسر کشور تعمیر و بازسازی شد. در عین حال، تعداد بیشماری کاروانسرای جدید و آبانبارهای بزرگ در مسیر جادههای کشور بنا شد.
افسانهای وجود دارد که شاهعباس فرمان داد تا 999 کاروانسرا بنا کنند و دست نگاه داشت، چون عدد هزار را لفظ خفیفی میدانست، بنابراین دستور داد یکی کمتر از هزار بنا کنند تا در شمارش آن اندکی درنگ شود و آیندگان ارج این کار بزرگ او را بدانند (نوربخش، 1370: 165). ماکسیم سیرو در تألیف خود معتقد است که این رقم بسیار پایینتر از تعداد واقعی کاروانسراهای ساختهشده در عصر صفوی است. (سیسرو، 1385: 96)
به هر روی، آنچه مشخص است این که در این دوره فعالیت شدیدی در جهت ساخت و ساز کاروانسراها و سایر بناهای مشابه در پیش گرفته شد. افزون بر انگیزههای بازرگانی و افزایش نسبت امنیت تجاری در ایران، دلایل دیگری برای این امر میتوان آورد. هیلن براند برای ساخت چنین بناهای عامالمنفعهای در قرون پنجم و ششم هجری قمری دو دلیل میآورد که به دوران صفویه نیز قابل تعمیم است.
انباشتگی ثروت و باور راسخ اسلامی
«این تصور که فریضه لازم حاکمان مسلمان درستکار است که برای رفاه عمومی کاروانسرا بسازند، در ابتدای دوره میانی اندیشه اسلامی پدیدار شد در یکی از نمونههای اولیه ادبی به نام مرآتالامرا که نامهای است از عبداللّه ابن طاهر به پسرش، وی سفارش میکند که برای رفاه عمومی رباط بسازد و نظرات مشابهی نیز از سوی نظامالملک در سیاستنامه اظهار شده است» (هیلن براند: 406)
از گزارشهای بهجا مانده از اروپاییانی که مدتی را در روزگار صفوی در ایران گذراندهاند چنین پیداست که کاروانسراها در ارائه خدمات به مسافران، ایمن و راحت بودند. تاورنیه، جهانگرد فرانسوی نوشته است: «بعضی از کاروانسراهای ایران گنجایش یکصد مسافر را با اسبها و کالاهایشان داشته تا مسافران بتوانند مدتها با آسایش و امنیت در آنجا به استراحت بپردازند.» شاردن، تعداد حجرهها و اتاقهای یکی از این کاروانسراها را 250 باب نوشته و آورده است: «کاروانسراهای اصفهان را در عهد صفویه 182 باب ذکر کردهاند» (دایرهالمعارف تشیع، ج 13: 417)
کاروانسراها زمانی نقشی مهم در حیات اجتماعی ایرانیان داشتند و هرگاه بر تعداد و کیفیت آنها افزوده میشد، نشان از رونق و رفاه اجتماعی و آسایش مردمان بود. پیشینه کاروانسرا در ایران به دوره باستان برمیگردد
بهرهوری کاروانسراها به ایجاد راههای ارتباطی نیز بستگی داشت و باید به امنیت و رفاه آن توجه بسیار و پیوسته میشد. اروپاییانی که به ایران عصر صفوی سفر کردهاند، از امنیت، نظم و ترتیب و سهولت تردد در آنها سخن گفتهاند. (نک: شاردن، 1349: ج سوم: 49 و نیز نک: تاورنیه، 1383: 280 ـ 276)بر همین اساس، به تعمیر و ایجاد بعضی راههای ارتباطی همت گماشته شد.
از معروفترین اقدامات شاهعباس در این زمینه احداث راههای سنگفرشی بود. راههای سنگفرش در بسیاری از نقاط کشور (مانند مناطق شمالی و کویری) که به علت عدموجود زمین سفت و سخت، حرکت چهارپایان و وسایل نقلیه چرخدار با مشکل مواجه بود، به وجود آمدند. (منتظم ناصری: 906) از نظر برقراری امنیت در جادهها در تاریخ عالمآرای عباسی آمده:
«برای تأمین امنیت راهها مأموران ولایات مسئول بودند. ابتدا تحقیق کردنـــــــد که در هر ولایتی،معظم قاطعان طریق چه جماعتاند، همت بر فنا و اعدام این طبقه گماشتند، در اندک زمانی اکثر سردمداران این گروه را به حسن سعی و تدبیر به دست آوردند. بعضی به مسلک انقیاد و فرمانپذیری درآمدند و برخی دیگر را بیملاحظه به شحنه سیاست سپرده خلایق را از شر آن طایفه آسودگی بخشیدند». (عالم آرای عباسی: ج 1: 465)
سیوری میگوید:
«راهداران دستور داشتند هرکس را تنها و از جادههای پرت سفر میکند و برای آنها کاملا ناشناخته است، متوقف سازند. زیرا امکان داشت به جرم دزدی تحت تعقیب باشند، بسیاری از مسافران از پیداشدن سریع اثاثهشان که در کاروانسراها به سرقت رفته بود، سخن راندهاند. مجازات معمول برای دزدان دستگیر شده مرگ بود». (سیوری، 1389، ص 190)
کوششی که شاهعباس برای ایجاد راهها و کاروانسراها و استلزامات آن از جمله تأمین امنیت و آسایش داشت در چند وجه در همتنیده و مرتبط قابل بررسی است. این وجوه همه برخاسته از این واقعیت تاریخی بود که ایران در شرایط جدید جهانی به هویتی مشخص دست یافته بود که در تعامل با سیاست صفویان، هم به اجرای منویات سیاسی آنها کمک میکرد و هم از برنامههای سیاسی آنها تأثیر میپذیرفت. ابعاد کلی سیاستهای شاهعباس را میتوان چنین دستهبندی کرد:
1 ـ ابعاد مذهبی
2 ـ ابعاد اقتصادی
3 ـ ابعاد سیاسی و نظامی
ابعاد مذهبی
میدانیم که از آغاز سلسله صفوی، مذهب تشیع در ایران رسمیت یافت و در گسترش و تعمیم آن نهایت کوشش و خشونت به کار گرفته شد. (نک: میراحمدی، 1369، صص 65 ـ 37) شاهعباس نیز وقتی به قدرت رسید نیازمند تقویت مشروعیت خود در مقام پادشاه و تحکیم شالوده ایدئولوژیکی قدرت خود بود. پیش از او، شاه اسماعیل دوم برخلاف نیای همنامش، اساس شیعی پادشاهی صفوی را با گرایش به تسنن تضعیف کرده بود. (نک: هینتز، 1371، صص 128 ـ 113) از طرفی پایه صوفیانه این سلسله پس از جنگهای داخلی دچار آسیب شده بود به صورتی که روسای ایلات قزلباش با بیقیدی سرسپردگی خود را نسبت به شاه به عنوان قطب فرقه صوفیه فراموش کرده بودند. شاهعباس در این زمینه راه پیشبرد اهدافش را تحکیم پیوند با شیعه دوازده امامی سنتی و تائید مجدد آن دانست. در این الگو که پیوند «تخت و محراب» نام گرفته است روحانیت سنتی شیعه، ادعای شاه را مبنی بر این که فرمان شاه، فرمان خداست تائید کردند و در عوض، شاه هر چه قدرت داشت در راه حمایت و ترویج تشیع به کار بست و در این راه با روحانیان روابط مستحکم خانوادگی یافت چندان که از شش دختر خود همه جز یکی را به عقد روحانیان شیعی درآورد. هرچند روحانیت شیعه ادعای شاه را در این مورد که او نماینده امام زمان(عج) است، نپذیرفت و آن را حق فاضلترین و پرهیزگارترین فرد روحانیت میدانست، ولی در این میان چالشی به وجود نیامد. (بلو، 1390، ص 227)
شاهعباس برای اجرای سیاست مذهبی خود به زیارتگاهها احترام و اعتبار خاصی قائل شد و درخصوص تقویت بعد صوفیانه مشروعیتش، بقعه شیخصفی در اردبیل را معمور و آباد گردانیده و موقوفات بیشتری به آن اختصاص داد و همچنین برای تأکید بر صلاحیت شیعیاش بقایای جسد نیایش شاه طهماسب را به آنجا منتقل کرد. چنین رویکردی از سوی شاهعباس را باید بیشائبه دانست زیرا او خود چندین بار پیاده به زیارت مشهد امام رضا(ع) رفت و در آنجا نیز موقوفات زیادی اهدا کرد. از این رو مشهد به زیارتگاه اصلی شاهعباس بدل شد و احادیثی که بر صواب زیارت آن گواهی میدادند رواج فراوان یافت. شاهعباس همچنین به دیگر زیارتگاههای بزرگ شیعه در ایران بخصوص مرقد حضرت معصومه(س)، خواهر امام رضا(ع) در قم اشتیاق و توجه وافری نشان داد. این اقدامات با ایجاد مدارس و مساجد که تربیت روحانیان بیشتری را به عهده داشتند و اجرای شکوهمندتر مراسم دینی پیگیری شد. همزمان با تجهیز و عمران زیارتگاهها اقبال و توجه مردم به زیارت اماکن مقدسه باعث احداث کاروانسراهای متعددی در راههای منتهی به اماکن مذهبی و زیارتی شد. یکی از این راهها از کرمانشاه شروع و به مشهد مقدس ختم میشد و کاروانها قادر بودند از یک طرف به زیارت اماکن مقدسه نجف و کربلا و از طرف دیگر به زیارت امام هشتم شیعیان در مشهد مقدس مشرف شوند.
آگاهی یکدست دینی و التزام همگون در مراسم و آداب دینی به ایجاد هویت ایرانی ـ شیعی انجامید که در پیشبرد سیاستهای کلی صفویان آنها را یاری رسانید و سدی در برابر هویتهای رقیب سنی شد و در این خصوص رونق مراکز زیارتی به ارتباط هر چه بیشتر اقوام مختلف ایران منجر شد که خودآگاهی از مشترکات فرهنگی را در بین مردمان ایران به وجود آورد.
ابعاد اقتصادی
فعالیت اقتصادی در پایان دوره شاهطهماسب کاهش یافته و پس از مرگش به علت جنگهای داخلی و تهاجم خارجی و ناامنی عمومی رو به زوال رفته بود. ازبکان و عثمانیان برخی از پردرآمدترین ولایات ایران را در تصرف خود داشتند که ازجمله آنها مراکز اصلی تولید ابریشم بود. پس از بازگرداندن ولایات اشغالی از دست ازبکان و عثمانیان، شاهعباس برای حفظ قدرت خود سیاستهای ویژهای اتخاذ کرد. او میدانست که اگر بخواهد جاهطلبیهایش را در مورد کشورش تحقق بخشد باید اقتصادی قوی و مولد ایجاد کند که در آن بازرگانی رونق یابد و به تبع آن عواید دولت برای پیشبرد طرحهای عمرانی و نظامی فزونی گیرد. برای این منظور، عواید و هزینههای هر ولایت ارزیابی شد و سپس ضرب سکه سر و سامان و سکه نقره جدیدی رواج یافت.
شاهعباس برای تأمین منبع اقتصادی اهداف خود تعدادی از ولایات را بهاصطلاح خاصه کرد یعنی عواید آن مستقیم به شخص شاه میرسید و در مفاسد احتمالی دیوانسالاری از استهلاک در امان ماند. همچنین شاه خود به تاجری بزرگ تبدیل شد و بخصوص تجارت پردرآمد ابریشم را انحصارا به دست گرفت. پیترو دلاواله، سیاح ایتالیایی او را «بزرگترین بازرگان کشور» خود نامیده است. او به اصطلاح «بازرگانان شاهی» را به خدمت گرفت تا به خارج بروند و کالاهایی را که عمدتا ابریشم بود از طرف او به فروش برسانند و گاه اقلام خاصی را بخرند. بازرگانان شاهی همراه هیأت سفارت رهسپار میشدند. بازرگانان شاهی همراه با هیأتی که در سال 1594 به روسیه رفته بودند حدود 450 پوند (تقریبا 200 کیلوگرم، هر پوند 450 گرم) ابریشمی که فروختند برای شاه اسلحه و پوست سمور آوردند. توماس هربرت نیز نوشته است:
«او [شاهعباس] کارگزاران بسیاری خارج از کشور دارد، کسانی که به سراسر دنیا فرستاده است؛ بعضیهاشان بعد از سه سال بازمیگردند، بعضی دیگر بعد از پنج سال، عدهای اندک بیآن که دلیلی برای نمایندههای او بیاورند، تا هفت سال در خارج سر میکنند: اگر دست خالی برگردند به سختی امکان دارد دوباره به خارج فرستاده شوند چون او حسابرسی سختگیر است؛ اما وقتی با دست پر و باب میل او بازمیگردند به آنها پاداشهای چشمگیر میدهد؛ از این گذشته آنها را با دادن زنی از حرم خود، یک اسب، شمشیر، یک دستار یا چیزی شبیه آن مفتخر میکند.» (بلو: همان: 257)
یکی از مهمترین اقدامات شاهعباس برقراری مجدد امنیت در مسیرهای تجاری و زیارتی بود به صورتی که ایران به دلیل امنیت جادههایش مشهور گردید. نگهبانان مسلح یا راهدارها که در طول جادهها مستقر شده بودند به ازای مبلغی ناچیز که از مسافران میگرفتند آنها را در برابر دزدان و راهزنان حفاظت میکردند. اگر اموال به سرقترفته هر مسافر یا بازرگانی در چهار ماه و ده روز مسترد نمیشد، جبران تمامی آن بر عهده حاکم محلی بود. (بلو: 1390: 256 ـ 255) نکته مهم این که حکام محلی، بازرگانان ثروتمند و بستگان شاه نیز در کار ساخت کاروانسراها از شاه پیروی میکردند (سیوری: 1389: 187)
ابعاد سیاسی و نظامی: (نک: جمالزاده، ناصر و احمد درستی: 1389)
راهها و کاروانسراها در تسریع و بهبود ارتباط میان پایتخت و مراکز ولایات نقشی مهم داشتند و سیاستهای تمرکزگرایانه شاهعباس را یاری میرساندند زیرا همچون اقتصاد و تجارت، در زمینه سیاسی و نظامی نیز سیاست تمرکزگرایی اتخاذ شده بود. چند عامل سبب شد تا دولت صفوی به تمرکزگرایی و اعمال سیطره از راه نهادهای دینی و دولتی روی آورد. نخست آن که فر و جاذبه شاه صفوی پس از شکست شاه اسماعیل در جنگ چالدران و هتکحرمت شاهطهماسب در ده سال اول سلطنتش در هنگامه جاهطلبی رؤسای ایلات قزلباش فروکاسته بود. (شاه تهماسب: 1362: 16؛ اسکندربیگ ترکمان: 1390: ج 1: 71) و همین وضعیت از زمان درگذشت شاه طهماسب اول تا روی کار آمدن شاهعباس اول از نو حکمفرما شده بود. (نک: اسکندربیگ ترکمان: ج 1: 446 ـ 239) لذا شاهعباس اول با هدف سرکوبی و حذف قزلباشها، در راستای تقویت سلطنت، پیوند شاهسونی را تقویت کرد. به این ترتیب، عامل وحدت و انسجام ایلات قزلباش که ناشی از پیوندهای صوفیانه بود نیز رو به سستی نهاد. شاه جدید دیگر نمیتوانست با تکیه بر شور و حال صوفیانه و عواطف مذهبی آرامش را در میان نخبگان برقرار کند. گرایش به نفعطلبی گروهی در میان نخبگان بر گرایش به حفظ منافع عمومی غالب آمده و مصالح کلی دولت را تحتالشعاع قرار داده بود. شاهعباس برای ایجاد رابطه جدیدی میان دولت و ملت به جای رابطه مرید ـ مرشد به انگاره شاه ـ رعیت روی آورد. در همین خصوص شاهعباس در زمینه نظامی مرام شاهسونی (شاهدوستی) بنیاد نهاد و سپاه را متشکل از سپاهیانی کرد که علقه و وابستگی ایلی نداشتند و نیز دستههای جدیدی از قبیل غلامان شاهی (قوللرها)، توپچیان و تفنگچیان را به آنها افزود و به یاری آن ایلات را سرکوب و مطیع ساخت و مراکز قدرت آنها را به ترتیبی که ذکر میشود، فروپاشاند.
الف) سرکوب و از میان بردن فرماندهان و سران قبایل قزلباش
ب) از میانبردن حکومتهای قبیلهای مستقل
ج) کوچاندن قبایل
د) ایجاد اتحادیهها و کنفدراسیونهای ایلی در مقابل اتحادیههای ایلی قدیم.
در جهت نظارت و سیطره متمرکز دولت، شاهعباس از واگذاری مناصب حکومتی به شاهزادگان و اعضای خاندان شاهی خودداری و آنها را در حرم محدود کرد که این خود ازجمله علل ضعف و ناتوانی صفیان در درازمدت شد و در برابر به واگذاری مناصب مهم درباری، نظامی، حکومتی، ایالات، سرکردگی ایلات و حضور در کارگاههای سلطنتی را به غلامان مسیحیتبار گرجی، چرکسی و ارمنی سپرد.
برای نظارت مستقیم شاه بر ولایات بزرگی که به دلیل ثروت و نقش مهمی که در تجارت داشتند از ایلات ممالک کاست و به ممالک خاصه افزود. وی 17 ایالت را برای اولین بار یا مجددا به خاصه تغییر داد که تا پایان عصر صفوی به همین صورت باقی ماندند. با تبدیل اراضی ممالک به خاصه مانند سابقه از رهبران قبیلهای، امرا و نظامیان برای اداره آنان استفاده میشد بلکه صاحبان منصبان اداری به عنوان وزیر یا مشاور شاه به اداره آن منصوب میشدند. لذا به جای نیروی قزلباش، ملازمان درباری قوای محافظ و مدافع ایالات خاصه را بر عهده داشتند. قدرتهای محلی و رهبران قبیله جذب مرکز شدند و شاه دیگر از نظر نظامی به آنان وابسته نبود. در برخی موارد املاک خاصه برای جلوگیری از حملات خارجی و بینظمیهای داخلی به حکام واگذار میشد (رهربرن: 1357: 173). همچنین شاهعباس به گسترش دیوانسالاری و بسط تشکیلات دربار روی آورد. در کنار ایجاد تحول در نهادهای لشکری، نهادهای کشوری و بخصوص دیوانسالاری در عصر شاهعباس اول گسترش یافت. گستردگی امور مالی دولت، اخذ مالیاتهای متفاوت (که قبلا زیر نظر حکام ممالک بود)، گسترش فعالیت کارگاههای سلطنت (کارگاهها و بیوتات سرکار خاصه شریفه)، تأسیس کارخانجات مصنوعی شعربافی، زربافی، زهکشی جهت بافت پارچههای پشمی و ابریشمی، اداره مستقیم، سپاه جدید، گسترش تجارت داخلی و خارجی از مسائلی بود که موجب شد تا شاهعباس اول به گسترش سازمان اداری کشور و استخدام افراد شایسته در نهادهای اداری و دیوانسالاری اقدام نماید. لذا تنها برای اداره امور مالی کشور 21 اداره ایجاد شد که مقامات عالیرتبه آن مستقیما زیردست مستوفیالممالک بودند. هر اندازه فعالیتهای دیوانی مرکزی گسترش مییافت روابط میان بخشهای مختلف آن پیچیدهتر و از رویه قانونی خاصی پیروی میکرد. لذا برای مشخصشدن جایگاه و حیطه صاحبمنصبان، ضمن تبیین وظایف بخشهای مختلف اداری، القابی به آنان اعطا میشد. این تغییرات نشان از انتظام دیوانسالاری عصر شاهعباس دارد که تا پایان عصر صفوی نیز تداوم داشت.
تمرکز امور سیاسی و نظامی در دست شاه مستلزم گسترش تشکیلات دربار بود. تمرکز تصمیمگیریهای مهم نظامی و سیاسی زیر نظر مستقیم شاه نهتنها از ایجاد قدرتهای مستقل قدرت در کشور ممانعت به عمل آورد، بلکه به افزایش وظایف و کارکردهای دربار منتهی شد. از آن پس دربار به کانون مهم و اصلی برنامهریزی و تصمیمگیریهای سیاسی تبدیل شد و امرا و ارکان رده بالای دولت موظف بودند با حضور روزانه خود در تالار کشیکخانه در مسائل مربوط به حوزه اختیاراتشان به شور بنشینند. در حالی که پیش از آن مهمترین نهاد مشورتی شورای جانقی بود که با حضور امرای قرلباش تنها در مسائل نظامی تصمیمگیری میکرد. (نک: جمالزاده، ناصر و احمد درستی، 1389)
نتیجهگیری
از آنچه به اختصار آمد میتوان نتیجه گرفت که افزایش و بهبود وضعیت کاروانسراها و متعلقات آن از قبیل راهها جزئی از سیاست کلی شاهعباس بود در راستای گسترش هویت شیعی و ایجاد مشروعیت جدید سیاسی، رونق بازرگانی شاهی برای درآمد اختصاصی، ایجاد تمرکز سیاسی برای مهار نیروهای نظامی ایلات قزلباش و تحصیل مالیات بیشتر برای پیشبرد اهداف فرهنگی و اقتصادی.
محمدحسن شرفی
منابع:
1 ـ سیوری، راجر، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی (تهران: مرکز، 1389). 2 ـ محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، منتظم ناصری، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، ج 2 (تهران: دنیای کتاب، 1364). 3 ـ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمه محمد محمدلوی عباسی (تهران: امیرکبیر، 1349). 4 ـ میراحمدی، مریم، دین و دولت در عصر صفوی (تهران: امیرکبیر، 1369). 5 ـ اسکندر بیگ ترکمان، تاریخ عالم آرای عباسی، به کوشش فرید مرادی (تهران: نگاه، 1390). 6 ـ نوربخش، مسعود، با کاروان تاریخ: مروری بر تاریخچه سفر و سیاحت در ایران از باستان تا امروز، (تهران: ایرانشهر، 1370). 7 ـ هیلنبراند، رابرت، معماری اسلامی، ترجمه ایرج اعتصام، (تهران: شرکت پردازش و برنامهریزی شهری، 1377). 8 ـ کیانی، محمدیوسف و کلایس، ولفرام،، کاروانسراهای ایران، ج 2، (تهران: سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، 1362 و 1363). 9 ـ کیانی، محمدیوسف و کلایس، ولفرام، کاروانسراهای ایران، (تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1347). 10 ـ سیرو، ماکسیم، «کاروانسراهای بین راهی دوره صفوی، ایران» اصفهان در مطالعات ایرانی، ج 2، به کوشش رناتا هولود، ترجمه سید داود طبایی، (تهران: فرهنگستان هنر، 1385) صص 96 ـ 71. 11 ـ سیرو، ماکسیم، راههای باستانی ناحیه اصفهان و بناهای وابسته به آنها، ترجمه مهدی مشایخی، (تهران، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران، 1375). 12 ـ دایرهالمعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سی جوادی، بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی، ج 13، (تهران، شهید سعید محبی، 1388). 13 ـ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی (تهران، نیلوفر، 1383). 14 ـ جمالزاده، ناصر و احمد درستی، جامعهشناسی تاریخی دولت: گسست در پیوند نخبگان و ساخت دولت در عصر صفوی، دانش سیاسی، سال ششم، شماره 12، صص 106ـ 73، اسفند 89 . http://isudanesh.iranjournals.ir/?_action=articleInfo&article=10 15 ـ شاهتهماسب بن اسماعیل بن حیدر صفوی، تذکره شاه تهماسب، با مقدمه امرالله صفری، (تهران، شرق، 1362). 16 ـ رفیعفر، جلال الدین و احسان لر افشار، «بررسی انسان شناختی کاروان سراهای عصر صفوی» نامه انسانشناسی، شماره 4، پاییز و زمستان 1382، صص60 ـ 37.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد