مسئولان جمهوری آذربایجان میگویند این بازی در دنیا در حال نابودی است؛ در حالی که نهتنها فدراسیونی فعال در ایران برای این بازی وجود دارد بلکه قدمت این بازی در کشور ما به سالهای بسیار دور نسبت به تاریخچه آن در جمهوری آذربایجان برمیگردد.
برخی این سیاست پارسیزدایی آذربایجان را دلیلی میدانند در شیطنت آنها برای جداییطلبیشان، برخی این کار را شأن و منزلت بخشیدن واهی این کشور به خود به واسطه میراث دیگران میدانند، اما چیزی که روشن است این که ثبت پرونده چوگان در فهرست میراث ناملموس یونسکو به نام کشور آذربایجان نافی ثبت این پرونده از سوی ایران در یونسکو نخواهد بود و ما میتوانیم پرونده ثبت جهانی بازی چوگان را سالهای آینده به نفع کشور خودمان برای یونسکو ارسال کنیم، چراکه قواعد ثبت میراث ناملموس مانند میراث ملموس محدود و مختص شرایط زمانی و مکانی خاص نیست.
از طرف دیگر عدهای بر این باورند که وقتی برای مدیران میراث این موضوع از اهمیت چندانی برخوردار نیست، چرا باید به آذربایجان اعتراض کرد که در راستای حفظ این بازی سعی در ثبت آن دارد. کشیده شدن این موضوع به افکار عمومی هم از نکات قابل توجه است و بیش از هر چیز برخی از خصلتهای ویژه ایرانیان را نشان میدهد. این که تا چند ماه پیش کسی از سرنوشت چوگان اطلاعی نداشت و این روزها رانندههای تاکسی هم از کمپینهای اعتراض علیه این تصمیم میگویند. گمانهزنی و دلایل این اتفاق به کنار، چیزی که معلوم است این که مسئولان میراث فرهنگی ایران دومین نبرد را به آذربایجان باختهاند، اولین آن ثبت ساز «تار» به نام این کشور بود که خیلی زود هم فراموش شد و حالا چوگان را به نام آذربایجانیها میشناسند.
همین روزها زمزمههایی مبنی بر ثبت بادگیرهای ایرانی از سوی اماراتیها به گوش میرسد یا مدتهاست که نقاشی قهوهخانهای در خطر دزدیده شدن است، شاید بهتر باشد حالا که اقدامات اداری کند است به جای جمع کردن امضا و اعتراض به یونسکو، کمپینی تشکیل بدهیم و شاهکار معماری ایران و نقاشی قهوهخانهای را ثبت کنیم تا بعدها حسرت این غفلتمان را نخوریم. / ضمیمه چمدان
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد