سرمقاله روزنامه‌های صبح روز دوشنبه

دست‌ها را سایبان چشم کنیم ...

سرمقاله روزنامه‌های صبح چهارشنبه

حب جاه و نسبت آن با انتخابات

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «چند و چون تحولات پاکستان»،«رفتارشناسی دولت‌های نهم و دهم»،«حب جاه و نسبت آن با انتخابات»،«عربستان وحضور پررنگ تر دربحران سوریه»،«آینده از آن انقلاب ماست»،«نامت بلند؛ بزرگ مرد حماسه ایران زمین»،«نقد حقوقی بر اقدام رئیس‌جمهور»،«تکرار تاریخ و وعده‌های اعراب»،«پازل انتخابات»،«او‌آمد‌تا‌به ‌چه‌برسد؟!»،«تصمیمات عجیب» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۶۲۹۷۲
حب جاه و نسبت آن با انتخابات

کیهان:چند و چون تحولات پاکستان

«چند و چون تحولات پاکستان»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛انتخابات در پاکستان با پیروزی بالنسبه قاطع حزب مسلم لیگ شاخه نواز شریف به پایان رسید. در این انتخابات نزدیک به 40 درصد کرسی‌ها به حزب نواز رسید و پس از او حزب «تحریک عدالت» به ریاست عمران‌خان در ردیف دوم قرار گرفت. در این میان حزب حاکم کنونی- حزب مردم به رهبری زرداری- به ضعیف‌ترین موقعیت خود طی دو دهه گذشته رسیده است و حداقل در 4 سال آینده قادر به نقش‌آفرینی جدی نه در عرصه ملی و نه در عرصه ایالتی نخواهد بود.

در خصوص نتایج انتخاباتی و روند انتخابات در همسایه شرقی ایران نکاتی وجود دارد:
1- پیش‌بینی پیروزی نواز در انتخابات پاکستان کار ‌آسانی نبود و اکثر تحلیلگران منطقه‌ای و داخلی پاکستان معتقد بودند نیروهای جدید جای دو حزب سنتی مسلم لیگ و مردم خواهند نشست. در این انتخابات بریلوی‌های حامی «ظاهری» که گفته می‌شد «پدیده» انتخابات 2013 پاکستان هستند، نتوانستند درخشش چندانی داشته باشند. پرویز مشرف نیز که پدیده محسوب می‌شد، پیش از ورود به عرصه عملی انتخابات تحت تعقیب قرار گرفت و از صحنه خارج گردید.

 البته در این صحنه نیروی جدیدی تحت رهبری «عمران‌خان» عرض‌اندام کردند و توانستند 31 کرسی را بدست آورند. بر این اساس می‌توان گفت که برخلاف پیش‌بینی‌ها در پاکستان نیروها و تشکلهای جدید نتوانستند محوریتی پیدا کنند و بار دیگر نیروهای سنتی بر سایرین پیروز شدند با این وصف اگر بخواهیم با شاخص انتخابات، آینده پاکستان را ارزیابی نمائیم می‌توانیم بگوئیم دست‌کم تا 10 سال آینده صحنه سیاسی پاکستان در اختیار احزاب سنتی و کلاسیک است اما این البته به آن معنا نیست که به نیروها و گفتمان جدید نباید اعتنا و تکیه کرد. مسلماً نیروهای جدید به مرور از پختگی و محبوبیت برخوردار می‌شوند و آینده این کشور را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

2- حزب نواز شریف در این انتخابات از پشتیبانی غیررسمی طالبان پاکستان برخوردار بود این حمایت نوعاً به شکل تبلیغاتی نبود بلکه به شکل توافق طایفه‌ای بوده است. در این میان ایالت «پنجاب» نقش بسیار تعیین کننده‌ای داشته است. این نقش‌آفرینی از یک سو به تعداد کرسی‌های این ایالت و نقش آن در شکل‌دهی به مجلس و دولت ملی باز می‌گردد و از سوی دیگر به میزان نفوذ طالبان در این استان مربوط می‌شود. پیش از این پنجاب وضع یکپارچه‌ای نداشت و همه احزاب در این استان درصدی رأی داشتند ولی این بار پنجاب یکپارچه‌تر ظاهر شد و توانست بر نتایج انتخاباتی استانهای دیگر غلبه کند.

رابطه سنتی حزب نواز شریف با عربستان و با طیف سنتی‌تر جامعه پاکستان این امکان را برای نواز فراهم کرد تا با کارت طالبان بازی و رقبای خود را از صحنه خارج کند. با این وصف می‌توانیم بگوئیم نواز شریف در حکومت آینده خود ناچار است هوای طالبان را داشته باشد. آنها علی‌الظاهر انتخابات را تحریم کرده بودند ولی کاندیداهای خود را بصورت اعلام نشده و «مستقل» وارد کارزار کردند این‌ها بخشی از نیروهای ائتلافی آینده دولت نواز را به خود اختصاص خواهند داد ولی البته نزدیکی به طالبان فقط تا حدی برای شریف امکان‌پذیر است چرا که ارتش، بخش عمده جبهه خارجی حامی نواز، شیعیان و عمده هم پیمانهای‌ سنتی حزب مسلم لیگ با نزدیکی بیش از اندازه دولت با طالبان موافق نیستند کمااینکه دولت هند نیز در مقابل سیاست نزدیکی طالبان به دولت اسلام‌آباد می‌ایستند.

3- ارتش در پاکستان همواره «قدرتمند» تلقی شده و به عنوان یک رکن مهم قدرت مطرح بوده است. در 30 سال از عمر 66 ساله حکومت پاکستان، ارتش اداره دولت را در اختیار داشته‌. پیش از انتخابات «اشرف کیانی» فرمانده ارتش، اعلام کرد که ارتش بیطرف است اما واقعیت این است که ارتش به سمت «بریلوی‌ها» گرایش داشت و گفته می‌شد در تلاش برای قدرت بخشیدن به «ظاهری» است. از سوی دیگر سرنوشتی که «پرویز مشرف» فرمانده سابق ارتش در این انتخابات پیدا کرد و کارش به «بازداشت خانگی» و محرومیت از شرکت در انتخابات کشید روی ارتش موثر بود و در این انتخابات ضمن آنکه ارتش نتوانست بازی قدرتمندانه‌ای را به اجرا بگذارد حتی نتوانست مشرف را از محاصره دستگاه قضایی و i.s.i خارج نماید با این وصف ارتش پاکستان یکی از بازندگان اصلی انتخابات پاکستان است و این بیانگر آن است که دست کم طی 4 سال آینده تاثیر ارتش در صحنه سیاسی داخلی پاکستان زیاد نخواهد بود. ارتش در صحنه سیاسی پاکستان دو مشکل عمده داشت. مشکل اول آن بود که آمریکایی‌ها سیاست دخالت مستقیم نظامی در پاکستان را در پیش گرفتند و نمی‌خواستند ارتش این کشور چندان فعال باشد. مشکل دوم ارتش این است که قادر به واکنش جدی در مقابل نفوذ و عملیات‌ پهپادها و سایر تجهیزات نظامی ناتو نیست و از این رو محبوبیت اجتماعی خود را تا حد زیادی از دست داده‌ است.

4- بعید است که آمریکایی‌ها در انتخابات پاکستان ‌خواهان به قدرت رسیدن نوازشریف بوده‌اند. آمریکا با محور شدن عربستان در پاکستان موافقت ندارد چرا که عربستان در میدان بازیگر هوشمندی نیست و قادر به کنترل و هدایت نیرویی که تجهیز کرده است نخواهد بود. تجربه ورود عربستان به صحنه امنیتی افغانستان در دهه 1360، تولد القاعده بود. کمااینکه‌ حاصل ورود عربستان به صحنه امنیتی سوریه، به وجود آمدن نیروهایی است که کلاه آبی‌های سازمان ملل را نیز به اسارت می‌گیرند و به اقداماتی علیه شهروندان متوسل می‌شوند که فضای روانی غلیظی را علیه حامیان تروریزم پدید می‌آورد. آمریکا مایل است که در پاکستان و افغانستان حضور مداومی داشته باشد و این با روند رو به رشد مخالفت علیه غرب هم‌خوانی ندارد و همه می‌دانند که گروههای شبه مذهبی تروریستی نظیر سپاه صحابه و لشکر جهنگوی فقط قادرند چیزی را تخریب کنند اما قادر به شکل دادن و یا ساماندهی یک پدیده نیستند. با این وصف ائتلاف «نواز، ریاض، طالب» برای غرب چندان خوشایند نیست. پس می‌توانیم بگوئیم در صحنه تحولات پاکستان، آمریکا نیز بازنده به حساب می‌آید.

5- نواز در دولت آینده خود که علی‌القاعده دولتی ائتلافی خواهد بود و ترکیبی از نمایندگان عضو حزب مسلم لیگ، نمایندگان مستقل طالبان و نمایندگان حزب غربگرای «تحریک انصاف» به رهبری عمران‌خان‌دولت‌آینده را شکل می‌دهند با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد. یکی از اولین مشکلات نواز در حوزه امنیت خود را نشان می‌دهد، نواز شریف در حین تبلیغات انتخاباتی وعده داد که در روابط امنیتی اسلام‌آباد- واشنگتن تجدیدنظر کرده و با نفوذ پهپادهای آمریکایی به مناطق پاکستان مقابله می‌کند. اما آیا نواز در عمل می‌تواند موافقت ارتش را برای چنین ‌مقابله‌ای جلب نماید و یا بعید است آمریکایی‌ها توجه چندانی به این درخواست داشته باشند.

مشکل دوم برای نواز، مشکل اقتصادی است. تحلیلگران منطقه‌ای معتقدند، اقتصاد مهمترین عامل سقوط حزب مردم و دولت زرداری بوده است. نواز در دوره‌‌ای سر کار آمده که دولت فاقد توانایی و ذخیره اقتصادی است و سر و سامان دادن به این مسئله کار ساده‌ای نیست. در این بین «نواز» در مقابل فشارهای شدیدی که به منظور واداشتن پاکستان به تجدیدنظر در قراردادهای مستمر نظیر «خط لوله گاز ایران- پاکستان- هند» ناچار است مقاومت کند و این برای او هزینه‌بر می‌باشد این در حالی است که هندی‌ها به دولت نواز به عنوان یک «انتخاب ناگزیر» نگاه می‌کنند و این قاعدتا سطح مناسبات دهلی- اسلام‌آباد را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

6- روی کار آمدن دولتی با پشتیبانی غیررسمی طالبان در اسلام‌آباد قاعدتا روی روند تحولات افغانستان اثر می‌گذارد. طالبان افغانستان طبعا تلاش خواهند کرد که از خلا ناشی از حضور نظامیان آمریکایی پس از موعد 2014 توافق «لیسبون» استفاده کنند و فشار خود را برای کنار زدن کرزای و دولت او متمرکز خواهند کرد. این مسئله درگیری‌های درون افغانستان را بار دیگر شعله‌ور می‌نماید و برگزاری انتخابات آینده در افغانستان را به احتمال زیاد با تغییر و تاخیر مواجه می‌کند.

طالبان در افغانستان تلاش زیادی دارند تا به طرف‌های منطقه‌ای خود بباورانند که در صورت به قدرت رسیدن رویه‌ای را که در فاصله سال‌های 1375 تا 1381- دوره حاکمیت در افغانستان- داشته‌اند کنار گذاشته و در یک فضای همکاری‌جویانه فعالیت خواهند کرد اما در عین حال تاکید آنان بر تشکیل «امارت اسلامی» و استفاده از واژه «امیرالمومنین» برای «محمد ملاعمر» و حفظ رویه طایفه‌گرایانه پذیرش چنین داعیه‌ای را دشوار کرده است این به آن معناست که روی کار آمدن «نواز» در پاکستان و تقویت موضع طالبان در افغانستان می‌تواند به افزایش چالش‌های امنیتی بخصوص در مناسبات داخلی هر کدام از دو کشور پاکستان و افغانستان منجر شود. برایند چنین فضایی برای آمریکایی‌هایی که در پی حفظ پایگاه‌های نظامی خود در افغانستان و پاکستان هستند و برای این منظور دنبال دلایل محکمه‌پسند می‌گردند، مفید خواهد بود.

خراسان:عربستان وحضور پررنگ تر دربحران سوریه

«عربستان وحضور پررنگ تر دربحران سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم جعفر قنادباشی است که در آن می‌خوانید؛تلاش برای برگزاری یک کنفرانس بین المللی درباره سوریه شتاب بیشتری گرفته است و پس از چند دیدار در مسکو بین جان کری و دیوید کامرون با پوتین، رایزنی ها و تحولات منطقه ای نیز افزایش یافته است که در این میان دیدار اخیر صالحی و سعودالفیصل قابل توجه است.

اما آیا به واقع می توان در ورای این رایزنی های دیپلماتیک گسترده درباره سوریه به نتیجه بخش بودن آن امیدوار بود؟ به طور مشخص پاسخ این سوال چندان مثبت نخواهد بود. دیپلمات ها به خوبی می دانند که رسیدن به توافقی جامع درباره سوریه حتی اگر واقعاً اراده ای برای رسیدن به آن وجود داشته باشد و نیت همگان خیر باشد تا چه اندازه سخت و طاقت فرسا است.

دیدار یکشنبه شب صالحی و سعودالفیصل در حاشیه اجلاس سازمان همکاری های اسلامی در جده اگر چه به تعبیر برخی نشانه ای از تفاهم برای فعال شدن کمیته ۴ جانبه حل بحران سوریه (شامل ایران، عربستان، مصر و ترکیه) است، اما باید با احتیاط نسبت به این تحلیل برخورد کرد چرا که عربستان میزبان این اجلاس بود و دیدار وزیر خارجه عربستان با دکتر صالحی صرفاً نمی تواند نشان دهنده تمایل عربستان برای حضور در نشست ۴ جانبه باشد.

البته این امیدواری که فضای جدید بتواند تفاهمی را در راستای حل بحران سوریه فراهم کند منتفی نیست اما به نظر می رسد عامل دیگری که عربستان را به صحنه بازگردانده است، دیپلماسی پنهانی و علنی انگلیس برای برگزاری مذاکرات قدرت های بزرگ درباره بحران سوریه باشد و در این میان عربستان نیز به عنوان مهره ای عملیاتی در صحنه سوریه برای حضور در این تصمیم گیری بر تحرکات خود افزوده است.

در این میان هراس عربستان و اردن از قدرت گرفتن اندیشه های اخوانی که با پشتوانه قطر در سوریه حضور پررنگی پیدا کرده اند و همچنین متمایل شدن آمریکا به کنترل قطر به عنوان حامی اصلی گروه های مسلحی چون جبهه النصره در سوریه با کمک عربستان را نیز می توان از دیگر دلایل پررنگ تر شدن حضور عربستان در عرصه مسائل دیپلماتیک سوریه دانست.

پیشتر روزنامه العرب چاپ لندن در گزارشی اعلام کرده بود: «منابع نزدیک به مخالفان اسد در استانبول گفته اند که قطری ها به مصطفی صباغ دبیرکل ائتلاف مخالفان سوریه ابلاغ کرده اند که از سوی ایالات متحده آمریکا و هم پیمانانش به شدت تحت فشار هستند که پای خود را از پرونده سوریه بیرون بکشند و آن ها نیز دیگر پرونده سوریه را در دست ندارند» این روزنامه در ادامه همچنین از مذاکرات گسترده رئیس ائتلاف مخالفان سوریه در ریاض خبر می دهد.

پس از سفر جان کری به روسیه و بروز نشانه هایی مبنی بر حرکت روسیه و آمریکا به سمت گفت وگو و کاهش تمایل آمریکا به اقدامات نظامی در بحران سوریه، انگلیس با سفر کامرون به روسیه و آمریکا جریانی را در راستای فعال کردن اهرم نظامی در عرصه بحران سوریه به راه انداخت که در این میان شاهد تندتر شدن موضع گیری های اوباما درباره بحران سوریه نسبت به مواضع چند روز گذشته وی بودیم.

در عین حال در فضای فعلی و با وجود مشکلات بحران سوریه در منطقه، آمریکایی ها تمایل چندانی به ادامه فرآیند نظامی ندارند اما انگلیس و لابی صهیونیستی خلاف این روند را پی گیری می کنند. در پایان سفر جان کری به مسکو طرفین از توافق برای برگزاری نشستی بین المللی درباره سوریه خبر دادند که البته هنوز تاریخ دقیق برگزاری آن مشخص نشده است اما این نشست می تواند ترسیم کننده جهت گیری آینده در بحران سوریه باشد.

جمهوری اسلامی:رفتارشناسی دولت‌های نهم و دهم

«رفتارشناسی دولت‌های نهم و دهم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ارزیابی عملکرد دولت‌ها در پایان دوره فعالیتشان یکی از اقدامات مرسوم است. کارشناسان و رسانه‌ها در این ارزیابی و نقد نقاط ضعف و قوت بهترین گزینه‌ها به حساب می‌آیند چرا که دولتی که در آستانه تحویل دادن قدرت است معمولاً به دنبال مثبت جلوه دادن عملکردها و سیاست‌های خود است و دولتی که در انتظار تحویل گرفتن قدرت است طبعاً تمایل دارد، شرایط را بیش از آنچه واقعاً هست، منفی و نامساعد جلوه دهد تا توجیهی برای عدم موفقیت‌های احتمالی آینده خود داشته باشد.

از این رو تجربه نشان داده است که کارشناسان مستقل و رسانه‌های حرفه‌ای می‌توانند بهترین ارزیابان میزان موفقیت‌ها و ناکامی‌های دولت‌ها باشند.

بر همین مبنا روزهای پیش رو می‌توانند و باید فرصت مناسبی تلقی شوند که طی آن کارشناسان و رسانه‌ها، عملکرد دولت‌های نهم و دهم را به بوته نقد بگذارند و نقاط ضعف و قوت آن را برای افکار عمومی تشریح کنند.

اهمیت این ارزیابی به ویژه در روزهای باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری از آن جهت است که جامعه ایران یک بار دیگر در معرض یک انتخاب حساس قرار گرفته است و آگاهی عمیق‌تر از ابعاد و نتایج سیاست‌های درست و نادرست دولت‌های قبلی، شعارها و وعده‌های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آینده را دقیق‌تر ارزیابی کنند و به دام وعده‌های نشدنی، شعارهای زیبا اما نادرست و... گرفتار نشوند.

برهمین مبنا لازم است عملکرد دولت دهم که ادامه منطقی دولت نهم هم به حساب می‌آید از سوی کارشناسان و رسانه‌های مستقل مورد نقد و ارزیابی همه جانبه قرار بگیرد. این اقدام نه از رهگذر خصومت با این دو دولت بلکه با هدف آگاهی بخشی به افکار عمومی انجام می‌گیرد تا دولتی بهتر برای آینده انتخاب کنند. حال با چنین مقدمه‌ای می‌توان به دیدی منصفانه‌تر به نقد عملکرد دولت پرداخت.

واقعیت این است که آنچه دولت‌های نهم و دهم انجام داده‌اند یا انجام نداده‌اند از دو منظر قابل بررسی و ارزیابی است. جنبه نخست دستاوردها و نتایجی است که در حوزه‌های مختلف خصوصاً حوزه اقتصاد به دست آمده است. این عملکردها عمدتاً جنبه آماری دارد و کارشناسان می‌توانند با مقایسه میان آمارهای عملکرد دولت‌های نهم و دهم و دولت‌های سابق یا اهدافی که در اسناد بالادستی مانند بودجه سالانه، برنامه‌های چهارم و پنجم توسعه و... تعیین شده است به نتایج روشنی از میزان موفقیت یا شکست عملکرد و رویکرد این دو دولت بپردازند. چنین مقایسه‌ای تا به حال بارها انجام شده و نتایج آن نیز توسط کارشناسان و از طریق رسانه‌ها منتشر گردیده است. جنبه مورد نظر این نوشتار بعد دیگر عملکرد دولت‌های نهم و دهم است، بعدی که می‌توان از آن به جنبه رفتارشناسی تعبیر کرد.

با بررسی مورد به مورد اظهارات، موضع گیریها و رویکردهای دولت‌های نهم و دهم در حوزه‌های مختلف خصوصاً حوزه اقتصاد می‌توان به یک جمع بندی کلی درباره رفتار دولت رسید.
واقعیت این است که یکی از "رفتارهای معمول" یا به تعبیر دیگر "عرف‌های رفتاری" در دولت‌های نهم و دهم بی‌اعتنایی به اظهارات و نقدهای کارشناسی است. مروری کوتاه بر هشت سال گذشته به وضوح نشان می‌دهد که دولت‌های دو دوره اخیر کمترین توجه را به توصیه‌ها و نقدهای دلسوزانه کارشناسان داشته‌اند و معمولاً این نقدها را برچسب‌های سیاسی کاری، منفعت طلبی شخصی و بخشی، سنگ اندازی برای خدمت رسانی به مردم مستضعف و... تخطئه کرده‌اند.

این نوع برخورد را می‌توان از مواجهه‌ای که دولت نهم در اوائل کار خود با نامه جمعی از اقتصاددان‌ها داشت سراغ گرفت و به سراسر این هشت سال تعمیم داد. تازه‌ترین نمونه این نوع برخوردها هم واکنشی است که به اظهارات یکی از کارشناسان اقتصادی در یک برنامه تلویزیونی توسط دولت نشان داده شد. وزارت علوم دولت دهم در واکنش به آمارهای ارائه شده توسط یک کارشناس شاغل در دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه شریف، رأی به توقف پذیرش دانشجو در این دانشکده داد!

نمونه بارز این تفکر البته انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دولت نهم بود. رئیس‌جمهور با این تصمیم به شفاف‌ترین صورت ممکن نشان داد که اساساً اعتقاد و التزامی به نظرات کارشناسی ندارد و مایل است هر آنچه می‌خواهد و می‌پسندد فارغ از سبک و سنگین کردن‌های کارشناسی انجام دهد.

یکی دیگر از رفتارهای رایج در دولت‌های نهم و دهم که ادامه و پیامد منطقی رفتار اشاره شده در سطور فوق است،‌ عادت به اتخاذ تصمیمات ناگهانی، خلق الساعه و بدون پیش آگاهی است. این نوع رفتار آنقدر در دو دولت گذشته تکرار شده است که به نظر می‌رسد دولتمردان نهم و دهم اساساً بنایشان بر این قبیل تصمیم گیری‌ها است و از غافلگیر کردن دیگران لذت می‌برند!

موارد متعددی می‌توان برای این رفتار برشمرد، نمونه‌هایی که متأسفانه به علت ناگهانی بودن و عدم برخورداری از پشتوانه کارشناسی، پس از مدتی هیاهو و تبلیغ کنار گذاشته شد و آغاز نشده پایان یافت؛ شعار اسکان ایرانیان در خانه‌های ویلایی، پرداخت یک میلیون تومان برای هر نوزاد، انتقال آب خزر به کویر، اشتغالزایی 5/2 میلیون نفری در هر سال و... تنها نمونه‌های کمی از این رفتار دولت هستند.

با در نظر گرفتن این مسائل شاید لازم باشد افکار عمومی با دقت و وسواس بیشتری در سخنان و وعده‌ها و شعارهای نامزدهای ریاست جمهوری بنگرند تا اگر نشانه‌هایی از این قبیل رفتارها در آن‌ها مشاهده شد، آگاهانه‌تر دست به انتخاب بزنند.

رسالت:حب جاه و نسبت آن با انتخابات

«حب جاه و نسبت آن با انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبیب‌الله عسکراولادی است که در آن می‌خوانید؛تبعیت از هوای نفس و حب جاه و شهرت‌طلبی در فرهنگ اخلاق اسلامی مذمت شده است.

در سوره مبارکه یوسف (ع) آمده است" "و ما ابرّئ نفسی ان النفس لاماره بالسوء الاما رحم ربی" و باید دانست که حب جاه باعث فساد در دین و از بین رفتن ارزش‌های اسلامی و کمالات اخروی در انسان است. در روایت است که آخرین رذیله‌ای که از دل مومن خارج می‌شود "حب جاه" است.

امام صادق (ع) فرمود: "ملعون من تراس ، ملعون من هم بها، ملعون کل من حدث بها نفسه". هر کس ریاست‌طلبی کند ملعون است. کسی که در راه رسیدن به ریاست و یا در فکر ریاست‌طلبی باشد در حالی که صلاحیت آن را ندارد از رحمت خدا به دور و ملعون است. (اصول کافی جلد 2 صفحه 298)

همچنین امام موسی بن جعفر (ع) می‌فرمایند: زیان دو گرگ خطرناک که به جان گله‌ای بی‌چوپان افتاده‌اند، از ضرر و زیان ریاست‌طلبی و حب جاه برای دین مسلمان بیشتر نیست. (کافی جلد 2 صفحه 297)

امام رضا (ع) نیز می‌فرماید: ریاست جز برای اهلش صحیح نیست. کسی که ریاست‌طلبی کند درحالی که اهلش نیست هلاک خواهد شد. (بحارالانوار جلد 2 صفحه 308)

بیش از 600 نفر در ایام مهلت ثبت‌نام به وزارت کشور رفته‌اند و آمادگی خود را برای تصاحب منصب ریاست جمهوری اعلام کرده‌اند.

بی‌تردید شمار زیادی از آنها اهلیت این مقام را با توجه به شروط مندرج در اصل 115 قانون اساسی ندارند.

آن دسته از افراد که آن شروط را در خود احراز کرده‌اند بیش از 30 نفر هستند. اضلاع رقابت انتخابات آ‌ینده هر کدام با بیش از یک نفر به این عرصه آمده‌اند. تکثر و تعدد نامزدها از ویژگی‌های مهم این دور از انتخابات است. روی سخن بنده با کسانی است که در مقوله احراز صلاحیت در محکمه وجدان خود رای به تایید داده و رفته و ثبت‌نام کرده‌اند.

1- تشخیص این معنا که عزم برای نام‌نویسی و در معرض رای مردم قرار گرفتن برای شهرت‌طلبی، جاه‌طلبی و ریاست‌طلبی نیست و صرفا برای انجام تکلیف خدمت به اسلام و نظام است، چگونه دست داده است؟ اگر صحیح‌العمل باشیم، در این معنا اندیشه خواهیم کرد. از صحت این تصمیم جز خدا و تصمیم‌گیرنده کسی خبر ندارد. اگر درست عمل نکرده باشید مورد لعن خدا قرار خواهید گرفت. آثار و نتایج این لعن در ایام انتخابات، روز رای‌گیری و پس از اعلام نتایج -چه رای بیاورید چه نیاورید- خود را نشان خواهد داد. بحث قیامتی آن هم آتشی است که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ جسمی آن را تحمل نکرده و هیچ گوشی فریادهای فرد ملعون را نشنیده و باید از شدت مجازات آن فقط به خدا پناه برد.

همه اضلاع رقابت و نامزدهای به میدان رقابت آمده باید این دغدغه را داشته باشند که آیا مرز بین ادای تکلیف و ریاست‌طلبی و حب جاه را درست دیده‌اند؟ آیا اطمینان دارند که جز ادای تکلیف هیچ انگیزه‌ای نداشته‌اند؟ این زاویه دید می‌تواند به توفیق آنها در همه مراحل کمک کند.

2- تردیدی نیست اصولگرایان که با پرچم دغدغه حفظ نظام و انقلاب و پایبندی به ولایت فقیه، خط امام و رهبری و قانون اساسی به میدان رقابت آمده‌اند باید بیش از دیگر اضلاع رقابت، دغدغه رعایت مرز ادای تکلیف و جاه‌طلبی و حب ریاست را داشته باشند.

به همین دلیل در مواضع خود بارها زنگ همگرایی و ائتلاف را به صدا در آورده‌اند و ساز و کارهایی هم برای رسیدن به آن تعریف کرده‌اند.جبهه پیروان خط امام و رهبری افتخار دارد که پیشگام در این امر باشد و یک نفر را از میان خود برای گفتگو و ائتلاف با دیگر اضلاع برگزیند.

 ائتلاف سه‌گانه هم قرار است با همین آهنگ یک نفر را انتخاب کند و هر دو ائتلاف پذیرفته‌اند نظر جامعتین را گردن نهند. حتی در ضلع پایداری بارها دوستان فرموده‌اند: "گفتمان انقلاب باید با یک پرچم به میدان بیاید" و یا "اگر افراد احساس کردند که حضور آنها باعث شکسته شدن رای و موجب رای‌آوری فردی می‌شود که به مصلحت انقلاب نیست، وظیفه دارند از عرصه کنار روند و میدان را به فردی از میان خود که بیشترین مقبولیت و کارآمدی را دارد بسپارند." این نشان‌دهنده یک هوشمندی است تا پس از انتخابات خدای ناکرده در اثر عدم توفیق دست تحسر به هم نساییم.

3- عقلانیت سیاسی حکم می‌کند برویم به سوی "خرد جمعی اصولگرایان." این رویکرد پرسش‌های بسیاری را در اضلاع اصولگرایان که تاکنون بی‌پاسخ مانده است جواب می‌دهد.
اکنون با شفاف‌شدن معادله اضلاع رقابت، عقل جمعی حکم می‌کند تکثر و تعدد نامزدها در اردوگاه اصولگرایان به مصلحت نیست. این تکثر باعث شده برخی مومنین به غیبت بیفتند و بر پیشانی برخی نامزدها برچسب "حب جاه" و "ریاست‌طلبی" بزنند. نامزدها نباید کاری کنند که در موضع غیبت و تهمت قرار گیرند.

مکانیسم‌های رسیدن به اصلح خیلی پیچیده و مبهم نیست. کافی است ما مرز "ادای تکلیف" و "ریاست‌طلبی" و "حب جاه" را در درون خود پیدا کنیم و از سوراخی که رقبای ما چند بار گزیده شدند، گزیده نشویم. نکته مهم این است که قرار نیست کسی به نفع اصلح کنار برود و برود خانه بنشیند بلکه باید در میدان بماند و اصلح را تبلیغ و ترویج کند. این یعنی عبور از جاه‌طلبی و ادای تکلیف واقعی!

4- بحمد الله تاکنون مقدمات شکل‌گیری یک حماسه سیاسی با حضور همه گروه‌ها و احزاب وجمعیت‌ها و هیجانی که در اقشار گوناگون مردم وجود دارد، پدید آمده است. مردم با هوشمندی و عقلانیت سیاسی و انقلابی به پای صندوق‌های رای می‌آ‌یند تا پاسخ روشن و کوبنده‌ای به دشمنان نظام بدهند. آنها مصمم هستند با رای قاطع خود پایه‌های اقتدار و امنیت ملی کشور را بیش از پیش مستحکم کنند.

ما یک انتخابات پرشور و حضوری حداکثری را تجربه خواهیم کرد. خوشبختانه همه نامزدها پایبندی به قانون و  التزام عملی به نهادهای قانونی مسئول در انتخابات را اعلام کرده‌اند. لذا فرصت توطئه‌ و دسیسه‌چینی از سوی سرویس‌های جنگ نرم دشمن را گرفته‌اند و هر کس که بخواهدبا قانون‌ستیزی آب به آسیاب دشمن بریزد انگشت‌نما خواهد شد و مردم صریحا و سریعا او را در جای خود خواهند نشاند. لذا هیچ نگرانی‌ای وجود ندارد. باید با اعتقاد به اینکه "میزان رای ملت است" به نتایج انتخابات -هرچه شد- متلزم باشیم و رای ملت را محترم بشماریم.

تهران امروز:آینده از آن انقلاب ماست

«آینده از آن انقلاب ماست»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم مرتضی طلایی است که در آن می‌خوانید؛پیش‌بینی تاثیرات ناشی از تغییرات بزرگ روزگار به آسانی امکان‌پذیر نیست. حداقل چیزی را که یک تحلیل جامع و مانع در این خصوص می‌طلبد دسترسی همه‌جانبه به اطلاعات تمامی عواملی است که نقش موثری در شکل‌گیری، رشد و توسعه آن داشته‌اند. انقلاب اسلامی ایران در زمره بزرگ‌ترین و موثرترین پدیده‌های روزگار، نقش فزاینده و تاثیرگذاری از خود در تمام قالب‌های حیات جامعه ایران و جهان برجای گذاشته است. وسعت تاثیرگزاری این انقلاب عظیم به حدی است که می‌توان امواج و تکانه‌های آن را بعد از گذشت سی و چهار سال در سطح تمام ایستادگی‌های ملل مظلوم، دربند و مسلمان جهان مشاهده کرد.

امروز به جرات می‌توان ادعا نمود که کمیت و کیفیت تغییرات و تحولات انقلابی جهان، مدیون ایستادگی ملت ایران در سه دهه اخیر است. سه دهه ایستادگی، مقاومت و پایداری بی‌شک هزینه‌های گزافی را به این کشور و مردمان آن تحمیل کرده است که کمترین اشاره آن، وجود تحریم‌ها، فشارهای سیاسی و امنیتی و موارد دیگری است که عموما از سر خصومت و دشمنی با این ملت و نظام، از سوی نظام استکبار اتخاذ شده است. نگاهی گذرا به تاریخ به وضوح نشان‌دهنده حوادث و مسائلی است که جامعه ایران با آن درگیر بوده و هست.

امروز استکبار جهانی، خواهان مصادره تغییرات و تحولات جهانی به نفع خود و هم‌کیشانش است. دست‌اندازی به سرمایه‌های ملی کشور‌های ضعیف با عناوین مختلف و مصادره تغییرات و تحولات آنها، البته چنین شیوه‌هایی حربه جدیدی نیست، بلکه وقیحانه‌تر از گذشته در حالی رخ می‌دهد که به‌واسطه تاثیرپذیری از انقلاب اسلامی ایران، بیداری در میان مردم مسلمان و مظلوم جهان شکل گرفته است که به هیچ عنوان قابلیت مصادره را ندارد. امروز مردم جهان به خوبی با خطرات ناشی از استعمار نوین آشنایی دارند، به خوبی درک می‌کنند که هدف استکبار از نزدیکی به دولتمردان آنها چیست، به‌خوبی می‌دانند که برای رسیدن به آرمان‌ها و اهداف والای خود می‌بایست از جان و مال خود نیز بگذرند و در راه پیروزی حق بر باطل فرزندان‌شان را فدا کنند. بی‌شک آنها همه این را از انقلاب معنوی و با ارزش ما یاد گرفته‌اند. آنها فهمیده‌اند که در راه عقیده و آرمان می‌بایست از چیز‌هایی گذشت که بهایش سنگین است چنان که ملت ایران گذشتند.

آرمان‌های والای عدالت، آزادی و آزادگی، اسلامیت، انسانیت، توحید و یکتاپرستی، پیشرفت مادی ومعنوی که همگی پایه‌گذار جامعه‌ای خدا پسند در جهان است، از اصول مسلمی است که همواره مردم ایران در طول قرن‌ها مبارزات تاریخی خود به‌دنبال آن بوده و خواهند بود. با چنین ارزش‌ها و اصول مقدسی آیا آینده از آن انقلاب والا و مقدس ماخواهد بود؟ سوالی که پاسخ آن را در ارزیابی عملکردمان در چند دهه گذشته نهفته است.

بی‌شک عدول از هرکدام از مولفه‌های ذکر شده در نزد مردم، گناهی نابخشودنی است. انقلاب اسلامی ایران چنانکه سرمنشا تحولات متعددی در جهان شده است در حوزه‌های داخلی نیز تغییرات گسترده‌ای را سبب ساز شده است. باور عملی به گفتمان مردم سالاری دینی و عمل جهت تحقق آن با برگزاری انتخابات درست در حوزه‌های متعدد، تنها گوشه‌ای از تلاش نظام مقدس جمهوری اسلامی برای پیام آزادی و آزادگی در جهان است.

توجه به ارزش‌ها و آرمان‌های الهی و انسانی در قانون‌اساسی و حقوق عمومی و خصوصی جامعه، برخوردار از مثال‌های بارز انسانیت و اسلامیت انقلاب اسلامی ایران است. نگاهی جامع به تمام شاخص‌های رشد و توسعه جامعه، چه انسانی و چه غیرانسانی بیانگر این است که کشور و جامعه ایران به سرعت به سمت به‌‌دست‌آوردن قله‌های رفیع رشد و پیشرفت در حالت حرکت هستند و همواره سعی کرده‌‌اند که پیشرفتی در جامعه خود حاصل کنند که ابعاد معنوی و مادی آن بسان بال‌‌هایی حرکت جامعه را متوازن و هماهنگ کنند.بی‌شک پاسخ پرسش بالا مثبت خواهد بود. انقلاب مقدس اسلامی ما بر تارک تاریخ درخشید و امروز نیز درخشان‌تر از گذشته می‌درخشد و فردا درخشان‌تر از امروز خواهد درخشید.

در این خصوص عملکرد هرکدام از ما چه در مقام یک مسئول و چه در مقام یک شهروند به میزان مسئولیتی که داریم، سنگین است. ما میراث دار حرکتی هستیم که سنگ بنای آن در قرن‌ها پیش بر زمین نهاده شده است و اگر امروز، هر نوع کوتاهی صورت بگیرد که دشمن چشم طمع به تمام سرمایه‌های مادی و معنوی ما بدوزد، آیندگان مارا هرگز نخواهند بخشید. فشردن دست بیعت و برادری یکدیگر برای آبادانی هر چه بیشتر کشور، اصلی اساسی است که بارها مقام معظم رهبری بر آن تاکید داشته‌اند و به طور واضح و روشن خواستار توجه به مسائل و مشکلات پیش‌روی جامعه بودند و از این مجرا به هیچ عنوان از اختلافات و تفرقه که خواسته اصلی دشمن است، استقبال نکرده و آن را به شدت مورد نکوهش قرار داده‌اند.

بیایید تا در سال 92 و به برکت حضور مردم همیشه در صحنه دست‌اتحاد و برادری یکدیگر را بفشاریم و برای رضایت خداوند و مردم، نظام و کشور عزیزمان را از خطر ات پیش رو محفوظ بداریم و با تمام توان خود سعی کنیم و باور داشته باشیم که وظیفه ما امروز این است که آینده را به‌گونه‌ای برای نسل‌های‌مان مهیا‌ سازیم که در آن به ایرانی و اسلامی بودن خود افتخار کنند و در بین تمام ملت‌های جهان سربلند و با اقتدار باشند.

آفرینش:نامت بلند؛ بزرگ مرد حماسه ایران زمین

«نامت بلند؛ بزرگ مرد حماسه ایران زمین»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛همه ساله چنین روزی به عنوان روزبزرگداشت فردوسی در ایران گرامی داشته می‌شود. حکیم ابوالقاسم منصوربن فردوسی طوسی در سال 329 هجری در روستای‌ " باژ" از توابع طوس(توس) در خاندانی از طبقه دهقانان به دنیا آمد. از ایام جوانی شروع به سرایش یکی از بزرگترین شاهکارهای زبان و ادبیات پارسی یعنی شاهنامه کرد.

کتاب وی که سند، شناسنامه و هویت ملی ایرانیان است، در روزگاری که استقلال ایرانیان به واسطه حمله خانمان سوزمغول‌ها از میان رفته و هویت آنان برباد بود، آبروی دوباره به جایگاه هویت ایرانیان بخشید تا بتوانند دوباره عزت نفس خود را به دست آورند و به ابراز وجود بپردازند.

به همین سبب شاهنامه توسط ضبط سینه به سینه، نقل نقالان و پدید آوردن افسانه ها و ترانه ها توسط مردم حفظ شد و بعدها نسخ متعددی از این کتاب تهیه شد. در سالهای آغازین قرن معاصرکه رویکردی تازه به ادبیات گذشته ایران توسط دانشمندان معاصر و مستشرق صورت پذیرفت شاهنامه نیز مورد باز خوانی قرار گرفت و ظرافت‌ها و نکات تازه بسیاری در آن پیدا شد که هنوز هم عرصه پژوهش در شاهنامه بسیار فراخ است.

نام و آوازه فردوسی در میان جهانیان نیز شناخته و ستوده شده ‌است، لذا شاهنامه فردوسی به بسیاری از زبان‌های زنده جهان برگردانده و خوانندگان بسیاری دارد. به گفته بسیاری از پژوهشگران شعر و ادب، فردوسی بزرگترین رزم‌نامه جهان را پدید آورده که دربردارنده تاریخ جهان باستان است. مایه افتخار ایران و ایرانیان است که اثر عظیم شاعری پارسی گو امروز در بسیاری دانشگاه‌های دنیا مورد بررسی و ارزش‌یابی قرار می‌گیرد و هرساله برای گرامی‌داشت نام وی مراسم مختلفی برگزار می گردد.

اما جای تاسف دارد که درعصرما شاهنامه فردوسی فقط در محافل آکادمیک و تخصصی شعر و ادب فارسی مورد توجه قرار می‌گیرد و سهم آن در مطالعات عمومی جامعه بسیار ناچیز است. گزاف نبود که گفته شد شناسنامه ما ایرانیان با نام شاهنامه ثبت مجدد شد و جانی دوباره گرفت، اما افسوس که این حماسه سرای ایرانی مورد بی لطفی ما ایرانیان قرارگرفته است. جدای از این امر که میزان مطالعه عمومی ما بسیارقلیل است، تقصیری برگردن نهادهای فرهنگی کشور است که جز قرار دادن چند شعر درکتاب درسی مقاطع ابتدایی، کارخاص دیگری درجهت ترویج فرهنگ شاهنامه خوانی انجام نگرفته و یا بسیار ضعیف و محدود بوده است.

متاسفانه امروز شاهدیم که یکی از سنتی ترین مراسم فرهنگی کشورمان، یعنی نقالی، که ارتباط مستقیم درزنده نگه داشتن شاهنامه دارد، درحال فراموشی است و به جز نگاره‌های حماسی آن که بر درو دیوار سفره‌خانه‌های سنتی نقش بسته اند، چیزی از این سنت فرهنگی باقی نمانده است.

امروز نوعی ناسپاسی گریبان گیر فرهنگ ایرانی شده که به سبب بی توجهی و عدم برنامه ریزی صحیح ، به مرورشاهد فراموشی داشته‌های اصیل و سنت‌های ارزشمند این مرز و بوم هستیم. کشورهای مختلف با هویت سازی جعلی برای خود در پی اصیل و با فرهنگ نشان دادن ملتشان هستند، درحالی که ما با پشتوانه ای عظیم از سنت‌ها و فرهنگ‌های اصیل، اسطوره های خود را به باد فراموشی و بی توجهی می سپاریم.

امیدواریم نام و یاد اسطوره های کشورمان همچون فردوسی، که با زحمات فراوان پیشینیان پس از گذار قرن‌های مدید زنده و پرآوازه مانده، با توجه بیشتر از سوی فرهنگ سازان کشور همچنان زنده و با طروات باقی بمانند.

وطن امروز:نقد حقوقی بر اقدام رئیس‌جمهور

«نقد حقوقی بر اقدام رئیس‌جمهور»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که ر آن می‌خوانید؛همراهی رئیس‌جمهور با یکی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری هنگام ثبت‌نام وی در وزارت کشور که اتفاقا از بستگان ایشان است، مباحث متعدد حقوقی را به‌وجود آورده است.

1ـ فارغ از ایرادات حقوقی و مسؤولیت‌های جزائی مترتب بر حضور رئیس‌جمهور ـ که اساسا با استفاده از امکانات دولتی یا موقعیت‌های اداری تحت سلطه رئیس‌جمهور و صرفا در حمایت علنی از یک کاندیدا صورت گرفت ـ باید گفت این اقدام خلاف‌ ضمن آنکه نقض آشکار قانون اساسی و قوانین موضوعه محسوب می‌شود، بدعتی خطرناک و مساله‌ساز در کشور است. حضور مستقیم رئیس‌جمهور مستقر که راسا مسؤولیت اجرای انتخابات آتی را بر عهده دارد در معیت یک نامزد، فی‌نفسه محل اشکالات و شائبه‌آفرینی‌های متعددی در اصل صداقت رئیس‌جمهور در پایبندی به قانون اساسی و سوگند قرآنی‌اش است.

2ـ رئیس‌جمهور یک شخصیت کاملا حقوقی است که در قبال برخورداری از یکسری حقوق مشخص، تکالیف قانونی معینی را هم عهده‌دار است. اعتبار ملی و فراگیری شخصیت حقوقی رئیس‌جمهور به اندازه‌ای وسیع و کشورشمول است که چنین شمولی مانع از بروز و حدوث شخصیت حقیقی وی در عرصه سیاسی و اجتماعی تا لحظه آخر پایان ماموریت یک رئیس‌جمهور است. واضح است در مباحث حقوقی استناد به بهانه «در مرخصی بودن رئیس‌جمهور» و سقوط تکالیف قانونی از دوش نامبرده به این بهانه، از نامقبول‌ترین ادله محسوب می‌شود.

3ـ استناد به واژه «در مرخصی بودن ایشان در آن ساعت» مانند این است که رئیس‌جمهور با گرفتن مرخصی چند ساعته در یک مناقصه اقتصادی بزرگ چند ده میلیاردی شرکت کند و وزیر مربوط با ترک تشریفات، مناقصه را به ایشان یا همراهانش واگذار کند و وزیر مربوط در پاسخ به اعتراضات صورت گرفته مدعی شود رئیس‌جمهور هنگام عقد این قرارداد در مرخصی بوده است و در آن لحظه مسؤولیت‌های نامبرده به معاون وی محول و ایشان هیچ مسؤولیتی نداشته است. طبیعی است گذاشتن یک صندلی نامتعارف برای رئیس‌جمهور در کنار صندلی کاندیدای مذکور از باب وجاهت

حقوقی – اداری احمدی‌نژاد بوده است و الا برای هیچ‌یک از 650 کاندیدای ثبت‌نامی چنین اقدام خاصی صورت نگرفته بود و در آن لحظه همه او را به عنوان رئیس‌جمهور ایران می‌شناختند و آدم عاقلی را نمی‌توان یافت که خلاف این نظر را داشته باشد.

4ـ پاسخ سوالات حقوقی از قبیل «چنانچه از رئیس‌جمهور در ساعات مرخصی وی تخلفی سر بزند نحوه رسیدگی به تخلفات و جرائم وی چگونه خواهد بود» خود جواب روشنی به لاپوشانی‌های نادرست صورت گرفته دارد. طبیعی است در چنین شرایطی به تخلفات یک رئیس‌جمهور مطابق قوانین موضوعه مربوط به رئیس‌جمهور رسیدگی خواهد شد و در مرخصی بودن ایشان هیچ تغییری در نحوه رسیدگی به تخلفات در پی نخواهد داشت. در مرخصی بودن رئیس‌جمهور استدلال بسیار سست و غیرحقوقی است که تنها از منظر فرافکنی سیاسی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.

5 ـ براساس بند 3 ماده 33 قانون انتخابات ریاست‌جمهوری، هرگونه تطمیع در امر انتخابات از سوی اشخاص جرم محسوب شده و طبق ماده 84 همان قانون؛ مجازات معینی نیز برای آن در نظر گرفته شده است. از نظر حقوق کیفری، تطمیع به معنی به طمع انداختن و برانگیختن حس نفع‌طلبی اشخاص است. رئیس‌جمهور سعی داشت با اهداف معینی مانند تبلیغ مستقیم، در کنار دست نامزد احتمالی مورد بحث حاضر شده و با بلند کردن دست وی هواداران خویش را برای رای دادن به ایشان تطمیع معنوی کند. بدیهی است اشاره قانون به افراد عام و بدون در نظر گرفتن جایگاه حقوقی یا حقیقی اشخاص و نوع کارشان است.

6 ـ طبق ماده 73 قانون انتخابات ریاست جمهوری هیچیک از مقامات اجرایی و نظارتی انتخابات حق تبلیغ له یا علیه هیچیک از داوطلبان انتخاباتی را نخواهند داشت و تخلف از این قانون جرم محسوب می‌شود. بدیهی است حضور رئیس‌جمهور که دارای وظایف مشخص و مصرح قانونی در بخش اجرای انتخابات است در کنار یک کاندیدا و بالابردن دست او مقابل رسانه‌های خبری به‌طور عرفی و قانونی تبلیغ به نفع آن فرد محسوب می‌شود و جرم آشکار است.

7ـ عده‌ای گفتند رئیس‌جمهور مسؤولیتی در اجرای انتخابات ندارد لذا مشمول ماده 73 نمی‌شود.

باید گفت طبق ماده 31 قانون انتخابات ریاست‌جمهوری، وزارت کشور مجری برگزاری انتخابات است لذا از منظر حقوقی کمترین شکی وجود ندارد که وزارت کشور جزء مجریان اصلی انتخابات است. از یک سو وزیر کشور منصوب رئیس‌جمهور بوده و نصب وی به‌طور اختصاصی منوط به اراده رئیس‌جمهور است. وزیر عینا در مقابل رئیس‌جمهور ملزم به انجام وظایف اجرایی محوله از سوی رئیس‌جمهور است. از سوی دیگر طبق اصل‏ 113 قانون اساسی پس‏ از مقام‏ رهبری‏، رئیس‏‌جمهور عالی‌ترین‏ مقام‏ رسمی‏کشور است‏ و مسؤولیت‏ اجرای‏ قانون‏ اساسی‏ و ریاست‏ قوه‏ مجریه‏ را جز در اموری‏ که‏ مستقیما به‏ رهبری‏ مربوط می‌شود، بر عهده‏ دارد و طبعا برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری نیز از اصول قانون اساسی است. لذا کتمان مسؤولیت مستقیم رئیس‌جمهور در امر انتخابات ریاست‌جمهوری از این بابت نیز غیرمستدل و نامسموع است. بی‌شک برگزاری انتخابات بر عهده قوه مجریه است لذا نمی‌توان منکر مسؤولیت مستقیم رئیس‌جمهور در این باره شد.

8 ـ در حاشیه جلسه دولت سخنگوی هیات‌دولت که اتفاقا حقوقدان است، در اظهارات عجیب غیرحقوقی مدعی شد که رئیس‌جمهور در امر انتخابات مسؤولیتی بر عهده ندارد و بر همین اساس این اقدام رئیس‌جمهور مشمول ماده 73 قانون انتخابات ریاست‌جمهوری نیست. در پاسخ به ایشان باید گفت همه وظایف تعیین‌شده برای وزارت کشور ذاتا بر عهده رئیس‌جمهور است. مثلا در صورت برکناری، فوت، عزل یک وزیر تا معرفی وزیر جدید به مجلس شورای اسلامی جهت اخذ رای اعتماد، رئیس‌جمهور می‌تواند راسا یا با تعیین سرپرست برای وزارتخانه مربوط به انجام وظایف قانونی مبادرت کند. لذا باید گفت اولا طبق اصل‏ 133 قانون اساسی که رئیس‌جمهور مسؤول اجرای آن است وزرا توسط رئیس‏‌جمهور تعیین‏ و برای‏ گرفتن‏ رای‏ اعتماد به‏ مجلس‏ معرفی‏ می‌شوند. ثانیا طبق اصل‏ 134 ریاست‏ هیأت‏ وزیران‏ با رئیس‏‌جمهور است‏ که‏ بر کار وزیران‏ نظارت‏ دارد و با اتخاذ تدابیر لازم‏ به‏ هماهنگ‏ ساختن‏ تصمیم‏‌های وزیران‏ و هیات‏ دولت‏ می‌پردازد و با همکاری‏ وزیران‏، برنامه‏ و خط‌مشی‏ دولت‏ را تعیین‏ و قوانین‏ را اجرا می‌کند... رئیس‏‌جمهور در برابر مجلس‏ مسؤول‏ اقدامات‏ هیأت‏ وزیران‏ است.

9ـ طبیعی است قائل شدن تکلیف مهم حقوقی مانند «مسؤولیت رئیس‌جمهور در قبال اعمال وزرا در برابر مجلس» در اصل 134 قانون اساسی حکایت از آن دارد که همه وظایف متعین برای وزرا اصالتا بر عهده رئیس‌جمهور نیز قرار دارد. انکار این مسؤولیت رافع مسؤولیت‌های حقوقی- کیفری رئیس‌جمهور نمی‌تواند باشد. علاوه بر آن بر اساس اصل‏ 137 هر یک‏ از وزیران‏ مسؤول‏ وظایف‏ خاص‏ خویش‏ در برابر رئیس‏‌جمهور ‏ است.

حمایت:تکرار تاریخ و وعده‌های اعراب

«تکرار تاریخ و وعده‌های اعراب»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن می‌خوانید؛گویی تاریخ هر روز باید برای فلسطین تکرار شود. تاریخی که البته نه فلسطینی‌ها بلکه کشورهای مرتجع عربی آن را می‌نویسند. نوشته‌ای سراسر غلط و نادرستی که در نهایت به یک نوشتار ختم می‌شود و آن نابودسازی ابعاد دیگری از حقوق فلسطینی‌ها و خدمات جدید به صهیونیست‌هاست.

این تکرار تاریخ در یک کلام خلاصه می‌شود، و آن این است که سران عرب هر زمان که پای مسئولیت عربی و حمایت از فلسطین پیش می‌آید کار را به مجامع بین‌المللی می سپارند و چنان ادعا می‌کنند که سازمان ملل یا شورای امنیت و یا فلان نهاد بین‌المللی باید برای مقابله با صهیونیست‌ها اقدام کنند. این امر این روزها بار دیگر به گوش می‌رسد چنانکه اتحادیه عرب ادعا کرده است در صورت استمرار هتاکی صهیونیست‌ها به مسجد الاقصی موضوع را به سازمان ملل گزارش می‌دهد.

این ادعا در حالی مطرح می‌شود که در مورد عملکرد سازمان‌های بین‌المللی همان بس که در چند دهه اخیر هیچ قطعنامه ای علیه صهیونیست‌ها تصویب و اجرا نشده است زیرا آمریکا همواره از حق وتو برای مقابله با قطعنامه‌ها استفاده کرده است.این سؤال همچنان مطرح است که وقتی سازمان ملل تحت سلطه آمریکاست چرا اعراب به بازی تکراری واگذاری پرونده فلسطین به سازمان ملل اصرار دارند؟ آیا این اقدام چیزی جز شانه خالی کردن از مسئولیتشان در قبال فلسطین است؟ اعراب با این رویکرد برآنند تا از یک سو چنان وانمود کنند که برای کمک به فلسطین گام بر می‌دارند و از سوی دیگر با شکست این طرح چنان عنوان می‌کنند که به رغم تلاش گسترده‌ آنان، نمی‌توان اقدامی علیه صهیونیست‌ها صورت داد بنابراین تنها گزینه؛ ورود به روند سازش است.به عبارتی رویکرد آنان به سازمان ملل، در نهایت به خیانت دیگر به فلسطین ختم می‌شود. نکته قابل توجه آن که همین کشورهای عربی از به کارگیری امکانات نظامی و مالی خود برای حمایت از فلسطین خودداری می‌کنند.

این کشورها در سال میلیاردها دلار تسلیحات خریداری می‌کنند اما در طول جنگ 8 روزه حتی یک فشنگ برای غزه ارسال نمی‌کنند؛ و یا برای شکستن محاصره غزه یک دلار هزینه نمی‌کنند. جالب توجه آن که همین کشورها میلیاردها دلار برای سرنگونی سوریه‌ای هزینه می‌کنند که از پایه های اصلی مقاومت و حامی واقعی فلسطین است. یعنی اعراب خیانتی چند ضلعی را علیه فلسطین صورت می‌دهند در حالی که ادعای حمایت از فلسطین را سرمی‌دهند.

در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که اقدام های کشورهای عربی مبنی بر پیگیری موضوع فلسطین ادامه فریبکاری و خیانت آنان به فلسطین است که حلقه تکمیلی آن نیز همراهی با غرب و صهیونیست‌ها برای نابودسازی سوریه و ارکان مقاومت است که با حذف آنها بزرگ‌ ترین خدمت را به صهیونیست‌ها و خیانتی سراسری را علیه فلسطین صورت می‌دهند.

مردم سالاری:دولتی‌ها چقدر می‌توانند بازی خود را به پیش ببرند؟!

«دولتی‌ها چقدر می‌توانند بازی خود را به پیش ببرند؟!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن می‌خوانید؛ از ابتدای سال جاری بحث عدم حضور آقایان خاتمی و هاشمی و نیز احتمال بالای رد صلاحیت آقای اسفندیار رحیم‌مشایی از یک طرف و به توافق نرسیدن اصلاح‌طلبان و اصولگرایان بر سر کاندیداهای واحد خود از طرف دیگر، جامعه را نسبت به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بی میل و دلسرد کرده بود. هر چه بر تعداد کاندیداها و حتی ائتلافهای چند نفره افزوده می‌شد، این رخوت در جامعه بیشتر شده و نواخته شدن ساز جدایی از میان ائتلافهای موجود در میان اصولگرایان و عدم تمایل اصلاح طلبان برای رسیدن به وحدت، در روزهای پایانی مهلت ثبت نام کاندیداها می‌رفت تا دست یابی به خلق یک حماسه سیاسی در خردادماه را به رؤیای دست نیافتنی تبدیل کند.

اما با ثبت نامها بخصوص اضافه شدن هاشمی، مشایی و جلیلی به کاندیداها در دقایق پایانی مهلت ثبت نام، چنان شور و نشاطی در زمینه انتخابات پدیدار شد که حتی دامنه آن به سرعت بر برخی شاخصه‌های اقتصادی هم تأثیر گذاشت. لذا بجاست که در راستای رهیدن از داشتن انتخاباتی کم رونق و امیدوار شدن به برگزاری انتخاباتی پرشور، از ورود هر سه چهره مذکور نه تنها استقبال که تقدیرگردد. اما اکنون در مرحله بررسی صلاحیت‌ها و به احتمال فراوان، به وحدت رسیدن کاندیداهای طیفهای شاخص شرکت کننده درانتخابات قرار داریم.

اگر بخواهیم به بررسی سه قطب مطرحِ ایجاد شده حول سه فرد مذکور در همین اولین روزهای پس از اتمام مهلت ثبت نام بپردازیم درخصوص آقای هاشمی رفسنجانی باید گفت که ایشان بر خلاف انتخابات سال 84 اکنون می‌توانند با اطمینان، بر روی پشتیبانی وسیع اصلاح طلبان، عقبه قابل توجهی از اصولگرایان، درصد بالایی از دست اندرکاران اقتصاد و تجارت و صنعت و تولید، و علاوه بر آنها طیف گسترده‌ای از مردمی که گرانی‌ها ونابسامانی‌های اخیر و تنگناهای معیشتی، آنها را به سختی تحت فشار قرار داده است، حساب کنند.

در اردوگاه اصولگرایان درصد این احتمال بالاست که جز معدودی از کاندیداها که به صورت سنتی متعلق به این طیف هستند اما ممکن است خود را مستقل اعلام کنند سایرکاندیداها به پشتیبانی ازآقای جلیلی از دور رقابتها انصراف داده و در جبهه ایشان قرار گیرند. در این صورت آقای جلیلی به لحاظ دارا بودن برخی ویژگیهای شخصیتی خود مانند پایبندی به اصول دینی و انقلابی و ساده زیستی و ... مورد توجه آن دسته از دغدغه مندان ارزشهای انقلاب خواهد بود که روزی تبلور آمالشان را در گفتار و کردار آقای احمدی نژاد می‌دیدند و اکنون آه بر لب و داغ بر دل دارند. گروهی نیز قاطعیت و عدم انعطاف پذیری ایشان را – که برخی آن را به باج ندادن تعبیر می‌کنند – درجریان مذاکرات هسته‌ای مقابل آمریکا و برخی کشورهای اروپایی را ستوده و در روزهای آتی با همین کارت، کارزار انتخاباتی او را گرمتر خواهند کرد.

علاوه بر اینها آن دسته ازاصولگرایانی که به هیچ روی نه به‌هاشمی متمایل خواهند شد و نه حاضرند بار دیگر برروی احمدی نژاد و محبوب این روزهای او! حساب باز کنند، آقای جلیلی را بر خواهند گزید و گروهی دیگر از این اصولگرایان نیز به دلیل اینکه از عدم انسجام و اتحاد کاندیداهای طیف خود و حتی مشکلاتی که میان اعضای ائتلافها بوجود آمده است، ناراحت و نگرانند، رو سوی ایشان خواهند گرداند.

اما در مورد آقای مشایی باید گفت که هیچ کدام از کاندیداهای مطرح و غیرمطرح و مستقل و غیر مستقل به اندازه ایشان هوشمندانه و برنامه ریزی شده قدم در این راه نگذاشته است.

ابتدا درمورد رد یا تأیید صلاحیت آقای مشایی که این روزها نقل هر مجلس است باید گفت که برای ایشان گذشتن یا نگذشتن از سد شورای نگهبان مسأله اصلی نیست. مسأله اصلی ایشان این است که از حلقه دولتیان کسی از فیلتر شورای نگهبان بگذرد. اگر ایشان تأیید صلاحیت شوند که با تمام توان طبق برنامه‌های از پیش تعیین شده شان پیش خواهند رفت و بی هیچ درنگی و به انحای مختلف به جلب نظر مردم و کسب آرای آنان همت خواهند گمارد.

اگر هم او تأیید صلاحیت نشوند، با تبلیغات وسیع از شخص مورد نظر خود که تأیید صلاحیت شده است پشتیبانی خواهد کرد و هر آنچه را که برای پیروزی خود اندوخته است خرج او خواهد نمود. ضمن اینکه پس از رد صلاحیت، با آزادی و اختیار عمل بیشتری کار کرده و حتی از "فرصت" رد صلاحیت شدن خود نیز با مظلوم نمایی و همچنین به واسطه هزینه‌هایی که آقای احمدی‌نژاد برای مخالفین ایشان خواهد تراشید، استفاده بهینه را در این زمینه خواهند کرد.

اما حامیان آقای مشایی (چه به عنوان کاندیدای نهایی انتخابات ریاست جمهوری چه به عنوان حامی اصلی یکی از این کاندیداها) کیستند و برنامه‌های ایشان چه خواهد بود؟ دولتی‌ها به جهت برخی گفتار و رفتار خود و نیز اقدامات آقای احمدی‌نژاد در همین وضعیت کنونی دارای طرفدارانی هر چند محدود است. اما هدف نهایی آنها، در اختیار داشتن حامیان فراوانی متشکل از طیف‌های گسترده ای از افراد مذهبی و معتقد به مبانی و ارزشهای اسلامی گرفته تا ملی گرایان و منتقدین و حتی مخالفین خواهد بود.

برنامه تبلیغاتی ایشان نیز عبارت خواهد بود از گسترش همزمان بحث مهدویت، ارائه تئوریهای جذاب در خصوص اسلام نوین، اسلام مورد استقبال جهانیان و مکتب ایرانی، پاسداشت نمادهای ملی و وطنی - که کوروش و فردوسی تنها نمونه‌هایی از آنها هستند - بحث جدی درخصوص خاتمه دشمنی با آمریکا و حتی اسرائیل، انتقاد جدی از نهادهای قدرت در کشور، متهم کردن برخی نهادها و سازمانها به فعالیتهای اقتصادی غیر قانونی، انداختن تقصیر گرانی‌ها و سوء مدیریت‌ها و نابسامانی‌ها به گردن اشخاص و نهادهایی که به صراحت از آنها نام برده خواهد شد

 درگیرکردن جدی ذهن مردم به مسأله قریب الوقوع بودن ظهور و... در کنار این فعالیت‌ها که اقشار مختلف جامعه را به تناسب نوع اعتقاد و فرهنگ و طرز تفکر هر قشر در بر خواهد گرفت، حساب ویژه‌ای هم روی اقدامات غیرقابل پیش بینی آقای احمدی‌نژاد باز خواهند کرد. چه بسا اگر طیف مشایی در میانه کار متوجه شوند علی‌رغم تمام این اقدامات از رقبا عقب مانده‌اند، از آقای احمدی‌نژاد خواهند خواست بدون در نظر گرفتن بسیاری از ملاحظات، اقدام به یک سلسله اتهام زنی یا به قول خودشان افشاگری نماید و این کار را «تا هر جایی که لازم باشد» ادامه دهد. و این آخرین تیر ترکش دولتیان و به زعم خود،کاری ترین تیر خواهد بود، که از سالها قبل تلویحا به آن اشاره کرده اند اما فقط در مواقع لزوم و بطور محدود از آن استفاده کرده‌اند. اما هوشمندانه آنرا برای روز سرنوشت صیقل داده‌اند.

با این حال، می‌توان گفت که به دلیل اینکه دست آنها از مدتها قبل باز شده و این گونه رفتارشان برای همه قابل پیش بینی بوده، توان اجرای چنین حرکتی از آنها گرفته خواهد شد و به همین دلیل دولتی‌ها هم چندان روی این رفتار نمی‌توانند برنامه ریزی کنند و از موفقیت خود اطمینان داشته باشند . در چنین وضعی است که حرکت هماهنگ و وحدت مردم برای برون رفت از فضای فعلی می‌تواند تاثیرگذار باشد تا انشاءالله شاهد شکل گیری دولتی باشیم که کشور را از وضعیت بحرانی این روزها خارج کند.

شرق:پازل انتخابات

«پازل انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم فیاض زاهد است که در آن می‌خوانید؛با ثبت‌نام هاشمی‌رفسنجانی در دقایق پایانی، پازل نهایی انتخابات در دهمین دوره ریاست‌جمهوری ایران کامل شد. پیش از این دو ضلع اصلی دیگر پا به میدان نهاده بودند. اسفندیار مشایی و سعید جلیلی! حال می‌توان امیدوار بود چنانچه همه چیز به سان اراده ثبت‌نام‌کنندگان به پیش رود، شاهد حماسه‌ای سیاسی خواهیم بود. چنانکه مقام معظم رهبری پیش‌بینی کرده بودند. البته منوط بر آنکه آنها بتوانند از فیلتر شورای نگهبان رد شوند. تصمیم هاشمی را باید مهم‌ترین تصمیم تمام عمر سیاسی وی به حساب آورد. او قریب 80سال دارد و مسوولیت‌های کلیدی فراوانی را داشته است.

نمی‌توان جاه‌طلبی یا رویاهای سیاست‌طلبی را عامل این تصمیم دشوار فرض کرد. هاشمی تمام اعتبار خود را به این آخرین میدان بازی سیاست کشانده است. با علم بر اینکه بخش‌های وسیعی از اصولگرایان هیچ علاقه‌ای برای ورود او به صحنه نداشته‌اند. در این روزها تمام ترفندها به کار گرفته شد تا او را از ثبت‌نام باز دارند. حال با آمدن او تمام نقشه‌ها بر آب رفت.

هاشمی نشان داد که هنوز سیاستمداری تمام‌نشدنی است. با همه استانداردهای یک سیاستمدار بزرگ و جهانی. ضلع دیگر پازل، اسفندیار مشایی است. او از فردای انتخابات 88 خود را در قامت آلترناتیو نشان داد. تمام موضع‌گیری‌ها و مانورهایی که می‌داد طبقه متوسطی را نشان گرفته بود که با فرض غیبت حاملان اصلی این طبقه، یعنی اصلاح‌طلبان، بتواند آرای آنها را به خود جلب کند. او و احمدی‌نژاد دو روی سکه را نشان رفته بودند تا به خیال خود به هم‌افزایی سیاسی نایل شوند. احمدی‌نژاد گروه‌های فرودست و حاشیه‌نشین را هدف گرفته و با طرح شعارهای پوپولیستی درصدد بود که از خود زاپاتایی ایرانی بسازد.

روی دیگر سکه را مشایی هدف می‌گرفت. شهرنشینان خاکستری. جمعیتی در حدود 45درصد از جمعیت ایران که متناسب با فضای موجود انتخاباتی با اولویت شعارهای شهری و مدنی و البته نیمه مدرن، کاندیدای خود را انتخاب می‌کنند. حال مشایی می‌خواهد با این دو روی سکه خود را واجد شرایط نموده و در پس چانه‌زنی و شاید هم تهدیدهای احمدی‌نژاد بستری برای خود فراهم آورد. آنها هرچند گروه‌های آسیب‌پذیر را هدف اولیه خویش ساخته و عدالت را شعار کلیدی خود قرار داده بودند، هرچه به جلوتر آمدیم به شعارهای لیبرالی و آزادی‌خواهی تمایل بیشتری نشان دادند.  حال آنها بیشتر از آنکه به زاپاتا شبیه باشند تلاش دارند که خود را به دون ژوئن مانند کنند.  حلقه سوم این بازی بزرگ سعید جلیلی است.

او حلقه وصل اصولگرایان و جبهه پایداری است. وی تلاش فراوانی کرد تا به عنوان فاتح بزرگ مذاکرات هسته‌ای وارد این کارزار شود. وی تلاش می‌کند تا چهره‌ای را از خود نشان دهد که تلاقی تعهد و تخصص است. از یک طرف خود را یک مدیر بسیجی نشان می‌دهد و از سویی عنوان دکترا برایش اهمیت دارد. در اوج مذاکرات هسته‌ای به نماز جمعه آلماتی می‌رود تا نشان دهد که سیاستمداری طراز نوین جمهوری اسلامی است! هم بار ایدئولوژیک دارد و هم با دنیای جدید همسویی نشان می‌دهد. اما برای جاانداختن اصل این مفاهیم در میان گروه‌های مختلف اجتماعی کار سختی در پیش دارد. مهم‌ترین نقطه ضعف او فقدان شهرت است.

وی امیدوار است که مورد پسند نیروها و محافلی قرار گیرد که قدرت سازماندهی انتخاباتی، به سان احزاب را دارا می‌باشند.  شاید برخی این ایراد را بر نگارنده بگیرند که چرا چشمان خود را به روی دیگر کاندیداها از جمله ولایتی یا قالیباف بسته است. ولایتی در شرایط موجود تعادل انتخاباتی خویش را از دست داده است. او نمی‌تواند در لحظه انتخاب نهایی مورد وثوق توامان اصولگرایانی که در جبهه پایداری جمع شده‌اند و اصولگرایان قرار گیرد. ولایتی هرچند برای کهنسالان اصولگرا حسی نوستالژیک را القا می‌کند اما برای جوانترهای رادیکال فاقد ارزش‌های مورد نظرشان است. هنر او در دیپلماسی و جهان‌شناسی است.

اما چرا جلیلی را موید این صفت ندانیم. جلیلی هم یک‌شبه دیپلمات شده و پرونده هسته‌ای ایران را در دست دارد و هم نشانه‌های ظاهری و باطنی جریان پایداری را یدک می‌کشد لذا اگر قرار باشد در زمان حذف مشایی از سوی شورای نگهبان، دولت مستقر به معامله‌ای با اصولگرایان و پایداری دست یازد، تنها جلیلی از این شانس برخوردار است که از کاندیدای پایداری- لنکرانی- و کاندیدای اصولگرایی- ولایتی- سبقت گیرد؛ لذا در یک جمع‌بندی اولیه می‌توان دو نوع آرایش سیاسی را در انتخابات پیش‌بینی نمود.

هاشمی در صحنه بماند. مشایی برای تخریب آرای او و تخریب جایگاهش در دو روی ‌سکه روستاها و مناطق حاشیه‌ای با شعار ناشدنی 250هزار تومان برای هر خانواده و حمایت احمدی‌نژاد، تایید صلاحیت شود. با این امید که راه برای کاندیدای اصلی جریان‌های اصولگرا، که به نظر سعید جلیلی خواهد بود، باز شده و بدون کمترین هزینه‌ای از سوی نیروهای موثر، هاشمی و مشایی خود را تضعیف و پرونده ادعایی – انحراف و فتنه- توامان بسته شود.

مدل دیگر به انتخاباتی دوقطبی منوط می‌شود. در این آرایش با رد صلاحیت مشایی، جامعه دوقطبی شده و با همراهی دوستان قدیم و جدید- پایداری و اصولگرایی- و تمرکز بر جلیلی، به رقابت با هاشمی که حمایت اصلاح‌طلبان و نیروهای ملی و مستقل را دارا می‌باشد، بپردازند. به‌زودی می‌توان فهمید که معبران چه تدبیر کرده‌اند و البته صاحبان اصلی عرصه سیاست که مردم بزرگ ایران هستند نیز، چه رقم خواهند زد. درک این مهم چندان به درازا نخواهد  انجامید.

قانون:الزامات حماسه سیاسی

«الزامات حماسه سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مجید نصیرپور است که در آن می‌خوانید؛اصول کشورداری را هرکسی با توجه به دانش و تجربیات خود ترجمه می‌کند ، خصوصا افراد و جریانات سیاسی بر این مهم وقوف بیشتری دارند و اصولا به همین دلیل است که سعی دارند در رقابت‌های انتخاباتی به قدرت برسند تا آنچه به عنوان آرمان ، برنامه و اهداف داشته‌اند، محقق کنند. در ایران هم این قاعده جاری است.

اصولی که تمام جریانات اصیل و دارای شناسنامه و هویت و افراد منتسب به آنها دارند، بسیار شفاف و روشن است و بی‌تردید برنامه‌های این دسته از گروه‌ها مبتنی بر زیرساخت‌های مهمی مانند قانون اساسی است که دوبار به تایید مردم رسیده و دارای اصول مترقی و متعددی در حوزه‌های متنوعی مانند حقوق ملت است که بدون تردید حق انتخاب کردن و انتخاب شدن یکی از مهم‌ترین حقوقی است که مردم از آن برخوردارند.

همان‌گونه که گفته شد با توجه به وجود حق انتخاب‌شدن و انتخاب‌کردن راه ورود نخبگان سیاسی، مذهبی و احزاب به جریان قدرت و ساختارهای مدیریتی در تمام سطوح هموار شده و هرآنکه خود را در چارچوب آن دانسته و از توانایی پذیرش و انجام مسئولیت‌ها برخوردار باشد، می‌تواند به این عرصه ورود کند. البته در این مسیر دستگاه‌های نظارتی، وظایف و مسئولیت‌های خود را دارند که آن نیز ریشه در قانون اساسی و قوانین عادی دارد که مشکلات را تا حدودی مرتفع می‌کند، البته در سال‌های اخیر موارد متعددی دیده شده که بعضی افراد یا جریانات پایبندی کامل به تمام اصول قانون اساسی را از خود نشان نداده‌اند و منجر به بروز مشکلات متعددی شده اند.

در زمان امام راحل نیز بعضا مشکلاتی از سوی دولت یا مجلس و ... بوجود می آمد. خصوصا می‌توان به مواردی اشاره کرد مانند تصمیماتی که امام راحل در مقاطع مختلف مانند پذیرش قطعنامه، تغییر قانون اساسی در حوزه‌های مختلف در سال‌های اخیر هم وقایع تلخ سال 88 و مواجهه با رفتارهای دولت مستقر که هر کدام آن نشان از ظرفیت بالا و تاثیرگذاری این نهاد بر جریانات مختلف دارد. اما موضوع اصلی که موجب نگارش این سطور شد این است که رهبر معظم انقلاب در روزهای آغازین سال 92 در سخنرانی بسیار مهم خود در حرم رضوی به موضوعات مهمی اشاره داشتند مانند راه تعامل ایران با جهان غرب به‌خصوص آمریکا و انتخابات ریاست جمهوری و با تبیین ابعاد حماسه سیاسی تلاش کردند که مسئولیت تمام گروه‌ها و افراد را روشن کنند.

اینجانب صرف‌نظر از آنچه نیت معظم‌له بوده، معتقدم به دلیل شرایط سیاسی، بین‌المللی و مدیریتی داخل کشور و نگرانی‌های پیرامون این موضوعات رهبر معظم انقلاب یاری و کمک همه جریانات سیاسی و افراد را تاکیدا مطالبه کرده‌اند و قطعا فرد یا جریانی که قابلیت‌های لازم به‌خصوص موقعیت اجتماعی و پایگاه مردمی را داشته باشد در صورت پیروزی در انتخابات می تواند به تحقق این منویات کمک شایانی کند. جنس مشکلات امروز آنچنان سخت و دشوار است که افراد با شاخص‌های متوسط حتما در کوتاه‌مدت توان حل آنها را نخواهند داشت.

البته در این مسیر مشکلات متعددی وجود خواهد داشت از جمله صاحبان قدرت و ثروت که همواره در تقابل با عدالت واقعی نه عدالت خودخوانده بوده‌اند و چنانچه این مقاومت‌ها نبود و کار کشورداری سهل و آسان بود بسیاری از افراد علاقه‌مند بودند و هستند که این مسئولیت را قبول کنند اما باید توجه داشت که حماسه سیاسی الزاماتی دارد از جمله می توان به میزان مشارکت‌کنندگان، کیفیت انتخابات و پیامی که انتخاب فرد منتخب به جامعه جهانی ارسال می‌کند اشاره کرد، لذا همان‌گونه که رهبری فرمودند هر کسی که خود را در این اندازه می‌داند به‌خصوص افراد باسابقه و توانمند مسئولیت سنگین‌تری دارند و قطعا نباید به فشارهای سیاسی رقبا توجه کنند.

در نهایت به‌عنوان یک شهروند علاقه‌مند به نظام اسلامی آرزو دارم انتخاباتی پرشور و معنادار در خرداد 92 شکل گرفته و موجبات افزایش عزت ایران اسلامی و ایرانیان غیور را فراهم آورد.

بهار:او‌آمد‌تا‌به ‌چه‌برسد؟!

«او‌آمد‌تا‌به ‌چه‌برسد؟!»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم سید‌علی صنیع‌خانی است که ر آن می‌خوانید؛به یاد آن روز باشید که در جمع خانواده دراز کشیده‌اید، طبیب، ناتوان از ممانعت رفتن و دوستان، عاجز از یاری نمودن.

روز شنبه دو گروه دل‌نگران بودند. عده‌ای از آمدنش و گروهی از نیامدن او، بالاخره تصمیم بر آمدن شد. مقدمه هرچه باشد، اذن برای آمدن، یا اطمینان از عدم مخالفت. تلفن‌های همراه و مترو و اتوبوس‌های شهری به مدد آمدند. کمتر از ساعتی در همه شهر پیچید که او آمد. در آمدن دو گروه ناراضی، عده‌ای از آمدنش و برهم خوردن معادلاتشان و دیگری ناراحت از این‌که راحتش نمی‌گذارند. کثیری خوشحال از آمدنش، که شاید گره‌گشایی کند. صبحگاهان تصویرش در صفحه اول اکثر روزنامه‌ها؛ به ظهر نرسیده بودیم که خبر از پایین آمدن قیمت ارز به میان آمد. ساعاتی از ظهر نگذشته بود که خبر رسید 150 نفر از نمایندگان با نوشتن نامه‌ای ادای تکلیف کرده‌اند. از افاضاتشان مطلع شدم؛ از امام گفتند و جنگ با اسراییل؛ از ولایت‌فقیه و اطاعتش؛ از جمهوری سخن به میان آوردند و حاکمیت مردم در این دوره و آزادیشان در مقایسه با دوران او و انحصارگرایی‌اش.

از دولت منتسب به خود گفتند و سازندگی‌اش و در نهایت به نصیحت او انجامید. به پایین صفحه رسیدم و اسامی را از نظر گذراندم اکثرشان همان‌هایی بودند که در دوره نهم با برملا کردن چپاولش قربه‌الی‌الله حذفش کردند؛ توقف روی اسامی وقت زیادی از من گرفت سوابق عده‌ای از آن‌ها در قبل و بعد از انقلاب، در دوران دفاع مقدس و در دولت سازندگی نزدیک بود مرا به جای پرداختن به اصل مسئله، مشغول به افراد کند که رهایش کردم البته ناگزیر از آن بودم؛ اما باید شاهدی را برمی‌گزیدم؛ او را انتخاب کردم.

سال 61 با هم در سپاه تهران؛ او عنصری در عملیات و من مسئول تدارکات منطقه. در عملیات والفجر4 روزهایی را با هم سپری کردیم. برای من آخرین روزهای حضورم در تدارکات منطقه بود و شاید آغاز حضور او در لشکر. زمان خیلی سریع گذشت. او را با خاطرات آن دوران در دل نگه داشته‌ام. به این خاطر او را مخاطب قرار می‌دهم. خاطراتی را با او مرور می‌کنم شاید به این وسیله عقده‌گشایی کرده باشم. برادرم: یادت هست بعد از عملیات رمضان به فکر افتادیم که به مدد شیعیان لبنان در مقابل اسراییل بایستیم و بجنگیم.

یادت هست نفراتی را هم به اتفاق حاج احمد متوسلیان...و حاج همت اعزام کردیم؛ به خاطر داری امام از درگیری با اسراییل بازداشت‌شان و حتما این جمله اماممان را فراموش نکرده‌ای که راه قدس از کربلا می‌گذرد. آنجا ماندیم نه برای جنگیدن؛ بلکه برای آموزش جوانان لبنانی. آن زمان با داشتن امامی آنچنانی و عقبه‌ای مثال‌زدنی اماممان از رویارویی برحذرمان می‌داشت حالا چه شده با این وضعی که مردمان با آن روبه‌رو هستند او را سرزنش می‌کنیم از این‌که گفته است ما با اسراییل بر سر جنگ نیستیم ولی از کشورهای عربی که با او در حال نبرد هستند، حمایت می‌کنیم و بدین وسیله او را به خروج از راه و رسم امام متهم می‌کنید. برادرم احتمال نمی‌دهی که اگر اماممان در بین ما بود از او می‌شنیدیم که راه قدس از ایران می‌گذرد. برادرم به یاد داریم بعد از انتخابات دوم خرداد 76 دوستان ما به فکر افتادند که باید کاری کرد و من و تو هم در آن فهرست 70 نفری موسس هیات رزمندگان سپاه تهران قرار گرفته بودیم و یادت هست اولین جلسه هیات امنا تشکیل شد.

از چرایی‌ها سخن‌ها گفته شد؛ نهایتا قوا انفسکم و اهلیکم نارا هدف قرار گرفت. قرار شد آن‌هایی که در دوران دفاع مقدس در کنارمان بودند را در مناطق منسجم کنیم و به خاطر‌ داری کمیته‌هایی تشکیل شد و هرکسی در کمیته‌ای، من و جمعی از آن از جمله حسین شریعتمداری، علی فضلی، مهدی محمدی، احمد ربیعی، سیدمجتبی و غیره در کمیته اجتماعی ثبت‌نام کردیم. اولین جلسه کمیته که برایم آخرین هم بود به دعوت مهدی محمدی در دانشگاه پلیس تشکیل شد؛ جلسه‌ای با حضور اکثریت برگزار شد. «رزمندگان دوران دفاع مقدس در مناطق مختلف تهران را چگونه دور هم جمع و متشکل کنیم؟» موضوع جلسه تعیین شد. هرکسی مطلبی گفت تا نوبت به من رسید گفتم واقعا می‌خواهید کاری انجام گیرد؟ پاسخ غیر از بلی نبود! ! افراد را می‌شناختم و مطلع از هجرتشان به شمال و غرب تهران بودم. گفتم اگر واقعا می‌خواهید اقدامتان موثر افتد به محل‌های قدیمتان رجعت کنید.

پرده‌دری نکردم که بگویم تو کجا بودی و حالا کجایی و فقط گفتم در محله جدید فقط یک‌نفر هستید گاه کمتر از یک‌نفر و در محله قدیم صد نفری، دویست نفری و...! همه ساکت ماندند و من هم همچنین، بلی در محله‌های قدیمی من نمی‌توانم هر آن‌گونه که می‌خواهم زندگی کنم باید تابع ملاحظاتی باشم که البته سخت است اگر در همان محله‌های قدیم ساکن بودید حالا به جای دیدن زیرساخت‌ها، صنعت، مسائل علمی، بیکاری و فقر و فلاکت و فحشا و منکرات را می‌دیدید.

مشاهده می‌‌کردید چگونه خانواده‌هایی به فساد کشیده شده و متلاشی شده‌اند و چه خوب بود شما هم مانند رهبری، نگران فرهنگ عمومی می‌بودید و تاثیرات بیکاری، فقر، فساد، فحشا و خلافکاری‌ها را رصد می‌کردید و اگر مرا هم مانند حسین علایی متهم نمی‌کنید جمله‌ای از امام را خطاب به‌شاه در اینجا یادآورتان کنم: «اگر راست ‌می‌گویید برای بیکاران کار پیدا کنید. این جوانان بعد از 20سال تحصیل کار می‌خواهند. فردا که فارغ‌التحصیل می‌شوند، سرگردان هستند.

 اگر معاشش فراهم نشود نمی‌تواند دین خود را حفظ کند. شما خیال می‌کنید آن دزدی که شب‌ها از دیوار با آن مخاطرات بالا می‌رود یا زنی که عفت خود را می‌فروشد تقصیر دارد؟ وضع معیشت بد است که این همه جنایات و مفاسد که شب و روز در روزنامه‌ها می‌خوانید وجود دارد.» «صحیفه امام، جلد 1 ص 267. 21/1/1342»برادرم: از تو می‌خواهم سفری با مترو داشته باشی یک بار به گونه‌ای ناشناس و یک بار دیگر به عنوان نماینده تهران در سفر اول شنیده‌ها را به‌خاطر بسپار و در سفر دیگر صبور بر اعتراضاتشان با خود خلوت کن حالا اگر گفته شود راه قدس از ایران می‌گذرد انحراف از ‌آرمان امام تلقی می‌‌شود!! از تو سوال می‌کنم چرا آنانی که در آن دوران به دنیا نیامده‌ بودند و یا دوران طفولیت را سپری می‌کردند، انصاف است که او را که در آن دوران‌‌ به علت نوشته‌هایش درباره اسراییل زندانی و شکنجه شده بود و سال‌ها بعد از انقلاب تا قبل از انتخابات 88 بدون استثنا خطیب نماز جمعه روز قدس بود را متهم به انحراف از مسیر امام کنیم. این بی‌انصافی نیست؟!!او را نصیحت به تبعیت از رهبری و ولایتش کرده‌اید همه باید تابع باشیم.

اما چه خوب بود این برادرانی که سنگ ولایت را به سینه می‌زنند و ذوب در ولایت شده‌اند اعلام کنند چه سنخیتی با ولایت دارند بار‌ها به طور خاص شما را مخاطب قرار داده‌اند چرا بهترین روش انگشت اشارت به سوی دیگران است؟ عبرت‌های عاشورا را فراموش کرده‌اید! که در لشکر محمد رسول‌الله(ص) و در جمع سپاهیان مطرح فرمودند!! به هر جهت او آمد رای بالا به او، رای به نظام است. ولی اگر او را در مقابل رهبری قرار داده و معرفی کنیم رای به او هرچند هم که ناچیز باشد، رای منفی به رهبری تلقی می‌‌شود؛ یک رای هم زیاد است؛ و به ضرر نظام.

 برادرم تو پس از سال‌ها دوستی با من پی بردی که دوستت دارم و حالا من تو را نصیحت می‌کنم که شمایی که مدعی پشتیبانی از ولایت هستید و شهرت یافته و بهره‌مند از این باب؛ بدانید عملکرد شما به حساب رهبری زده می‌شود. پس حساب‌شده‌تر عمل کنید.و در پایان از شما سوالی دارم و آن این‌که او چرا آمد؟!! او آمد تا به چه برسد؟ قبول مسئولیت ریاست‌جمهوری برای کسی که 80سال عمر را با همه فرازونشیب‌ها و نا‌ملایمت‌ها پشت سر گذاشته؛ حالا می‌خواهد به چه چیزی برسد و آن هم در این وانفسا و مشکلات فرارو.

آرمان:رعایت اصل بی‌طرفی
 
«رعایت اصل بی‌طرفی»عنوان یاداشت روز روزنامه آرمان است که در آن می‌خوانید؛روز شنبه آقای محمود احمدی‌نژاد در کنار اسفندیار رحیم مشایی وارد محل ثبت‌نام داوطلبان انتخابات ریاست‌جمهوری در ستاد انتخابات وزارت کشور شد و در طول فرایند ثبت‌نام در کنار مشایی قرار گرفت و با انجام اقداماتی همانند بالا بردن دست وی و بیان سخنانی حمایت بی‌قید و شرط خود را از مشارالیه اعلام کرد. این اقدام موجب انتقادات وسیعی در بین نمایندگان مجلس و فعالان سیاسی و حقوقی و حتی شورای نگهبان شد.

نهاد ریاست‌جمهوری اما این اقدامات رئیس جمهور را مخالف قانون ندانست. اما آنچه مهم است اقدام و عمل رئیس‌جمهوری در این همراهی است که از منظر حقوقی قابل بررسی است زیرا در دنیای حقوق هر فعل یا ترک فعلی که قانون جرم دانسته باشد دارای عناصر و ارکانی است که با مشاهده این قضیه در مدت مذکور بزه تخلف انتخاباتی محقق شده است اما مهم‌تر از این مساله، موضوع ضرورت رعایت اصل بی‌طرفی توسط رئیس‌جمهور در جریان فعالیت‌های انتخاباتی است. با بررسی قوانین جاری کشور در این خصوص ملاحظه می‌شود که این اعمال منطبق با مصادیق تخلف انتخاباتی و عدم رعایت اصل بی‌طرفی است و از سوی دیگر قانون‌گذار تخلف انتخاباتی را جرم‌انگاری نموده و مصادیق آن را تبیین کرده است.

ماده 73 قانون انتخابات تصریحا دخالت هر یک از مقامات قوه مجریه را در فعالیت‌های انتخاباتی ممنوع کرده است، از سوی دیگر رئیس‌جمهور در اصل 121 قانون اساسی در پیشگاه قرآن کریم و ملت ایران سوگند یاد می‌کند تا پاسدار قانون اساسی باشد و حسب اصل 122 قانون پیش‌گفته به موجب قانون اساسی و سایر قوانین عادی در برابر ملت، رهبر و مجلس شورای اسلامی مسئول شناخته شده است.

واقعیت مساله این است شخصیت حقیقی محمود احمدی‌نژاد تا پایان مهلت چهارساله ریاست‌جمهوری در شخصیت حقوقی وی مستقر و مستتر شده و به لحاظ این جایگاه مهم هرگز قابل تفکیک نبوده و نخواهد بود. در ممالک دیگر اگر رئیس‌جمهور به‌صورت حزبی انتخاب شود وی می‌تواند در قامت حزب متبوع وارد کارزار انتخاباتی شده و در مدت فوق باید در مرخصی باشد.

اما در موضوع روز شنبه و سفرهای استانی و همراهی کردن کاندیدای خاص، آقای احمدی‌نژاد در قامت هیچ جریان و حزبی نبوده و صرفا عالما و عامدا در قامت رئیس جمهور همراه کاندیدای مذکور وارد ستاد انتخابات شدند. از منظر حقوقی رئیس جمهور به عنوان ریاست‌ جمهوری ملت ایران که به همگان تعلق دارد باید اصل بی‌طرفی را رعایت کرده و با رعایت ضوابط و مقررات از حقوق تک‌تک کاندیداها دفاع و حمایت کند که با اقدام روز شنبه و همراهی مذکور این اصل نقض شده است.

جدای از این رئیس‌جمهور مظهر پایبندی به قانون و جمهوریت ملت است و وظیفه دفاع از حقوق همه داوطلبان را بر عهده دارد نه فقط فرد یا جریان خاصی. ایشان سوگند یاد کرده‌اند که قانون را رعایت و پاسدار آن باشد و نباید از فرد یا جریان خاصی دفاع کند که نقض این امر نقض قانون بوده و تخلف انتخاباتی و عدم رعایت اصل بی‌طرفی محسوب خواهد شد.

ابتکار:انتخابات 92 با مدل 84 یا 76 ؟

«انتخابات 92 با مدل 84 یا 76 ؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛یکی از عجایب ساحت سیاست ایران این است که مهم نیست شما چه می­ گویید، مهم این است که مردم چه می‌شنوند! این کلید تفاوت ملت ایران است. این تفاوت، نتایج غیرمنتظر بسیاری به وجود آورده است. ناشناختگی و پیش­ بینی ­ناپذیری مردم محصول همین شاه ­کلید است. در واقع سرگیج سیاسیون در آستان انتخابات ریاست ­جمهوری یازدهم نتیج رفتار پیچید مردم می­ باشد. رفتار مردم واکنش ­های سیاستمداران را نیز رمزآلود کرده است. نحو حضور آقای هاشمی و انعکاس مردمی آن ظرف 48 ساعت گذشته، نشان رمزآلود بودن اقدام هاشمی و دلیل راز آلود بودن رفتار مردم می ­باشد.

بر همین اساس بازار گمانه­ زنی‌ها کمی مشکل شده است. این که آرایش نهایی چگونه خواهد بود و شانس کدام­یک از نامزدهای کنونی بیشتر است نیازمند توجه به چند نکته است. در اینجا دو گمان بیشتر خودنمایی می­ کند: یک گمانه این است که آرایش نهایی به طرف دوقطبی شدن با مدل سال 84 پیش می ­رود و گمانه دیگر بر دو قطبی بودن با مدل سال 76 متمرکز است. طرفداران گمانه اول مدعی­ اند که آرایش نهایی بین دو قطب هاشمی و جلیلی شکل می­ گیرد، به این معنا که تمام نامزدهای اصولگرا - به غیر از قالیباف- حول محور سعید جلیلی ائتلاف خواهند کرد.

ظرفیت جبهه پایداری نیز به این ائتلاف ملحق خواهد شد به این امید که مدل دو قطبی 84 رخ خواهد داد، طرفداران این پیش ­فرض، هاشمی را با همان موقعیت هاشمی 84 تفسیر می­ کنند و سرمایه جلیلی را نیز همان سرمای احمدی نژاد 84 می­ پندارند. به­ طورطبیعی، برند چنین گمانی جلیلی خواهد بود. اما گمانه دوم با تحلیل شرایط کنونی و تأکید بر تفاوت موقعیت ­ها، مدعی دو قطبی مدل 76 می­ باشند. پیش ­فرض این نظر این است که موقعیت هاشمی تفاوت فاحشی با هاشمی 84 پیدا کرده است. مردم هم از نظر تحول­ خواهی به موقعیت 76 رسیده­ اند.

برای ارزیابی این دو گمانه لازم است چند نکته مد نظر قرار گیرد: نکت اول اینکه در فضای سیاسی ایران موقعیت، حکم سرمایه را ایفا می­ کند. در سال 76 آقای ناطق از نظر سرمای وضعیت در موقعیت بهتری نسبت به خاتمی قرار داشت. او دارای پایگاه حاکمیتی و حمایتی بالایی بود. رقیب وی (خاتمی) در وضعیت منفی با محدودیت های بی­شماری مواجه بود. اما خاتمی از نظر کنش گری سیاسی و سازماندهی اصلاح طلبان در موقعیت بهتر و بالاتری قرار داشت. در نهایت کنش گری و قدرت سازماندهی توانست بر موقعیت ممتاز رقیب فائق آید و موجب پیروزی بزرگ خاتمی و شکست فاحش ناطق گردید.

احمدی ­نژاد در سال 84 از نظر وضعیت در موقعیت ضعیفی نسبت به دیگر رقبا قرار داشت؛ او ناشناخته ­ترین نامزد بود ولی از نظر رفتار و کنش گری سیاسی توانست در مقایسه با دیگر رقیبان، به موقعیت بهتری دست پیدا کند و در چنین شرایطی موجبات شکست هاشمی را فراهم آورد.

بنابراین باید دید که سرمای هر یک از نامزدهای فعلی کدام است و هر یک از آنان از چه فرصت هایی بهره ­مندند. آنچه که آن روز موجب پیروزی احمدی­ نژاد شد این بود که هاشمی نماد وضع موجود تعریف می ­شد، از این ­رو، از قدرت کنش گری و رفتار سیاسی پایین ­تری برخوردار بود ولی امروز عکس آن شرایط اتفاق افتاده است. هاشمی اکنون نه تنها نماد وضع موجود نیست بلکه در نگاه افکار عمومی به مهم­ترین منتقد وضع موجود تبدیل شده است.

هاشمی اگرچه از نظر موقعیت دارای وضعیت در شرایط شکننده­ ای است و رقبایش از موقعیت برتر در مناسبات قدرت رسمی برخوردارند، ولی به دلیل مخالفتش با احمدی ­نژاد و انتقاداتش به وضع موجود از توان کنش گری بالایی برخوردار است. اگرچه دیگر نامزدها هم به جرگ مخالفین احمدی­ نژاد پیوسته ­اند اما هاشمی از روز اول استارت مخالفت با احمدی­ نژاد را زد و نقش لیدر مخالفین را ایفا می کند و بسیاری از پیش­ بینی ­هایش به واقعیت پیوسته است. پس با این ارزیابی به احتمال زیاد انتخابات92 به انتخابات 76 شبیه تر خواهد بود.

دنیای اقتصاد: تصمیمات عجیب

«تصمیمات عجیب»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است که در آن می‌خوانید؛گاهی اتفاقاتی در حوزه‌های تصمیم‌گیری به‌وقوع می‌پیوندد که پاسخ به چرایی آن بسیار مشکل است.

مسوولان محترم باید به شرایط حساس کشور توجه داشته باشند. هر بخشنامه و حتی قوانین مصوب مراجع ذی‌صلاح نیازمند همخوانی با موضوع تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی جامعه است. بدون توجه به چنین شرایطی، تصمیم‌گیری بسیار مخاطره‌‌آمیز است. اینک به دو تصمیم غیرقابل‌فهم در دو حوزه اشاره می‌شود. به امید آنکه هم دستگاه‌های اجرایی و هم سازمان‌های ناظر توجه و حساسیت لازم را در این خصوص به‌ویژه در ماه‌های پایانی دولت داشته باشند.

1- گندم
داستان گندم داستان عجیبی است. ابتدا که عامل رانده‌شدن اجداد ما از بهشت برین شد و طی تاریخ زندگی بشر نیز همیشه به عنوان یک رکن رکین اقتصادی، سیاسی حضور داشته است. در دوره‌ای کشور با تولید 14 میلیون تن گندم به خودکفایی رسید. سال گذشته حدود 6 میلیون تن واردات گندم داشته‌ایم. احتمالا تولید داخلی حدود 8 میلیون تن بوده است. تحویل به سیلوها از محل گندم داخل 3/2 میلیون تن از تولید است. اگر بخواهیم واردات انجام دهیم باید نفت استخراج کرده، صادر کنیم. با مشکلات عدیده ارز حاصل از آن را ذخیره و مجددا طی پروسه‌های سختی اقدام به جابه‌جایی ارز و واردات گندم کنیم. قیمت گندم وارداتی با ارز مبادله‌ای حدود 1100 تومان و با ارز آزاد 1400 تومان خواهد بود. ارزش واقعی ارز برای کشور همان قیمت بازار است. اینکه دولت محترم اصرار دارد با کیلویی 700 و 800 تومان؛ یعنی 400 تا 600 تومان زیر قیمت واردات از کشاورز ایرانی خرید کند، چه مفهومی دارد؟

برای مثال از خودروی داخلی با تعرفه 100 درصد حمایت می‌شود. به این معنی که باید خودروی داخلی را به دو برابر قیمت تمام‌شده واردات خرید کنیم تا تولید داخلی حفظ شود. آیا در شرایط موجود نان به عنوان رزق مردم از خودرو اهمیت کمتری دارد؟

اینکه از دولت خواسته شود نه به میزان دو برابر قیمت تمام‌شده واردات، بلکه به میزان قیمت واردات گندم به کشاورز ایرانی پول پرداخت شود، خواسته‌ای غیرمنطقی است؟ علت تاخیر در چنین تصمیم استراتژیکی چیست؟ تفاوت خودرو و گندم کدام است؟

2- صادرات سنگ‌آهن
هدف تحریم، کاهش دسترسی کشور به منابع ارزی است. این یک هدف مشخص و روشن و متکی به مکانیزم و سیستم‌های فراگیر است. هر اقدامی که بتواند با اهداف مذکور مقابله کند، نوعی عملیات ضدتحریم محسوب می‌شود. ایجاد محدودیت در صادرات آن هم در مورد کالاهایی که مازاد نیاز کشور است به هیچ عنوان توجیه ندارد، ما اگر بتوانیم مواد معدنی و حتی سایر تولیداتی را که افزون بر مصرف کشور است، صادر کرده و نیازهای خود را وارد کنیم نه تنها ایراد ندارد، بلکه خدمتی مقدس به کشور است.

هر از چند گاه محدودیت‌هایی در قالب تعرفه برای بعضی از اقلام معدنی اعمال شده که بلافاصله صادرات اقلام مذکور را به شدت کاهش می‌دهد و مآلا دسترسی کشور را به منابع ارزی محدود می‌کند. این امر با توجیه مقابله با خام‌فروشی صورت می‌پذیرد. اولا، بخش عمده صادرات کشور نفت است که خود ماده خام محسوب می‌شود. ثانیا، این مباحث در شرایط عادی آن هم در مورد موادی که کشور به آن نیاز دارد، قابل‌توجیه است. مساله بسیار جالب می‌شود که یک خبرگزاری غربی در مورد صادرات سنگ‌آهن گزارشی می‌دهد و ما نیز متاسفانه با اقدامی غیرعقلایی ایجاد محدودیت می‌کنیم. البته در باب سنگ‌آهن کنسانتره که نیاز کشور است مقرر کردن تعرفه توجیه دارد، لیکن درباب سنگ‌آهن دانه‌بندی‌شده جز کاهش منابع ارزی حاصلی به همراه نخواهد داشت.

به نظر می‌رسد مرجعی فوق دستگاه‌های اجرایی باید چنین اقداماتی را رصد و کنترل کند. کشور باید روند صادرات را تسهیل کند. وقتی غرب در باب نفت متمرکز می‌شود، ما باید از همه امکانات خود برای دور زدن تحریم‌ها استفاده کنیم. این نیازمند یک هوشمندی عملیاتی است.

به‌کارگیری توان مردم و کارآفرینان در حوزه‌های ضد تحریم بسیار موثر است. دولت فقط باید بسترسازی کند. در این سیستم می‌توان چرخه‌ای ایجاد کرد که از صادرات شروع و به تامین نیازهای کشور ختم می‌شود. با حمایت دولت می‌توان این چرخه را روز به روز توسعه داد؛ به گونه‌ای که در یک دوره‌زمانی واقعا کشور از قید نفت آزاد شود. این یک توفیق اجباری است که دیگران ما را در مقابل آن قرار داده‌اند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها