گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

هدفمندی و اشتباه در تعیین اولویت‌ها

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «تا کجا حرمت دارند؟»،«اقیانوس عشق»،«هدفمندی یارانه‌ها و اشتباه در تعیین اولویت‌ها»،«پیش بینی تحرک دشمن در انتخابات»،«داوران شهرآورد ملی!»،«طرحی برای بن‌بست‌سازی»،«بازخوانی تخریب ساختارها از سوی دولتی‌ها»،«پرسش‌های بیشمار پیرامون اشتغال دولتی»،«نهضت ملی کردن حریم خصوصی»...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۲۹۴۶۷

جام جم:چون دوست همسو با دشمن است، شکایت کجا بریم؟

«چون دوست همسو با دشمن است، شکایت کجا بریم؟»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن می‌خوانید؛شواهد و قرائن از این حکایت دارد که می‌خواهند انتخابات سال 92 را با کلید واژه «انتخابات آزاد» به چالش بکشند. لذا از مدتی پیش در حال نهادینه کردن این واژه هستند. در این باره محورهای ذیل درخور توجه می‌نماید.

1ـ «انتخابات آزاد» عبارت است از انتخاباتی که مطابق قانونی انجام شده، همه کسانی که خود را دارای صلاحیت می‌بینند، بتوانند آمادگی خود را برای انتخاب شدن اعلام کنند و مراجع ذی‌صلاح قانونی نیز مطابق معیارهایی که در قانون تعیین شده است، صلاحیت آنها را بررسی و افراد قابل تائید را به جامعه معرفی کنند. ویژگی دیگر انتخابات آزاد، حضور آزادانه واجدین شرایط رای دادن پای صندوق‌های رای و انتخاب فرد مورد نظر خود می‌باشد و سرانجام این‌که نتیجه انتخابات براساس آرای مردم شمارش و اعلام شود.

چنین فرآیندی تقریبا در همه نظام‌های مردم‌سالار طراحی و اجرا می‌شود و به طور طبیعی کسانی می‌توانند به سطوح عالی قدرت دست یابند که ساختار نظام را قبول داشته باشند، به اصول قانون اساسی پایبند باشند و اطمینان وجود داشته باشد که در جهت تحکیم و تقویت نظام و اجرای اصول قانون اساسی قدم برخواهند داشت. بطور مثال امکان ندارد در آمریکا کسی به کنگره یا سنا یا ریاست جمهوری راه یابد که ارزش‌های آمریکایی را مذموم بشمارد و درصدد اسلامی کردن یا مارکسیستی کردن جامعه آمریکا برآید.

یا در انگلستان محال است راه‌یابندگان به مجلس لردها یا عوام یا دولت بتوانند نظام سلطنتی این کشور را به چالش بکشند.

2ـ قضاوتی منصفانه درباره بیش از 30 انتخاباتی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون برگزار شده است ما را به این نتیجه رهنمون می‌سازد که انتخابات در کشور ما همواره آزاد بوده است. بهترین دلیل این مدعا حضور سلایق مختلف اما در چارچوب نظام و قانون اساسی در صحنه انتخابات و چرخش قدرت بین سلائق مختلف سیاسی است. به این اسامی توجه کنید! بنی صدر، شهید رجایی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، حجت‌الاسلام خاتمی و دکتر احمدی‌نژاد. اینها اسامی افرادی است که در ادوار مختلف در مسند ریاست جمهور قرار گرفته‌اند. تنوع نامزدها که به مراتب بیش از این بوده است آیا در انتخاباتی غیر آزاد، اینقدر تنوع ممکن است؟ نگاهی به ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا نیز همین واقعیت را پیش‌روی ما قرار می‌دهد.

3 ـ رصد وقایع برای ما آشکار می‌سازد که واژه «انتخابات‌ آزاد» سال گذشته برای نخستین بار از زبان رضا پهلوی شنیده شد. کسی که در زمان سلطنت پدرش، این جامعه بویی از انتخابات آزاد را استشمام نکرد! منافقین که دست آنان تا مرفق به خون مظلومان آلوده است دومین جریانی بودند که این کلید واژه را به کار بردند.

اما در دور تازه، همزمان با تصمیم‌گیری جریان ضدانقلاب خارج کشور در نشست پراگ، متاسفانه برخی شخصیت‌های سیاسی داخلی به این واژه تفوه کردند که این همزمانی و همزبانی در خور تامل بسیار است!

4 ـ چهره‌هایی که در داخل کشور، کلیدواژه «انتخابات آزاد» را به کار برده‌اند تقریبا همگی کسانی هستند که برمسند ریاست جمهوری تکیه زده‌اند، لذا دو پرسش اساسی را باید پاسخگو باشند.

نخست این که آیا انتخاب آنان در رسیدن به این مسئولیت در جریان یک انتخابات آزاد بوده است یا غیر آزاد؟

سوال دوم این‌که در زمان ریاست جمهوری آنان نیز انتخابات‌هایی برگزار شده که یک مورد آن انتخابات ریاست جمهوری بوده است که دوباره خودشان به عنوان رئیس‌جمهور برگزیده شده‌اند. آیا این انتخابات‌ها آزاد بوده است یا نه؟

اگر انتخابات‌هایی که این افراد پیروز آن بوده‌اند یا انتخابات‌هایی که در زمان ریاست جمهوری آنان برگزار شده است، آزاد بوده که بوده است، پس به کارگیری و تاکید بر این واژه، به گونه‌ای که القا کند تاکنون چنین نبوده است با چه هدفی انجام می‌شود؟ و اگر آزاد نبوده است که چنین نیست، باید توضیح دهند چرا در انتخاباتی وارد شدند یا انتخاباتی را برگزار کردند که آزاد نبوده است؟ گزینه دیگری هم هست و آن این‌که این آقایان فقط انتخاباتی را آزاد می‌دانند که یا خودشان برگزار کنند یا خودشان در آن پیروز شوند که قضاوت در این باره را به عهده مردم وا می‌گذاریم.

5ـ مهم‌ترین هدفی که کلید واژه «انتخابات آزاد» آن را نشانه رفته است، انگیزه و شور مردم برای حضور در انتخابات است. دشمن از این طریق تلاش می‌کند مردم را از مشارکت در انتخابات مایوس و دلسرد کند و حضور آنان را بی‌نتیجه جلوه دهد. تلاش دشمن در این مسیر قابل فهم است و از دشمن جز دشمنی نباید انتظار داشت اما دوستان یا مدعیان دوستی باید پاسخ دهند چرا در جهت خواست دشمن گام برمی‌دارند؟ «از دشمنان برند شکایت به دوستان» چون دوست همسو با دشمن است شکایت کجا بریم!

و سخن آخر؛ مرور این فراز از سخنان رهبر فرزانه انقلاب است: «یکی از هدف‌ها این است که کاری کنند که انتخابات بدون حضور پرشور و همگانی مردم برگزار شود. این را از حالا همه بدانند. آن کسانی که ممکن است از سردلسوزی راجع به انتخابات یک توصیه‌های عمومی بکنند که آقا انتخابات اینجوری باشد، آنجوری نباشد، حواسشان باشد به این مقصود دشمن کمک نکنند؛ مردم را از انتخابات مأیوس نکنند، هی نگویند انتخابات باید آزاد باشد، خب، معلوم است که انتخابات باید آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سی و چند انتخابات داشته‌ایم؛ کدامش آزاد نبوده است؟ در کدام کشور دیگر، انتخابات از آنچه که در ایران می‌گذرد؛ آزادتر است؟‌ کجا صلاحیت‌ها ملاحظه نمی‌شود، که اینجا روی این مسائل هی تکیه بکنند. ... این یکی از خواسته‌های دشمن است. ... این یکی از راه‌های از شور و هیجان انداختن انتخابات است.»

کیهان:تا کجا حرمت دارند؟

«تا کجا حرمت دارند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛
1-خوش گمانی و خوش بینی، ویژگی مردان الهی است. به وعده الهی حسن ظن دارند که «کان حقاً علینا نصرالمومنین». در حق مردمان نیز اهل خوش گمانی اند هم خوبی های آنها را بیش از عیب ها می بینند و هم درباره رفتارهای سوءظن برانگیز تا بتوانند حمل بر صحت می کنند. پیامبر اعظم(ص) آن قدر خوش بینانه برخورد می کرد که برخی از منافقان احمق در خلوت خود می گفتند او ساده دل است و دعاوی ما را می شنود و می پذیرد. آیه نازل شد که «قل اذن خیر لکم. ای پیامبر بگو این به نفع شماست». پیامبری با این بزرگواری و شکیبایی در عین حال مشفقانه هشدار داد و فرمود «اتقوا فراسه المومن فانّه ینظر بنور الله. از فراست و زیرکی مومن بپرهیزید که او با نور الهی می نگرد».

 شبیه همین تعبیر بلند از امیرمومنان(ع) روایت شده که فرمود «اتقوا ظنون المومنین فانّ الله تعالی جعل الحق علی السنتهم. از گمان مومنان بپرهیزید که خداوند بلند مرتبه حق را بر زبان آنان قرار داده است». یعنی اینکه حسن ظن و خوش گمانی مومن، بی حد و مرز نیست. تا بتواند حمل بر صحت می کند اما نه اینکه نبیند و نفهمد و تحلیل عمیق از رویدادها نداشته باشد. تا بتواند غمض عین می کند و می پوشاند اما اگر به حرف آمد و هشدار داد و نهی از منکر نمود و به معروف فرا خواند، کلمات حق است که از فراست برمی خیزد و بر زبان او جاری می شود. اینجاست که مخاطب هشدار مومنان- به ویژه در درون جبهه خودی- باید نگران شوند. نگران که چه کرده اند موجب بدگمانی و زنهار و هشدار مومنان شده اند. می توان هم دنده پهنی- لجاجت- کرد و به مسیر ادامه داد تا نهایت سقوط.

2- کلمات متعددی از پیامبر اعظم(ص) و امیر مومنان(ع) درباره حدشناسی و نگاه داشتن اندازه روایت شده، از جمله: «رحمت خدا بر کسی که قدر و اندازه خود را بشناسد و از حد خویش تعدی نکند»، «رحمت خدا بر کسی که قدر خود را بشناسد و در حد خود توقف کند» و «عالم کسی است که قدر و اندازه خویش بشناسد و در نادانی انسان همین بس که قدر و اندازه خود را نشناسد». برخی از رجالی که در جبهه حق جانبازی و خدمت کرده و سابقه ای اندوخته اند به مرور دچار این سوء تفاهم می شوند که به اعتبار آن خدمات و خوبی ها مجازند تخطی از حق، زیاده خواهی و امتیازطلبی کنند. تصور می کنند چون حرمت و احترامی دارند، بنابراین مجازند از محدوده قانون و حق و مصلحت عبور کنند و چون مواخذه شدند، ابرو درهم بکشند و با ترش رویی بگویند مثل اینکه ما را به جا نیاوردید؟!

آنها با بدفهمی نسبت به حرمتی که دارند، از یک سو به جانب استبداد رای و تکبر می غلتند و از جانب دیگر با غفلت های پیاپی، برای اغیار و نامحرمان حاشیه امن می سازند. بدین ترتیب حرمت این عده تبدیل به منطقه الفراغ قانون می شود تا در سایه این حاشیه امنیت قرق شده، جریان های نفاق جرئت و مجال خیانت پیدا کنند. این در حالی است که حرمت آنها صرفا به اعتبار حضور در جبهه حق و همراهی و خدمتگزاری است. به بیان استاد شهید مرتضی مطهری(ره) که از منطق صحابی اصولی و اصول شناس پیامبر(ص) اخذ شده، به این عده باید گفت «صحابی شما محترمید اما حق محترم تر است». امیر مومنان ماه ها فتنه انگیزی صحابی پیمان شکن را صبورانه تحمل کردند اما آنجا که کار به گردن فرازی و شورش کشید از شکستن گردن فتنه گران ابا نکردند و فرمودند چون در برابر حق گردن کشیدند، گردن های آنها شکست. حضرت خطاب به همان ها فرمود «همواره منتظر عواقب خیانت شما بودم و آثار فریب خوردگی را در سیمای شما می دیدم. جامه دین شما را از من می پوشاند اما صدق باطنم حقیقت شما را بر من آشکار می کرد». بد فهمیدند و بد محاسبه کردند که مهربانی و خوش بینی و شکیبایی و اتمام حجت از سوی امیر مومنان(ع) را «فرصت» و «مجال» عهدشکنی و خیانت ارزیابی کردند. آنها تحمل امام را حمل بر ضعف تحلیل یا ضعف قدرت کردند اما بزرگواری و کرامت امام، تبدیل به مکر خودخواسته برای آن جماعت شد.

3-مهربان تر و خوش گمان تر از مقتدای بصیر و صبور انقلاب نمی شد با جماعتی حرف زد که مدت هاست دانسته و ندانسته هیزم کش فتنه دشمن شده اند. ایشان در دیدار جمعی از علما و مردم قم ضمن مرور نقشه های ناکام دشمن و دعوت به تقوای جمعی فرمودند «ذهن دشمن متوجه انتخابات ماست. انتخاباتی که در خرداد آینده در پیش داریم، از نظر ما مهم است، از نظر دشمن هم مهم است؛ حواسش به آن انتخابات است. اگر می توانستند کاری می کردند که اصلا انتخابات انجام نگیرد... یکی از راه ها این است که کاری کنند که انتخابات بدون حضور پرشور و همگانی مردم برگزار شود.

 این را از حالا همه بدانند. آن کسانی که ممکن است از سر دلسوزی راجع به انتخابات یک توصیه های عمومی بکنند که آقا انتخابات این جوری باشد، آن جوری نباشد، حواسشان باشد به این مقصود دشمن کمک نکنند؛ مردم را از انتخابات مایوس نکنند، هی نگویند انتخابات آزاد باشد. خب معلوم است که انتخابات باید آزاد باشد. ما از اول انقلاب تا حالا سی و چند تا انتخابات داشته ایم، کدامش آزاد نبوده است؟... هی تکیه بکنند، هی بگویند، هی تکرار بکنند و یواش یواش این ذهنیت را به خیال خودشان در مردم به وجود بیاورند که خب، این انتخابات فایده ای ندارد. این یکی از خواسته های دشمن است. آن کسانی که در داخل این حرف ها را می زنند، ممکن است غفلت کنند. من می گویم غفلت نکنید، حواستان باشد کار شما جدول مورد نظر دشمن را پر نکند، مقصود او را تکمیل نکند. این یکی از راه های از شور و هیجان انداختن انتخابات است».

مقتدای انقلاب تعبیر «غفلت» و «از سر دلسوزی» را برای برخی از مدعیان انتخابات آزاد به کار بردند که نشانه نهایت سعه صدر، صبوری و حسن ظن است. در عین حال ایشان حجت را بر جریان ها تمام کرده و در واقع مرز جبهه خودی و دشمن را پررنگ کردند. نمی شود در جبهه دشمن ایستاد و حرف او را زد و خودی قلمداد شد. با اصرار بر تکرار ادبیات جهت دار دشمن نمی توان حرمت و احترام گذشته را حفظ کرد. اگر همین بزرگواری مقتدای انقلاب نبود ملت غیوری که روز نهم دی در کف خیابان ها جاری شدند و فریاد برائت از منافقان و محاربان سردادند، در کمتر از ساعتی تکلیف اصحاب فتنه 88 را یکسره می کردند. کسانی که در دوره هایی به تواتر از صندوق انتخابات به منصب و مسند رسیده اند و حالا با ادعای انتخابات آزاد دانسته یا ندانسته در سلامت این روند تردید و تشکیک می کنند، فارغ از اینکه چه می خواهند یا به چه چیزی برسند و نرسند، حکم بر علیه خویش صادر می کنند.

آیا این گروه عارشان نمی آید از اینکه به صف خیمه شب بازان آمریکایی و انگلیسی بپیوندند که برای دهه ها در ایران دیکتاتوری را غلبه دادند و انتخابات را تعطیل کردند اما پس از انقلاب علی الدوام مدعی شدند انتخابات در ایران آزاد نیست؟ از نگاه مستکبران انتخابات ایران آزاد نیست چون سلطنت طلب های حافظ دیکتاتوری و جریان نفاق دارای اسناد نوکری در لانه جاسوسی و اعقاب آنها نمی توانند انتخابات را تبدیل به ضد خود کنند. عقده تاریخ گذشته آنها همان است که با ریختن شعبان بی مخ ها به خیابان و کودتا، کمترین اثری از نقش ملت ایران در سیاست و حکومت باقی نماند یا این که با مدل کودتاهای مخملین و به اسم انتخابات یا اعتراض به تقلب، مهره های غرب روی کار آید. با این تلقی، انتخابات ایران آزاد نیست اولا به این خاطر که برگزاری انتخابات خارج از مدار سیطره ابرقدرت ها، ذاتا جرم بزرگی است و ثانیا به این علت که به مرور دست نفوذی ها و خائنین از عرصه جشن ملی کوتاه شده است. این علت اصلی به خود پیچیدن آمریکا و انگلیس در برابر انتخابات ملت الهام بخش ایران است. با این وصف آنچه جای تعجب دارد هم زبانی و هم سخنی برخی رجال و طوایف سیاسی داخلی با دشمن است.

این طیف در واقع حربه کند شده دشمن را تیز و علیه ملت خود دلالت می کنند. «و آن کس که شمشیر دشمن را به قوم خود دلالت و راهنمایی کند، سزاوار است که نزدیکان با او عداوت ورزند و دیگران از او ایمن نباشند» (خطبه 91 نهج البلاغه). اصرار بر غفلت و خطا، تبدیل به خط خیانت می شود و این گونه که شد عملا فرد «گرای» جبهه خودی را به دست دشمن می سپارد. بدون کمترین تردید می توان گفت گرای بخش مهمی از عملیات روانی، تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی دشمن از میان همین غفلت ها (به انضمام مشورت خائنانه برخی حلقه های اطراف رجال خودشگفت و خودمدار) به دست آمده است. این جفا، جفای بسیار بزرگ و جبران ناپذیری در حق ملت است.

4- انتخابات ولنگار، نسخه ای است که شیاطین جبهه استکبار فقط برای ما می پیچند اگرنه در آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان یک سیاستمدار منتخب پیدا نمی کنید که ادا و اطوار اپوزیسیون حاکمیت دربیاورد و در همین حال مانند انتخابات سال های 67، 87، 08، 48 و 88 ما نامزد انتخابات ریاست جمهوری یا پارلمان باشد. اصلا در این کشورها اپوزیسیون حاکمیت پیدا نمی کنید تا چه رسد به این که وارد گود انتخابات شوند. حتی در این کشورها سیاستمداری جرئت ندارد درباره مدعای صهیونیستی هولوکاست تردید کند. ماهیت نفاق بسیاری از کسانی که در انتخابات مورد اشاره مجال نامزدی یا حضور در قدرت را پیدا کردند، برای نظام روشن بود اما با این حال تحمل شدند. انتخابات آزاد بالاتر از این؟ ماهیت نفاق امثال خاتمی و موسوی و برخی زعمای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین (انقلاب) اظهر من الشمس بود اما تحمل شدند و این تحمل را به بدترین احتمال حمل کردند و تا نهایت سقوط پیش رفتند. آنها به اصرار و برخلاف زنهار دلسوزان از پرتگاه پریدند و سرشان شکست. خیانت هایی از جنس آشوب افکنی سال 88 و هم داستانی با جریانی که همین روزها علنا می گوید «انتخابات آزاد یعنی امکان سرنگونی حاکمیت و حالا که چنین نیست پس انتخابات آزاد منتفی است»، چیزی نیست که مشمول مرور زمان شود. آنها کوپن های خود را سوزاندند و باطل کردند.

5- از نگاه دشمن و طیف های فتنه گر، انتخابات آزاد اسم رمز و کنایه از چند چیز است: الف؛ امکان نامزدی افراد فاقد صلاحیت و دارای سوء سابقه از جمله خیانت در امانت. ب؛ الزام پیروزی نامزدهای موردنظر آنان که اگر چنین نشد به طور اتوماتیک نشانه تقلب است! ج؛ امکان ایجاد بلوا و به هم ریختن قاعده حاکمیت رأی اکثریت (جمهوریت) در صورت ناکامی. در چنین فرآیندی به شهادت حوادث گذشته، نقشه دشمن با نقشه جریان های نفاق و حلقه های امتیازطلب منطبق می شود یا هم پوشانی پیدا می کند. تمکین در برابر قانون و موازین مردم سالاری و مکانیزم حقوقی انتخابات یا تردیدافکنی و مقابله با این روند پذیرفته شده در همه جای دنیا، مرز روشن اعتقاد به مردم سالاری با ساختارشکنی و همراهی نقشه دشمن است. بدین ترتیب حرمت سیاستمداران تنها تا آنجا معتبر و محترم است که در طول قانون باشد و معارضه با این مسیر نکند.

6- بخشی از هزینه های سیاسی که طی چند سال اخیر به کشور و ملت تحمیل شده حاصل تعارض های دو رجل سیاسی است که هم در عداوت با یکدیگر افراط کردند و هم -اینک- به اعتبار نفوذ برخی اطرافیان آلوده، نقشی مشترک را در پرکردن خانه های جدول دشمن ایفا می کنند. خیرخواهانه باید از آنان خواست اولا رشته اعتبار و حیثیت خود را پنبه نکنند، ثانیاً دعواهای ناحق خود را به بیرون از حریم منافع ملی ببرند و ثالثاً طعمه قلاب دشمن نباشند. سواری دادن و دوشیده شدن و بهانه فتنه قرار گرفتن، عار نخبگی است.

خراسان:اقیانوس عشق

«اقیانوس عشق»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛فقط موج آدم ها، موج پرچم ها و دریا دریا شور و اشتیاق نبود بلکه اقیانوس عشق بود که موج می زد و از جای جای ایران به سوی مشهد الرضا جاری بود. پیرزن ۸۰ ساله روستایی در راه بود مردان کهنسال نیز آرام آرام به سوی قبله راز و نیاز گام برمی داشتند کرور کرور دختر و پسر جوان نیز عاشقانه روان بودند. در این بین نوزادانی هم در آغوش مادرانشان سوی مشهدالرضا می آمدند برخی جاده ها هنوز برف داشت. سوز و سرما در بیابان ها و دشت ها و جاده های منتهی به مشهد بر دست ها و پاها و گونه های زائران تازیانه سرما می زد اما وقتی اقیانوس عشق موج می زند هیچ مانعی را تاب ایستادن در مقابل آن نیست، گرمای عشق نه برف و یخ بلکه سخت ترین سنگ های عالم را ذوب می کند. ماجرای عاشقان زیارت، قصه و خیال و داستان و افسانه نیست این جماعت به حقیقت پا به راهند و دل به نور ولایت روشن کرده اند ای کاش دوربین ها می توانستند لااقل صحنه هایی از این اقیانوس مواج عشق زائران عاشق را به تصویر بکشند.

از عشق آتشین لیلی و مجنون و فرهاد و شیرین و رمئو و ژولیت و... بسیار شنیده ایم و در وصف عشقشان چه رمان ها که نوشته نشده و چه نمایشنامه ها و فیلم های فاخری که تهیه نشده است اما ای کاش از این محبت و عشق دوسویه بی مانند بین مردمان و اهل بیت پیامبر خاتم هم تصاویری شایسته و بایسته برای مشاهده جهانیان تهیه شود نه فقط از صدها هزار پیر و جوانی که پیاده و به عشق عرض ارادت بیشتر خدمت امام رئوف، پیاده پای در راه گذاشته اند بلکه ای کاش جهان چشم باز کند و ببیند که شور عشق مردمان پاک سیرت و پاک نیت به حرم و حریم اهل بیت پیامبر رحمت چه صحنه های عاشقانه ای که نمی آفریند. روزهای آخر صفر قلب معنوی ایران به نبض میلیون ها زائر عاشق به تپشی چنان مبارک دچار بود که می پنداشتی این روزها نبض جان عالم در مشهدالرضا و حریم ملکوتی حجت خدا، امام رئوف علی بن موسی الرضا(ع) می تپد.

در سالروز رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و علی بن موسی الرضا(ع) میلیون ها انسان دل به نور خدا روشن کرده در حریم عبد صالح خداوند و هشتمین حجت برحقش علی بن موسی الرضا(ع) چنان عاشقانه گرد هم آمدند و آن چنان قلب هایشان با هم به یک عشق تپیدن گرفت که گویی این قطعه بهشتی بر بال ملائک آماده پرواز تا عرش خدا بود و اگر این اقیانوس عشق در پیش چشم جهانیان درست و دقیق و هنرمندانه به تصویر کشیده شود هر آن که بهره ای از فطرت پاک و الهی خویش را برای خود نگاه داشته باشد درمی یابد که چگونه خداوند «ثقلین» را «کتاب نور» را و «اهل بیت» را چنین حکیمانه برای نورافشانی و هدایت دل های عالمیان تا روز موعود عزیز داشته و می دارد هر چند که دشمنان و شب پرستان چه آنان که قرآن بر نیزه کردند، چه آنان که قرآن ها را سوزاندند، چه آنان که با هزار حیلت قصد خاموش کردن نور و مودت اهل بیت و ذی القربی را در دل ها داشتند، چه آنان که به زر و زور و تزویر سال ها دین را به پوستین وارونه ای بدل کردند و چه آن ها که از دین تنها به پر کردن کیسه خود پرداختند و چه آن ها که دین تنها لقلقه زبانشان بوده و هست و چه ... همه و همه تنها اگر کمی چشم خود را باز کنند به خوبی می بینند و درمی یابند که عبودیت به درگاه خداوند و اطاعت از کلام الهی و پیروی از سنت نبوی و چنگ زدن به ریسمان مستحکم ولایت علوی و بالیدن در حماسه عزت حسینی و درس گرفتن از مذهب جعفری و چشم امید داشتن به قیام الهی مهدوی چه نیکو تقدیری برای در دست دارندگان پرچم سرخ حسینی و بیرق های سبز مهدوی رقم زده است.

آنان که روزگاری حرم حسین بن علی را به آب بستند و چندین بار حرم شریف اباعبدا... را تخریب کردند و کوردلان سنگدلی که برای جلوگیری از زیارت اباعبدا... شرط قطع دست راست افراد را حکم حکومتی و مقرر کردند جواز زیارت اباعبدا... قطع دست زائر باشد تا شاید بدین وسیله دیگر کسی سودای زیارت شهید کربلا و احیاگر دین مصطفی را در سر نپروراند اما باز هم دیدند که عاشقان صف کشیدند باور کنید این افسانه نیست تاریخ است هر که شک دارد به کتاب های معتبر تاریخی مراجعه کند تا از اشتیاق مردمان برای زیارت اباعبدا... حتی در آن زمان های سخت چیزها دریابد و بخواند قصه واقعی پیرزنی را که اصرار می کرد دست چپم را قطع کنید و اجازه زیارت حسینم را بدهید و آن قدر اصرار کرد که به حضور حاکم بردندش و وقتی دلیل اصرار بر قطع دست چپش را جویا شدند پیرزن گفت آخر دست راستم جواز زیارت قبلی ام شده است!!

حالا هم آن سنگدلان و کوردلان و هم دنیا ببیند که در اربعین حسینی با این شرایط ناامن عراق و در شرایطی که گر چه دستی رسماً برای جواز زیارت قطع نمی شود اما هزاران کیلو بمب و مواد منفجره و صدها کوردل انتحاری را شب پرستان سر راه زائران کربلا می کارند و ده ها زائر را به خاک و خون می کشند تا شاید از موج عشق مودت اهل بیت کاسته شود اما این روزها کربلا در اربعین میزبان شانزده میلیون زائر است که اگر عراق امن شود و شرایط سفر برای همه عاشقان مهیا گردد آن گاه دیگر قیامتی باور ناشدنی در عراق و کربلا در منظر و مرآی جهانیان شکل خواهد گرفت. سیر تاریخ خصوصاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نشان می دهد نه تنها جهان اسلام که جهان بشری به سویی که گریزی از آن نیست در حرکت است و نقشه های شوم و پر از قساوت و کینه توزانه دشمنان دین خدا برای خاموش کردن نور حقیقت با بیداری اسلامی و بیدار شدن جان مردمان و تکاپوی آدمیان برای دریافت حقیقت و معنویت نقش بر آب شده است، که اگر غیر از این می بود این حرکت ها و خیزش های اسلام‌خواهانه، دین مدارانه و حق طلبانه در منطقه و روحیه معنویت گرایی در بسیاری از کشورهای تن به سکولاریسم داده به وقوع نمی پیوست.

واقعیت قابل اشاره دیگر این که اقیانوس عشق عاشقان اهل بیت پیامبر در شرایطی چنین موج می زند که سردمداران قدرت و ثروت جهانی و لابی صهیونیستی هر چه توانسته اند از تهدید و حمله نظامی و فشارهای سیاسی بر ملت های مسلمان فروگذار نکرده اند و بیشترین تهدیدها و فشارهای سیاسی، اقتصادی و روانی را متوجه قلب تپنده بیداری اسلامی یعنی ایران عزیز کرده اند اما در عین حال معرفت و عشق به اهل بیت پیامبر اکرم(ص) هر روز در دل های پاک فطرتان جهان، مسلمانان و ایرانیان نیکو سرشت بیشتر موج می زند و اجتماع عظیم شانزده میلیونی در کربلای حسینی و اجتماع چند میلیونی عاشقان در حریم رضوی خود گواهی صادق بر این ادعاست که این مردمان پاک دل و پاک نیت تحت هیچ شرایطی دل از مودت اهل بیت پیامبر اکرم(ص) و عزت و استقلال ایران عزیز برنمی گیرند هر چند دشمنان بر طبل تهدید و تحریم و فشار بر مردم بیشتر بکوبند و هر چند برخی از مسئولین به جای پرداختن به امور مردمان سر در دعواها و نیت های بعضاً آلوده و خودخواهانه خود داشته باشند.

جمهوری اسلامی:

«هدفمندی یارانه‌ها و اشتباه در تعیین اولویت‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛با وجود تصویب قانون ممنوعیت اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها توسط نمایندگان مجلس و ابلاغ آن توسط رئیس قوه مقننه، دولت همچنان به دنبال اجرای این قانون است و به گفته برخی وزرا دور جدید جلسات هدفمندی یارانه‌ها را با هدف بررسی شرایط لازم برای اجرای مرحله دوم قانون آغاز کرده است.

در چنین شرایطی طرح این پرسش کاملاً طبیعی است که اصرار دولت بر اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها آن هم در وضعیتی که تقریباً هیچ یک از کارشناسان اقتصادی و اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان مجلس، اجرای مرحله دوم این قانون را به صلاح نمی‌دانند و افکار عمومی نیز به علت هم افزایی فشارهای تورمی هدفمندی یارانه‌ها و افزایش نرخ، آمادگی همراهی لازم با مرحله دوم این قانون را ندارند، از کجا نشأت می‌گیرد؟ آیا دولتمردان به پیامدهای اجرای مرحله دوم قانون آگاه نیستند؟ آیا تصویری که مسئولان دولتی از شرایط اقتصادی کشور دارند با آنچه سایر ناظران می‌بینند تفاوت دارد؟ و آیا مدیران دولتی از مسائلی اطلاع دارند که دیگران از آنها بی‌خبرند؟!

برای یافتن پاسخی در خور برای وجه اصرار دولت در اجرای مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها به نظر می‌رسد باید دو مقوله دقیق را از یکدیگر تفکیک کرد؛ انگیزه‌های اقتصادی و انگیزه‌های سیاسی.

واقعیت این است که نمایندگان مجلس، ناظران و کارشناسان مستقل حوزه اقتصاد و دلسوزان نظام و کشور با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی و سمت و سوی شاخص‌های کلان این حوزه و رویکرد دولت در اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها در مرحله نخست، اجرای مرحله دوم این قانون را با هیچ منطق و استدلالی صحیح و مصلحت نمی‌دانند خصوصاً اینکه از مجموعه شواهد و قرائن اینگونه بر می‌آید که دولت همچنان روش‌ها و رویکردهای سابق خود را در اجرای قانون دنبال می‌کند؛ رویکردهایی که به دنبال منافع کوتاه مدت و جلب محدودیت با توزیع پول نقد در میان مردم است.

این رویکردهای نادرست درحالی همچنان دنبال می‌شوند که متأسفانه پیامدهای ناگوار آنها طی دو سالی که از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها می‌گذرد، گریبان اقتصاد کشور و معیشت خانوارهای ایرانی گرفته است. اختصاص یارانه‌ای که باید به تولید تعلق می‌گرفت، به یارانه نقدی و توزیع آن میان مردم، بخش تولید کشور را به شدت نحیف و ضعیف کرده است و همین مسئله امکان تحمل فشارهای ناشی از مرحله دوم قانون را از بخش‌های تولیدی سلب کرده است بنابراین، این بخش امکان همراهی با مرحله دوم قانون را ندارد.

از سوی دیگر هم دولت همچنان در انتخاب و پیگیری اولویت‌های تحول اقتصادی دچار غفلت یا تغافل است؛ بسیاری از کارشناسان معتقد بودند و همچنان نیز بر این اعتقاد هستند که محورهایی مانند اصلاح نظام بانکی یا نظام مالیاتی و گمرکی نسبت به اصلاح نظام پرداخت یارانه‌ها از اولویت بالاتری برخوردار بودند. به عبارت دیگر دولت به عنوان مجری طرح تحول اقتصادی باید پیش از پرداختن به مقوله یارانه‌ها به سراغ اصلاح نظام بانکی می‌رفت و مشکلات ساختاری موجود در این حوزه را اصلاح می‌کرد چرا که با وجود تداوم این مشکلات، بخش غیرواقعی اقتصاد کشور خصوصاً شبکه بانکی امکان حمایت لازم را از بخش واقعی اقتصاد اعم از صنعتگران، کشاورزان و فعالان بخش خدمات نداشت. این، دقیقاً همان اتفاقی بود که اکنون شاهدش هستیم و به علت مشکلات ساختاری نظام بانکی، بخش‌های تولیدی هم تحت فشار بیشتری از ناحیه واقعی شدن قیمت‌ها قرار گرفته‌اند.

از سوی دیگر ناتوانی بخش تولید در کسب درآمد، مشکلات فراوانی را نیز برای بانکها بوجود آورده که افزایش شدید میزان مطالبات معوق به حدود 70 هزار میلیارد تومان یکی از آنهاست.

به این ترتیب مشاهده می‌شود که اشتباه در تعیین اولویت‌هایی که در فرایند تحول اقتصادی باید دنبال می‌شد، این روند را با مشکلات فراوانی روبرو کرده که ادامه آن را با اما و اگرهای فراوانی مواجه ساخته است. در چنین شرایطی، پافشاری دولت بر ادامه اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها آن هم با تمرکز بر پرداخت یارانه نقدی بیشتر قطعاً تکرار همان اشتباهی است که دو سال پیش رخ داد، اشتباهی که تاوان سنگین آن را مردم پرداختند و نباید بار دیگر تکرار شود.

رسالت:پیش بینی تحرک دشمن در انتخابات

«پیش بینی تحرک دشمن در انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛یکی از مباحث مهم مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم به مناسبت سالروز قیام تاریخی 19 دی پیش بینی تحرک دشمن در انتخابات آینده بود. موضوع اصلی دستور کار دشمن در اتاق جنگ نرم بحث انتخابات آینده است .

انتخاباتی که مردم از یک سو راس هرم قدرت در قوه مجریه را تعیین  می‌کنند و از سوی دیگر نمایندگان مردم در شوراهای اسلامی عملا مدیریت شهرها و بخش‌ها و روستاها را با وضع قوانین محلی و منطقه‌ای برای یک دوره دیگر در دست می‌گیرند . در هر دو انتخابات رای مستقیم مردم دو نهادعظیم " انتخابی" را شکل می‌دهد.

ازباب آینده نگری و آینده پژوهی می‌شود افعال و اقوال دشمن را در انتخابات آینده پیش بینی کرد.
1- اولین فعل آنها روی این معنا متمرکز می‌شود که اصلا انتخاباتی برگزار نشود. آنها برای اخلال در برگزاری انتخابات برنامه دارند . کما اینکه در انتخابات‌های گذشته همین مسیر را رفته اما با اراده پولادین مردم و رهبری هوشمند انقلاب روبه‌رو شدند . آنها حتی ممکن است روی یک نبرد وسیع سایبری برای اخلال در سیستم رایانه‌ها حساب باز کنند.

2- تبلیغات آنها روی مایوس کردن مردم برای شرکت در انتخابات متمرکز خواهدشد . آنها مشارکت گسترده مردم را هدف قرار داده‌اند و تا آنجا که زورشان برسد می‌خواهند این مشارکت را فرو کاهند مشارکت حداکثری و گسترده مردم در انتخابات‌ها همواره مورد رشک و حسد دشمن بوده است . آنها قوام و استحکام مردمسالاری دینی در ایران را تاب نمی‌آورند. می‌خواهند یک دیکتاتور در ایران روی کار بیاید با حداقل پشتوانه  و بعد توسط او سیاستهای تجاوزکارانه خود را مثل زمان طاغوت اعمال کنند. صاحبان تریبون و قلم باید حواسشان جمع باشد. باید دست دشمن را بخوانند و جدول توطئه‌های آنها را از روی غفلت و جهل پر نکنند.

شبهه " تقلب" در انتخابات گذشته اسم رمز آشوب و توطئه بود. ظاهرا از این واژه درانتخابات آینده کاری ساخته نیست این اسم رمز لو رفته و همه ‌می‌دانند. لذا آنها روی کلید واژه " انتخابات آزاد" متمرکز شدند.

این واژه با مطالعه و دقت استخدام شده است . اگر دربرابر ترویج و تبلیغ آن از سوی دشمن حساس شویم می‌گویند پس شما با انتخابات آزاد مخالفید. اگر حساسیتی نشان ندهیم و نامزد مورد نظر آنها به هر دلیل یا به رقابت‌ها راه نیافت یا اگر راه یافت رای نیاورد ،مدعی می‌شوند انتخابات، آزاد نبوده است  و اگر هم رای آورد می‌گویند با آنکه انتخابات آزاد نبود اما پایگاه مردمی ما آن قدر قوی بود که نتوانستند کاری پیش ببرند. مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم از این فریب و نیرنگ رونمایی کردند و در مورد آن روشنگری فرمودند.

ایشان تاکید نمودند: " القای آزاد نبودن انتخابات کمک به دشمن است."(1)
چندی پیش در سرمقاله‌ای تمرکز ضد انقلاب خارج از کشور را روی واژه
" انتخابات آزاد" و اهداف آنها از این تمرکز بیان و از پروژه " طرح تماس " آنها با عناصر داخلی رونمایی کردم .(2) ضد انقلاب خارج از کشور و دنباله‌های داخلی آنها از تمرکز روی انتخابات آزاد اصل برگزاری انتخابات را هدف قرار داده‌اند . اما برخی جریانهای سیاسی از این واژه برای کاسبی خود در انتخابات و کسب رای حرام استفاده می‌کنند.

طی چند روز گذشته سایت‌های خبری و روزنامه‌ها به اندازه‌ کافی در خصوص احزاب و گروهها و اشخاصی که از این واژه برای کسب رای حرام سود برده‌اند سخن گفته‌اند البته ابداع تعبیر " رای حلال"  و " رای حرام" شاید درست نباشد زیرا هرچه که به صندوق رای با نیت استحکام  بخشیدن به قوام جمهوری اسلامی ریخته می‌شود حلال است . اما به هر حال از نظر نوع گونه شناسی رای می‌توان برای کسانی که به این نیت به پای صندوق رای نیامده‌اند و یا برای کسانی که به اسم التزام عملی به قانون اساسی و اسلام و نظام از مردم رای گرفته‌اند اما عکس آن عمل می‌کنند ، این تعبیر ( رای حرام ) شاید صحیح باشد.

3- سومین مطلب در پیش بینی شرارت‌های دشمن موضوع " ماجراجویی" است. مردم در انتخابات آینده معلوم است به چه فکر می‌کنند.مردم به فکر پیشرفت کشور هستند از مسئولان مطالبه عدالت در حوزه‌های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دارند . مردم از مسئولان می‌خواهند در برابر تهدید‌ها و تحریمهای دشمن مقاومت کنند تا انقلاب از این پیچ مهم یا عقبه تاریخی عبور کند . دشمن در صدد حادثه آفرینی است تا مردم حواسشان ازمسیر اصلی منحرف شود.

به تعبیر مقام معظم رهبری ؛ " یک ماجرای سیاسی ، یک ماجرای اقتصادی یا یک ماجرای امنیتی " پدید آورند و همه را سرکار بگذارند.مشخص است این ماجراجویی دشمن ابتدا به ساکن نمی‌تواند شکل واقعی به خود بگیرد. آنها منتظر غفلت مردم و نخبگان و مسئولان هستند تا در آن " بستر" ، توطئه خود را عملیاتی کنند.

لذا به هر تحرکی که نظم و نسق فکری و عملی مردم و مسئولان را در مقابله با تحرکات دشمن به هم زند باید مشکوک بود.

دولت و مجلس و قوه قضائیه باید استعداد خود را روی آن " تحرک مشکوک" متمرکز کنند .خوشبختانه  هوشیاری مردم به هنگام است و درک رهبری از اوضاع و شرایط روز آمد است . کافی است پای در وادی اطاعت از ولی فقیه بگذاریم تا از این مرحله عبور کنیم .انتخابات آینده بدون شک یکی از نقاط عطف ظهور قدرت و استحکام نظام خواهد بود چرا که سطح هوشیاری مردم پس از عبور از فتنه 88 بویژه قیام تاریخی 9 دی 88 در یک وضعیت دائمی است.

پی نوشتها:
1- سخنان مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم رسالت 20/10/91
2- سرمقاله " ما هم باید توبه کنیم !" رسالت 9/10/91

سیاست روز:داوران شهرآورد ملی!

«داوران شهرآورد ملی!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم حسن اختری است که در آن می‌خوانید؛بهانه- ایراد خطبه های نماز جمعه تهران توسط دبیر محترم شورای نگهبان بهانه‌ای به دست داد تا در پیشگاه این نهاد بی بدیل نظام جمهوری اسلامی- که همچون بنیان مرصوص در مقابل نفوذ دشمنان قسم خورده انقلاب ایستاده و از جمهوریت و اسلامیت نظام مردانه دفاع می کند- زانوی ادب بر زمین زده و از روی صدق و صفا با تاسی به حدیث نبوی نصیحه االائمه المسلمین نکاتی را صادقانه یادآور شود تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

یکم) جایگاه: شورای قانون اساسی فرانسه بر پایه ماده ۵۸ بر حسن اجرای قانون انتخابات ریاست جمهوری نظارت و به اعتراضات رسیدگی می کند و نتایج انتخابات را اعلام می دارد. تصمیمات این شورا نیز بر پایه ماده ۶۲ قانون اساسی قطعی است و قابل فرجام نیست و اجرای آن بر قوای عمومی و مقامات اداری و قضایی لازم است. اعضای شورای قانون اساسی علاوه بر آنکه از اشتغال در برخی از پست ها و مناصب حکومتی و سیاسی محرومند، نمی توانند کاندیدای عضویت در شورای شهری، منطقه ای، مجلس شورا و سنا باشند.

شورای نگهبان قانون اساسی ایران نیز بر اساس اصل نود و نهم، نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را برعهده دارد و برحسب اصل نود و هشتم «تفسیر قانون اساسی برعهده شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم (۹) نفر آنان انجام می شود.»

دوم) عملکرد: بدون نبش قبر، مجموعه کارکرد گذشته این نهاد قانونی که مرجعی بالاتر از آن برای رسیدگی به عملکردش وجود ندارد حمل بر صحت شده و تائید می شود. دبیر محترم شورای نگهبان در بخشی از خطبه دوم نماز جمعه تهران گفت؛ انتخاباتی که هر سال در کشورمان برگزار شده همواره سالم بوده است و شاهد آن تمام مردم کشورمان هستند، انصافا هم همینطور است. علاوه بر شهادت مردم که هر آنچه اراده کردند همان تحقق پیدا کرد جابه جا شدن قدرت در ریاست جمهوری توسط سلیقه‌های مختلف سیاسی و تغییر در اکثریت و اقلیت مجلس شورای اسلامی دلیل دیگری بر اثبات این ادعاست. اما باید صادقانه اعتراف کرد و شجاعانه پذیرفت که با گذشت سه سال واندی از برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در خرداد سال ۸۸ هنوز هاضمه افکار عمومی که مردم کشورمان باشند برخی از موضع گیری ها و رفتارهای مجریان و ناظرین بر انتخابات را نتوانسته هضم کند. در نظرسنجی که اخیرا در سطح شهروندان تهرانی انجام شده قریب ۳۰ درصد پاسخگویان اعلام کرده اند در انتخابات دوره آینده شرکت نخواهند کرد و دلیل اصلی آن را مسائل مربوط به انتخابات گذشته و وقایع بعد از آن بیان کرده اند.

سوم) دعوت: خطیب محترم جمعه اعلام داشت: «در مرکز ثبت نام باز بوده، قانون اساسی هم شرایط را معین کرده و با این شرایط هر کسی می تواند بیاید و اگر کسی واجد شرایط باشد امکان رد شدن ندارد و اگر هم واجد شرایط قانونی نباشد توقع نداشته باشد صلاحیتش تائید شود.» در انتخابات دوره گذشته ریاست جمهوری که چنین در باغ سبزی نشان داده نشده بود بیش از هزار نفر به عنوان کاندیدا ثبت نام کردند که از آن میان فقط چند نفر که شاید به تعداد انگشتان دو دست هم نرسید تائید صلاحیت و الباقی هزار نفر رد شدند. با این دعوت پیش بینی می شود نفرات به مراتب بیشتری نسبت به دوره های قبل برای ثبت نام به وزارت کشور مراجعه نمایند. حال چه تعدادی واجد شرایط تشخیص داده خواهندشد. (الله اعلم)

آیا به راستی جفا در حق نظام جمهوری اسلامی ایران نیست که افرادی داوطلب خدمت در قامت ریاست جمهوری شوند که حتی سوادخواندن و نوشتن را هم ندارند. آیا این وهن نظام و تهیه خوراک برای رسانه های استکباری نیست اگر قرار باشد هر دوره صلاحیت بیش از هزار نفر از مردمی که به علت روشن نبودن شرایط داوطلبی رد صلاحیت شوند در آینده نه چندان دور از اعتماد عمومی که سرمایه اجتماعی یک نظام تلقی می شود چه چیزی باقی خواهد ماند. آیا جسارت است که از شورای محترم نگهبان سوال می‌شود که چرا تاکنون به وظیفه قانونی خود مبنی بر تفسیر اصل ۱۱۵ قانون اساسی و تبیین شرایط داوطلبان ریاست جمهوری عمل نکرده است؟

چهارم) دقت: مقام معظم رهبری روز ۱۹ دیماه جاری در دیدار با مردم قم فرمودند: «اداره مملکت، کار اجرائی کوچک نیست بلکه کار سنگینی است که بر دوش مجریان سطح بالا قرار می گیرد بنابراین کسانی به میدان نامزدی بیایند که این توانایی را در خود احساس می کنند و کار اجرائی بلدند.» ایشان اضافه کردند: «افرادی که می خواهند نامزد شوند علاوه بر درک سنگینی کار، صلاحیتهای لازم در قانون اساسی را که شورای نگهبان نیز بر آنها تکیه خواهد کرد، در خود ملاحظه کنند.»

اصل یکصد و پانزدهم (۱۱۵) قانون اساسی می گوید: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.»

انتظار می رود شورای محترم نگهبان علاوه بر تطبیق شرایط کاندیداها با قانون اساسی، توانمندی های آن ها را برای قبول مسئولیت سنگین اجرای ریاست جمهوری احراز و اطمینان حاصل کند، چرا که افراد بعد از عبور از فیلتر شورای نگهبان، هر یک از آنها که مورد رویکرد مردم قرار گرفته و رای بیاورند بعد از تفویض رهبری رئیس جمهور قانونی کشور خواهد بود. گرچه الحمدلله این شورا در گذشته نشان داده است که اگر وجود شرایط را در احدی تشخیص ندهد، تائید صلاحیت نخواهد کرد ولو آنکه از اعضای خود این شورا باشد.

پنجم) کلام آخر: اعضای محترم شورای نگهبان در موضوع بازی سرنوشت ساز انتخابات ریاست جمهوری برای کشور داوران بلافصل این شهرآورد ملی برای قضاوت بین تیم های داخل نظامند. بدیهی است که هر یک از تیم های شرکت کننده دارای سلیقه های مختلف و مورد حمایت و تشویق اقشاری همسوی خود از جامعه بزرگ ایران هستند. بنابراین هر نوع ارتباط مستقیم و غیرمستقیم مذاکره یا ملاقات با یکی از رقبا و اظهار نظر درمورد آنها می تواند انگ طرفداری از جناح خاصی را در افکار عمومی القاء و بی طرفی داور را زیر سوال ببرد.

تهران امروز:معیارهای گمراه‌کننده برخی جریانات

«معیارهای گمراه‌کننده برخی جریانات»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم امیر دبیری‌مهر است که در آن می‌خوانید؛با موضع‌گیری اخیر مقام معظم رهبری درباره انتخابات ریاست‌جمهوری عملا مقدمات گفت‌وگوهای انتخاباتی در کشور فراهم شد وتا 24 خرداد 92 شاهد افزایش روزافزون این دست مباحثات و گفت‌وگوها خواهیم بود که امیدواریم مبتنی بر خردورزی، اخلاق اسلامی و انسانی، قانونمداری و مصلحت‌های مردم باشد. یکی از فرازهای مهم بیانات ایشان در دیدار با مردم قم اشاره ایشان به سنگین بودن وظیفه مدیریت اجرایی کشور بود و اینکه کسانی وارد این عرصه شوند که توانایی و صلاحیت این مسئولیت سنگین را در خود ببینند. واقعیت این است معیارها و شرایط نامزدهای ریاست‌جمهوری در ایران دو دسته هستند. معیارهای نرم‌افزاری وذهنی و اعتقادی و معیارهای سخت‌افزاری که به توانایی‌ها و سوابق و عملکرد نامزدها باز می‌‌گردد.

معیارهای مصرح در اصل 115 قانون اساسی را نیز برهمین اساس می‌توان دو دسته خواند، معیارهایی مانند ایرانی الاصل، تابع ایران، دارای حسن سابقه و تقوی و مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی‌کشور بودن در زمره معیارهای نرم‌افزاری محسوب می‌شوند. اما معیارهای دیگری مانند رجال مذهبی و سیاسی و مدیر و مدبر بودن معیارهای سخت افزاری هستند. بدین معنا که خارج ازدایره اعتقادات نامزدها قرار گرفته و مستقیما به توانمندی‌ها و عملکرد و سوابق نامزدها معطوف می‌شود.

 به‌عبارتی در معیارهای نرم‌افزاری نامزدهای ریاست‌جمهوری «خواستن» داوطلب راستی آزمایی می‌شود اما در معیارهای سخت افزاری «توانستن» داوطلب راستی آزمایی می‌شود. چه بسا ده‌ها فعال سیاسی علاقه‌مند و خواستار برعهده گرفتن مسئولیت ریاست‌جمهوری باشند و صلاحیت‌های اعتقادی لازم را هم داشته باشند اما واجد صلاحیت‌های عینی و عملی لازم برای اجرای مسئولیت‌های ریاست‌جمهوری نباشند و بدین‌معنا از دایره مصادیق رجل سیاسی و مذهبی خارج می‌شوند. تدوین‌کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی با هوشمندی دو مرحله برای تشخیص رجل سیاسی و مذهبی بودن نامزدهای ریاست‌جمهوری در نظر گرفته‌اند: مرحله اول حقوقی است که تشخیص و تعیین آن برعهده شورای نگهبان است ودر مرحله دوم که سیاسی است مردم هستند که با انتخاب خود این معیار را تشخیص می‌دهند.

اما مسئله مهم این است که تاکنون در تایید و تعیین صلاحیت نامزدها به معیارهای سخت افزاری توجه لازم و کافی نشده و همین بی‌توجهی منجر به بروز مشکلات زیادی برای کشور بعد از انتخاب رئیس‌جمهور شده است. بدینگونه که به جای پیشرفت سریع کشور در فضای رقابتی جهانی حجم قابل توجهی از زمان و منابع کشور صرف مجادلات سیاسی و فرهنگی و اعتقادی شده است. برخی از گروه‌ها و جریانات سیاسی کشور که فاقد تجارب موفق مدیریتی و صلاحیت‌های اولیه اجرایی و عملی در کشور هستند و در واقع برای اولویت‌های حیاتی کشور مثل عرصه اقتصادی و سیاست خارجی فاقد هرگونه ایده و برنامه و سابقه موید آن هستند با طرح برخی معیارهای نرم‌افزاری وذهنی و سلیقه‌ای و بیش از حد برجسته و مهم وانمود کردن آنها منشأ انحراف بزرگی جهت‌گیری‌های کلان کشور شده‌اند. به گونه‌ای که مجاری قانونی کشور و مردم به جای توجه بیشتر به صلاحیت‌های عملی و توانمندی‌های اجرایی و سوابق و عملکرد نامزدهای مطرح دیدگاه خود را معطوف به این مجادلات بی‌حاصل می‌کنند که چندان دردی از دردهای کشور دوا نمی‌کند.

واقعیت این است که معیارهای نرم‌افزاری هر چند مهم هستند اما در سال‌های اولیه شکل‌گیری یک نظام ایدئولوژیک مهم می‌نمایانند و در دوران تثبیت نظام سیاسی مردم سالار اولویت و اهمیت گذشته خود را ندارند. دلیل این ادعا نیز ریشه در فلسفه سیاسی دارد بدین‌گونه که نظام های سیاسی در ابتدای تاسیس مشکل مشروعیت دارند اما در دوران تثبیت بیشتر مسئله و ضرورت کارآمدی دارند. زیرا دوره بحران مشروعیت سپری شده است. اما برخی سیاسیون و گروه‌های سیاسی که اتفاقا خیلی هم مدعی معناگرایی و اصولگرایی هستند یا از سرجهل به علم و اندیشه سیاسی یا برای پنهان کردن ضعف‌های عملی و عملکردی چهره‌های سرشناس خود سعی می‌کنند معیارهای سخت افزاری را کم اهمیت نشان داده یا به حاشیه سوق دهند. هرچند همواره حذف و تخریب رقبای سیاسی هم با تمسک به برخی معیارهای ذهنی و غیرقابل اندازه‌گیری موجه‌تر می‌نماید.

اشاره به موقع و هوشمندانه مقام معظم رهبری در سخنانی که به نوعی مطلع غزل ریاست‌جمهوری دوره یازدهم است ایجاب می‌کند صاحبان فکر و قلم و رسانه طرح برخی ایده‌های انحرافی و گمراه‌کننده را با استدلال و منطق را پاسخ دهند و فضایی را در 5 ماه مانده به انتخابات فراهم سازند که به تدریج نامزدهای توانمند، کارآمد و دارای سوابق درخشان و موفق خود را برای جذب آرای مردم عرضه کنند. شاهد دیگر این ادعا متوسل شدن دشمنان کشور به ابزار تحریم است. تحریم نه برای سلب مشروعیت بلکه برای ایجاد دست‌انداز در مسیر کارآمدی نظام اسلامی است از این‌رو ایران عزیز از این پس برای تصدی مسئولیت‌های مهم اجرایی مانند ریاست‌جمهوری به جای متفکر و نظریه‌پرداز و سخنران و خطیب و واعظ نیازمند مردانی است که با همت والا و چشم‌انداز نگری و تجربه و دانش مدیریت کارآمد بتوانند کشور را هر سال یک گام به اهداف خود نزدیک‌تر سازند و مردم عزیز ایران به جای مشاهده مجادلات و اختلاف نظرهای تمام ناشدنی شاهد افزایش رفاه روزافزون جامعه و سازندگی و آبادانی بیشتر ایران و تحقق عدالت مبتنی برآموزه‌های اسلامی باشند.

 حمایت:طرحی برای بن‌بست‌سازی

«طرحی برای بن‌بست‌سازی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم احمد شوهانی است که در آن می‌خوانید؛در حالی که قرار است هفته آینده مذاکرات فنی بین ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برگزار شود یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از اظهار خوش‌بینی و امیدواری درباره آینده این دور از مذاکرات خودداری کرده است و در اظهار نظری اعلام کرده است که مطمئن نیست این دور از مذاکرات هم نتیجه مشخصی داشته باشد. این بدبینی آقای آمانو در حالی مطرح می‌شود که همزمان با پایان یافتن دور قبلی مذاکرات که در تهران انجام شد رییس بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره آینده گفت‌وگوهای فنی ایران و آژانس اظهار امیدواری کرد ه و از احتمال رسیدن به یک چارچوب کاری مشخص در دیدار بعدی‌ کارشناسان آژانس از تهران خبر داده بود. البته آقای آمانو علت خوش‌بین نبودن خود را امکان اجازه نیافتن بازدید از سایت پارچین اعلام کرده است؛ مکانی نظامی که بارها هسته‌ای بودن آن از سوی جمهوری اسلامی رد شده است.

جمهوری اسلامی طی سال‌هایی که آژانس خواستار بازرسی از سایت پارچین شده، با یادآوری اینکه یک بار اجازه چنین بازدیدی را داده، اعلام کرده است که چون این سایت نظامی است بازرسان آژانس نمی‌توانند هر وقت خواستند و چند باره از آن بازدید داشته باشند؛ با این حال جمهوری اسلامی اجازه بازدید از پارچین را با گذاشتن چند شرط امکان‌پذیر دانسته است که در صورت برآورده شدن این شروط بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌توانند از سایت پارچین بازدید کنند.

با وجود این انعطاف از سوی ایران طرف مقابل حاضر به برآورده کردن شروط از جمله مشخص شدن یک چارچوب کاری، ارایه مستندات اتهام‌های مطرح شده، حل‌وفصل موضوع پس از بازرسی، نیست و هر بار مذاکرات را به دور بعدی موکول می‌کند. در هر صورت جمهوری اسلامی مواضع و شروط خود را به صورت رسمی و شفاف به نمایندگان آژانس ارایه کرده و منتظر پاسخ است؛ بنابراین سخنان بدبینانه آقای آمانو درباره نتیجه مذاکرات آینده حاکی از آن است که طرف غربی حاضر نشده است، تغییری در رویکرد خود در برابر برنامه هسته‌ای ایران دهد و همچنان قصد دارد با لجاجت مذاکرات را طولانی کند تا ایران از مذاکرات خسته شود و اعلام کند دیگر حاضر به مذاکره نیست.

البته مسئولان جمهوری اسلامی با نقشه‌‌ها و شگردهای غربی‌ها آشنایند و به هیچ وجه بهانه دست آنان نخواهند داد؛ همان‌طور که تا به حال اعلام کرده‌ایم تنها راه حل برطرف شدن مشکلات هسته‌ای را مذاکره می‌دانیم در آینده نیز باید با ذکاوت و هوشیاری بیشتر قدم برداریم و هیچ گاه میز مذاکرات را ترک نکنیم؛ چرا که این موضوع دقیقاً خواست غربی‌هاست.

مردم سالاری:بازخوانی تخریب ساختارها از سوی دولتی‌ها

«بازخوانی تخریب ساختارها از سوی دولتی‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمد سرکامیان است که در آن می‌خوانید؛ در طول چند سال گذشته همواره یک شبهه در ذهنم وجود داشت اما جوابش را نمی‌دانستم و این قضیه ذهنم را آزار می‌داد. شبهه این بود انگشت شمار افرادی از نزدیکان احمدی‌نژاد در دولت و مجلس که به دنبال تخریب و خدشه‌دار کردن شخصیت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هستند هدفشان چیست؟ برای پیدا کردن جواب این سوال به گزاره‌های مختلفی فکر می‌کردم. با خودم می‌گفتم این افراد از هاشمی چه می‌خواهند و تخریب هاشمی متضمن کدامین منافع و مصالح این جماعت قلیل است؟ چرا با وجود اینکه افراد بسیار زیاد دیگری از اینها انتقاد می‌کنند اما اینها ترجیح می‌دهند علیه هاشمی موضع‌گیری کنند؟ چرا با وجود اینکه هاشمی از این‌ها اسمی نمی‌برد اما اینها... چرا با وجود اینکه حیطه فعالیت هاشمی نقش، تاثیر یا ارتباطی با حیطه فعالیت، عملکرد و تصمیم‌گیری اینها ندارد اما اینها... چرا با وجود سوابق درخشان و بی‌بدیل هاشمی اما اینها... چرا با وجود مخالفت تمامی دلسوزان، بزرگان، علما و صاحب‌نظران نسبت به تخریب هاشمی اما اینها... چرا با وجود اعلام برائت حتی نزدیکان و همفکران سیاسی این افراد با تخریب هاشمی اما اینها... چرا... و چرا... تامل در تمامی این گزاره‌های پرسشی، پیدا کردن یک جواب منطقی برای این سوال را هر چه بیشتر سخت می‌کرد اما این را هم می‌دانستم که در عالم فعل و انفعالات سیاست هیچ سوالی بدون جواب نیست.

خلاصه این تحیر و سردرگمی ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش به مناسبتی قرین موضوع سخت به فکر فرو رفته بودم اما اینبار هنگام غوص در مسائل عرصه سیاست کشورمان و همزمان با مرور بسیاری از کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی در چند سال اخیر به گزاره‌های جدیدی دست پیدا کردم. آری غواص ذهن در این ماموریت خود دیگر دست خالی برنگشت بلکه در عمق دریای سیاست،گزاره‌هایی به دست آورد که در محک منطق و استدلال تایید می‌شدند و اینگونه بود که برای شبهه خودم جواب پیدا کردم و اینک اگر شما مخاطب گرامی هم با چنین شبهه‌ای مواجه بوده یا هستید پیشنهاد می‌کنم بخوانید گزارش این تحقیق و تفحص فکری را چرا که انسان ذاتا از حل شدن معماهای ذهنی و فکری خود خرسند می‌گردد.

 1- پروژه «تلاش برای تخریب شخصیت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی» در چارچوب مقوله رقابت‌ها و کشمکش‌های معمول عالم سیاست قابل تبیین و تحلیل نیست. دلایل این مدعا روشن است. در واقع هیچگونه موضوع یا مبحث مورد اشتراک یا مورد دعوا بین هاشمی و مسببان تخریب ایشان در عالم خارج وجود ندارد وانگهی این واقعیت را می‌توان به وضوح کامل در ماهیت و جنس گزاره‌های تخریبی این افراد در نوشته‌‌ها و گفته‌هایشان ملاحظه کرد.

2- پروژه تلاش برای تخریب شخصیت آیت‌الله نشات گرفته از یک نگرش سیاسی ساده لوحانه و فریب خورده نیست. در میان دلایل فراوان این مدعا می‌توان گفت جریان فکری‌ای که از طرف بسیاری از سیاسیون متهم به عوام فریبی است خود نمی‌تواند در موضع‌گیری سیاسی اینقدر ساده لوح یا فریب خورده باشد که بدیهیات و مسلمات را وارونه جلوه دهد.

3- این پروژه در دایره بدبینی‌ها، سوءنیت‌ها و عقده‌های شخصی نیز تعریف ناپذیر است چرا که اولا آیت‌الله هاشمی نه در گذشته و نه در حال با این افراد مناسبات خاصی نداشته ثانیا جنس گزاره‌های ناشی از عقده و بدبینی‌ با گزاره‌هایی که اینها به کار می‌برند متمایز است ثالثا رفتار یا گفتار ناشی از عقده یا سوءنیت از طرف شخص صادر می‌شود اما اینها به صورت جریانی برای تخریب هاشمی در تلاشند، رابعا کم نیستند افرادی که به هر دلیلی از دلایل ایدئولوژیک گرفته تا دلایلی مثل اخراج شدن از دولت همواره بر طبل انتقاد از عملکرد مدیریتی اینها می‌کوبند بنابراین اگر محور موضع‌گیری‌های این افراد براساس این عامل باشد قاعدتا می‌بایست علیه منتقدین سرسخت خود چنین موضع‌گیری مخربانه‌ای می‌داشتند اما اینها همچنان ترجیح می‌دهند که نوک پیکان تهمت و توهین‌شان به سمت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی باشد.

4-بسیاری از مخالفان و منتقدان این جریان فکری خاص و نوظهور گمان دارند که مقصود و هدف نهایی عوامل و مسببان پروژه «تلاش برای تخریب شخصیت آیت‌الله هاشمی» صرفا گلاویز شدن سیاسی با این شخصیت بزرگ و در نتیجه مطرح شدن در جامعه و در نهایت کسب شهرت و موقعیت سیاسی است اما گزارش تحقیق و تفحص فکری ما براساس دلایلی محکم بر این فرضیه هم خط بطلان کشیده و اعتقاد دارد که حتی این قضیه هم نمی‌تواند تبیین کننده هدف افراطیون مخالف هاشمی باشد.

در این مورد منطق می‌گوید اولا امروزه با این همه پیشرفت اطلاعاتی و ارتباطی و با این همه افزایش در شناخت و آگاهی مردم دیگر جایی برای توجیه این مطلب باقی نمی‌ماند که حتی یک فرد عادی بی‌سواد دور از اجتماع هم بخواهد با گلاویز شدن با یک شخصیت مشهور اجتماعی به دنبال بزرگ شدن باشد چرا که به خصوص در جامعه فرهنگی ایران چنین تلاشی نه تنها منجر به بزرگی و اشتهار نمی‌شود که برعکس موجب ذلت و خواری هم می‌گردد و البته عوامل این جریان فکری هم به خوبی بر این موضوع واقف هستند چرا که حداقل در طول این سال‌ها ده‌ها بار از جانب سیاسیون به تلاش برای بزرگ شدن از طریق گلاویز شدن با بزرگان متهم شده‌اند.

با این وجود اما پروژه تلاش برای تخریب شخصیت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی اساسا یک پروژه مستقل و با هویت واحد و مشخص نیست بلکه این پروژه بخشی است از یک رویکرد سیاسی انحرافی که نسبت به بسیاری از اصول، مبانی، روش‌ها، سوابق، تجارب، دستاوردها، اهداف، داشته‌ها و سرمایه‌های انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ابتنای بر حذف، تخریب، تضعیف، نفی و انکار دارد.

واقعیت این است که در طول چند سال گذشته متولیان و واضعان این رویکرد سیاسی انحرافی که عبارتند از بعضی دولتمردان و همفکران انگشت‌شمارش، در راستای پیاده کردن اهداف و اغراض سیاسی خود مشکلات متعددی را برای کشور به وجود آورده‌اند. اینها یک روز سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را دست و پاگیر دانستند و آن را منحل کردند و روز بعد همین بلا را بر سر شورای پول و اعتبار آوردند، یک روز گفتند شورای اقتصاد نمی‌خواهیم، یک روز گفتند مجلس در راس امور نیست و روز دیگر ساختار جا افتاده و تکامل یافته بودجه و بودجه‌نویسی را به هم ریختند.

بارها در مقابل قانون ایستادند و گفتند اجرا نمی‌کنیم و بارها سوابق انقلابی و عملکرد مدیریتی مدیران و مسوولان را در دوره‌های گذشته زیر سوال بردند و بارها با طرح مباحث و موضوعات چالشی و جنجالی فضای سیاسی و اجتماعی کشور را غبارآلود و متشنج کردند و البته موضع‌گیری مخربانه و توهین‌آمیز در مقابل آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی تنها و تنها یکی از عملکردهای این جریان فکری خاص، نوظهور و انحرافی است. به نظر شما مخاطب گرامی چقدر تفاوت وجود دارد بین ماهیت و هدف این گزاره که«سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی را نمی‌خواهیم» با ماهیت و هدف این گزاره که «هاشمی‌رفسنجانی را نمی‌خواهیم».

به جرات عرض می‌کنم ریشه و منشا این گزاره‌ها یکی است و نه تنها این دو بلکه تمامی گزاره‌های مبتنی بر حذف، تخریب، نفی و انکار نسبت به داشته‌ها و سرمایه‌ها همگی ریشه و منشا واحد دارند. ریشه و منشا ماجرا اینجا است که بعضی دولتمردان بعد از تکیه زدن بر مسند قدرت تصمیم گرفتند که هر طوری که دلشان می‌خواهد حکومت کنند و برای رسیدن به این هدف تصمیم گرفتند که تمام موانع و عوامل محدود کننده را از پیش پای بردارند.

بنابراین با وجود اینکه تمام کارشناسان و صاحب‌نظران از سازمان مدیریت به عنوان قلب تپنده یا مغز متفکر اقتصاد نام می‌برند اما این سازمان توسط همین جریان فکری منحل شد چرا که با وجود این سازمان تخصصی، نظارت‌کننده و برخوردار از بدنه کارشناسی و مجرب اینها نمی‌توانستند منابع مالی کشور را به دلخواه خود هزینه کنند و در همین راستا بود که احمدی‌نژاد بحث در راس امور نبودن مجلس را پیش می‌کشید چرا که می‌خواست با به چالش کشیدن جایگاه این ارگان مهم و نظارت‌کننده راه را برای به فعلیت رساندن روش خودش هموار کند و اگر اینها که به زعم خودشان قانونمندترین دولت تاریخ کشور بودند اعداد و ارقام را از لایحه بودجه حذف کردند و آن را از چند صد صفحه به چند ده صفحه و آن هم پاره‌ای توصیفات و کلیات تقلیل دادند باز هم به همین دلیل بود که می‌خواستند خود را از قید هرگونه عامل محدودکننده، کنترل‌کننده و نظارت‌کننده فارغ کنند و البته هدف اینها از تلاش برای تخریب و خدشه‌دار کردن شخصیت و جایگاه ملی آیت‌الله هاشمی در همین راستا است چرا که هاشمی یک شاخص است و اینها وجود این شاخص را در کشور بر نمی‌تابند. هاشمی هم به اعتبار سوابق انقلابی و عملکرد مدیریتی درخشانی که در طول انقلاب دارد و هم به اعتبار هویت شخصی‌اش چه به لحاظ جایگاهی که نزد علما، سیاسیون و نخبگان و عموم مردم دارد و چه به لحاظ درک عمیق و شناخت درست نسبت به مسائل کلان سیاسی، اجتماعی اقتصادی و مدیریتی کشور، به واسطه نقش کم‌نظیری که در تمام صحنه‌ها و عرصه‌های مختلف انقلاب داشته و به واسطه 8 سال فرماندهی جانانه و موفقیت‌آمیز در دوران دفاع‌مقدس و به ویژه 8 سال عملکرد مدیریتی و اجرایی مجاهدانه و مدبرانه در دوران سازندگی و خلاصه به دلیل تجربه عینی که خواص و عوام از موفقیت‌های ایشان در آزمون‌های مختلف انقلاب و نظام دارند به مثابه یک الگو و شاخص عینی و یک آیینه تمام‌نمای عمل می‌کند که مردم و نخبگان عملکرد و سوابق و دیدگاه‌های این شخصیت را همواره به عنوان یک معیار و ملاکی برای سنجش و ارزیابی عملکرد سایر مدیران و کارگزاران مورد توجه قرار می‌دهند.

و علی‌رغم تلاش گسترده و بی‌وقفه این افراد برای تخریب هاشمی، لیکن در عالم حقیقت تمام دستاوردها ماحصلات این تلاش برای متولیان و بانیان آن جز وزر و خباثت و برای آیت‌الله هاشمی جز محبت و محبوبیت هیچ چیز دیگری نبوده و نخواهد بود.

ابتکار:نهضت ملی کردن حریم خصوصی

«نهضت ملی کردن حریم خصوصی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که ر آن می‌خوانید؛نزدیک به دو دهه پیش یک روزنامه دولتی، بنیانگذار سنت ناپسندی شد که هنوز ادامه دارد.در آن سال‌ها یک کارگردان معروف سینما که روند جدایی خود از نظام اسلامی را کلید زده بود، هدف شدیدترین حملات این روزنامه قرار گرفت. یکی از مواردی که در این حملات مورد توجه قرار گرفت زندگی خصوصی مادر این کارگردان بود. پیرزنی که حداقل در مسلمانی اش تردیدی وجود نداشت، در یکی از پرتیراژترین روزنامه‌های آن زمان کشور مورد تهمت و افترا قرار گرفت. آن کارگردان در آن سالها جمله ای گفته بود که حکایت این روزها- و البته دو دهه گذشته- رسانه‌های ماست.او گفته بود که «مسائل مربوط به مادرم از طرف این روزنامه ملی اعلام شده است ».

اکنون،دو دهه پس از آن اتفاقات، این روزنامه همچنان روش زشت خود را ادامه می‌دهد،آن کارگردان - که آن روز قربانی این اتفاق بود- خود در مواردی به همین شیوه عمل کرده است و در این میان دیگرانی را با خود همراه کرده اند که اگر چه رسانه‌های اصولگرا سهم بالایی از این اتفاقات را به اسم خود ثبت کرده اند،اما برخی رسانه‌های اصلاح طلب نیز در این دام درغلطیده اند.

در هفته‌های گذشته مسائل خصوصی یک چهره شناخته شده تلویزیونی در برخی از رسانه‌های اصلاح طلب واکنش‌هایی را بر انگیخت. واکنش‌هایی که البته در برابر اعمال مشابه در رسانه‌های اصولگرا،هرگز بر انگیخته نخواهد شد،اما به هر صورت می‌تواند زنگ خطری باشد برای نشان دادن انحطاط اخلاقی در این حوزه.

از آن سو رسانه ملی و برخی رسانه‌های مجازی وابسته به این بنگاه بزرگ رسانه ای همچنان به شیوه خود عمل می‌کنند. یک سایت اینترنتی وابسته به این رسانه بزرگ به شیوه مبتذل و نخ نمای مطبوعات زرد،تصاویر و گزارشهایی از زندگی خصوصی مخالفان منتشر می‌کند و در این راه از هیچ انتقاد و مجازاتی هراس ندارد.

یک رسانه معتبر خبری وابسته به یکی از نهادهای نظام چنان گزارشهایی از جزئیات زندگی خصوصی مخالفان منتشر می‌کند که پاورقی‌های جنسی مجلات مبتذل قبل از انقلاب را به ذهن تدائی می‌کند. در یکی از این گزارشها،چنان بی پروا به حریم خصوصی دختری -که در یک رسانه خارجی کار می‌کند و تابع سیاست‌های کلی آن رسانه است- هجوم می‌برد که انسان احساس می‌کند زندگی یک هنر پیشه فیلم‌های پورنو روایت می‌شود نه دختری که احتمالاً در ایران خانواده ای دارد و لابد آبرو،و احترامی نزد همسایه و فامیل.

این رسانه‌ها سال هاست که اخلاق را قربانی شیوه‌های خبری خود کرده اند و میان ترویج اخلاق و شکست مخالفان به هرقیمتی،دومی رابر گزیده اند و طبیعتاًروی سخن این نوشته با آنان نیست،اما می‌توان برخی رسانه ها- که هم خود قربانی روزانه این اتهام زنی‌ها هستند و هم همواره منتقد این شیوه خبری بوده اند- هشدار داد که در غلطیدن به این ورطه اولین نتیجه آن کشاندن بازی به زمین حریفی است که در این زمینه هم ورزیده است و هم منابع خوبی در اختیار دارد. اما مهم ترین نتیجه آن همراهی و شرکت در پروژه ای است که با هدف حذف «اخلاق» از مناسبات فردی اجتماعی،سیاسی و فرهنگی کلید خورده است و به بی اعتباری مرزهای قانون،شرع و سنت منتهی می‌شود. خطوط قرمزی که قرنها جامعه ایران مناسبات درونی و بیرونی خود را با آن‌ها تنظیم کرده واز این منظر مورد پسند جهانیان نیز قرار گرفته بود.

اما سخنی با رسانه‌هایی که قید اخلاق را زده اند و بی توجه به این مهار انسانی،چهار نعل می‌تازند: اشاره برخی از رسانه‌ها به دادگاه یک مجری تلویزیون می‌تواند هشداری باشد که همیشه اتفاقاتی از این دست، در اردوگاه حریف رخ نمی‌دهد. گاه نیز یکی از نزدیکان شما به حکم«جایز الخطا بودن انسان» در دامی می‌افتد. رفتارهای اخیر شما درباره مخالفان این مجوز را به آنان می‌دهد که همانگونه عمل کنند،که شیوه شماست. آن روزهیچ انسان فهمیده ای فریادهای « وا اسلاما »، « وا اخلاقا»،« وا اسفا»ی شما را به حساب اخلاق مداری و دینداری شمایان نمی‌گذارد. بلکه بر عکس آن را در راستای استفاده ابزاری شما از مقدساتی می‌گذارد که بیش از این در کارزار خود با حریفان لگدکوب شما و سمکوب اسب‌های بی مهارتان شده است.

آفرینش:فوتبال در خدمت منافع ملی

«فوتبال در خدمت منافع ملی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم مهدی شکری است که در آن می‌خوانید؛واقعیت انکار ناپذیر این است؛فوتبال ساده ترین و به همین دلیل اجتماعی ترین و پرمشارکت ترین رشته ورزشی دنیاست .

حال سوالی که مطرح می شود این است :

آیا این ها همه ی خصوصیت های ورزش فوتبال است .

پاسخ به این سوال آسان است :

خیر .

امروز ورزش فوتبال یکی از صنعتی ترین، اقتصادی‌ترین و سیاسی ترین رشته های ورزشی جهان هم هست.

رقابت کشورها برای اخذ میزبانی رقابت های مهم قاره ای و جهانی ؛ دقیقا گویای اقتصادی بودن فوتبال است. همچنین برخی دیدارهای فوتبالی این رشته ورزشی را در زمره سیاسی ترین ورزش های دنیا به شمار می آورد که نمونه‌هایی در تاریخ برگزاری این رشته بسیار زیاد است.

اما ورزش و به ویژه فوتبال صنعتی ترین رشته ورزشی نیز محسوب می شود ضمن اینکه خود ورزش به مثابه یک صنعت نیز در آمده است و دیگر اینکه از ورزش برای تبلیغ صنعت هم استفاده می شود.

حال پرسش این است:

سهم صنایع ورزشی داخلی مان در رقابت های داخلی چقدر است؟

جایگاه صنایع ورزشی مان در بازارهای جهانی کجاست؟

البته ممکن است پاسخ دریافت کنیم که مثلا کنفدراسیون یا تشکیلات جهانی الزام دارد که مسابقات با توپ دارای نشان فلان، برگزار شود که البته این جواب سئوال ما نخواهد بود اما سئوال های دیگری هم وجود دارد از جمله سئوال جدی این است که تا این تاریخ فوتبال ما بارها ، با فوتبال کره جنوبی و ژاپن مسابقه داده است هم برنده شده است و هم بازنده و گاهی هم هر دو تیم ، با نتیجه مساوی فوتبالی ،زمین بازی را ترک کرده اند اما بدون اغراق می شود گفت در عرصه صنعتی این همیشه ما بوده ایم که نتیجه را باخته ایم پس چرا در مورد این باخت ، حرف و حدیثی نگفته ایم؟

مثلا تیم ملی ما در جام یکی از محصولات یک شرکت کره ای شرکت می کند ، مسابقات این جام در ایران برگزار می شود، تیم ایران با تبلیغ نشان این تیم وارد زمین بازی می شود، کنار زمین تبلیغ این محصول صنعتی است، گروه بازاریاب این محصول صنعتی در قالب یک آگهی تلویزیونی ما را به دیدن آن مسابقه دعوت می کند و بیشتر مردم ما این بازی را از صفحه تلویزیون های ساخت این کشور تماشا می کنند و جالب اینجاست که اصلا هم به روی خودمان نمی آوریم که نتیجه را در زمین صنعت با اختلاف بسیار واگذار کرده ایم اما اگر در این دیدار برنده و بازنده شویم هزاران ساعت در باره آن حرف می زنیم تحلیل می کنیم و با افتخار آن را در تاریخ ثبت می کنیم اما اینکه چرا صنعت ما، محصولات داخلی و وطنی ما در این رقابت غایب بود اگر نگوییم اصلا ولی به جرات می توان گفت کمتر مورد توجه قرار می دهیم.

لذا آنچه وظیفه ملی و شرعی ما به شمار می آید این است که با استفاده از فرصتی که سال 1391 به عنوان سال « تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نامگذاری شده است برای حمایت از صنایع ورزشی‌مان برنامه های جدی و سلسله ای از کارهای به هم پیوسته و البته غیرمتناقض را طراحی و اجرا کنیم و ورزش و فوتبال را به استخدام منافع ملی خود درآوریم.

آرمان:افق استخدام‌های دولتی جدید
 
«افق استخدام‌های دولتی جدید»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر زهرا کریمی است که در آن می‌خوانید؛خبر حیرت‌انگیز استخدام‌ 390 تا 500 هزار نفر در ادارات مختلف دولتی در استان‌های کشور در روزهای اخیر نقل محافل شده است.

هرچند از همان ابتدا که دولت ادعا کرد بودجه سال 1392 بودجه‌ای انقباضی خواهد بود، بسیاری تردید خود را به این مدعای دولت اظهار داشتند؛ زیرا انتظار می‌رود در سال 1392 که انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار خواهد شد، دولت در ظاهربه اجرای برنامه‌های موردپسند مردم مانند پرداخت سود سهام عدالت و افزایش یارانه‌های نقدی گرایش پیدا کرده و با توجه به افق سیاست‌های اقتصادی کشور، نسبت به آثار و پیامدهای میان‌مدت چنین سیاست‌هایی دغدغه‌ای نخواهد داشت. ولی کسی را باور آن نبود که دولت به برآورده کردن مهم‌ترین خواسته مردم که داشتن شغلی پایدار است، از طریق استخدام مستقیم چند 10هزار نفر چنین به سرعت پاسخ مثبت دهد.

در طول سال‌های جنگ تحمیلی، بسیاری از ادارات و موسسات دولتی از نیروی کار مازاد انباشته شد و دستگاه اجرایی بزرگ دولت پیکری فربه‌تر از گذشته یافت. به همین جهت از برنامه اول توسعه (72-1368) به بعد، تعدیل کارکنان و افزایش بهره‌وری نیروی کار دولتی در اولویت قرار گرفت. ولی در عمل این برنامه اجرا نشد و در فاصله سال‌های 1370 تا 1380 سالانه حدود 21هزار و 500 نفر بر کارکنان دولت افزوده شد. در طول برنامه سوم توسعه (83-1379) حدود 60 هزار نفر از شمار نیروی کار دولتی کاسته شد، اما با روی کار آمدن دولت نهم در سال 1384 این روند تغییر یافت و در طول سال‌های 84 تا 86 مجددا بیش از 25هزار نفر بر کارکنان دولت اضافه شد.

هرچند آمار رسمی شمار نیروی کار دولتی در سال‌های اخیر منتشر نشده ولی برخی از گزارش‌ها حاکی از آن است که در سال 1391 تعداد نیروهای به استخدام درآمده دولت به مرز 5/2میلیون نفر رسیده است. اگر چنین آماری صحت داشته باشد، طی سال‌های 86 تا 91 نیز دولت حدود 200هزار نیروی جدید جذب کرده است و حال ادعا می‌کند استخدام 500هزار نیروی کار جدید در سال 1392 برای جایگزین کردن 800 هزار نفری است که بازنشسته می‌شوند. براساس این مدعا حدود یک‌سوم از کل کارکنان دولت در سال 1392 باید بازنشست شوند که با هیچ منطقی سازگار نیست. دولت درحال حاضر با کسر بودجه روبه‌روست و کارکنان رسمی و غیررسمی ادارات و موسسات مختلف دولتی بابت حقوق، مزایا و اضافه‌کاری مطالباتی از دولت دارند که زمان پرداخت آنها مشخص نیست.

 در چنین شرایطی معلوم نیست که برای پرداخت تعهدات روزافزون دولت از قبیل استخدام صدها هزار نیروی جدید، چندین برابر کردن یارانه نقدی، پرداخت سود سهام عدالت و دیگر طرح‌ها که در روزها و ماه‌های آینده اعلام خواهد شد، منابع مالی موردنیاز چگونه تامین خواهد شد و آثار تورمی این‌گونه سیاست‌ها چه خواهد بود! ولی ضرب‌المثل معروف فارسی که یادمان هست: «از این ستون به آن ستون فرج است» فعلا با اقدامات دلچسب بخشی از بیکاران و خانوارهای کم‌درآمد خوشحال خواهند شد و پیامدهای مثبت نزدیک آن را دولت احمدی‌نژاد به دست خواهد آورد؛ ولی نتایج ناخوشایند چنین اقداماتی را بعدهادولت بعدی از جمله همین استخدام‌شونده احتمالی باید بپردازند.

قانون: بالاخره حزب خوب است یا بد؟

«بالاخره حزب خوب است یا بد؟»عنوان سرمقاله روزنامه قانون به قلم سید محمد حسین هاشمی است که در آن می‌خوانید؛اول: تاریخچه تاسیس حزب در ایران برمی‌گردد به دوران مشروطه. پس از آن احزاب زیادی در روزگاری که استبداد در این کشور غوغا می‌کرد، پدید آمدند نمونه بارز آن را می توان در دوران پهلوی دوم دید. روزگاری که گرچه حکومت به وجود حزب اعتقادی نداشت اما در نهایت، برای نمایش و پز روشنفکری و روشن‌اندیشی قبول کرد تعدادی حزب در ایران فعالیت کنند. احزاب در آن دوران فعالیت خود را آغاز کردند اما عملاً سیستم کشور طوری نبود که فرصت فعالیت برای این احزاب آن‌طورکه باید و شاید تامین شود.

دوم: با پیروزی انقلاب اسلامی، شرایط حکومت‌داری در ایران تغییر کرد. نظام،‌ به رهبری امام، پیشوند جمهوری را بر خود نهاد. مصداق بارز جمهوریت هم، بر اساس بسیاری از تعاریف، دموکراسی بود. همین نگاه هم باعث شد تا تنها 36 روز بعد از پیروزی انقلاب اولین حزب کشور، اعلام موجودیت کند. «حزب جمهوری اسلامی» بر پایه بنیانی که آیت‌ا... محمد حسینی بهشتی، آیت‌ا... خامنه‌ای، عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی و حجت‌الاسلام باهنر بنا نهادند، فعالیت خود را آغاز کرد. حزبی که در سال 66 به جهت تضاد آراء و اندیشه‌های اعضای حزب، پیرامون نوع نگرش اقتصادی در اداره جامعه منحل شد تا همه چیز حکایت از آن داشته باشد که کار حزبی در ایران ساختار درستی را تجربه نکرده است.

سوم: در تاریخ انقلاب اسلامی ایران،‌ احزاب، کم مورد بی‌مهری قرار نگرفته‌اند. احزابی که خود به دلایل مختلف که شاید مهم‌ترین‌ آنها مشکلات اقتصادی باشد،‌ هیچ‌گاه نتوانستند آن‌طور که باید و شاید، پا بگیرند، در طول سال‌های گذشته،‌ بیش از هر چیز از بی‌توجهی رنج بردند. شاید همین موضوع هم عللی بود برای اینکه عملاً هیچ‌گاه، جز همان معدود احزاب ابتدای انقلاب و یکی دو حزب که به جهت سنتی در میان مردم جا باز کرده‌ بودند، حزبی نتوانست در کشور فعالیت کند. احزاب معمولا دوره‌ای شدند و پیش از هر انتخابات صدایی از خود منتشر می‌کردند و در نهایت، باز هم به سایه می‌رفتند تا شاید بتوانند، برای انتخابات بعدی فعالیت کنند.

چهارم: برخورد، عدم توجه، تلاش برای ضعیف کردن،‌ یا هر عنوان دیگر. این اتفاقی است که در طول سال‌های گذشته برای بسیاری از احزاب صورت گرفته. اتفاقی که هر از گاهی از سمت بعضی از مسئولان کشور مورد تقبیح قرار گرفته و بعضاً بعضی‌ها هم بوده‌اند که با این نوع نگاه نسبت به فعالیت‌های حزبی اعلام موافقت کرده اند. اتفاقی که شاید بتوان از آن به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل کاهش تاثیرگذاری احزاب در کشور یاد کرد. در این میان اما باید یادمان باشد که بسیاری از سیاسیون، در طول سال‌های گذشته، بحث حمایت از احزاب را چندین بار مطرح کردند. اما عملا شاهد بودیم این حمایت به جایی نرسید و تنها، سخنانی بود برای نمایش تفکر دموکرات در بین مسئولان.

پنجم: ماجرای برخورد با احزاب و بی اهمیت انگاشتن آنها در شرایطی که کمتر از چند ماه به انتخابات ریاست جمهوری در کشور باقی مانده، حالا شاید یکی از سوالات اساسی از سوی ناظران باشد. در شرایط حساس کنونی که حضور حداکثری در انتخابات، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های کشور به حساب می‌آید، شاید تضعیف احزاب، نمونه‌ای سوال برانگیز از اظهار نظرها باشد. نمونه این اظهارنظر را شاید بتوان در سخنان اخیر آیت‌ا... خاتمی، امام جمعه موقت تهران دید. اظهار نظری که در آن اعلام شده در کشور ولایی ما حزب و جناح، باند و دسته معنا و جایگاهی ندارد. هر چند منظور ایشان، بحث تبعیت از رهبری بوده اما شاید بد نباشد که به این نکته هم توجه داشت که احزاب در کشور که در چارچوب قانون عمل می‌کنند، بدون شک بیشتر از خیلی‌های دیگر، از رهبری تبعیت دارند.

دنیای اقتصاد:پرسش‌های بیشمار پیرامون اشتغال دولتی

«پرسش‌های بیشمار پیرامون اشتغال دولتی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛بی‌تردید استخدام افرادی که به دنبال شغل هستند، می‌تواند امر مثبتی برای اقتصاد باشد، البته با یک قید؛ منافع این کار بیشتر از هزینه آن باشد.

توجه کنید که ایجاد یک شغل در حالتی می‌تواند سودمند باشد که ارزش به وجود آمده از سوی فرد استخدام‌شده حداقل به میزان هزینه‌ای باشد که صرف وی می‌شود. در غیر این صورت اصولا اشتغالی صورت نخواهد گرفت. شاید برخی معتقد باشند که این منطق ساده حداقل در صحنه عمل برای بسیاری از دستگاه‌های دولتی برای سال‌های متمادی رعایت نشده است و از چه رو باید بر رعایت آن پافشاری کرد؟ آنها شاید بگویند مهم این است که بیکاری کمتر شود و اگر دولت می‌تواند اشتغال ایجاد کند، چرا باید جلوی آن را گرفت؟ آیا به راستی کسانی که مخالف این حجم ایجاد اشتغال در دستگاه‌های دولتی هستند، مخالف کاهش بیکاری هستند؟

مساله مخالفان این است که چگونه دولت مدعی است با کاهش 50 درصدی در درآمد‌های نفتی هم می‌خواهد بودجه انقباضی بنویسد و هم اشتغال دولتی را بالا ببرد؟ چگونه می‌توان هر دوی این سیاست‌های متناقض را آن هم با این حجم ادعایی برای اشتغال، اجرایی کرد؟ بودجه‌ریزان باید ببینند اصولا می‌توان هزینه‌های جاری فعلی دولت را پوشش داد؛ بودجه عمرانی که جای خود. در این وضعیت که همه بیم کاهش درآمد‌های نفتی را دارند و این سوال برای بسیاری از کارشناسان مطرح است که دولت چگونه می‌خواهد حقوق کارمندان فعلی و هزینه‌های امور جاری خود را بپردازد، این تصمیم برای اشتغال بیشتر کارمند، تنها یک مساله را به ذهن متبادر می‌کند: تصمیم‌گیرندگان بدون توجه به هزینه‌های این اشتغال، به هر منظوری که دارند می‌خواهند این کار صورت گیرد؛ منظوری که بی‌تردید در قالب اقتصاد ملی نمی‌گنجد.

فراتر از این حتی یک فرد عادی هم می‌تواند از خود بپرسد که اگر واقعا نهاد‌های دولتی ما چنین ظرفیتی برای ایجاد اشتغال داشتند، چرا پیش از این چنین کاری صورت نگرفت؟ منطق اقتصادی می‌گوید وقتی نهادی نیاز به پرسنل دارد، خود به خود به سوی استخدام افراد مورد نیاز می‌رود و اگر تا به حال چنین کاری صورت نگرفته، می‌شود گفت که نهاد‌های دولتی نیازی به این افراد نداشته‌اند.

 اگر زمانی برخی فکر می‌کردند که با دستور و نامه دادن می‌توان جلوی رشد قیمت‌ها را گرفت و بسیاری از آنان در صحنه عمل دیدند چنین کاری امکان ندارد، حال گویی به جایی رسیده‌ایم که برای معضل اشتغال نیز این تصور به وجود آمده که می‌توان با دستور دادن به وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های دولتی می‌توان اشتغال ایجاد کرد. شاید بهتر باشد تا سیاست‌گذاران به جای آن که خود و کارشناسان را درگیر مسائلی کنند که در همان نگاه اول قابل رد است، به دنبال راه‌هایی باشند که بتوان بودجه سال آتی را با وجود افت محسوس در درآمد‌های دولت به گونه‌ای نوشت که کمترین آسیب به اقتصاد ملی و زیربناهای آن زده شود. این کمترین انتظاری است که می‌توان از سیاست‌گذاران داشت.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها