داستان پلیسی؛ جنازه‌ای در خودروی سوخته - قسمت دوم

چک 20 میلیون تومانی

در قسمت قبل خواندید کارآگاه شهاب و ستوان ظهوری بعد از کشف جنازه بوتیک‌داری به نام آرش در خودروی سوخته‌اش به تحقیق درباره قتل پرداختند و باتوجه به کشف پاشنه لنگه‌کفش در صحنه جرم به این نتیجه رسیدند که قتل توسط یک زن انجام شده است. نیلوفر ‌ـ‌ همسر مقتول‌ ـ‌ که شب قبل از کشف جسد گم‌شدن شوهرش را به پلیس اطلاع داده بود، اکنون به اداره آگاهی آمده و سرگرد شهاب به او مظنون است. اکنون ادامه ماجرا را بخوانید.
کد خبر: ۵۶۶۶۴۰

نیلوفر بعد از نیم‌ساعت وقتی به خودش مسلط شد، با لحنی طعنه‌آمیز به کارآگاه گفت: «می‌دانستم بالاخره کار خودش را می‌کند.» شهاب خونسردانه پرسید: «شوهرتان با شخص خاصی اختلاف داشت؟»

همسر مقتول دوباره به گریه افتاد و ماجرای ورود یک زن به زندگی‌اش را تعریف کرد. آرش هشت ماه قبل در میدان تجریش با زنی تصادف کرده و پای آن زن شکسته بود. همین باعث آشنایی مرد جوان با آن زن شده و آن‌طور که نیلوفر ادعا می‌کرد ارتباطی بین آنها برقرار شده بود. شهاب از زن داغدار پرسید: «شما چطور متوجه این رابطه شدید؟»

‌ـ ‌اولش من دو بار به بیمارستان رفتم، به هر حال شوهرم با او تصادف کرده بود و باید از او مراقبت می‌کردیم. بعد از آن دیگر خبری از او نداشتم تا این‌که هفته پیش خیلی اتفاقی این موضوع را فهمیدم. شوهرم حمام بود که برایش پیامک آمد. نمی‌دانم چطور شد که کنجکاو شدم و پیام را خواندم. یکی نوشته بود امروز نیا برادرم قرار است از شهرستان بیاید. با آن شماره تماس گرفتم و صدای همان زن را شنیدم. اسمش ساناز است، اما شوهرم شماره او را به اسم مرادی ثبت کرده بود.

نیلوفر توضیح داد بعد از فهمیدن این موضوع با شوهرش درگیر شد و آرش قول داده بود رابطه‌اش را با آن زن قطع کند، البته گفته بود ساناز از او باج می‌خواهد و نیلوفر هم گفته بود باج را بدهد و خودش را خلاص کند. شاید این زن راست می‌گفت. شاید هم می‌خواست واقعیت را پنهان کند. کارآگاه شماره ساناز و شماره حساب‌های بانکی آرش را گرفت و نیلوفر را محترمانه راهی کرد تا بتواند به بقیه کارها برسد. او به ستوان دستور داد ترتیبی بدهد تا همسر مقتول به صورت شبانه‌روزی به طور نامحسوس زیرنظر باشد. همزمان دور تازه تحقیقات شروع شد. شهاب می‌خواست قبل از هر چیز بداند ماجرای باج‌خواهی درست است یا نه برای همین باید از بانک استعلام می‌گرفت. او دستیارش را دنبال گرفتن مجوزهای قانونی فرستاد و بالاخره دو همکار ساعت 3 بعدازظهر به بانکی که مقتول در آنجا حساب داشت رسیدند و موضوع را با رئیس شعبه درمیان گذاشتند. رئیس بانک آرش را می‌شناخت و او را یکی از مشتریان خوب معرفی کرد. وقتی خبر قتل را شنید جا خورد و خودش تمام اطلاعاتی را که پلیس لازم داشت، استخراج کرد. همان روز صبح چکی 20 میلیون تومانی از آرش توسط زنی نقد شده بود. آورنده چک مستقیم به همان شعبه مراجعه کرده بود و قطعا تصویرش در دوربین‌های مداربسته موجود بود. رئیس بانک فیلم را مرتب عقب و جلو کرد تا این‌که بالاخره به مشتری ناشناس رسید. کسی که چک را نقد کرده، زنی جوان بود. کارآگاه کم‌کم داشت به ساناز مشکوک می‌شد. او دوباره با نیلوفر تماس گرفت و احضارش کرد. خودش هم همراه ستوان ظهوری به سمت اداره راه افتادند. یک ساعت بعد وقتی عکس آورنده چک را به همسر آرش نشان دادند او تائید کرد این زن همان ساناز است، البته ظاهرا نام شناسنامه‌ای این زن فرق می‌کرد و طبیعتا او نام اصلی‌اش را پشت چک نوشته بود. شهاب بلافاصله به بچه‌های عملیات دستور داد به خانه این زن که نشانی‌اش پشت چک نوشته شده بود، بروند و ساناز را بازداشت کنند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها