ویژگی کارهای فرهاد آییش روی صحنه تئاتر این است که مسائل پیچیده فلسفی و اجتماعی نمایشنامهها را خیلی ساده میسازد تا با جمعیت بیشتری از مخاطبان ارتباط برقرار کند. این اتفاق در نمایش کلمه، سکوت، کلمه نیز رخ داده است. در این باره بگویید.
آقای آییش در کارهایی که مینویسد و خودش یا ما آنها را اجرا میکنیم، همیشه این اعتقاد را دارد چه خوب است در تئاتر مسائل پیچیده زندگی، اجتماعی و روانشناسانه را ساده اجرا کنیم تا برای تماشاگر قابل فهم باشد. این حس هر دوی ماست، چون سلیقههایمان به هم نزدیک است. ما هنگام شروع کار بر یک نمایش زیاد سخت نمیگیریم؛ یعنی به دنبال یک فرآیند پیچیده نمیرویم، بلکه معتقدیم باید کاری را اجرا کنیم که خود از آن لذت ببریم و این لذت را باید به تماشاگر هم منتقل کنیم.
نمایش کلمه، سکوت، کلمه با توجه به تعداد بازیگران آن که همه با تجربه و شناخته شده هستند، اجرای زنده موسیقی، دکور سنگینش و تبلیغات وسیعی که دارد، کار کم خرجی نیست. از آنجا که به طور خصوصی این کار را تولید کردهاید، چقدر برایش هزینه کردهاید؟
در حالی که ده روز به پایان اجرا داریم، بیش از 110 میلیون تومان هزینه کردهایم.
با توجه به درآمد گیشه میتوانید این هزینه را جبران کنید؟
نه به هیچوجه. ما هر شب بین 170 تا 200 تماشاگر داریم که با توجه به 30 اجرا، حداکثر 60 تا 70 میلیون تومان درآمد خواهیم داشت که برایمان حدود 40 تا 50 میلیون تومان ضرر به بار میآورد.
خب چرا از اول این هزینه و درآمد را برآورد نکردید؟
اگر سالنی داشتیم که مثلا 400 صندلی داشت، ما دچار ضرر نمیشدیم. این مشکل بیشتر به کمبود امکانات تئاتر ما بر میگردد. تازه زمانی که سالن را تحویل گرفتیم، 94 صندلی داشت که ما با خرج خودمان آن را به 175 تا افزایش دادیم.
پس سعی نکردید هزینههای تولید را کم کنید؟
از همان ابتدا خواستیم همه چیز را به بهترین وجه انتخاب و کار کنیم. برای مثال دکور نمایش هزینه سنگینی روی دستمان گذاشت که لازم بود و بدون آن کار خوب نمیشد. تئاتر، عشق من و آقای آییش است و برای همین نمیتوانیم برایش کم بگذاریم.
مشکل مالی گریبانگیر همه گروههای تئاتری است. چه کار میتوان کرد؟
مثل دیگر کشورهایی که تئاتر دارند باید ارگانها، نهادها و سازمانهای دولتی به هنرهای نمایشی کمک کنند. در اروپا بخش عمده بودجه یک کار تئاتری را نهادهای فرهنگی دولتی یا وابسته به شهرداریها میدهند. در آمریکا هم این شرکتهای بزرگ اقتصادی و تولیدی هستند که از فعالیتهای هنری بویژه تئاتر حمایت میکنند. متاسفانه در ایران ما هیچکدام از این راهکارها را نداریم.
یعنی شما برای نمایش کلمه، سکوت، کلمه هیچ کمکی نگرفتهاید؟
تا حالا نه. البته مذاکراتی با مجید سرسنگی (مدیرعامل خانه هنرمندان) و قادر آشنا (مدیرکل اداره هنرهای نمایشی) داشتهایم که قول دادهاند کمک هزینهای را به این نمایش اختصاص دهند.
اگر ضررتان جبران نشود چه میکنید؟
یک ماشین داریم و میفروشیم و هزینهها را پرداخت میکنیم.
و آن وقت شاید دیگر به تئاتر بازنگردید و بیشتر به بازیگری در سینما و تلویزیون بپردازید؟
نه به هیچوجه. ما با تئاتر نفس میکشیم و اگر مدتی از صحنه دور بمانیم، پژمرده میشویم. این بار هم به دلیل کوچک بودن سالن، برآورد درآمد و هزینههایمان بهم خورد که سعی میکنیم در کارهای بعدی با دقت بیشتری عمل کنیم.
سراغ نویسندهای رفتهاید که در ایران کمتر شناخته شده است. چه ویژگیهایی شما را به سمت نمایشنامههای دیوید آیوز کشاند؟
طهماسبی: مثل دیگر کشورهایی که تئاتر دارند باید ارگانها، نهادها و سازمانهای دولتی به هنرهای نمایشی کمک کنند. در اروپا بخش عمده بودجه یک کار تئاتری را نهادهای فرهنگی دولتی یا وابسته به شهرداریها میدهند
شوخطبعی، نگاه هجوآمیز و معناگریزی نمایشنامههای آیوز من را به خودش جلب کرد. زمانی که در آمریکا زندگی میکردم، 13 نمایشنامه کوتاه از این نویسنده به دستم رسید که دیدم خیلی با عصر ما که در آن سرعت زندگی بالاست و شلوغی در همه جا به چشم میخورد، تناسب دارد. آیوز در کارهایش با زبان و زمان بخوبی بازی میکند که بسیار جذاب است. البته فرهاد آییش هم ازحدود 25 سال پیش با کارهای این نویسنده آشنا شده بود و آنها را به روحیه و مذاق خودش نزدیک میدید.
در این کار که روی صحنه دارید با سه نمایشنامه دیوید آیوز روبهرو هستیم که در کنار هم روی صحنه میآیند. شما این متنها را انتخاب کردید یا پیشنهاد فرهاد آییش بود؟
از بین نمایشنامههای آیوز که ترجمه کردم، به نظرم رسید این سه متن قابلیت بیشتر و بهتری برای اجرا در ایران دارند. او آنقدر با زبان انگلیسی بازی میکند و آنقدر هیجانانگیز است که خیلی موارد را در خوانش اول متوجه نمیشوید.
میتوانید یکی از این نمایشنامههای آیوز را که ترجمهاش به فارسی سخت است به عنوان نمونه ذکر کنید؟
او نمایشنامهای دارد که اتفاقات آن در یک کلاس درس زبان رخ میدهد. در این کلاس فردی وارد میشود که زبانی جدید را اختراع کرده است. حالا شما فکر کنید بر اساس انگلیسی، یک زبان جدید اختراع شود و آن وقت ما بخواهیم در ترجمه فارسی آن را از کار در بیاوریم. به نظرم اصلا نشدنی است.
اما شما همه آن نمایشنامههای کوتاه دیوید آیوز را که به دستتان رسید، ترجمه کردهاید؟
بله، اما فکر نمیکنم همه آنها بتواند با مخاطب فارسی زبان ارتباط برقرار کند و برای اجرا مناسب باشد.
برای همین آنها را منتشر نکردید؟
بجز دو سه تا، بقیه برای انتشار یا اجرا در ایران خوب است.
خب چرا چاپ نکردید؟
گرفتاریهای زندگی و بازی در سریالها و فیلمها مرا از پیگیری انتشار این نمایشنامهها بازداشتند. همچنین هنگام ترجمه، بیشتر نگاهی اجرایی به آنها داشتم و روی صحنه تصورشان میکردم و فکری برای چاپشان نداشتم.
به نظر میرسد این نگاه اجرایی به نمایشنامههای خارجی هنگام ترجمه، برگردان بهتری به زبان فارسی را شکل میدهد که خواننده ایرانی بهتر با آنها ارتباط برقرار میکند. موافق هستید؟
بله. واقعیت این است که من مترجم حرفهای نیستم و تنها براساس علاقه شخصی و قصد کارگردانی، نمایشنامههای دیوید آیوز را به فارسی برگرداندم و هیچ ادعایی در این زمینه ندارم. با این حال میخواهم تاکید کنم وقتی یکتئاتری دست به ترجمه نمایشنامهای میزند، چون فضا و زبان نمایشی را بهتر میشناسد، نسخه فارسی آن خیلی خوب از کار در میآید. نمایشنامههای ترجمه شده خارجی زیادی را خواندهام که اتفاقا مترجمان زبردستی آنها را به فارسی برگرداندهاند که چون بیشتر اهل داستان و ادبیات بودهاند، نتوانستهاند فضاسازی مناسبی در کارشان داشته باشند.
چرا برای دراماتورژی (تبدیل نمایشنامه به متن اجرایی) سراغ فرهاد آییش رفتید؟
همانطور که گفتم نمایشنامههای دیوید آیوز خیلی شبیه نوشتههای فرهاد است. برای همین او بهترین کسی بود که میتوانست این سه نمایشنامه را برای اجرا آماده کند.
چند سال پیش که فرهاد آییش نمایشنامه «کرگدن» اوژون یونسکو را به صحنه آورد، در متن و فضا تغییرات زیادی داده بود. اما این بار او در مقام دراماتورژ در نمایشنامههای دیوید آیوز خیلی دست نبرده است. او خودش نخواست یا شما نگذاشتید؟
هردو بر این اعتقاد بودیم که متن اصلی تغییر نکند. تنها جایی که در نمایشنامه دست بردیم، بخش کلمه، کلمه، کلمه است که مثل نخ تسبیح سه نمایشنامه را به هم وصل میکند.
این پیشنهاد اجرایی فرهاد آییش بود؟
من نمیخواستم سه نمایشنامه مجزا داشته باشم که پشت سر هم اجرا شوند. این طوری تماشاگر با کار درگیر نمیشد و از آن لذت نمیبرد. وقتی این دغدغه را با فرهاد در میان گذاشتم، او پیشنهاد کرد این سه نمایشنامه را در هم بریزیم.
برای این کار، او نمایشنامه کلمه، کلمه، کلمه را کمی تغییر داد تا با دو بخش دیگر ارتباط برقرار کند و از نظر زمانی در دل هم اجرا شوند. حالا ما در آن واحد، سه داستان را در سه فضای جدا از هم روی صحنه روایت میکنیم.
مرجان توجهی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد