نگاهی به 3 فیلم تلویزیونی که هفته گذشته از شبکه‌های مختلف سیما روی آنتن رفت

باورپذیری؛ پاشنه آشیل تله‌فیلم‌ها

هفته گذشته چند فیلم تلویزیونی از شبکه‌های مختلف سیما پخش شد، بویژه در آثاری که روز پانزدهم آذر روی آنتن رفت، فضای تلخ حاکم بر قصه جلب توجه می‌کرد. هرچند برخی فیلم‌های تلویزیونی که روی آنتن شبکه‌های تلویزیونی می‌روند، نه فضای تلخ‌شان تاثیرگذار است و نه پایان شادشان باورپذیر! به عبارتی دیگر، سازنده این فیلم‌های تلویزیونی تلاش کرده‌اند دردهای جامعه را به تصویر بکشند و در پایان همه چیز را ختم به خیر کنند تا کارشان امیدبخش جلوه کند، حتی اگر کاملا تصنعی و غیرقابل باور باشد.
کد خبر: ۶۲۵۷۹۳

***

صدای پای باران: این فیلم تلویزیونی به کارگردانی محمد حمزه‌ای و تهیه‌کنندگی کامران مجیدی جمعه پانزدهم آذر ساعت 14 و 50 دقیقه از شبکه یک سیما روی آنتن رفت و بهار کاتوزی، سینا سعیدیان، احسان امانی و مریم بوبانی بازیگران آن بودند.

«صدای پای باران»، داستان زن جوانی به نام لیلاست که در یک سانحه رانندگی که به دلیل خواب‌آلود بودن همسرش، رضا رخ داده، شنوایی خود را از دست می‌دهد. او که رضا را مقصر این ماجرا می‌داند و از طرفی احساس می‌کند مانع خوشبختی او شده است، خود را در خانه حبس می‌کند و توانایی حرف زدن را از دست می‌دهد. رضا همه تلاشش را می‌کند تا لیلا را به زندگی برگرداند، اما...

ایراد اساسی این فیلمنامه که توسط بهار کاتوزی، بازیگر نقش لیلا، نوشته شده، داده‌های داستانی در فیلمنامه است، به گونه‌ای که تا 20 دقیقه اول این تله‌فیلم، موضوع آن روی رابطه رضا و مادرش با بازی سینا سعیدیان و مریم بوبانی می‌چرخد و چنین برداشت می‌شود که مضمون فیلم درباره مادری است که از سر وابستگی زیاد به پسرش نمی‌تواند استقلال او را بپذیرد و با دلواپسی‌های مدام مانع می‌شود پسر متاهلش به زندگی زناشویی خود برسد. اگرچه هر از گاهی، نامی از لیلا به میان می‌آید که گویا مشکلی دارد، اما این مشکل هرگز عنوان نمی‌شود و چنین به نظر می‌رسد که او نازاست و حاضر به درمان نیست.

در بخش اول داستان که با حضور شخصیت مرد قصه آن را دنبال می‌کنیم، هرگز کاراکتر لیلا دیده نمی‌شود؛ اما در متن، دلیلی برای نشان ندادن چهره شخصیت اصلی داستان وجود ندارد. در ادامه برای معرفی لیلا با یک کات بسیار بد و در یک قاب ناهمگون و نورپردازی غیرمنطقی، وارد اتاق لیلا می‌شویم و باز هم رضا را تنها در این نما می‌بینیم، در حالی که با لیلا حرف می‌زند و سعی می‌کند نظر همسرش را به خود جلب کند. در این زمینه، اگر هم مقصود کارگردان از به تعویق انداختن حضور لیلا، ایجاد تعلیق برای مخاطب باشد، این ایده از هر جهت ناکارآمد است، چون اول از همه، لیلا هرگز تعریف نمی‌شود که مخاطب بخواهد او را ببیند یا نه و دوم این که این تعلیق، ضرورتی ندارد و هیچ کمکی به داستان نمی‌کند.

در بخش دوم، داستان را با شخصیت لیلا دنبال می‌کنیم که این بخش، به دلیل بازی نسبتا بهتر بهار کاتوزی و چون مخاطب با اوج و فرودهای داستانی بیشتری همراه می‌شود، جذاب‌تر و قابل تحمل‌تر از بخش اول تله‌فیلم است. گرچه در این بخش هم، در نشان دادن ناشنوایی او، چند ایراد وجود دارد.

***

دیدار در سپیده‌دم: این فیلم که جمعه گذشته ساعت 17 و 30 دقیقه از شبکه دو پخش شد، به تهیه‌کنندگی محمدرضا ایزدی یکتا و کارگردانی مجید جوانمرد ساخته شده و کیهان ملکی، فقیهه سلطانی، رامتین خداپناهی، حسین معلومی و زهره صفوی در آن بازی کرده‌اند.

«دیدار در سپیده‌دم» داستان پسر نوجوانی به نام اسماعیل است که به اتهام سرقت و قتل مادربزرگش در کانون اصلاح و تربیت به سر می‌برد. حمید مربی، مددکار کانون که خود در نوجوانی یکی از مددجوهای آنجا بوده، سعی می‌کند به اسماعیل کمک کند و پرونده او را به سرانجام برساند. اسماعیل همواره ادعا می‌کند او فقط برای سرقت وارد خانه مادربزرگش شده، ولی اقدام به قتل کار شریکش هومن بوده است. هومن که مجدد به جرم سرقت و اقدام به قتل بازداشت شده است، به قتل مادربزرگ اسماعیل اعتراف می‌کند. اسماعیل که دچار عذاب وجدان شده است، برای روشن شدن حقیقت ماجرا، زبان به اعتراف باز می‌کند.

این فیلم که نسبت به فیلم اول، سوژه داستانی خود را کامل‌تر مورد بررسی قرار داده، از بازی‌های خود لطمه خورده است. بازیگران نوجوان این فیلم (البته بجز بازیگر نقش هومن) موقعیت خود را بدرستی درک نمی‌کنند و بازی‌های اغراق‌آمیز و کم‌عمقی دارند. از طرفی اگرچه اسماعیل شخصیت اصلی داستان دچار خطا و در نهایت تحول می‌شود، اما بیشتر از او مددکار کانون، کیهان ملکی بار حسی این اوج و فرودها را در بازی خود نمایش می‌دهد. مددکاری در کانون اصلاح و تربیت، علاوه بر انسانی احساساتی شخصیتی محکم، مقاوم و البته منطقی را در ذهن متبادر می‌کند، اما در بازی کیهان ملکی آنچه بیشتر به چشم می‌آید، احساسات غلو شده است که بعد پشتوانه بودن او را زیر سوال می‌برد.

***

خواب یک ستاره: این فیلم تلویزیونی که جمعه پانزدهم آذر از شبکه دو سیما ساعت 24 پخش شد، به کارگردانی محسن عظیمی‌نیا و تهیه‌کنندگی علی‌اصغر حجازی ساخته شده و بازیگرانی مانند عبدالرضا اکبری، مهشید افشارزاده، حسین پهلوان‌زاده، سولماز آقمقانی، داریوش مودبیان و مریم سرمدی در آن ایفای نقش کرده‌اند.

«خواب یک ستاره»، ماجرای دختر نخبه‌ای به نام میناست که همه تلاشش را برای موفقیت در المپیاد شیمی می‌کند تا بازهم مقام اولی برسد، اما به دلیل بیماری حاد خونی از شرکت در المپیاد جا می‌ماند. تنها راه نجات او پیوند مغز استخوان از خواهر یا برادر تنی است. در ادامه مشخص می‌شود او فرزندخوانده پدر و مادرش است و در زمان جنگ توسط زن فالگیری از مادر واقعی‌اش دزدیده شده و...

اولین معضل این فیلم تلویزیونی که از تولیدات گروه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است، نداشتن یک ایده و طرح واحد است. خواب یک ستاره، هم ماجرای نخبگی شخصیت اصلی و هم ماجرای فرزندخواندگی و انتقال بیماری خونی از یک مادر به فرزندش را با یک حجم و بار مشترک ارائه می‌کند و فیلمنامه‌نویس یک موضوع را در حاشیه دیگری قرار نمی‌دهد؛ در حالی که هر کدام از این دو موضوع در قالب یک فیلم تلویزیونی، به تنهایی می‌تواند سوژه اصلی فیلم باشد. به همین دلیل، زمان منطقی این فیلم تلویزیونی بسیار طولانی به نظر می‌رسد و از طرفی، این پراکندگی محتوایی که فقط به بهانه مینا کنار هم گرد آمده‌اند، ذهن مخاطب را پراکنده و مغشوش می‌کند.

نمونه دیگر تشتت موضوعی در خواب یک ستاره، شروع این فیلم تلویزیونی است. این فیلم با دزدیده شدن کیف مادرخوانده مینا شروع می‌شود. سکانس آغازین یک فیلم اهمیت زیادی از نظر فضاسازی برای ادامه فیلم دارد، اما اینجا کیف دزدیده شده و دزد ناکام و نادم به داستانی فرعی تبدیل شده که هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند و تنها می‌کوشد ذهن مخاطب را از مسیر اصلی داستان منحرف کند.

خواب یک ستاره، در مجموع هسته مرکزی و دقیق داستانی ندارد و ایده آن در شکل فعلی، بیشتر از این‌که مناسب یک فیلم تلویزیونی 90 دقیقه‌ای باشد، برای ساخت یک سریال مناسب است.

مریم رها

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها