
ماهی کوچولو با صدای لرزان گفت: من خیلی سردمه. اصلا حالم خوب نیست.
در همین موقع بود که چند تا اسب آبی از آنجا رد شدند که متوجه صحبتهای خرچنگ شدند، جلو رفتند و سلام کردند و گفتند چه شده است؟
خرچنگ گفت: ماهی کوچولو سرما خورده و تب و لرز کرده است.
آنها یکصدا گفتند: باید دکتر هشت پا را صدا کنیم. ما میدانیم کجاست. الان میرویم و خبرش میکنیم.
لحظهای بعد دکتر با کیف پزشکیاش رسید و گفت: مریض کجاست؟
خرچنگ گفت: زیر شنها پنهان شده است، اجازه بدهید صدایش کنم.
خرچنگ، ماهی کوچولو را با کمک ماهیهای دیگر از زیر شنها بیرون کشید. دکتر هشت پا بچه ماهی را معاینه کرد و متوجه شد او خیلی مریض شده است و افسردگی شدیدی هم دارد و گفت: باید استراحت کند و از خزههای زرد رنگ بین صخرهها تغذیه کند تا خوب شود.
ماهیها جمع شدند و گفتند ما میرویم و برایش خزه جمع میکنیم و میآوریم. سفره ماهی هم روی ماهی را پوشاند تا گرم شود.
ماهی کوچولو خوشحال شد از اینکه این همه دوست مهربان دارد و به یاد مادرش افتاد که چگونه طعمه کوسه شد و نتوانست خودش را نجات دهد و یک مادر فداکار بود.
لاکپشت با بچههایش از آنجا میگذشت و متوجه این همبستگی و تعاون شد و به بچههایش گفت: خوشحالم از اینکه در زیر این اقیانوس پهناور همه باهم مهربانند و چنین اتحادی دارند. مهربانی را همه یاد بگیریم و مهربانی کردن را به خاطر بسپاریم.
گلنوشا صحرانورد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
دکتر محمد اسحاقی، استاد دانشگاه تهران:
محمدرضا مهدوی در گفتوگو با «جامجم»: