مدتی پیش کاسه صبر مدیر کپکام لبریز شد و از نقزدنهای نابجای مخاطبان بازی «مبارز خیابانی علیه تکن» بالاخره شکایت کرد. از نظر ما و خیلیهای دیگر، کار کپکام در سرکیسهکردن مخاطبان با پکهای قابل خریداری به صورت آنلاین، آن هم زمانی که همه روی دیسک وجود داشت و حق بازیکن بود که آنها را در اختیار داشته باشد، عملی بیشرمانه و ضربهای فراموشنشدنی به پیکره صنعت بازیهای ویدئویی بود که پیش از آن
Gears of War 3 شورش را درآورده بود! اما مخاطبان بازیهای کپکام یک انتقاد دیگری هم به سازندگان سری Resident Evil داشتند. آنها میخواستند روندی که از قسمت چهارم در پیش گرفته شد به سبک و سیاق سابق برگردد و دوباره حالتی سیاه و وهمآور پیدا کند. البته کپکام هم یک جواب منطقی به این انتقاد داد؛ آن هم فروش خوب نداشتن یک عنوان RE با سبک کلاسیک بود. به هر حال بازیهای این نسل خرج بسیاری روی دست سازندگان میگذارد و ناگزیر باید به فکر بازار گستردهتر بود. اما باز هم این مسأله، سقوط کامل RE5 را پیش چشمان مخاطبان توجیه نمیکرد. تغییر کنترلها و اکشنشدن بازی یک چیز بود و ساخت یک عنوان سینمایی و خوشمنظر، بدون هیچ تنش و هیجان واقعی چیز دیگر. RE5 یک کپی تاسفبار از نسخه 4 بود که فقط از نظر تکنیکی حرفی برای گفتن داشت و ارزشی برای کپکام محسوب نمیشد. آن طور که به نظر میآید، مدیران کپکام سرانجام به اعتراضهای هواداران پاسخ گفته و با تلنگر به بازیسازان به آنها فهماندند میتوان هم فضا را بسط داد و هم یک اکشنی دلپذیر ارائه کرد که فروش بالایی تضمین کند. کپکام برای رقم زدن یکی از بزرگترین موفقیتهایش، تیمی 600 نفره را بر ساختن این بازی تعیین کرده و بیشترین بودجه شرکت تا این روز را به آن اختصاص داده است. این سرمایهگذاری چنان در نظر مدیران کپکام مطمئن نشان داد که فروش هفت میلیون نسخهای را برای آن پیشبینی کردهاند! از پیشنمایشها هم برمیآید که این اولین RE در ده سال گذشته (شاید هم از ابتدا) است که همه چیز را یکجا دارد.داستان بازی بزرگترین توطئه را در این سری روایت میکند. ویروسی دنیا را فرا گرفته و حجم فاجعه چنان بزرگ است که حضور یک قهرمان نمیتواند پاسخگوی این جنجال باشد. پس دو نفر از پیشروهای RE، یعنی کریس ردفیلد و لیون اس. کندی، همراه جیک میولر، پسر آلبرت وسکر منفور برای خواباندن این آتش اقدام میکنند. اما هر قهرمانی هم نیاز به یک دستیار خبره دارد. لیون را هلنا هارپر، مامور سرویس مخفی آمریکا، کریس را یک تیرانداز خبره به اسم پیرس نیوانز و جیک را خانم شری برکین (از قهرمانان قدیم سری)، دختر ویلیام برکین، دانشمند جهشیافته شرکت آمبرلا همراهی میکنند. بازی دارای سه خط داستانی موازی است. بازیکن حق دارد هرکدام را که دوست دارد، به هر ترتیبی که ترجیح میدهد تمام کند. خط داستانی لیون در شهر دانشگاهی تال اوکس آغاز میشود. ماجرای جیک از شهر اروپایی خیالی ادونیا، و خط داستانی کریس در چین دنبال میشود؛ جایی که لوکیشن اصلی داستان است و پس از مدتی لیون و جیک به کریس میپیوندند. ظاهرا کریس با ورود به چین، مدرکی از شش ماه قبل کشف میکند که بر مسئولیت اِیدا وُنگ در حمله به گروه عملیاتی کریس دلالت دارد. البته کارگردان بازی، آقای کوبایاشی گفته ترجیح میدهد ابتدا داستان با لیون دنبال شود. هر خط داستانی تا حدودی از داستان کلی
RE5 کوتاهتر است. پس باید توقع یک ماجرای خوشحجم و ارضاکننده را داشته باشیم.ضیافت زامبی دوستان به راه است. بله! زامبیها... این موجودات کریه دوستداشتنی به دنیای RE بازگشتهاند. البته آنها هم مانند زامبیهای جورج رومرو تکامل یافته و اینجا قادر به دویدن و پریدنهای غافلگیرکننده هستند! همچنین دشمنان تازهای با نام ژاوُ در این بازی معرفی میشوند که تقریبا همان زامبیها هستند؛ با این تفاوت که قادر به استفاده از سلاح و چیدن استراتژی برای حمله گروهی هستند.
حرکت کاراکترها تغییر محسوسی داشته است. برای اولین بار در این سری میتوانید هنگام راه رفتن هم تیراندازی کنید. امکان شلیک تکتیر به صورت کور وجود دارد. کاراکترها هنگام رسیدن به پلکانها یا درها دست خود را دراز میکنند تا آن را بگیرند. دیده شدن یک حلقه اضافه مقارن با حلقه سلاح، نوید به دست گرفتن دو سلاح همزمان را نوید میدهد. استفاده از داروهای گیاهی هم ساده شده است. این داروها به صورت قرص قابل مصرف بوده و کافی است دکمه شانهای مربو را بفشارید تا سریعا از یکی استفاده کنید. این بار میتوانید روی زمین سر بخورید و تیراندازی کنید؛ غلت بزنید یا حتی خود را به پشت روی زمین بیندازید و تا لحظه آخر کوتاه نیایید. حالت دونفره بازبینی شده است و این بار بسادگی میتوان ورود و خروج به بازی را انجام داد. همچنین در صورت باز گذاشتن گزینه مربوط، زمانی که به تقاطعهای داستانی میرسید، بازیکنان غریبه میتوانند کنترل دو کاراکتر دیگر را به دست بگیرند. از نظر ظاهر میتوان با اطمینان وعده یک تجربه عالی را داد. زمانی که کریس را گاز میگیرند، خون از بازویش فوران میکند. یا با شلیک به شکم دشمنان، قطعات گوشت به زمین میریزد. ماجرای لیون پس از گاز گرفته شدن رئیسجمهور آغاز میشود؛ آن هم زمانی که قصد افشای ماجرای راکون سیتی را داشت. لیون و هلنا در دانشگاه تال اوکس به راه میافتند و از همان ابتدا میتوان جو سیاه و تاریک این قسمت را احساس کرد. کمبود نور، فضای سنگینی را حاکم کرده که موسیقی خفیف آن را همراهی میکند. همان ابتدا با مردی برخورد میکنید که به دنبال دختر خود میگردد. پس از پیدا شدن دختر، تیم چهار نفره به مسیر ادامه میدهد؛ اما در چند ثانیه دختر و پدر غیبشان میزند. ناگهان دختر که حالا زامبی شده وحشیانه به لیون حمله میکند؛ صحنهای بسیار تکاندهنده که با وجود کنترل تازه، باز هم بازیکن را از جا میپراند. ادامه مرحله هم با رعد و برقهایی همراه بود. سایهپردازیها، مدل کاراکترها و به طور کلی همه چیز درخور یک عنوان نامی کپکام بود.
با توجه به اینکه فقط دو ماه تا عرضه این عنوان باقی مانده است، اکیدا توصیه میکنیم هرقدر میتوانید بار بازیهای تابستانی و کارهای خود را سبک کنید؛ وقتی توفان بیوشیمیایی شیطان مقیم بیاید، بیرحمانه زمان و ذهن شما را در خواهد نوردید!
سیاوش شهبازی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد