رابطه پنهانی زن متاهل چگونه پایان یافت؟

مرگ مرموز میان شعله‌های آتش

سالار هفت ساله بود که به او خبر دادند مادرش در یک آتش‌سوزی جان خود را از دست داده ‌است. تحقیقات که در مورد آتش‌سوزی آغاز شد، همه گفتند مادر سالار با مرد دیگری رابطه داشت. او در آن سن کم نتوانست بفهمد مادر چرا پدر را دوست نداشت؟ چرا با مرد دیگری رابطه برقرار کرد؟ دوست پدر چرا می‌خواست مادرش را از او بگیرد؟ پدر و مادر چرا یکدیگر را کتک می‌زدند؟ آیا مادر را آتش‌ زدند یا او خودسوزی کرد؟ اما هرکس که این آتش‌سوزی را به پا کرد، آن شعله را به زندگی سالار انداخت و نابودش کرد.
کد خبر: ۵۶۴۵۷۰

حالا او نوجوانی یازده ساله ‌است و در حالی‌که بیشتر از هر زمانی به مادرش احتیاج دارد، تنهاست و هنوز بعد از گذشت چهار سال معلوم نیست مادرش چطور جانش را از دست داده ‌است. پرونده مرگ مرموز این زن دو هفته قبل در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد.

آتش مرگبار

صالحی، نماینده دادستان تهران که برای دفاع از کیفرخواست در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران حاضر شده‌ بود، می‌گوید: پرونده قتل پروانه چهار سال قبل تشکیل شد. آن زمان ماموران آتش‌نشانی به پلیس خبر دادند جسد یک زن را در آپارتمانی که آتش‌ گرفته ‌بود، پیدا کردند. جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات در این خصوص آغاز شد و ماموران بعد از بررسی متوجه شدند پروانه از مدت‌ها قبل با استفاده از خطی که پنهانی تهیه کرده بود با مردی رابطه داشت. بنابراین احتمال وقوع قتل قوت گرفت و این احتمال زمانی با دلیل و سند مواجه شد که کارشناسان عمدی بودن آتش‌سوزی را تائید کردند.

مدتی بعد پلیس متوجه شد مردی که پروانه با او رابطه داشت یکی از همسایه‌های او به نام پرویز است. البته این مرد دوستی زیادی هم با شوهر پروانه‌ داشت. پلیس پرویز را بازداشت کرد، اما او حاضر به اعتراف نشد و گفت در این قتل نقشی نداشته و تلاش زیادی کرده پروانه را از میان آتش بیرون بکشد و نجاتش بدهد، اما نتوانست.

نماینده دادستان ادامه می‌دهد: اسناد و مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد این مرد در قتل دست داشته ‌است. اولا ظرف تینری که در خانه پروانه پیدا شده‌، متعلق به پرویز است و خودش این موضوع را تائید کرده‌ است. دوم این‌که این مرد اولین‌ کسی بود که وارد خانه مقتول شد و خودش مدعی است آتش‌سوزی را دیده‌ است. آنها مدت‌ها رابطه عمیقی باهم داشتند و همین هم باعث شد پرویز به دلیل این‌که مقتول شوهر داشت و نمی‌توانست به او دسترسی داشته ‌باشد با پروانه درگیر شود و به این ترتیب انگیزه قتل در او به وجود آمده‌ است.

در تحقیقاتی که انجام گرفت ثابت شد شوهر مقتول زمان قتل در خانه نبود، اما پرویز در منزل این زن حضور داشت و چند روز قبل هم پیامک تهدیدآمیزی برای او فرستاده بود. همچنین مشخص شد مقتول روز حادثه به دیدار همسر پرویز در بیمارستان رفته، اما به دلیل اختلافی که با پرویز داشت حاضر نشده بود همراه او به خانه برگردد.

صالحی در ادامه می‌گوید: اولیای‌دم شکایتی را علیه متهم مطرح کرده‌اند. ضمن این‌که مادر مقتول نیز تائید کرده چند روز قبل از حادثه دخترش وقتی در خانه او بود با مردی درگیری لفظی پیدا کرد و به نظر می‌رسد این مرد همان پرویز باشد. ما مستندات را به دادگاه ارائه دادیم و دادگاه در این خصوص تصمیم خواهد گرفت.

او قاتل است

مادر پروانه مدعی است کسی که دخترش را به قتل رسانده پرویز است و به همین دلیل برای او درخواست قصاص کرده‌ است. او می‌گوید: پروانه سیزده ساله بود که با دامادم ناصر نامزد کرد و آنها
دو سال بعد با هم ازدواج کردند. ناصر به خواستگاری او آمد و من مخالفتی نکردم، اما از مدتی بعد آنها با هم اختلاف پیدا کردند. سالار که به دنیا آمد، فکر می‌کردم زندگی‌شان سامان می‌گیرد، اما فایده‌ای نداشت. گاهی دخترم وسایلش را جمع می‌کرد و به خانه من می‌آمد. نصیحتش می‌کردم و به او می‌گفتم نباید این کار را بکند و باید تحملش را بالا ببرد، اما قبول نمی‌کرد و می‌گفت ناصر مرد زندگی نیست و او را اذیت می‌کند. آنها سر مسائل مختلفی مثل طرز لباس پوشیدن دخترم و این جور چیزها باهم درگیر می‌شدند. از طرفی پروانه به شوهرش خیلی اعتماد نداشت و فکر می‌کرد با زنان دیگری رابطه دارد. ده روز قبل از این حادثه باز هم با یکدیگر دعوا کردند و دخترم به خانه من آمد، پسرش را هم آورد و به او گفتم به خاطر سالار تحمل کن. جواب داد این مدت هم به خاطر سالار تحمل کرده است.

این زن ادامه می‌دهد: چند روزی بود که پروانه در خانه من بود. یک شب متوجه شدم پشت گوشی تلفن جرو بحث می‌کند. اول فکر کردم با ناصر دعوا می‌کند، اما بعد فهمیدم پشت خط فرد دیگری است. پرویز به او زنگ زده‌ بود البته من شک نکردم چون پرویز رابطه صمیمی با دامادم داشت و فکر می‌کردم برای وساطت تلفن زده است. وقتی جر و بحث‌شان را شنیدم، ناراحت شدم و به دخترم گفتم باید سرزندگی‌اش برگردد. یک هفته می‌شد که دخترم در خانه من بود. ناصر زنگ زد و از او عذرخواهی و خواهش کرد به خانه برگردد، پروانه هم قبول کرد. پروانه با ناصر خیلی اختلاف داشت، اما معلوم بود خیلی همدیگر را دوست دارند در غیر این صورت این همه مدت با هم زندگی نمی‌کردند. با این که پروانه می‌گفت به خاطر سالار تا به حال مانده است، اما من فکر می‌کنم به خاطر علاقه‌ای که به شوهرش داشت همه چیز را تحمل می‌کرد.

مادر مقتول درباره روز حادثه می‌گوید: داماد کوچکم زنگ زد و گفت پروانه را کشته‌اند. شوکه شدم فکر می‌کردم شوخی می‌کند گفتم این شوخی خوبی نیست که با من می‌کنی. جواب داد اصلا شوخی نمی‌کنم، او را کشته‌ و جسدش را آتش زده‌اند. بلافاصله به سمت خانه دخترم رفتم. وقتی رسیدم دیدم همه آنجا هستند و من آخرین نفری هستم که رسیده‌ام. مادر مقتول می‌گوید دلایلی دارد که ثابت می‌کند دخترش خودکشی نکرده است: «او سرخانه و زندگی‌اش بود. حتی روز حادثه به من گفت بیا به ملاقات زن پرویز برویم. آن زن تازه زایمان کرده‌ بود. گفتم بچه خواهرت پیش من است و نمی‌توانم بیایم. بعد پروانه سالار را به خانه من را آورد و قرار شد به ملاقات برود و برگردد، اما بعد زنگ زد و گفت در خانه کاری دارد و بعد دنبال پسرش می‌آید، اما دیگر خبری از دخترم نشد. دخترم 23 سال بیشتر نداشت، حقش این مرگ نبود.»

من بی‌گناه هستم

پرویز مدعی است به او تهمت زده‌اند و در ابتدای تحقیقات چون مدرکی علیه وی در پرونده وجود نداشت او را با وثیقه آزاد کردند. او می‌گوید: قبول دارم با مقتول رابطه داشتم. پروانه زن تنهایی بود. خیلی با شوهرش اختلاف داشت و همین اختلاف بود که او را به سمت من کشاند. من و همسرم خیلی با پروانه و همسرش دوست بودیم و رابطه خوبی با هم داشتیم. پروانه واقعا پسرش را دوست داشت به خاطر او هم این شرایط را تحمل می‌کرد. ما همگی در یک ساختمان زندگی می‌کردیم. آنها واحد روبه‌روی ما بودند. پروانه برایم یک خط تلفن و یک خط هم خودش خریده بود که از طریق آن با هم در تماس باشیم. البته وقتی می‌خواستیم با هم صحبت کنیم از این که دیگری تنها است مطمئن می‌شدیم.

متهم در مورد روز حادثه می‌گوید: ده روز قبل پروانه و شوهرش با هم دعوا کرده بودند ناصر پروانه را زده و او را از خانه بیرون انداخته بود. دعوا خیلی شدید بود، کلی ظرف شکسته و به سمت هم پرت کرده بودند. وقتی من و همسرم به خانه آنها رفتیم تا آرام‌شان کنیم به پروانه گفتم دست از این کار بردار. اگر نمی‌توانید ادامه بدهید از هم جدا شوید. گفت این زندگی را به آتش می‌کشم، کاری می‌کنم ناصر نتواند سرش را بلند کند. او باید تاوان پس بدهد. تا به حال هم به خاطر سالار صبر کرده ‌بودم. گفتم نباید این کار را بکنی به خودت صدمه می‌زنی جواب داد، دیگر خسته شده‌ام من این زندگی را به آتش می‌کشم. وقتی از خانه رفت با من تماس گرفت. چند روزی بود که خانه مادرش بود و البته اصلا راضی نبود. او پشت تلفن حرف‌های نامربوطی زد. من هم پیامکی توهین‌آمیز برایش فرستادم، اما اصلا منظورم تهدید او نبود. بعد از آن با هم آشتی کردیم. روز حادثه برای دیدار زنم به بیمارستان آمده بود. گفتم بیا باهم به خانه برگردیم. مادرزنم هم همراهم بود چون دوست خانوادگی بودیم آنها اصلا به ما شک نمی‌کردند. قبول نکرد گفت می‌خواهد به خانه مادرش برود. حالش زیاد خوب نبود. من به خانه رفتم چند ساعت بعد از پنجره سمت حیاط خانه دیدم پروانه هم آمده است. تعجب کردم اما واکنشی نشان ندادم. چند دقیقه بعد دیدم از اتاق خواب دود سیاهی بیرون می‌آید یکی از همسایه‌ها هم بیرون بود به او گفتم سریع گاز و برق را قطع کن او هم این کار را کرد. به سمت خانه پروانه رفتم خیلی او را صدا زدم دود غلیظی بود و نمی‌توانستم جایی را ببینم صدای انفجار اسپری‌ها هم می‌آمد.

متهم ادامه می‌دهد: هر چه او را صدا زدم جواب نداد. خانه شعله‌ور شده بود. به فاصله چند دقیقه آتش‌نشانان آمدند. دود همه بدنم را گرفته بود آتش خاموش شد، اما خبری از پروانه نبود. به محض این که آتش خاموش شد به اتفاق آتش‌نشان‌ها وارد خانه شدم نورافکن را روشن کردند و من در پذیرایی خانه کنار کاناپه یک جسد دیدم که بشدت سوخته بود، از حالت بدنش متوجه شدم او پروانه است.

بعد هم به شوهرش خبر دادم خانه‌اش آتش‌ گرفته است. من در سوختن پروانه نقشی نداشتم. همسایه‌ها دیدند زمان حادثه من در خانه خودم بودم و بعد از آن همه تلاشم را برای نجات پروانه کردم. من هیچ نقشی در قتل او نداشتم ضمن این که پزشکی قانونی هم نتوانسته علت دقیق مرگ را به خاطر سوختگی شدید تشخیص بدهد.

متهم در مورد این که چرا تینری که متعلق به او بود در خانه پروانه پیدا شده است، می‌گوید: پروانه جای وسایل مرا می‌دانست احتمالا تینر را از آنجا برداشته است. پروانه برای من خیلی مهم بود. من او را نکشتم.

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها