
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
موضوعی که در حالتی ایدهآل کاملا درست و منطقی به نظر میرسد و بازیگران اگر با فاصله زمانی مناسبی بازی در نقشها را بپذیرند، کارنامه بهتر و مفیدتری از خود به جا میگذارند، اما باتوجه به پیشنهادهای بعضا چشمگیر و لزوم بقا در دنیای حرفهای سینما این موضوع درباره بیشتر بازیگران سینما صدق نمیکند.
از سوی دیگر میل و وسوسه همواره دیدهشدن به هر قیمتی و حس نارسیستی این جماعت معمولا باعث میشود آنها قید نگاهی ایدهآلی و آرمانی به این قضیه را بزنند و گاهی حتی تا پایان عمر و واپسین لحظه زندگی در آثار مختلف اعم از باارزش و بیارزش حضور پیدا میکنند.
این مساله در ایران شکل بدتری به خود میگیرد و حتی بازیگران خوب و شاخص ما با وجود تلاش گاه و بیگاه برای حفظ شأن و مقام حرفهایشان، مجبورند برای بقا در دنیای بیرحم سینما مدام جلوی دوربین باشند.
از اینرو کیفیت حضورشان درفیلمها معمولا سیر نزولی دارد و کمتر امکان بازی در نقشی خاص و ماندگار نصیبشان میشود؛ البته بخش عمدهای از این وضع ناشی از سازوکارغلط صنعت فیلمسازی در ایران و ضعف فیلمنامهها و پیشنهاد نقشهای کلیشهای و کماهمیت در آثاری کممایه است، اما نگاهی به سیر بازیگری در ایران نشان داده عمدتا خود بازیگران هم به دلایل مختلف معیشتی و موارد دیگر وسواس و گزیدهکاری را رها میکنند و به بازی در هر فیلم و نقشی تن میدهند.
واقعیت این است که اوضاع بازیگری سینمای ما هم در این یکی، دو سال اخیر همچون غالب فیلمهای سینمای ما چنگی به دل نمیزند.
موارد استثنایی موجود نیز بیش از اینکه پیوسته و حاصل سازوکاری درست باشد، همچون قهرمانیهای ورزشکاران ما در رشتههای انفرادی است. با هم مروری میکنیم به بازیهای بازیگران در فیلمهایی که در سال 92 اکران شدهاند.
عبدی، شریفینیا و شاکردوست
اکبر عبدی بدون شک از بهترین و تواناترین بازیگران تاریخ سینمای ایران است و شاید با کمی تسامح گزافه نباشد اگر بگوییم هنرمندی مانند او نه آمده و نه دیگر خواهد آمد، اما متاسفانه به دلایل متعددی که گوشهای از آن در بالا ذکر شد، این بازیگر توانا در سالهای اخیر آنگونه که شایسته شأن، مقام حرفهای و استعدادش است، در فیلمها و نقشهای ماندگار و برجستهای ظاهر نشده است.
هرچند او باتوجه به همین نبوغ ذاتیاش همواره حتی در ضعیفترین نقشها و آثار توانسته گلیمش را از آب بیرون بکشد و تماشاگر را با خود همراه کند. مخاطبان سینما، همیشه عبدی را دوست دارند و این برگ برندهای است که کمتر بازیگری از آن برخوردار است.
ایفای نقش یک روحانی شریف به نام حاج یوسف در «رسوایی» باوجود بازی خوب عبدی سرانجام امتیازی برای این بازیگر محسوب نمیشود.
شاید بیشترین دلیل توجه عموم تماشاگران به این نقش، بازی عبدی در نقشی جدی باشد که کمتر در کارنامهاش دیده میشود.
جدا از این گریم و لباس جدید نقش هم به این موضوع دامن زده است. عبدی سری فیلمهای اخراجیها و دیگر آثار ضعیف فیلمهای اخیر را مقایسه کنید با نقشهای درخشانش در فیلمهای ماندگاری چون اجارهنشینها، مادر، آدم برفی و هنرپیشه تا به حسرت تماشای دوباره آن نقشآفرینیها پی ببرید. الناز شاکردوست در نقش افسانه هم، دختری جنوب شهری است که با لحن لاتی صحبت میکند، این نقش هم گامی به جلو برای این بازیگر محسوب نمیشود، چراکه او در چند فیلم دیگر مثل بیوفا نیز تقریبا با همین گویش صحبت کرده بود.
شاکردوست با فیلمهایی چون خدا نزدیک است نشان داده که توانایی بازی خوب در آثار خوب را دارد. محمدرضا شریفینیا در نقش حاجی نیز بازی در ادامه دیگر نقشآفرینیهای اخیرش ارائه داده است.
ظاهرا خود او به هیچ وجه مقاومتی در مقابل پیشنهادهای اینچنینی نشان نمیدهد، اما به نظر میرسد بدش نمیآید از این پس حضورهای متفاوتتری را تجربه کند.
شهاب حسینی و نگار جواهریان
شهاب حسینی از آن دسته بازیگرانی است که پلهپله به این جایگاه شایسته در بازیگری رسیده که بیشتر آن حاصل زحمات و تلاشهای شخصی و انتخابهای مناسب است.
او بتدریج از بازی در نقشهای تینایجری در فیلمهای تجاری عامهپسند به حضور در نقشها و آثار ارزشمندتر رسید.
همکاری با اصغر فرهادی نگاه او را به مقوله بازیگری دگرگون کرد و حسینی پس از آن بجز اشتباهاتی قابل اغماض روند صعودیاش را حفظ کرده است.
بازی او در نقش رضا، یک معلول کمتوان ذهنی باوجود مشخص بودن تحقیقات و تلاشهای صورت گرفته، به باورپذیری کامل نینجامیده است.
شاید علت اصلیاش این باشد که تماشاگر ابتدا تصویری از شهاب حسینی در ذهنش شکل میگیرد و دیگر اجازه همراهی و همدلی با این نقش خاص را پیدا نمیکند. تصورات پیشین تماشاگر مانع پذیرش حسینی به عنوان معلول میشود.
همین مساله درباره نگار جواهریان در نقش مریم نیز صدق میکند. در حقیقت فیلم به یک تصنع ناخواسته دچار است که بازیگران نیز به آن دچار شدهاند. شاید اگر این موضوع با بازیگران معلول یا دستکم بازیگرانی ناشناخته ساخته میشد، نتیجه فیلمی تاثیرگذارتر از این میشد. بازی فرشته صدرعرفایی، بازیگر نقش مرضیه ناظم مدرسه سهیل هم ویژگی خاصی ندارد.
صدرعرفایی بازیگر خوبی است که هرگاه در جای درستی قرار گرفته کارش را درست انجام داده است. بازی درخشان او به نقش ریحان در کافه ترانزیت، کامبوزیا پرتوی را به یاد بیاورید تا به توانایی و قدرت درک او از نقش پی ببرید.
اشکان خطیبی و گروهی از جوانان
گروه جوان بازیگران این فیلم (اشکان خطیبی، مهرداد صدیقیان، محمدرضا غفاری، الهه حصاری، بهاران بنیاحمدی، مارتین شمعونپور، ندا جبراییلی و روشنک گرامی) ترکیبی هستند از بازیگران شناخته شده و بازیگرانی ناشناخته.
عموم تماشاگران سینما تنها اشکان خطیبی را در این جمع میشناسند که او هم بیشتر از سینما در تلویزیون و تئاتر فعال است. بازی خوب او در نمایش «خدای کشتار» علیرضا کوشک جلالی نشان از توانایی این بازیگر جوان دارد.
بازیهای یکدست این ترکیب بازیگری بیشتر از هر چیز به هدایت درست بهزادی برمیگردد که توانسته تعادلی مناسب بین بازیگری چون امیر جعفری با بازیگران تازهکار برقرار کند.
جعفری از بازیگران خوب عرصه تئاتر، تلویزیون و سینماست که چند وقت پیش نقش کوتاه درخشانی را در نمایش «ترن» نیما دهقان بازی کرد.
بازی او به نقش پدری که بیش از حد نگران سرنوشت و آینده دخترش است در «قاعده بازی» همان چیزی است که باید باشد. سختگیری و فشار اوست که به نوعی محرک درام و شکلگیری حوادث بعدی میشود.
انتخاب ندا جبراییلی برای بازی در نقش دختر او باتوجه به شباهتهای چهره این دو باورپذیری رابطه پدرفرزندی آنها را تشدید کرده است، اما شاید غافلگیری فیلم در میان آن جمع جوان، حضور باطراوت و شوخطبعانه مارتین شمعونپور باشد که موسیقی فیلم هم کار اوست.
البته چنین حضورهای بار اولی کسانی که حرفه اصلیشان چیز دیگری است، خیلی نمیتواند ملاک و معیار قضاوت درست باشد، بلکه با بازیهای احتمالی بعدی است که عیار بازیگری این افراد مشخص میشود.
هاشمی، حیایی و مریلا زارعی
مهدی هاشمی، بازیگر محبوب و توانای تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران یکی از معدود بازیگران کشور ماست که همواره تلاش کرده بهترین انتخابها را از بین پیشنهادهایش داشته باشد و بهنوعی میتواند نمونه بارز آن جمله ابتدایی مارچلو ماسترویانی باشد.
کیست که منکر بازیهای تماشایی و ماندگار او در فیلمهای مرگ یزدگرد، ناصرالدین شاه آکتور سینما، همسر، دو فیلم با یک بلیت و مجموعههای افسانه سلطان و شبان، هزاران چشم، روزگار قریب و نمایشهای کارنامه بندار بیدخش و کرگدن شود.
بازگشت دوباره او به سینما با نقشآفرینیهای زیبایی چون نادر سیاهدره در «هیچ» و مرد غریبه در «آلزایمر» و آقا یوسف همراه بوده است.
بازی او در «رژیم طلایی» از آن دست پرسشهایی است که پاسخی برای آن وجود ندارد. با آن گریم و لباس غیرقابل باور دیگر جایی برای بروز توانایی هاشمی نیست.
فقط در تمام مدت فیلم به عنوان مخاطب پیگیر نقشهای خوب گذشته و حتی اخیر هاشمی از حضور او در چنین نقش و چنین فیلمی رنج میکشیم و خجالتزده میشویم.
حالا بماند که خود او با همه وسواس و گزیدهکاریاش در زمان تولید فیلم چه کشیده است! امیدوارانه منتظر بازیهای خوب دیگر هاشمی میمانیم. مریلا زارعی هم در مدت حضورش در بازیگری نشان داده که در صورت مهیا بودن شرایط قابلیت ارائه بازی خوب را دارد.
درباره الی، جدایی نادر از سیمین و سربازهای جمعه مثالهای خوبی در این زمینه هستند. با این همه او هم گاهی اسیر انتخابهای اشتباه میشود البته او در رژیم طلایی بهتر از دو بازیگر اصلی دیگر گلیمش را از آب بیرون میکشد.
بازی او به نقش پری تا قبل از آن گریم مضحک نیمه پایانی اوضاع نسبتا خوبی دارد و اما امین حیایی باهمه استعداد و نمکی که دارد شاید هنوز نتوانسته در نقش و فیلمی حضور یابد که تمام داشتههای او را به بهترین شکل نمایان کند.
این نقش هم میتوانست از سوی هر بازیگر دیگری بازی شود، اما حضور تیپیکال و آشنای حیایی با اضافهکردن چاشنی لکنت، اوضاع را به مرحلهای بحرانی میرساند.
با نگاهی اجمالی به بازیهای فیلمهای اکران شده در ابتدای سال جدید درمییابیم که اوضاع بازیگری اکنون شرایط مناسب و مطلوبی را سپری نمیکند. باید به انتظار نشست و چشم به ادامه نقشها و بازیهای روی پرده دوخت. فقط امیدواریم سالی که نکوست از بهارش پیدا نباشد!
صداپیشگی مدیری، تهرانی و رادان
درست است که انیمیشن بلند سینمایی تهران 1500 به معنای مرسوم و متداولش از حضور بازیگران بیبهره است، اما از سوی دیگر بخش عمده موفقیتش را مرهون حضور چهرهها و ستارگان سینمای ایران است. منتهی این استفاده تنها منحصر به صدا و چهره این بازیگران میشود.
مشابه همان کاری که کمپانیهای بزرگ انیمیشنسازی دنیا هم انجام میدهند و برای جذب مخاطب کودک و بزرگسال از صداهای ستارگان سینما بهره میگیرند.
با این حال در همین حالت هم بازیگران «تهران 1500» از هنر بازیگریشان استفاده کردهاند و این حضور ناگزیر جزو کارنامه بازیگریشان به حساب میآید.
مهران مدیری، بازیگر و کارگردان موفق عرصه کمدی که تعداد حضورهای سینماییاش البته کمتر از انگشتان دو دست است، در این فیلم در نقش اکبرآقا صداپیشگی میکند که زمانی در نمایشهای سیاهبازی و تختحوضی فعالیت میکرده است.
خب به لحاظ اینکه مدیری و دیگر بازیگران این فیلم تاکنون تجربه چنین بازی را نداشتهاند، میشود این کار را نقشآفرینی متفاوتی برایشان در نظر گرفت.
بهرام عظیمی، کارگردان تهران 1500 به نوعی بازیگوشانه و شوخطبعانه همان تیپهای آشنایی را از بازیگران خواسته که معمولا در آثار قبلیشان بازی کرده بودند.
پیرو همین مساله گل سرسبد کلیشهها حتی در فیلمی انیمیشن هم از آن محمدرضا شریفینیاست! عنایت، صاحب موسسه کفن و دفن شاید به لحاظ حرفه، نقشی جدید برای این بازیگر باشد، اما همچنان شاهد همان مولفههای آشنای تیپهای شریفی نیا هستیم البته ناگفته نماند که او حتی در چنین نقشهای تکراری نیز همواره بامزگیها و طنازیهای خودش را دارد.
انتخاب بهرام رادان نیز به همین منظور تیپیکال صورت گرفته، منتهی او به دلیل بازی در نقش جواد، راننده جوان و عاشقپیشه دعوایی درعین حال بامعرفت، لحن تازهای را به بازیاش اضافه کرده است.
علی رستگار - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: