خبرگزاری فارس در گزارش تصویری «خاکسپاری مرحوم پروفسور کاظم معتمدنژاد»، عکسی از پیکر آن مرحوم در قبر در زمان اجرای مراسم تلقین توسط برادر ایشان منتشر کرده است.انتشار چنین عکسی که در عرف رسانهای تجاوز به حریم خصوصی افراد تلقی میشود موجب تعجب روزنامهنگاران و اهالی رسانه کشور و همچنین جریحهدار شدن احساسات خانواده آن مرحوم به ویژه تنها پسر ایشان شده است.
وجود مطبوعات و رسانههای آزاد در هر جامعهای، یکی از نشانههای رشد یک ملت است و این رسانهها در ارتقا فرهنگ آن ملت نقش مهمی دارند. این تاثیر و تاثر متقابل است و رسانه و جامعه از یکدیگر میآموزند که چگونه عمل کنند. اگر در هر یک از این دو سو مشکلی باشد، دیگری نیز آن را به نحوی منعکس میکند. اما رسانهها بیش از جامعه سهم آشکاری در این میان دارند.
کمی دقیقتر نگاه کنیم؛ اگر در جامعهای بیاخلاقی رواج پیدا کند، هر رسانهای با توجه به اولویتهای کاری و تصمیم مسوولان، آن مساله را مد نظر قرار میدهد و حتی یک رسانه قادر است از مشکلی که قشر اندکی از جامعه را در بر گرفته در نگاه مخاطبان کوهی همهگیر بسازد. در حالی که اگر مشکل در جامعه همهگیر شود، رسانه ناچار میشود تا آن را نادیده نگیرد و به آن اعتنا کند. سهم و قدرت رسانه در چنین حالتی بیشتر دیده میشود.
اخلاق چیست و چه رسانهای اخلاقی است؟ عمل اخلاقی بر اساس مفهوم خدا یا انسان تعریف میشود؟ آیا اخلاق امری بینالمللی است یا بسته به هر جامعهای متفاوت از جامعه دیگر است؟ انعکاس خشونت یا فساد اخلاقی افراد مشهور در رسانه یک امر اخلاقی است؟ بازتاب افراد در زمان و مکان خصوصیشان امری اخلاقی است؟ آیا اخلاق حرفهای و اخلاق به مفهوم عام، مصادیق مشابهی دارند؟
به اعتقاد اکثر صاحب نظران حوزه رسانه، اخلاق رسانهای اگر چه تابع اصول و قواعدی کلی و جهانشمول است، اما به سبب ریشه گرفتن آن از مجموعه ارزشهای جامعه، میتواند از جامعه و فرهنگی به دیگری متفاوت و متغیر باشد. از این رو تدوین اصول کلی اخلاق رسانهای به سادگی تدوین قواعد کلی حقوق رسانهها نیست و در هر فرهنگ و جامعهای، تعاریف و محدودیتهای خاص خود را دارد.
همه این پرسشها سالهاست که موضوع کار فیلسوفان اخلاق است. روز جهانی اخلاق رسانهای، کتابها، همایشها، نشستها، مقالهها و مراکز رسانهای نیز برای کشف معنا و حدود اخلاق رسانهای تلاش کردهاند. اما هنوز در عمل گاه شاهد بیاخلاقی و یا عمل مخالف اخلاق در رسانهها هستیم. پروفسور کاظم معتمدنژاد، پدر علوم ارتباطات بود و هست و این روزها رسانهها از تلاش او و حتی منش و اخلاقش بسیار گفتهاند. مردی که به اعتقاد بسیاری از اهالی رسانه مرد اخلاق و تواضع و انسانیت بود اما در حق خود بی اخلاقیهای زیادی را تحمل کرد.
او اکنون درگذشته است و همه رسانهایها غصهدار و به دنبال زنده نگه داشتن یاد و نام و کارهای او هستند و هر رسانهای به دنبال پیشی گرفتن در ادای دین به اوست. در میان این تلاشها عکاسان نیز از مراسم تشییع، تدفین و عزاداری برای او کم نگذاشتهاند اما یک عکس، خانواده را داغدار و جامعه رسانهای را به اعتراض کشانده است. تصویری از چهره پدر علوم ارتباطات در زمان تلقین در قبر، قلب خانواده و دوستداران او را جریحهدار کرده است و بار دیگر این پرسش را در برابر اهالی رسانه گذاشته است که عکاسی و انتشار تصاویر از حریم خصوصی تا چه اندازه مجاز است؟
انتشار تصاویر از آیین عزاداری، تدفین و تلقین و یا جسدهای بیجان انسانها، اخلاقی است؟ چه کسی اجازه انتشار این تصاویر را میتواند به یک رسانه بدهد؟ چه کسی اجازه انتشار این تصاویر را میتواند به یک رسانه بدهد؟
معتمدنژاد اعتقاد داشت که هدف خبر و خبرنگاری، خدمت به مردم و انسانیت است و انتشار مسوولانهی آن امری مهم در اخلاق حرفهای است. اما امروز پس از مرگ او، عمل به آموزههایش سهل ممتنع است. شاید این عکس، تلنگری برای تفکر و تامل دوباره درباره مفهوم اخلاق رسانهای و آموزههای دکتر معتمدنژاد باشد. برای یافتن پاسخی به این پرسشها، نظر برخی از عکاسان خبری را که هر روز با این مسائل دست و پنجه نرم میکنند، جویا شدهایم که در ادامه میخوانید:
جمشید بایرامی:
وقتی این عکس را دیدم شوکه شدم، به این دلیل که من فکر میکنم پوشش مراسم تشییع جنازه، باید از طریق عکسهای مراسم، استقبال مردم، مشایعت و تسلیتگوییشان تهیه شود، که خوب و بدون مشکل است. اما برای مثال به داخل قبر رفتن و عکس گرفتن، جزء حریم خصوصی افراد است و طبیعتاً حق اعتراض برای خانوادۀ متوفی وجود دارد، ما نباید کاری کنیم که موجب ناراحتی بیشتر خانوادۀ عزادار شویم. اساساً خود عکاس نباید این عکس را منتشر کند، اصلاً انتشار این عکس چه دستاوردی دارد؟ این موضوعی است که خود ما باید درک کنیم که این کار را نکنیم و اگر خواستیم این کار را بکنیم اجازه بگیریم.
طبیعتاً خانوادۀ مرحوم نیز اجازه نمیدهند. پس چه بهتر که عکس را منتشر نکنیم و حتی برای گرفتن اجازه هم اقدام نکنیم چون اساساً انتشار این عکس چه چیزی را میخواهد نشان دهد؟ چه کمکی به کدام بخش جامعه میکند که ما بخواهیم از قبر و کفن نشان دهیم؟ راه مقابله برای تکرار نشدن این اتفاقات این است که دبیران مؤسسه و خود عکاسان به این درک برسند که این چنین عکسهایی را نگیرند. وظیفۀ عکاس، عکس گرفتن است اما هر عکسی را نباید منتشر کند. به جای انتشار میتوانند عکس را به خانوادۀ مرحوم تحویل بدهند و در نهایت باید این حرمت را برای آن خانواده قائل شوند چون این حق و حقوق آن خانواده است.
مثلاً قبلاً تایپیست یا کارمند بودند و حال یکی از بستگان و نزدیکانشان سایت یا نشریه راه انداختهاند و آنها مشغول به کار عکاسی شدهاند و قواعد را اصلاً نمیشناسند و فکر میکند اگر از جنازۀ فرد مشهوری عکس بگیرند هنر کردهاند! |
حجت سپهوند:
مراسم عزاداری اساساً جنبۀ خصوصی دارد. وقتی جنبه عمومی پیدا میکند مثل زلزله، تصادفات و خیلی اتفاقهای دیگر، چون بحث رسانه است و پوشش مراسم این چنینی جزئی از خبر محسوب میشود، در نتیجه رسانه برای پوشش مراسم عکسهایی را منتشر میکند. البته باز هم نباید عکسهایی با نمای بسته از فردی خاص تهیه شود، باید به نماهای عمومیتر پرداخته شود. بخش عمدۀ این موضوع فرهنگی است.
باید توجه داشت فرهنگ هر جامعهای میپذیرد که تصویر منتشر شود یا نه. و گرنه زمانی که موضوعی رسانهای میشود تمام بخشهای آن مورد توجه رسانه قرار میگیرد و برای نماهای معمول و عادی در مراسم افرادی که به هر علتی رسانهای شده اجازۀ قبل از انتشار لازم نیست اما مسائل اخلاقی باید توسط عکاس رعایت شود و اگر کسی به طور خاص خواستار پخش نشدن چهره یا عکس خاصی از خود باشد عکاس باید به آن توجه کند. گاهی پخش عکس جسد یا جنازه نیز توجیه رسانهای دارد، مثلاً وقتی حادثه ای ناگوار رخ داده است، انتشار عکسی موجب تأثیرگذاری برای کمکرسانی میشود و نشاندهندۀ عمق فاجعه است، مثل زلزلۀ بم که عکسهای این واقعه در همان ساعات اولیه باعث شد بسیاری از کشورهای دنیا برای کمک اقدام کنند. البته در این حالات نیز عکس به لحاظ حرفهای باید قوی باشد و نباید استفادۀ ابزاری از تصاویر موجود بکند بلکه باید نشاندهنده عمق فاجعه باشد.
اما این روزها به علت گسترش تعداد سایتها و مراکز خبری در ایران، برای گسترش مخاطب به هر عکسی متوسل میشوند که این کار حرفهای نیست. این تعدد در ایران به شکل نوعی آفت درآمده است و در هیچ جای دنیا شاهد چنین تکثری نیستیم که این همه سایت، با کادری گمنام و نامشخص فعالیت کنند. مگر ما چند عکاس حرفهای در کل کشور و به طور خاص تهران داریم؟ از طرف دیگر بسیاری از عکاسانی که برای این مراکز عکاسی میکنند اصلاً حرفهای نیستند. مثلاً قبلاً تایپیست یا کارمند بودند و حال یکی از بستگان و نزدیکانشان سایت یا نشریه راه انداختهاند و آنها مشغول به کار عکاسی شدهاند و قواعد را اصلاً نمیشناسند و فکر میکند اگر از جنازۀ فرد مشهوری عکس بگیرند هنر کردهاند! در حالی که قرار نیست این اتفاق بیفتد، ما تا به حال این همه مراسم تشییع جنازه داشتهایم در کدام یک از آنها این اتفاق افتاده است؟ اینها همه به علت ذوقزدگی و حرفهای نبودن عکاس است و رسانۀ این عکاس که عکس را منتشر میکند هم حرفهای نیست و به نظر من باید میزگردی با خود همان خبرگزاری یا سایت برپا شود و علت انتشار این عکس را توضیح دهند. من اصلاً با نشر عکسهای این چنینی موافق نیستم، زیرا هیچ لزوم و فایدهای ندارد و پوشش این مراسم باید محترمانه و با عکسهای رایج و معمول صورت گیرد.
محمدرضا شاهرخی نژاد:
به نظر من کسب اجازه قبل از انتشار از اقوام مرحوم صد در صد لازم است، در چند سال گذشته، یک حرکت زنندهای بین عکاسان رایج شده و آن عکسبرداری از جنازه است. شما کافی است به بیست، سی سال گذشته رجوع کنید و ببینید که کدام عکاس حرفهای و به نام این چنین عکسهایی در آرشیو خود دارد؟ از زمانی که روزنامهها و خبرگزاریها زیاد شدند و به تبع آن دوربین دیجیتال، یک سری را به جای عکاس دوربین به دست کرده است، این اتفاق رخ میدهد، من در مراسمی این چنین گاهی واقعاً تعجب میکنم که این جوانان تازه کار واقعاً دارند از چه چیز عکاسی میکنند؟ و آیا اگر این اتفاق برعکس باشد، مثلاً برای اقوام خودشان این چنین اتفاقی بیفتد، کسی دوست دارد که از جنازه پدرش عکاسی و عکسی منتشر شود؟ به نظر من اخلاق فتوژورنالیسم در ایران از بین رفته است و دیگر وجود ندارد! اصلاً از بحث اخلاق که بگذریم، این عکس چه کاربردی دارد؟ متأسفانه دبیران سرویس عکس و کسانی که باید نظارت داشته باشند- نمیگویم فیلتر کنند- و بر خروجیهای عکس نظارت کنند، اصلاً سواد لازم را ندارند تا بتوانند عکاسشان را توجیه کنند که هر عکس باید کاربرد داشته باشد و من واقعاً برای عکاسی که این چنین عکسی را می گیرد متأسفم.
مهدی قاسمی:
این مسائل ریشه در فرهنگ دارد. در کشورهای غربی این حساسیتها در مراسمهای تشیع جنازه وجود ندارد و نگرانی هم از بابت اینکه جنازه فرد تازه گذشته دیده شود، وجود ندارد. چراکه آنها تشیع جنازه را به صورت دیگری انجام میدهند و حتی فرد فوت شده را آرایش میکنند و لباس مرتب میپوشانند و ایرادی هم در دیده شدن او وجود ندارد. ولی اصولاً این طور مطرح میشود که تصویری را که از یک فرد وجود دارد، نباید خراب کرد. به طور مثال شخصیتی که نقش سوپرمن را در سینما بازی میکرد، در اواخر عمر خود معلول شد و روی ویلچر مینشست و به طرز ناراحتکنندهای در گذشت. اما حتی از حالت روی ویلچر نشستن او هم تصویر خیلی کمی موجود است تا تصویر آن فرد برای مخاطبانش به هم نریزد. البته شاید بنده هم چنین عکسهایی وقتی که جوان بودم و هیجانات کار بر من غالب میشد گرفته باشم، ولی اگرچنین عکسهایی هم داشته باشم خودم هم رغبتی برای دیدن آن ندارم چه برسد به اینکه از مردم بخواهم آن را ببینند چراکه این عکسها نه تاثیری در کار من دارد و نه اطلاعرسانی خاصی در آن هست که بخواهم آن را منتشر کنم. حتی برای شخصی که از دنیا رفته هم باید حریم خصوصی و حریم شخصی قائل شویم. این لحظه شخصی فرد بزرگی است که تا چند روز گذشته کنار ما بوده و حالا در گذشته است و ما باید به آن احترام بگذاریم. البته من معتقد به اجازه گرفتن عکاس برای گرفتن عکس از خانواده فرد در گذشته نیستم چراکه وقتی فردی با این شهرت فوت میکند، خانواده و اطرافیان او میدانند که مراسم او شلوغ خواهد شد و عکاسان میآیند. بنابراین باید یک نفر را مسئول این کار بکنند که وقتی لحظات آخر میخواهند با پدر بزرگوارشان خداحافظی و وداع کنند کسی عکس نگیرد و حتی این مساله میتوانست با عکاسان هم در میان گذاشته شود و اگر چنین میشد قطعاً هیچ عکاسی از این لحظه عکس نمیگرفت.
محسن سجادی:
برای این مساله تعریفی در شاخههای عکاسی در کشور ما وجود ندارد. در حال حاضر چند سالی است که این مساله باب شده است و گرایش عکاسی خبری در دانشگاه به وجود آمده اما قبل از این، فارغالتحصیلان عکاسی فقط در طول ترمهای تحصیلی خود عکاسی پرتره، مستند و خبری و ... را میآموختند و تا مقطع فوقلیسانس هم همین طور ادامه مییافت.
در حال حاضر، دورهای برای اینکه فرد عکاسی مجالس، مستند و ... را یاد بگیرد وجود ندارد. من خودم با رجوع به تجربیات شخصی هموارهشان مجلس را رعایت میکنم و سعی میکنم با تکاپو و جنب و جوش زیاد حس و حال افراد حاضر در مجلس را بر هم نزنم. چه عزاداری مربوط به امام حسین (ع) و چه مربوط به افراد عادی باشد. البته عکس باید گرفته شود اما در زمینه اینکه در سایتهای اجتماعی و رسانهها انتشار عمومی پیدا کند یا نه، بسته به شخصیت خود عکاس دارد.
اما معمولاً توصیه میشود، عکسهای منتشر شده طوری نباید باشد که موجب ناراحتی و آزردگی خاطر نزدیکان متوفی شود زیرا بعضی عکسها طوری است که افراد از شکل و فرم آنها ناراحت میشوند و تصویر ناخوشایندی را از فرد در گذشته به ما میدهد که معمولاً دوست نداریم ببینیم و چهره شیرین آن فرد را در ذهن به هم میریزد. بهتر این است که اگر عکس حالت خاصی دارد و ممکن است افراد از انتشار آن ناراحت شوند عکاس با خانواده متوفی تماس بگیرد و آنها را در جریان قرار دهد. اما به طور کلی در مراسم فوت افراد مشهور همه میدانند که افراد مختلف حضور پیدا میکنند، بنابراین اگر میخواهند در شرایطی عکس گرفته نشود باید اعلام کنند و گر نه روال معمول این است که اجازه عکاسی میدهند. مگر اینکه منع قانونی داشته باشد.
حسن غفاری:
این مساله را به چند صورت میتوان بررسی و در مورد آن صحبت کرد؛ یک اینکه این عکس در یکی از خبرگزاریهای با سابقه ایران منتشر شده، اما متاسفانه خیلی از اوقات به جای اینکه مسئولیت خبررسانی را عهدهدار شود، به جریانسازی میپردازد و این نوع گرایش حتی در انتخاب عکسها هم میتواند در قالب خروجیهای این چنینی خود را نشان دهد.
واقعیت این است که ما باید برای عکاسی یک حرمت و حریمی را بشناسیم و به آن قائل باشیم و محدوده کاری خود را بشناسیم، ما تا چه حد میتوانیم به موضوع نزدیک شویم؟ و تا چه حد تصویری را که تهیه میکنیم میتوانیم منتشر کنیم؟ اینها مسائلی است که یک عکاس باید بداند و اینکه عکس اطلاعات خاص و منحصر به فردی به بیننده میدهد یا صرفاً وارد شدن به حریم خصوصی افراد است؟ حالا فرض اینکه عکاس باید این عکس را میگرفته آیا باید در این زمان منتشر میشده؟
اینجاست که باید برای دبیر عکس و مسئولان این خبرگزاری دچار نگرانی شد. ما معمولاً چنین عکسهایی رو از قدیسان، شخصیتهای معنوی و مذهبی برجسته تهیه میکنیم، آن هم برای نشان دادن حالت روحانی، معنویت و ارتباط عاطفی آن لحظه هم گسسته نمیشود و پایدار است و موجود. ولی این اتفاق برای همه اشخاص نباید بیفتد، ما نباید دوربین خود را تا این مرز ببریم، به نظر من باید یک تجدید نظری در مرحله انتشار شود، نه اینکه دچار نوعی خودسانسوری شویم، باید حریمها و حدودها را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم و در هر صورت هرچند یک فرد (معتمد نژاد) یک چهره ملی و بین المللی باشد ولی محدوده خصوصی و دایره عاطفی خانوادگی او که بینالمللی نیست! ما باید برای این محدوده احترام قائل باشیم و انتشار عکسی که برهمزننده این موضوع باشد کار اشتباهی است.
اصلاً در مرحله بعد این عکس دردآور است و دلیلی ندارد که ما فضای ذهنی و حافظه تصویری جامعه را به درد بیاوریم، جامعه احتیاج به امید و نشاط دارد و کار باید در حد اطلاعرسانی و پرداختن به فعالیتهای ارزنده افراد مشهور باشد. در آخر من پیشنهاد میکنم به کسانی که دوست دارند این همه به موضوع نزدیک شودند، موقعی که افراد زنده هستند با اجازه خودشان به آنها و زندگیشان بپردازند.(شفقنا)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد