مرد خیلی راحت دراز کشیده است روی کاناپه و روزنامه را باز کرده؛ اخبارهم از تلویزیون پخش می‌شود و از استکان چای کنارش روی میز عسلی بخار مطبوع و عطر خوشی برمی‌خیزد. کنار آن چند شیرینی خانگی است که همسرش با عشق آن را پخته و به طور ویژه آن را همراه عسل و دارچینی که رویش ریخته کنار چای گذاشته است.
کد خبر: ۵۹۹۹۹۳

دختر کوچولوی شش ساله آنها به آپارتمان مجاور نزد دوستش رفته و در خانه کسی نیست که به گردن مرد آویزان شود و برای هر سخنی اختلال ایجاد کند.

همه چیز مرتب و تمیز است و خانه از تمیزی برق می‌زند و یک شاخه عود لیمو هم در خانه می‌سوزد که فضا را سبک و پرانرژی می‌کند.

همه این زمینه‌چینی‌ها برای کاری است که مدت‌هاست انجامش غیرممکن می‌نماید. نیم ساعت مکالمه همراه با مفاهمه و بدون مشکل.

زن اما خیلی دلش را صابون زده و سعی کرده طبق توصیه‌های روان‌شناسان زمانی را انتخاب کند که مرد خسته و فکرش مشغول نباشد و هیچ چیز در خانه حواس او را پرت نکند.

بنابراین سخنانش را خیلی با احتیاط شروع می‌کند:

ـ عزیزم من از تو خیلی ممنونم که اینقدر برای من و بچه زحمت می‌کشی تا همه چیز مرتب باشد.

ـ اوهوممم... (مرد این را می‌گوید بدون این که وضع لمیدن خود را تغییر دهد یا حتی اپسیلونی به سمت زن برگردد و چشم از کاغذ روزنامه بردارد.)

ـ می‌دونی خیلی خوبه که تو اینقدر توی کارت موفق هستی...

ـ اما... (این را مرد همان طور که در همان وضع است می‌گوید، اما زن خودش را به آن راه می‌زند که قصدی نداشته و این اما را پاسخ نمی‌دهد)

ـ اما نداره که... تو خیلی موفقی و این مایه سربلندی منه.

ـ مرسی. شیرینی‌های خوشمزه و خانه تمیز تو هم مایه سربلندی منه. (زن که حس می‌کند مرد خام شده و می‌تواند حرفش را بزند با احتیاط ادامه می‌دهد)

ـ می‌گم بیا این آخر هفته از این شیرینی‌ها و کمی سمبوسه درست کنم بریم یه طرفی.

ـ مثلا کدوم طرف؟ (این را مرد در حالی که روزنامه را با غیظ به هم می‌فشارد و روی شیرینی‌ها می‌اندازد می‌گوید)

ـ خوب پارک جنگلی یا کنار دریاچه یا هر جا که تو بگی. منو بچه خیلی دلمان گرفته.

ـ حالا هر وقت که دلت گرفت باید منو رام کنی و برام زحمت بتراشی؟ من یک روز تعطیل دارم که خسته‌ام و می‌خواهم
هر​طور​ که دوست دارم بگذرانم. (مرد که دیگر حالا کاملا به سمت زن برگشته کنترل تلویزیون را برداشته و آن را خاموش می‌کند) می‌دانستم هر چیزی را که به طرز باور نکردنی خوب است ​نباید باور کرد. پس این کدبانوگری‌هایت برای این بود؟

ـ ببخشید؟! مگر تا حالا من شلخته بودم؟ چرا فقط فکر می‌کنی تو خسته‌ای و استراحت می‌خواهی. مگر من آدم نیستم؟ من هم استراحت می‌خواهم. اصلا روز تعطیل تو برای من هم تعطیل است و آخر هفته برای من هم کار تعطیل است. خودت می‌دانی و کارهای خانه! (زن این را می‌گوید و شیرینی‌ها را از روی میز برمی‌دارد در سطل آشغال آشپزخانه می‌ریزد و از همان موقع یک هفته قهر دیگر شروع می‌شود و یک مکالمه ناموفق دیگر به پایان می‌رسد.)

آیا شما هم تجربه یک مکالمه ناموفق را با همسرتان داشته‌اید و مثل این زوج مدت‌ها می‌گذرد یک صحبت درست و حسابی از آن نوع که با دوستان هم جنس خود می‌کنید با این دوست و شریک ناهمجنس که با او زندگی می‌کنید نداشته‌اید؟ بهتر است با ما این مطلب را ادامه دهید شاید برای یک مکالمه موثر بهتر از شیرینی‌های خانگی جواب دهد.

مشکلی نیست

برای نفوذ در فکر و احساسات دیگران باید اول با آنها همرنگ شوید. اگر به مفاهمه و مکالمه با همسرتان به‌عنوان یک مشکل نگاه کنید هیچ وقت خودتان را به او نزدیک نمی‌بینید.

مردها مثل ما خانم‌ها اهل ابراز احساسات نبوده‌اند، اما در عین حال یک کنده درخت خشک و بی‌حس هم نیستند. نکته این است که آنها باید گارد تدافعی خود را در مقابل شما باز کنند و چاره‌اش هم این است که احساس کنند شما پذیرای او هستید. پس هر وقت تصمیم گرفتند با شما حرف بزنند به دور از قضاوت گوش دهید و نکته‌گیر نباشید.

در غیر این صورت آنها امنیت را در نبود سوءتفاهم و سکوت تعریف می‌کنند.

لای حرف‌هایشان مدرک جرم پیدا نکنید. مثلا وقتی می‌گوید رفته بودم با دوستم سیگار بکشم که... حرفش را قطع نکنید که بگویید: «تو که گفته بودی سیگار نمی‌کشی!»

مردها نمی توانند مثل خانم‌ها هر وقت بخواهند درباره احساس خود حرف بزنند پس بگذارید هر وقت خود نیاز داشتند این کار را بکنند و سعی نکنید آنها را در این مورد بازجویی کنید.

در مکالمه باید خود را کنترل کنید حتی اگر همسرتان این کار را نکند. او از شما یاد خواهد گرفت. شما اجازه دارید احساسات‌تان را نشان دهید، اما واکنش‌های خشمگینانه یا سرزنش را نه! از امر و نهی کردن هم بپرهیزید.

به جای این که بگویید از امشب باید زودتر به خانه برگردی، بگویید این روز‌ها کمی غمگینم و دوست دارم وقت بیشتری را با تو بگذرانم. بگذارید خودش سعی کند از طریقی که می‌تواند این حس شما را بهبود بخشد.

اگر به علاقه همسرتان شک کرده‌اید او را در جمع بیازمایید. آیا در مقابل ادعاها یا برخورد‌های نادرست دیگران از شما حمایت می‌کند؟ آیا بعد از هر مهمانی از شما قدردانی می‌کند و به خاطر این که در مقابل دیگران او را سربلند کرده‌اید از شما تشکر می‌کند؟ اگر این طور باشد باید بگوییم​ او یک مرد عاشق است.

اگر می‌خواهید همسرتان به احساسات شما اهمیت دهد دائم از آن سخن نگویید. کم و گزیده بگویید.

رازداری شما راه دیگری برای گشودن قفل سکوت همسرتان است. بگذارید رازهای خانه در میان چار دیواریتان محفوظ باشد.

یادتان باشد هر کسی صندوق رازهایی در دل خود دارد که کنترل آنها به او حس خوبی می‌دهد.

این رازها برای مردها نقش یک قهرمان را می‌سازد وقتی از مشکلات به شما نمی‌گویند تا شما آنها را مردانی قوی و بدون خلل بدانید. گاه می‌بینید مرد خسته و عصبی است و از مشکل هیچ حرفی نمی‌زند. به او کمک کنید​ استراحت کند و بعد خودش به وضع عادی برمی‌گردد.

ماندانا ملاعلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها