آخرین تجربه بازیگری او به نام «چکامه رستاخیز» این روزها در سالن چهارسو تئاتر شهر اجرا میشود. مقتدی گرچه بیشتر به بازیگری علاقهمند است، پس از سه سال قصد دارد امسال نمایشی را در مقام کارگردان روی صحنه ببرد.
یکی از روزهای اوایل تیرماه به دفتر خانم معاون در تئاتر شهر سر زدیم و درباره نقش امیلی شاپیرو در نمایش چکامه رستاخیز، فعالیتهای اجرایی در تئاتر شهر و اوضاع نهچندان مطلوب تئاتر گفتوگو کردیم.
آیا به عنوان معاون اجرایی تئاتر شهر، قبول دارید این مجموعه فرهنگی ـ هنری از روزهای اوج خود خیلی فاصله گرفته و با رکود مخاطب و آثار باکیفیت مواجه است؟ برای رفع این مشکل چه باید کرد؟
تنها چیزی که میتوانم در این مورد بگویم، این که ما در سالهای اخیر در کلِ حوزههای مختلف فضاهای خوبی نداشتیم. نه در حوزه اقتصاد، نه آموزش، نه بهداشت و همینطور حوزه فرهنگ و تئاتر هم به عنوان یکی از بخشهای حوزه فرهنگ شرایط خوبی ندارد. هم در بخش سیاستگذاریهای کلان انتقادهایی وجود دارد و هم در بخش بودجه. شاکله هر حوزهای را این دو بخش تشکیل میدهد.
زمانی که آنها دچار مشکل باشند، نمیتوانید انتظار خروجی ویژهای داشته باشید. این را میپذیرم، اما نکتهای را که نباید فراموش کرد این که در تجربه دو سال اخیر و مدیریت آقای موسوی، شورای هنری شکل گرفت که از اتفاقات خوب عرصه تئاتر بود و انتخابها منوط به نظر یک فرد نبود، بلکه یک عده تصمیمگیری میکردند. در هر دو سال با آدمهایی که هر کدام تفکر و اندیشههای متفاوت دارند، یکسری کارگردان برای اجرا انتخاب شدند. لابهلای آنها اجراهایی هم بودند که انتخاب شورای هنری نبوده و مسئولان ارشد بنا به دلایلی از تئاتر شهر خواستهاند آنها اجرا بروند. تعداد این نمونهها زیاد نبودند، ولی انتخابهای دیگرِ شورا، افرادی نبودهاند که از فضای تئاتر بیرون بوده باشند. مربوط به همین بدنه بودند.
مثلا اجراهای الان را ببینید. افرادی مثل علی نرگسنژاد، داوود دانشور، شیوا مسعودی، محمودرضا رحیمی یا سال گذشته حمیدرضا نعیمی، هادی مرزبان و دیگران، همگی جزو خانواده تئاتر و حتی از گروههای سنی متفاوت و تجربههای مختلفی هستند.
به نظر نمیرسد باید آدمهای دیگری انتخاب میشدند و نشدند. البته کسانی هم هستند که جایگاه اجرا در تئاتر شهر داشتهاند و جزو بدنه حرفهای تئاتر بودند، اما به دلیل محدودیت سالن، امکان اجرا پیدا نکردند. منظورم این نیست که ما به همه آنها امکان اجرا دادهایم.
بله. ولی چرا با وجود آن اعضای صاحب تفکر در ترکیب شورا، نمایشهایی که در تئاتر شهر اجرا میشود، دارای کیفیت لازم نیستند؟ البته چراها زیادند. چرا سالنها خالیاند؟ چرا از نمایشها استقبال نمیشود؟ چرا سالنهای تماشاخانه ایرانشهر با وجود آثار به نسبت ضعیفی که آنجا اجرا میرود، همیشه پر است؟
خودتان چه فکر میکنید؟ دوست دارم به عنوان مخاطب نظر شما را بدانم!
تماشاخانه ایرانشهر به دلیل نحوه تبلیغات، اطلاعرسانی، استفاده از بازیگران چهره و برگزاری آیین افتتاح برای نمایشهای جدید با اقبال مخاطبان مواجه است، اما در مجموعه تئاتر شهر، انگار یک دست پنهان نمیخواهد تماشاگر به سمت تئاتر بیاید تا سالنها خالی اجرا بروند. البته منظورم شخص آقای موسوی یا شما نیست.
بنده به عنوان کسی که حدود هشت سال است در تئاتر شهر فعالیت دارم، فکر نمیکنم دست پنهانی وجود داشته باشد.
به نظرم حتی در انتخاب آثار این معضل وجود دارد، چون نمایشی که ارزش تئاتری و هنری داشته باشد و باعث هجوم مخاطب به تئاتر شهر شود، خیلی کم و اغلب آثار کمدی و مفرح بوده.
باید پذیرفت ما در تئاتر شهر با بدنه دولتی سر و کار داریم و تئاتر خصوصی محسوب نمیشود. وقتی این دو حوزه، دچار مشکلاتی باشد، طبیعی است در تولید آثار هم این مشکلات سرایت پیدا میکند. این دو را نمیشود از یکدیگر تفکیک کرد.
دغدغههای کارگردان به سمت دیگری میرود و ممکن است تصمیمهایی بگیرد که از بدنه کیفیاش کاسته شود و نتواند چنانکه باید،اثرش را ارائه دهد. از طرفی با حرفتان موافقم. نحوه اطلاعرسانی در رونق دوباره این مجموعه تاثیر دارد.در واقع تئاتر شهر بهروز در این حوزهها عمل نمیکند و ایرانشهر بهروز عمل میکند.
میتوانید توضیح دهید اصلیترین وظایف و مسئولیت شما در مقام معاونت اجرایی چیست؟
من سال 89 که به این مجموعه آمدم...
و آن موقع مدیر تئاتر شهر بودید...
البته من با همین حکم آمدم، یعنی حکم من هیچ وقت سرپرست یا ریاست نخورد. سال 89 وقتی آقای حیدری (ریاست وقت تئاتر شهر) از این مجموعه رفتند و مدیر جشنواره فجر شدند، آقای حسین مسافر آستانه به عنوان رئیس مرکز هنرهای نمایشی حکم دادند و من 11 ماه در مقام معاون امور اجرایی، سرپرست تئاتر شهر بودم. پس از یک سال که آقای موسوی، ریاست مجموعه را به عهده گرفتند، حکم من همان حکم قبل بود. ولی در چارچوب اداری، ما دو معاون هستیم؛ معاون فنی و معاون اجرایی. همه کارهای مجموعه اعم از بخش اداری، تولید و هنری البته در سمت معاونت به عهده من است.
شما در کارنامه هنریتان تقریبا هر سمتی را در تئاتر و سینما تجربه کردهاید. اگر بخواهید کار هنری انجام بدهید اولویت با کدام خواهد بود؛ بازیگری، کارگردانی یا حوزههای دیگر؟ اصلا میان سینما و تئاتر کدام را ترجیح میدهید؟
در مورد نوع رسانه، هنوز آنقدر در حوزه تصویر فعال نیستم که بگویم از این دوکدام را انتخاب میکنم. طبیعی است تجربیاتی در آن حوزه داشتهام، ولی اولویت من، قطع به یقین تئاتر است. وقتی نمایش «کوکوی کبوتران حرم» (علیرضا نادری) را تمرین میکردیم، پیشنهادی برای تلهفیلم داشتم که خیلی جدی و گروه خوبی بود. اتفاقا گروه بازیگران از دوستان تئاتری بودند و حتی به لحاظ دستمزد رقم خوبی بود، اما به دلیل این همزمانی، بازی در آن کار را نپذیرفتم. در سایر حوزهها، بازیگری و کارگردانی را بیشتر تجربه کردهام.
گرچه در شروع کار تجربههای مختلفی در طراحی گریم و لباس و از این دست داشتم، اما با انجام تجربههای بیشتر، کارم فقط معطوف شد به بازیگری و کارگردانی و هر دو برایم جذاب هستند. هرچند تجربههایم در بازیگری بیشتر است، چون در بازیگری سابقه بیشتری دارم. کارگردانی را دیرتر شروع کردم.
در ضمن امکان کار بهعنوان کارگردان خیلی کمتر است. امکانات ما در بخش واگذاری سالن آنقدر اندک است که در بهترین شکل، مجبوریم هر دو سال یکبار کارگردانی کنیم. من آخرین بار سال 89، «شبی که راشل از خانه رفت» را در تالار مولوی کارگردانی کردم...
که اثر خیلی موفق و پرمخاطبی هم بود.
بله. خوشبختانه از اجراهای خیلی خوب آن زمان بود؛ هم از دیدگاه منتقدان و هم تماشاگران که فروش بالایی را به خود اختصاص داد، ولی از آن تاریخ تا امروز امکان کارگردانی پیدا نکردم. دو سال جای اجرا نداشتم.
بعد هم که جا پیدا کردم و از تمام مراحل گذشتم، بنا بر ضرورتهای کاری از من خواسته شد کار نمایشی نکنم و به اجبار تمرینهایم را شروع نکردم، اما اگر یک اتفاق غیرقابل پیشبینی نیفتد و همه چیز بخوبی طی شود، امیدوارم مهر ماه امسال کاری را که تمام مراحلش انجام شده، یعنی شورای هنری تصویب کرده و در شورای نظارت در حال تصویب است، اجرا برویم.
در طول این همه سال فعالیت هنری و تجربه بازیگری، کدام نقش بوده که دوست دارید دوباره بازی کنید یا با آن شناخته میشوید؟ نقشی که در خاطر خودتان و دیگران مانده.
این سوال یک جواب کلیشهای دارد، ولی واقعیت این است که همه نقشها در لحظهای که خلقشان میکنید، جذابیت خاص خود را دارند.من تجربه بازی در نقش یک پیرزن شصتوپنجساله را داشتهام در نمایش «فرزند» به کارگردانی سیمین امیریان و همینطور تجربه نقشِ دختر جوانی که مورد توجه یک مرد قرار میگیرد، مثل نمایش «دنبالشو نگیر،من حرفی ندارم» از آشا محرابی. نقشی هم بازی کردهام که از بازی در آن بسیار خوشحالم.
منظورم نمایش «کوکوی کبوتران حرم» است. کارکردن با علیرضا نادری و آن متن زیبا، از تجربیات خوب من بود. بنابراین برای من نقشها فرقی با هم ندارند، اما طبیعی است نقش بازیگر، هرچه از او دورتر باشد و مجبور شود برای ایفای آن چالش و تلاش بیشتری کند، جذابتر است.
من کمتر کارگردانی را میبینم که سعی کند برخلاف شخصیت همیشگی بازیگر از او بازی بگیرد. یکی از افرادی که این ریسک را کرد و از آن بابت خوشحالم، آشا محرابی بود. شاید به این دلیل که از دوستان قدیمی بودیم.
بازیگریمان را تقریبا با هم نزد استاد سمندریان شروع کردیم و تواناییهای یکدیگر را خوب میشناختیم. محرابی در هر دو نمایش «دنبالشو نگیر...» و «اتوبان»، نقشهای متفاوت با شخصیتی که دارم به من داد. شاید این نقشها در ذهن مخاطب ماندگارتر باشند، ولی واقعا هیچ کدام فرقی با هم ندارند، چون برای تمام نقشها زحمت کشیدهام.
کارگردانی بوده که دوست داشته باشید در اثری از او ایفای نقش کنید و هرگز این فرصت پیش نیامده؟
بله، دلم میخواهد روزی این شانس را پیدا کنم که دکتر رفیعی صدایم بزند و در نمایشی به کارگردانی او بازی کنم. این شانس را داشتم که با آقای سمندریان همکاری کنم و بابت آن از خدا ممنونم. همچنین از گروه سنی جوانترها دوست دارم با محمد یعقوبی کار کنم و البته نیما دهقان.
در چند سال اخیر رسمی برای بازتولید آثار قدیمی تئاتری شکل گرفته است. آیا تاکنون به فکر اجرای دوباره یکی از نمایشهای موفق یا پرمخاطبتان، مثل کار شبی که راشل... افتادهاید؟
بله. اتفاقا گروه بازیگران هم این پیشنهاد را داشتند و حتی همان زمان از طرف سالنهای دیگر هم تقاضای اجرا داشت، اما فکر میکنم برای بازتولید یک کار باید از اجرای آن، دستکم یک دهه بگذرد. این تصور فعلی من است. فکر میکنم با گذشت یک دهه شاید دلیل بهتری برای تولید مجدد آن وجود داشته باشد. فعلا ذهنم معطوف به اثر جدیدی از نمایشنامهنویسی به نام «ژان ماری بسه» است. این متن را که «خیابان بابل» نام دارد، دوست عزیزم آقای نوری که خودشان از مترجمان بنام و البته کارگردان هستند، معرفی کردند و ایوب آقاخانی آن را بازنویسی کرده است.
آیا کارگردانی تئاتر، جزو محدودیتهای شما در حوزه کاریتان بهعنوان معاون تئاتر شهر نیست؟ تا جایی که میدانم اعضای شوراهای تئاتر شهر حق اجرای نمایش ندارند.
این موضوع بهعنوان یک قانون تصویب نشده و یک قانون نانوشته است. در واقع این قانون همیشه شامل حال ما میشود، اما آنچه سبب شد به کمک آن، مسئولان ارشد را متقاعد کنم و امیدوارم به نتیجه برسد این بود که همه جای دنیا در بهترین شکل، فعالیتهای فرهنگی از دل کسانی برمیآید که در این حوزه فعال هستند. به این دلیل که مسائل و مشکلات آن حوزه را نسبت به کسانی که تجربهای در این حوزه ندارند، بهتر درک میکنند. البته با کمال خوشحالی باید بگویم دوستان هنرمندمان همیشه متوجه این نکته بوده و لطف داشتهاند، اما این نباید باعث تضعیف کارنامه کاری ما شود، چون نباید جلوی جریان خلاقه ذهن گرفته شود.
چیزی که در این میان مهم است آن که نباید چنین اتفاقی از تعداد زیادی برخوردار باشد تا شبهه رانتخواری ایجاد کند. با این همه برای افرادی مثل من و سایر همکارانم که هر دو یا سه سال یکبار با رعایت تمام قوانین از مراحل مختلف میگذرند، متن میدهند، حتی گاهی متن رد میشود، نباید این قانون خیلی معقول به نظر بیاید، زیرا شخصیت حقیقی ما از شخصیت حقوقی ما جداست. ما سعی میکنیم شخصیت حقوقیمان با تمام آنچه در توان داریم، در اختیار همکاران باشد، اما اگر شخصیت حقیقی ما فضای هنریاش را از دست بدهد، دیگر کمکی برای سرویس دادن به هنرمندان و سایر همکاران نخواهد بود.
احمدرضا حجارزاده - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد