خراسان:به احترام دختران و زنان ایران
«به احترام دختران و زنان ایران»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛نگاه ابزاری به زن و اسف بارتر از آن نگاه جنسیتی و جنسی به زن در بسیاری از کشورهای جهان بیداد می کند. اگر یک زمانی اعراب دوران جاهلیت با شنیدن این که فرزندشان، دختر است رویشان سرخ و سیاه می شد و آن قدر گرفتار جهل و نادانی و جمود و خشک مغزی و عصبیت کور بودند که این هدیه الهی را در نهایت قساوت زنده در گور می کردند و با دستان کثیف و جنایتکار خود خاک به روی دختران خود می ریختند، شگفتا از این بی نهایت سنگدلی و قساوت برخی جانوران انسان نما!
و اگر آن روز اعراب جاهلی دختران و زنان را نه به دیده یک انسان بلکه همچون کالا می نگریستند و همچنان که در جنگ ها و خونریزی های بی حسابشان، اسب و شمشیر و زره و... از مغلوب جنگ به غنیمت و تاراج می بردند دختران و زنان را نیز به غنیمت می گرفتند، هنوز برخی از این اعراب در کشورها و شیخ نشین های خود حقوق ابتدایی و مسلم دختران و زنان جامعه خود را رعایت نمی کنند و نه تنها حق رأی ندارند بلکه در بسیاری از این شیخ نشین ها زنان و دختران، حتی حق داشتن گواهینامه و رانندگی را نیز ندارند.
و اگر زمانی در غرب عالم، دختران و زنان را به بردگی می بردند و نگاهی غیرانسانی به آنان داشتند آن گاه که در دوران معاصر و عصر تجدد خواستند ظاهر کار را بیارایند و غل و زنجیرهای بی عدالتی و ناروایی های بسیار را از حقوق مسلم زنان و دختران بگسلند باز هم همین چند ده سال پیش همین حضرات مدعی حقوق بشر و سینه چاکان حقوق زنان نه تنها زنان را از حق رأی بلکه حتی از مالکیت بر اموال محروم کرده بودند و حالا که چند سالی است تازه از این جهالت ها بیرون آمده اند در کنار رعایت برخی حقوق زنان و دختران آنچنان بر طبل جنسیت و نگاه ابزاری و جنسی و غریزی به دختران و زنان، بی شرمانه و وقیحانه کوبیده اند که حال و روزشان را شاهدیم و بسیاریشان از این همه بی بند و باری و غلبه نگاه ابزاری و استعمار جنسی بر جامعه خود هراسان و گریزانند و یکی از صدها تبعات خانمانسوز این نگاه ابزاری و جنسیتی به زن در غرب پایمال شدن عزت و کرامت و شخصیت این مخلوق عزیز خداوندی است و البته از بین رفتن مفهوم خانه و خانواده از دیگر تبعات این نگاه به دختران و زنان در عصر مدرنیته در اکثریت جوامع غربی است و در همین دنیای به اصطلاح آزاد غرب که گویا هیچ محدودیتی برای روابط دختران و پسران و مردان و زنان وجود ندارد و راه برای هر گونه لذت جویی و هوس رانی باز است حتی برای همجنس گرایی و همجنس بازی اما بر اساس آمار سازمان های بین المللی هنوز و همچنان آمار جرم و جنایت علیه زنان و دختران و تجاوز به ایشان بیداد می کند که قلم شرم دارد از ذکر فجایع و جنایت هایی که علیه دختران و زنان اعمال می شود چه رسد به توضیح انواع جنایت هایی که علیه دختران و زنان به وقوع می پیوندد.
این ها همه گر چه بدیهی و جزو اطلاعات عمومی قریب به اتفاق مردم است اما یادآوری هر از گاه برخی از واقعیت ها نمی تواند خالی از فایده باشد. تا این قسمت مطلب به صورت بسیار گذرا به آن چه در گذشته و حال علیه زنان و دختران در جوامع عربی و غربی انجام شده و می شود اشاره کردیم.
جایگاه «ماندانا» مادر کورش کبیر در عصر هخامنشی
اکنون به تاریخ وطن پر افتخار خود ایران عزیزمان نقبی بزنیم به قبل از اسلام به بزرگی و بزرگ منشی کورش کبیر و آن اعلامیه حقوق بشری متعالی و آزاد منشانه او در دو هزار و پانصد سال پیش و به حفظ شخصیت و انسانیت مردان و زنان این سامان حتی در آن روزگاران بسیار دور، به جایگاه زنانی چون «ماندانا» مادر کورش بزرگ که در آن عهد نه تنها همسر شاه و مادر شاهزاده بلکه خود ملکه دربار و صاحب رأی و قدرت و تأثیرگذار در حاکمیت کشور بود و یاد کنیم از زمان ساسانیان و «پوراندخت» اولین پادشاه زن در ایران زمین و مقایسه کنیم حال مردان و زنان و دختران ایران زمین را در بیش از دو هزار سال پیش با حال زنان و دختران و مردان در جوامع عربی و غربی آن زمان که زنان و دختران در نگاه این بی مایگان انسان به حساب نمی آمدند و به بردگی و غنیمت گرفته می شدند و زنده در گور می شدند، تا بیشتر دریابیم که جایگاه بلند زنان در تمدن و فرهنگ ایران زمین در چند هزار سال پیش حتی با امروز جهان عرب بلکه با شرق و غرب عالم نیز قابل قیاس نیست. افسوس که در این مقال نمی توان بیش از این به این مهم پرداخت.
حقوق ویژه دختران و زنان
حال اشارتی داشته باشیم به دوران پرافتخار و پرعزت گرویدن ایرانیان خردمند و همیشه یکتاپرست به آیین ناب محمدی(ص) و دین اکمل اشرف و اعظم پیامبران حضرت محمد مصطفی(ص) و نگاه این آیین آسمانی به جایگاه انسان و انسانیت و شخصیت و کرامت و عزت و شرافت انسان که نه تنها هیچ تفاوتی در اصالت و کرامت و شخصیت و جایگاه انسانی بین زن و مرد قائل نیست بلکه بارها در شماری از آیات قرآن کریم و در بسیاری روایات ائمه معصومین(ع) بر حقوق ویژه زنان و دختران نسبت به مردان تأکید می کند. خداوند تبارک و تعالی ملاک برتری و عزت انسان ها را بی آن که بین زن و مرد تفاوتی قائل باشد ایمان و تقوای آنان می داند و پاداش عمل صالح را نیز برای زنان و مردان بی هیچ تبعیضی در بهشت جاودان خود اراده فرموده است. در آیین پاک محمدی نه تنها دختران و زنان به غنیمت گرفته و زنده به گور نمی شوند بلکه به خاطر جایگاه و شخصیت ویژه دختران و زنان این مظاهر عطوفت بی منتهای الهی حتی از جهاد در راه دین خدا و حضور در صحنه های نبرد با کفار معاف می شوند. زنان و دختران در آیین پاک محمدی از همان صدر اسلام به فرمان صریح خداوند در قرآن کریم، هم سهم الارث و هم حق مالکیت دارند چیزی که تا همین چند دهه پیش در غرب متجدد معنا و مفهومی نداشت. زنان و دختران در بزرگ آیین پاک محمدی حتی از کار کردن برای معاش خانواده معافند و این تلاش را خداوند جل و علی وظیفه حتمی مردان برمی شمرد تا در هیچ عصر و زمانی به هیچ بهانه ای هیچ مردی نتواند دختر و زن و خواهر خود را و هیچ زن دیگری را به اجبار به کار وادارد و وظیفه تأمین معاش را به گردن زنان بار کند. در این دین آسمانی و آیین پاک محمدی فرزندان هدایا و امانت های الهی دانسته می شوند و رسول گرامی اسلام آن رحمة للعالمین فرزندان پسر را برای خانواده ها «نعمت» و فرزندان دختر را به راستی «رحمت» می داند.
مرتبت دختران و زنان در آیین محمدی
جایگاه زنان و دختران در این آیین قدسی تا بدانجا رفعت می یابد که شخص حضرت مصطفی او که حبیب خدا بود و حضرت حق درباره اش فرمود: «لو لاک لما خلقت الافلاک» با آن جلالت و مقام و آن جایگاه در نزد حضرت رب العالمین، هر گاه به دخترش فاطمه(س) می رسید به سوی او حرکت می کرد «قام الیها» و بوسه ها بر پیشانی زهرا این عصمت کبری می زد و حتی محمد مصطفی(ص) این بزرگ پیامبر خدا، دست دخترش را غرق بوسه می کرد و بارها و بارها صحابه از زبان پیامبر شنیده بودند که من از دخترم فاطمه عطر بهشت را استشمام می کنم. پیامبر عظیم الشأن اسلام با همسر بزرگوار خود حضرت خدیجه کبری نیز گفتار و رفتاری به غایت از سر مهر و ادب و وفاداری داشت و تا این بزرگ بانوی اسلام در قید حیات بود حضرت رسول همسر دیگری برای خود اختیار نکرد با این که حضرت خدیجه تا حدود پانزده سال از پیامبر بزرگتر بود و بنا بر برخی اقوال تاریخی ازدواج قبلی نیز داشته است. پس ای همه حضرات مدعی حقوق بشر و انسانیت و ای همه سینه چاکان حقوق زنان و دختران زبان باز کنید و پاسخ دهید که در کجای عالم چنین عزت و جایگاه و شخصیتی برای دختران و زنان سراغ دارید، جایگاهی که در آیین پاک اسلام هم در کلام خداوند و هم در سیره نبوی و ائمه اطهار وجود دارد در کدام مکتب و آیین حتی نزدیک به این تفکر و رفتار یافت می شود؟
دختران در مکتب اسلام عزیز نه تنها در خانه و در نزد پدر و مادر خویش بسیار عزیز و گرانقدرند بلکه مایه بارش رحمت الهی هستند و آن گاه که به خانه همسر می روند نیز حقوقی بایسته برایشان مفروض است «صداق» یعنی صداقت و پاکی و مهربانی، شرط واجب عقد دختر و پسر است، تلاش معاش وظیفه حتمی مرد است برای همسر و خانواده اش، تأمین مخارج در خور و شایسته برای خانواده وظیفه مردان است، وفاداری به زنان و حفاظت از حریم آنان وظیفه مردان است، مهربانی و وفاداری وظیفه مشترک مرد و زن به عقد هم درآمده است. حتی داشتن خدمتکار در خانه برای کمک به خانم خانه در صورت تمکن مرد جزو حقوق زنانی است که در خانه پدری خود از چنین امکاناتی برخوردار بوده اند. حق مادر شدن و پدر شدن از حقوق مسلم زوج مسلمان است. تلاش برای تربیت فرزند صالح وظیفه همیشگی و مسلم پدر و مادر مسلمان است، با دختران و زنان به زبان ملایم و عاشقانه سخن گفتن حق دختران و زنان است، در گفتار و سیره ائمه اطهار زن همانند گل واجب الحرمه و واجب الرعایه دانسته است و تا بدانجا بر خوش خلقی و نیکو رفتاری با همسر در سیره نبوی و ائمه اطهار تأکید شده است که امیر مومنان می فرماید «المرةُ ریحانه لیست بقهرمانه» آیین پاک اسلام، دختران و زنان و مادران را مظهر و جلوه رحمت و عطوفت الهی می داند.
ویژگیهای ممتاز دختران و زنان ایرانی
و کیست که این بدیهیات را نداند و باور نداشته باشد و کیست که نداند دختران و زنان ایرانی پاکدامن ترین، عفیف ترین، مهربان ترین، وفادارترین، دلسوزترین، فداکارترین و سازگارترین دختران و زنان دنیا هستند و کیست که نداند این فقط گوهرشاد خاتون در عهد تیموریان نبود که آنچنان بزرگ و اهل خیر بود بلکه دختران و زنان بسیاری در ایران اسلامی چه بسیار کارهای بزرگ و گرانقدری که انجام داده اند. کجای دنیا این همه زن و دختر نخبه در حوزه و دانشگاه در عرصه های گوناگون علمی می توان سراغ گرفت. امروز ۶۰ درصد ورودی دانشگاه های کشور را دختران تشکیل می دهند و کیست که نداند با این که دختران ایرانی بهترین های دنیا هستند هنوز اکثر قریب به اتفاقشان به خاطر بلندی همت و بزرگواری هایشان و ایمان و اصالتشان ملاک های ازدواجشان ایمان و صداقت و پاکی و وفاداری همسرشان است و هر جوانی که چنین خصوصیت هایی داشته باشد می تواند از جامعه دختران ایرانی همسری بس شایسته برگزیند.
کجای دنیا خواهران تا این حد به برادرانشان علاقه مند بلکه عاشقند کجای دنیا دخترها تا این حد به اصطلاح بابایی اند. در کجای دنیا دختران تا این حد برای پدران و مادران، عزیز و دوست داشتنی اند. کجای دنیا زنان تا این حد به مردان خود وفادارند، کجای دنیا تا این حد دختران و زنان اهل عفت و پاکدامنی و شرافت و شخصیت اند.
در کجای دنیا مادرانی همچون مادران ایرانی تا بدین حد مهربان و دلسوز و فداکار یافت می شود مادرانی که در نهایت عشق و مهربانی و عاطفه نسبت به فرزندان، خود لباس رزم بر تن جگرگوشه اش بپوشد و به جبهه های نبرد حق علیه باطل بفرستد تا آن جا که در راه دفاع از کیان دین و قرآن و میهن در خون خود بغلتد؟ کجای دنیا مادرانی یافت می شود که ۴ اسماعیل قربانی به درگاه حضرت حق هدیه داده باشد. نه این که در جامعه ما نابایستگی، ولنگاری، بدی، ناهنجاری، ناگواری و تلخی و کژی وجود ندارد اما به نسبت این دریای پاکی و پاکیزگی در جان قریب به اتفاق جامعه ایرانی آن ذره ها چیزی نیست گر چه همان ذره های ناهنجاری در جامعه ایران اسلامی با آن سابقه تمدنی و فرهنگی نباید وجود داشته باشد. و آخر کلام این که این روزها دهه کرامت آغاز شده است روز ولادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س) خواهر گرانقدر ولی نعمتمان حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و آغاز جشن های دهه کرامت و روز دختران است. این مناسبت عزیز و ارزشمند بر همه دختران و زنان سرزمین عزیزمان ایران فرخنده و مبارک باد و دل و جان دختران و زنان وطنمان به نور قرآن و محبت و مودت اهل بیت و امید به آینده هر چه روشن تر باد.
کیهان:آن مرد رفته است اما...
«آن مرد رفته است اما...»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛آنچه اخیرا در شبکه اجتماعی تویتر بین آقای دکتر ظریف و خانم کریستیپلوسی - دختر نانسی پلوسی رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا- رد و بدل شده است با توجه به اشراف آقای ظریف بر مسائل و معادلات سیاسی و جایگاه رسمی ایشان به عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، عجیب و غیرمنتظره بود. آقای ظریف در تویتر به استقبال سال نو یهودیان رفته و نوشته بود «روش هشانا، سال نو یهودیان مبارک باد» و کریستی پلوسی با تشکر از ایشان خطاب به وی نوشته بود «ممنون! سال نو با پایان دادن به انکار هولوکاست از سوی ایران شیرینتر میشود» و آقای ظریف در پاسخ به او مینویسد «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است.
مردی که هولوکاست را انکار میکرد، رفته است. سال نو مبارک»! و پلوسی پاسخ داده بود؛ «خوشحالم که میشنوم، ممنون از پاسختان» درباره این محاوره مکتوب که بازتاب گستردهای در محافل سیاسی و رسانههای خبری داشته است، گفتنیهایی هست.
الف- منظور آقای ظریف از «مردی که هولوکاست را انکار میکرد» آقای دکتر احمدینژاد است و این اشاره ضمن آن که اهانت به رئیسجمهور سابق و دور از انصاف و آداب دیپلماتیک است، با واقعیت نیز همخوانی ندارد. زیرا هولوکاست اگرچه -آنگونه که خواهد آمد- فقط یک افسانه ساخت صهیونیستهاست ولی دکتر احمدینژاد با طرح یک سؤال هوشمندانه، پاشنهآشیل صهیونیسم بینالملل را نشانه رفته و پرسیده بود؛ اگر هولوکاست واقعیت داشته باشد، آلمان نازی عامل آن بوده است، بنابراین چرا باید مردم مسلمان فلسطین تاوان جنایت نازیها را بپردازند و چرا یک یا دو استان از آلمان و اتریش به صهیونیستها واگذار نشده است؟ و چنانچه واقعیت نداشته باشد، چرا صهیونیستها با استناد به یک داستان جعلی، مظلومنمایی کرده و خود را از همه دنیا طلبکار میدانند؟ احمدینژاد با این سؤال منطقی که هیچ یک از دیپلماتهای مدعی، جرأت و یا هوشمندی لازم برای طرح آن را نداشتهاند، مشروعیت جعلی رژیم صهیونیستی را فرو ریخت و از این زاویه درخور تقدیر و تحسین فراوان است. آیا جناب آقای ظریف برای این پرسش علمی و منطقی پاسخی دارند؟ اگر دارند، بفرمایند! و اگر پاسخی ندارند- که ندارند- انتظار آن بوده و هست که زبان و قلم به تقدیر از آقای احمدینژاد بچرخانند و نه اهانت به ایشان و دلداری - البته ناخواسته- به دشمنان که «مردی که هولوکاست را انکار میکرد، رفته است»!
ب- 8 سال پیش- 22 آذرماه 84- نگارنده در یک یادداشت نسبتاً مفصل و به نقل از مورخان برجسته و بلندآوازه اروپایی و آمریکایی، اسناد و شواهدی ارائه کرده بود که در جعلی بودن داستان هولوکاست کمترین تردیدی باقی نمیگذاشت و از آنجا که امروز هم ماجرا همان ماجرای آن روز است؛ اشاره به بخشهایی از آن یادداشت مفصل ضروری به نظر میرسد؛ در یادداشت مورد اشاره آمده بود.
1- در اوایل دهه 80 قرن نوزدهم، تعدادی از اعضای آژانس بینالمللی یهود، از جمله، «پییر ویدال ناکه»، «سرژ ولز»، «فرانسوا براریدا» تحت سرپرستی «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسه، با استناد به داستان ساختگی کشتار 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم و به عنوان پیشگیری از فراموش شدن مظلومیت این قوم! پیشنویس قانونی را تهیه کرده و در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه به تصویب رساندند که بر اساس آن «هرگونه تردید درباره «هولوکاست»، اعم از تردید درباره کشتار- مورد ادعای- یهودیان در جنگ جهانی دوم، وجود اتاقهای گاز و حتی کمترین تردید در رقم 6میلیونی یهودیان کشته شده، جرم تلقی میشود! و هر کس در فرانسه از این قانون تخلف کرده و در سه موضوع یاد شده تردید کند به یک ماه تا یک سال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه محکوم میشود.» و بعدها با فشار آمریکا، انگلیس، فرانسه و آژانس بینالمللی یهود، این قانون در سایر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید به طوری که امروزه هرگونه تردید درباره هولوکاست مورد ادعا و ابعاد و اجزاء آن در اروپا جرم تلقی میشود!
2- تاکنون دهها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده در بررسی اسناد تاریخی، با ارائه اسنادی که هیچ صاحبنظری نمیتواند در صحت آنها کمترین تردیدی روا دارد، به روشی کاملا علمی اثبات کردهاند ماجرای قتل عام 6 میلیون یهودی، کورههای آدمسوزی، اتاقهای گاز و همه آنچه صهیونیستها در این باره ادعا میکنند، دروغ محض و یک داستان ساختگی با اهداف نه فقط سیاسی، بلکه جنایتکارانه است و شاید تعجب کنید - البته از دموکراسی با قرائت غربی تعجبی ندارد - که از این دانشمندان و محققان تمامی آنهایی که اروپایی بودهاند، بدون استثناء - تاکید میشود، بدون استثناء- به دادگاه جلب شده و تنها به دلیل آن که تحقیقات علمی آنان باآنچه دولتهای اروپایی درباره هولوکاست پذیرفته و تصویب کردهاند، تفاوت داشته، محاکمه و به زندان و جرایم نقدی محکوم شدهاند! و دولتهای غربی هنوز به این سؤال پاسخ ندادهاند که چگونه میتوان از یک سو ادعای آزادی عقیده و اندیشه را داشت و در همان حال، اگر تحقیقات علمی و مستند دانشمندان با ادعای بیاساس و افسانهسرایی صهیونیستها تفاوت داشته باشد، این دانشمندان و محققان مستحق محاکمه، زندان و جریمه هستند؟!...
تعداد دانشمندان و محققان برجستهای که نتیجه تحقیقات علمی و مستند آنها حکایت از جعلی بودن هولوکاست میکند، بیشتر از آن است که حتی فهرست آنان قابل اشاره در این نوشته محدود باشد و فقط به عنوان نمونه و به مصداق اندکی از بسیارها میتوان به پروفسور روژه گارودی، پروفسور روبر فوریسون، پروفسور کریستوفرسون - صاحب کتاب معروف «دروغ آشویتس»- ... و نویسندگان صدها رساله علمی دیگر اشاره کرد که در این میان، ماجرای پروفسور روبر فوریسون و پروفسور روژهگارودی - هردو از فرانسه - جدیدتر و عبرتآمیز است.
3- پروفسور روبر فوریسون، استاد دانشگاه معروف «لیون» فرانسه و کارشناس عالیرتبه بررسی و ارزیابی اسناد و مدارک تاریخی، با شهرتی جهانی است. او تحقیقات علمی و مستند خود را در کتابی با عنوان «اتاقهایگاز، واقعیت یا افسانه؟» جمعآوری کرده که به فارسی نیز ترجمه شده است.
او هزاران سند را در این زمینه بررسی کرده است و طی سالها تحقیق، از تمامی مراکز مورد ادعای صهیونیستها، نظیر اتاقهای گاز، موزه ساختگی کورههای آدمسوزی، داخائو در مونیخ آلمان و... بازدید کرده و با صدها شاهد به گفتوگوی دقیق و علمی پرداخته و در نهایت بدون کمترین تحلیل و تنها به زبان اسناد، نشان داده است که ماجرای کشتار یهودیان در آلمان نازی یک دروغ بزرگ تاریخی و فریب شرمآور افکار عمومی است. چیزی که از صهیونیستهای وحشی به هیچوجه دور از انتظار نیست.
به عنوان مثال، فوریسون به عکسهای ساختگی از اتاقهای گاز مورد ادعای صهیونیستها اشاره کرده و ضمن رد این ادعا با استناد به مدارک غیرقابلانکار، با تعجب میپرسد، اگر این عکسها واقعی است، چگونه سربازان آلمانی- مورد ادعا- بدون ماسک و بی آن که کمترین پوششی بر دهان، بینی و چشم خود داشته باشند در اتاقهای مالامال از گازهای کشنده ایستاده و بر جان کندن یهودیان محکوم نظارت میکنند؟! و یا، درباره یکی دیگر از عکسهای مورد ادعای صهیونیستها که جمعی از یهودیان را در محاصره چند تانک نشان میدهد، با ارائه اسناد و شواهدی خواندنی و غیرقابل تردید، نشان میدهد که تانکها در این عکس، انگلیسی هستند نه آلمانی و...
ج - آقای دکتر ظریف ادعا کردهاند که «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است»! و توضیح ندادهاند که ادعای ایشان بر اساس کدام «سند» یا شاهد و قرینهای ابراز شده است؟ بدیهی است وزیر امور خارجه محترم کشورمان انتظار ندارند افسانه هولوکاست که غیر از ادعای «ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی هیچ سند دیگری برای اثبات آن وجود ندارد از سوی ایران اسلامی قابل پذیرش باشد!
گفتنی است آقای دکتر ظریف در دفاع از برنامههای پیشنهادی خویش که روز سهشنبه 22 مرداد در مجلس شورای اسلامی مطرح کرد بر وفاداری خود به آموزههای امام و رهبر معظم انقلاب اصرار ورزید و پس از آن نیز در جایگاه وزیر امور خارجه کشورمان مواضع تحسینبرانگیزی داشت. از این روی اظهار نظر اخیر در شبکه تویتر را میتوان ناشی از کم دقتی ایشان تلقی کرد که نیاز به تصحیح دارد.
د - و بالاخره، از آنجا که دکتر ظریف اهل مطالعات تاریخی و اسلامی هستند باید توجه ایشان را به این واقعیت جلب کرد که اولین و تنها سند مکتوب درباره وقوع هولوکاست - به مفهوم زندهسوزی دستهجمعی انسانها - که تاریخ کهن یهود و برخی از کاوشگران تاریخ باستان به آن اشاره کردهاند و در کلام خدا - سوره مبارکه بروج - نیز به صراحت آمده است، از وقوع این جنایت توسط قوم یهود خبر میدهد: ذونواس پادشاه یمن به دین یهود گروید و با تحریک خاخامهای یهودی مردم یمن را که بر دین حضرت مسیح (ع) بودند وادار کرد یهودی شوند و آنان را که حاضر به پذیرش دین یهود نبودند، در گودالهای پر از آتش سوزان - اخدود- افکند و انبوهی از زنان و مردان و کودکان مسیحی را زنده زنده در آتش سوزاند...
«والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارای برجهای بسیار است و سوگند به روز موعود و سوگند به شهادتدهنده و آنچه به آن شهادت دهند که مرگ بر اصحاب اخدود، آنان که آتش سوزان برافروختند و در حالی که برکناره آتش نشسته بودند، به آنچه بر سر مؤمنان میآوردند نظاره میکردند. آنان - یهودیان - تنها به این علت از مؤمنان انتقام گرفتند که آنها به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند».
جمهوری اسلامی:بزرگی سراسر به گفتار نیست
«بزرگی سراسر به گفتار نیست»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛معروف است که مسألهگوئی به مردم گفت: فلان کار را انجام ندهید که در شرع مقدس نهی شده است. مردم به توصیه او عمل کردند و از انجام آن کار خودداری نمودند ولی یکی از آنان با کمال تعجب خود مسألهگو را دید که همان کاری را میکند که مردم را از آن برحذر داشته بود. بار دیگر که مسألهگو برای مسأله گفتن آمد، با انتقاد آن کس که او را درحال همان عمل نهی شده دیده بود مواجه شد ولی به جای اقرار به خطای خود با پرخاش به او گفت: تو حق نداری مرا با خودت و دیگران مقایسه کنی!
این واقعه، در ادبیات ملتها با تعابیر مختلف وجود دارد و درسی آموختنی برای تمام مردم در همه زمانها و مکانهاست. بیان روشن و ساده این درس اینست که فقط هنگامی که کردارتان بر گفتارتان منطبق باشد، مردم به آنچه میگوئید گوش جان میسپارند و به آن عمل میکنند. جنبه دیگر این درس اینگونه بیان میشود که شعار دادنها و سخنسرائیها تا زمانی که به عمل نپیوندد بیاثر و بیهوده است ولی حتی اگر چیزی بگوئید و آنچه را که در ذهن دارید با عمل نشان دهید به هدف خواهید رسید.
پشتوانه دینی و اعتقادی این درس اخلاقی و اجتماعی، در آیات و روایات نیز فراوان است. قرآن کریم میفرماید: یا ایهاالذین آمنوا لم تقولون مالاتفعلون کبر مقتاعندالله ان تقولوا مالاتفعلون (آیات 2 و 3 سوره صف)ای کسانی که ایمان آوردهاید چرا به آنچه میگوئید عمل نمیکنید؟ این کار شما که به آنچه میگوئید عمل نکنید خدا را به خشم میآورد.
از پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز روایت است که فرموده اند: "کونوادعاة الناس بغیرالسنتکم." مردم را نه با زبان که با عمل خود به حق دعوت کنید. از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز این جمله معروف است که فرمودهاند: "فاحبب لغیرک ماتحب لنفسک واکره له ماتکره لها" آنچه را که برای خود میپسندی برای مردم نیز بپسند و آنچه را که برای خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند.
طبیعی است که در نظام جمهوری اسلامی به این دستورات دینی عمل شود و هیچ مسئولی در هیچ ردهای از آن تخلف نکند. مردم از این نظام حکومتی انتظار دارند هیچ وعدهای بر زمین نماند و هر شعاری که مسئولان میدهند دارای پشتوانه عملی باشد. مهمتر اینکه در این نظام حکومتی دینی هیچکس حق ندارد خواستار چیزی باشد که خود خلاف آن را خواسته یا عمل کرده است. نظام جمهوری اسلامی، نظام صداقت، عمل به وعدهها و انطباق گفتار و عمل است. هر کس خلاف این روش و خارج از این چارچوب عمل کند، با این نظام بیگانه است.
این روزها دو وزارتخانه که با سرپرست اداره میشوند در معرض تهاجم شدید و سازمان یافته کسانی قرار دارند که میگویند سرپرستان این دو وزارتخانه نیروهای ارزشی را کنار میگذارند و به جای آنها نیروهای غیرارزشی یا ضدارزشی میگمارند. اگر این ادعا درست باشد، در هر زمان و توسط هر کس که صورت بگیرد، کاری خلاف است و باید به آن اعتراض شود. در نظام جمهوری اسلامی جائی برای کسانی که نیروهای ارزشی را برکنار کنند و نیروهای ضدارزشی یا غیرارزشی به جای آنها بگمارند وجود ندارد. این قاعده و منشور، شامل تمام دولتها و دستگاهها میشود و استثنا بردار نیست.
اکنون با توجه به همین قاعده و منشور حکومتی، نوبت اظهارنظر کنندگان، معترضان و منتقدان است که به عملکرد خود بنگرند و به این سؤال جواب بدهند که آیا به اصل معیار ارزشی بودن و اقداماتی که توسط دولتها در زمینه تغییر مسئولیتها صورت گرفته و میگیرد، یکسان و با رعایت عدالت و صداقت نگریستهاند و مینگرند یا دچار تبعیض و برخوردهای غیراصولی و نگرشهای گروهی و جناحی هستند؟
معیار ارزشی بودن یا نبودن را افراد نباید از جیب خود خارج کنند و طبق میل و سلیقههای شخصی و گروهی و جناحی هر کس را که مایل هستند ارزشی و دیگران را غیرارزشی بنامند و بدانند. اعتقاد و پای بندی به اصول و آرمانهای اسلامی و التزام عملی به قوانین و مقررات، معیار ارزشی بودن است. با توجه به این معیار، نیروهائی که عامل به قانون باشند، به اصول دینی و آرمانهای انقلابی پای بندی نشان دهند، پاکدست باشند، از دروغ بپرهیزند و با حفظ حرمتها در تلاش برای خدمت به مردم و حفظ کرامت انسانی آحاد جامعه باشند، نیروهای ارزشی هستند.
اکنون خوب است کسانی که این روزها به صورت سازماندهی شده فریاد بر میآورند در وزارت علوم و وزارت آموزش و پرورش نیروهای ارزشی بر کنار میشوند و نیروهای ضد ارزشی به جای آنها گمارده میشوند به این سؤال پاسخ دهند که در دولتهای نهم در برابر بیصداقتیها، دروغگوئیها، خلاف قانون عمل کردنها، بیحرمتیها، لگدمال کردن کرامت انسانی، غارت بیتالمال، فسادهای بیسابقه و تفرقه افکنیها چرا سکوت کردند و حتی در بسیاری موارد از عوامل اصلی این انحرافات حمایت کردند؟ آیا افرادی که مشوق چنین عناصری بودند اکنون میتوانند فریاد وا ارزشا برآورند و برای مردم مفهوم اعتدال را توضیح دهند؟ هنگامی که دانه درشتهای دولتهای نهم و دهم در برابر مراجع تقلید ایستادند افرادی که اکنون برای به خطر افتادن ارزشها ابراز نگرانی میکنند چرا به جای حمایت از مراجع، از طرف مقابل حمایت کردند؟ در ماجرای فساد مالی سه هزار میلیارد تومانی چرا این حضرات سکوت کردند؟ و حالا در ماجرای بالا کشیدن 16 میلیارد تومان در آخرین روز دولت دهم چرا سکوت کرده اید؟
در همان وزارت علوم، آنهمه بیحرمتی که به استادان باسابقه شد و آنهمه استاد متدین و دانشمند که به جرم تسلیم نشدن در برابر افراطیون اخراج شدند چرا سکوت کردید و احساس تکلیف نکردید؟ در برابر آنهمه ناکارآمدی در وزارت آموزش و پرورش دولتهای نهم و دهم و جان باختن آنهمه دانش آموز و هدر رفتن بیت المال چرا سکوت کردید؟ حالا که یکی از متدینترین، دلسوزترین و کارآمدترین نیروهای باسابقه آموزش و پرورش سرپرستی وزارتخانه را برعهده گرفته چرا فریاد اعتراضتان به آسمان رفته است؟
طرح محدود کردن اختیارات سرپرستان وزارتخانهها معلوم است با چه هدفی در مجلس مطرح شده است. آیا اگر یکی از نامزدهای مورد نظر خودتان در انتخابات 24 خرداد به ریاست جمهوری برگزیده میشد باز هم همین طرح را به مجلس میدادید؟!
مردم از جزئیات اقدامات کارشکنانه علیه دولت کنونی و پشت پرده حوادث و عوامل مدیریت کننده این جریان خبر دارند و درست برعکس اراده این جریان حرکت میکنند همانگونه که در انتخابات 24 خرداد چنین کردند. صحنهگردانان جریان افراطی گویا هنوز پیام انتخابات 24 خرداد را دریافت نکردهاند. مردم با آراء خود در این انتخابات نشان دادند که خواهان تغییر هستند. این تغییر، در چارچوب قانون اساسی و اصول و ارزشها و آرمانهاست، زیرا احساس مردم اینست که در دولتهای نهم و دهم به بسیاری از مقررات، ارزشها، اصول و آرمانها پشت پا زده شد و اکنون باید همه چیز به جای اول برگردد. این هرگز به معنای بیعیب و نقص بودن دولت فعلی و کارگزاران آن نیست، اما این ادعا نیز نمیتواند مورد قبول باشد که دولت منتخب مردم به آنچه در چارچوب قانون وظیفه خود تشخیص میدهد عمل نکند.
پاسخ روشن مردم به غوغاسالارانی که این روزها در یک تهاجم تبلیغاتی حساب شده، تلاش میکنند نیروهای افراطی را در مناصب مورد نظر خود حفظ کنند اینست که شما در دوران حاکمیت خود به آنچه گفتید و امروز میگوئید عمل نکردید و حالا ریاکارانه درصدد تطهیر خود و گناهکار جلوه دادن رقبای خود هستید. شما باید بدانید که میان گفتار و کردار فاصله زیادی وجود دارد و تا این فاصله را از بین نبرید مردم شما را و ادعاهایتان را باور نخواهند کرد، زیرا معتقدند: بزرگی سراسر به گفتار نیست - دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
رسالت:آمریکا گرفتار مخمصه سوریه است
«آمریکا گرفتار مخمصه سوریه است»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛موافقت کمیته روابط خارجی سنا با حمله به سوریه به دو دلیل بوده که جان کری وزیرخارجه آمریکا در دیدار با آنها با ذکر این دو دلیل آنها را متقاعد کرده که رضایت به جنگ بدهند.
دلیل اول جان کری این است که ما در این حمله هزینه ای پرداخت نمیکنیم . سه کشور عربستان ، قطر و امارات مخارج حمله را تقبل کردهاند . لذا حمله بانی دارد و عضه هزینه های آن را نخورید.
دلیل دوم اینکه ما سربازی به سوریه نمیفرستیم که مثل افغانستان و عراق تلفات بدهیم . حمله صرفا موشک باران از سوی ناوگان آمریکا در مدیترانه و خلیج فارس خواهد بود و نیز بمبارانهای پیاپی توسط هواپیماهای دور پرواز، لذا تلفات هم نداریم.
اعضای زبان بسته کمیته روابط خارجی سنا با 10 رای موافق و 7 رای مخالف، با حمله به سوریه موافقت کردند!
اوباما امیدوار است با همین استدلال انسانی ، معنوی جان کری موافقت کنگره را هم جلب کند!
اگر چنین اتفاقی بیفتد در فهم قرائت جدیدی از حقوق بشر به روایت کنگره و سنا باید رسالههای حقوق بینالملل تهیه شود!
هزاران نفر در صدور تروریسم آن هم از نوع تکفیری و سلفی به سوریه از سوی آمریکا و شرکای عرب آنها طی دو سال گذشته به طرز فجیعی کشته شدند ، دهها هزار نفر زخمی و میلیونها تن در سوریه آواره شده اند آمریکاییها امروز به این نتیجه رسیده اند این برای احترام به حقوق بشر و صیانت از آن کافی نیست . باید از راه دور صدها هزار نفر را با بمب و موشک هدف قرار دهند تا به عنوان حکومتی که دموکراسی و حقوق بشر را در جهان نمایندگی میکند به وظایف انسانی خود عمل کنند!
جامعه جهانی با قدرت در برابر این قرائت از حقوق بین الملل و حقوق بشر در برابر کاخ سفید و اوباما ایستاده است.
شورای امنیت سازمان ملل این وحشیگری نظامی را بر نمی تابد آمریکاییها از شورای امنیت ناامید هستند . با آنکه در خیلی از بحرانهای جهانی که منجر به نقض حقوق بین الملل شد، چین و روسیه را شریک جنایات خود کردهاند اما این بار از راضی کردن آنها نا امیدند.
مفاد منشور سازمان ملل بویژه ماده 1و2و3و4 به آمریکا اجازه چنین جنگ افروزی را نمی دهد . اما آمریکاییها با عبور از آن می خواهند جنایات خود را در خاورمیانه کامل کنند. حتی اروپا متحد همیشگی آمریکا حاضر نیست پای اعلام جنگ آمریکا علیه سوریه انگشت تایید بگذارد اما آمریکاییها همچنان دست به ماشه بمبها و موشکهای خود عربده کشی میکنند.
اوباما و جان کری حاضر نیستند اعتراض مردم جهان و حتی اکثریت ملت آمریکا را به این جنگ افروزی که در نظرسنجی ها اعلام شده ،بشنوند فریادهای ضد جنگ از پنج قاره جهان به گوش می رسد.
چرا آمریکا می خواهد چنین ننگی را بپذیرد ؟ پاسخ روشن است. سوریه یک حلقه از حلقه های مقاومت در برابر تجاوزات صهیونیستی است. این حلقه باید با تروریسم از درون و حمله خارجی از بیرون نابود شود.
آمریکاییها امروز گرفتار مخمصه سوریه هستند . اگر عقب نشینی کنند معلوم میشود کلاهشان پشمی ندارد و یک ببر توخالی هستند و دیگر تهدیدهایشان اثری در عقب نشینی دولت ها و ملت ها ندارد . اگر حمله کنند لعنت و نفرین مردم جهان را به خاطر نقض حقوق بین الملل و نقض حقوق بشر به جان خریدهاند . ضمن اینکه ابعاد این آتش افروزی معلوم نیست همان باشد که آنها محاسبه کردهاند . سه کشور عربستان ، قطر و امارات با همگرایی با کفار علیه یک دولت عرب و مسلمان وارد جنگ می شوند. اگر دامنه جنگ به این سه کشور کشیده شود باید آمریکاییها پاسخ دهند امنیت انرژی خود و جهان را چگونه می خواهند تامین کنند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی که آتش بیار اصلی معرکه است چگونه می خواهد حیفا و تلآویو و دیگر شهرهای خود را از خطر قدرت موشکی سوریه در امان نگه دارد . همه این شرارتها نشان می دهد که جامعه بین الملل عاجز از حل مشکلات خود از طریق گفتگو و مفاهمه بر سبیل مسالمت است .
گفتگو از طریق بمب ، موشک و غرش تانکها و صدای مسلسلها هیچ گاه برای بشریت آبرو و حیثیت به بار نیاورده است . مردم جهان در هزاره سوم وقتی صدای جنگ را در این ابعاد می شنوند نمی توانند خشم و نفرت خود را از جنگ افروزان پنهان کنند .بالاخره مقامات کنگره و کاخ سفید مجبورند به این فریادها اعتنا کنند. شاید آن روز خیلی دیر و پشیمان کننده باشد.
سیاست روز:خالدبن ولید!
«خالدبن ولید!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛۱۱ مرداد ۱۳۶۹ یادآور اتفاقی است که تحولات آینده را رقم زد. تنها چند سال از پایان دفاع مقدس و جنگ عراق علیه ایران گذشته بود که صدام به کویت حمله کرد و آن را یکی از استانهای خود نام گذاشت. در این میان صدام از ایران هم برای یاری او دعوت کرد در آن زمان برخی شخصیتهای کشورمان از این دعوت استقبال کردند. این استقبال با واکنشهایی هم همراه بود. مشارکت ایران با جنگافروزی و تجاوز صدام در حمله به کویت میتوانست در همان هنگام بسیاری از معادلات منطقهای را بر هم بزند و ایران را وارد جنگی کند که آینده آن برای ما تیره و تار و نامعلوم بود.
واقعا آنهایی که در آن تاریخ صدام را «خالدبن ولید» خطاب کردند و به دعوت او هم لبیک گفتند و حتی خواهان همراهی ایران با صدام شدند، چه در اندیشه خود داشتند؟ کمک ایران به صدام که ۸ سال جنگ را بر ما تحمیل کرد، دهها هزار نفر از مردم کشورمان را به شهادت رساند، ویرانیهای بسیاری را در سرزمینمان به بار آورد و بار تبعات وسیع پس از جنگ را بر مردم و نظام اسلامی سوار کرد، چه معنا و مفهومی میتوانست داشته باشد؟
اشتغال کویت زمینه سرنگونی صدام را آماده کرد. ارتش صدام در مقابل حملات نظامی آمریکا واکنشی از خود نشان نداد و با حقارت و ذلت مجبور به خروج ازخاک کویت شد و حتی غرامت بازسازی کویت را هم از او گرفتند. عملیات نظامی آمریکا با نام «توفان صحرا» در کویت پیاده شد اما صدام سرنگون نشد و باقی ماند تا زمان مناسبش فرا برسد. ۲۰ مارس ۲۰۰۳ زمان حمله به عراق فرا رسید و آمریکا به همراه متحدانش به عراق حمله کردند و با کمترین مقاومت ارتش صدام روبرو شدند و توانستند به راحتی این کشور را اشغال کنند و صدام، آن همپیمان خود را هم سرنگون. اما در این میان سوریه، کشوری که سالهاست مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کرد. و مقایسه دولت حاکم این کشور با عراق زمان صدام مقایسهای است که یا از یک تحلیل غلط برمیآید یا غرض سیاسی در آن نهفته است.
این که اکنون رسانههای خارجی و غربی، پس از مواضع سیاسی برخی شخصیتهای داخلی اینگونه تحلیل میکنند که «برخلاف تفکر رایج، حمایت ایران از بشار اسد نه بیقید و شرط است و نه دائمی» شاید هم درست باشد و هم غلط. جمهوری اسلامی ایران خواهان پایان جنگ و درگیریهایی است که عوامل خارجی به ویژه آمریکا و برخی کشورهای عربی در سوریه ایجاد کردهاند و آنگاه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آزاد و با مشارکت مردم در این امر است.
مردم اگر بتوانند پس از پایان درگیریهایی که آنها را هدف قرار داده فردی را برای ریاست جمهوری خود انتخاب کنند، آنگاه است که میتواند آیندهای را برای سوریه تصور کرد، البته این پروسهای سنگین و دشوار است چون فتنهگران و عوامل خارجی قائل به این امر نیستند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری به مسائل سوریه پرداختند و آرمانهای امام(ره) و انقلاب را هم یادآور شدند.
ایشان درباره سوریه فرمودند: «در قضایای اخیر سوریه هم که به بهانه سلاح شیمیایی آغاز شد، هدف همین است (از بین بردن هرگونه مقاومت در مقابل حضور متجاوزانه، زورگویانه و زیادهخواهانه استکبار در منطقه) اما آمریکاییها سعی میکنند با لفاظی و زبانبازی اینگونه وانمود کنند که برای یک هدف انسانی وارد قضیه شدهاند.»
رهبر انقلاب درباره مواضع حضرت امام(ره) هم سخن گفتند و فرمودند «امام خمینی(ره) همان کسی است که گفت رژیم صهیونیستی یک غده سرطانی است که باید از بین برود.» و هیچگاه نیز در مورد رژیم صهیونیستی تقید نکرد.
اکنون که شرایط سوریه حساستر شده و کشورهای غربی از اهداف خود علیه این کشور بر نمیدارند، اگر هم برخی شخصیتهای سیاسی مواضع حمایتآمیز از سوریه ندارند، حداقل میتوانند سکوت اختیار کنند و در این باره سخنی به میان نیاورند و اگر هم خود را تابع آرمانهای حضرت امام(ره) میدانند که باید در همین راه گام بردارند.
آنهایی که در سال ۶۹ صدام را خالدبن ولید خواندند و زمان را مناسب برای همراهی او در مقابل آمریکا تصور کردند، همانهایی هستند که با شکلگیری دولت اصلاحات، اصلاح طلب شدند و تساهل و تسامح را پیشه کردند و اکنون، میخواهند یا دیدگاهها و مواضع سیاسی خود، جریان ضد سوری در افکار عمومی کشور ایجاد کنند و خط اختلاف را در داخل و میان مسئولان به راه بیندازند. ارزشهای انقلاب و آرمانهای مردمی امام(ره) در این میان قربانی خواهد شد.
آفرینش:دانش و آموزش، حدفاصل توسعه و عقب ماندگی
«دانش و آموزش، حدفاصل توسعه و عقب ماندگی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قم حمید رضا عسگری است که در آن میخوانید،بر اساس آخرین آمار سازمان یونسکو ، در جهان بیش از900 میلیون نفراعم از بزرگسال، جوان و نوجوان فاقد مهارتهای اولیه سوادآموزیاند. درایران نیز طبق سرشماری سال 91، 9 میلیون و 700 هزار بیسواد مطلق در جامعه داریم، همچنین 10 میلیون نفر تحصیلات ابتدایی دارند و 10 میلیون نفر تا سطح سیکل تحصیل کردهاند. بدینترتیب 30 میلیون نفر از جمعیت ایران بیسواد و کمسوادند. سطح سواد و آموزش امروزه به عنوان عاملی برای سنجش توسعه درعرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تلقی میگردد. درحقیقت میزان سطح سواد عمومی درمیان کشورها موجب رشد معیارهای توسعه گردیده است.
نمود این مدعا را می توان درعرصههای سیاسی درکشورهای پیشرفته و صاحب دموکراسی مشاهده کرد. هرچه میزان آموزشهای عمومی جوامع بالاتراست، شاهد توسعه بیشترآنها درمعیارهای همچون مشارکت سیاسی، دوری ازمخاصمه و جنگ طلبی، آزادیهای فردی و...هستیم. دراین جوامع به سبب آگاهی بالای مردم نسبت به حقوق و خواستههایشان، حکومتها مجال خودسری و گرایش به سمت دیکتاتوری را نخواهند یافت. لذا مشاهده می کنیم در کشورهای توسعه نیافته و درحال توسعه که هنوز مشی حاکمان مستبدانه وخودسرانه است، سطح سواد و آگاهی عمومی مردم پایین است. سوادآموزی با بالابردن آگاهی افراد، باعث مشارکت سیاسی مردم می گردد و سبب ایجاد روحیه جمعی، وحدت و انسجام ملی می شود.
سوادآموزی ارتباط تنگاتنگی با رشد و توسعه اقتصادی نیزدارد و به عنوان حلقه وصل اقتصاد سیاست عمل می کند. بالا بردن میزان آگاهی و سطح دانش در بین جوامع، زمینه را برای فکر کردن آنها به مسائل توسعه و پیشرفت اقتصادی و به کارگیری فن آوری های روز فراهم می کند. همچنین باعث ایجاد خلاقیت و ابتکار و ارائه طرح های نو از طرف جامعه می شود. بالابردن سطح سواد عمومی و تقویت آموزش تخصصی در حوزه های فنی و حرفه ای باعث زمینه های کارآفرینی و مانع مهاجرت بی رویه به شهرها می شود و از مشکلاتی که در حاشیه نشینی شهری نیز ممکن است بروز کند، جلوگیری می کند. امروز ما درکشورمان میلیونها شهروند کم سواد داریم که هیچگونه مهارتی نیاموخته اند و به عنوان کارگر ساده وارد بازار کار می شوند، وجود افراد کم سواد و فاقد مهارت یکی از موانع توسعه است.
به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیز در دنیای امروز بی سوادی مترادف با اتلاف منابع و نیروی انسانی است. به موازات پیشرفت علوم و فن آوری، تربیت و به کارگیری درست نیروها در کامیابی برنامه های توسعه اجتماعی مفید و لازم است. آموزش و سوادآموزی موجب از میان بردن جهل میگردد. جهلی که موجب کورماندن از دیدن واقعیات، تشخیص صحیح امورات و ازبین رفتن خرافات و خیالات میگردد. اینگونه تمامی شاکلههای اجتماعی و فرهنگی به رشد و پویایی میرسند. از امورات مذهبی گرفته تا خواستههای به روز فرهنگی درچارچوب آگاهی است که نتیجه بخش میشوند. افزایش سطح آموزش و سواد درهرجامعهای موجب کاهش خشونت ها و بزه کاریها و گرایش به سمت توسعه فرهنگی میگردد. افزایش سطح سواد و علم آموزی، باعث ایجاد دیدگاه های نو، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات و شکل گیری ارزش های جدید در زندگی می شود. آموزش سواد، باعث تغییر نوع زندگی می شود و با آگاهی از جوامع پیرامون، سنت ها و آداب و رسوم هم در زندگی شکل دیگری به خود می گیرد و به روز میشوند.
ریشه کنی بیسوادی قطعا بر توسعه و پیشرفت یک کشور اثر می گذارد، اما امروزه مفهوم سواد تغییر کرده است و شهروندان یک کشور برای حضور فعال در جامعه به چیزی بیش از خواندن و نوشتن و حساب کردن نیاز دارند. به همین دلیل مهارت کار با رایانه و دانستن یک زبان بین المللی از جمله استانداردهای جدید با سواد بودن است. امیدواریم کشورمان براساس افقهای که برای 1404 درنظر گرفته است بتواند تا بیش از 50 درصد از بی سوادی و کم سوادی موجود را از بین ببرد و زمینه داشتن جامعهای آگاه و آموزش دیده را فراهم کنند. این امر مستلزم عزمی ملی و حمایتی همه جانبه از سوی مردم و مسولان می باشد. چون براساس گفته مسولان معضل اصلی سواد آموزی درکشورما عدم تمایل بی سوادان برای حضور در کلاسهای درس و مراکز آموزشی می باشد!.
تهران امروز:همه نگاهها به شورا
«همه نگاهها به شورا»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم عابد فتاحی است که در آن میخوانید؛قطعا امروز روز آزمونی بزرگ برای اعضای شورای شهر تهران است. روز 24خرداد و در روزی که مردم سرنوشت کشور را به دولت اعتدال و امید سپردند، همان زمان هم سکان پارلمان شهری را به مدیریت کسانی واگذاشتند که بتوانند در روشن نگه داشتن امید در دل تک تک شهروندان تلاش کنند. چرا که نه من و نه هیچ فرد دیگری خاطرات تلخ اختلافات و درگیریهای سیاسی شورای اول را از خاطر نبرده است.
شورایی که بدون توجه به نیاز شهروندان با چشم پوشی بر سندهای توسعهای شهری، نه اعتقادی به پیگیری نیازهای شهروندان داشت و نه توانستند در آن دوره، شهرداری با کارآمدی بالا برای پایتخت ایران اسلامی انتخاب کنند.
همان اقدامات سیاسی و فعالیتهای صرفا جناحی هم باعث شد کارآمدی شوراها به عنوان پارلمانهای کوچک شهری تحت تاثیر قرار بگیرد و بسیاری از مردم و نخبگان از خود بپرسند آیا واقعا نمی شود در یک نهادی مدنی، مردمی و دمکراتیک مانند شورا، یک ساختار کارآمد تعریف کرد؟ البته که در شوراهای دوم و سوم اوضاع بهبود پیدا کرد و مردم با پوست و گوشت خود دیدند چگونه شورای اسلامی شان در مسیری بهتر قدم بر میدارد.
بنابراین این انتظار از همکاران خودمان که افراد کم سابقهای در فعالیتهای پارلمانی نیستند و بسیاری از آنها در پستهای عالی مدیریتی کشور و حتی در مجلس شورای اسلامی فعال بوده اند، میرود که شورای چهارم را با تدبیر، عقلانیت، عدالت و اعتدالشان به شورایی کارآمد و بی نظیر در تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل کنند.
از نظر من که انعکاس دهنده بخشی از افکار نمایندگان مجلس شورای اسلامی هستم، میگویم امروز شورای شهر تهران در انتخاب شهردار پایتخت بزرگ ایران اسلامی آزمونی سخت دارد.
چرا که افکار عمومی درباره انتخاب شهردار آینده قضاوت خواهند کرد. معتقدم اگر شورای شهر بتواند فارغ از سیاسی کاری و پرهیز از انتخاب جناحی ، شهرداری کارآمد انتخاب کند، پایتخت عزیزمان زیباتر از این و مردم ما امیدوارتر و خوشحال تر از این خواهند شد.
بنابراین امیدوارم همکارانم طوری عمل کنند که کارنامه عمل گرایی افراد مورد داوری و قضاوت قرار بگیرد. که اگر چنین باشد کسی به غیر از دکتر قالیباف از صندوقچه رای نمایندگان محترم خارج نخواهد شد . از آن جهت به شهردار شدن آقای قالیباف رای میدهم که در دیدارهای مختلفی که با ایشان از طرف مجلس داشته ایم، وی را یک مدیر شهری موفق در داشتن استراتژی بلند مدت میدانم. چرا که هر فردی برای اینکه یک شهر را در همه ابعاد توسعه و آبادانی بدهد؛ باید استراتژی بلندمدت داشته باشد.
خوشبختانه چندسالیاست که در کلانشهر تهران شاهد افزایش سرعت خدمات رسانی مدیریت شهری به مردم هستیم که نتیجه آن روشن شدن موتور محرکی در دل کشور است. این موتور محرک شهرداری پایتخت بود که در بسیاری از اقدامات پیشگام شد و امروز تبدیل به الگویی برای کشور شده است.
به عبارت بهتر میتوان گفت که تداوم تفکر کنونی مدیریت شهری در حوزههای مختلف به ویژه در حوزه بهداشت و درمان، در حوزه اجتماعی، در حوزه فرهنگی و در حوزه عمرانی میتواند رمز موفقیت و توسعه پایتخت باشد.
برای همین من از همین جا درخواست اکثریت نمایندگان مردم در مجلس که برآیند خواست و نظر اکثر مردم ایران زمین به خصوص پایتخت نشینهای عزیز میباشد برای ابقای مدیریت کنونی در شهرداری تهران به اعضای محترم شورای شهر تهران یادآور میشوم.چرا که سود فعالیت دکتر قالیباف در تهران نه تنها به مردم پایتخت بلکه به تمام مردم ایران رسید.
الان پروژههای بزرگ شهری که تا دیروز هیچ کسی فکر نمیکرد روزی اجرایی شود در سراسر کشور به مرحله اجرا در آمده است و همه اینها بعد از جسارت دکتر قالیباف در پیاده کردن پروژههای بزرگ شهری در پایتخت ایجاد شد.
مردم تهران هم به خاطر خدماتی که توسط شهردار تهران در سالهای اخیر برای پایتخت انجام شده خواستار ابقای او هستند. این را ما با برخوردی که با مردم داشتهایم دیدهایم. نمایندگان مجلس نیز با توجه به کارنامه عملکردی مدیریت فعلی شهر تهران در حوزههای عمرانی- فرهنگی- اجتماعی- ترافیکی و ... این مطالبه را دارند.
اکثریت نمایندگان مجلس حامی ادامه این مدیریت هستند، چرا که تا کنون تعامل خوبی میان شهرداری تهران و شورای شهر و همچنین مجلس وجود داشته و مردم نیز از اقدامات مدیریت شهری راضی هستند.از سوی دیگر شهردار تهران دغدغه جدی برای شهروندان تهرانی دارد و در راستای حل مشکلات اساسی شهر همچون ترافیک و آلودگی هوا که به هم وابسته هستند کارهای زیادی انجام داده است.
توسعه چشمگیر شبکه قطارهای شهری- ناوگان اتوبوسهای تندرو- توسعه بزرگراهها و ساخت تونلها و .... آنچه در توان شهرداری تهران به عنوان یک نهاد اجتماعی و فرهنگی بوده است انجام شده و بیش از آن را هم میبینیم. بنابراین خواهشی که من از اعضای محترم شورای شهر از طرف مجلس دارم این است که تلاش کنند خواسته سیاسی خود را به علاقه قلبی مردم و افکار عمومی ترجیح ندهند چرا که چنین اقدامی موجب این خواهد شد که در آینده شورای شهر به خاطر نگاه سیاسیاش در پیشگاه مردم جواب بدهد.
حمایت:چانهزنی برای جنگ
چانهزنی برای جنگ»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛ناکامی اوباما فقط در قبال تغییر نگرش پوتین، رییسجمهوری روسیه، نبوده است بلکه وی در برابر سایر حاضران در نشست نیز نتوانست خواستههای خود را مطرح کند و در نهایت معدود کشورهایی با جنگطلبی وی همراه شدند.
جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، دیروز برای سفری دورهای به اروپا رفت. وی در این سفر از لیتوانی، فرانسه و انگلیس دیدار خواهد کرد.مهمترین نکته در این سفر حضور وی در نشست اتحادیه اروپاست. این حضور زمانی بیشتر نمود پیدا میکند که محور مذاکرات و رایزنیهای وی را تحولات سوریه تشکیل میدهد.
وی در حالی امیدوار به قبولاندن دیدگاههای جنگطلبانه آمریکا به اروپاست که در باب اهداف و دلایل اصرار کری بر حضور در نشست اتحادیه اروپا نکاتی چند قابل توجه است. نخست آنکه باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، با وجود رایزنیها و فضاسازیهای رسانهای گسترده نتوانست در نشست سران گروه 20 در سنپترزبورگ چندان دستاوردی داشته باشد به گونهای که بسیاری وی را فرد منزوی در این نشست معرفی کردند.
ناکامی اوباما فقط در قبال تغییر نگرش پوتین، رییسجمهوری روسیه، نبوده است بلکه وی در برابر سایر حاضران در نشست نیز نتوانست خواستههای خود را مطرح کند و در نهایت معدود کشورهایی با جنگطلبی وی همراه شدند. این امر رسوایی و شکستی دیگر برای اوباما قلمداد میشود. این سناریو مطرح است که کری با رویکرد به اروپا و کشاندن افکار عمومی به نشست لیتوانی تلاش دارد افکار عمومی را از ناکامی اوباما در نشست گروه 20 منحرف سازد.
دوم آنکه آمریکا تلاش دارد تا چنان وانمود کند که در عرصه یارگیری برای اقدام نظامی علیه سوریه موفق بوده است. به عبارتی دیگر کری تلاش میکند تا در فضای تبلیغاتی چنان وانمود سازد که همراهان آمریکا علیه سوریه تعداد زیادی از کشورها هستند و به نوعی جنگطلبی آمریکا را خواستی جهانی معرفی کند.
البته باید توجه داشت که آمریکا حاضر به اقدام یکجانبه و تأمین هزینههای آن نیست؛ بنابراین تلاش دارد تا با جلب رضایت اروپا بخشی از هزینهها را به این کشورها تحمیل کند. سوم آنکه یک سناریوی قابل توجه در قبال سیاستهای آمریکا وجود دارد و آن تلاش آمریکا برای رسیدن به اهداف مورد نظر از جنگ تا پیش از آغاز جنگ است.
به عبارتی آمریکا تلاش دارد تا جامعه جهانی را در برابر جنگ قرار دهد در حالی که همزمان برای آغاز نشدن جنگ مطالباتی را مطرح میسازد؛ مطالباتی که در عرصه جنگ به دنبال آنهاست، اما سعی دارد تا بخت خود را برای کسب آن امتیازات بدون آنکه هزینهای برای جنگ پرداخته باشد، بیازماید.اوباما به دنبال تحمیل خواستههای خود به جامعه جهانی به بهانه امتیازگیری برای آغاز نشدن جنگ است.
در نهایت میتوان گفت که سفر اروپایی کری نه برگرفته از قدرت آمریکا، بلکه نتیجه چالشهای این کشور است که با فضاسازی حاشیهای به دنبال پنهانسازی آنهاست؛ چالشهایی که محور آنها را ناتوانی برای ایجاد اجماع جهانی ضد سوریه تشکیل میدهد که نزدیک است به یک رسوایی برای آمریکا مبدل شود.
قانون:راهکار کاهش قیمت مسکن افزایش ساخت نیست
«راهکار کاهش قیمت مسکن افزایش ساخت نیست»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم فرشته بهروزینیک است که در آن میخوانید؛بدیهی است یکی ازعوامل گران شدن کالاها نبود تعادل میان عرضه و تقاضای آن کالا در بازار با توجه به حجم تقاضاست. در بازارمسکن هم این فرمول میتواند موجب افزایش قیمت مسکن، بهخصوص در کلانشهرها، به دلیل حجم بالای تقاضا نسبت به شهرهای کوچک باشد؛ اما چندسالی است گرانی مسکن در ایران علت دیگری به جز آنچه به آن اشاره شد داشته است. یکی از اعضای کمیسیون عمران مجلس در اظهار نظری راهکار شکسته شدن قیمت مسکن را ساخت سالی دو میلیون واحد مسکونی توسط هر وزیری که چهار سال بر مسند وزارت مینشیند دانسته است.
اما نگاهی به وضعیت بازار مسکن و رکودی که بر آن حاکم شده است گواه آن است که افزایش کمی مسکن نمیتواند راهکار پایین آمدن قیمتها در این بازار باشد. جدای از عملکرد مثبت یا منفی مسکن مهر، باید این نکته را مد نظر قرارداد، اگر افزایش تعداد ساخت خانه میتوانست قیمت را در بازار متعادل سازد، با اجرای پروژه طرح مسکن مهر این اتفاق باید رخ میداد. حال دو پرسش اساسی مطرح میشود؛ اول آنکه دلیل گران شدن و نیز رکود بازار مسکن در ایران چیست ؟ و دوم اینکه راهکار حل این گرانی و رکود چیست؟
از آنجایی که در حال حاضر مهمترین دلیل گرانی مسکن در کلانشهرها، توان پایین مالی بسیاری از اقشار برای تامین مسکن است بنابراین برای پاسخ به پرسش اول باید به ناتوانی سیستم بانکی در پرداخت وام خرید و ودیعه مسکن اشاره داشت. در بسیاری ازکشورهای پیشرفته دنیا حدود 70 درصد ازهزینه مسکن از طریق وام تامین میشود و تنها 30 درصد هزینه را متقاضی میپردازد، اما در ایران موضوع کاملا متفاوت بوده و به هیچ عنوان با مثال گفته شده قابل مقایسه نیست.
مشکل آن است که نه تنها میزان وامی که بانکها برای تامین مسکن در نظر میگیرند ناچیز و البته میزان بازپرداختشان نیز بسیار بالاست، بلکه آمار درستی نیز از نیازمندان واقعی و افراد واجد شرایطی که میتوانند وام مسکن دریافت کنند در دست نیست. به همین علت نیز هم، وام مسکن به جای کمک به خانهدار شدن افراد، بازار سیاهی به وجود میآورد که عدهای با خریدو فروش وام مسکن سودهای کلان به جیب بزنند، نمونه این بازار سیاه به وجود آمدن دفاتر خرید و فروش وام است.
با این توضیح در خواهیم یافت که مشکل مسکن در ایران مربوط به تعادل در عرضه و تقاضا نیست بلکه به دلیل عدم توانایی مالی افراد در خرید یا حتی اجاره مسکن است.
حال راهکار چیست؟ به نظر میرسد اولین راهکار آن است که مسئولان وزارت راه وشهرسازی و دست اندرکاران این حوزه، از اعلام هرگونه اخباری که به هیجان در این بازار دامن بزند پرهیز کنند. اقتصاد ایران بیمار است و بازار مسکن نیز مانند یک دلال، منتظر است تا حال این بیمار وخیم شده تا خود را بیش از گذشته فربه سازد.
از سوی دیگر، ساماندهی مسکن روستایی وساخت مسکن، ایجاد اشتغال و هرآنچه برای یک زندگی مرفه لازم است در شهرهای کوچک با هدف جلوگیری ازمهاجرت افراد به شهرهای بزرگ میتواند یک راهکار اساسی برای مشخص شدن آمار دقیق نیازمندان واقعی و بومی در کلانشهرها باشد. اتفاقا ایران در تمام این سالها بر خلاف تبلیغهای صورت گرفته، منفیترین عملکرد را در خصوص جلوگیری از مهاجرت افراد به شهرهای بزرگ داشته است.
برای تحقق این مهم لازم است بسیاری از وزارتخانهها از جمله وزارت کار ، رفاه و امور اجتماعی و نیز وزارت نیرو و ... با وزارت مسکن و شهرسازی همکاری داشته باشند. راهکارمهم دیگر بعد کنترل تورم در کشور، ساماندهی سیستم وامدهی بانکها و نیز تدابیر عملی برای اصلاح نرخ سود بانکهاست. در پایان باید به این نکته مهم توجه شود که ساخت مسکن، بدون توجه به موارد گفته شده نه تنها موجب کاهش قیمت در بازار مسکن نخواهد شد که خود منشا مشکلات ریشه ای دیگر خواهد بود.
شرق:انتخابی برای آرامش شهروندان
«انتخابی برای آرامش شهروندان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدحسین مقیمی است که در آن میخوانید؛نگرش به «توسعه» و اسباب و لوازم آن، باید بهصورت «متوازن» و «پایدار» صورت گیرد و با تکیه بر این دو مولفه است که میتوان از احتمال موفقیت پروژههای توسعهای سخن گفت. سو و جهت کارهایی که در هشتسال گذشته در شهرداری تهران صورت گرفته، بیشتر حول پروژههای عمرانی بوده که به نظر میرسد بهعنوان زیرساخت، ایجاد آنها اجتنابناپذیر بود. اما شهر، فقط نیازمند پروژههای اینچنین نیست.
اگرچه باید از دستاندرکاران مدیریت شهری قدردانی کرد اما شهر خوب، به حکمروایی خوب شناخته میشود. قبل از اینکه بررسی شود که شهردار چه کسی باشد، باید شورای شهر کارآمدی از سوی مردم برگزیده شود که به نظر میرسد با انتخابی شایسته برای ریاست شورای شهر چهارم، این روند، شتاب بگیرد و رویکردها سمتوسوی مناسبتری بیابد. اداره شهر بهصورت مطلوب زمانی است که مردم در آن راحت زندگی کنند و احساس آرامش داشته باشند.
«سکونت» تنها رفتن به یک محل به نام خانه در یک ساختمان نیست. اگر شهر بهگونهای اداره شد که وقتی دو نفر بههم میرسند و یکی متعرض دیگری میشود و حقوق فرد دیگر مورد تضییع قرار میگیرد، اینها فورا دست به خشونت فیزیکی میزنند این یعنی شهر از حکمروایی خوب برخوردار نیست و مردم فاقد آرامش هستند. مدیریت شهری قطعا میتواند زمینههای بروز خشونت شهری را به حداقل برساند و با گسترش حملونقل عمومی، وضع قوانین درست ترافیکی و آموزش و فرهنگسازی رفتار و زندگی صحیح شهری، یک پایتخت نمونه برای ایران به ارمغان بیاورد. امروز به شهردار و مدیریت شهری نیاز داریم که با مجموعه فعالیتهایی که انجام شده و زیرساختهایی که شکل گرفته، بتواند آرامش را بهوجود آورد و شهر را محل سکونت کند.
مدیریت شهری، مدیریتی یکپارچه است. مدیریت نهادهای دولتی و فرادولتی فعال در تهران، تعامل با بخش خصوصی اقتصادی و فرهنگی، حل معضل ترافیک، آموزش حقوق شهروندی، اداره شهر بر اساس خرد جمعی و کار کارشناسی؛ همهوهمه با یک شورا و شهرداری کارآمد محقق میشود.
از نظر فرهنگی و اجتماعی، مردم باید یاد بگیرند که مسوولانه رفتار کنند و اینگونه نباشد که بهجای فعالیتهای اجتماعی و جمعی و مشارکت در کارها، فعالیتهای فردی و بهرهکشیها و سوددهی فردی مدنظر باشد. نباید به شهر به چشم یک منبع درآمد نگریسته شود و منابع ناپایدار برای تامین مخارج آن، هدف باشد.
این امر نیازمند شهرداری با گرایش به توسعه پایدار و فراگیر است. انتخاب آقای روحانی نوعی آرامش در جامعه پدید آورد و مردم از شوکهای روزانه که بهدلیل تصمیمات نادرست به آنان وارد میشد، رها شدند. امروز بسیاری از افراد تلاش میکنند با درایت و عقلانیت سخن بگویند و بهنوعی رفتار کنند که آرامش مردم مدنظر آنها باشد. در مدیریت شهری نیز باید این اتفاق رخ دهد و بهویژه در تهران بهعنوان پیشانی مدیریت شهری کشور، فردی شهردار شود که مردم از حضور او و تصمیماتی که اتخاذ میکند، احساس آرامش کنند. شهرداری تهران به اندازهای درگیر مشکلات و موانع است که کار تماموقت یک تیم منسجم و حرفهای را میطلبد. اگر مردم احساس کنند کارهایی که صورت میگیرد با نگاه به مناصب بزرگتر است و شهردار تهران به شهرداری بهعنوان سکویی برای ریاستجمهوری یا مسوولیتهای دیگر مینگرد، از شهرداری قطعامید کرده و نگاه مثبتی به فعالیتهای آن نخواهند داشت.
ما در گذشته دولتی داشتیم که مدیریت شهری، امکان تعامل با آن را نداشت و آن دولت با آدمها و منسوبین خود هم برخوردهای غیرقابل توجیهی صورت میداد اما امروز امکان تعامل مدیریت شهری با دولت تدبیر و امید فراهم است. شهردار منتخب جلسه شورای شهر تهران، تلاش کند همه وقت خود را برای حل مشکلات تهران بگذارد و به موضوعات دیگر هم فکر نکند. صادقانه برای حل مشکلات و معضلات تهران حرکت کرده و آرامش را برای زندگی مردم به ارمغان بیاورد تا شهر، محل «سکونت» شود.
مردم سالاری:روز واقعه، انضباط رفتاری و گفتاری را میطلبد
«روز واقعه، انضباط رفتاری و گفتاری را میطلبد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛ شکی نیست که آزادی بیان و قلم و اندیشه و همچنین اظهار نظر و نقد و تحلیل، متعلق به جامعه پویا و دارای آزادی معقول و مطلوب است اما این آزادی بیان و عقیده تا آنجا پذیرفتنی و پسندیده است که به آزادی دیگران آسیبی وارد نسازد و هزینهای نیز بر جامعه تحمیل نکند. قانون را هم برای مراعات حدود، تصویب و تدوین کردهاند؛ یعنی، آنجا که گفتن اقتضا میکند، بگوییم و چون سکوت به مصلحت است، خویشتن داری پیشه کنیم. به قول سعدی:
اگر چه پیش خردمند، خامشی ادب است به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقل است، دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
توصیه و تاکید مرد هوشمند انقلاب، آیت الله هاشمی رفسنجانی که در مراعات آداب گفتن و تدبیر شهره است و سرد و گرم روزگار چشیده، در هفته گذشته، مبنی بر این مضمون که با اظهار نظر غیر مسوولانه، هزینهای را بر گرده جامعه بار نکنیم، مرا به یاد نقلی انداخت که زبان حال و کار خیلی از ماهاست و اگر چه یک بار در یادداشتی نوشته بودم اما تکرار آن خالی از لطف و عبرت نیست.
میگویند که از مرحوم شهید محلاتی پرسیدند که در ماموریت خود به عنوان نماینده امام در سپاه چه کردی؟ میگوید که بسیاری از مجتهدها را مقلد کردم ! معنی و مفهوم این عبارت آن است که جامعه باید انضباط گفتاری و رفتاری خود را رعایت کند. آن زبان و بیانی که مجاب به انضباط نیست، جامعه را برمیآشوبد. چون گفتار و نوشتار وقتی از تعادل خارج شد، تنش و چالش در جامعه ایجاد میکند. چه بسا در متون مختلف و به ویژه در متون تاریخی خواندهایم که یک سخن، ملتی را نابود میکند و نقطه پایان زندگیاش را مینویسد.
اگر پروندههای شکواییه دادگستری را فهرست موضوعی میکردند، معلوم میشد که بی انضباطی رفتاری و گفتاری چه حکایتهای ناروایی را موجب شده است. در دنیای امروز برای متن سخنرانی فلان رئیس کشوری، انجمنی از خبرگان، ساعتها کار میکنند و یا به وقت مصاحبه، هیئت مشاوران، خط مشی کلام وی را مشخص میکنند تا نکتهای را فرو نگذارد و تا از قاعده مشخص و تدبیر منحرف نشود.
بارها در جامعه خود تجربه کردهایم که گفتن جملهای حساب نشده چه بر سر اقتصاد و سیاست ما آورده و چگونه جامعه سیاسی و اقتصادی ما را دچار سردرگمی و پرداخت هزینه سنگین کرده است که در اینجا دو سه نمونه جهت عبرت، قلمی میشود:
1- همه دنیا میداند که رژیم صهیونیستی چه سیاستی را دنبال میکند و حامی این سیاست استعماری کیست و علت آن چیست؟ اما در سالهای اخیر، گفتارهای غیر مسوولانه و نظریههای غیر کارشناسی موجب شد که ظالم به جای مظلوم بنشیند و لکه ننگین آدم کشی و تجاوز و مظلوم آزاری را از دامن خود پاک کند و در عین حق ستیزی و جنگ طلبی خود و اربابش، با تبلیغات حساب شده، ما را جنگ طلب و اهل شرارت به جهانیان معرفی کند و حافظه تاریخی جهان را به سخره بگیرد! چرا؟ چون آنجا که میبایست خاموشی میگزیدیم و تدبیر میکردیم، غافل شدیم!
2- در حالی که مجلس تدبیر میکرد تا ننگ سیاست استعماری را بر استعمار پیر، اثبات کند و بر گردنش بنشاند، با تلقی خطا و عمل نسنجیده از دیوار سفارتش بالا رفتند و به خیال خود فتحنامهها گفتند و دستگاه سیاستگذاری را منفعل کردند و اهل تدبیر را آزردند و آتشی افروختند که دامن اقتصاد و فرهنگ و سیاست ما را گرفت که هنوز که هنوز است با آن همه زمینهسازیها و پرداخت هزینههای سنگین و پادرمیانی مدبران، نتوانستهایم که دامن منافع و حیثیت خود را از دست غرب، رها سازیم...
و امروز در پیامد نیکوی گفتمانی، افرادی مجرب، اهل و توانا بر مسند سیاست و اقتصاد و علم و صنعت و کشاورزی و... نشستهاند و خبرگی آنان بر همه بارز و مبرهن است. بگذارید و بگذاریم که کار خود کنند و در حیطه مسوولیت آنان وارد نشویم و هوشیار باشیم که امروز «روز واقعه» است. کمی به پیرامون خود در خلیج فارس، در دریای سرخ، در دریای مدیترانه و... نگاه کنیم که انبار باروت فتنه، چگونه منتظر جرقه است. بانی آن جرقه، ما نباشیم.
به سکوت بزرگان و تدبیر روحانی و سنجیدگی کلام «ظریف» و استدلال منطقی صاحبنظران نگاه کنیم تا به کنه قضایا پی ببریم که حکایت چیست تا در وقت موعظه و مدح و ابراز نظر، آن نگوییم که ممدوح نیست و آتشی نیفروزیم که دامن ایران را بگیرد. مردم ایران دیگر توان پرداخت هزینههای سنگین را ندارند؛ این را به استناد شواهد و قراین باور کنیم:
مگوی و منه تا توانی قدم
ز اندازه بیرون، زاندازه کم
آرمان:حزب، دولت در سایه است
«حزب، دولت در سایه است»عنوان یاغدداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسین کاشفی است که در آن میخوانید؛حضور فعال مردم در همه صحنههای اجتماعی از طریق وجود و فعالیت احزاب و نهادهای مدنی میسر است تا هر کدام به مثابه نماینده بخشی از جامعه بتوانند در تهیه و تدوین برنامههای کلان در زمینه مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اظهارنظر کنند. چرا؟ چون حزب به عنوان تشکلی روزآمد، باید این ظرفیت را داشته باشد که بتواند در همه زمینهها اعلام نظر کارشناسی کند و با رعایت حریمهای قانونی بدون محدودیت عملکرد دولت را به نقد بکشد. چون جامعه با امر به معروف و اصلاح دائمی خود میتواند از رشد و توسعه و شکوفایی برخوردار بوده و دارای فرداهای بهتر باشد.
احزاب و نهادهای مدنی میتوانند در جامعه بستر و فضای تعامل و گفتوگو را در جهت دستیابی به دموکراسی که جامعه ما امروز سخت بدان نیازمند است، فراهم کنند. لذا برای برخورداری جامعه از سلامت اخلاقی، نشاط و امید به آینده، احزاب و تشکلهای سیاسی طبق اصل 26 قانون اساسی باید در همه عرصهها به صورت فعال حضور داشته و از برخوردهای خشن و وارد کردن توهین و تهمت به دیگران که موجب سلب اعتماد و امید در جامعه میشود، جلوگیری کنند و با احساس مسئولیت و درک مشترک نسبت به مبانی اخلاقی و مسائل اجتماعی و منافع ملی و کاهش مشکلات داخلی و خارجی گامهای موثری بردارند.
با سخنانی که هم ریاست محترم جمهوری و هم رحمانی فضلی وزیر محترم کشور در رابطه با تحزب و خانه احزاب مطرح کردند، امید است که تحزب در کشور ما از غربت به در آمده و مانند همه کشورهای توسعهیافته جایگاه خود را بازیابد. بهویژه که هم مبانی دینی ما و هم تجربه بشری، بر کار و فعالیت و تصمیمات بر حول خرد جمعی تاکید دارد. البته لازمه کار جمعی، پرهیز از تصمیمگیریهای فردی و رهایی از بند خودمحوری، نیاز به کار فرهنگی و اجتماعی مستمر است.
همان گونه که دولت در اصل سوم قانون اساسی و در بندهای مختلف آن موظف شده زمینههایی را فراهم سازد که جامعه از هر نوع استبداد، خودکامگی و انحصارطلبی فاصله بگیرد و بر تامین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون و مشارکت عامه مردم در سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تاکید شده است. متاسفانه چون دولت نهم و دهم اعتقادی به تحزب نداشت، به جای اینکه بستر رشد و شکوفایی را برای احزاب فراهم آورد، گمان میبرد که حزب به عنوان رقیب دولت است و کشور نیازی به حزب ندارد. در صورتی که اکنون وقتی میگوییم که مردم باید در تعیین سرنوشت خود ایفای نقش کنند، طبیعتا آنان باید از طریق انجمنهای صنفی، تشکلهای سیاسی و نهادهای مدنی و به صورت توسعه یافتهتر یعنی احزاب، نقد و نظارت کنند. مردم در 24 خرداد امسال به گفتمان دکتر روحانی رویکرد مثبت نشان دادند و به پای صندوقهای رای آمدند و ایشان را برگزیدند، حال در ادامه، مردم پیگیری مطالبات خود را از چه طریقی باید دنبال کنند؟ طبیعتا این امر از طریق حزب قابل پیگیری است.
همچنین افرادی که به صورت فردی نه حزبی به عنوان نماینده وارد مجلس میشوند اگر به شعارهای خود عمل نکردند، چگونه مردم پیگیر خواستههایشان باشند؟ قاعدتا حزب است که میتواند پاسخگو باشد. مردم میتوانند به احزاب در داشتن برنامه و هم در برخوردار بودن از پشتوانه کار کارشناسی اعتماد داشته باشند، چون حزب در اصل به عنوان دولت سایه است. همان طور که دولت در همه زمینهها برنامهریزی و سازماندهی میکند و نیروی انسانی تربیت میکند، حزب نیز باید این کارها را انجام دهد. حزب باید در همه زمینهها اعم از سیاست داخلی و سیاست خارجی و مسائل فرهنگی و اجتماعی و... برنامه داشته باشد.
حال اگر کشوری چنین ظرفیت و پتانسیلی را داشته و از چند حزب قوی دارای برنامه برخوردار باشد و دائم درباره برنامهها بحث و مقایسه داشته باشند و دائما برنامهها را روزآمد کنند، این طبیعتا به نفع کشور است. امروزه برای شناخت کشورهای توسعه یافته یا توسعه نیافته، به بررسی جایگاه احزاب و مطبوعات و آزادی در آن کشورها میپردازند.
بنابراین وجود و فعالیت حزب به عنوان یک شاخص توسعه یافتگی مطرح است. بهتر است این بستر فراهم شود و احزاب بتوانند به تعالی برسند و موانعی که در دولت نهم و دهم برای احزاب ایجاد شده بود، رفع شود و احزاب بتوانند نقش و جایگاه خود را باز یابند و کارکرد خود را داشته باشند که در نهایت به مردم باز میگردد. چون مردم از این طریق بیشتر حس میکنند خواستهها و نظراتشان پیگیری میشود و گوشی برای شنیدنشان هست. یکی از دستاوردهای دوران اصلاحات تشکیل خانه احزاب است که از سال 79 شکل گرفت و تاکنون پنج مجمع برگزار کرده است که آخرین آن به سال 88 بازمیگردد.
ابتکار: پیامهای جابجایی یک پرونده 10 ساله
«پیامهای جابجایی یک پرونده 10 ساله»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛درست یک ماه پس از استقرار دکتر حسن روحانی در پاستور و 10 سال پس از روزهایی که سید محمد خاتمی مسئولیت مذاکرات هسته ای را به حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی سپرده بود، رئیسجمهور در حکمی مسئولیت مذاکرات هستهیی را از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه منتقل کرد.
دکتر روحانی در حالی با واگذاری پیگیری مذاکرات هسته ای به دستگاه دیپلماسی کشور، رویکرد کشور به ماجرای این پرونده را تغییر داده است که از یک سو این پرونده و سرنوشت مذاکرات در جریان مبارزات انتخاباتی خردادماه امسال و به ویژه مناظرات نقشی پر رنگ ایفا کرد و در عمل انتخابات ریاست جمهوری به یک همه پرسی هسته ای بدل شده بود و از سوی دیگر رئیس جمهور پیشین هم طی یک سال پایانی فعالیت خود به دلایلی نامعلوم دست دولت را از پیگیری مذاکرات کوتاه کرده بود و در یکی از آخرین گفت وگوهای خود به خبرنگاران گفته بود که مدتی است هیچ اطلاع و ارتباطی با پرونده هسته ای و مذاکرات ندارد.
چرایی بازگشت پرونده هسته ای به وزارت امورخارجه و چگونگی اتخاذ این تصمیم مساله ای است که در روزهای اخیر در موافقت و یا مخالفت با آن حرف و حدیثهای زیادی مطرح میشود. برای اینکه بتوان تحلیل کرد که چرا این پرونده به وزارت خارجه بازگشت، شاید بهتر باشد که ابتدا بازخوانی کنیم که ماهیت شورای عالی امنیت ملی چیست و چه شد که ده سال پیش پرونده به این شورا رفت.
بر اساس اصل 176قانون اساسی ایران شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیس جمهور و به منظور تامین منافع ملی و پاسداری از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی تشکیل شده است. تعیین سیاستهای دفاعی امنیتی کشور، هماهنگ نمودن فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی امنیتی و بهره گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی سه وظیفه اصلی این شورا است.
روسای قوای سه گانه، رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح، مسئول امور برنامه و بودجه، دو نماینده به انتخاب مقام معظم رهبری، وزرای امور خارجه، کشور، اطلاعات، حسب مورد وزیر مربوط و عالیترین مقام ارتش و سپاه نیز اعضای شورا عالی امنیت ملی هستند.
در سال 1382 و درحالی که حدود دو سال از جدی شدن حساسیتهای آژانس انرژی اتمی و کشورهای غربی به فعالیتهای هسته ای ایران میگذشت پرونده هسته ای در درون دولت و عمدتا توسط کارشناسان سازمان انرژی اتمی پیگیری میشد. در آن مقطع با تشدید تحریکهای بینالمللی علیه فعالیتهای ایران، دیپلماتهای وزارت خارجه در داخل و خارج کشور بحرانی جدی را پیش روی نظام میدیدند، حال آنکه مدیران سازمان انرژی اتمی به عنوان متولی مستقیم بحثهای فنی پرونده با آژانس، با ارزیابیهای خاص خود صرفا نگاهی توسعه ای و فنی به ماجرا داشتند و در مواجهه با قطعنامههای آن زمان آژانس و تعهدات حقوقی کشور زیر بار تحلیلهای امنیتی دیپلماتهای کشور نمیرفتند. این درحالی بود که تهاجم تمام عیار سیاسی و تبلیغاتی آمریکا و تشدید بدگمانیهای بینالمللی نسبت به ماهیت فعالیتهای هستهیی ایران نیز فضا را علیه ایران تشدید کرده بود.
در آن زمان سید محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور، رئیس و دکتر حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. در اواخر مرداد ماه آن سال رئیس جمهور وقت طی حکمی مسئولیت پرونده هستهیی را که در دولت دنبال میشد، به حسن روحانی واگذارکرد. وزارت امورخارجه جدی ترین مدافع این نقل و انتقال بود و کارشناسان سیاست خارجی در دفاع از تحلیل خود به امنیتی شدن مساله و لزوم تصمیم گیری فراجناحی دراین باره استناد میکردند. این تصمیم اگرچه در ابتدای کار با اما و اگرهایی همراه شد، اما در مهرماه به طور رسمی مسئولیت پرونده هسته ای به شورای عالی امنیت ملی محول شد. در آن زمان اختلاف نظرهای دو نهاد دولتی به همراه مشخص نبودن ابعاد مختلف مساله، دست به دست هم داد تا در نهایت نگاه امنیتی به این موضوع غالب گردد. از این رو با هدف ایجاد اجماع داخلی، هماهنگ سازی دستگاههای متولی و جلوگیری از آشفتگی بیشتر، انتقال مدیریت پرونده هسته ای به شورای عالی امنیت ملی توسط وزیر خارجه وقت به رئیس جمهور پیشنهاد شد.
در گامهای اولیه پس از این تحول با حصول اجماع داخلی و هماهنگی دولت و دبیرخانه شورا طی سالهای 82 و 83 مذاکرات با طرفهای غربی در مسیرهای مناسبی پیش میرفت. در این دوران تلاش برای مختومه شدن پرونده در شورای حکام آژانس و جلوگیری از رفتن پرونده به شورای امنیت سازمان ملل هدفگذاری اصلی مذاکرات و پیگیریها بود. در این راستا با توافقات اولیه به تدریج امید میرفت که بار امنیتی ماجرا به تدریج کمتر و با کاخش حساسیتها و عادی شدن نگاه آژانس به ابعاد فعالیتها بحثها به سمت مباحث فنی و دیپلماتیک پیش برود.
اما با تغییرات سیاسی کشور در سال 1384 این روند متوقف شد. در طول سالهای بعد که پرونده در دبیرخانه شورای امنیت ملی پیگیری شد، همواره نگاه غالب به موضوع هسته ای همان نگاه امنیتی باقی ماند و مختومه شدن پرونده برای مسئولان آن چندان محلی از اعراب نداشت. از این رو با وجود فراز و نشیبهای بسیار هیچ گاه گشایش مشخصی در روند مذاکرات صورت نگرفت. به موازات فعالیتها و پیشرفتهای دانشمندان کشورمان، مواضع تند رئیس و دبیر شورای عالی امنیت ملی، کارشکنیها و خصومت طرفهای غربی و برخورد انتزاعی مسئولان داخلی با گفت وگوها دست به دست هم داد تا هر ساله با تشدید قطعنامهها و نیز افزایش فشارهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی مواجه شویم. کار تا جایی دچار بن بست و بی عملی شد که محموداحمدی نژاد که بیش از شش سال با شعارها و مواضع انتزاعی خود حساسیتهای جهانی را به اوج رسانده بود، در یکی دوسال پایانی دولت دهم به طور کامل نسبت به پرونده هسته ای بی تفاوت شد و از زیر بار مسئولیتها شانه خالی کرد.
این شرایط باعث شد تا بخش اعظمی از اقتصاد خرد و کلان کشور به تعیین تکلیف پرونده هستهای گره بخورد و در نتیجه در انتخابات اخیر به مطالبه جدی مردم بدل شود. مردم با انتخاب روحانی نشان دادند که خواستار گشایشی جدی در سیاست خارجی کشور به ویژه در پرونده هسته ای هستند.
در کنار این مباحث با گذشت بیش از ده سال از شکل گیری این پرونده اکنون ابعاد و زوایای پیدا و پنهان آن به طور کامل مشخص شده است و به دور از اختلاف نظرهای 10 سال پیش میتوان در درون دولت و فارغ از نگاه امنیتی سالهای گذشته با ابعاد سیاسی حقوقی و فنی آن به عنوان یک پرونده شفاف دیپلماتیک برخورد کرد. از این رو با بازگشت پرونده به وزارت خارجه، اکنون رئیس جمهور میتواند بهتر روی فرایند و محتوای مذاکرات کنترل داشته باشد و با تمرکز تصمیم گیریها و مدیریت مذاکرات خواهد توانست پاسخگوی مطالبات مردم باشد.
از سوی دیگر با چربش بار نگاه دیپلماتیک به بار نگاه امنیتی مذاکره کنندگان وزارت خارجه با پشتوانه سالها تجربه و دیپلماتهای کارآزموده، بهتر میتواند فضای مذاکرات را به سمتی که رئیس جمهور و دولت و شورای عالی امنیت ملی تعیین کرده اند هدایت نمایند.
نکته مهم دیگر در این جابجایی این است که انتقال پرونده هسته ای از شورای امنیت ملی به وزارت خارجه این پیام را به طرفهای مذاکره میدهد که از سوی تهران ماهیت پرونده از حالت امنیتی به حالت سیاسی تغییر کرده است و طرف مقابل نیز میبایست با گرفتن این سیگنال و به موازات آن، رویکرد خود را تغییر دهد.
دنیای اقتصاد:امید به تدبیر از دولت امید
«امید به تدبیر از دولت امید»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است که در آن میخوانید؛آغاز به کار دولت تدبیر و امید، امیدهای فراوانی را در لایههای مختلف جامعه، از طبقه فرودست و متوسط گرفته، تا نخبگان و دانشگاهیان، ایجاد کرده است، امید بازگشت جامعه به مسیر رشد و توسعه همه جانبه. اقتصاددانان نیز سیگنالهای مثبتی از رویکردهای تیم اقتصادی دولت دریافت کردهاند که آنها را به بهبود فضای کسبوکار و بازگشت رونق به اقتصاد بیرمق ایران امیدوار کرده است.
توجه به اهمیت ایجاد ثبات در عرصه اقتصاد کلان، اعتقاد به اقتصاد رقابتی و میدان دادن به بخش خصوصی و تلاش برای تنشزدایی از روابط بینالمللی، جهتگیریهایی هستند که هر قدمی که برای آنها برداریم، قطعا از نقطهای که در آن هستیم، بهتر خواهد بود. با این وجود، شروع به کار برخی از وزرا، با تصمیماتی همراه بود که از منظر علم اقتصاد، قابل تامل است. جهتگیریهایی که ممکن است به علت سوءبرداشت از شعار اعتدالگرایی، مانع از پیگیری اصلاحاتی بشوند که اقتصاد ایران به شدت تشنه اجرای آنها است.
کسانی که اقتصاد ایران را دنبال میکنند، هنوز تجربه تلخ سال ۱۳۸۴ را فراموش نکردهاند، سالی که مدیریت اقتصاد به نسبت باثبات و رو به رشد ایران با «تثبیت قیمتها» آغاز شد.
امروز، همه ما نتیجه آن تصمیم و تصمیماتی از آن دست را با گوشت و پوست خود لمس میکنیم، تصمیماتی که در قاطبه آنها، «عوامزدگی» محوریت داشت. هر چند که امروزه، دیگر تورم دورقمی در جهان بسیار نادر است؛ اما مرور تجارب کشورهای مختلف جهان در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی که در قالب علم اقتصاد مستند شده است، نشان میدهد که یکی از بدترین تصمیمات یک دولت در شرایط تورمی، تثبیت قیمتها، به ویژه نرخ خدمات دولتی است.
امروز، بعد از گذشت ۸ سال، انتظار عموم مردم، نخبگان و اقتصاددانان، از دولتی که مجمع عقلا و سرد و گرم چشیدگان روزگار است، فراتر از یادآوری خاطره تلخ تثبیت قیمتها است. بهعنوان مثال، ازسویی وزیر ارتباطات، در نخستین اقدام عملی در کسوت وزارت، دستور به لغو افزایش تعرفه جابهجایی مکالمات تلفن ثابت و همراه، داد.او در توضیح این تصمیم گفت: «فکر کردیم که شاید درست نباشد که در ابتدای دولت چنین فشاری به مردم وارد شود.» از سوی دیگر، وزیر صنعت، معدن و تجارت از تثبیت قیمت کالاهای اساسی و نهادههای دامی وارداتی تا پایان سال خبر داد. با این تصمیم، دولت، تلاش باارزشی را که در بودجه سال ۹۲، برای به فراموشی سپردن نرخ غیرمعقول ارز مرجع شده بود، نیز ناکام گذاشت و قرار است مابهالتفاوت نرخ ارز مرجع و مبادلهای برای واردات کالاهای اساسی، از محل منابع صندوق توسعه ملی تامین شود.
خبر تثبیت قیمت بنزین تا پایان سال ۹۲، در حالی منتشر شد که همه میدانیم، ادامه کار با نرخ فعلی بنزین، قطعا در آینده نزدیک مشکلآفرین خواهد بود و علاوهبر تشدید و تشویق قاچاق بنزین به خارج، افزایش بیرویه مصرف داخلی را نیز در پی خواهد داشت.این تصمیمات، ابهامات و نگرانیهایی را در افکار کارشناسان اقتصادی به وجود آورده است: چرا با وجود کسری بودجه دولت و وضعیت تورم، بر تثبیت نرخ خدمات دولتی اصرار ورزیده میشود؟ چرا از این فرصت استثنایی برای گذر از نرخ ارز مرجع، در فضای تغییر دولت که میتوانست بار اجتماعی و سیاسی این تصمیم ناگزیر را از دوش دولت جدید بردارد، به خوبی بهرهبرداری نمیشود؟به نظر نمیرسد که چنین تصمیماتی متناسب با وزن علمی و تجربی دولتمردان جدید باشد و انتظار جامعه کارشناسی از دولت جدید، بیش از اینها است.امیدواریم که با گذشت زمان و تثبیت دولت، جهتگیریهای اقتصادی، مسیر درست خود را بازیابند.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم