گزارش تکان دهنده در مورد خشونت خانوادگی

از نظر بسیاری از مردم خشونت خانوادگی یک پدیده ثانویه است که به خشونت فیزیکی گاه به گاه بدون هیچ عواقبی محدود است و تنها در شرایط افراطی می تواند مورد توجه قرار گیرد. این در حالی است که، شکایات بی شمار قربانیان و تحقیقات متعدد علمی ثابت می کنند که خشونت خانوادگی می تواند به شکل های مختلف انجام شده و بسیاری از زنان را در تمام قشرهای اجتماعی هدف قرار دهد. بدون پیشداوری ، گزارشی علمی در مورد این مساله با آمار به روز شده اروپایی ارائه می شود.
کد خبر: ۶۳۱۵۹۵
گزارش تکان دهنده در مورد خشونت خانوادگی

به گزارش جام جم آنلاین، خشونت خانوادگی یک معضل اجتماعی است که تمام کشورهای جهان کم و بیش با آن مواجه هستند. شاید فقط نوع خشونت در کشورهای مختلف می تواند تفاوت هایی با هم داشته باشد. با این حال،​ گزارش هانریون در مورد عواقب خشونت های خانوادگی می تواند شامل همه کشورهای جهان شود.  

گزارش هانریون

به درخواست  وزارت بهداشت و معلولان فرانسه، یک گروه کارشناس تحت ریاست پروفسور روژه هانریون در سال 2001 گزارشی را در مورد خشونت خانوادگی منتشر کرد که این گزارش همواره به روز شده و ارزش خود را از دست نداده است.

ماموریت کارشناسان بررسی داده های موجود در مورد خشونت علیه زنان ، برآورد تاثیر خشونت ها به روی سلامتی فیزیکی و روانی قربانیان، ارائه پیشنهادهایی با هدف بهبود اطلاع رسانی و آموزش پزشکان در رابطه با خشونت های خانوادگی و پیشبرد روش های سریع و موثر رسیدگی به قربانیان بود. در نتیجه، این گزارش به صورت یک گزارش مرجع و نقطه ای برای آغاز اقدامات متعدد دولتی ، بنیادهای خصوصی و سازمان های غیردولتی نه تنها در فرانسه و بلژیک بلکه در سایر اروپا درآمد.

در سال 2001 این گزارش به این نتیجه رسیده بود که از هر 10 زن مورد پرسش قرارگرفته یک زن قربانی خشونت های خانوادگی بوده است. امروز از هر 5 زن اروپایی یک زن مشمول این معضل است!

امروزه، در فرانسه هر سه روز یک زن زیر ضربات کتک شریک زندگی اش کشته می شود!

در بسیاری از کشورها ، این خشونت بی جهت هنوز به عنوان حریم شخصی محسوب شده و مساله ای است که دور از چشم بیگانگان در داخل خانواده حل و فصل می شود. حتی در بلژیک هم اخیرا این پرونده ها بدون رسیدگی بایگانی نمی شوند. هنگامی که یک زن جرات می کند به شریک زندگی اش پاسخ منفی داده و از او شکایت کند، عامل خشونت در دادگاه های جزایی تحت تعقیب قرار می گیرد.

هر سال در بلژیک 3700 پرونده در ارتباط با خشونت های خانوادگی گشوده می شوند. امروزه، در فرانسه هر سه روز یک زن زیر ضربات کتک شریک زندگی اش کشته می شود!
 
وضعیت یک معضل اجتماعی

همه افراد در پیرامون خود زنی جوان یا میانسال ،فقیر یا ثروتمند را می شناسند که مچ دستش باند پیچی شده یا نشانه های کبودی روی چهره و بازوهایش مشاهده می شود و ناشیانه گاهی هم در حضور شوهرش ادعا می کند که به در برخورد کرده ، به زمین خورده است یا هنگام رسیدگی به گلدان های گل مجروح شده است. چند ماه بعد، مطلع می شوند که این زن طلاق گرفته است.

در نتیجه، برای بررسی گستردگی این معضل اجتماعی نیازی نیست که راه دوری را برویم. نویسنده مقاله می گوید:  از هر پنج زن بالای 40 سال که می شناسد دو نفر از آنها در جریان 10 سال اخیر قربانی خشونت های خانوادگی بوده اند. خوشبختانه در مورد آنها می توان گفت که خشونت ها بیش از چند ماه دوام نیاوردند زیرا در پی آن زن از شوهرش جدا شد یا شوهر او را رها کرد. به هرحال، زن ها طلاق گرفتند اما ناگزیر و برخلاف میلشان زیرا شوهرشان را دوست داشتند.

از سوی دیگر، مردهایی که هرگز در جریان یک جر و بحث از خود خشونت نشان نداده اند ناگهان به دلیل رفتار یا کلماتی به خشم آمده و به جای اینکه همسرشان را بزنند اشیایی را به اطراف پرتاب کرده یا شاید هم ضربات خود را به دیوار یا یک مبل کوبیده اند، یا برای اینکه زنشان را کتک نزنند تنها به تکان دادن او اکتفا کرده اند. در بهترین حالت ، مرد از خانه خارج می شود و در بدترین حالت می توان نتیجه را حدس زد. اینها نشانه های هشداردهنده بروز خشونت های خانوادگی هستند که باید فورا کنترل شده و مهار شوند.

این خشونت بی دلیل اگر کنترل نشود عواقب پنهان اما مسلمی دارد. این گونه خشونت، قربانیان را در یک شرایط روانی استرس زا و متضاد قرار می‌دهد؛ شرایطی بین عشق و کینه، پیوند و جدایی،‌زندگی مشترک و انزوا، شوهر و فرزندان و غیره، که گاهی به آن مشکلات اجتماعی – اقتصادی، مشکلات سلامتی، مشکلات اداری، از دست دادن درآمد و... افزوده شده و تصمیم‌گیری را دشوار تر می‌سازند.

در واقع، قربانی از خود می‌پرسد که برای حفظ زندگی مشترک، فرزندانش، رفاهش و گاهی تنها منبع درآمدش باید در خانه باقی مانده و اجازه تداوم این خشونت را  بدهد و این استرس روزانه را تحمل کند یا این که قید همه چیز را بزند. در این صورت تنها خواهد ماند و امکان دارد در صورت عدم اشتغال بی خانمان شود که باید تمام نگرانی‌ها و دردسرهای اداری را نیز به آنها افزود.

خشونت خانوادگی به یک مشکل اجتماعی تبدیل شده است که هنوز در بسیاری از موارد یک (تابو) یا مساله‌ای ناگفتنی است

پس از فوت یک شخص عزیز، طلاق دومین واقعه غم انگیز زندگی زوج‌ها است و از دست دادن کار در مقام سوم قرار دارد.

خشونت خانوادگی به یک مشکل اجتماعی تبدیل شده است که هنوز در بسیاری از موارد یک (تابو) یا مساله‌ای ناگفتنی است. به همین دلیل باید این معضل را مطرح کرد تا قفل زبان‌ها باز شده و تمام نقش‌آفرینان آن را از جمله مهاجمان بالقوه و قربانیان  ودر عین حال پزشکان را متوجه اهمیت این مشکل کرد تا بتوان به آنها در شناخت اتفاقاتی که می‌توانند ناشی از خشونت‌های خانوادگی بوده و بیماریهایی که از آن نشات می‌گیرند، کمک کرد.

عوارض فیزیکی و روانی

خشونت فیزیکی نسبت به زنان اغلب به صورت کبودی‌ها، خون‌مردگی‌ها، زخم‌های سطحی و شکستگی‌ها مشخص می‌شود که ناشی از ضربات دست است که به ویژه به چهره، جمجمه، گردن و پایین تنه وارد می‌آیند.

گزارش‌ هانریون خاطرنشان می‌کند که خشونت‌های فیزیکی فقط به کتک زدن محدود نمی‌شوند و همراه با دشنام دادن،‌تهدید کردن بوده و اغلب به روابط جنسی اجباری منتهی می‌شوند. بنابراین حالت تنش، ترس و اضطراب در زنان کتک خورده از سوی مهاجمانشان ایجاد می‌شود که می‌تواند منجر به انواع گوناگون اختلال‌های روانی از جمله اختلال‌های  احساسی، روحی، افسردگی، اختلال در خواب، اختلال در تغذیه و غیره شود.

رسمیت یافتن جرم «خشونت روانی» در فرانسه

در آغاز ژوئن سال 2010 پارلمان فرانسه با اکثریت آرا یک لایحه قانونی در مورد تشدید مبارزه علیه خشونت نسبت به زنان را تصویب کرد که به ویژه در آن رسمیت یافتن «خشونت روانی» به عنوان یک جرم طرح شده است.

به رغم تصویب این قانون مشکل تشخیص مفهوم خشونت و اثبات آن وجود دارد.

جرم خشونت روانی به عنوان «موارد مکرر» که می‌توانند شامل خشونت‌های گفتاری یا سایر تهاجمات، وخامت شرایط زندگی که منجر به اختلال سلامت فیزیکی یا روانی شود تعریف شده است.
اثبات آن می‌تواند با ارائه مدارک الکترونیکی (پیام روی پاسخگوی تلفنی، ویدئو، پیامک، ایمیل و غیره) همچنین مدرک بسیار مستدل گواهی پزشکی صورت گیرد.
حداکثر مجازات این جرم سه سال زندان و پرداخت 75 هزار یورو جریمه تعیین شده است.

در فرانسه، از هر 80 هزار پیامی که هر ساله از سوی شماره تلفن پاسخگوی ویژه خشونت‌های خانوادگی دریافت می‌شوند 84 درصد مربوط به خشونت‌های روانی هستند.

براساس مدارک دولت فرانسه، بین سال‌های 2009 و 2010 میلادی 675 هزار زن قربانی خشونت‌ها شده‌اند. در سال 2007 میلادی 166 زن و در سال 2008 میلادی 158 زن بر اثر خشونت‌های خانوادگی جان خود را از دست داده‌اند. قتل در میان زوج‌ها حدود 20 درصد کل موارد قتل را تشکیل می‌دهند.

دادگاه‌های فرانسه در بین سال‌های 2005 تا 2008 به 59427 پرونده خشونت‌های خانوادگی رسیدگی کرده‌اند در حالی که تعداد افراد محکوم شده در رابطه با این جرم بین این سال‌ها از 10684 نفر به 16773 نفر افزایش یافته است.

کودکان هم قربانی هستند

در حدود 70 درصد موارد خشونت‌های خانوادگی در حضور کودکان انجام شده و در 10 درصد موارد آنها نیز مستقیما مورد خشونت قرار می‌گیرند در کودکان اختلالات فیزیکی و روانی مشابه آنچه در مادرشان بروز می‌کند، مشاهده می‌شود.

همان گونه که محققان خاطرنشان می‌کنند «خشونتی که کودک شاهد آن است همان تاثیراتی را به روی او دارد که به روی قربانی برجا می‌گذارد. این گونه کودکان مستعد ابراز خشونت هستند زیرا این تنها الگوی رفتاری است که می‌شناسند.

بنابراین در اغلب موارد، یک چرخه غلط از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. این مساله حتی شامل نوزادانی که متولد می‌شوند نیز خواهد شد و محققان تاکید می‌کنند بارداری یکی از دوره‌هایی است که زنان به ویژه مورد خشونت قرار می‌گیرند.

در واقع،‌گاهی شوهر دیگر همسرش را قبول ندارد، این نوزاد یا این زندگی خانوادگی را نمی‌خواهد، از سوی دیگر زن نیز به نوبه خود می‌تواند گاهی شوهرش را به حال خود رها کند تا اندکی بیشتر به خودش رسیدگی کند. این نکته هم وجود دارد که گاهی زن اخلاق و رفتارش را در دوران بارداری نسبت به شوهرش تغییر می‌دهد.

در عین حال، کودکی که متعلق به ازدواج قبلی زن و شوهر است می‌تواند منشا درگیری باشد، به ویژه  اگر این کودک از تربیت صحیحی برخوردار نبوده و نازپرورده باشد.

این رفتارهای اغلب ناخودآگاه بی آن که خشونتی در آنهاباشد می‌تواند در مرد آشوب هایی را ایجاد کند، زیرا احساس می‌کند به دام افتاده، مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته، به حال خود رها شده یا از اداره اوضاع ناتوان است. همه اینها می‌توانند ریشه‌های درگیری‌هایی باشند که در نهایت به خشونت‌های زبانی یا فیزیکی منجر می‌شوند.

چهره مردان مهاجم و خشن

براساس گزارش هانریون 85 تا 95 درصد مردان مهاجم الکلیک (معتاد به الکل) هستند البته در گزارش‌های دیگری این آمار بین 54 تا 12 درصد متغیر است. در گزارش‌های دیگر، عوامل خشونت در مردان، ضعف جنسی، روان پریشی، انحراف‌های اخلاقی (12 تا 25 درصد) عنوان شده است. همین طور مردانی که در کودکی قربانی خشونت یا سوءاستفاده جنسی شده اند، در بزرگسالی خود به عامل خشونت مبدل می‌شوند.

هنگامی که این مردان خشونت نشان می‌دهند تنها همسرشان در معرض خشونت آنها نیست بلکه آنها کودکان خود را نیز هدف قرار می‌دهند. بسیاری از عوامل در گسترش خشونت موثر هستند.

مردانی که در کودکی قربانی خشونت یا سوءاستفاده جنسی شده اند، در بزرگسالی خود به عامل خشونت مبدل می‌شوند

گزارش هانریون خاطرنشان می‌کند: فرد مهاجم دارای هر گونه شخصیتی که باشد، برخی عوامل شناخته شده در بروز آن تاثیرگذار هستند: حسادت، جدایی، طلاق، بیکاری غیرمنتظره، تزلزل، بارداری یا تولد یک نوزاد.

52 درصد موارد خشونت در محیط‌های محروم رخ می‌دهند. این آمار به این مفهوم است که اقشار مرفه‌تر نیز عملا با این معضل دست به گریبان هستند. این خشونت همچنین در میان کارکنان بلندپایه نیز مشاهده می‌شود. به ویژه در میان مردان مستبد که مقام‌های فرماندهی دارند.

فقدان آموزش و گفتمان

به طور کلی، در زندگی زناشویی، خشونت نسبت به زنان اغلب ریشه در گذشته مردان و به ویژه در نوجوانی آنها و طرز تربیتشان دارد. شکاف میان زوج‌ها که در پی بروز خشونت روی می‌دهد نیز معمولا ریشه در آموزش زوج‌ها و فقدان گفتمان در آنها دارد. فقدان آموزش و گفتمان عوامل اغلب هشدار دهنده‌ای در بروز درگیری‌های بالقوه هستند.

در واقع، به جای یافتن راه‌حل و نوعی سازش برای اجتناب از درگیری، هر یک از زوج‌ها نارضایتی‌ها یا تذکراتی که نسبت به همسرش را دارد در خود نگه داشته و آشکار نمی‌کند زیرا از واکنش، رنجش یا از دست دادن او بیم دارد.

اما رفتاری این چنین به مراتب بدتر از صراحت گفتار است. زیرا عدم صراحت با زوج و خودداری از گفتمان با وی موجب می‌شود تا زوج‌ها مستقیما مسیری بن بست را در پیش گیرند. یکی از آنها نگرش انتقادی به دیگری داشته، در حالی که آن یکی تصور می‌کند همه چیز به خوبی پیش می‌رود و این وضع تا روزی که پیوند آنها از هم بپاشد، دوام خواهد داشت.

بالعکس، دادن تذکرات رنجش آور بی‌وقفه به همسر در عین حال به مفهوم این است که آنها با هم تفاهم نداشته و اگر دو طرف تغییری در رفتارشان ندهند، به طور قطع نمی‌توانند به زندگی مشترک ادامه دهند. در این حالت بهتر است هر چه زودتر از یکدیگر جدا شوند، به جای این که این خشونت پنهان را خود تحمل کرده یا به دیگری تحمیل کنند و خطر درگیر شدن را به جان بخرند.

در جریان سال‌های 2000-1990 شمار مشورت‌های پزشکی در مورد خشونت خانوادگی سه برابر و در بین سال‌های 2001 تا 2007 دو برابر شده‌اند. این نشانه بسیار مثبتی از توجه افکار عمومی نسبت به معضل خشونت خانوادگی است.

در واقع، جوانان امروزی در مورد این مساله به مراتب از جوانان نسل قبل اطلاعات بیشتری دارند، زنان مصمم به صحبت کردن بیش از پیش در این مورد هستند. با این حال، هنوز موانعی وجود دارند که ناشی از سنت‌ها، فرهنگ و فقدان تخصص پزشکان هستند. همچنین ترس از شکایت از بیم خشونت بیشتر یا هراس برای از دست دادن ممر معاش در مورد زن‌هایی که کار نمی‌کنند از جمله موانع دیگری هستند که آنها را ناگزیر به سکوت می‌کنند.

منابع: گزارش هانریون، سایت وزارت بهداشت دولت فرانسه، سازمان عفو بین الملل.

مترجم: شباهنگ افتخار بنی هاشمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
مهدی
Iran, Islamic Republic of
۰۷:۲۷ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۴
۰
۰
وای وای وای وای !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!خدابدور كنه انشااله
یك زن
Turkey
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۴
۰
۰
اگر می تونید مثل اونها یه آمار دقیق از كشور خودمان بدهید .
آقای سانسور
Iran, Islamic Republic of
۰۳:۰۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۱۵
۰
۰
آمار ایرانی چی میشه عزیز ؟
ما هم دست كم از آنها نداریم , اما سانسور می كنید مثل همیشه تا آب از آب تكان نخورد

نیازمندی ها