کیهان:ضرب شست تاریخی
«ضرب شست تاریخی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛پیام و پیامدهای حماسه بزرگ ملت ایران در 22 بهمن امسال اظهر من الشمس است و همگان می دانند که در این کارزار و مواجهه رودرروی مردم با دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی، دشمن ناکام ماند و به تعبیر عمیق و دقیق رهبر انقلاب -23 بهمن 91- «دشمن فهمید که نمی شود با ملت ایران مواجه شد».
این ضرب شست توده های میلیونی مردم ایران به دشمن و جبهه استکبار در حالی صورت گرفت که از ژوئیه 2012 تا فوریه 2013 انواع و اقسام تحریم های ضدایرانی به خدمت گرفته شد تا به اصطلاح خط جدایی «مردم» از «نظام» عملیاتی شود. نکته گفتنی این است که تحریم های پی در پی دشمن طی 8ماه گذشته در دو لایه طراحی شده بود؛ یکی در سطح «تشدید» تحریم ها و دیگری در زمینه «افزایش» تحریم ها و هر دو همزمان و توامان به کار گرفته شده بود.
ادعای بزرگ تحریم های «فلج کننده» و «گزنده» که به تحریم های اول ژوئیه- 11 تیر 1391- اختصاص داشت ناظر بر تشدید تحریم های یکجانبه ضدایرانی بود که از جمله تحریم نفتی و تحریم بانک مرکزی را مورد ارزیابی و اجرا قرار می داد تا در کمتر از یکسال تضعیف ساختار نظام را محقق نمایند و البته طرفی نبستند.
از تحریم نهادها و مقامات عالی رتبه کشورمان تا تحریم صدا و سیمای جمهوری اسلامی و بالاخره تحریم 18 بهمن -6فوریه- در راستای «افزایش» و حجم انبوه تحریم ها علیه ایران بود تا چاشنی تحریم های فلج کننده باشد و به تعبیر ادعایی تحلیلگران و رسانه های غربی، «ضربه آخر» را وارد کند و برای همین بود که به فاصله 4 روز مانده به 22 بهمن، دشمن تحریم های جدیدی را بر ضد ایران سامان داد و با پروپاگاندای رسانه ای آن را پمپاژ کرد ولی نتیجه نگرفت.
جالب اینجاست که با حضور دهها میلیونی مردم در 22 بهمن، رسانه ها و تحلیلگران خارجی به یک نتیجه روشن و مشخص رسیدند و اذعان داشتند خط تحریم ها در برابر ایران بی تاثیر بوده است.
مقارن با این فضا و در شرایطی که قرار است 26 فوریه(8 اسفند) مذاکرات ایران با 1+5 در آستانه قزاقستان از سرگرفته شود بسیاری از کارشناسان و مطبوعات غربی پیشنهاد می دهند که غرب باید «تحریم» های ضد ایرانی را لغو کند. بنابراین پروژه تحریم ها از سوی غرب اکنون به یک پروژه سوخته تبدیل شده و بدون کمترین تردید نتوانسته اهداف راهبردی آنها علیه ایران را تامین کند. در واقع «ضربه آخر» را توده های میلیونی مردم به «اتاق فکر» دشمن زدند که پروژه تحریم ها را در چشم انداز نقشه آنها نقش بر آب کردند.
اما موضوع اصلی یادداشت پیش روی با توجه به واکاوی رفتار و گفتار دشمن طی ماه های اخیر و حماسه تاریخی مردم در 22 بهمن امسال بر دو محور در حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی کشورمان اختصاص دارد:
1- رصد رفتار دشمن طی سال 91- آنهم پس از انتخابات مجلس نهم در اسفند 90- در مواجهه با جمهوری اسلامی نشان می دهد که «خط تأثیرگذاری بر انتخابات خرداد 92» را در دستور کار قرار داده است.
همچنانکه در بالا اشاره شد پروژه تحریم ها بخشی از سناریو و تحرکات دشمن برای تأثیرگذاری بر مردم ایران بوده تا در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم به اصطلاح «چالش در مشارکت» را رقم بزنند اما دشمن علاوه بر پروژه تحریم ها برای اینکه بر انتخابات در پیش روی تأثیر بگذارد، موضوع هسته ای ایران، پرونده سازی در زمینه حقوق بشر و تهدیدهای جسته و گریخته بر ضد جمهوری اسلامی را نیز پیگیری کرده است.
آنچه در این میان قابل اعتناست خطای استراتژیک دشمن در خط تأثیرگذاری بر انتخابات 92 است چرا که آحاد مردم در حماسه 22 بهمن امسال، این خط را سوزاندند و بازی دشمن را بهم ریختند.
به عبارت روشن تر، دشمن تلاش می کرد با پروژه تحریم ها و اهرم هسته ای و حقوق بشر خط تأثیرگذاری بر فضای سیاسی کشور را تا شب انتخابات 92 به پیش ببرد و در برآورد- بخوانید آرزوی- او فضایی به جامعه ایران تحمیل می شد که در بزنگاه انتخابات، خواسته های اتاق فکر و فرمان در واشنگتن و لندن جامه عمل بپوشد اما عاملی به نام «مردم»، محاسبات دشمن را دگرگون و واژگون ساخت.
بنابراین مشکل کنونی دشمن که او را مستأصل و سردرگم کرده، این است که آحاد مردم ایران با حماسه ماندگار 22 بهمن امسال خط تأثیرگذاری بر انتخابات خرداد سال آینده را تا حد زیادی کور کردند.
این در حالی است که دشمن به گواهی و شهادت تحرکات و تلاش هایی که در ماه های گذشته کرده بود امید داشت جشن سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی پر رونق برگزار نشود و از این اتفاق به عنوان کاتالیزوری برای تأثیرگذاری بر انتخابات 92 بهره ببرد اما حضور به موقع و بهنگام مردم کاملاً نتیجه را معکوس کرد.
مردم با بصیرت و آگاهی کامل، میان «مشکلات اقتصادی و معیشتی» و «نقشه های دشمن در مواجهه با جمهوری اسلامی» خط کشی کردند و سناریوهای دشمن برای انتخابات پیش رو را بی خاصیت نمودند ولی ناگفته پیداست این بدان معنا نیست که دشمن از دشمنی خود با ایران اسلامی بکاهد یا عقب نشینی کند و اینجاست که مسئولان باید مراقب باشند که به تعبیر رهبر انقلاب؛ «جدول دشمن را پرنکنند.»
دشمن فهمیده و به این باور رسیده که از زاویه «مردم» نمی تواند اهداف شوم خود را دنبال کند و برای همین است که به روزنه «غفلت مسئولان» امید بسته است.
2- حماسه 22 بهمن 91 در سطح سیاست خارجی و منطقه ای نیز تأثیر شگرف و عمیقی داشته است. دشمن با دنبال کردن خط تأثیرگذاری بر انتخابات 92 و تحمیل خواسته های خود که خروجی آن خط سازش است یک هدف راهبردی را دنبال می کرد و آن انحراف در تحولات و قیام های منطقه ای در بستر بیداری اسلامی است؛ چطور؟ خیلی پیچیده نیست. اگر ایران به سازش با نظام سلطه و جبهه استکبار متاثر از فضاسازی دشمن در «کریدور انتخابات» تن بدهد، آیا می تواند نقش پیشقراولی و الهام بخشی در تحولات تاریخی منطقه داشته باشد؟ بدون تردید پاسخ منفی است.
اجازه بدهید شفاف تر و با صراحت کامل نکته مورد نظر را مطرح کنیم و آن این که مردم ایران در 22 بهمن 91، در نهایت حیرت دشمن در جهت پیچ تاریخی حاکمیت اسلام به پیش رفتند و نقطه انحراف در بیداری اسلامی را مسدود کردند. اگر متأسفانه برخی از مسئولان- خواسته یا ناخواسته- در شرایط حساس و خطیر تحولات منطقه در جاده خاکی حرکت کردند و به اصطلاح سرگردنه با یکدیگر کشتی گرفتند، مردم جبران کاستی این مسئولان را برعهده گرفتند و الحق والانصاف سنگ تمام گذاشتند و نگذاشتند نظم جدید تحولات منطقه و گذار به دوران اسلام خواهی آسیب ببیند.
کار بزرگ و سترگ مردم ایران چه در کور کردن خط دشمن برای تأثیرگذاری بر انتخابات 92 و چه در جلوگیری از انحراف تحولات بیداری بخش و درک پیچ تاریخی- اتفاقات منطقه ای و فرامنطقه ای- هر چند قابل آنالیز و بررسی و تحقیق و واکاوی است اما درک همه ابعاد عمیق آن اکنون مقدور نیست چون تأثیرات آن پردامنه تر از پازل سیاست است و «تاریخ» برای آیندگان آن را ثابت می کند. گذشت زمان عمق تاثیرات این اتفاق بزرگ را آشکار خواهد کرد.
خراسان:حرف این روزهای مردم
«حرف این روزهای مردم»عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم محمد سعید احدیان است که در آن میخوانید؛«مردم که باز هم مثل همیشه سنگ تمام گذاشتند. بی توجه به همه مشکلات اقتصادی و علی رغم حاشیه سازی ها و اختلافات علنی برخی مسئولین بازهم در 22 بهمن اثبات کردند که نظام را برای اعتقاداتشان حمایت می کنند ولی آیا مسئولین هم به وظیفه خود عمل می کنند؟ خدا کند این مسئولین سرعقل بیایند و به درد مردم برسند».
شاید بتوان گفت این جمله خلاصه و البته روتوش و تعدیل شده حرف این روزهای مردم است. اجازه بدهید این حرف آن ها را با یک نگرانی جدی همراه کنیم که نکند به دلیل این حضور حماسی برخی احساس امنیت کنند و دغدغه حل مسائل و مشکلات مردم برایشان تبدیل به مساله ای فرعی شود. به صراحت باید گفت که وقتی اظهارات و رفتارهای برخی مدیران ارشد اجرایی را بررسی می کنیم و می بینیم که در آن نشانه های کمی از دغدغه های جاری مردم در تامین حداقل معیشت شان است این نگرانی برایمان جدی تر می شود چگونه است که هر روز و هر ساعت شاهد افزایش لجام گسیخته قیمت انواع کالاها و خدمات و حتی ارزاق عمومی و مایحتاج مردم هستیم و چگونه حقوق بگیر کارمند یا کارگری که طی چند ماه با همان حقوقی که تا کنون می گرفته باید هزینه ای بین دو تا گاهی سه برابری را پوشش دهد و در همان حال از مسئولین ارشد اجرایی فقط خبرهای افتتاح پروژه ها و شرکت در همایش های فرهنگی و بین المللی منتشر می شود و حتی در متن یا حاشیه این برنامه ها نیز اظهارنظر ساده ای از این جنس مطرح نمی شود؟ آیا این مساله این نگرانی را تشدید نمی کند که یا اقدام مهمی در زمینه حل مسائل اقتصادی مردم در دستورکار این مسئولان نیست یا دغدغه های اصلی شان چیز دیگری است؟ بعنوان مثال وقتی در محضر مردمی که در راهپیمایی 22 بهمن دشمن را ناامید کرده اند سخنرانی می کنیم و صرفا گزارش عملکرد می دهیم و از «زنده باد بهار» سخن می گوییم آیا تحلیل محتوای این اظهارات نشان نمی دهد که ما باید نگران نوع دغدغه های آقایان باشیم؟
آیا مردم نباید منتقد عملکرد نمایندگانی باشند که برای یک واقعه تلخ سیاسی جلسه فوق العاده تشکیل می دهند اما کمتر خبری از احضار مسئولین ذی ربط در حوزه اقتصاد می شنوند؟
این نگرانی وقتی جدی تر می شود که نحوه انعکاس خبر مربوط به ابلاغ سیاست های کلان حمایت از کار و سرمایه ایرانی را در روزنامه های کشور رصد کنیم چرا که بررسی رفتار تقریبا تمام روزنامه های اصلاح طلب و عمده روزنامه های اصول گرا نشان می دهد که دغدغه های سیاسی و حاشیه ای برای آن ها از اهمیت بسیار بیشتری از حل مسائل تولید و اشتغال برخوردار است البته نه چون اینکه ابلاغ این سیاست ها توسط رهبری صورت گرفته موضوع دارای اهمیت بوده است و باید رسانه ها به آن می پرداختند بلکه به این دلیل که کم توجهی به این مساله اولا شاید نشان دهنده این مساله باشد که دغدغه سیاست گذاران عالم رسانه بیشتر مسائل سیاسی است و ثانیا کم توجهی به ابلاغیه ای که می تواند مقدمه تولید و در نتیجه اشتغال و حل ریشه ای مشکلات اقتصادی جامعه باشد باعث می شود مطالبه و پرسش گری از مسئولان در قوای سه گانه نسبت به انجام وظایف خود به حاشیه برود و همه می دانیم که اگر رسانه ها موضوعی را مورد مطالبه جدی قرار ندهند متاسفانه باید احتمال زیاد داد که آن مساله به سرانجام مطلوب نرسد و کم توجهی رسانه ها به سیاست هایی که حمایت از تولید و اشتغال را هدف قرار داده است شاید پیشاپیش از به مرحله اجرا نرسیدن آن ها حکایت کند. عملکرد صدا و سیما هم که با پردازش بیش از اندازه و گاه بزرگ نمایی مشکلات اقتصادی کشورهای اروپایی و کم توجهی به مطالبات جامعه داخلی باعث عصبانیت مردم می شود در نبود فضای مطالبه گری از مسئولان نقش اساسی دارد.
به هرصورت نگرانی جدی این روزهای مردم این است که مسئولان و رسانه ها نسبت به حل مشکلات معیشتی آن ها کم توجه باشند و دوباره به اختلافات و حاشیه سازی ها بپردازند مسئولان نباید فراموش کنند که مردم به وظیفه خود به شکل کامل عمل کردند حالا نوبت آن ها ست که بیش از پیش و دغدغه مندتر از گذشته حل مسائل اصلی این مردم نجیب را سرلوحه فکر وذهن ، برنامه ریزی ها و عمل خود قرار دهند؛ باشد که همه در پیشگاه الهی پاسخگو باشیم.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
:تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛هفته جاری در طلیعه سی و پنجمین بهار شکوهمند انقلاب اسلامی، ملت مسلمان و قهرمان ایران با حضور گسترده و حماسی در راهپیمایی 22 بهمن، ضمن تجدید میثاق با آرمانهای امام و انقلاب، بار دیگر عزم و اراده خود را در دفاع از نظام جمهوری اسلامی ایران به نمایش گذاشت. مردم ایران امسال در حساسترین شرایط و در اوج تهدیدات و تحریمهای اقتصادی دشمنان انقلاب، یک حماسه انقلابی آفرید و بار دیگر با حضور در حماسهای پرشکوه که زبان گویای انقلاب لقب گرفت به جهانیان این پیام را داد که سردمداران آمریکای جهانخوار با توسل به فشارهای اقتصادی و سیاسی هرگز نمیتوانند ملت ایران را از انقلاب جدا کنند و نظام جمهوری اسلامی را از پشتوانه مردمی محروم نمایند.
آنها بسیار امیدوار بودند که نتیجه این فشارها را در 22 بهمن امسال با عدم حضور مردم در راهپیمایی مشاهده کنند ولی نه تنها به این نتیجه نرسیدند بلکه این پیام رسا را دریافت کردند که سیاست فشار به مردم ایران برای عقب نشینی از آرمانهای انقلاب، نتیجه عکس داده و هرگز نمیتوانند ماهی مقصود را از لابلای مشکلات داخلی ایران بگیرند. این دقیقاً همان جلوه بارز هوشیاری همیشگی ملت ایران است که بار دیگر نقشه دشمنان انقلاب را نقش بر آب کرده و انقلاب را برای فصلی دیگر بیمه نمود.
پیام دیگری که این حضور حماسی داشت این بود که نشان داد مردم ایران، هوشمندانه، حساب انقلاب و اصل نظام را از افراد و شخصیتها جدا میدانند و عملکرد اشخاص را به حساب انقلاب نمینویسند. از این رو حاضر نیستند در حمایت از آرمانهای انقلاب اسلامی کم بگذارند و از آن کوتاه بیایند. طبعاً هیچکس از مسئولان نیز نباید به خود اجازه دهد عشق مردم به انقلاب و نظام را به حساب خود گذاشته و با همین اشتباه محاسبه، مرتکب خطاهای فاحش شود. پیام واضح راهپیمایی حماسی 22 بهمن این بود که همه مسئولان باید عملکرد خود را با آرمانها و ارزشهای انقلاب سازگار و هماهنگ کرده و اینکه افراد و اشخاص، خود را میزان انقلاب بدانند و تصور کنند با شعارهای عوامفریبانه و رعیت گرایانه، حمایت مردمی را به دنبال خواهد داشت، سخت در اشتباه خواهند بود.
در این هفته که شور و حماسه و وحدت ملی، همه کشور را فرا گرفته بود و براساس رهنمودها و هشدارهای رهبری، هرگونه اختلاف افکنی، خیانت به نظام و انقلاب تلقی میشد، دو حرکت تفرقه انگیز بار دیگر باعث آزردگی خاطر مردم را فراهم ساخت. حرکت اول که اتفاقاً در روز 22 بهمن و در اجتماع پرشکوه مردم تهران روی داد، سخنان تهدیدآمیز رئیسجمهور علیه مخالفان خود بود که ملت انقلابی ایران آنرا شنید و بار دیگر آنرا به درون خود ریخت و تحمل پیشه کرد.
حادثه دوم نیز در روز 22 بهمن و در مراسم سالگرد انقلاب و در حرم حضرت معصومه(س) روی داد که عدهای اخلالگر به طو.ر کاملاً سازمان یافته به رئیس مجلس توهین کرده و ضمن پرتاب کفش و سنگ به سوی وی، با نادیده گرفتن رهنمودهای رهبری، سوژه مناسبی را برای رسانههای دشمن فراهم کردند. این اقدام اخلالگرانه با واکنش گسترده مراجع عظام تقلید، علما، نمایندگان مجلس، مطبوعات و فعالان سیاسی مواجه شد که همگی آن را محکوم کرده و خواستار برخورد با مسببان آن شدند.
رهبر انقلاب در هفته جاری سیاستهای کلی تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی را برای اجرا ابلاغ کردند. حضرت آیتالله خامنهای رئوس کلی این سیاستها را که در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده بود برای اجرا به روسای قوای سه گانه ابلاغ نموده و دولت را مکلف کردند که برای اجرایی کردن فوری این 23 بند، راهکارهای لازم را در کمترین زمان ممکن تنظیم کرده و پیگیریهای قانونی را انجام دهد.
در پیام نوروزی امسال رهبری، سال 91 به عنوان سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی اعلام شد و مقرر گردید همه قوا و دستگاههای اجرایی باتمام توان به دنبال عملیاتی کردن این شعار ملی باشند ولی متأسفانه تحقق این شعار اساسی عملاً زمینه تحقق چندانی نیافت. نخست اینکه ابلاغیه سیاستهای کلی آن پس از گذشت 11 ماه انجام شد که البته میتواند زمینه ساز اجرای آن در سالهای آتی به عنوان یک موضوع اساسی و محوری نظام باشد. دوم اینکه شرایط ناهموار اقتصادی و سیاست گذاریهای نابسامان دولت، امکان ارتقاء کیفی و افزایش کمی تولید ملی، اصلاح و بازسازی ساختار تولید ملی، بهینه سازی عوامل تولید و بالا بردن قدرت رقابت و افزایش بهره وری را فراهم نساخت و مدیریت منابع ارزی و ثبات ارزش پولی ملی را که لازمه اجرایی شدن این مهم است به وضعیتی منتج ساخت که امروز همه از آن رنج میبرند. از سوی دیگر اجرای قانون هدفمندی یارانهها که دولت از آن به عنوان طرحی کارآمد برای بهبود وضعیت معیشتی مردم و کمک به تولید ملی سخن میگفت، چنین ناکارآمد از آب درآمد. به هر حال انتظار میرود با گشایشهایی که در آینده با تغییر دولت و تحول در شرایط بینالمللی ایجاد خواهد شد، شرایط برای اجرایی شدن فرامین رهبری درباره تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی فراهم گردد.
در این هفته بودجه سال 92 همچنان در بلاتکلیفی بسر میبرد و بیاعتنایی دولت در ارائه آن به مجلس، اقدامی دیگر در جهت نقض قانون و معنای پایمال کردن حقوق نمایندگان مجلس در بررسی این لایحه مالی دولت بود. تاخیر دولت در ارائه لایحه بودجه سال 92 واقعاً جای تأسف دارد زیرا این قانون شکنی عملاً باعث موکول شدن بررسی لایحه بودجه به جلسات نیمه دوم فروردین ماه مجلس خواهد شد و در شرایط حساس کنونی، این قبیل بیبرنامگیهای مالی و اقتصادی، خسارت جبران ناپذیر دیگری را به کشور وارد خواهد کرد.
بررسی موضوعات خارجی را با نگاهی به مهمترین رخدادهای هفته پی میگیریم. اوضاع مصر در دومین سالگرد پیروزی انقلاب مصریها کماکان متشنج است و در تازهترین تحول، گروههای سیاسی از هواداران خود دعوت کردهاند روز جمعه (فردا) تظاهرات گستردهای برگزار کنند. در این حال محمد البرادعی، سیاستمدار مصری و رئیس جبهه نجات ملی، اوضاع معیشتی مصریها را نامناسب خواند و نسبت به انقلاب "گرسنگان"هشدار داد. ادامه ناآرامیها و التهاب در صحنه سیاسی مصر بیانگر این نکته است که انقلاب در مصر هنوز ادامه دارد و مصریها از وضع موجود رضایت ندارند.
محمد مرسی رئیسجمهور مصر که با تکیه بر اسلام گرایی توانست بر "احمد شفیق" سکولار پیروز شود امروز با مخالفتهای گسترده تری، نسبت به زمان به قدرت رسیدنش مواجه است. در صف مخالفان مرسی، قشرهای مختلفی وجود دارند که از سکولارها و ملی گرایان تا اقشار پایین دست جامعه که از فقر رنج میبرند در آن دیده میشوند. واقعیت این است که مرسی و حزب اخوان المسلمین که حکومت را دردست دارند به دلایل متعددی از توان لازم برای تامین خواست مردم و همچنین کفایت برای اداره امور برخودار نیستند. فراموش نشود که اخوان المسلمین در انقلاب مردم مصر علیه رژیم مبارک، فعالیت کمرنگی داشت و تحرک لازم را که از این جریان انتظار میرفت نداشت ضمن اینکه، در انتخابات ریاست جمهوری نیز محمد مرسی با اختلاف اندکی بر احمد شفیق پیروز شد. این موارد، بعلاوه عدم توانایی اخوانیها برای کوتاه کردن دست ارتش از دخالت در سیاست، مواردی است که بر ضعفهای اخوانیها و تشدید نارضایتیها در جامعه مصر افزوده است.
در این میان نقش فعال سلفیها را نباید از نظر دور داشت که با وجودی که از نظر کمّی در مرتبه پایینتری از اخوانیها قرار دارند ولی به سبب امکانات مالی و نفوذ سیاسی ناشی از برخورداری از حمایت شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس، نقش مؤثرتری دارند. همین نکته، یعنی خشم جامعه مصر از احتمال افتادن ابتکار عمل به دست سلفیها، دیگر عامل مهم در تشدید بحران داخلی مصر محسوب میشود.
این هفته اوضاع تونس نیز به وخامت گرایید و نخستوزیر این کشور، برای نجات از مخمصه، دولت را منحل کرد و اعلام نمود که دولت جدیدی با حضور تکنوکراتها و افراد با تخصص و تجربه تشکیل میدهد. حزب النهضه که در دولت ائتلافی اکثریت را داراست به این اقدام نخستوزیر اعتراض کرد و اعلام نمود این در حیطه اختیار حزب النهضه است که شکل دولت را تعیین کند. با اینحال راشد الغنوشی رهبر حزب النهضه اعلام کرد که حاضر است در این باره با نخستوزیر به مذاکره بنشیند.
واقعیت این است که اوضاع اقتصادی تونسیها نه تنها نسبت به دوران رژیم سابق بهتر نشده است. همین مسئله بروز اعتراضات گسترده و نارضایتیهای عمیق در جامعه تونس را پدید آورده و انقلاب را به خطر انداخته است به طوری که معترضین خشمگین اجازه سخنرانی به رئیسجمهور این کشور در مراسم سالگرد انقلاب را در شهر محل زندگی "بوزیدی"، الگوی انقلاب تونس، ندادند و وی و همراهانش را مجبور به ترک این شهر کردند. این وضعیت حتی باعث شده است عناصر وابسته به رژیم زین العابدین بن علی مجال حضور و فعالیت مجدد بیابند. خطرناکتر البته در برخی دوایر دولتی افراد وابسته به دستگاه حکومتی گذشته بار دیگر به پست و منصب رسیدهاند.
در این حال نخستوزیر تونس که خود از حزب النهضه میباشد وعده داده است با تشکیل یک کابینه متشکل از افراد متخصص و کاردان، اوضاع را بهبود بخشد. در این میان برخی ناظران بر این عقیدهاند که دستهایی از خارج برای تشدید بحران در تونس فعال است. تا از این طریق اوضاع، به نقطه صفر و وضعیت پیشین باز گردانده شود.
این هفته، خبر استعفای پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان بازتاب گستردهای در سطح بینالمللی پیدا کرد و واکنشهای زیادی به این رخداد نشان داده شد. پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیکهای جهان روز دوشنبه اعلام کرد هشتم اسفند از مقام خود کناره گیری میکند زیرا توان جسمی و روحی لازم را برای دامه انجام وظایف مربوطه ندارد. پاپ در بیانیه خود گفت: من با آگاهی کامل از اهمیت و پیامدهای این عمل و در آزادی کامل اعلام میکنم که مقام اسقفی کلیسای رم را ترک خواهم کرد.
تصمیم پاپ، اقدامی غیرمترقبه و با اهمیت تلقی میشود چرا که براساس سنت کلیسای کاتولیک، پاپها مادام العمری هستند و مورد مشابه این اقدام به 600 سال قبل باز میگردد که در آن زمان نیز پاپ وقت استعفا داد. پاپ 85 ساله گفت که توانایی جسمیاش در چند ماه اخیر به طرز قابل توجهی تحلیل رفته است. مسئله رسوایی سوءاستفاده جنسی برخی کشیشها از کودکان و لطمه شدیدی که این موضوع به حیثیت کلیسا وارد کرد، سخنرانی ضد اسلامی پاپ که مسلمانان را آزرد و همچنین افشای مطالب خصوصی پاپ توسط دستیار شخصی اش، از مهمترین موضوعات جنجالی دوران رهبری بندیکت شانزدهم بود.
اکنون مسئله جانشینی پاپ مطرح است و در این میان سه نفر از کاردینالها از غنا، نیجریه و فرانسه برای دستیابی به این منصب شانس بیشتری دارند که دو نفر از آنها سیاه پوست میباشند. درصورت انتخاب یکی از این سیاه پوستها، برای نخستین بار در تاریخ کلیسای کاتولیک یک پاپ سیاه پوست برگزیده میشود. به هر حال علاوه بر اینکه تا مشخص شدن پاپ بعدی پیروان کلیسای کاتولیک حداکثر تا 20 اسفند باید صبر کنند، نکته مهمتر اینست که استعفای داوطلبانه پاپ بندیکت شانزدهم تأثیر مثبتی در مجموعه فعالان سیاسی و مذهبی گذاشته و سرمشقی برای پیش خود حساب بودن اصحاب مقام و قدرت محسوب شده است.
رسالت:زمان راه حل دیپلماتیک!
«زمان راه حل دیپلماتیک!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛اوباما رئیسجمهور آمریکا در نطق سالانه خود در کنگره آمریکا در خصوص مناسبات واشنگتن با تهران گفته است؛
1- هم اکنون زمان راه حل دیپلماتیک فرا رسیده است ، رهبران ایران باید این مسئله را به رسمیت بشناسند.
2- ائتلافی به صورت متحد ایستاده و از ایران تقاضا دارد که به تعهداتش عمل کند.
3- ما تمامی آنچه را که لازم است انجام میدهیم تا ایران را از دست یافتن به سلاح هستهای بازداریم.
4- با روسیه وارد تعامل میشویم تا زرادخانههای هستهای بیشتری از خود را کاهش دهیم.
5- به تلاشهای جهانی خود ادامه میدهیم تا مواد هستهای به دست افراد نادرست نیفتد.
در زیر نقدی به اظهارات اخیر اوباما تقدیم میشود.
الف- بند 4 و 5 اظهارات آقای اوباما به خود و شرکای هستهای آمریکا مربوط است. خلع سلاح هستهای خود به خود صورت نمیگیرد. کاهش تولید سلاحهای کشتارجمعی آن هم در اندازههای وحشتناک هستهای و اتمی یک تعارف نظامی است. ملتها با بیداری خود روزی قدرتهای هستهای را خلع سلاح خواهند کرد.
ب- اوباما میگوید؛ آنچه لازم میدانیم انجام میدهیم تا ایران را از دست یافتن به سلاح هستهای بازداریم.
آشکار است که این یک تهمت و دروغ و حتی اهانت به ملت ایران است. ایران هیچگاه در اندیشه دست یافتن به سلاح هستهای نبوده و نیست.
بارها مقامات ایرانی فتوای مقام معظم رهبری در این باره را یادآور شدهاند و این فتوا میتوانست به گفتگوهای 1+5 با ایران روند سازندهای بدهد که آمریکاییها همواره در آن اخلال کردهاند.
بر فرض محال اگر ایران بخواهد به این سمت حرکت کند، اقدامات آمریکاییها چیزی نیست که مانع از انجام آن شود.
اگر این اقدامات ضد بشری تهدید و تحریم کارایی داشت حتما مانع دستیابی کرهشمالی به سلاح هستهای بود. کرهشمالی اخیرا یک آزمایش هستهای را انجام داد. این حرکت پاسخ تحقیر ملت کرهشمالی و نیز جوابیهای به تهدیدها و تحریمهای خشن علیه این کشور است.
ج) اوباما میگوید: ائتلافی به صورت متحد ایستاده و از ایران تقاضا دارد که به تعهداتش عمل کند.
اولا: ائتلاف و اتحادی در کار نیست. مواضع چین و روسیه با دیگر شرکای اروپایی آمریکا متفاوت است.
حتی گاهی شرکای اروپایی اوباما هم دیدگاههای متفاوت داشتهاند.
ثانیا: اوباما از کدام تعهدات سخن میگوید. ایران به تعهدات خود در آژانس پایبند است اما آمریکا و شریک شرور او در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی هیچ تعهدی را در قبال آژانس نپذیرفتهاند.
درب نیروگاهها و تاسیسات هستهای ایران به روی آژانس باز است در حالی که کوچکترین تحرک هستهای اسرائیل غاصب و 5 قدرت هستهای جهان زیرنظر و کنترل و نظارت آژانس نیست.
ثالثا: اقدام تجاوزکارانه آمریکا علیه ایران فراتر از مقررات آژانس و حتی قطعنامههای شورای امنیت است.
ایران به تمام تعهداتش در مذاکرات ده ساله با 1+5 و آژانس عمل کرده است. این آمریکا و شرکای اروپاییاش هستند که به هیچ یک از تعهدات خود در مذاکرات عمل نکردهاند.
د- اوباما میگوید: هم اکنون زمان راه حل دیپلماتیک فرا رسیده است، رهبران ایران باید این مسئله را به رسمیت بشناسند.
در حقیقت اوباما با طرح این مسئله قبول کرده است که اقداماتی که تاکنون انجام داده است "دیپلماتیک" نبوده است.
او در واقع به بازخوانی روابط واشنگتن و تهران پرداخته که طی 30 سال گذشته به خصمانهترین شکل ممکن نمود داشته است.
- دولت متجاوز آمریکا در جریان انقلاب اسلامی در سالهای 56 و 57 از دولت شاه حمایت میکرده که مثل آب خوردن تظاهرات مسالمتآمیز مردم را به خاک و خون میکشید.
- دولت متجاوز آمریکا پس از پیروزی انقلاب به بهانه تسخیر لانه جاسوسی رابطه دیپلماتیک خود با تهران را قطع کرد و در راه اندازی جنگ داخلی در ایران با ضد انقلاب و جنگ تحمیلی با صدام مشارکت کرد.
- آمریکا پس از جنگ تحمیلی در تدارک یک جنگ نرم برای سرنگونی نظام با تمام قدرت ظاهر شد و در 18 تیر 78 و 22 خرداد 88 در جریان فتنه سبز شکست سختی خورد.
- آمریکا در کنار این دسیسههای سیاسی و نظامی به بهانه دستیابی ملت ایران به فناوری صلحآمیز هستهای شرمآورترین تهدیدها و تحریمهای اقتصادی را به ملت ایران تحمیل کرد.
- در تمام این مدت اموال و داراییهای ملت ایران را در آمریکا بلوکه کرد و از غارت اموال مردم توسط خانواده شاه و عمال او حمایت کرد.
- و ...
این اقدامات که بخشی از اقدامات خصمانه آمریکاست، برای زمینهسازی برای "زمان راه حل دیپلماتیک" تدارک شده و اکنون اوباما از آن سخن میگوید.
اوباما چه خوب بود قبل از اعلام این مواضع سخیف فیلم تظاهرات ملت ایران در تهران و شهرستانها را که ماهوارههای جاسوسی سیا در آسمان ایران تهیه کردهاند بازبینی میکرد و از موضع ملت ایران در باب "زمان راه حل دیپلماتیک" مطلع میشد.
این موضع صریح، روشن و شفاف است.
در پاسخ به کسانی که در انتظار مرگ ملت ایران هستند چه پاسخی باید داد.
کافی است اوباما شعارها و دستنوشتههای مردم را در یومالله 22 بهمن ببیند؛
- مرگ بر آمریکا
- مرگ بر انگلیس
- مرگ بر اسرائیل
همین و بس.
آفرینش:آینده سازمان همکاری اسلامی ، پتانسیل ها و چالشهای ایفای نقش
«آینده سازمان همکاری اسلامی ، پتانسیل ها و چالشهای ایفای نقش»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛سازمان همکاری اسلامی و یا آنچه که قبلا بدان سازمان کنفرانس اسلامی می گفتند در چند دهه اخیر هر چند دارای پتانسیلهای گوناگونی بوده است، اما نتوانسته است در راستای اهداف و منشور خود نقش اصلی ای در حل مسائل جهان اسلام و منطقه داشته باشد .
در این بین اگر بخواهیم به فلسفه نخستین تشکیل چنین سازمانی در آغاز دهه 1970 میلادی توجه داشته باشیم باید گفت کشورهای اسلامی در این دهه با نگاهی به مسائل جهان اسلام و برای حل و گذر از بحران هایی همانند مساله فلسطین و...دست به تشکیل چنین سازمانی زدند. سازمانی که در طول چند دهه کارایی هر چند توانسته است با اجلاس ها و نشست های متعدد وزیران خارجه و سران رویکردی اعلامی در بررسی و حل بحران های جهان اسلام داشته باشد اما واقعیت آن است که با وجود پتانسیل های گوناگون، این سازمان تا فاصله آرمانی ایفای نقش در حل بحرانها فاصله بسیاری دارد.
در این بین اگر بخواهیم به مهمترین چالشهای ایفای نقش این سازمان در چند دهه گذشته بویژه در جهان امروز نگاهی کنیم باید گفت این چالشها در دو سطح داخلی و خارجی قابل بررسی است . در بعد داخلی از یک سو سازمان همکاریهای اسلامی در یک دهه گذشته و بویژه یک دهه اخیر توانسته است دگرگو نی هایی در راستای تغییر نام منشور و تعریف هدف های راهبری و ده ساله داشته باشد اما با توجه به نوع نگاه کشورهای اسلامی به این سازمان نتوانسته است نقش مهمی در حل بحران های سیاسی امنیتی اقتصادی جهان اسلام داشته باشد .
در این حال هم باید توجه داشت که هر چند حدود 57 کشور در این سازمان عضو هستند اما جدا از متفاوت بودن ساختارهای سیاسی حاکم بر این کشور در نگاه به اسلام سیاسی یا ایدئولوژیک یا سکولار و... در واقع اهداف کشورها از حضور در این سازمان نیز متعدد است . در این حال هم باید توجه داشت که بسیاری از کشورهای حاضر در این سازمان عملا در اتحادیه و سازمان هایی همچون اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج فارس، اکو، اتحادیه آفریقا، اتحادیه کشورهای مغرب عربی و.. حضور داشته و عملا گاه منافع ملی متضادی با هم داشته اند. در بعد دیگر اگر به چند دهه تعریفهای عملیاتی و دستاورهای نشست های سران و.. هم بنگریم عملا با وجود برداشتن گام هایی مثبت در همگرایی های فرهنگی و تشکیل نهادهای فرهنگی دینی اقتصادی و.. فاصله بسیار زیادی تا همگرایی مطلوب بین این کشور ها باقی مانده است.
به عنوان نمونه در بخش اقتصادی نوع تجارت خارجی بین کشورهای اسلامی بیش از ده درصد نیست و روابط این کشور در حوزه های امنیتی و سیاسی نیز چندان همگن و همراستا نیست. در این حال قطب بندی و تضادهای پنهان و آشکار کشورهای مسلمان هم در این مدت وجود داشته و عملا برخی از کشورهای عربی حتی بخشی از مسائل جهان اسلامی را امری عربی می دانند تا اسلامی . در بعد دیگر در واقع با توجه به نوع ساختار نظام بین الملل و غرب به کشورهای اسلامی باید گفت هنوز بسیاری از کشورهای اسلامی جدا از وابستگی های گوناگون سیاسی اقتصادی به غرب روابط امنیت پایدار تری با کشورهای غربی داشته باشند تا کشورهای اسلامی.
آنچه مشخص است با وجود اینکه سازمان همکاری های اسلامی پتانسیل ها و فرصتهای گوناگونی برای ایفای نقش بیشتر در جهان اسلام و حل بحران هایی همانند سوریه و..دارد چنانچه بتواند جدا از قطب بندیهای داخلی و اختلافات و نفوذ عوامل بیرونی به دگرگو نیهای بیشتری در ساختار خود و همچنین اهداف دست زند می توان شاهد ایفای نقش بیشتری برای این سازمان بود.
حمایت:ماموریت هاگل
«ماموریت هاگل»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛سرانجام چاک هاگل جمهوریخواه توانست از کمیته اطلاعاتی مجلس سنای آمریکا رای موافق را برای رسیدن به سمت وزیر دفاع آمریکا کسب کند. شواهد حکایت از آن داشت که وی در نهایت این سمت را تصاحب خواهد کرد. وی در حالی این سمت را بر عهده میگیرد که بسیاری از سیاستمداران دوران سختی را برای وی پیش بینی میکنند.
نخستین ماموریت وی احیای روحیه از هم فروپاشیده نظامیان می باشد. چنانکه گزارشها نشان می دهد، روزانه یک نفر در ارتش آمریکا اقدام به خودکشی میکند. نکته مهم دیگر برای هاگل، ایجاد وضعیتی برای خروج آبرومندانه از افغانستان است. آمریکا همزمان به دنبال حضور بلند مدت در افغانستان و خروج آبرومندانه از این کشور است. زمینه سازی برای تحقق این طرحها از ماموریتهای ویژه هاگل خواهد بود.
نکته مهم آنکه آمریکا در صحنه بین الملل به دنبال ترمیم چهره خود میباشد بگونهای که اکنون ماموریتهای نظامی را به اروپا و یا متحدان منطقهای خود واگذار کرده و فقط پروندههایی را که رنگ دموکراسی دارد، خود بر عهده گرفته است. ادعاهایی مانند مذاکره با چین،روسیه ، ایران و کره شمالی و نیز روند صلح خاورمیانه، پروندههایی است که آمریکا با آنها به دنبال ترمیم چهره سیاسی خود در جهان است.
در حوزه نظامی نیز آمریکا تلاش دارد تا چنان نشان دهد که دوران جنگ به پایان رسیده و آمریکا به دنبال صلح و دموکراسی است.این رویکرد را در سخنرانیهای اخیر اوباما میتوان استنباط کرد که همواره ادعای روزهای پایانی جنگ و لزوم رویکرد به توسعه و پیشرفت جهانی مطرح میکند.
بر این اساس از ماموریتهای دیگر هاگل آن است که چهره نظامی آمریکا در جهان را ترمیم و یا حداقل برای جنگ طلبیهای آن توجیهات منطقی بیابد. به عبارت دیگر هاگل ماموریت دارد تا چنان وانمود سازد که آمریکا دیگر به دنبال نظامیگری در جهان نمی باشد و راه صلح در پیش گرفته است تا در لوای آن اهداف سلطه طلبانه خود در جهان را اجرا کند.در جمع بندی کلی از آنچه به تحریر درآمد، میتوان یادآور شد که هاگل دورانی سخت را در پیش روی دارد چرا که هم باید چهرهای صلح طلب از آمریکا به نمایش بگذارد و هم اینکه به سیاستهای نظامی آمریکا در صحنه بین الملل ادامه دهد.
ایجاد تعادل میان این دو گزینه، امری بس دشوار می باشد چرا که از یک سو ارتش آمریکا از درون با تنش مواجه است و از سوی دیگر چهره جهانی آمریکا حتی در میان متحدان اروپایی این کشور تخریب شده است که برای ترمیم آن با مشکلات گستردهای همراه است.با این وجود باید در نظر داشت که سیاست نظامی آمریکا تغییری نخواهد کرد بلکه فقط تاکتیکها برای رسیدن به استراتژیهای راهبردی تغییر میکند و هاگل در نهایت همان پانهتا و رابرت گیتس خواهد بود.
قانون:جنگ جهانی بعدی جنگ نان و آب است
«جنگ جهانی بعدی جنگ نان و آب است»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قم همت بیگمرادی است که در آن میخوانید؛نظر به روند افزایش رشد جمعیت در دنیا بالاخص در کشورمان و کاهش ذخایر نفتی و ضعف صنایع مادر در کشور و بیتوجهی به بخش کشاورزی، مردم ما در آینده دچار بحران غذایی و اقتصادی میشوند. تنها راه نجات از فقر و بیکاری و گرسنگی نگاه مدیریتی ظریف به بخش کشاورزی است.
مدیریت صحیح بخش کشاورزی یک قسمت مهم و حیاتی اقتصاد هر کشوری است، زیرا در آینده، جنگ، جنگ نان و آب است. جنگ با تجهیزات نظامی کارایی خود را از دست داده است. از یاد نخواهیم برد که شکستن غول کمونیسم به علت بیتوجهی به بخش کشاورزی صورت گرفت. سالهاست بعد از انقلاب، دلسوزان واقعی این مرز و بوم برای جلوگیری از بحران غذایی فریاد سر میدهند ولی متأسفانه گوش شنوایی که خود را بدهکار مردم بداند وجود ندارد. از مسئولان قبل از انقلاب انتظاری نبود چون استعمار این کشور را کدخدایی کرد و با واردات بیرویه تولیدات کشاورزی، برنامه استعماری خود را پیاده کرده و کمر کشاورزان ما را خُرد کرده بود.
با این عمل، منابع و ذخایر نفتی ما را به یغما میبرد و بخش صنعت را در ابعاد مختلف شکوفا میکرد، ولی بعد از انقلاب این انتظار میرفت که با داشتن استعدادهای خاص کشاورزی در کشور، تحول اقتصادی عظیمی به وجود آید؛ ولی عملا چنین نشد و بیتوجهی به اصل مهم اقتصادی که با داشتن نعمات الهی اعم از آب فراوان، خاک حاصلخیز، هوای چهارفصل در یک زمان در سطح کشور، نیروهای انسانی متخصص، متعهد و دلسوز و کارآمد متأسفانه سالانه شاهد واردات میلیونها تن محصولات زراعی و باغی بوده و ارزی که باید در جهت ایجاد زیرساختها و احداث صنایع مادر هزینه شود، در این جهت از کشور خارج میشود که این یک مصیبت بزرگ است که اقتصاد کشور را فلج میکند و امروز شاهد آن هستیم. یکی از مشکلات کشورمان چه قبل و چه بعد از انقلاب این بوده که تکیهگاه اقتصادمان بر نفت بنانهاده شده و برای ادامه حیات کشور بسیار خطرناک است. از آنجاییکه یکی از اهداف اصلی انقلاب این بود که برای نجات کشور از فقر اقتصادی و غذایی و بیکاری منابعی که تجدیدشونده نیستند صرف منابع تجدیدشونده شود عملا تاکنون چنین نشده و اگر هم شده، کافی نیست.
اگر چنین میشد ما امروز شاهد ارزبری و واردات بیرویه میلیونها تن تولیدات کشاورزی نبودیم. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم روزی منابع نفتی مان تمام خواهد شد و از نظر صنعتی در بازار جهانی جایگاه خاصی نخواهیم داشت، پس تکلیف این کشور و مردم این کشور در آینده چیست؟ ما مدیون آیندگان هستیم و باید جوابگوی آنها باشیم. چرا باید به منابع تمامشدنی و غیرقابل تجدید تکیه کنیم؟ این یک واقعیت است که کشورهای جهان سوم و در حال توسعه، برای ماندن و ادامه حیات باید کشاورزی و اقتصاد کشاورزی را خوب مدیریت کنند و در این بخش بیشتر سرمایهگذاری کنند.
هدف این نیست که ما بهطور کامل بخش صنعت را رها کنیم، بخش صنعت باید با توسعه کشاورزی تقویت شود. در حال حاضر در بازار جهانی با کشورهای صنعتی در این بخش نمیتوانیم رقابت کنیم، پس بیاییم با داشتن اینهمه نعمتهای خدادادی و استعدادهای خاص کشاورزی، خود را تجهیز کنیم که کشورهای صنعتی در جنگ آب و نان مغلوب ما شوند و کشور را برای آینده و آیندگان بیمه کنیم. اکثر مناطق ما قطب کشاورزی محسوب میشوند.
در یک زمان ما در کشور چهار فصل داریم. در فصل زمستان در قسمتی از کشور شاهد برف سنگین هستیم و در گوشه دیگر کشور صیفیجات برداشت میشود. همواره این پرسش مطرح است کهبه رغم داشتن قدمت گیاهان دارویی و داشتن دانشمندانی همچون بوعلی سینا و محمدزکریای رازی چه کارهایی انجام دادهایم. چقدر ارزآوری و اشتغالزایی داشتهایم و در بخش کشتهای گلخانهای چه قدمهایی برداشتهایم؟
در کشورهای اروپایی ۱۴۰۰ گونه از گیاهان دارویی کشت میشود اما در ایران این رقم به ۱۷۲۵ گونه میرسد. با داشتن این رقم در کشور سالانه ۴۰ تن گیاهان دارویی کشت میشود که ارزش صادراتی آن بیش از ۳۰ میلیون دلار است. این در حالی است که اگر توجه جدی صورت گیرد، ارزش صادراتی و اشتغالزایی به طور چشمگیری افزایش خواهد یافت. نگاهی هم به کشتهای گلخانهای بیندازیم، ببینیم در این بخش پیشرفتی داشتهایم؟ میدانیم در هر هکتار تولید گلخانهای بهطور متوسط و بسته به نوع محصول برای ۱۰ تا ۱۶ نفر بهطور مستقیم فرصت شغلی ایجاد میشود و از طرفی در امر صادرات و ارزآوری هم اثر مثبتی دارد. از بدو انقلاب تاکنون در این راستا کارهایی انجام شده ولی کافی نیست، زیرا اگر این بخش مدیریت صحیح میشد و سرمایهگذاری دلسوزانه اعم از مادی و معنوی بهعمل میآمد نه این اندازه کارشناس کشاورزی بیکار داشتیم و نه اینهمه ارزبری در امر واردات را شاهدش بودیم.
من در زمان وکالتم در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی که عضو کمیسیون کشاورزی مجلس بودم، برای بازدید از باغات زیتون سفری به کشور یونان داشتم.در آنجا با یکی از باغبانان باغ زیتون صحبت کرده و از چگونگی کار ارزی جویا شدم.او اظهار کرد: من دکترای باغبانی دارم بعد از فارغالتحصیلشدن تمامی امکانات کشاورزی اعم از آب، زمین، ماشینآلات و وام در اختیارمان قرار میگیرد. اگر کسی نپذیرد از کار دولتی محروم میشود و ایشان با نشاط تمام گفت من از علمم برای کشورم استفاده میکنم و خودم هم دارای درآمد هستم و از کارم لذت میبرم و سالها چندمیلیون دلار برای کشورم ارزآوری دارم. ولی شما ایرانیها بعد از فارغالتحصیل شدن در رشته کشاورزی، نامهنگار میشوید. عین جمله ایشان را تکرار میکنم.
پس باید بپذیریم نتیجه کار ما به آموزش غلط و برنامهریزی غیراصولی برمیگردد که امروز باید شاهد باشیم با داشتن این همه نعمات الهی ارز مورد نیاز اقتصاد کشور صرف واردات تولیدات زراعی و باغی شود. در حالیکه بیش از ۵۱ میلیون هکتار زمین قابل کشت داریم که حدود یک سوم آن زیر کشت قرار گرفته، بهجز اینکه در سالهای اخیر به علت بیتوجهی به اهمیت اقتصاد کشاورزی و عدم اعتبار کافی در فصل بودجه مقدار زیادی از زمینها رها شده و کشاورزان برای شغلهای کاذب راهی کلانشهرها شدهاند که در نتیجه آن مشکلات اجتماعی را هم شاهد هستیم.این نوع مدیریت، مدیریت صحیح اقتصادی نیست.
مردم سالاری:تقابل حسادت و پیشرفت
«تقابل حسادت و پیشرفت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم هوشنگ پورخزائی است که در آن میخوانید؛ امروزه در ارتباطات عمومی هر جامعه مترقی، لزوم توجه جدی به آثار و پیامدهای مخرب ناشی از برخی رفتارهای اجتماعی امری اجتناب ناپذیر است. پیامدهائی که در صورت بی اعتنائی نسبت به کنترل اینگونه رفتارها از سوی اقشار مختلف جامعه، همچون بلائی به جان هر ملتی نازل گشته و آنان را از حرکت در مسیر پیشرفت و توسعه باز میدارد. یکی از شایعترین آنها در کشورمان وجود خصلت حسادت در افراد است. حسادت در لغت به معنی بد خواستن و یا تلاش برای انتقال نعمت و فضیلت از کسی بسوی خویش و یا زایل شدن از وی است.
حسادت نوعی اختلال عاطفی و ضعف اخلاقی است که عدهای آن را اکتسابی و عدهای فطری میدانند. در واقع حسادت یک جریان روانی و احساسی است که در شخص بوجود آمده و او را نسبت به توانائیهای فردی و اجتماعی دیگران تحریک و وادار به بروز واکنشهای متفاوت و بعضاً خصمانه میکند . بعبارتی وقتی انسان با پیشرفت یا موفقیت بیشاز اندازه دیگران مواجه میشود حالتی به او دست میدهد که به آن احساس کهتری میگویند.
درجات این احساس در افراد مختلف متفاوت است . اگر احساس کهتری در فردی شدت یابد به صورت حسادت نمایان میشود. فرد حسود هیچگاه آسایش نداشته و دچار خودخوری میشود . او پیشاز آنکه به دیگران آزار برساند خود را آزار میدهد. به قول سقراط شخص حسود از چاقی دیگران لاغر میشود. فرد حسود به جای آنکه از چیزی که خود دارد خشنود باشد، از آنچه که دیگران دارند آزرده میشود. شیخ صدوق در کتاب جامع الاخبار نقل میکند که آدم حسود، زوال نعمت دیگران را آرزومند است اگرچه برای خودش نیز نخواهد.
پیامبر اکرم نیز میفرمایند، حسد نیکیها را میبلعد چنانچه آتش، هیزم را نابود میسازد . حاسد همیشه در حالت انتقام جوئی از محسود به سر میبرد و نقشه از بین بردن نعمت و یا حتی خود او را در سر میپروراند. حسود به جای اینکه به کوشش و تلاش پرداخته تا استعدادها و توانائیهای بالقوه خود را بارور و شکوفا سازد و به همان موفقیتهای افراد شایسته و شاید بیشتر از آنان دست یابد، به سستی و رکود روی آورده و با از بین بردن نعمتها و موقعیتهای بهتر دیگران سعی میکند آنها را به سطح خود برساند. حسود راضی به رضای پروردگار نیست و اعمالش نیز از روی اخلاص نمیباشد .
او با اراده دروغین و سرکش خود میکوشد محسود خویش را مقهور و مغلوب نماید . حسود تلاش میکند تا ایدهآلهای قابل دستیابی در زندگی، منحصر به خودش باشد. از این رو حاسدین با مشاهده موفقیتهای اجتماعی دیگران که میتوانند بخشی از پازل سازندگی و پیشرفت کلیت جامعه باشند، مشکلات عدیده ای ایجاد نموده و موجب انحطاط کشور میگردند .
حضرت علی(ع) میفرمایند: حرص، تکبر، حسد، انگیزه روی آوردن به گناه و عصیان است . حسادت تمایلی گمراهکننده است که موجب اتلاف انرژیهای مثبت آحاد جامعه و ظهور زیانهای مادی در مسیر رشد و توسعه کشور میشود. بروز زیانهای اقتصادی مترتب از حسادتها، بویژه از سوی برنامهریزان تقنینی و مدیران بخشهای دولتی، به دلیل عمومیت تصمیمات متخذه غیرقابل تصور و هدف اصلی راقم سطور به مداقه است.
در واقع حسدورزی دربین مسئولین و همچنین مانعتراشیهای آشکار و نهان در امور مدیریتی دیگران میتواند باعث پس رفت روند رشد شاخصهای اقتصادی و اجتماعی گردد، که نتیجه آن بجز اضمحلال تلاشها برای سازندگی، ثمره دیگری برای کشور نخواهد داشت. تهمتهای ناروا، لابی کردنهای مختلف برای برکناریها، یارگیریهای غلط سیاسی، سنگاندازیها، شایعهپراکنیها، تبانیها، تشنجآفرینیها، تخریبهای شخصیتی و دروغپردازیها از جمله مواردی هستند که درلایههای مختلف عمومیو دولتی بوسیله حسادتها باعث از بین رفتن نظامهای اجتماعی میشوند.
حسادت باعث افزایش فقر و نداری مابین اقشارجامعه در گیرو دار کشمکشهای مسئولین، تصویب قوانین و آئین نامههای زیان آور نسبت به منافع عمومی، دلسردی عمومیاز روند پیشرفتها، کندی کارهای اجرائی بین دستگاهها و مردم، درگیرشدن نیروهای ارزنده جامعه و خنثی کردن یکدیگر، به حاشیه راندن شایستگان ازعرصههای مدیریتی، گمراهی جامعه، عوامفریبی و تقدس گرائی به منظور حذف رقیب، همراهی با بیگانگان جهت آسیب رسانی به رقیب داخلی بدون در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی، غفلت از دست یازی روزافزون دشمنان خارجی به منابع ملی، پرونده سازیهای غیرواقعی، تشکیل باند و گروه برای تخریب فعالیتهای مثمر ثمر رقیب، به هدردادن توان توانمندان و منابع ملی به منظور جبران زیانهای وارده، چشمپوشی نسبت به واقعیتهای ملموس کشور و گسترش بیخردی و انحراف در تصمیمگیریها میشود.
خود بزرگبینی و خود محق دانستن حسد ورزان همیشه مانعی در مسیر طرح دیدگاههای کارشناسانه است. بیارزش کردن اقدامات سازنده توانمندان و در مقابل ارج نهادن به اشخاص بی کفایت و متملق و همچنین محروم کردن جامعه از پتانسیلهای ارزشمند شایستگان بدلیل هوچیگریهای حاسدین و فاصله گیریهای صالحان بمنظور آبروداری و حفظ شخصیت از جمله خسارات وارده توسط مسئولین حسود است.
از طرفی نیز تبدیل حسادتها به کینه و دشمنی، باعث اتلاف توانائیهای بالقوه طرفین و سوءاستفاده غارتگران داخلی و خارجی منابع عمومیاز فرصتهای حاصله در ایام کشمکشها و نزاعها میشود. امام صادق(ع) میفرمایند به خدا قسم اگر کسی به قدر ظرفیت زمین طلا در راه خدا انفاق نماید و در عین حال بر مومن حسد بورزد، همه این طلاها در آتش سرازیر خواهد شد و مقبول درگاه خداوند متعال نخواهد بود.
باز در روایتی دیگر از سوی خداوند به موسی خطاب شد، ای پسر عمران هرگز نسبت به دیگران بر آنچه که من به آنها عطا کردم حسود مباش و بر آنچه که در دست دیگران است چشم ندوز و خود را به تماشای آنها سرگرم نساز، زیرا انسان حسود از رحمت من به دور است و نیز از آنچه که من میان بندگان خود تقسیم میکنم محروم است. چنین کسی از من نیست و من نیز با او نخواهم بود . درود خدا به روح پاک تمام شهدائی که در ادوار مختلف تاریخ این سرزمین جان با ارزششان را برای امنیت و سربلندی کشور همیشه سرافراز ایران فدا کردند .
ابتکار:نطقی برای مخاطب وطنی
«نطقی برای مخاطب وطنی»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم دکتر سید محمدکاظم سجادپور است که در آن میخوانید؛باراک اوباما در دوازده فوریه 2012 یعنی بیست و چهارم بهمن 1391، اولین نطق موسوم به وضعیت اتحادیه(State of Union) را با حضور اعضای دو مجلس نمایندگان و سنا و تعداد قابل توجهی از سیاستمداران و دست اندرکاران امور سیاسی و اجتماعی در ساختمان کنگره ایراد کرد. این نطق سالانه که ریشه در قانون اساسی امریکا دارد، خود تبدیل به نهادی در مجموعه سیاسی امریکا شده و روسای جمهور امریکا سالانه به مردم و جامعه گزارشی از وضعیت کلی امریکا ارائه مینمایند.
با توجه به این که این اولین نطق اوباما در دور دوم ریاست جمهوری است، باید دید اوباما چه گفت و گفتههای او چه معنایی داشت؟ اما پیش از آن باید به اهمیت و جایگاه این نهاد سیاسی در امریکا بپردازیم و سپس وارد بحثهای مربوط به نطق اوباما شویم و سرانجام به ارزیابی نطق او بپردازیم. این بحثها را در سه مبحث نمایش سیاسی، کنش سیاسی و واکنش سیاسی بررسی میکنیم.
نمایش سیاسی
باید در نظر داشت که دولت امریکا دولت فدرال است و مجموعه ای از پنجاه ایالت این کشور را تشکیل میدهند. در حقیقت ایالات متحده اتحادیه ای از ایالتها یا به تعبیری دولتهای مختلف است که طی یک پروسه تاریخی و پرمناقشه و بعضا خونین که مظهر آن جنگهای داخلی است، در یک اتحادیه جمع شده اند. چگونگی وضعیت اتحادیه یکی از موضوعات اساسی و اولیه مقامات ایالتی و فدرال میباشد.
در چارچوب ماهیت فدرال امریکا، وظایف دولت مرکزی مشخص و محدود و یکی از آنها حفظ اتحادیه و تعریف منافع همه جانبه این اتحادیه و تحقق آن منافع است. با توجه به این مسئله از ابتدای تاسیس امریکا تا به حال، رئیس جمهور به عنوان رئیس این اتحادیه، معمولا در ماههای ابتدایی سال مسیحی، در ژانویه و یا فوریه، به نمایندگان مردم امریکا که در دو مجلس نمایندگان و سنا جمع میشوند، گزارشی از وضعیت کشور ارائه میکند. میتوان این را مهم ترین نمایش سیاسی و نمادین سالانه امریکا بدانیم.
در این نمایش سیاسی آن چه حائز اهمیت است پردازش نوعی هویت فراگیر و تاکید بر ارزشهای همه جانبه ای است که همه مردم امریکا یا به آن معتقدند یا در مسیر برساختگی هویتها به آن معتقد میشوند. علاوه بر این ماهیت نمادین و نمایشی و جنبههای هویت بخش آن باید در نظر داشت که رئیس جمهور امریکا معمولا از چالشهایی که امریکا در سیاست داخلی و خارجی با آنها رو به رو است نیز مطالبی را به اطلاع مردم امریکا میرساند و البته در این چالشها ظرفیت مدیریت خود و حزب حاکم را نیز به نمایش میگذارد. معمولا هر رئیس جمهوری تاکید میکند که وضعیت اتحادیه قوی و پایدار و هویت مستحکم است و ضمن بیان چالشها یادآور میشود که این چالشها همگی قابل مدیریت هستند. این چارچوب مفهومی ما را در فهم کنش سیاسی هر رئیس جمهور در ارائه این نطق کمک میکند. حال باید دید که اوباما در سخنرانی وضعیت اتحادیه چه گفت؟
کنش سیاسی اوباما
اوباما در نطق اخیر وضعیت اتحادیه خود بر سیاهه ای از مسائل گوناگون داخلی و خارجی امریکا تمرکز کرد. اغراق نخواهد بود اگر بگوییم بیش از نود درصد از موضوعاتی که اوباما به آنها پرداخت ماهیت داخلی داشتند و شاید کمتر از ده درصد به مباحث سیاست خارجی و وضعیت بینالمللی اختصاص یافت. این تحلیل محتوا نشان دهنده وضعیت عمومی سیاسی و اجتماعی امریکا است. در مباحث داخلی باید گفت که مرکز ثقل سخنان اوباما مباحث اقتصادی بود. او اشاره کرد که امریکا بحران اقتصادی را پشت سر گذاشته ولی باید برای رسیدن به یک اقتصاد قوی تر تلاش کند و در این زمینه به اقداماتی که دولت او انجام داده و اقداماتی که باید انجام بگیرد پرداخت.
در زمینه اقداماتی که انجام گرفته، ایجاد شغل یکی از محورهای اساسی بود و نکته قابل توجهی که اوباما در این سخنرانی گفت، بازگرداندن بسیاری از شغلها از خارج به داخل امریکا است. قبلا کمپانیهای امریکایی به دلایل مختلف اقتصادی، برخی اقدامات خود را در خارج از امریکا انجام میدادند اما اوباما تاکید کرد که کمپانیهایی مثل کاترپیلار، فورد، اینتل و اپل بسیاری از کارها را به داخل امریکا برگردانده اند و با ارائه آماری از پانصد هزار شغل در این رابطه نشان داد که بازسازی شغل برای امریکاییها یک محور اساسی است.
او تاکید خاصی بر لزوم بازسازی امریکا کرد و این بازسازی در عرصه زیرساختها و ساختارهای آسیب دیده به طور برجسته تری مورد توجه قرار گرفت. او گفت به عنوان مثال هفتادهزار پل و تاسیسات زیربنایی نیاز به بازسازی دارند و سرمایه گذاری در این زمینههای ساختاری به اقتصاد امریکا کمک میکند. مسائل مربوط به مالیات ها، کاهش کسری بودجه و خدمات اجتماعی نیز در نطق او بسیار برجسته بود. البته همه اینها از زاویه و دید حزب حاکم یعنی حزب دموکرات مطرح شد. عمدتا بر این نکته تاکید شد که باید در ضمن رسیدگی به فقرا و طبقات فرودست، طبقه متوسط تقویت شود و گسترش پیدا کند و مالیات از طبقات فرادست جدی باشد و همزمان اندازه و حجم دولت بزرگتر نشود، بلکه دولت هوشمندانه تر شود. اوباما در زمینه مباحث اجتماعی و فرهنگی هم بسیار سخن گفت. از اهمیت آموزش و پرورش پیش دبستانی تا سرمایه گذاری در حوزههای دانشهای نوین و توسعه دانشهای فضایی گرفته تا چالشهای خانوادگی در سخنان او دیده میشد.
شاید مهم ترین چالش اجتماعی که بخش قابل توجهی از صحبت اوباما را به خود اختصاص داد مسئله استفاده از اسلحه و لزوم تبدبل قوانین خاص در این زمینه بود. در مباحث خارجی، اوباما اشاره ای به تست هسته ای کره شمالی داشت و گفت کره شمالی از این طریق به امنیت نخواهد رسید و مقابله جدی با این کشور خواهد شد. اشاره ای در حد یکی دو جمله به ایران داشت که در عین کوتاه بودن، سه موضوع را در این دو جمله مورد تاکید قرار داد.
اول این که ایالات متحده از دستیابی ایران به سلاح هسته ای جلوگیری خواهد کرد. او بر مفهوم جلوگیری از دسترسی به سلاح هسته ای تاکید کرد. دوم این که در مورد راه دیپلماتیک برای حل مسئله ایران سخن گفت و سوم این که امریکا موفق شده در مقابل ایران یک ائتلاف بینالمللی را تشکیل دهد. اوباما اشاراتی هم به سایر مسائل بینالمللی داشت.
اما این اشارهها چندان متمرکز نبود. او به مسائل مربوط به سوریه، مصر و دنیای عرب و منازعات اعراب و اسرائیل اشاره کرد که در همه اینها بیش از حد کوتاه و میانه سخن گفت. اوباما گفت سیاست امریکا بر حمایت از آزادیهای اساسی استوار است و در پی حمایت از امنیت اسرائیل است و در عین حال به دنبال برقراری صلح در خاورمیانه است. اوباما بخش کوتاهی از مباحث خارجی را نیز به همکاری بین اروپا و امریکا در زمینههای تجاری اختصاص داد. اما مهم ترین مسئله در مباحث سیاست خارجی، مسئله افغانستان و مبارزه با تروریسم بود.
این مسئله حجم بیشتری از سخنان اوباما در مورد مباحث سیاست خارجی را به خود اختصاص داد. او گفت تا کنون بیش از سی هزار سرباز امریکایی را از افغانستان فراخوانده و در سال جاری بیش از سی و سه هزار نیروی دیگر را فرا خواهد خواند. با این حال تعهدات امریکا به افغانستان از بین نمیرود اما ماهیت آن تغییر خواهد کرد و این ماهیت به ماهیت حمایتی و آموزشی تغییر شکل خواهد داد.
در ضمن، اوباما مبارزه با القاعده و تروریسمی که باعث یازده سپتامبر شده را موفقیت آمیز توصیف کرد هرچند که گفت شکل مبارزه با تروریسم با تعدد مراکز تجمع تروریستها تغییر کرده است. اما ماهیت تهدیدی که منجر به حوادث گذشته شد از بین رفته و مهار شده است. باید گفت در کنار این مسائل محتوایی، ارائه اوباما نیز بسیار حائز اهمیت بود. به این معنا که در ارائه ترکیبی از استدلال، دادههای آماری و تحریک احساسات در سخنان او برجسته بود. بی تردید مهم ترین بخش احساساتی سخنان اوباما مربوط به کنترل اسلحه بود.
حضور دست چینی از افرادی که به خاطر استفاده از اسلحه عزیزان خود را از دست داده بودند در این سخنرانی و اشاره اوباما به شخص آن ها، حالت احساسی مسئله اسلحه را بیش از حد برجسته کرد. علاوه بر مسئله اسلحه، اوباما سعی کرد در ارائه به فراگیر بودن و حس هویت بخشی این نطق توجه کند و به اقشار و طبقات مختلف و حتی سنین مختلف جامعه امریکا اشاره کند. حضور یک زن صد و دو ساله که در رای گیری شرکت کرده بود و حضور او یکی از نکات اساسی احساسی بود که در بحث لزوم بهتر کردن پروسه رای گیری مورد استفاده اوباما قرار گرفت. در مجموع به نظر میرسد از نظر ارائه یکی از ماندنی ترین نطقهای وضعیت اتحادیه در تاریخ امریکا قلمداد میشود.
اما پیامهایی که در این کنش سیاسی اوباما بود، سه مخاطب را مد نظر داشت. مخاطب اول مردم امریکا بودند و پیام اصلی این بود که وضع امریکا بهتر شده و بهتر از این هم خواهد شد. این در گرو همبستگی ملی و حمایت از برنامههای او است. پیام مهم دیگر او به جمهوری خواهان در کنگره امریکا بود که باید با او همکاری کنند. اوباما به مجموعه ای از قوانین و طرحها اشاره کرد که همگی احتیاج به تصویب در کنگره دارد و در این زمینه باید جمهوری خواهان همکاری کنند.
مخصوصا نسبت به قانون اصلاح مهاجرت، قانون اصلاح مالیاتها و قوانین مربوط به مسائل آموزشی، مخاطب اصلی اوباما، جمهوری خواهان بودند که باید به او بپیوندند و راهی برای ارتقای وضعیت امریکا پیدا کنند. مخاطب سوم اوباما جهان بود. البته مخاطب سوم کمترین حجم را به خود اختصاص داده بود. پیام اوباما این بود که امریکا مصمم و قوی است و در پی درگیری گسترده در دنیا از نظر نظامی نیست. اما در رهبری جهان و همکاری با دیگران مصمم است. با توجه به این مطالبی که از این کنش سیاسی ذکر شد، باید دید که چه واکنشهایی نسبت به آن نشان داده شده است؟
واکنشها
اولین و مهم ترین واکنش، واکنش حزبی است. به این معنی که بلافاصله سناتور مارک رابیو (Marc Rubio) سخنگوی حزب جمهوری خواه، بر اساس سنت سیاسی امریکا واکنش جمهوری خواهان را نسبت به این نطق به فاصله چند دقیقه بعد از ایراد آن، بیان کرد. سخن اصلی سناتور رابیو این بود که این حرفهای آقای اوباما همه حزبی است و نگرش دموکراتها است. امریکا برای حل مسائل احتیاج ندارد که دولت را بزرگ کند، اوباما دولت را بزرگ کرده و اندیشه دولت بزرگ راه حل امریکا نیست. نقد اساسی حزب جمهوری خواه به سخنان اوباما در وضعیت اتحادیه این بود که اوباما در مسیر تفکرات شبه سوسیالیستی در ورای این طرح ها، به دنبال بزرگ کردن دولت و افزایش قدرت دولت فدرال است که این با روح و فرهنگ امریکایی در تضاد است. اما گرایش دوم، گرایش فراجناحی بود که در بین کارشناسان امریکایی مطرح شد.
به هر حال اوباما توانست مجموعه ای از دستاوردها و موفقیتها و چالشها را ذکر کند و جنبه نمادینی که در مباحث فراجناحی مورد تاکید برخی کارشناسان قرار گرفت این بود که امریکایی افریقایی تبار و رنگین پوست رئیس جمهور امریکا شده و در کنگره امریکا دور دوم ریاست جمهوری خود را با این نطق آغاز میکند و جالب آن که طرف مقابل، یعنی سناتور رابیو، سناتور جوان لاتین تبار است که پدر و مادر او از امریکای لاتین مهاجرت کرده اند و او نیز مهاجر زاده ای است که به یکی از مهم ترین مقامات سیاسی یعنی سخنگویی حزب جمهوری خواه برای پاسخ به نطق وضعیت اتحادیه انتخاب شده است. بنابراین اوباما و سناتور رابیو هر دو مهاجر زاده هستند و امریکای لاتین و افریقا در این ریشههای مهاجرتی، مهم و برجسته اند. خود این نشان دهنده یک تحول ساختاری در امریکا است.
هر چند که هر دو حزبی صحبت کردند اما نشان دهنده تغییر و تحول در ساخت و بافت جمعیتی و سیاسی امریکا است. اما واکنش سوم را شاید بتوان واکنش فرا امریکایی قلمداد کرد. خارج از نگرشهای جناحی فراجناحی در امریکا، از نگاه از بیرون به امریکا، نطق وضعیت اتحادیه اوباما نشان میدهد که امریکا با مسائل گوناگونی مخصوصا در سیاست داخلی رو به رو است و وحدت رویه ای برای پاسخگویی به همه این چالشها وجود ندارد. گرفتگی سیاسی و تنش بین جمهوری خواهان و دموکراتها تبدیل به خصیصه ای ذاتی در این سیستم شده است.
اما در عین حال شاید این نکته هم برجسته باشد که طرح همه مسائل و شمارش و احصای آنها به طور سالانه احتمالا به پیدایش راه حلهای اجماعی خواهد انجامید و ظرفیت امریکا در شناسایی ضعفهای خود و بازسازی خود نیز پدیده ای قابل توجه است که در این نطق منعکس بود. هر چه هست نطق وضعیت اتحادیه، یک نهاد و حرکت نمادین و نمایشی همراه با ارائه سیاهه ای از وضعیت امریکا است که رئیس جمهور وقت در صدد است به مردم و جامعه امریکا حس توانایی و قدرت را نشان دهد و در عین حال نمیتواند از سختیها و چالشها هم چشم پوشی کند.
این نکته شاید برای کسانی که مسائل امریکا را از نزدیک دنبال نمیکنند حائز اهمیت باشد که مسئله اسلحه و کشتاری که در این زمینه رخ میدهد و قوانین و پیچیدگیهای آن بسیار برجسته است و یک چالش بیش از حد عمیق در جامعه و برای دولت امریکا است. بی جهت نبود که اوباما در این بخش بیش از حد احساساتی به نظر رسید و این احساس بازتاب چالشهای روانی، حقوقی، فلسفی و سیاسی در زمینه استفاده از اسلحه در امریکا است.
شرق: درآمدهای محتاطانه نفتی
«درآمدهای محتاطانه نفتی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم نرسی قربان است که در ان میخوانید؛ایالات متحده و شرکای اروپاییاش تلاش کردهاند تا با اعمال تحریمهای یکجانبه، نفتخام ایران را آرامآرام از بازار بیرون کنند. در این مسیر، کوشش کردهاند تا شیب خارج شدن نفت ایران، ملایم باشد تا بازار نفت دچار شوک نشود. آژانس بینالمللی انرژی در آخرین گزارش خود، فشار ناشی از این تحریمها بر درآمد نفتی ایران در سال 2012 را 40میلیارددلار اعلام کرده است. به عبارت دیگر، ایران در سال گذشته میلادی 40 میلیارددلار از درآمد سالانه نفتیاش را از دست داده است.
سازمان کشورهای صادرکننده نفت، اوپک، هم به نقل از منابع ثانویه، میزان تولید نفت ایران در ماه ژانویه را دو میلیون و 691 هزار بشکه اعلام کرده است. براساس گزارش اوپک تولید نفت ایران در ماه ژانویه به نسبت سال 2011، حدود یکمیلیون بشکه کاهش یافته است.
ایالات متحده از چند روز پیش، تحریمهای جدیدی به صنعت نفت و انتقال پول نفت ایران اعمال کرده است. سوال اینجاست که تقابل آمریکا و ایران چه تاثیری بر بازار جهانی نفت و درآمد نفتی کشور خواهد گذاشت. نکتهای که مایلم بر آن تاکید کنم این است که این تحریمها، بینالمللی نیست و تنها از سوی ایالات متحده علیه طرف تجاری ایران اعمال شده است، نه از سوی همه کشورها.
در حقیقت باید توجه داشت که تحریمهای جدید، تحریم سازمان ملل نیست. بنابراین اگر مذاکرات آغاز شود و تنشها بین ایران و آمریکا کاهش یابد، وضعیت فعلی را نیز تغییر خواهد داد. اما اینکه تقابل آمریکا و ایران چقدر بر بازار نفت تاثیر میگذارد بستگی به شدت تقابل این دو کشور دارد. اگر تنش بین دو کشور صرفا در حد تنش لفظی باشد، تاثیرش بر قیمت نفت در حد چنددلار است اما اگر تنشها بالاتر از این برود و به تنگه هرمز کشیده شود، آنوقت ممکن است قیمت نفت دهها دلار بالا رود.
از سوی دیگر کشورهای غربی ممکن است با دست بردن در نظام عرضه و تقاضا و افزایش عرضه در کشورهای دیگر عضو اوپک، سعی کنند کمبود نفت ایران در بازار را جبران کنند که در آن صورت برای مدتی میتوانند آثار خروج نفت ایران از بازار را مدیریت کنند. در این میان نقش عربستان سعودی، که بیشترین ظرفیت اضافی تولید نفت منطقه را دارد از اهمیت بسیاری برخوردار است.
در نتیجه، با توجه به عدم ثباتی که در قیمت نفت و درآمدهای نفتی دیده میشود، به نظر میآید که مسوولان باید در تدوین بودجه سال 1392، چالشهای موجود را مدنظر داشته و بودجهای بر اساس درآمدهای محتاطانه نفتی تدوین کنند.
آرمان:مذاکرات هستهای، بازدید از پارچین و موضع ایران
«مذاکرات هستهای، بازدید از پارچین و موضع ایران»عنوان یاداداشت روز روزنامه آرمان به قلم جعفر قنادباشی است که در آن میخوانید؛در جریان هشتمین دور مذاکرات ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان بازدید از سایت پارچین یکی از موضوعات محوری و مهم برای دو طرف مذاکره است. در خلال اظهارنظرها در این خصوص یکی از نمایندگان کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تاکید کرده ایران در شرایطی امکان این بازدید را فراهم خواهد کرد که بازدید از پایگاههای نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای کشورمان فراهم شود.
به طور کلی موضوع بازدید از سایت پارچین و این گفته آقای حقیقتپور را میتوان از سه منظر کلی مورد بررسی قرار داد: اول آنکه باید توجه کرد نمایندگان مجلس آزاد هستند و اجازه دارند تا در خصوص مسائل مختلف اظهارنظر کنند، این اظهارات هم لزوما در دستور کار دستگاه اجرایی کشور قرار نخواهد گرفت. بر این اساس نباید چندان وقعی به اینگونه اظهارات گذاشت.
موضعگیری آقای حقیقتپور در حقیقت بدون توجه به اصول قوانین و پادمانهای بینالمللی بوده که در این نوشتار مجال بررسی آن نیست. اما این دست اظهارات که از مبنای حقوقی و سیاسی چندان محکمی هم برخوردار نیستند آنجا موجب نگرانی میشوند که توجه کنیم نظرات نمایندگان مجلس به طور غیرمستقیم و از مجرای تبدیل شدن به قوانین جاری در امور اجرایی کشور منعکس میشوند. از سویی نمایندگان مجلس ویترین سیاسی کشور هستند و اقدامات و اظهارات آنها در این ویترین سیاسی که نمایشگر وجهه عمومی کشور است، به دید عموم جهانیان گذاشته میشود.
نکته دوم این است که از منظر بحث بازدید از پارچین، تاسیسات در هر کشوری به دو بخش عمده تقسیم میشوند؛ دسته اول تاسیسات مربوط به غنیسازی و فرآوری سوخت و مواد هستهای است و دسته دوم تاسیسات نظامی. در حقیقت موارد دسته اول هستند که در معاهدات آژانس بینالمللی انرژی اتمی مورد توجه قرار میگیرند و کشورها تعهداتی در قبال آنها میپذیرند، اما دسته دوم یعنی تاسیسات نظامی به هیچ وجه در چارچوب قوانین آژانس نیستند و در هر کشوری باید محرمانه باقی بمانند.
سایت پارچین نیز از زمره تاسیسات گروه دوم است که ایران ملزم به تامین امکان بازدید بازرسان از آن در قالب پادمان نیست. در دیگر کشورهای دنیا نیز چنین است و هیچ نهاد بینالمللی یا کشوری اجازه بازدید از سایتها و تاسیسات نظامی کشورهای دیگر را به دلیل موقعیت استراتژیک این تاسیسات برای کشورهای مختلف نمیدهد. در تمام ممالک دنیا حتی اطلاعات جزئی در مورد یک پاسگاه یا مرکز پلیس معمولی و کوچک نیز محرمانه محسوب میشوند و هیچ کشوری از این قاعده مستثنا نیست.
نکته سوم اما به کارنامه آژانس در بازرسیهای قبلی از تاسیسات کشورمان باز میگردد. در بازرسیهای سابق بازرسان آژانس، اطلاعات به دست آمده و گزارشهای آنها برخلاف پیمانها و تعهدات بینالمللی پیش از آنکه در اختیار آژانس قرار بگیرد به دست رسانهها میرسید و این چالشی اساسی در اعتماد دوسویه با ایران وارد میکرد و باعث ایجاد سوءظن دو طرفه میشد.
با توجه به این دست تجارب در همکاری با آژانس، اکنون ایران اعتماد لازم را به این بازرسیها ندارد و طبیعتا با دیدی منفی به این دست پیشنهادها مینگرد. مجموعه چنین عواملی باعث میشود تا کشورمان در مواجهه با پیشنهادهای آژانس محافظهکارانه و با بدبینی عمل کند تا از این منظر منافع ملی ما مورد خدشه قرار نگیرد.
بهار: مانور سیاسی _ پزشکی
«مانور سیاسی _ پزشکی»عنوان یادداشت روزنامه بهار به قلم علی تاجرنیا است که در آن میخوانید؛
اقدام دکتر بیژن گودرزی رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی مبنی بر نوشتن نامه به آقای احمدینژاد برای بررسی دوباره صلاحیت نامزدهای انتخابات نظام پزشکی، اقدامی دیرهنگام بود. دلیل اصلی نگارش این نامه هم، به اعتقاد من، این است که افراد در مجموعه نظام پزشکی تا روزهای پایانی هم به تایید صلاحیتها و تجدیدنظر امید داشتند مثلا امید به اینکه یک چهره نزدیک به دولت صلاحیتش تایید شود. اما فرصت که تمام و نتایج که اعلام شد خبر رسید اینگونه نشد. آن زمان بود که رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی به آقای احمدینژاد نامه نوشت.
نامه ایشان و نامه احمدینژاد نشان میدهد رفتار رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی در ارتباط با حمایت از حقوق و منافع همه افراد نبوده و در واقع ظاهراً مربوط به یک نفر بوده است. بارها گفتهایم رفتارهای غیرقانونی هیاتهای نظارت از چهار هفته پیش شروع شده است و اگر قرار بود اقدامی صورت بگیرد و تجدیدنظری شود از همان زمان باید افراد در سمتهای مختلف، نسبت به این موضوع سریعتر اقدام میکردند.
از سوی دیگر یک ماه و نیم پیش همان نزدیک حامی دولت به صورت رسمی هشدار داد که نمیگذارد افرادی که خلاف سلیقه او هستند وارد نظام پزشکی شوند. یعنی ایشان به هیچوجه اعتقادی به انتخابات سالم نداشت بنابراین نوشتن نامه به آقای احمدینژاد برای برگزاری انتخابات نظام پزشکی سالم نیست، بلکه برای حمایت از فرد یا افراد مورد نظر دولت است.
از دیگر طرف، در ارتباط با نامهای که دکتر گودرزی نوشته، باید به این موضوع هم دقت کرد که این تنها هیاتهای نظارت نیستند که باید طبق قانون رفتار کنند، بلکه نهادهای پنجگانه هم که در ارتباط با تایید صلاحیت افراد در یک انتخابات صنفی دخالت دارند باید قانونی رفتار کنند. بنابر قانون 62 مکرر قانون مجازات اسلامی هر فردی حق دارد در انتخابات صنفی یا هر انتخابات دیگری کاندیدا شود مگر اینکه یا حد بر او جاری شده باشد یا مدت زندان بیشتر از سه سال داشته باشد یا محکوم به قطع عضو شده باشد.
ما در حال حاضر نمیدانیم که این نهادها هم قانونی عمل کردهاند یا نه؟ این نهادها منصفانه در مورد کاندیداها نظر دادهاند یا نه؟ چه کسانی دخالت و توصیه کردهاند؟ از طرف دیگر در هیات نظارت سه نماینده از طرف دولت وجود دارد که دو نفر از آنها از سوی دولت و یکی از آنها از سوی وزارت بهداشت است، بنابراین اینکه بعد از ردصلاحیتها احمدینژاد نامه مینویسد که دوباره صلاحیتها رابررسی کنید و اگر نکنید انتخابات باطل است و قانونی نیست گویای این است که او بر نهادهای زیر نظرش نظارت درست و کافی ندارد یا در پایان عمر دولت، قصد مانور سیاسی ویژه و نوعی تبلیغات دارد.
دنیای اقتصاد: ارزشهای اقتصادی و انتخابات
«ارزشهای اقتصادی و انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که ر آن میخوانید؛بهزودی و در اوایل سال آینده یازدهمین دور انتخابات ریاستجمهوری برگزار خواهد شد.
طبیعی است کاندیداهای محترم از هماکنون به فکر بررسی و طراحی نحوه تبلیغات انتخاباتی خود باشند. در این خصوص نکته مهم این است که همه کاندیداها صرف نظر از اینکه انتخاب شوند یا نه، یک مسوولیت مشترک دارند و آن این است که سطح آگاهی مردم را در خصوص وظایف حقیقی دولت ارتقا دهند.
اصولا یکی از دلایل مهمی که امیرالمومنین علیه السلام را از دیگر حکمرانان متمایز میکند به این علت است که آن حضرت در زمان خلافت خود با اینکه از قدرت اجرایی بالایی برخوردار بودند، اما از انجام بسیاری از کارها پرهیز میکردند و البته آن حضرت، مولای پرهیزگاران هستند. از طرف دیگر میدانیم رییسجمهور در کشور ما از قدرت اقتصادی فوقالعادهای برخوردار است و بر اساس آنچه گفته شد توجه به امور سلبی برای او از توجه به امور ایجابی مهمتر است، زیرا انجام بسیاری از کارها برای قوه مجریه بسیار آسان بوده و در عین حال انجام آنها را هم نمیتوان امری خارقالعاده دانست.
مثلا فرض کنید در تبلیغات انتخاباتی یک کاندیدا اعلام کند که اگر من انتخاب شوم یکصد هزار کیلومتر آزادراه در کشور احداث خواهم کرد. خوب این کار ممکن است شدنی باشد، اما یک کارمند جزء دولت هم میتواند در مقام رییسجمهور و با یک دستور، همه مشاوران و پیمانکاران کشور را بسیج کند تا در یک دوره مشخص، این کار را به انجام برساند و انجام آن هم یک فضیلت ویژه محسوب نمیشود. البته بعد از پایان جنگ، این فرهنگ نادرست ایجاد شد که کثرت کارهای عمرانی برای دولت یک فضیلت و نشانه کارآمدی قلمداد میشود. البته این قلم نمیخواهد کار عمرانی را امری مذموم نشان دهد؛ بلکه انجام کار عمرانی توسط دولت باید واجد شرایطی باشد تا منافع آن حداکثر و ضررهایش به حداقل برسد.
از طرف دیگر یک بار برای همیشه باید معلوم شود که در صحنه اقتصاد، مردم یا دولت کدام یک قهرمان هستند. اگر قرار است قهرمان اقتصاد مردم باشند لازمه آن این است که دولت، انضباط اقتصادی را رعایت کند. اگر دولتی رنج این پرهیزگاری را به جان خریده و از لذت هزینههای بیش از حد عمرانی چشمپوشی و حتی تهمت کم کاری ظاهری را به جان بخرد در این صورت تاریخ، این دولت را قهرمان اقتصاد خواهد دانست. در این شرایط به تدریج نگاه مردم به جای آنکه به دستان دولت باشد متوجه خلاقیت و کار و تلاش خود شده و زیربنای یک اقتصاد سالم، پیریزی خواهد شد.
خب سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که ارزشهای اقتصادی (از نوع سلبی) که یک کشور باید به آن پایبند باشد چیست؟ ذیلا به 4 ارزش مهم اقتصادی اشاره میکنیم که پایبندی دولت به آنها منجر به بسط عدالت و پیشرفت جامعه خواهد شد:
1- حذف تورم: ملزم کردن بانک مرکزی به اینکه رشد نقدینگی را در محدوده صفر تا 15 درصد نگه دارد. این کار تنها برای مهار تورم است زیرا رشد نقدینگی و تورم دو روی یک سکه هستند. تنها با مهار تورم است که زمینه برای کار اقتصادی سالم و رشد بخش خصوصی کارآمد مهیا میشود و این یعنی ایجاد غیرمستقیم اشتغال و کاهش پایدار نرخ بیکاری. ضمنا حذف تورم موجب میشود زمینه ایجاد و رشد معوقات بانکی هم از بین برود. البته در وضعیت تورمی فعلی، افزایش سود سپردههای بانکی از اوجب واجبات اقتصادی است، زیرا موجب حذف سفتهبازی و موجب ثبات و آرامش در بازار آشفته کشور میشود و همینطور اثر فوری در کاهش تورم دارد که متعاقب آن میتوان از نرخ سود هم کاست. البته افزایش سود بانکی برای مهار تورم از سر اجبار است، زیرا سود بانکی بالا و تورم، هر دو مضر هستند ولی به هر حال بین بد و بدتر طبیعی است که بد انتخاب میشود. به عبارت دیگر چنانچه سیاستگذار پولی در گذشته جلوی انتشار پول را گرفته بود امروز اصلا نیازی به افزایش سود بانکی نبود.
2- نهایت صرفهجویی در هزینههای دولت: عملکرد هزینههای جاری و عمرانی دولت به هیچ وجه نباید رشدی بیش از رشد اقتصادی داشته باشد. در این خصوص حجم بودجه مصوب در مجلس معمولا نشاندهنده میزان عملکرد هزینهها نیست مگر آنکه برآوردهای درآمدی بودجه مبتنی بر واقعیت انجام شود. به نظر میرسد بهترین و مفیدترین کاری که دولت میتواند وجهه همت خود قرار دهد این است که با تمرکز بر بدنه قوه مجریه حتی در جزئیترین موارد، راهها و روشهایی را بیابد که بر اساس آن بدون آنکه از خدمات دولت کم شود، هزینههای اجرایی را کاهش دهد.
3- ثبات ارزش پول: هم افزایش و هم کاهش ارزش پول برای یک کشور زیانبار است. در بند یک کاهش ارزش پول، توضیح داده شد. اما افزایش ارزش پول که یک مشکل مشترک در بسیاری از کشورهای نفتی است، اشاره به تزریق درآمدهای فراوان ارزی به کشور دارد که باعث گران شدن صادرات و ارزان شدن واردات میشود و ما آن را تحت عنوان بیماری هلندی میشناسیم. بهطور کلی کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی بر ثبات ارزش پول ملی اثر مثبت دارد.
4- حفاظت از دارایی مردم در بانکها: بانک مرکزی این قدرت را دارد که به دو روش مدرن از ارزش دارایی های مردم بکاهد. روش اول این است که منابع بانکی را به طور مستقیم، در امور عمرانی و مثلا برای احداث یکصد هزار کیلومتر آزادراه هزینه کند. اما در روش دوم، بانک مرکزی با انتشار پول و افزایش حجم نقدینگی، هزینه لازم را برای پروژههای عمرانی یا امور دیگر تامین میکند که به طور غیرمستقیم موجب کاهش ارزش پسانداز مردم میشود. بنابراین درواقع هر دو روش، برداشت از پسانداز مردم بدون اجازه از آنها تلقی میشود.
خلاصه آنکه اگر قرار است فاعل اصلی اقتصاد، مردم باشند در این صورت دولت باید نهایت خویشتنداری و دقت را در توجه به امور سلبی از خود نشان دهد که البته امری بسیار مشکل ولی پیشرفت کشور مستلزم آن است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد