مردی که برادر زن خود را به قتل رسانده ادعا می​کند بیمار روانی است

پایان مرگبار اختلافات خانوادگی

اختلاف از خیلی ‌قبل‌ترها شروع شده ‌بود، از یکی دو سال بعد از ازدواج نرگس و عباس. آنها چند ‌بار تصمیم گرفتند از هم جدا شوند، اما هر بار به دلیلی، این کار را نکردند. این زوج حالا بار دیگر در دادگاه حاضر شده‌اند.
کد خبر: ۶۵۰۴۵۰
پایان مرگبار اختلافات خانوادگی
این بار یکی در مقام شاکی و دیگری در مقام متهم. عباس متهم به قتل برادر همسرش شده ‌است و اولیای‌دم برای مجازات او قصاص خواسته‌اند.

ثغوری ، نماینده دادستان هم او را مسئول اعمال خودش می‌داند، اما آل یاسین ، وکیل عباس می‌گوید موکلش محجور است. عباس دو هفته قبل وقتی پشت تریبون شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت، چند جمله بیشتر نگفت و حاضر نشد از خود دفاع کند.

نماینده دادستان تهران درباره این پرونده می‌گوید: سال 87 به پلیس خبر رسید، مردی میانسال با اصابت 14 گلوله به قتل رسیده ‌است. پرونده کاملا واضح بود. پلیس متهم را در محل جنایت بازداشت کرد.

او که عباس، شوهرخواهر مقتول بود، در بازجویی به ماموران گفت با سلاحی که از مدت‌ها قبل نزد خود داشت، برادرزنش را به قتل رساند؛ زیرا او را در اختلافی که با همسرش داشته، دخیل می‌دانست. او بعد از جنایت همه ماجرا را برای همسایه‌اش تعریف کرده بود.

متهم با برنامه‌ریزی قبلی دست به جنایت‌زده‌ در حالی که فرد محجور قدرت تصمیم‌گیری مثل افراد عادی ندارد، بنابراین نمی تواند برای قتل برنامه‌ریزی کند. به نظر می‌رسد آنچه در ادعای محجور بودن متهم گفته ‌شده ‌است، به بعد از قتل باز می‌گردد. ضمن این که پزشکی قانونی نیز اعلام کرده او زمان قتل سالم بوده ‌است. بنابراین از نظر دادسرا او مجرم است و براساس خواسته اولیای‌دم، درخواست صدور حکم مجازات برای او داریم.

متهم سالم است

ابراهیمی، وکیل اولیای‌دم مقتول معتقد است هیچ‌ بیماری روانی یا محجوریتی درباره عباس وجود ندارد. او می‌گوید: مگر می‌شود همسر عباس سال‌ها با او زندگی کند و متوجه محجور بودن او نشود. این موضوع زمانی مطرح شد که متهم و همسرش قصد جدایی از هم را داشتند و متهم که پیش از آن خانه را به نام همسرش کرده ‌بود، برای پس گرفتن آن از سوی اعضای خانواده‌اش محجور معرفی ‌شد.

وی افزود: بعد از حل اختلاف میان متهم و همسرش، وی خودش نزد دادیار رفت و گفت آنچه درباره محجوریت او گفته‌ شده، کاملا دروغ و برای کسب منافع مالی بوده، اما اداره سرپرستی قوه قضاییه برای او قیم انتخاب کرده‌است.من فکر می‌کنم با توجه به این که متهم خودش گفته محجور نیست و پزشکی قانونی نیز اعلام کرده زمان قتل در سلامت کامل به سر می‌برده، بنابراین او مسئول اعمال خودش است.

حال ممکن است به خاطر عذاب‌وجدان، دچار بیماری شده‌ باشد، اما او به عمد و در کمال سلامت عقل برادرزنش را به قتل رسانده است.

وکیل اولیای دم درباره این که درگیری به چه دلیل رخ داده ‌است، توضیح می‌دهد: متهم و همسرش از سال‌ها قبل اختلافات شدیدی داشتند. او بارها با همسرش بدرفتاری کرده و همسرش قصد جدایی از او را داشت، اما به دلیل مسائلی، این جدایی اتفاق نمی‌افتد. روز حادثه خواهر مقتول خانه شوهرش را ترک کرده و رفته بود و متهم نیز برای انتقامگیری، برادرزنش را به قتل رساند؛ چون فکر می‌کرد اگر او از خواهرش حمایت نمی‌کرد، زنش خانه را ترک نمی‌کرد. این اصلا درست نیست که زنی را از خانه بیرون کنند و برادرش هم او را تنها بگذارد ضمن این که متهم در اظهارات بعدی‌اش اشاره کرده مقتول بارها می‌خواسته او و همسرش را آشتی بدهد و اشتباه کرده دست به این قتل زده ‌است. این وکیل دادگستری گفت: نکته دیگری را هم باید اشاره کنم و آن این که متهم اولین ‌گلوله را درست به سر مقتول زده و بعد گلوله‌های بعدی را به بدنش شلیک کرده‌ است که باید بگویم این حرف من مطابق گفته‌های متهم در بازجویی‌هاست. متهم، قتل را برنامه‌ریزی کرده بود؛ او مقتول را به خانه‌اش دعوت کرده و گفته بود می‌خواهد درباره خواهرش با او صحبت کند و به محض ورود مقتول، شلیک کرده‌ است. بنابراین نمی‌توان گفت او محجور است.

محجور کسی است که قدرت تصمیم‌گیری نداشته‌ باشد، اما می‌بینیم عباس حتی این قدرت را دارد که برنامه‌ریزی کند و براساس سندی که در پرونده نیز موجود است، خودش اقرار کرده که آنچه به عنوان سند محجوریت ارائه کرده، با انگیزه مالی بوده و قصد خارج کردن خانه از دست همسرش را داشته ‌است.

درگیری‌های طولانی

عباس حاضر نیست از خودش دفاع کند و فقط می‌گوید وقتی همه می‌گویند مستحق مرگ است، پس حتما این طور است. او می‌گوید هیچ ‌دفاعی ندارد و چیز زیادی هم یادش نیست، اما همسرش می‌گوید در سال‌هایی که با شوهرش زندگی کرده، رفتار مشکوکی که نشان دهد او قدرت تصمیم‌گیری نداشته، ندیده‌ است.

این زن می‌گوید: «من و شوهرم سال‌ها پیش با هم ازدواج کردیم و یکی دوسال بعد از آغاز زندگی مشترکمان، بدرفتاری شوهرم شروع شد. او بر سر هر موضوعی با من درگیر می‌شد، اگر کار مورد نظرش را انجام نمی‌دادم، عصبانی می‌شد و با من دعوا می‌کرد. گاه کار به جایی می‌رسید که مرا از خانه بیرون می‌کرد. یادم می‌آید یک شب حتی بی‌حجاب مرا از خانه بیرون کرد. من با برادرم تماس گرفتم و از او کمک خواستم. بارها تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم، اما چون دو دختر داشتم، هر بار فامیل وساطت می‌کردند و من برمی‌گشتم.

این زن در ادامه می افزاید یک بار شوهرم برای این که مرا برگرداند، گفت خانه را به نامم می‌کند تا دیگر نتواند مرا از خانه بیرون کند. مدتی بعد دوباره با هم بحث کردیم و دعوایمان شد. درخواست طلاق دادم، سه ‌بار شوهرم به دادگاه احضار شد، اما نرفت تا این که بار آخر برادرش با حکم محجوریت به دادگاه آمد و گفت برادرش محجور است و این که خانه را به نام من کرده‌، باطل است. به هر حال ما باز با هم آشتی کردیم، اما شوهرم حاضر نبود محجور بودنش را باطل کند، می‌گفت جایی به دردش می‌خورد».

نرگس درباره سوابق بیماری شوهرش می‌گوید: «او چند ‌بار در بیمارستان روانی بستری شد و هر بار هم با رضایت خودش، بیرون آمد. من که باور نمی‌کنم به عمد این کار را نکرده باشد هر بار می‌گفتیم این چه کاری است می‌کنی، می‌گفت این سوابق بعدها لازم می‌شود. ضمن این که در این مدت من اصلا ندیده ‌بودم شوهرم سلاح داشته ‌باشد. او دروغ می‌گوید سلاح از خیلی وقت قبل داشت.»

او درباره رابطه برادرش با شوهرش می‌گوید: «برادرم مرد مظلومی بود. او رابطه خوبی با عباس داشت. خیلی به عباس احترام می‌گذاشت و چند ‌بار که عباس مرا از خانه بیرون کرد و من به برادرم پناه بردم، او مرا با شوهرم آشتی داد و هر بار به من می‌گفت عباس کمی عصبی است، تو بیشتر رعایت کن و برایش زن مهربانی باش. عباس با شلیک به برادرم، می‌خواست مرا تنبیه کند و بگوید هرکاری از دستش برمی‌آید.»

نرگس ادامه می‌دهد: «من برای عباس دو دختر مثل دسته گل بزرگ کردم. هر دو تحصیلکرده و بچه‌های موفقی هستند، اما عباس این طوری مزد مرا داد. حتی رویم نمی‌شود در چشم بچه‌های برادرم نگاه کنم. عباس با کینه تمام این کار را کرد. او اصلا مشکل روحی و روانی ندارد البته زمان ازدواج گفته ‌بود مشکلی در جنگ برایش پیش آمده و از ناحیه پا مصدوم شده ‌است که بعدها متوجه ‌شدم آن هم دروغ است و هیچ ‌وقت زخمی روی پایش ندیدم.

همسر مرد متهم می افزاید: بچه‌های برادرم از خون پدرشان نمی‌گذرند، آنها حق دارند و من هم نمی‌توانم حرفی بزنم. خودم از کاری که شوهرم کرده، شکایت دارم و او را نمی‌بخشم. برادرم واقعا مرد مظلومی بود.»/ ضمیمه تپش

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها