سریال «وضعیت سفید» روابط بین آدم‌ها را در موقعیت‌های مختلف به نمایش می‌گذارد

جامعه امروز به «وضعیت سفید» نیاز دارد

سریال «وضعیت سفید» ساخته حمید نعمت‌اله تاکنون چند بار از شبکه‌های مختلف تلویزیون پخش شده است، اما باز هم دیدنی است و در هر بار تماشای آن، می‌توان نکات ظریفی را در این سریال پیدا کرد و آنها را با زندگی واقعی امروز تطبیق داد و دید که در طول سال‌های گذشته شاید ظاهر زندگی و جزئیات آن تغییر کرده، اما کلیت آن چندان فرقی نکرده است.
کد خبر: ۶۵۵۰۵۸

آدم‌ها همانی بودند که هستند! آدم‌هایی که در دهه 60 و در اوج روزهای جنگ و موشکباران تهران زندگی را سپری می‌کردند، خواسته‌هایی داشتند که امروز هم به نوعی آن‌ را دارند، اما شاید شکل و ظاهر این ‌خواسته‌ها تغییر کرده باشد. برای همین است که وضعیت سفید را می‌توان برای چندمین بار دید و وضع آدم‌های آن را با شرایط امروز خودمان و آدم‌های دور و برمان یکی دانست.

وضعیت سفید، داستان یک خانواده بزرگ است که در اوج موشکباران تهران مجبور می‌شود برای حفظ جان خود به باغ مادری که در حومه تهران است، پناه ببرد، اما بیشتر آنها با یکدیگر قهر هستند. در واقع آنها خواهر و برادرهایی هستند که اکنون صاحب فرزندان و نوه‌های زیادی هستند، اما با هم نمی‌توانند کنار بیایند. کوچک‌ترین اختلاف‌نظری باعث می‌شود آنها با هم قهر کنند و گاهی کار به جاهای باریک هم بکشد. این دعواها را گاهی بزرگ‌ترین خواهر که احترام نام دارد و دارای فرزند و نوه در آستانه ازدواج است، شروع می‌کند.

دعواها و اختلافات آنها اصلا ربطی به سن و تجربه ندارد. بیشتر افراد این خانواده پرجمعیت خودبین هستند، منافع خود را در نظر می‌گیرند و ترجیح می‌دهند به جای این ‌که کمی گذشت داشته باشند و آستانه تحمل خود را بالا ببرند، دعوا درست کنند و محیطی را که مجبور هستند برای مدتی در آنجا کنار هم زندگی کنند، متشنج کنند. همین شیوه رفتاری و سبک زندگی یکی از نکاتی است که وضعیت سفید را هنوز هم دیدنی نگه داشته است. اکنون در دهه 90 زندگی می‌کنیم، جنگ تمام شده، وسایل ارتباط جمعی زیاد شده‌اند، مردم به وسایل آموزشی دسترسی بیشتری دارند، سطح سواد و درک مردم بالا رفته است، اما با همه اینها هنوز بیشتر مردم خود را محور همه چیز و نظر خود را حجت می‌دانند. هنوز هم کسی که پول بیشتری دارد، مثل دختر بزرگ خانواده در سریال وضعیت سفید، احساس می‌کند می‌تواند مانند تافته‌ای جدا بافته خود را از همه کس جدا و حتی برای همه تعیین تکلیف کند.

در سریال وضعیت سفید بازتاب رفتار و سبک زندگی بزرگ‌ترها را در بچه‌ها می‌توان دید. امیر (یونس غزالی) شخصیت محوری داستان وضعیت سفید است؛ او جوانی سرکش، اما مودب است که فردیت خاص خود را دارد. او دنبال بازیگوشی‌ و هیجان‌های خاصی است که او را سرگرم می‌کند. در عین حال که حرف همه را گوش می‌کند، اما در نهایت کار خودش را می‌کند تا این ‌که عاشق می‌شود. عاشق دختری به نام شیرین که جنگ‌زده‌ای است که برای مدتی با پدر و مادرش در کنار خانواده امیر زندگی می‌‌کند. امیر به شیوه‌های مختلف علاقه‌مندی خود را به شیرین ابراز می‌کند، اما سرانجام خانواده‌ها متوجه می‌شوند و شیرین هم آب پاکی روی دست امیر می‌ریزد و می‌گوید به او علاقه‌ای ندارد.

امیر شکست می‌خورد، اما نمی‌تواند با این ضربه عاطفی کنار بیاید. برای همین دست به کاری عجیب می‌زند. او یک الاغ را به باغ می‌آورد و سر خود را با او گرم می‌کند. به این بخش وضعیت سفید در زمان پخش اول اعتراض شد که چرا امیر باید یک الاغ را جایگرین عشق خود کند!

نعمت‌اله در وضعیت سفید واقعیت آدم‌‌ها را به نمایش گذاشته است. برای امیر در وضعی که قرار دارد فرق نمی‌کند که سرش را با یک دختر گرم کند یا یک حیوان!‌ اما امیر در طول داستان پوست می‌اندازد. اوست که باید تغییر کند. او نماینده همه جوانانی است که باید در مسیر زمان بفهمند که کار درست چیست و کار اشتباه کدام است و امیر بخوبی این پوست انداختن را به نمایش می‌گذارد.

شهادت نزدیک‌ترین دوستش او را به انزوایی خودخواسته می‌کشاند، او را به فکر وامی‌‌دارد، او به گذشته و آینده فکر می‌کند و سرانجام در اندیشه و ذهن خود به این نتیجه می رسد که شیرین عشقی عظیم است که می‌توان آن را به همه چیز تعمیم داد؛ به خانواده، به وطن، به برادر و خواهر و به زنی اثیری. امیر متوجه می‌شود که او به عنوان یک انسان و یک مرد باید از این عشق محافظت کند. باید آماده شود تا جان خود را برای نگهداری و حفظ او از دست بدهد؛ درست مثل دوستش که شهید شد. خلوتی که امیر به آن پناه می‌برد در سریال وضعیت سفید نه شعاری است و نه کلیشه‌ای. هر بیننده‌ای با دیدن روحیات امیر و عبور او از مراحل مختلف به نتیجه‌ای می‌رسد که امیر در انتهای سریال وضعیت سفید می‌رسد.

بازتاب خانواده را در بقیه اعضای خانواده بزرگ وضعیت سفید، به گونه‌ای دیگر می‌توان دید. مادربزرگ که همه بچه‌ها و نوه‌هایش را دور خود جمع کرده، زن مومن و مهربانی است که از پراکنده شدن بچه‌های خود رنج می‌برد. او از دعواها و اختلاف نظرهای آنها خسته شده، اما درمانده‌تر از آن است که بتواند آنها را با هم آشتی دهد.

روزگار و موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی از فرزندان او آدم‌های رنگارنگی ساخته است که برای مادر بیگانه هستند. اکنون هم می‌توان دقیقا چنین شرایطی را در جامعه دید. مادران زیادی هستند که دوست دارند بچه‌هایشان با هم مهربان و صمیمی باشند، اما سبک زندگی متفاوت هر کدام از آنها باعث می‌شود مادر نتواند به آنها سر و سامان بدهد. واقعیت این است که مادر نمی‌تواند این ‌همه سلیقه مختلف را دروازه‌بانی و آنها را مدیریت کند، بنابراین فقط غصه می‌خورد. این غصه خوردن را امروزه هم می‌توان در مادران زیادی دید.

در سریال وضعیت سفید، جنگ و موشکباران اتفاقی است که افراد خانواده را دور هم جمع می‌کند. آنها با هم رودرو می‌شوند، خواسته‌های یکدیگر را می‌بینند و می‌شنوند و در برابر هم مواضع مختلف می‌گیرند، اما در نهایت با طی کردن فراز و نشیب زیاد به هماهنگی نسبی می‌رسند. آنها در شرایط بحرانی متوجه می‌شوند که باید اندکی از خودخواهی و خودمحوری خود کم کنند، به دیگران احترام بگذارند، بار زندگی خود را روی دوش دیگران نگذارند تا زندگی روند متعادل‌تری به خود بگیرد. حالا هم جامعه ما بحرانی است. جنگ نیست، اما بحران‌های اقتصادی و سیاسی تنش‌های زیادی ایجاد می‌کند. اگر مردم جامعه امروز را مانند خانواده بزرگ وضعیت سفید در نظر بگیریم شاید بد نباشد در این شرایط کمی مهربان‌تر در کنار هم زندگی کنیم. به اختلاف‌نظرها و سلیقه‌های مختلف احترام بگذاریم، اما به درون خودمان هم اجازه بدهیم پوست بیندازد و یاد بگیریم با بالا بردن آستانه تحمل می‌توان در کنار هم زندگی راحت‌تری داشت، بدون این ‌که به هم آسیب روحی و روانی وارد کنیم.

طاهره آشیانی / گروه رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها