به جستجوی داخل آن پرداخت، وسایلش را جمع کرد و به حمید که همانطور ساکت گوشهای ایستاده بود، گفت: «سریع میرویم خانه و یکسری وسایل با خودمان میآوریم تا ماشین را روشن کنیم.»
دو مرد لحظاتی بعد به راه افتادند. در حالی که هر دو در دل آرزو میکردند تا بازگشت آنها کسی خودرو را پیدا نکند و به راز آن دو پی نبرد.
آغاز تحقیقات
ماجرا با شکایت مرد میانسالی آغاز شد؛ زمانی که او به یکی از کلانتریهای استان لرستان رفت و از ناپدید شدن پسرش خبر داد. این مرد به پلیس گفت: «امروز صبح پسرم برای خرید از خانه خارج شد، اما با گذشت چند ساعت بازنگشت. چون ما باهم قرار گذاشته بودیم بیرون برویم دیرآمدن او کمی نگرانکننده بود. وقتی با تلفن همراهش تماش گرفتم تا علت تاخیرش را بپرسم، گوشی خاموش بود. همین مساله باعث شد بیشتر نگران شوم. چون او آدمی نبود که وقتی قرار میگذارد سر قرارش نیاید و از طرفی وقتی از خانه رفت، گفت تا یک ساعت دیگر برمیگردد. مطمئن هستم برای او حادثهای رخ داده است.»
تحقیقات پلیسی برای یافتن مرد جوان به نام شایان باتوجه به اظهارات پدرش آغاز شد.
جسدی در جنگل
عقربههای ساعت،2بعد از ظهر همان روز را نشان میداد که مردی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و از کشف جسدی خبر داد. با اعلام خبر بلافاصله اکیپی ویژه از کارآگاهان جنایی همراه متخصصان بررسی صحنه جرم و پزشکی قانونی راهی محل شدند. محل مورد نظر یکی از جنگلهای اطراف شهر بود.
آنها با حضور در محل حادثه با جسد نیمه سوخته مرد ناشناسی مواجه شدند. در بازرسی جسد- از آنجا که جنازه سوخته بود - هیچ مدرک شناسایی و هویتی به دست نیامد. متخصصان پزشکی قانونی در بررسیهای اولیه اعلام کردند جسد متعلق به مردی حدودا سی ساله است. از سویی باتوجه به نحوه قرار گرفتن جنازه، نبود آثار درگیری در محل و لکههای خون در صحنه،معلوم شد قتل در محل دیگری رخ داده است و عامل یا عاملان جنایت، پس از آنکه مرد جوان را به قتل رسانده، جنازه را به این محل انتقال داده و آن را به آتش کشیدهاند.
کارآگاهان جنایی در تحقیقات میدانی در چند کیلومتری محل حادثه موفق شدند خودروی پرایدی را پیدا کنند. احتمال داشت این خودرو با جنایت در ارتباط باشد به همین دلیل پلاک پراید استعلام و معلوم شد متعلق به زن جوانی به نام مینا است.
جنازه به دستور بازپرس ویژه قتل به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت اصلی مرگ مشخص شود. از سویی از مردی که جسد را پیدا کرده بود، تحقیقاتی صورت گرفت. او به ماموران گفت: «من جنگلبان یکی از جنگلهای اطراف هستم. در حال گشتزنی بودم که متوجه شیئی در لابهلای درختها شدم. کمی به شیء نزدیک شدم و دیدم جسد سوخته است. به نظرم میآمد جنازه متعلق به یک مرد باشد. این را از لباسها و کفشهایش تشخیص دادم، اما هیچ فرد دیگری را در این اطراف ندیدم و زمانی که به اینجا رسیدم از آتشسوزی خبری نبود.»
ردپای یک زن
کارآگاهان جنایی در نخستین گام به شناسایی هویت قربانی پرداختند و سراغ پروندههای مربوط به افراد مفقود شده رفتند. آنها در بررسیهای خود به پرونده فردی به نام شایان برخوردند که خانوادهاش ناپدید شدن او را گزارش کرده بودند و از آنجا که مشخصات شایان با جسد سوخته مشابه بود، از خانواده او درخواست کردند برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی مراجعه کنند. خانواده شایان با مراجعه به پزشکی قانونی هویت مقتول را شناسایی و تائید کردند جنازه متعلق به فرزندشان است.
از سویی، کارآگاهان جنایی سراغ مینا، صاحب خودروی پراید رفتند. مینا به عنوان تنها مظنون پرونده بازداشت و تحقیقات از او آغاز شد. زن جوان ابتدا منکر آشنایی با شایان شد، اما زمانیکه مدارک و شواهد پلیسی را پیش روی خود دید، لب به اعتراف گشود و گفت: «شوهرم 78 سال دارد و همین تفاوت سنی زیاد باعث اختلاف شدید بین ما شده بود. هیچکدام حرف همدیگر را نمیفهمیدم و مدام در خانه ما جنگ و دعوا بود. چند وقت پیش که برای خرید از خانه خارج شده بودم با پسر جوانی آشنا شدم. پسر جوان شایان نام داشت. او فقط سعی میکرد مرا به زندگی با همسرم امیدوار کند و اصلا قصد برقراری هیچ ارتباطی نداشت، اما مدتی قبل شوهرم از رابطه من و شایان باخبر شد و هر چه به او گفتم واقعا هیچ چیزی بین ما نیست او باور نکرد. شوهرم پایش را در یک کفش کرد که باید شایان را به خانه بکشی تا حقش را کف دستش بگذارم. التماسها و قسمهای من برای اثبات بیگناهی شایان بینتیجه بود. در نهایت به اصرار شوهرم با شایان قرار گذاشتم و از او خواستم به خانه ما بیاید. به او گفتم اتفاق بدی افتاده است و حتما باید تو را ببینم. پسر جوان از همه جا بیخبر به خانه آمد. شوهرم که از قبل منتظر او بود همراه یکی از دوستانش در منزل در کمین او نشست.»
مینا ادامه داد: به محض ورود شایان آنها با میلگرد به او حمله و او را خفه کردند. پس از جنایت، جسد شایان را داخل خودروی پرایدم گذاشتند و به خارج از شهر رفتند. وقتی شوهرم به خانه برگشت، گفت جسد را آتش زدهاند و هنگامیکه میخواستند به منزل برگردند، خودرویشان دچار نقص فنی شد و نتوانستند آن را روشن کنند. شوهرم همراه همدستش که حمید نام داشت هر چه تلاش کرده موفق به روشن کردن خودرو نشده بودند. از آنجا که میترسیدند فردی آنها را در آن اطراف ببیند، خودرو را رها کردند و به شهر آمدند تا با خودشان وسیلهای برای تعمیر خودرو بردارند. آنها هنوز از ماجرای پیدا شدن جسد خبر ندارند و قرار است ساعاتی دیگر سراغ خودرو بروند و آن را با خود بیاورند. متهم اصلی سعی داشت هر گونه ردی را در این جنایت از بین ببرد تا راز قتل شایان برای همیشه سر به مهر بماند، غافل از اینکه قبل از آن که او و همدستش اقدامی بکنند، همه چیز برملا شده است. با اعتراف زن جوان، تحقیقات برای دستگیری همسر وی و حمید ادامه یافت. سرهنگ دالوند، رئیس پلیس آگاهی استان لرستان در این باره میگوید: شوهر مینا در کمتر از دو ساعت، در حالی که تصور نمیکرد شناسایی شده باشد، دستگیر شد. مرد مسن ابتدا منکر هر گونه جرمی بود و ادعا میکرد تا به حال شایان را ندیده است، اما زمانی که با همسرش مواجه شد و در مقابل مدارک و شواهد کارآگاهان جنایی قرار گرفت سرانجام به قتل شایان با همدستی مردی جوان اعتراف کرد. این مقام انتظامی ادامه میدهد: همدست متهم اصلی نیز بلافاصله دستگیر شد. متهمان این پرونده قبل از ساعت 4 صبح به جنایت اعتراف کردند و راز این قتل در کمتر از 24 ساعت برملا شد و عاملان آن دستگیر و روانه بازداشتگاه شدند. / ضمیمه تپش
مرجان رضایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد