
با ورود به محل قتل متوجه شدم آنجا دفتر مرد ثروتمند است و با توجه به شرایط دفتر به نظر میرسید وی منتظر کسی بوده است. او میوه و شیرینی آماده کرده بود و لباس مرتبی هم به تن داشت.
دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کردم. در اطلاعاتی که پلیس جمعآوری کرده بود، متوجه شدم این مرد با سلاح به قتل رسیده است و آن طور که شواهد نشان میداد، قتل از پیش طراحی شده بود.
به افسر پرونده دستور دادم در مورد زندگی شخصی این مرد اطلاعات لازم را جمعآوری کند. ثروت زیاد این مرد میتوانست دلیلی مهم برای به قتل رساندن او باشد. اطلاعاتی که به دست آمد نشان میداد، مقتول مدیر یک شرکت موفق واردات و صادرات بود که طی چند سال ثروت زیادی به دست آورده بود.
او فرزندی نداشت و مخالفتش برای داشتن فرزند باعث ایجاد اختلاف بین او و همسرش شده بود؛ همچنین مشخص شد مقتول با تنها برادرش هم اختلافات شدیدی داشت.
او به دلیل ثروتی که داشت با برادرش درگیر میشد و حاضر نبود به او کمک کند تا خانهای برای خود تهیه کند. هر دوی این افراد میتوانستند مظنون باشند؛ هیچکدام از مرگ مقتول ناراحت نبودند با اینکه شوکه شده بودند. هر دو نفر را تحت بازجویی قرار دادم و توانستیم اطلاعات بیشتری در مورد زندگی خصوصی مقتول به دست آوریم، اما مدرکی که نشان دهد یکی از این دو نفر مرتکب قتل شده است وجود نداشت.
علاوه بر این که این دو نفر را تحت نظر گرفتیم گزینههای دیگر را هم مورد بررسی قرار دادیم. در این بررسیها به مرد تاجری رسیدیم که اختلاف مالی 600 میلیون تومانی با مقتول داشت و یکروز قبل از حادثه هم با او درگیری لفظی داشته است. من خودم شخصا به خانه مرد تاجر رفتم تا از نزدیک با او صحبت کنم و حالات روحی و روانی او را در نظر بگیرم. زمانی که وارد خانهاش شدم خیلی ترسید، اما سعی میکرد آرام باشد و چیزی نگوید.
در مورد اختلاف مالی که با مقتول داشت از او پرسیدم. قبول کرد که اختلاف داشتند، اما گفت نمیداند مرد تاجر چطور کشته شده است. با این که این مرد هم میتوانست انگیزه لازم را برای قتل داشته باشد، اما مدرکی علیه او وجود نداشت.
برای همه ادعاهایش مدرک داشت و نمیشد او را بازداشت کرد. تا این که خبر رسید کیف سامسونت مقتول پیدا شده است. مدارک شناسایی و تعدادی سند در آن بود؛ دستهچک و پولها بهسرقت رفته بود.
دستور بررسی را صادر کردم. به بانکها هم دستور داده شد به محض این که چکی با امضا یا نام مقتول به بانک آورده شد پلیس را در جریان بگذارند.
بعد از شش ماه بالاخره یکی از چکها به بانک برده شد و فردی که چک را آوردهبود شناسایی شد. خانه مرد جوان شناسایی شد و برای بازداشت وی ماموران را به محل فرستادم.
آن طور که در گزارش ماموران آمده بود خانواده مرد جوان در جریان کاری که او کرده بود نبود و به همین دلیل هم مقاومتی نکردند. او برای خرید بیرون رفته بود و وقتی آمد او را بازداشت کردیم. خانوادهاش باور نمیکردند که او متهم به قتل باشد، اما در ماشین نزد ما (ماموران) اعتراف کرد.
وقتی مرد جوان را نزد من آوردند بدون این که سوالی از او بپرسم همه ماجرای قتل را تعریف کرد. او گفت چون مقتول او را تحقیر کرده دست به قتلش زده است. متهم گفت: قبل از این که به سربازی بروم با مقتول کار میکردم. ما با هم دوست بودیم و رابطه خوبی هم داشتیم.
من به سربازی رفتم و قرار شد بعد از پایان سربازیام دوباره برگردم. دو سال گذشت و وقتی من برگشتم متوجه شدم همه چیز عوض شده است. مقتول دیگر آن آدم سابق نبود؛ خیلی پولدار شده بود و دیگر کسی را تحویل نمیگرفت. به او گفتم مطابق قولی که داده آمدهام. رفتار خوبی با من نکرد، تحقیرم کرد و گفت تو آدم به دردنخوری هستی و من آدمهایی مثل تو را کنار خودم نگه نمیدارم. خیلی از حرفش ناراحت شدم، اما خودم را کنترل و سعی کردم طوری رفتار نکنم که دیگر نتوانم برگردم.
چند بار بعد از آن دوباره رفتم، باز هم تحویلم نگرفت و هر بار میگفت برو بعدا بیا. من هم نمیتوانستم بیشتر از این صبر کنم؛ وضع زندگیام اصلا خوب نبود. اگر او کمکم میکرد میتوانستم خانهای بخرم. برایش مشکلی پیش نمیآمد، چون آنقدر پول داشت که با دادن چندمیلیون تومان به من آب از آب هم برای او تکان نمیخورد.
بار آخر دیگر نتوانستم رفتار تحقیرآمیزش را تحمل کنم؛ سلاح خریدم و به خودم گفتم اگر این بار هم به من توهین کند دیگر تحمل نمیکنم. به دفترش رفتم. منتظر کسی بود، اما نگفت منتظر کیست. خیلی هول کرده بود.
وقتی من را دید گفت برو. گفتم پول بده، میخواهم خانه بخرم. گفت فقط در صورتی پول میدهد که بروم و بعدا بیایم. من هم گفتم اگر پول را ندهد نمیروم. توهینهایش را شروع کرد و من نتوانستم تحمل کنم. سلاحی را که از قبل با خودم برده بودم بیرون آوردم و شلیک کردم. بعد هم کیف سامسونتش را برداشتم. مقداری پول و دلار و دستهچک در آن بود؛ آنها را برداشتم و خرج کردم.
به گفته متهم، چیزی که باعث شد او دست به قتل بزند فقط تحقیرهای مرد مقتول بود. او بهدلیل ثروتی که داشت خیلی به خودش مینازید و اطرافیانش را میرنجاند. به همین دلیل هم کسی او را دوست نداشت و در نهایت هم به دلیل رفتارش کشته شد. (جام جم - ضمیمه تپش)
منصور یاورزاده ـ قاضی بازنشسته
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی اختصاصی روزنامه «جامجم» با دو تن از اعضای بلندپایه جنبش امل و حزبالله لبنان بررسی شد
علیامین حسنی، بازیگر نقش بهروز در سریال پایتخت در گفتوگو با «جامجم» از خاطرات حضورش در این سریال میگوید