22 بهمن سال 57 فردی در حیاط کاخ نیاوران، بلندگویی به دست گرفت و فریاد زد "من آخرین نفری هستم که از کاخ آمدم بیرون. همه رفتند و کسی نیست. اموال را نگه دارید و نگذارید غارت شود." و بعد سوار یک بنز مشکی شد و رفت. حدود صد نفری از جوانان و اعضای هیات فاطمیه مسجد محله نیاوران که توسط حاج آقا مصطفوی امام جماعت مسجد انتخاب و هدایت شده بودند به داخل کاخ رفتند و هر کدام سر از یک گوشه کاخ سلطنتی درآوردند.
ساعت 10 و 20 دقیقه صبح درهای کاخی که تا روز قبل از آن، هیچ کدام از نیاورانی ها جرات نگاه کردن به درختانش را هم نداشتند؛ باز شده بود و آنها وارد کاخی شده بودند که به قول گرجی-یکی از همان آن صد نفر- سرحال بودن درختانش آدم را یاد بهشت می انداخت!
علی گرجی آن زمان 16 ساله بود و همه افتخارش این است که با همیاری نیروهای انقلابی نیاوران توانستند کاخ نیاروان را تصرف کنند و اجازه ندهند حتی یک وسیله از کاخ به تاراج برود.
گرجی که پدر و مادرش نیز از بومی های نیاوران هستند، با 51 سال سن، چند وقت دیگر بازنشسته می شود. مسئول یگان حفاظت کاخ صاحبقرانیه است. امروز 22 بهمن 1392 سابقه حضور او در کاخ 35 سال می شود ولی با 30 سال سابقه کار بازنشسته خواهد شد چون حضورش در اوائل انقلاب به حساب نیامده است. گرجی همانطور که عکس های 35 سال پیش کاخ را نشان می دهد، سعی می کند تا وضعیت کاخ نیاوران را در روزهای اول انقلاب به خبرنگار مهر توضیح دهد.
از چند روز قبل از روز 22 بهمن ماه سال 57 گارد جاویدان در جلوی کاخ مستفر بود و جلوی کاخ تانک هایی گذاشته بودند تاامنیت کاخ را حفظ کنند آن زمان حاج آقا مصطفوی امام جماعت مسجد بود و ما هم عضو هیات فاطمیه آن. من هر روز می دیدم که ولیعهد چه ساعتی به مدرسه می رفت و چه ساعتی بر می گشت چون خانه ما نزدیکترین خانه به کاخ بود. تمام اتفاقات کاخ را زیر نظر داشتیم اینکه چه کسی می رفت و می آمد حتی روی برخی از پشت بام ساختمان های کاخ ضد هوایی گذاشته بودند. یک پرچم در حیاط کاخ وجود داشت که وقتی شاه در کاخ بود بالا می رفت و وقتی نبود دوباره پایین می آمد تا همه عوامل کاخ از حضور شاه آگاه شوند. اما در روز 22 بهمن وقتی همه اعضای دربار کاخ را خالی کرده بودند نیروهای گارد نیز از ما می خواستند تا کمک شان کنیم و به آنها لباس غیر نظامی بدهیم چون بسیاری از آنها جزو همین مردم بودند اما در لباس نظامی. یادم هست که همان روز جلوی تانکی نزدیک کاخ گلدان گذاشتیم و از آن عکس گرفتیم تانکی که گذاشته بودند تا مردم را قتل عام کند!
برخی از بچه ها که کار با اسلحه را بلد بودند اسلحه گارد را تحویل گرفتند و اجازه نمی دادند که هر کسی خواست وارد کاخ شود با این حال حتی یک گلوله برای تصرف کاخ و بعد از آن شلیک نشد. یادم هست افرادی با لباس های خاص می خواستند کاخ را بگیرند اما همین بچه ها اجازه ندادند. من نمی دانم چه کسانی بودند. بعد از آن حاج آقا مصطفوی آمد و تمام درها را بست و کلیدها را با خود برد چون او نماینده امام(ره) بود. و بعد از آن افرادی می آمدند و از اشیای کاخ لیست بر می داشتند.
زیاد تغییر نکرده. می توانم بگویم 90 درصد آنچه که مردم در نیاوران می بینند همان است فقط درخت ها مثل قبل سرحال نیست و وسایل و اشیای مهم به بانک مرکزی و موزه جواهرات و بنیاد مستضعفان انتقال داده شده است .به عنوان مثال دفتر شاه و حتی وسایل حمام به همان صورت باقی مانده است. ولی کمی از چیدمان اتاق اعلم تغییر کرده و یا برای اینکه بازدید کنندگان آسیبی به اشیا نزنند در بسیاری از بخش ها شیشه گذاشته اند تا کسی وارد اتاق ها نشود. حتی بسیاری از تابلوهای موجود روی همان دیواری قرار دارد که قبلا بوده است. فرش های قرمز رنگی که روی پله ها وجود دارد نیز برای بازدیدکنندگان گذاشته شده تا پارکت زمین باعث سر خوردن آنها نشود . حتی موکت سبز رنگ موجود در اتاق ها هم متعلق به دوره پهلوی است.
برخی از آنها برای تعمیر به جای دیگری منتقل و یا برخی از تابلوها برای نمایش به گالری برده شده اند و هنوز به سر جای خود برنگردانده اند به همین دلیل است که بسیاری از بازدیدکنندگان تصور می کنند این وسایل دزدیده شده است درحالی که این طور نیست. مثل لوستری که در تالار آیینه بود ولی برای اینکه محل نصبش روی سقف شل شده بود، به قسمت اتاق دندانپزشکی منتقل شده است ولی مردم فکر می کنند این لوستر را برده اند چون در دید مردم نیست. اما بیرون کاخ به این شکل نبود که ساختمان های اطراف انقدر بلند ساخته شوند که هر کسی بتواند داخل کاخ را ببیند اما اکنون هر کسی می تواند مشرف به کاخ ساختمان بسازد و به حیاط اشراف داشته باشد.
نماینده ما آقای مصطفوی بود و از میان بچه ها به آنهایی که اعتماد بیشتری داشت، وظیفه ای محول کرد آن زمان در روزنامه ها هم اعلام کردند که کاخ نیاوران تنها مکانی بود که حتی یک شی هم از آن به غارت نرفته است. این اشیا باید نگهداری می شد چون حضرت امام خمینی(ره) دستورش را داده بودند.
700 کیلو طلا، از جمله کشتی 75 کیلویی طلا، ماکت پسر شاه، وسایل گرانقیمت روی میز شاه و چندین تخته فرش توسط یک هیات هفت نفره از هفت نهاد ارزیابی شد، فهرستی از آن را به آقای مصطفوی دادند و به خزانه بانک مرکزی رفت. بعدها که موزه جواهرات باز شد بسیاری از این اشیا را داخل این موزه دیدیم. فرش و ماشین ها به بنیاد مستضعفان و سلاح و مهمات نیز تحویل ارتش شد آن هم در زمان تیمسار فلاحی. بعد از آن اعلام شد که کاخ ها به عنوان موزه باید تحت نظر ارشاد باشد و به مرور زمان به ارگانهای بعدی مثل سازمان میراث فرهنگی انتقال داده شد. همان زمان آقای حجت می گفت که می خواهیم سازمان میراث فرهنگی را تشکیل بدهیم شما هم به ما کمک کنید تا مردم درک کنند که اینجا موزه است.
شبهای کاخ بسیار وحشتناک و تاریک بود. برخی از اوقات شایع می شد که می خواهند شبانه حمله کنند و ما تا صبح پلک نمی زدیم. ما لباس سبز رنگی از طرف ارشاد گرفته بودیم و از کاخ حفاظت می کردیم وگرنه آن زمان یگان حفاظتی وجود نداشت. تا اینکه روزی نیروهای سرباز را آوردند و گفتند که این افراد برای کمک به شما و حفاظت آمده اند و افرادی مثل من، آقای شاه حسینی که اکنون مسئول یگان حفاظت از تمام کاخ است و آقای رضایی مدت زیادی را در کاخ به سر می بردیم و شیفتی کار می کردیم.
یادم هست که عده ای موتور سوار وارد کاخ شدند و امنیت کاخ را بررسی کردند بعد دو تا ماشین همشکل وارد شد و حاج آقا مصطفوی به داخل یکی از آنها رفت و مدتی بعد همراه با حضرت آقای خامنه ای از ماشین بیرون آمدند آن زمان ایشان رئیس جمهور بودند. من باور نمی کردم که ایشان آمده اند. از راه دور احترام گذاشتم و ایشان هم پاسخم را دادند. این خاطره را هیچ وقت فراموش نمی کنم.
دندانپزشک شاه یک بار آمد و به همراهانش اتاقش را نشان داد افراد زیادی دور تا دور او جمع شده بودند. ترسید و رفت. افرادی که به عنوان خدمه کار می کردند می آیند تا یادآوری خاطرات کنند اما بسیاری از آنها را هم کسی نمی شناسد. ممکن است آمده باشند. ولی بسیاری از افرادی که آن زمان جزو نیروهای 100 نفره ای بودند که وارد کاخ شدند، می آیند و حتی به ما خودشان را معرفی می کنند. آنها برای اعضای خانوادشان تعریف می کنند کجای کاخ نگهبانی می داده اند.
اگر بیرون از کاخ بودم حتما وضع زندگی ام بهتر بود چون 35 سال است در کاخ هستیم ولی کسی به ما اهمیتی نمی دهد تمام مدارکم را به سازمان داده ام و در قبال آن تنها دو لوح کاغذی دادند. آن هم در زمان آقای مشایی و مرعشی. ولی الان نمی توانیم حتی آن مدارک را دوباره بگیریم چون می گویند نیست! با این حال همه افتخارم به این است که وقتی به این کاخ آمدم، آقای مهدی حجت مسئول میراث فرهنگی کشور بود و اکنون نیز که درحال بازنشسته شدن هستم، بازهم مدیریت میراث فرهنگی کشور بر عهده آقای حجت گذاشته شده است.(مهر)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم