چه خوبه که برگشتی (داریوش مهرجویی)
داریوش مهرجویی، فیلمسازی کارکشته و یکی از بزرگترین کارگردانان سینمای ایران است که فیلمهای شاخصی در کارنامه دارد، اما به عقیده برخی منتقدان و کارشناسان او دیگر فیلمساز برجسته گذشته نیست یا دستکم در فیلمها و آثارش نشانی از دوران درخشان فیلمسازیاش ندارد.
مهرجویی بدون وقفه تقریبا حضور هموارهای در سینمای ایران داشته و هیچگاه فیلمسازی او دچار فاصله نشده است. از اینرو نمیتوان دوران فیلمسازی او را تقسیمبندی و از هم تفکیک کرد. افزون بر اینکه او انواع فیلمها را در گونههای مختلف کمدی و درام کارگردانی کرده، هرچند به واسطه تحصیلاتش درونمایههای فلسفی به نوعی در بیشتر کارهایش حضور پیدا و پنهانی دارد. با این حال به طور نامحسوسی میتوان به کارنامه مهرجویی از فیلم «مهمان مامان» به بعد نگاه دیگری داشت و میشود گفت که او وارد مرحله و مسیر دیگری در فیلمسازیاش شده است. حرکت عامدانه مهرجویی به این شیوه فیلمسازی که پایه و اساس آن به ساده برگزار کردن هر قصه و رویدادی است؛ در نوع خود گرچه بدون اشکال است، اما حرف و حدیثهای دوران جدید کاری استاد اتفاقا از همین زاویه ناشی میشود.
کسی منکر این ویژگی نیست که مهرجویی میخواهد در فیلمهایش به زبان ساده و همه فهم سخن بگوید، اما این سادگی گاهی به دستکم گرفتن بیش از اندازه سوژه و موضوع منجر میشود و فرم و شاکله ساختاری اثر، استانداردهای لازم را ندارد و اینکه اگر نام این فیلمساز معتبر را از پیشانی کار پاک کنید، دیگر کسی این آثار را شایسته همین قدر نگاه و توجه هم نخواهد دانست.
بازیای که مهرجویی با مخاطبانش اعم از موافقان و مخالفان آثارش شروع کرده، البته که بازی جذاب و شادی است، اما بدی ماجرا اینجاست که او همه را به بازیهای شیرینتر و خاطرهانگیزتری در گذشته عادت داده است. برای آنهایی که زمانی تماشاگر فیلمهایی چون «گاو»، «هامون»، «اجارهنشینها»، «لیلا» و «درخت گلابی» بودهاند، دشوار است که امروزه پای دیدن «آسمان محبوب» و «نارنجیپوش» بنشینند و با روی باز پذیرای چرخش غافلگیرکننده فیلمساز دوستداشتنی خود باشند. مهرجویی البته با قاطعیت از فیلمهای اخیر و شیوه تازه فیلمسازیاش دفاع میکند و آن را محصول شرایط مدرن میداند.
«چه خوبه که برگشتی» که داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر آن را براساس داستانی از نیکلای گوگول نوشتهاند، فیلمی است در ادامه مسیر جدید فیلمسازی استاد. فرزاد (حامد بهداد) دندانپزشکی است که پس از سالها به ایران میآید تا دور از مسائل و آشفتگی زندگی خود به آرامش برسد. همزمان با ورود او به کشوریک شی مرموز شبهفضایی پدیدار میشود و پای خانم دکتر یاسمین (مهناز افشار) و سنگهای جادوییاش را به ماجرایی باز میکند که رفاقت دیرینه فرزاد و کامبیز (رضا عطاران) را که سالهاست در همسایگی هم کنار دریا زندگی میکنند، به جدالی بیهوده میکشاند.
ایده اولیه فیلم، رفاقت و رقابت دو دوست قدیمی خوب است و به خودی خود راه به اثری جذاب و تماشایی میدهد، اما به سیاق فیلمهای متاخر مهرجویی آنچه بهعنوان پاشنه آشیل اثر مطرح میشود، همان پرداخت سادهانگارانه موضوع و نگاه دمدستی به رویدادهاست. فیلم البته فضای بامزهای دارد و در برخی لحظات یادآور کمدی ماندگار مهرجویی، اجارهنشینهاست. بیاغراق تمام بار فیلم را رضا عطاران به دوش میکشد که با شوخیها و لحن و رفتار همیشه دوستداشتنیاش، کار را از سقوطی کامل نجات میدهد. حامد بهداد با همه تلاشی که برای درآوردن نقش میکند، اما به هیچ عنوان از اساس، انتخاب مناسبی برای تصویر کردن دندانپزشکی پنجاه ساله نیست و وقتی قهرمان و شخصیت اصلی فیلم باورپذیر نباشد، دیگر موارد آن را هم تحتالشعاع قرار میدهد. مورد دیگر انسجام نداشتن فضای اثر است و تخیلهای فیلمساز که از چارچوب فیلم بیرون میزند به طوری که با ماجراهای مربوط به بشقاب پرنده از دنیای واقعی اولیه فیلم وارد فضای هپروتی میشویم که سنخیتی با آنچه پیشتر دیدهایم، ندارد.
چه خوبه که برگشتی با اینکه با دیدگاههای ضد و نقیضی در جشنواره سال گذشته فیلم فجر روبهرو شد، اما به مدد نام مهرجویی و بهرهگیری از بازیگران شاخص فروش خیلی خوبی در گیشه داشت و به باشگاه میلیاردیها پیوست.
حامد بهداد، رضا عطاران، مهناز افشار، حسن پورشیرازی، رویا تیموریان، علیرضا جعفری و همایون ارشادی بازیگران این فیلم هستند.
من مادر هستم (فریدون جیرانی)
فریدون جیرانی، نویسنده و کارگردان سینما و مجری پیشین برنامه «هفت» پس از اکران جنجالی فیلم «من مادر هستم» گفت: خیلی از کارگردانهای ما دوست دارند فیلمهایشان پرحاشیه و پرسروصدا باشد، اما موفق نمیشوند، ولی من که نمیخواهم فیلمهایم دچار جنجال شود، کارم به حاشیه کشیده میشود!
من مادر هستم هشتم آذر 1391 روی پرده سینماهای تهران و شهرستانها رفت و بلافاصله با استقبال کمنظیر تماشاگران روبهرو شد به طوری که رکورد بیشترین فروش روزانه فیلم غیرکمدی را که پیشتر در اختیار «جدایی نادر از سیمین» بود، شکست. فیلم درباره زندگی دو خانواده مرفه در حال فروپاشی است. در این میان و براساس حادثهای که برای آوا (باران کوثری) دختر یکی از خانوادهها پیش میآید، بسیاری از رازهای زندگی آدمهای قصه آشکار میشود.
اکران این فیلم با مخالفت شدید برخی جریانهای مذهبی کشور ازجمله انصار حزبالله روبهرو شد، به گونهای که مخالفان با تجمع مقابل ساختمان وزارت ارشاد، این اثر را مبتذل خواندند و خواستار لغو مجوز آن شدند. از سوی دیگر طرفداران فیلم هم در تجمعی متقابل به دفاع از جیرانی و اثرش پرداختند. به دنبال اعتراضات صورت گرفته فیلم در شهرهای قم و مشهد روی پرده نرفت. با اینکه فیلم تقریبا به اکران خود تا پایان کار ادامه داد، اما شورای نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد خواستار اعمال اصلاحاتی در فیلم شد.
عمده ایرادات به طرح موارد غیراخلاقی و رابطه نامشروع در فیلم و نمایش مشروبات الکلی بازمیگشت و مخالفان، آن را مغایر با شرع و عرف جامعه میدانستند، اما سازندگان فیلم اتفاقا از همین جنبه به دفاع از فیلم پرداخته و گفتند قصدشان با طرح این قصه و نمایش ناهنجاریها، هشدار به خانوادهها برای پیشگیری از وقوع فجایع مشابه اینچنینی بوده است.
فیلمنامه پرکشش، ساختار جذاب و بازیهای درخشان از امتیازات این ملودرام تلخ و نفسگیر است. فرهاد اصلانی، باران کوثری، پانتهآ بهرام، هنگامه قاضیانی، امیرحسین آرمان، ناصر طهماسب و حبیب رضایی در من مادر هستم بازی کردهاند.
یک عاشقانه ساده (سامان مقدم)
سامان مقدم، فیلمنامهنویس و کارگردان فعالیت خود را با دستیاری مسعود کیمیایی در فیلم «ردپای گرگ» شروع کرد، اما مسیر فیلمسازیاش شباهت چندانی به جنس آثار استادش ندارد. مقدم البته خیلی زود اولین فیلمش را کارگردانی کرد و با «سیاوش» خودش را به مخاطبان سینما شناساند. استفاده از چهرههایی چون هدیه تهرانی و علی قربانزاده و موضوع جوان پسند فیلم، باعث شد سینمادوستان حساب ویژهای روی مقدم باز کنند.
وی دو سال بعد نیز با ساخت «پارتی» نشان میدهد، ذائقه مخاطب زمانه را خوب میشناسد. فیلم «مکس» با فیلمنامه پیمان قاسمخانی و بازی فرهاد آییش ادامه مسیر موفق سامان مقدم در فیلمسازی است که نشان میدهد او در ساخت کمدی نیز توانایی خاصی دارد.
اما بهترین و جذابترین فیلم مقدم تا امروز «کافه ستاره» است که پیمان معادی آن را براساس فیلمی مکزیکی به نام «کوچه میداک» نوشت. داستان متقاطع و اپیزودیک و چفت و بست درست قصهها و بازی خوب بازیگران نقش موثری در موفقیت اثر داشت. کارگردانی سریالهای «پریدخت» و «شمسالعماره» و فصل سوم مجموعه «قلب یخی» از تجربههای دیگر مقدم است. البته این کارگردان فیلم اکران نشده «صد سال به این سالها» با بازی رضا کیانیان، پرویز پرستویی و فاطمه معتمدآریا را نیز در کارنامه دارد.
مقدم «یک عاشقانه ساده» را براساس فیلمنامهای از امیر عربی ـ فیلمنامهنویس «سعادتآباد» ـ سال 90 ساخت. در خلاصه داستان این فیلم آمده است، دو دوست قدیمی، از جوانی با هم عهد و پیمانی دارند. وصلت گندم دختر امان با کرامت پسر صفر تقدیری نیست که گندم به آن تن دهد. او عشق و سرنوشت خودش را میخواهد. عشق چیزی نیست که به عهد بیپرسش پایبند باشد. عاشقی ساده و سخت است. عاشقی حرف دلت است. گندم با بیست و چند سال سن، باید جلوی عهد و پیمان دو رفیق بایستد که حرف دلش را نپرسیده بودند. امان و صفر در جوانی با هم قراری گذاشتهاند. ازدواج دو فرزند آنها وعدهای است قدیمی که اهل محل هم از آن خبر دارند، اما گندم دختر امان سالها به بهانههای مختلف این وصلت را به تاخیر میاندازد.
یک عاشقانه ساده باوجود پارهای از امتیازات بویژه موسیقی خوبش با نقدهای چندان مثبتی روبهرو نشد و برخی منتقدان، انتخاب نامناسب بازیگران و پرداخت دم دستی اثر را از نقاط ضعف فیلم دانستند و اعتقاد داشتند این کار در حد و اندازههای نام سامان مقدم نیست. عمده نقدها نیز متوجه انتخاب مهناز افشار در نقش دختری روستایی و باورپذیر نبودن فضای روستا و مناسبات آنجا بود. مهناز افشار، مصطفی زمانی، همایون ارشادی، فرهاد آییش و احمد مهرانفر بازیگران این فیلم هستند.
علی رستگار / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
حسن هانیزاده در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گیتی خامنه از دغدغههای محیطزیستیاش میگوید
علی داوودی و پدرش در تحریریه روزنامه «جامجم»:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد