چند سالی سر قیف را گشاد گرفتیم و هرچه توانستیم در رشته کشاورزی دانشجو پذیرش کردیم و شهریهاش را عشق است؛ حالا خودمان به زبان مبارک خودمان داریم اعلام میکنیم که حدود 60 درصد از مهندسان کشاورزی در سراسر کشور بیکار هستند یا که در یک شغل بیربط با رشته تحصیلی شان سر کار گذاشتهشدهاند.
نوشداروی رسیده: «مدیرکل دفتر گسترش و برنامهریزی آموزش عالی از تصمیم دانشگاهها برای کاهش ظرفیت پذیرش دانشجو در رشته مهندسی کشاورزی خبر داد.»ـ به نقل از جراید درگیر انتخابات!
در دیر جنبیدن:
ترسم آنگه دهند پیرهنم
که نشانی و نامی از تن نیست
بحث فلسفی: ما از ابتدای خلقت بشر تا الان، هنوز موفق نشدیم بفهمیم که در مقاطعی از تاریخ، چرا برخی از مسؤولان در پارهای از موارد، دیر میجنبند؛ یعنی موقعی به هم میجنبند که کمی تا قسمتی دیر شده است.
حال آن که حتی منارجنبان اصفهان هم سرموقع میجنبد که البته باید ممنون مدیریت علمی و مهندسی مرحوم شیخبهائی باشیم. به نظرم که باید در هر وزارتخانه و مؤسسه و ادارهای یک ماکت جمع و جور از منارجنبان گذاشته شود که هم معرف معماری و مهندسی پر رمز و راز ما باشد و هم به برخی مسئولان و مدیران کشور به زبان بیزبانی یادآوری کند که: بجنبید که فردا دیر است.
ـ همیشه اینطور نیست که ماهی را هر وقت از آببگیرید، تازه است! (این مطلب را نفهمیدیم کدام آدم چیزفهمی در تائید فرمایش متین ما گفت، اما هر که گفت، دمش گرم؛ جگرمان حال آمد!)
بسته پیشنهادی: از هرجای ضرر که برگردیم، خودش منفعت است. فلذا در تائید تصمیم تازه اتخاذ شده برای کاهش ظرفیت برخی رشتهها همچون مهندسی کشاورزی، عرایضی راهبردی داریم:
1ـ مهندس بس: فعلا تا اطلاع ثانوی از پذیرش هرگونه دانشجوی کشاورزی اجتناب کنیم و به مهندس شدن همین تعداد عزیزانی که فعلا در این رشته مشغول تحصیل هستند، بسنده کنیم.
در ضمن، یک سوالی هم از چین و ماچین بکنیم ببینیم که در عالم «بده ــ بستان»های معمول دیپلماتیک، یک وقت مهندس کشاورزی ماهر و خبره در امور زراعی (اعم از کاشت، داشت، برداشت) با حقوق مکفی لازم ندارند؟
2ـ ربط دادن: این درست که خیلی از مهندسان کشاورزی در رشته مرتبط با تحصیلاتشان به سر نمیبرند، اما این دلیل قرص و محکمی نمیشود که نتوانند در هر کاری که هستند، از تخصص کشاورزی خودشان استفاده نکنند.
در هرجا و هر شغلی که تشریف دارند، سعی نمایند به گونهای کار کنند که در دل مردم و مملکت، بذر محبت بکارند. مگر خواجه شیراز، شغل شریفش شاعری نبود؟
خب همین حافظ، به هنگام خداحافظ گفت: «حالیا رفتیم و بذری کاشتیم»؛چرا؟... به امید افزایش همدلی و دوستی و ایجاد محبت. به قول خودش: «تا درخت دوستی کی بردهد». تازه، بنده خدا اطلاع درست و دقیقی هم نداشته که کی بر دهد!
رضا رفیع
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد