در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
پس از هماهنگ کردن با همکار مطبوعاتیمان امین داداشی که روابط عمومی این سریال را به عهده دارد، یک روز گرم از ماه سوم بهار به سمت لوکیشن شیرینیفروشیای واقع در اتوبان شهید اشرفی اصفهانی میروم تا از نزدیک با گروه سازنده درباره این طرح صحبت کنم.
در بدو ورود به لوکیشن شیرینی فروشی که از قضا متعلق به محمد مطیع است، مجید صالحی را میبینم که در این سریال شخصیت یک روح سرگردان با نام ارسلان را بازی میکند و قرار است در بدهبستانهای کلامی با نیما فلاح در نقش هادی، علاوه بر ایجاد موقعیت طنز، گذشته و حال را به هم پیوند بزنند.
مجید اوجی، که پیش از این آثار متعددی ازجمله سفرسبز، همسایهها، ناز و نیاز، توطئه فامیلی و... را درمقام تهیهکننده روانه آنتن تلویزیون کرده است، تجربه همکاری با کسانی را داشته که پس از سالها برای خود، کارگردانان بنامی شدهاند.
محمد مطیع، فرهاد آئیش، مجید صالحی، نیما فلاح، مریم سعادت، آناهیتا همتی، سحر ولدبیگی، فاطمه هاشمی، افسر اسدی، فرهاد بشارتی، محمدرضا عباسنژاد، مجید شهریاری، نسترن سالار و... بازیگران اصلی این مجموعه هستند. مدیر تصویربرداری باغ سرهنگ افشین احمدی، مدیر صدابرداری کریم کاشانی، طراحان گریم احسان رناسی، شیوا پاک نیت، مدیر تولید عباس دقاقی، عکاس فریال اوجی، مدیر تدارکات حسین لنجابی، دستیار و برنامهریز مسعود حقی، منشی صحنه مهین شهبازی، تدوین روزبه کلباسی، صداگذاری نسیم اشرفیان و موسیقی امید کرامتی است.
مجید اوجی: نباید میدان را خالی کنیم
همانگونه که انتظار داشتم مثل همیشه با استقبال گرم مجید اوجی، تهیهکننده این سریال روبهرو میشوم. او تهیهکنندهای است که اصول اخلاق حرفهای را بهدرستی رعایت میکند و نهتنها به کار خود و عواملش اهمیت میدهد، بلکه بهعنوان مسئول مستقیم طرح، میزبان خوبی برای مهمانان خبرنگار است.
مجید اوجی درباره تولید سریال باغ سرهنگ که طرح آن حدود سه سال پیش توسط فلورا سام نوشته شده، میگوید: خانم سام پس از پایان یافتن پخش سریال «راز پنهان» نگارش 30 قسمت این سریال را شروع کردند که تا دی 1391 طول کشید. از بهمن پیش تولید را شروع کردیم و پانزدهم فروردین کار را کلید زدیم و اگر مشکلی پیش نیاید، انشاءالله طبق برنامهریزی تا پایان تیرماه کل 30 قسمت را میبندیم.
وی با توضیح این که سریال باغ سرهنگ با بودجه شخصی ساخته میشود و مشخص نیست چه زمانی و ازکدام شبکه پخش خواهد شد درباره خطر سرمایهگذاری در ساخت سریال برای تلویزیون در اوضاع فعلی میگوید: واقعیت این است سرمایهگذاری من ریسک نیست. سالهاست برای تلویزیون کار میکنم و همیشه تلویزیون پول داشته و به ما داده است و اینطور نیست که با وضع نامطلوب تولید، میدان را خالی کنیم. مشکل مالی مختص تلویزیون نیست و به شرایط اقتصادی کشورمان مربوط است. به هر حال عمرمان را در تلویزیون گذراندهایم و حالا هم باید در حد توانمان کمک کنیم تا از این بحران خلاص شویم. این تهیهکننده ادامه میدهد: من فرزند تلویزیون هستم، در تلویزیون بزرگ شدهام و همیشه با کمال میل آثارم را در وهله اول به تلویزیون میدهم و در صورتی که تمایل نداشتند از طرق دیگر از جمله رسانههای تصویری میتوانم کار را به نظر مخاطب برسانم. باتمام این حرفها اگر سراغ یک چیز برویم همه کارها حل میشود و آن توکل به خالق یکتاست.
وی درباره نکات اخلاقی این سریال میگوید: این بار با نگاه طنز به موضوعاتی پرداختهایم که در طول روز بسادگی از کنارشان میگذریم، اما واقعیتهای جامعه ما شدهاند؛ مثل زمین خوردن یا تصادف یک همنوع که مردم این روزها به جای کمک کردن به او تلفن همراهشان را برای گرفتن فیلم بیرون میآورند. در واقع در تلاشیم با نگاه طنز به مخاطب تلنگر بزنیم.
ماجراهای کارگاه قنادی
داخل قنادی میشوم، اما برای ملحق شدن به گروه تصویربرداری باید به زیرزمین بروم. آخرین پله را پشت سر میگذارم و برای اولین بار در عمرم وارد یک کارگاه قنادی میشوم. فضای بزرگی است و دو دوربین در دونقطه متفاوت، از دو زاویه مختلف قرار است پلان 4، سکانس 266 از قسمت 13 این سریال را ضبط کنند. محمد مطیع با لباس قنادی و کلاه مخصوص، تیپ خاصی پیدا کرده و چهره او را به سمت کارهای طنزی که تاکنون از او دیدهایم، نزدیک کرده است. دوربین اول او را در کادر خود قرار داده و در حالی که خمیر شیرینی روی میز جلویش را ورز میدهد با دیالوگهای آبدار و تحکمآمیز، پسرش هادی را هم از درون میلرزاند، چراکه به او میگوید خود را آماده کند تا با مادرش برای خرید حلقه به بازار بروند چون شب قرار خواستگاری از دختر عمویش را گذاشتهاند و در این مراسم روز عقد و عروسی هم مشخص میشود.
هادی که دستپاچه شده در قاب دوربین دوم، رو به پدر میگوید: من نمیتوانم چون پولش را ندارم. پدر باعصبانیت از قاب دوربین خارج میشود. ارسلان که در این سریال نقش روح سرگردان را دارد و فقط هادی او را میبیند به او طعنه میزند که نگو پول ندارم، بگو جرأت ندارم!
فلورا سام و حرف دل مردم
فلورا سام از معدود کارگردانان زن تلویزیون است که مجموعههای تلویزیونی ناز و نیاز و راز پنهان را در کارنامه خود بهعنوان کارگردان ثبت کرده و از میان سریالهایی که نگارش آنها را به عهده داشته میتوان به توطئه فامیلی، تا رهایی، نشانی و ماه عسل اشاره کرد.
در گپ کوتاهی با او درباره سریال باغ سرهنگ صحبت میکنم.
سام با اشاره به فضای طنز اجتماعی قصهاش میگوید: در این فضای طنز به مسائل مختلف اجتماعی نگاه میشود و شخصیتهای ما درگیر مسائلی هستند که هم به خانواده و هم به اجتماع مربوط میشود و سعی میکنند از مشکلاتی که برایشان ایجاد میشود روسفید بیرون بیایند.
وی با تاکید بر این موضوع که دوست دارد مخاطب را با آثار طنزش شاد کند و در کنار آن حرف دل آنها را هم بزند، میافزاید: فضای طنز این سریال بیشتر فضای موقعیت است و تفاوتش با کارهای طنز دیگری که پیش از این کار کردهام ازجـــــمله توطئه فامیلی، نشانی و ماه عسل این است که رگههای فانتزی در این کار بیشتر است که هم در متن لحاظ شده و هم سعی میشود در بازیها دیده شود.
فلورا سام، با توجه به علاقه شدیدی که به بازیگری دارد، در کارهایی که میسازد به دلیل این که کارهای اولیهاش است ترجیح میدهد فعلا تمرکزش را روی کارگردانی بگذارد، ولی بدش نمیآید در موقعیتهای مناسب گریزی به بازیگری داشته باشد، کما این که قبل از شروع تصویربرداری سریال باغ سرهنگ در سریال سه قسمتی با نام «تولد» به کارگردانی مجید مظفری بازی کرده است؛ سریالی که در مشهد ساخته شد و قرار بود درایام شهادت امام رضا(ع) پخش شود که متاسفانه به پخش نرسید.
فضای بزرگ و حرکتهای محدود
ادامه سکانس در کارگاه قنادی گرفته میشود. پدر به هادی میگوید نگران پول نباشد و هزینه خرید حلقه را میپردازد و برای خوشحالی او و دختر عمویش (شادی) هر کاری و هر هزینهای انجام میدهد و هادی که میخواهد پدر را از رفتن به خواستگاری منصرف کند، میگوید: اگر میخواهید خوشحالم کنید هزینه را بدهید تا کار آلبومم را انجام دهم که پدر در پاسخ پرداخت هزینه آلبوم را به گرفتن مجوز موکول میکند.
فضای کارگاه بزرگ است، اما میز و لوازم مختلف قنادی تا حدی حرکتها را محدود کرده است. با این وصف افشین احمدی، مدیر تصویربرداری همراه تصویربردار دوم براساس دکوپاژ سام، دوربینهای کوچک و سبک ایکستری را روی دست گرفته و ماجراهای داخل قنادی را از زوایای مختلف ضبط و ثبت میکنند.
افشین احمدی و فضاسازی در کار طنز
در مدت کوتاهی که به دست میآید نظر مدیر تصویربرداری، افشین احمدی را درباره باغ سرهنگ و تفاوت فضاسازی در کارطنز و جدی جویا میشوم.
او با توضیح این که فضا سازی در کار طنز نسبت به کار جدی خیلی متفاوت است، میگوید: با توجه به این که در کار طنز با یک کار مفرح سر و کار داریم و جدای از دیدگاههای رئالیستی که ببینیم این طنز تا چه اندازه واقعگرا یا فانتزی است، به نسبت آن حالا شیوههای کار متفاوت میشود. در این کار تقریبا با طنز واقعگرا سر وکار داریم یعنی آدمها با اشتباهاتی که میکنند خودشان را در موقعیتهای طنز قرار میدهند و فقط یک عنصر فانتزی در کار وجود دارد و آن روحی است که با کاراکتر اصلی ارتباط برقرار میکند.
وی درباره نورپردازی کار میگوید: نمیخواهم بگویم خیلی ساده کار میکنیم، ولی در این نوع آثار با استعاره زیاد کار نداریم، یعنی در خیلی جاها از سایهها استفاده دراماتیک میکنیم، اما در اینجا شاید از آن اجتناب کنیم، بنابراین فضا را به چیزی که مخاطب به طور روزمره میبیند و واقعی است، نزدیکتر میکنیم.
این تصویربردار درباره نوع کار با دو دوربین میگوید: من از میوه ممنوعه کار با دو دوربین را آغاز کردهام و استفاده از دو دوربین به خاطر سوئیچ نیست، بلکه صرفا برای حفظ راکورد است. در این شیوه شاید در بعضی موارد کار کند پیش برود، ولی در حفظ راکورد و بازیگر جلو میافتیم. یعنی کلیت کار خیلی روان پیش مـیرود. به همین دلیل فوقالعاده با دو دوربین راحت هستم.
او درخصوص تصویربرداری با دوربین روی دست توضیح میدهد: در زمینه فضاسازی و حرکت دوربین به دکوپاژ برمیگردد چون نگاه کارگردان خیلی اهمیت دارد. این که چطور کار را میبیند و چگونه میخواهد برای بیننده تعریف کند. دوربین روی دست هم جزو مواردی است که به دیدگاه کارگردان برمیگردد و در واقع خانم سام از من خواستند و البته کاری است که از سریالهای خارجی شروع و به ما هم منتقل شده و در سالهای اخیر خیلی باب شده است. البته خوشبختانه نسل دوربینها را هم که میبینید کوچک و سبک شدهاند و تصویربردار یا اپراتور اذیت نمیشوند.
وی کار با کارگردان را چنین میبیند: اگر به لحاظ روحی ـ روانی با کارگردان مشکل نداشته باشم، راحت کار میکنم یعنی خدای ناکرده نخواهد چیزی را تحمیل کند، چرا که همراه بودن کارگردان در مواقعی که خواستهاش امکان اجرا ندارد، خیلی کمک میکند و خانم سام از این نوع کارگردانان است، یعنی سعی میکنم کاری که میخواهند، انجام دهم. وقتی به ایشان میگویم چیزی که میخواهید نمیشود ولی به گونهای دیگر قابل انجام است، همـــیشه نظرم را پذیرفتهاند. در کل خانم سام به لحاظ اخلاقی فوقالعاده است، دقیقا چیزی که درکار برای من خیلی اهمیت دارد.
کلکل پدر و پسر
در ادامه تصویربرداری در کارگاه قنادی زاویه دوربینها تغییر میکند و یک روز دیگر به تصویر کشیده میشود. خرید طلا برای دختر عمو انجام شده، اما اتفاق جدیدی افتاده است. پدر با عصبانیت به سمت پسر میآید و با تحکم او را وادار به نشستن روی صندلی میکند و بین صحبتهای پدر و پسر، ارسلان جلوی هادی میآید و او را تشویق میکند سریعتر از قنادی خارج شوند؛ اما دیالوگهای پدر، هادی را روی صندلی میخکوب کرده است. او با فریاد به هادی میگوید سمیرا به او زنگ زده و استنباطش این است که هادی با او ارتباط دارد و دختر عمویش را سر کار گذاشته است. در این میان روح سرگردان، هادی را تشویق میکند تا از فرصت استفاده کرده و ماجراها را برای پدر بازگو کند تا او هم دیگر برای وصلتش با شادی اصرار نکند؛ اما هادی در جواب پدر میگوید اگر سرکاری بود که دیروز با مادر برای خرید طلا نمیرفتم و شب هم در مراسم خواستگاری حضور پیدا نمیکردم و از طرفی تعجب خود را از تماس سمیرا با پدر ابراز میکند که هاشم با عصبانیت میگوید گوشی هادی در دستش بوده و سپس پشت میز قرار گرفته و با وردنه خمیر را صاف میکند، اما از روی کلافگی وردنه را کنار گذاشته و خمیر را برمیدارد و با ناراحتی روی میز میکوبد. ارسلان هم از دیالوگهای هادی به ستوه آمده و او را وادار میکند گوشی همراهش را از پدر بگیرد و از قنادی خارج شود.
نیما فلاح و مشکلات پیشرو
نیما فلاح در سریال باغ سرهنگ در نقش هادی بازی میکند. او درباره حضورش در این کار میگوید: همسرم قبلا در یکی از کارهای زوج هنری (فلورا سام و مجید اوجی) حضور داشت و بهدلیل تجربه خوبش با آنان، من را به حضور در این طرح تشویق کرد. از مشخصههای شخصیتی هادی در فیلمنامه اینگونه استنتاج میشود او آدمی است که عقد را به بهانه استفاده از وام ازدواج برای انتشار آلبوم خوانندگیاش جلو میاندازد. همین اول زندگی همسرش را برای اقامت به باغ متروکه جناب سرهنگ میبرد و از همه بدتر با یک روح سرگردان همصحبت میشود.
فلاح میگوید: هادی مشکلاتی را برای خودش ایجاد میکند که بالاخره همان مشکلات دست و پاگیرش میشوند و از زندگی واقعی وامیماند. هادی با دروغ و پنهانکاری گرههای زندگیاش را بیشتر میکند و همین دروغها (یا کودکیهای هادی) باعث شده همه چیز را ساده ببیند که البته مخاطب متوجه میشود او با این رفتارش مشکلات خود را انبوهتر میکند. به هرحال او باید در زندگیش بازنگری کند و در نهایت برای حل مشکل دست به دامان خانواده شود. پیچیدگیهایی که برای هادی در قصه ایجاد میشود، قطعا برای نویسندهاش جذاب بوده، چرا که روی بازیگرش هم تاثیر گذاشته و برای او جذاب است و یقین دارم برای مخاطب هم جذاب خواهد بود.
وی در کنار خانواده شیرین و با نمک قصه، از رابطه هادی با خواهرش برداشت متفاوتی دارد و میگوید: هادی وابستگیهایی به خواهرش دارد که برایم خیلی جذاب است. طبق معمول خیلی از برادر و خواهرها بخش کلیشهای را قرار دادیم که همان کلکلهای شیرین میان آنهاست. در واقع شاید این وابستگی و طرف مشورت قرار دادن او و کمکهای خواهر، باعث ایجاد گرههای جدید در زندگی هادی میشود که هیچموقع هم نمیتواند شرایط پیش آمده را گردن او بیندازد و جالب است درس عبرت هم نمیگیرد و باز با ایجاد مشکل بعدی از خواهرش کمک میگیرد.
گلکردن طبع شاعری پدر
پس از هر سکانس، گروه کارگردانی همراه بازیگران در وهله اول به دلیل گرمای کارگاه و در وهله دوم برای روخوانی و تمرین بالا رفته و جلوی قنادی دورهم جمع میشوند. گروه فنی هم در این هنگام صحنه سکانس بعد را آماده میکنند که ماجرایش قبل از سکانسی است که دربالا درباره آن گفته شد. بنابراین در این سکانس شاد است و کیکی که روی میز است را با کمک شاگردش تزئین میکند و در حین هنرنماییاش طبع شاعری اش نیز گل میکند.
طبق روال دو دوربین از دوزاویه بازیگران را میگیرد و نماها از فولشات تا مدیومشات و کلوزآپ تغییر میکند و گاه از پشت سر بازیگر، نقش آفرین روبهرو را در قاب قرار میدهند که در اصطلاح تصویربرداری به این نما اورشولــدر یا به اختصار O. S گفته میشود.
پسر در حال راضیکردن پدر برای سرمایهگذاری روی آلبوم موسیقیاش است و پدر قاطعانه میگوید چک آماده است و به محض این که مجوز را بیاوری چک را میدهم.
محمد عباسنژاد در نقش دوست هادی نیز در این سکانس حضور دارد تا پدر هادی را برای سرمایهگذاری مجاب کند، اما تا قافیه را تنگ میبیند برای تلطیف فضا از نقطه ضعف هاشم استفاده میکند و از او میخواهد اگر شعر جدیدی سروده است، بخواند. هاشم که خوش به حالش شده شعری را که در وصف حال پسرش سروده میخواند و ادامه تزئین کیک را به شاگردش واگذار میکند و از کادر دوربین خارج میشود.
محمد مطیع و ویژگیهای نقش
محمد مطیع که پس از تجارب موفقش طی دهه 60 در تلویزیون (از جمله هزاردستان، افسانه سلطان و شبان، امیرکبیر و کوچک جنگلی) و مهاجرت از کشور، طی سالهای اخیر از سوئد به ایران بازگشته، دوباره در تلویزیون و سینما فعال وپرکار شده است و با شخصیت هاشم که پدر هادی است در سریال باغ سرهنگ حضور دارد. محمد مطیع درباره این نقش میگوید: در این کار، نقش پدری به نام هاشم را بازی میکنم که قنادی دارد و به نظر خودش دارای طبع شعر خوبی هم است. پدری که خانواده و زندگیاش را خیلی دوست دارد. گاه عصبانی هم میشود و به دلیل دوست داشتن زیاد بشدت مراقب فرزندانش است.
مطیع درباره فلوراسام معتقد است چون وی با بازیگری آشناست در کارگردانی کاملا مسلط عمل میکند. او حتی در نوشتن نیز خوب است و این از دیالوگها مشخص است، چرا که به گونهای مینویسد تا آن دیالوگ در دهان بازیگر براحتی بگردد.
بهناز وفایی وحدت
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم