سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یکی از اتفاقات خوب سریالهای نوروزی امسال تلویزیون، پرداختن به سنتها و نظام خانواده ایرانی و همچنین فرهنگ ایرانی بود. سریال «پایتخت 2» که از شبکه یک سیما پخش شد، احترام به پدر و خانواده دوستی را سرلوحه کار خود قرار داد، در همه خانواده من نیز سعی شد فرهنگ ایرانی و زندگی سنتی یک خانواده اصیل در تقابل با زندگی شهری امروزی خودنمایی کند و در سریال هفت سین شبکه تهران، همزیستی مسالمتآمیز و در کنار هم بودن تجربه شد که همه جزو آداب و رسوم و فرهنگ فراموش شده ایران و ایرانی است.
همه خانواده من
سریالسازی با تم خانوادگی، همیشه مورد توجه مخاطبان سیما قرار گرفته است و قصه این سریالها هر قدر به زندگی عامه نزدیکتر باشد، سرمایهگذاری خوبی روی فیلمنامه آن انجام شده و ساخت آن به کارگردان باهوش سپرده شود، اثری ماندگار تولید خواهد شد.
داریوش فرهنگ از جمله کارگردانانی است که نام و کارش ماندگار است و برای نوروز امسال، سریال همه خانواده من را در ۱۴ قسمت ۴۸ دقیقهای آماده کرد.
این کارگردان که اثر ماندگاری چون «سلطان و شبان» را در کارنامه تلویزیونی خود دارد، در اثر اخیر سعی کرده بود در کنار قصه اصلی به حفظ سنتها نیز نیمنگاهی داشته باشد و برای رسیدن به مقصود خود، آداب و رفتار دو خانواده قدیمی و سنتی را با استفاده از لوکیشنهایی سنتی در کاشان به تصویر کشید.
همه خانواده من با درونمایه طنز درباره دو خانواده کاشانی است که یکی از این دو در کار گلابگیری و دیگری در کار فرش است، اما پیدا شدن تعهدنامهای که 40 سال پیش توسط بزرگان این دو خانواده تنظیم شده است، ماجراهایی را برای اعضای این خانوادهها بوجود میآورد.
در واقع درگیری و کشمکش دامادهای دو خانواده بر سر این تعهدنامه و داستانهایی که در حاشیه سوژه اصلی ایجاد میشود، در برخی موارد با چاشنی طنز همراه است که با بازی پرویز فلاحیپور و محمد عمرانی بخوبی به بار نشسته است و در این میان که پول و ثروت و مال و منال لطفالله خان چشم خیلیها را کور کرده، بزرگ این خانه در فکر جمع کردن افراد خانواده در کنار یکدیگر است. او باوجود کسالتی که بر او مستولی شده، سنت ایران و ایرانی را پاس میدارد و در سکانسهایی (از جمله سر سفره هفت سین و زمان تحویل سال) سببساز نوعی همدلی میشود.
این سریال کمتر درگیر دنیای پرهیاهوی شهری است و از سویی با این که موضوع ارث و میراث قصه جدیدی نیست، اما داریوش فرهنگ سعی کرده با رنگ و بوی سنتی، ماجرا را از زاویهای دیگر ببیند و آن را به تصویر بکشد که بار این نگاه نیز روی دوش شخصیت لطفالله خان (با بازی فرهاد آئیش) بوده است. شخصیتی که با اندیشهاش به آن خانه ارزش و هویت میبخشد. زاویه دیدی که از نگاه تیزبین خالق سریال مشخص است هرازگاهی با نشان دادن بیماری بزرگ خاندان فرشچیان در مقابل افتادن یک کاشی از در و دیوار و سقف این عمارت بزرگ، درباره جایگاه و ارزش مرام یک خانواده منسجم ایرانی هشدار میدهد و نیز از بین رفتن سنت و فرهنگ و میراث گذشتگان را گوشزد میکند. موضوعی که سبب میشود اثر اخیر داریوش فرهنگ را از زاویه تراژیک بنگریم و طنز موجود در کنار این تراژدی را طنزی تلخ قلمداد کنیم.
نویسندگان این سریال در ساختار فیلمنامه، ظاهرا بیشتر درگیر کنش و واکنش دو شخصیت داماد فرشچیان و گلابچیان شدهاند و کارگردان نیز با توجه به زمان فشردهای که در اختیار داشته، سعی کرده بالاترین تاثیر مثبت را در روایت به جای بگذارد.
با همه اینها، نمایش و تاکید بر لوکیشن حیاط خانه به عنوان کارت پستالی از خانه طباطباییها با حوض وسط آن و یکی دو اتاق و مطبخ تنگ و باریک در کنار آن، ابهت عمارت قدیمی 4730 متری را به درستی نشان نمیدهد و قابهای زیبا و نورپردازی عالی در کنار کارگردانی داریوش فرهنگ و بازیگران خوبی که در این سریال حضور دارند، با وسواس بیشتر در به تصویر کشیدن این میراث میتوانست به جذابیت و ماندگاری بیشتر این کار بینجامد. اگرچه تلاش فرهنگ و گروهش برای خلق یک اثر شایسته برای مخاطب محسوس است، موسیقی بهار دلکش هم تمامکننده این نگاه است که با درایت آهنگساز این سریال (آرمان موسیپور) محقق شده است.
همه خانواده من گرچه از نظر ارزشهایی که ذکرشان رفت، یک اتفاق قابل تامل میان سریالهای نوروز 92 محسوب میشود، اما برخلاف نظر کارگردان که معتقد بود سریال اخیرش یک سلطان و شبان مدرن است، با آن اثر بهیادماندنی قابل قیاس نیست و به نظر میرسد بیشترین لطمه را از ناحیه تعجیل در تولید متحمل شده است. با وجود این فقط به قصه همان خانواده ایرانی که به برکت بزرگ خاندان فرشچیان کنار هم جمع شدهاند، بسنده میکنیم.
هفت سین
یدالله صمدی، کارگردان مجرب سینمای ایران که «شوق پرواز» را به عنوان اولین کار در کارنامه آثار تلویزیونی خود به ثبت رساند و خاطره خوش آن در اذهان عموم ایرانیان نقش بست، امسال با تجربهای که در خلق آثار طنز از او سراغ داریم، در دومین حضور تلویزیونیاش، سریال هفت سین را به هموطنانش هدیه داد.
هفت سین ماجراهای بین خانواده احمد شمس با بازی فردوس کاویانی و خانواده نوبخت با بازی سیروس گرجستانی را به تصویر کشید. دعوای آنان بر سر یک واحد صد متری اجارهای بود که دو خانواده مدعی مالکیت آن بودند و هر دو خانواده ناگزیر شدند با تحمل یکدیگر، ایام نوروز را با هم در همین خانه سپری کنند.
از آنجا که همواره در آثار یدالله صمدی توجه به فرهنگ بومی بخصوص آذری و پرداختن به داستانیهای اصیل به عنوان یک موتیف مشاهده شده و فیلمهایی نظیر اتوبوس(۱۳۶۴)، ساوالان(۱۳۶۸)، دمرل(۱۳۷۲) و سارای(۱۳۷۶) مهر تائیدی بر این مدعا است، دور از انتظار نبود که در سریال هفت سین، به تهیهکنندگی مجید سرسنگی که در 14 قسمت 45 دقیقهای پخش شد، موضوعاتی چون نوعدوستی، سبک زندگی، کمک به دیگران، ساده زیستی و حل کردن مشکلات دیگران در راستای فرهنگ اصیل ایران و ایرانی، جز و بخشهای حائز اهمیت این سریال باشد. هفت سین با تیتراژی آغاز میشود که در برخورد اول بیننده را یاد تیتراژ شوق پرواز میاندازد، گویی صمدی میخواهد شیرینی آن اثر ماندگار را به این کار منگنه کند؛ اما موسیقی هفت سین فضا را میشکند و به مخاطب میفهماند با کاری مفرح و طنز روبهروست. در واقع نوع نگاه به زندگی و محیط اطراف، دو خانواده را در تقابل با یکدیگر قرار میدهد که طنز ماجرا را ایجاد میکند و بدهبستانهای دو خانواده در عین جدی بودن، لبخند را بر لبان مخاطب مینشاند.
صمدی از ظرفیت ایجاد شده در متن حتی در دکوپاژ خود تا جایی پیش میرود که با کاراکتر فرزند کوچک خانواده نوبخت که مدام در شرایط حساس از ناظم مدرسهاش اجازه میگیرد در واقع ترجیعبندی خلق میکند که نکته طنز ظریفی را در پی دارد و شاید به یک معلم گوشزد میکند که در هر شرایطی زیر ذرهبین است و در مقام تعلیم و تربیت قرار دارد.
در این میان شخصیت تیمور با بازی جواد عزتی ـ که به نظر جوان سادهدل، مهربان و آرامی است و در سر راه ابراز علاقه به دختر مورد علاقهاش با مسائل متعددی روبهرو میشود و سرانجام شخصیت واقعی او برای بیننده هویدا میشود و موقعیتهای طنز بسیاری بهوجود میآورد ـ نیز دستمایه هوش و تجربه صمدی در موقعیتهای طنز قرار میگیرد چنان که گاه با سبک کمدیهای سینمای صامت او را به صورت کاریکاتوری نقش بر زمین میبینیم.از این نگاه، سوژه اصلی سریال بکر است و گرههای داستانی گاه به همین دلیل جذابیت قصه و فیلمنامه هفت سین را رقم میزنند و گاه البته ناموفق و بیمنطق جلوه میکنند.
فیلمنامهنویس در شخصیتپردازی کاراکترهای قصه با طرح شخصیت جدی و مبادی آداب آقای شمس و شوخطبعی و بیخیالی نوبخت، تضادی طرحریزی کرده که در واقع شرایط مناسبی برای مانور کارگردان ایجاد میکند؛ اما در شخصیتپردازی کاراکترهای دیگر تامل کمتری صورت گرفته و در ایجاد برخی اتفاقها در روند قصه به نظر با اعصاب مخاطب بازی میکند تا او را بخنداند. نمونه آن اصرار بیمورد کیارش برای دعوت نامزد و پدرش به خانهشان است. باتری گوشیاش تمام شده، خانوادهاش در را باز نمیکنند و او با توجه به پیشینهای که از شرایط موجود دارد باید بداند یا خانوادهاش نیستند (که ورود پدر نامزدش بیمعناست، چرا که او میخواهد با پدر و مادر کیارش صحبت کند) یا در خانه هستند (که به طور اتفاقی در را باز نمیکنند) بنابراین با بیمنطقی سعی میکند با سیم مفتول در خانه را باز کند یا فرزند کوچک خانواده که در دستشویی پنهان شده و ماجراها را پنهانی میشنود، همانجا خود را مخفی میکند و دقیقا زمانی که مهمانان کیارش میخواهند از خانه خارج شوند، از دستشویی بیرون میآید و سراغ جنازه را میگیرد.
به نظر پیش بردن ماجرا به این شکل به طنز قصه کمک نکرده است، بلکه حکایت از بیتدبیری نویسنده در چیدمان اجزای ساختمان قصهاش دارد که قطعا بخشی از آن تحتتاثیر عدم سرمایهگذاری زمانی مناسب برای نگارش و تولید این سریال مناسبتی است.
به هر حال یدالله صمدی همانگونه که در سینما با احتیاط پیش میرود، بهتر است در تلویزیون با وسواس بیشتری عمل کند. هدیه هفت سین او را حکایت اسب پیشکشی باید دانست که دندانهایش را نباید شمرد.
آب پریا
بیتفاوتی به محیط اطراف و در واقع از بین بردن محیط زیست، از نکات فرهنگی فراموش شده است. هر جای دنیا که تاثیر طبیعت در زندگی کمرنگ میشود، مردم بیش از حد درگیر فناوری و زندگی شهری شدهاند و اخلاقیات در آنجا روبه افول رفته است. مرضیه برومند با سریال نوروزی شبکه دو سیما (آب پریا)، هشداری از این بابت به ما داده است و با شکل و شمایل متفاوتی از سریالهای نوروزی امسال قاطعانه این پیام را فریاد میزند که بحران محیط زیست یعنی بحران هویت؛ بحرانی که قطعا به دنبال خود، بحران اخلاق را به همراه خواهد داشت.
برومند که با آثاری چون مدرسه موشها، خونه مادربزرگه، هتل، آرایشگاه زیبا و... سابقه خوبی دارد این بار نیز اثر ماندگار دیگری به کارنامه خود اضافه میکند که همانند کارهای گذشتهاش، مخاطب کودک و پیر و جوان را مورد توجه قرار میدهد.
از آنجا که وی به تاثیر دنیای فانتزی بر مخاطبش آگاهی کامل دارد، شکل تازهای از قصهگویی را تجربه میکند و به موضوع آب و آبادانی که به دلیل کمآبی کشورمان همواره مورد احترام پدرانمان بوده است و امروزه به آن توجهی نمیشود، میپردازد و با هوشیاری تمام این موضوع را در قالب اسطوره قدیمی آناهیتا که نگهبان آب و سمبل زایش و باروری و برکت بوده، مطرح میکند. برومند در آب پریا این اسطوره را به دنیای واقعی میآورد تا درباره فاجعهای که در طبیعت در شرف وقوع است ملموستر صحبت کند.
داستان سریال اخیر مرضیه برومند که توسط راضیه برومند و گیتی مرتضوی با مشاوره فرهاد توحیدی نوشته شده، وامدار یک افسانه قدیمی به نام آب پریاست و از نکات مهم و ویژگی ارزشمندی که در ساخت این اثر به مدد برومند آمده، چهرهپردازی جلال معیریان، طراحی صحنه و لباس امیر اثباتی، موسیقی بهرام دهقانیار و همچنین استفاده فراوان از پرده آبی برای صحنههایی چون کالسکه فضایی، قصر یخی، پرواز پریها در آسمان، حرکت ابرها و... برای زیباتر نشان دادن دنیای فانتزی است.
این کارگردان از آنجا که قرار بود موضوع مورد دغدغهاش را در قالب درام و در 17 قسمت ارائه کند و مخاطبش قطعا آحاد جامعه است، با ایدهای بکر روح آناهیتا را در جسم چهار پریزاد که نگهبانان آب، برف، ابر و زمین هستند، نشان میدهد. او در واقع آنان را به عنوان نوههای آناهیتا معرفی و این نوادگان را از جنس زن انتخاب میکند تا همواره حس زایش و زندگی را در روند پیشبرد داستانش به مخاطب القا کند.
نویسندگان آب پریا طبق روال قصهگویی که از قدیم وجود دارد، خیر و شر را مقابل هم قرار میدهند و برای ایجاد کنش و همچنین پیشبرد قصه به شکل هیجانی، دشمنی به نام اپوش که دیو خشکسالی است را در برابر پریان قرار میدهند که به دلیل کوتهفکری بشر از بند رها شده است و برای پرداختن به موضوع اصلی که طبیعت و آبادانی است در فیلمنامه خود نگهبان آب یعنی آب پری را در بند اپوش میگذارند تا خواهران دیگرش ابرپری، برف پری و سبزه پری بهانهای داشته باشند به دنیای واقعی بیایند، چرا که تنها راه نجات خواهرشان از دست دیو (بنا به آنچه در وصیتنامه مادربزرگشان آمده)، پاکسازی آلودگی از طبیعت و احیای زمین و آبادانی است که در هر قسمت با داستانی متفاوت به مقصود خود نزدیکتر میشوند.
شخصیتپردازی در فیلمنامه آب پریا نیز قابل تامل است و مخاطب میتواند با هر کدام از شخصیتها ارتباط نزدیک برقرار کند از جمله حس عاشقانه و شاعرانه را از نگهبان ابرها دریافت میکند که مانند ابر بهاری میبارد و اشکهایش، غمها و کینهها و هر چه بدی است را میشوید و بهناز جعفری با بازی خوبش این حس را بدرستی منتقل میکند. صمیمیت را از نگهبان برف میگیرد که سفیدی مو و جذابیت چهرهاش، یاد مادربزرگی را در اذهان زنده میکند که در سرمای زمستان زیر کرسی برای افراد خانواده قصه میگوید و جمع شدن همگان در زیرکرسی، صمیمیت میان اعضای خانواده و فامیل را به همراه دارد که شب یلدا، سنت دیرینه ایرانیان را نیز تداعی میکند. این صمیمیت در نوع بیان گرم و بیغل و غش بازیگری چون هنگامه مفید کاملا احساس میشود. نگهبان زمین نیز با عنوان سبز پری، حس طراوت و سرزندگی و جوانی را به مخاطب القا میکند و سحر ولدبیگی یکی از بهترین بازیهای خود را در این نقش ارائه میدهد. آوا درویشی در نقش آبپری بخوبی دیده نمیشود که شاید بتوان گفت شخصیتپردازی آن در راستای پیشبرد سوژه اصلی که در واقع کمآبی و خشکسالی است، چنین ایجاب میکند تا او در قصه نیز کیمیا باشد و اما در کنار آب پری نقش اپوش با گریم فوقالعاده معیریان به سیامک صفری با صدای خشدارش بخوبی مینشیند و لیلی رشیدی در نقش دختر اپوش یکی از متفاوتترین بازیهای خود را ارائه میکند؛ بازیای که بدون اغراق تاکنون از او ندیده بودیم و البته در این میان از ایفای نقش متفاوت امیرحسین صدیق نباید غافل شد که به عنوان بازیگر تقریبا ثابت آثار برومند پا به پای پختگی آثار او در بازیگریاش به پختگی ستودنی دست یافته است و امیررضا میرآقا نیز در نقش فیروز خوش درخشید.
تیتراژ این سریال نیز با موسیقی خوب دهقانیار میتواند تیتراژی ماندگار باشد و نریشن بعد از تیتراژ روی کتیبه بیبی خلاصه خلاقانهای از کلیت قصه آب پری است که در هر قسمت مخاطب را با گذشته قصه و ادامه آن آشنا میکند و البته کپشنهای مابین اثر نیز به عنوان جای پای برومند در همه آثارش به نشانهای تبدیل شده که معرف او به عنوان کارگردانی مولف است.
آب پریا فرهنگ غنی ایرانی را به تصویر میکشد و مرضیه برومند و گروهش با این سریال همه مردم ایران از هر قوم و طایفه و با هر لهجه را خطاب قرار میدهند و ثابت میکنند اگر مدیران تلویزیون روی هر کاری سرمایهگذاری مالی و زمانی کنند جواب خواهند گرفت و رعایت کردن این دو نکته جداییناپذیر، یعنی خلق آثار ارزشمندی که در نتیجه احترام گذاشتن به مخاطب فهیم تلویزیون است را به همراه دارد.
امیر افشارفتوحی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد