آن روز بعدازظهر قرار بود وقتی بابا به خانه آمد مهسا را به خانه دوستش ببرد تا یکی دو ساعتی پیش هم باشند و بازی کنند و البته او هم به بابا قول داده بود که تکالیف مدرسه‌اش را کامل انجام بدهد تا برای رفتن مشکلی وجود نداشته باشد.
کد خبر: ۵۴۱۸۹۱

حدود ساعت پنج عصر بابا که آمد مهسا سریع حاضر شد و با هم به سمت خانه دوست او حرکت کردند. در راه بابا از مهسا پرسید که همه مشق‌هایش را نوشته و او هم با اطمینان گفت که تمام کارهایش را انجام داده است.

آن شب مهسا با خوشحالی به خانه برگشت و از بابا هم که اجازه داده بود تا به آنجا برود تشکر کرد و مشغول جمع‌کردن وسایل مدرسه‌اش شد و نگاهی هم به دفتر همگام خود که برنامه‌های درسی اش را در آن می‌نوشت انداخت و متوجه شد که یکی از مشق‌هایش را ننوشته و جا افتاده است. با تعجب یک بار دیگربه نوشته‌اش در دفتر نگاه کرد و فهمید که به دلیل عجله بیش از اندازه فراموش کرده یکی از تکالیفش را بنویسد. خیلی ناراحت شد و حالا نمی‌دانست چه کار کند. کمی فکر کرد و تنها راه حلی که به نظرش آمد این بود که سریع دست به کار شود و کارش را تمام کند. اما یک نگرانی بزرگ داشت که اگر بابا موضوع را می‌فهمید نمی‌دانست چه جوابی به او بدهد و از همه بدتر ممکن بود که فکر کند دروغ گفته است.

اما چاره‌ای نداشت و باید تکلیفش را می‌نوشت. برای همین در اتاقش را بست و شروع به نوشتن کرد، اما همچنان نگران این بود که پدرش متوجه موضوع بشود.

در همین موقع بابا از بیرون اتاق صدایش زد و گفت که زودتر آماده بشود برای خوابیدن، اما مهسا از ترس این‌که بابا بویی ببرد چیزی نگفت وکارش را ادامه داد؛ ولی هنوز چند لحظه‌ای نگذشته بود که بابا در اتاق را زد و داخل شد و وقتی مهسا را در آن حالت دید با تعجب پرسید: داری چه کار می‌کنی؟

مهسا هم که وضع را این طور دید تصمیم گرفت که راستش را به بابا بگوید و در حالی سرش را پایین انداخته بود، همه چیز را برای او تعریف کرد و گفت که راستی راستی اشتباه کرده است.

بابا چند لحظه بدون این‌که حرفی بزند، نگاهش کرد و بعد از آن گفت: من از شما انتظار نداشتم که چنین اشتباهی بکنی، اما چون راستشو گفتی اشکال نداره، سریع تمومش کن، اما باید قول بدی که دیگه تکرار نشه و حواستو بیشتر جمع کنی.

مهسا خیلی خوشحال شد که بابا دعوایش نکرد و فهمید که کارش درست بوده که راستش را گفته است و قول داد از این به بعد بیشتر دقت کند.

رضا بهنام

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها