طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۲۹۹۱۲
مطالعاتی درخصوص سفید بودن ماست

جام جم: در هواداری پایتخت

از قدیم‌الایام معروف بود که از آب گل‌آلود، ماهی می‌گیرند؛ اما هوا در آن زمان آلوده نبود که بگویند از هوای گل‌آلود، چه می‌گیرند؟... آنچه مشخص است این‌که تنگی نفس می‌گیرند. چنان که شاعر با مراجعه به اورژانس بیمارستان گفته است: «نفسم گرفت از این شهر، در این حصار بشکن‌/‌ در این حصار جادویی روزگار بشکن»..... و الی آخر.

ما که هرچه در این چندسال اخیر، از مسئولان امر عاجزانه تقاضا کردیم که هوای شهر پایتخت را داشته باشند که شهر تهران، دارقوزآباد سفلی نیست؛ کلانشهر است، خیلی افاقه نکرد. فلذا باور بفرمایید که دیگر خسته‌ایم. از این که حرف‌های تکراری بزنیم و بنویسیم، شدیداللحن بیزاریم. خیال می‌کنیم خودمان را دست انداخته‌ایم یا دیگران را سرکار گذاشته‌ایم. به همین خاطر، زبان در کام می‌گیریم و جز این بار، دیگر از آلودگی هوا نخواهیم گفت و فقط حرف دل را با خدا خواهیم زد که: «خدایا، خودت هوای ما رو داشته باش!»

ـ هوای ما رو داشته باش، هواتو دارم....(این ترانه را نفهمیدیم کی هنگام عبور از زیر پنجره‌مان داشت زیرلب با خودش زمزمه می‌کرد؛ اما هر که بود، انگار از غیب رسیده بود؛ چون بموقع بود. دمش گرم!)

بسته پیشنهادی: بارها در راستای کاستن از آلودگی مزخرف هوا، راهکار و رهنمود دادیم، اما چون قول دادیم که دیگر تکرار نشود، چون سلامتی مردم مهم است؛ باز هم پیشنهادهایی عاجل ارائه می‌دهیم:

1ـ افزایش تعطیلی: تعطیلی‌های داخل تقویم را بیشتر کنیم. مسئولان گفتند که وقتی مملکت تعطیل است، آلودگی هوا کمتر است. ظاهرا ملت و دولت فقط برای آلوده کردن هوا کار می‌کنند. بهترین بهانه هم این قضیه «بین‌التعطیلین» معروف است. شش روز بین دو جمعه را به‌عنوان بین‌التعطیلین، اعلام و تعطیل کنیم. خلاص!

2ـ تعویض دستگاه تنفسی: چطور است که گیاهان در روز روشن دی‌اکسیدکربن می‌گیرند و اکسیژن پس می‌دهند؟ خب با ایجاد تغییراتی در سیستم دستگاه تنفسی ملت، کاری کنیم که با هر دم، دی‌اکسیدکربن بگیرند و با هر بازدم، اکسیژن خالص مردمی پس بدهند. برای آنها که فرقی ندارد؛ چون باز هم کماکان در این حالت، هر نفسی که فرو می‌رود ممدّ حیات است و چون برمی‌آید، مفرّح ذات. حتما که خود شیخ شیراز نباید زنده باشد که شهادت بدهد. ما هم آدمیم!

3ـ افزایش سوراخ ازن: با کمک متخصصان امر، کاری کنیم که سوراخ لایه ازن گشادتر شود. بعدش هوای آلوده را به سمت آن برانیم تا از جو خارج شود. حالا چه اشکال دارد که جوگیر شویم؟ یک چیزی در مایه‌های نمک‌گیر است دیگر!

4ـ نصب پنکه بر بلندا: بارها این طرح عظیم را دادیم که فقط آبپاشی دولت سابق کافی نبوده و نیست؛ بلکه بهتر است بر بالای برج میلاد تهران و دیگر برج‌ها که برج‌سازان دارند یا دارند می‌سازند، پنکه‌هایی عظیم‌الجثه نصب شود عینهو پره‌های آسیاب، تا با چرخش و گردش هوا در پایتخت، در تلطیف هوا کمک کنند. حالا فوقش در توزیع درست سهام هوای آلوده!

5ـ انتقال چندباره پایتخت: این طرح که پایتخت کشور را از تهران به جایی دیگر ببریم و آنجا را مثل تهران بکنیم؛ آن‌قدر خوب و مفید است که الان سال‌هاست در دستور کار است. کار و ابتکار خوب این طوری است که نباید کوتاه و مقطعی با آن برخورد شود. انتقال پایتخت آن‌قدر عالی است که چندبار باید تکرار شود و ادامه پیدا کند. بعضی طرح‌ها باید در درازمدت راجع به آن بحث و فحص شود. چیزی که زیاد است، وقت!

کیهان: خواب (گفت و شنود)

گفت: نتانیاهو از بی‌اعتنایی ایران نسبت به تهدیدهای نظامی آمریکا ابراز ناخشنودی کرده است.
گفتم: پس انتظار داشتی ابراز خوشحالی کند؟

گفت: به نوشته روزنامه صهیونیستی «جروزالم‌پست»، نتانیاهو در پارلمان اسرائیل گفته است «تعجب می‌کنم که چرا برخی از نمایندگان پارلمان نیز، خطر ایران را نادیده می‌گیرند»!
گفتم: یارو توی سینما به دوستش گفت؛ ببین! بغل‌دستی تو حسابی خوابش برده! دوستش با عصبانیت گفت؛ به درک که خوابش برده، چرا منو بیدار کردی؟!

سیاست روز: مطالعاتی درخصوص سفید بودن ماست

وزیر کشور: روند افزایش جمعیت کشور موجب نگرانی شده است و همه کسانی که در این موضوع سهل‌انگاری کرده‌اند باید عذرخواهی کنند.
ننجون: ببخشید که نگران تان کردیم آقای وزیر! بیشتر از این در توان ما نبود. فرصت باشد جبران می‌کنیم.

نماینده قروه : مطالعات نشان می دهد که بخشی از افزایش قیمت زمین و مسکن ناشی از تورم تقاضا در تهران بوده و نهایتاً منجر به تورم قیمت زمین و مسکن می شود.
ننجون: اتفاقا بعضی از مطالعات دیگر هم ثابت می‌کند که ماست، سیاه نیست و سفید است.

وزیر کار : باید یک نهضت فرهنگی برای جنب و جوش در جامعه فراهم کنیم که بتوانیم کشور را به سمت تعالی پیش ببریم زیرا اگر هنرمندان به ما بخندند حتما جامعه نیز به ما خواهد خندید.
ننجون: شما نگران نهضت فرهنگی نباشید. هنرمندان و الباقی جامعه هم حوصله خندیدن ندارند.خودتان آمار اشتغال بدهید و خودتان بگویید و خودتان بخندید.

معاون سازمان محیط زیست: با آلوده شدن هوا ابتدا مدارس مقطع ابتدایی را که آسیب پذیرتر هستند ، تعطیل می کنیم و در صورت تداوم وضعیت و بالا رفتن شاخص آلودگی هوا نسبت به تعطیلی دیگر مقاطع و حتی ادارات و صنایع تصمیم گیری می کنیم.
ننجون: ما فقط امیدواریم با ارائه اینهمه راهکار علمی و تدابیر منطقی خدای ناکرده «چشم» نخورید.

رئیس هیئت دیپلماتیک اتحادیه اروپا: در مورد رفتارم در دیدار با آقای هاشمی رفسنجانی کوتاهی نکرده و رفتارم ناشی از تفاوت فرهنگی بوده است.
ننجون: آن وقت هر چقدر ما می گوییم رفتار آن دیپلمات ما در استخر برزیل ، ناشی از «تفاوت» فرهنگی بوده کسی قبول نمی کند.

علی لاریجانی: افراد دولتی باید مشوق‌هایی ایجاد کنند که زاد و ولد گسترش پیدا کند تا ویژگی جوان که توان و تحرک را در خود دارد از جامعه گرفته نشود.
ننجون: آقای دکتر! لطفا معنا و مفهوم «مشوق های افراد دولتی» را تا حدودی فهمیدیم اما برای رفع سوء تفاهم های احتمالی لطفا در باره موضوع «توان و تحرک» اندکی شفاف سازی بفرمایید.

تهران امروز: هم جناح ماست هم جناح کشک

در اداره باز کارها شده

چند تا رئیس جا به جا شده

صندلی بیار صندلی ببر

میوه و گل و شیرینی بخر

سکه و چک و هدیۀ نفیس

خدمت شما حضرت رییس

این رییس ها تا که می روند

کارمندها شاد می شوند

ظاهر امور هست رو به راه

کار تق و لق دست کم دو ماه

داغ می شود بحث و چون و چند

کارمندها گرم پچ پچ اند

آن یکی که در آن اتاق بود

با مدیر کل باجناق بود

آبدارچی شد مدیر کل

دکترا گرفت در یه قل دوقل

منشی رئیس خواهر زنش

چند روز بعد شد معاونش

این یکی رییس اهل این جناح

خوش لباس و شیک ظاهرالصلاح

بخشنامه‌ها می رسد مدام

جا به جایی چند تا مقام

این مدیر کل خوب و با صفاست

اصلح است چون از جناح ماست

این «جناح ماست» چرب و خوردنی ست

ساخت داخل است ماست میهنی ست

آن یکی رئیس از جناح کشک

در جناح کشک ، گریه بود و اشک

این یکی رئیس از جناح ماست

در«جناح ماست» خنده ها به پاست

آن یکی که از حزب دیگری ست

نیمی این وری نیمی آن وری ست

نه جناح چپ نه جناح راست

هم جناح کشک هم جناح ماست

آن یکی رئیس پیر و ناتوان

این یکی رئیس خوشگل و جوان

آن یکی رئیس تلخ و غرغرو

این یکی رئیس شاد و خنده رو

آن یکی رئیس گر چه رفته است

برکناری اش چند هفته است

چند هفته بعد با اشاره ای

می شود رئیس در اداره ای

قدس: مش غضنفر و پرخوری

سین. ترش - دیشب نصفِ شبی هَموجور که تو خواب غُطّه مُخوردُم ناسَن تلفنِ خِنَما به زنگ آمَد.

به یَک ضربی از خواب وَرخواستُمُ هَموجور تا پایِ تلفن خودُم رِ کِشال دادُمُ گوشی رِ وَرداشتُم. تا وَرداشتُم نَنَم از اووَرِ خطّ داد زد که بِچِّگه وَخِز بیا آقات رِ بُبر مَریضخِنه که واز ناخوش احوال رِفته. اولِش فِکِر کِردُم قلبِش گیریفته یا سکته زده ولی وَختی رسیدُم اونجه مِبینُم روم به دیفال معدش بهم رِخته یُ انگار که یَک قوربَغه تو شیکمِش به جُل جُل افتِده بِشه، دِلِش تُو مُخورِیُ آقامَم از درد پال پالَک مِزِنه. وَختی بُردُمِش به مَریضخِنه یُ دکتره یَک ماینَش کِرد، گفتِگ یَرِگه مَگِر امروز چی خوردی؟ نَنَم پِرّید تو اتاقُ گفتِگ جونُمَّرگرِفته کِلّه صُب رفت تِنهایی کِلّه پاچه خوردُ ظهرَم که هَمسِدَما شُله مِداد رَفت یَک دُول شُله گیریفتُ وازَم تِنهایی هَمَّشایِ خوردُ عصریَم یَک عالم تخمه یُ شِرِنی خوردُ شبیَم چارتا تُخُم مرغ بِرِیِ خودِش خَگینه کِردُ خوردِگ. دکترِیَم خِندیدُ گفتِگ حالا که ایقذَر پُرخوری کِردی، یَکچنروزی بایِست اینجه بِشیُ فِقط آب سُرُم بُخوری.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم بِرِیِ چی باایکه ایقذَرَم مِگَن کیلیتِ دَرِ هَمّه یِ مِریضیا پُرخوری کِردنِ ولی وازَم پُرخوری بِریِ ما مردم یَک تفریح رِفته یُ فِکِر مُکُنِم معدَما یَک پاچالِ که هرچی بیشتر توش غِذا لوکّه کُنِم برنده تَر مِرِم؟!

شرق: پخش‌ وپلا کردن پایتخت

ما معتقدیم باید پایتخت را خُرد کنیم چراکه غم‌انگیزترین نقشه، نقشه راه‌های ریلی، هوایی و جاده‌ای ایران است که خلاصه‌ش این است که هر کی بخواهد برود هر کجا ناچار باید بیاید تهران. البته نیازی نیست اشاره کنیم که سروته همه‌چیز از مسایل درمانی تا اقتصادی و فرهنگی و... همش به تهران می‌رسد و اصولا هیچ‌کسی هیچ‌جای دیگری کاری هم بخواهد بکند نمی‌تواند بکند چون ابزار کار و بازار کارش در تهران است. اما پیشنهاد ما چیست؟

ما می‌گوییم پایتخت را خرده‌خرده کنیم. یعنی وزارت اقتصاد را بدهیم دست اصفهانی‌ها. اینطوری ممکن است کمی گرسنگی بکشیم اما خیالمان راحت است که حساب بانکی‌مان همیشه پرپول است. وزارت فرهنگ و هنر را بدهیم دست شیرازی‌ها که دوباره بتغزلیم و بلغزیم کنار رکن‌آباد البته با این اوضاع که عملا همه بیکاریم، می‌توان وزارت کار را هم سپرد دست شیرازی‌ها.

کارهای عمرانی را بسپاریم دست استان‌های مرکزی که کار را دوروزه جمعش کنند. وزارت نفت را هم بسپاریم دست یزدی‌ها، اینطوری یک چکه نفت هم از دستمان نمی‌چکد و منابعمان نه‌تنها هدر نمی‌شود، حتی استفاده هم نمی‌شود و نو می‌ماند. همه فعالیت‌های ورزشی را هم بفرستیم جزیره کیش.

چون اکثرا اهل حرکات نمایشی هستند و جزیره کیش هم نمایشگاه بزرگی محسوب می‌شود. برای شهرهای دیگر هم بعد نسخه می‌پیچیم. اما تهران را چی‌کار کنیم؟ هیچی. وقتی وزارتخانه‌ها برود توی شهرهای دیگر، کارها هم در کشور پخش می‌شود و پایتخت هم پخش‌وپلا.

بعد همه می‌روند سر کاروبارشان و تهران خلوت می‌شود. در این صورت تهران را می‌توانیم تبدیل کنیم به موزه عبرت. تا همه بیایند تماشا و درس عبرت بگیرند که لقمان‌وار چه‌کار نباید بکنند که به تهران نکشند و عاقبت‌به‌خیر بشوند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها