بعد از انتخاب شهردار تهران(یعنی در حقیقت، بعد از ابقای شهردار تهران که رکورد زمانی شهردار بودن را به‌نرمی و گرمی می‌شکند!)؛ هم اعضای محترم شورای شهر در کمال آرامش به سر می‌بردند و بر طبق قانون دموکراسی شورایی، آگاهانه و عالمانه، تن به قبول نتیجه انتخاب شورا ـ ولو با تفاوت یک رأی قابل ـ دادند؛ هم خود شهردار انتخاب شده با لبخند و بزرگواری، وقت سخنرانی خود را پس از دعوت جناب مسجد جامعی(که ایشان هم لبخند ملیحی بر لبان مبارک داشتند) از شهردار منتخب، به جناب محسن هاشمی دادند و خودشان سرجایشان نشستند، چون می‌دانستند وقت برای سخنرانی زیاد دارند؛ و هم خود مهندس هاشمی، از سر خاکساری و دوستی و بزرگواری، چون پشت تریبون قرار گرفتند، با این که رقیب انتخاباتی آقای قالیباف در شورا بودند، شروع کردند به تعریف و تمجید از تجارب و توانمندی‌های ایشان و... خلاصه کلی در وادی دوستی و رفاقت برای ایشان مایه گذاشتند.
کد خبر: ۵۹۶۰۷۲
کاسه‌های داغ‌تر از آش

این وسط که همه چی به خیر و خوبی پیش رفته و چیزی برای شک و شبهه وجود ندارد و اصطلاحا هم خدا راضی و هم بنده‌های خدا؛ آن وقت این رفیق کج بحث و گاه کژاندیش ما که پاره‌ای اوقات انگار عادت ندارد سیر طبیعی قضایا را قبول کند و بدش نمی‌آید که مته لای خشخاش بگذارد و «ان قلت» درآورد؛ برداشته چند تا روزنامه جلو من انداخته که بیا بگیر بخون ببین چه تیترهایی زدند برخی از روزنامه‌های عزیز اصلاح‌طلب کار:

ـ چرا هاشمی رأی نیاورد؟

ـ قالیباف چگونه شهردار ماند؟

ـ چرخش نیم ساعته چگونه رقم خورد؟

ـ‌ فضای جلسه رأی‌گیری بسیار ملتهب بود.

ـ به نام اصلاح‌طلبان و به کام اصولگرایان!

ـ و... تیترهای آرامبخش و وحدت‌آفرین دیگری از این دست و تماما نیز زیبا و جادار و مطمئن!

ـ حالت اندیشمندانه می‌گیرم و می‌گویم: خب هر کسی بر حسب فهم گمانی دارد. آزادی بیان همین است که هر کس هر تیتری خواست بزند، بزند. منتها به قول این راننده اتوبوس شرکت واحد همسایه ما: «تیتر شما نشان‌دهنده شخصیت شماست.»

ـ سری بالا می‌اندازد و می‌گوید: ولی خیلی هم بیراه نمی‌گویند!.... من هنوز ماندم که چطور دو نفر از اعضای اصلاح‌طلب شورای شهر، خارج از تعلقات حزبی و جذبی، به کاندیدای اصلاح‌طلبان رای ندادند؟

ـ‌ می‌خندم و می‌گویم: خیلی جوکی ها!.... یعنی کسی حق ندارد خارج از حزبش فکر کند و در ضمن راستگویی، انتخاب راست و درست‌تری داشته باشد و سبک سنگین کند که از میان دو نامزد خوب برای شهرداری، کدام یک در عمل، بهتر و بیشتر می‌تواند مدیریت شهری را با کمترین چالش‌های سیاسی به پیش ببرد که این وسط، ملت پایتخت‌نشین، ضرر نکند و بیشتر حالش را ببرد، حالا نامزد ما شهردار نشد، نشد. حزب مهم‌تر است یا مردم؟ چرا خیال می‌کنی که فقط حزب جنابعالی عقل کل است؟

ـ می‌خندد و می‌گوید: راستش به عقل ناقص ما این رسید، تا به عقل ناقص جنابعالی چی برسد!

پایان خوش: دو تایی می‌خندیم و روی همدیگر را می‌بوسیم و چلچراغ خانه را خاموش می‌کنیم تا در روشنای یک چراغ کم‌مصرف، با نوشیدن یک چای سبز، آرامش بیشتری پیدا کنیم؛ شاید که با تدبیر و امید، به دولت و شهرداری بنگریم و پیوند مبارکشان را گرامی بداریم. بادا بادا مبارک بادا....ایشالا مبارک بادا!...

رضا رفیع

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها