درباره اینکه گذشتگان دور ما چگونه یکدیگر را تحقیر میکردند، چیز زیادی نمیدانیم، اما مردمان این زمانه که گویا متمدن شدهاند و از ابزارآلاتی با تکنولوژیهای پیشرفته برای زندگی روزمره خود استفاده میکنند، فحش دادن را راهی برای مقابله و تضعیف دیگری برگزیدهاند، زیرا به هر حال زندگی شهرنشینی و مدرن آداب و قوانین خاص خود را دارد و دنیا دیگر دنیایی نیست که آدمها برای از میان برداشتن «دیگری» راههایی همچون جنگ و خونریزی و کشت و کشتار را انتخاب کنند. زندگی انسانها آنقدر از هم دور شده است که منافع اجتماعی جای منافع شخصی را گرفته است و حتی زندگی افراد، حداقل اصطکاک را با دیگران دارد، پس آدمها نهایتا سر مسائل پیش پاافتادهای که به اصطلاح پای مرگ و زندگی در آن مطرح نیست، به اختلاف بر میخورند... آنها خشم خود را از انسانهای دیگر به شکل فحش بروز میدهند، خشونتی که به شکلهای دیگری نمیتواند بروز یابد ؛ یعنی قانون، اجتماع، عرف، شرع و... مانع آن میشود.
فحش دادن گویی تنها راهی است که میتواند خشونت فرد را به دیگری منتقل کند و راهی است برای بیرون ریختن خشم از درون. خشونتی که گاه آنقدر زمخت است که اگر قرار باشد عینیت آن را در ذهن خود مجسم کنیم وحشت سراسر وجودمان را در بر میگیرد. خشونتی که در اثر لطمه جسمی یا روحی از فردی یا شرایطی یا موضوعی به وجود میآید که راهی برای تغییر آن نیست. شرایطی که شما در آن گیر افتادهاید و راهی منطقی و اصولی یا قانونی برای پیگیری اعتراضتان نمییابید و بسنده میکنید به دادن چند فحش آبدار تا برای چند لحظه کوتاه و ناچیز واقعیتی را که در درونتان جریان دارد به بیرون پرتاب کنید. گفتم برای چند لحظه کوتاه و ناچیز چون پس از آن نهتنها چیزی از علت و باعث و بانی نارضایتی شما کم نشده است، بلکه ممکن است در جواب، فحشهای رکیکتری نثارتان شده باشد.این خشونت کلامی که به آن فحش میگوییم در هر جامعهای و بسته به نوع بافت فرهنگی آن جامعه متغیر است. در هر جامعهای انواع مختلف فحش میتواند معرف قشر خاصی از آن جامعه باشد که با آن سطح فرهنگی آن فرد یا گروه مشخص میشود.
اما در جامعه ما که خشونت کلامی بعضا به شکل آزاردهندهای رخ مینماید، فحشها انواع مختلفی دارد که آنقدر به دستههای خردی تقسیم میشوند که بعید است بتوان آنها را دستهبندی کرد.
برخی از انواع فحش یا خشونت کلامی استفاده از نام حیوانات چهارپاست، درواقع با تشبیه و دادن القابی همچون گاو، گوساله، خر و الاغ که البته جزو حیواناتی هستند که به انسان سود بسیاری میرسانند، مورد مذکور را به کمدانشی و نداشتن فهم کافی برای زندگی جمعی متهم میکنیم و نداشتن رفتاری را که در خور شأن یک انسان است به ایشان متذکر میشویم و به او میفهمانیم در سطح یک حیوان برخورد کرده است.گونه دیگر تحقیر توسط خشونت کلامی به گونهای است که فرد را از طریق توهین به خانوادهاش تحقیر میکنیم و این مورد بیشتر درباره نزدیکان آن فرد کارکرد دارد و کاملا فرهنگ اهمیت ناموس در جوامع بشری را هدف میگیرد. درواقع فرد را از طریق حساسیت روی خویشاوندان درجه یک او و دادن نسبتهای توهینآمیز تحقیر میکنیم و سعی داریم او را از این طریق تضعیف کنیم. دسته بعدی تشبیه کردن دیگری به انواع زباله است که باز هم برای تحقیر فرد و همگونیاش با انواع دور ریختنیها و اشیای پست و زائد است.
خشونت کلامی نشانه است. نشانهای از یک جامعه عصبی که که انسانها مورد آزار هم قرار میگیرند. جامعهای که از نظر فرهنگ گفتوگو به جایگاهی نرسیده است که خواستههایش را به شکلی مترقی بیان کند و از طریق حرف زدن با یکدیگر سوءتفاهمات کوچک و بزرگ گذرا و درازمدتشان را حل و فصل کنند. جامعهای که گاهی نبود شفافیت در قوانین و مقررات سبب میشود محق و مجرم از هم قابل شناسایی نباشند.
بهار میرزهره / جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم