نادران در دوران انتخابات، ابتدا در تیم انتخاباتی علیرضا زاکانی حضور یافت؛ اما پس از آنکه صلاحیت زاکانی از سوی شورای نگهبان تائید نشد به تیم انتخابی حدادعادل پیوست.
او عقیده دارد که حداد عادل از صلاحیتهای لازم برای انتصاب مقام ریاستجمهوری برخوردار بود. نادران اتحاد نداشتن اصولگرایان را باعث شکست آنها در انتخابات میداند با وجود این معتقد است که انتخاب روحانی مبارک است و اگر وی اعتدالگرایی را به مفهوم واقعی در کشور رعایت کند، میتواند آرایش سیاسی جدیدی بهوجود آورد.
به نظر نادران با وجود انتخاب روحانی، فشارهای اقتصادی غرب بر ایران تشدید میشود و آنها تنها وقتی کوتاه خواهند آمد که متقاعد شوند این فشارها در داخل تاثیری ندارد. آنچه در پی میآید حاصل این گفتوگوست.
آیا شما پیشبینی میکردید که نتیجه انتخابات به این شکل رقم بخورد؟ ارزیابی شما از پیروزی آقای روحانی چیست و چه عواملی را در این پیروزی موثر میدانید؟
از سهشنبه منتهی به رایگیری تقریبا پیروزی ایشان روشن بود. صحنه انتخابات نشان میداد که وضع آقای روحانی رو به رشد است و موجی به نفع ایشان تشکیل شده است. اعلام حمایتهای آقایان هاشمی و خاتمی و کنار رفتن آقای عارف مجموعه اقداماتی بود که طبیعتا روی این موجسازی موثر واقع شد و پیروزی ایشان قابل پیشبینی بود. ما به دوستانی که در مجموعه اصولگریان بودند، هشدار دادیم و جلسات متعددی در این باره برگزار کردیم؛ اما متاسفانه نامزدهایی که در اردوگاه اصولگرایان بودند به این باور نرسیده بودند و همین امر باعث شد که این وضع برای اصولگرایان اتفاق بیفتد.
چرا اصولگرایان با توجه به اینکه پیشبینی موفقیت را نیز داشتند، نتوانستند در این دوره از انتخابات به نتایج مطلوب دست یابند؟
وقتی چهار نامزد معرفی میشوند و مجموعه آنها در صدد تخریب یکدیگر بر میآیند و از رقیب اصلی غافل میشوند، نتیجهای جز این نمیتوان انتظار داشت.
شما عقیده دارید که در این دوره از انتخابات نامزدهای اصولگرا یکدیگر را تخریب کردند؟
بله، شما میتوانستید این موضوع را در مناظرهها ببینید. آقایان قالیباف، ولایتی، جلیلی و رضایی با یکدیگر مواجهه داشتند و یکدیگر را تخریب میکردند. شما این نوع مواجهه را بگذارید کنار مواجهه آقایان عارف و آقای روحانی و مقایسه کنید. شما یک کلمه بین آقایان روحانی و عارف بگومگو نشنیدید، در صورتی که بارها شاهد بودیم که بین آقایان قالیباف، ولایتی و جلیلی متاسفانه بگومگوهایی رخ داد. همین امر دلزدگی در مردم ایجاد کرد و نشان داد که این نامزدها هنوز در قد و قواره اداره اجرایی کشور نیستند.
شما در میان نامزدهای اصولگرا در تیم اقتصادی آقایحداد عادل شرکت کردید در حالی که از ابتدای امر ایشان در نظرسنجیها جزو نامزدهایی که در رتبه اول قرار داشتند نبود. علت همکاری شما با آقای حداد عادل چه بود؟ آیا آرمانی بود یا احساس میکردید که با گذشت زمان آرای نامزدها بالا و پایین میشود؟
نه، من خیلی به آرا توجهی نداشتم و تلاش کردم از بین نامزدهایی که در اردوگاههای اصولگرایی بودند کسی را انتخاب کنم که هم به لحاظ فکری و هم به لحاظ وزنه اجرایی از آن توانمندیهای لازم و صلاحیتهایی که من انتظار داشتم، برخوردار باشد. کسی که بتواند در سطح ریاستجمهوری بر کرسی مدیریت اجرایی کشور تکیه بزند، این مجموعه شرایط را در آقایحداد عادل دیدم. بنابراین وظیفه دانستم که به ایشان کمک کنم و از اتفاقاتی که در مناظرهها، بحثها و اعلام مواضع افتاد این امر بر من مسجل شد که انتخاب درستی کردهام و از این موضوع خوشحالم. نه من، بلکه بسیاری از ناظران صحنه اعتقاد دارند که آقای حداد در قد و قواره یک مدیر ارشد نظام بود و بخوبی از مواضع، عملکرد و ارزشهای نظام دفاع کردند. حتی به بهانه تخریب رقبا، نظام را مورد اتهام قرار ندادند و به نکات مثبت عملکرد گذشته دولتها توجه داشتند و آنها را نادیده نگرفتند. تمام این موارد از مختصات ایشان بود و من خوشحالم از کسی حمایت کردهام که اخلاق و انصاف را در این عرصه رعایت کرده است. چنین رفتاری در این عرصه بسیار سخت است خیلی از افراد در چنین شرایطی به افراط و تفریط میافتند ولی ایشان تحت تاثیر این شرایط قرار نگرفت، منصفانه عمل کرد و اگر نقاط ضعف دولتها را میگفت به نقاط قوت آنها هم اشاره میکرد. دفاع ایشان، منصفانه و خوب بود که من در بقیه نامزدها چنین چیزی را ندیده بودم.
یعنی با این تفاسیر بیشتر به دلیل گرایشهای آرمانی با ایشان همراهی داشتید؟
فقط آرمانی نیست، بلکه به لحاظ ظرفیت مدیریتی هم ایشان تنها رئیس قوهای بودند که در جمع نامزدهای ریاست جمهوری حضور داشتند و مجلس را در دوره سه سالهای که همزمان با ریاستجمهوری آقای احمدینژاد بود به نوعی مدیریت کردند که کمترین تنش را داشت و در عین حال از حقوق نمایندگان و ملت در مقابل دستگاه اجرایی کوتاه نیامدند. هم از حقوق نمایندگان و مردم دفاع کردند و هم در یک محیط صمیمی و مبتنی بر مراودات اخلاقی سعی کردند امور را پیش ببرند و در این زمینه هم موفق بودند. به همین دلیل من در ایشان میدیدم که اگر ریاست قوه مجریه را در اختیار داشته باشند، همین تفاهم و تعامل را با مجلس خواهند داشت و کشور به سمت یک آرامش، ثبات نسبی و پیشرفت پیش خواهد رفت و حرکت رو به جلویی خواهد داشت؛ اما در هر صورت اقبال عمومی با ایشان نبود و ایشان هم از قبل اعلام کرده بود که اگر اقبال عمومی با من نباشد، من به نفع نامزدهای اصولگرا کنار میروم و این کار را هم انجام دادند. همین کار به نظر من کاری اخلاقی دیگر بود که بر درستی انتخاب ایشان صحه میگذاشت.
از ابتدا خیلی پیشبینی میکردند که آقای حداد عادل تا پایان در عرصه نخواهد ماند و کنار میکشد. آیا در مجموعهای هم که با ایشان کار میکردند، چنین پیشبینی وجود داشت و قبل از کنارگیری صحبتی از این موضوع شده بود؟
اساس اتفاقی که افتاد از این قرار بود که آقای ولایتی در حاشیه یکی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام به آقای حداد اعلام میکند که همراه آقای قالیباف ائتلافی را تشکیل دادهاند و براساس ساز و کاری که تعریف میشود، آن کسی که بیشترین اقبال عمومی متوجه وی باشد، میماند و دیگران به نفع او کنار میروند. از آقای حدادعادل هم میخواهند که به آنها در عرصه انتخابات ریاست جمهوری کمک کنند و به این ائتلاف بپیوندند. آقای حداد هم اعلام کردند که این تصمیم عاقلانهای است و هر چه مجموعه کسانی که در اردوگاه هستند بیشتر باشد به مردم پیام مثبتتری میدهد، مبنی بر اینکه اصرار بر ماندن و قدرت طلبی نیست و هدف، بیشتر خدمتگزاری است، از اینرو هرکس شانس و اقبال عمومی بیشتری داشت، میماند و بقیه به نفع او کنار میروند. این رویکرد پیام مثبتی را به جامعه منتقل میکرد، از این رو ایشان این پیشنهاد را پذیرفتند. بعد هم گروه سه نفرهای از طرف این نامزدها برای بررسی و انجام نظرسنجیها و تعیین زمان انصراف به نفع بقیه نامزدها به نحوی که بتواند موج مثبت ایجاد کند تشکیل شد.
به نظر من این ورود قابل دفاعی است که نشان داد ایشان تنها به وظیفهاش عمل کرده است. طبیعی است که آقای حداد عادل از سالها پیش نسبت به آمدن در عرصه انتخابات ریاستجمهوری سازماندهی ویژهای نکرده بود و باوجود اینکه ایشان سفرهای استانی زیادی داشتند و مواضع زیادی در تبیین مواضع انقلاب، دفاع از ارزشها و آرمانها و مجموعه راهبردهای کلی نظام که محل سوال بود برای مردم اعلام موضع میکردند، اما هیچوقت این امر ناظر به این مطلب نبود که بیایند و یک رای مستقلی را برای خودشان در شهرستانها و استانها شکل دهند. طبیعی بود که وقتی رقابتهای انتخاباتی شروع میشود کسی که چنین کارهایی را نکرده باشد در نظرسنجیها از بقیه عقبتر میماند، این امر غیرقابل پیشبینی نبود. مهم این بود که ایشان از این تریبون و فرصت استفاده و مواضع خود را اعلام کرد و بهنگام نسبت به کنارهگیری تصمیم گرفت. به نظرم این اقدام پیامی مثبت داشت. طبیعتا اگر بقیه نامزدها هم با بررسی اصولیتر و واقعبینانهتر صحنه را ارزیابی و تصمیمگیری میکردند، امروز نتیجه به غیر از این بود که ما مشاهده کردیم. البته ما این اتفاقی را که اکنون برای کشور افتاده است، مبارک میدانیم و فارغ از اینکه آقای روحانی و مجموعه حامیان ایشان چه کسانی بودند و چگونه رفتار کردند، به نظر من این اتفاقی که برای کشور افتاده است برای اعتبار بینالمللی نظام و ایجاد امید در مردم و روحیه شادمانی و امیدواری حتما مفید و مثبت است و به نظر من پایگاه کشور را در نظام بینالملل ارتقا میدهد. این انتخاب، موقعیت ما را در مذاکرات بهتر و شرایط خوبی را برای کشور فراهم میکند. البته طبیعتا من بهعنوان کسی که سالها توفیق خدمت در کنار آقای حدادعادل را داشتم، ایشان را ترجیح میدهم و فکر میکنم که ایشان مفیدتر است؛ ولی آنچه را هم که اتفاق افتاده از نظر من فاجعه نیست که ما بخواهیم زانوی غم بغل بگیریم که چه خواهد شد و چه نخواهد شد. شعار آقای روحانی شعار اعتدال بوده و امیدواریم این شعار بدرستی تبیین شود و در چارچوب قانون اساسی، فرمایشات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و ارزشها و چارچوب اصول کلی نظام انجام بگیرد و در همان مسیر به جامعه هم پیامهای مثبتی را منتقل کند.
به نظر شما ایده شکلگیری ائتلاف اصولگرایان ایده درستی بوده است یا خیر؟
بله، وقتی در یک اردوگاهی افراد متعددی هستند، ائتلاف شایسته است. در اینجا باید از بعضی دوستان گلایه کنم که برای اینکه انگ اصولگرایی یا اصلاحطلبی به آنها نچسبد، همیشه سعی میکنند به نوعی حرکت کنند که نه بگویند ما اصولگرا هستیم و نه اصلاح طلب و یک تعریفی هم از خود ندارد که اگر اصولگرا یا اصلاح طلب نیستند، چه هستند؟ از لحاظ سلبی راحت است که آدم بگوید من اصلاح طلب یا اصولگرا نیستم، ولی اینکه چه هستیم را باید به مردم بگوییم.
افراد متاسفانه این را که چه هستند تعریف نکردهاند. ما شاهد بودیم پنج نفر دستکم از مجموعه اردوگاه اصولگرایی به میدان آمدهاند و بخش اعظم سبد رای آنها مشترک است، یعنی آقایان قالیباف، ولایتی، حدادعادل، رضایی و جلیلی که به ائتلاف هم نرسیدند. این پرسش مطرح است که آنها توقع داشتند چه اتفاقی بیفتد؟ یعنی پنج نفر در مقابل یک نفر در عرصه رقابت بمانند و بعد انتخابات را هم ببرند. طبیعی است که در چنین مواردی باید ائتلاف شکل بگیرد.
از اینرو به نظر من ائتلاف نهتنها ناپسند نیست، بلکه استحباب آن در شرایطی به وجوب تبدیل میشود. وقتی شما میبینید که در عرصه اصلاحطلبان دو نامزد یعنی آقایان روحانی و عارف وجود دارد و آقای عارف وقتی میبیند که شرایط به نوعی است که با کنار کشیدن و اعلام حمایت آقای هاشمی و آقای خاتمی یک موج برای آقای روحانی ایجاد میشود، گرچه قلبا مایل نبود که از صحنه انتخابات کنار برود، اما کنار میرود تا منافع کلی جریان اصلاحطلبی را در این میان فراهم کند. بالاخره انسان هزینه و فایده میکند و میبیند این تصمیمی که میگیرد در کلان بیشتر به نفعش است یا ضررش. در مقابل اصرارهایی که نامزدهای اصولگرا داشتند، ما خیلی زود رایزنیها را شروع کردیم تا یک نفر از آنها به نفع مجموعه جریان اصولگرایی کنار برود که متاسفانه با تحلیلها و برداشتهای غلطی که برخی داشتند به هیچ وجه نظرسنجیها را قبول نکردند و نتیجه این شد که صحنه را واگذار کردند. تمام آنهایی که در حمایت از این نامزدها اصرار ماندن درصحنه داشتند و بر تصمیم آنها تاثیرگذار بودند باید در این باره پاسخگو باشند و اگر خدای ناکرده ضایعهای در حوزه اجرایی یا فضای سیاسی کشور بهوجود بیاید، آنها مسئولیت دارند. آنها نمیتوانند بگویند ما به تکلیف عمل کردهایم؛ زیرا تکلیف این نیست که همیشه انسان بر محور خط مستقیم حرکت کند، بلکه باید ببیند که اقتضائات و شرایط سیاسی و اجتماعی کشور به چه نحو است و متناسب با آن تصمیمگیری کند.
بنابر این در مجموع من از ائتلاف دفاع میکنم، نه از ائتلاف این سه نفر بلکه ائتلاف مجموعه اردوگاه اصولگرایی. در شورای شهر تهران هم شما میبینید که متاسفانه دگم بودن برخی جریانهای داخلی اصولگرایان باعث شد که سهم اصلاحطلبان در شورای شهر تهران بالا برود در صورتی که اگر دستکم ائتلاف بین آنها شکل میگرفت، امکان اینکه بیش از دو سوم اعضای شورای شهر تهران از اصولگرایان باشد، فراهم بود. در بسیاری از شهرستانها که فرصت فراهم شد تا ائتلاف شکل بگیرد دوستان ما موفق شدند، جلب آرای عمومی داشته باشند. در کل کشور، اکثریت مطلق شوراهای کلانشهرها، شهرهای کوچک و روستا با اصولگرایان است؛ اما در تهران شما شاهد هستید بهدلیل رفتارهای غلطی که برخی داشتند و پافشاری میکردند با خالص سازی جریان برای خودشان موقعیت فراهم کنند، نسبت آرا اینقدر شکننده شده است.
به نظر شما اگر آقای حداد عادل از ائتلاف کنار نمیرفت، چه رتبهای در میان نامزدها کسب میکرد؟
برای ایشان مهم نبود که چه رتبهای بهدست آورد. وقتی کسی در صحنه رقابتهای سیاسی به نفع یک جریان کنار میرود یک موج امیدواری در مردم ایجاد میکند و این پیام مثبت را به مردم منتقل میکند که این افراد برای کسب قدرت به هر قیمت حاضر نیستند در صحنه بمانند. میدانید حتی اگر آقای غرضی میپذیرفت که به نفع اصولگرایان کنار برود چقدر این اقدام میتوانست اثر مثبت در آرای اصولگرایان داشته باشد؟
مهم نیست که خودش چقدر رای میآورد، مهم آن پیام مثبتی است که منتقل میشود و نشان میدهد که آنها قدرت طلب نیستند. درباره کنار رفتن آقای عارف اینکه چند درصد آن به نفع بقیه بود، مهم نبود، مهم این بود که موجی را ایجاد کرد و معلوم شد آقای عارف برای کسب قدرت به هر قیمت حاضر نیست تا پایان بایستد و رقابت کند و زمانی که مصلحت مجموعه اصلاح طلبان را در آن دید که انصراف بدهد انصراف داد.
با توجه به اینکه اعلام شده بود اعضای کابینه آقای حداد عادل مشخص شده است آیا مسئولیت و پیشنهادی در این دولت به شما ارائه شده بود؟
الان دیگر این بحثها گذشته است
مهمترین برنامهای که شما به آقای حداد عادل پیشنهاد کردید چه بود و آیا حاضرید این برنامهها را به آقای روحانی نیز ارائه دهید؟
بالاخره آنچه در مناظرهها گفته شد و اسناد مکتوب آن هم موجود است، این است که کشور نیاز به یک اقدامات کوتاهمدت برای تثبیت شرایط اقتصادی دارد که شرایط ثبات و آرامش در بازار حاکم شود. این ثبات آرامش در بازار داخلی، در مناسبات خارجی، در بازار سرمایه و ارز حائز اهمیت است و مقدمهای خواهد شد که دولت، اقدامات اصلاحی خود را برای سیاستهای اقتصادی که در دولت آقای احمدینژاد مغفول مانده بود انجام دهد و سایر اقداماتی را که باید ادامه یابد تکمیل کند. به همین دلیل ما یک برنامه یکساله پیشبینی کرده بودیم تا شرایط ثبات اقتصادی در کشور فراهم شود و طی آن تثبیت قیمتها در بازار ارز، نظام بانکی، پولی و... صورت گیرد. همزمان با این برنامه یک طراحی کلی نیز برای اجرای سیاستهای جامع پولی اصل 44 داشتیم که به اعتقاد ما راهگشای اصلاحات ساختاری اقتصاد ایران است. امروز به اعتقاد من از جهت بسترهای قانونی کمبودی نداریم و نیازی به ایجاد قوانین جدید نیست. بیشتر باید تلاش کنیم که قوانین را عملیاتی و مجموعه مقررات حوزههای اقتصادی را هماهنگ کنیم. در حوزه اجرایی هم آسیبشناسی ما در دولتهای قبلی این بود که در حوزههای مرتبط با اقتصاد، صنعت، بازرگانی، کشاورزی، نیرو، نفت، سازمان مدیریت و برنامهریزی، وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی و همه دستگاههای اجرایی که مرتبط با حوزههای اقتصادی هستند تابع یک مدیریت و رویکرد واحد باشند که الان متاسفانه اینطور نیست و در نتیجه به جای همافزایی ظرفیتهای خود و کمک به رشد و رونق اقتصادی در کشور شاهد اصطکاک در بین دستگاهها، نیروها، نهادها و تقابل آنها با یکدیگر هستیم.
به همین دلیل با مشورتهایی که با کارشناسان داشتیم به این جمعبندی رسیدیم که در نهاد ریاست جمهوری یک مدیر ارشد اقتصادی باید ساماندهی کل وزارتخانههای مرتبط با حوزه اقتصادی را برعهده بگیرد و بتواند آنها را همسو و همراه و تصمیماتشان را هم جهت کند که به نوعی همافزایی در مجموعه توانمندیها و ظرفیتهایی که در داخل دستگاه هستند ایجاد شود و این امر به یک رشد و رونق جهشی در اقتصاد ملی منجر شود. امروز هم فکر میکنم در حوزه مدیریت اقتصادی کشور این کار لازم است.
به اعتقاد من در مورد دولت آقای روحانی هم با توجه به عقبهای که از ایشان سراغ دارم باید دقت کنند که دچار افراط و تفریطهای دوران سازندگی و اصلاحات نشوند و صحنه اقتصادی طوری مدیریت نشود که مردم آسیب ببینند.
بحثی است که گفته میشود حضور حداد عادل در مناظرههای تلویزیونی فقط برای دفاع از گفتمان انقلاب بود نه تبلیغ خودش، نظر شما در این باره چیست؟
اگر تبلیغ را به معنی معرفی فرد و برنامهها و همکارانش قلمداد کنیم آقای حداد عادل هم در مجموعه صحبتهایی که داشتند توانمندی و سوابق مدیریتی خودشان و افرادی را که با ایشان همکاری میکردند به نوعی معرفی و تلاش کردند مردم بدانند ایشان تا چه حد از توانمندیهای لازم برای اداره حوزههای اجرایی کشور برخوردارند. به اعتقاد من مازاد بر آن فرصت برای معرفی آن چیزهایی است که برای کشور انجام شده است.
ما نباید این همه دستاوردها را نادیده بگیریم و مثلا من بگویم کسی کم کاری کرده و دیگری هم بگوید که من کم کاری کردهام. این منصفانه نیست. یک زمان میشود که یک جلسه خصوصی برگزار میشود و ما آنجا موضوعات را ارزیابی میکنیم. ممکن است حرفهای درون گفتمانی در داخل مجموعههای بسته پذیرفتنی باشد. ما بسیاری از بحثهای سری و نظراتمان را با هم منعکس و به یکدیگر کمک میکنیم که تصمیم مهمی بگیریم ولی هیچوقت هیچکس نمیآید نقاط آسیب و ضعف خودش را در مناظره به دوست و دشمن اعلام کند. شما تا به حال دیدهاید آمریکاییها بیایند نقاط ضعف استراتژیک خودشان را در تریبونهای مختلف عمومی به رخ همدیگر بکشند برای اینکه بخواهند مشکلی را حل کنند. بنابراین فکر میکنم این دلیل بسیار محکم و منصفانه و مستحکمی است که آقای حداد سعی کند از کلیت نظام و تصمیمات استراتژیک و راهبردی نظام دفاع کند و اتفاقا برخی از تذکراتی هم که ایشان در مناظرات دادند ناظر به این بود که اگر ما در این مقطع دچار چالش شدهایم به این دلیل است که از این رویکرد کلی زاویه گرفتیم و اگر آن زاویهها را پیدا نمیکردیم این آسیب هم به وجود نمیآمد. این نوع آسیبشناسی باعث میشود دولت آینده توجه داشته باشد که این ضعفها را نداشته باشد. همچنان که شما میبینید آقای روحانی و دوستان نزدیک ایشان در مصاحبهها، بیانات و صحبتهایشان افراطگریهایی را که در دولت اصلاحات و مجلس ششم شده بود تقبیح میکنند و تلاش آنها بر این است که به نوعی از آن تندرویها پرهیز داشته باشند. این امر به این دلیل است که از آن ناحیه کشور آسیب دید. مهم نیست کدام یک از جریانات سیاسی پیروز شد، مهم این است که کشور و مردم آسیب نبینند و کشور رو به پیشرفت باشد، حرکت رو به جلو باشد و ما از اتفاقات گذشته درس بگیریم.
در بحث انتخابات به نظر میرسید در جمعیت ایثارگران یکشکافی وجود دارد. یک عده از آقای جلیلی، یک عده از آقای حدادعادل و یک عده از آقای زاکانی حمایت میکردند. چرا چنین شرایطی شکل گرفت؟
جمعیت حدود دو سال پیش که مباحث مربوط به ریاستجمهوری کلید خورد براساس یک چارچوبی که از قدیم هم رعایت میشد ابتدا به ارزیابی ویژگیهای رئیسجمهوری که در این شرایط برای کشور مفید است، پرداخت. سبد نامزدهایی که ممکن است در رقابتهای انتخاباتی وارد شوند مورد ارزیابی قرار گرفت و نهایتا دوستان به یک جمع سه نفره رسیدند که ترکیبی از آقای جلیلی، آقای حداد و آقای زاکانی بود. این به آن مفهوم نبود که هر کدام از این سه نفر در میان شورای مرکزی جمعیت یک طرفدارانی دارند بلکه به این دلیل بود که این سه نفر هرکدام اقتضائات و ویژگیهایی متناسب با شرایط کشور داشتند، از این رو مورد حمایت قرار گرفتند و تا موقعی که شورای نگهبان نسبت به صلاحیتها اظهار نظر نکرد، جمعیت اصلا نمیتوانست موضعی را اعلام کند. به همین دلیل وقتی شورای نگهبان آقای زاکانی را رد صلاحیت کرد جمعیت بین انتخاب آقای جلیلی و آقای حداد باقی ماند که با توجه به مجموعه ویژگیهای این دونامزد نهایتا از آقای حداد حمایت کرد و تا زمانی که در صحنه بودند، این حمایت ادامه داشت و بعد از آن هم به ستادها اعلام شد با توجه به اینکه ما نامزد دیگری در صحنه نداریم که برایمان ترجیح داشته باشد، افراد از هر کدام از اشخاص که صلاح بدانند حمایت کنند این بود که آتش به اختیار بود و شکافی در میان شورای مرکزی به این مفهوم وجود نداشت.
به نظر شما چرا آقای قالیباف که از اقبال خوبی برخوردار بود در روزهای آخر انتخابات بخشی از آرای خود را از دست داد؟
یک مقدار تخریب علیه ایشان صورت گرفت که به نظر من موثر بود. بخشی از این موضوع هم به افرادی برمیگردد که قول داده بودند زمانی که آرای کمتری داشتند کنارهگیری کنند، اما به قول خود عمل نکردند و نظر جامعه روحانیت و جامعه مدرسین را میخواستند. با وجود اینکه حضرت آیتالله مهدویکنی تلاشهای زیادی کردند با این افراد تماس بگیرند و از آنها بخواهند کنارهگیری کنند، متاسفانه اعتنایی نکردند. طبیعتا وقتی این اخبار در جامعه منعکس شد فضای عمومی کشور نسبت به مجموعه اصولگرایان دلسرد شد و این یک موج منفی را به جامعه داد که دامن همه نامزدهای اصولگرا را گرفت. طبیعتاً این موج منفی به آقای قالیباف هم اصابت کرد و چون از سوی دیگر به نفع آقای روحانی یک موج مثبت برقرار شد، فرصت پیدا کردند بخشی از آرای آقای قالیباف را هم به خودشان متمایل کنند و شما میبینید حتی در روستاها و شهرهای کوچک هم با اینکه آقای روحانی رای بالایی نداشت ولی در آخرین روزها این موج بالا گرفت و ارزیابی دوستان این بود که آقای روحانی در مرحله اول به طور قطع برنده انتخابات است.
به نظر میرسید اصولگراها روحانی را تا هفتههای آخر دستکم گرفته بودند، آسیبشناسی این اشتباه در چیست؟
فکر میکنم نامزدهای اصولگرا در این مرحله از یک مدیریت عالی تبعیت نداشتند، یعنی شکافی که ما در آخر انتخابات دیدیم از آنجا وجود داشت که متاسفانه از ابتدا تمکین به یک مدیریت ارشد تمکینی وجود نداشت. با وجود اینکه شعار داده میشد که ما نظر آیتالله مهدویکنی، آیتالله یزدی و بزرگان روحانیت را که مورد احترام بودند میپذیریم ولی عملا تمکینی نسبت به آرای این دوستان هم وجود نداشت و به همین دلیل این شکاف باعث شد اقبال عمومی به آنها کم شود و پیام وحدتآمیزی که قرار بود از مجموعه اصولگرایان به جامعه منتقل شود، نشد.
به نظر شما مهمترین چالش اقتصادی پیش روی دولت روحانی چه خواهد بود؟ آیا میتواند این چالشها را حل کند؟
حتما در عرصه بیرونی آمریکاییها و به دنبال آنها اروپاییها از اهرمهای فشار علیه مردم ایران کوتاه نخواهند آمد. این یک ارزیابی واقعی از صحنه است. ما نباید به برخی از اتفاقات کوتاهمدت دل خوش کنیم و این امر ما را در ارزیابیها دچار انحراف کند. آقای روحانی نسبت به این مساله بسیار هوشمندانه عمل خواهد کرد و باید بدانند که آمریکاییها و اروپاییها از اهرمهای فشار اقتصادی بر مردم ایران حداکثر استفاده را خواهند برد حتی ممکن است در آینده فشارهای خود را بر ایران تشدید کنند تا از ایران امتیاز بگیرند. بنابراین باید توجه داشت که کوتاه آمدن در برابر آنها به کاهش تحریمها یا تعلیق برخی از محدودیتها منجر نخواهد شد، اما از نظر داخلی به اعتقاد من آسیب جدی اقتصاد ما از دولت آقای احمدینژاد این بود که ظرفیتهای لازم و داخلی اقتصاد ایران را برای مواجهه با تحریمها فعال نکرد. به همین دلیل هم شما میبینید که از مرداد سال گذشته به محض اینکه تحریمهای بانک مرکزی و تحریمهای ارزی تشدید شد یکباره بازار ارزی ما دچار آن تلاطمات شدیدی شد که از قبل هم قابل پیشبینی و پیشگیری بود. امروز هم یکی از اولویتهای اقتصاد ملی دین است که وضع معیشت مردم ثابت داشته باشد. این امر با سهمیهبندی کالا، ممکن است که آقای روحانی هم وعده آن را در تبلیغات انتخاباتی خود داد و به نظر من امری پذیرفتنی است. همچنین با ساماندهی بازار داخلی، تقویت بنیانهای تولیدی و ذخیرهسازی کافی نیازهای معیشتی مردم نیز بهبود اقتصاد ممکن است. باید یک ثباتی در اقتصاد ملی به وجود بیاید تا بتوانیم از این مرحله عبور کنیم. اگر نظام سلطه یعنی آمریکاییها و اروپاییها به این موضوع برسند که اهرمهای اقتصادی آنها در داخل بی تاثیر است و اثراتی را که آنها انتظار دارند، ندارد طبیعتا کوتاه خواهند آمد و فضا به سمت آرام شدن حرکت میکند.
شما اجرای طرح هدفمندی یارانهها را به شکل فعلی کار درستی میدانید؟ نسخه شما برای اجرای هدفمندی چیست؟
نه، من درست نمیدانم. من قانون را از آنچه عمل شده برتر میدانم و فکر میکنم اگر آقای روحانی در چارچوب قانون عمل و از اختیارات قانونی استفاده کند و در عین حال سعی کند به تولید و پرداختهای غیر نقدی به مردم بخصوص در بحث بیمه بیکاری و ساماندهی بازار کار همت گمارند بهتر است تا اینکه صرفا به پرداختهای نقدی اکتفا کنند. توجه به بازار تولید و بخشهای غیرنقدی از اولویتهای اجرای این قانون است.
شعار دولت روحانی اعتدال گرایی بوده است. به نظر شما آقای روحانی تا چه حد میتواند در انتخاب اعضای کابینه این اعتدال را حفظ کند. آیا ممکن است دولت اعتدال به سوی دولت اصلاحات یا سازندگی برود؟
به لحاظ فضای سیاسی و اجتماعی امروز، اعتدال مفهوم کشداری است، به همین دلیل ایشان در دو حوزه میتوانند تعریف خود از اعتدال را به جامعه منعکس کنند تا موضوع روشنتر شود. یکی از آنها انتخاب اعضای کابینه است و دیگری نوع رویکردی است که در مواجهه با پدیدههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی نشان میدهند. اگر تلقی این باشد که این امر بازگشت به مدیریتی است که مبانی نظری برنامه چهارم را در دولت سازندگی در حوزه اقتصادی دنبال میکند و به مباحث مربوط به توزیع عادلانه درآمد بیتوجهی دارد، این نوع نگاهها حتما اعتدال نیست و به نوعی رفتن به سوی طیف دیگر افراط است. لیبرالیسم اقتصادی در این کشور هیچوقت راهگشا نبوده و همیشه به بن بست خورده است. ولی اگر اعتدال به این مفهوم باشد که از همه ظرفیتهای کارشناسی که در حوزه سازندگی و اصولگرایی در چارچوب اصول نظام و اصل ارزشها و مبانی نظری که رهبری تعیین کردند بخصوص سیاستهای کلی اصل 44 استفاده شود و افراد بیایند در این چارچوب اعمال مدیریت کنند حتما پذیرفتنی و مطلوب است و به نظر من میتواند راهگشا باشد و آرایش جدید سیاسی را در صحنه کشور شکل دهد. بالاخره یک موقعی در این کشور تعابیری مثل چپ و راست در جریان بود که این تعابیر به اصلاحطلبی و اصولگرایی تبدیل شد و ممکن است در دوران جدید یک آرایش جدید سیاسی شکل بگیرد.
در نهایت یک سوال خصوصی در مورد خودتان دارم و آن این که چه اتفاقی برای دست شما افتاده است؟
من در شب عاشورای سال 57 داشتم برای مقابله با رژیم شاه نارنجک میساختم که نارنجک در دستم منفجر شد و بخشی از دستم را از دست دادم. البته دوست دیگری هم همراه من بود که شهید شد.
کتایون مافی - گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: