گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

دومینوی تحریم چگونه به هم ریخت؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله«دومینوی تحریم چگونه به هم ریخت؟»،«آمریکا رأس شرارت»،«مفاتیح الحیات»،«منطقه آبستن جنگ است، یا دنیا؟!»،«نشست‌هایی برای رسوایی»،«اسلامگرایان پیروز انتخابات لیبی»،«تنگه هرمز و انتظارات بی مورد»،«افزایش تحلیل‌پذیری مهم‌تر از تزریق پول»،«به سمفونی کارون افتخار کن!»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۸۵۸۱۰

کیهان:دومینوی تحریم چگونه به هم ریخت؟

«دومینوی تحریم چگونه به هم ریخت؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛«اذیّت/ مزیّت» تحریم های جدید غرب برای ایران، عنوانی است که بر مبنای آن می توان پژوهش مستند و مفصلی را سامان داد. این تحریم ها حتما همراه آزار و ایذاء علیه ایران بود اما آیا صرف این آزاررسانی که نوعی واشدن مشت غرب در پس فیگورهای انسان دوستانه و مسالمت جویانه است، آنان را به مقصود می رساند یا معکوس عمل کرده و خسارت های راهبردی را متوجه آمریکا و دوستانش می کند؟ مزیت این تحریم ها برای ایران چیست؟

یادداشت حاضر صرفا دیباچه و درآمدی بر مقوله «اذیت/ مزیت تحریم ها» است.
1-دور جدید تحریم ها برخلاف فضاسازی رسانه ها و سیاستمداران غرب نه از اوایل تیرماه (ژوئیه 2012) بلکه از حدود 9 ماه پیش (اکتبر و نوامبر 2011) آغاز شده و درواقع این هجمه اقتصادی- روانی هر اثری که می توانست داشته باشد، تا به امروز تخلیه شده است. اتفاق جالب در این میان شعبده بازی رسانه ها و سیاستمداران غرب- و ستون پنجم آنها- در حذف این 9 ماه از تاریخ آغاز اعمال تحریم های مالی و بانکی و بیمه ای و نفتی است. آمریکا و انگلیس و شبکه صهیونیسم بین الملل حداقل از یک سال پیش، از دو تعبیر تحریم های «فلج کننده» و «هوشمند» سخن گفتند و آن را به اجرا گذاشتند. مدعی بودند این تحریم ها قرار است به اعتبار هوشمندی، مردم را استثنا کند و حاکمیت را فلج کند. این ادعا از اساس دروغ بود.

طراحی این بود که فشار تحریم اقتصادی در دو سطح «حاکمیت و نخبگان سیاسی» و «افکار عمومی» عمل کند و آنها را چنان به ستوه آورد که دست تسلیم بالا ببرند. قرار بود انفجاری در ایران رخ دهد آن هم نه در تیر ماه 91، بلکه زمان انفجار حوالی 22 بهمن و 12 اسفند 1390 و یا نهایتا 25 خرداد 91 بود. اما این اتفاق رخ نداد و روزنامه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی مفصل که به برگزاری جشنواره های فرهنگی و سینمایی و کتاب اشاره داشت، اواخر اردیبهشت نوشت: «تهران در هفته هایی که گذشت، کاملا آرام بود و شهر شادابی همیشگی خود را داشت. آرامش فعلی در ایران دهن کجی به تحریم هاست. با شرایط فعلی سؤال اینجاست که چگونه می توان گفت تحریم ها اثر خود را گذاشته است؟». این گزارش مفصل نشان می داد یکی از اهداف اصلی تحریم ها، به هم ریختن آرامش و ثبات موجود در ایران بوده است.

تحریم ها و هیاهو و جنگ روانی چند برابر آن به واسطه خیانت همراهی برخی رسانه های داخلی، از آبان و آذر 90 شروع شد. این جنگ روانی- رسانه ای در دی ماه شدت گرفت تا فشار 3 ماهه بر مردم، اثر مهم خود را در ایستگاه 22 بهمن که دماسنج نشاط و سرزندگی ملت ایران در اوج سرمای زمستانی است، نشان دهد. اما چند روز پیش از 22بهمن وقتی مقتدای انقلاب به خطبه نمازجمعه ایستاد و موج خروشان جمعیت را در سرمای 3 درجه زیرصفر به خیابان های مرکزی پایتخت کشاند، رصد گران اطلاعاتی غرب اولین شوک را دریافت کردند. دومینوی چیده شده از سوی اتاق فرماندهی عملیات دشمن، در همان گام اول به هم ریخت.

براساس چیدمان طراحان سیاسی اطلاعاتی غرب قرار بود تحریم ها، مردم را در روز 22 بهمن در خانه ها فریز کند، 3 روز بعد بر مبنای همین انجماد، جبهه اپوزیسیون با فضاسازی رسانه های بیگانه نمایش خیابانی در روز 25 بهمن ترتیب دهد- که فراخوان آن نیز صادر شد- و اگر یخ این پروژه گرفت، انتخابات 20 روز بعد مجلس نهم (12 اسفند) با آمیزه ای از انجماد و اغتشاش قفل شود و... همین طور، کار به بازسازی توأم با فرآوری فتنه سال 88 بینجامد. اما دشمن دومین تودهنی را در 25 بهمن و سومین و مهم ترین آن را در روز 12 اسفند از مشارکت رکوردشکنانه و 65 درصدی مردم خورد. با این وجود جبهه دشمن پس از 3 ماه مجددا بخت خود را در فراخوان تجمع 25 خرداد 91 (سالگرد اولین تجمعات ملتهب پس از انتخابات 22 خرداد 88) آزمود که تست کامل برای اطمینان از مرگ جریان فتنه و بی کفایتی مطلق سازمان آن بود.

2-می گویند آنچه تو را نکشد، قوی تر و قدرتمند می سازد. میکروبی که نکشد، بدن را واکسینه می کند. واکسن فلج و واکسن های مشابه غالبا به اعتبار تزریق میکروب به بدن، برای مدتی با درد و تب و التهاب همراه است. اما هیچ پدر و مادر دلسوزی که سلامت و قدرتمندی فرزند را در آینده می خواهد، حاضر نمی شود به خاطر درد و تب و التهاب موقت واکسیناسیون، از ایمن سازی و مزیت های فراوان آن در آینده چشم پوشی کند.

البته تبدیل آزارها و تهدیدهای تحریم به فرصت رشد و پیشرفت، مستلزم تدبیر و برنامه ریزی و ترصد همه دستگاه های مسئول حاکمیتی است و بی تردید مسئولان امر وظایف سنگینی در این باره به دوش دارند اما در عین حال، حقیقت این است که جنگ اقتصادی دشمن- با تمام توان و به عنوان آخرین تیر ترکش- اسباب بیمه ثبات و پیشرفت بیشتر کشور خواهد شد. این واقعیت را روزنامه انگلیسی گاردین دوشنبه گذشته متذکر شد آنجا که نوشت «غرب امیدوار است مقامات ایران نهایتا در مقابل تحریم ها کوتاه بیایند اما مشکل این استراژی این است که غرب از ارزیابی ایران سر در نمی آورد. واکنش ایران در برابر فشار غرب جسورانه تر بود.

ایران به رغم فشارها تسلیم نشده است. این مسئله باید سیاستگذاران غرب را به فکر وادارد که از خود بپرسند این کشور به چه نحو، بهای تحریم ها را ارزیابی می کند و غرب را به چالش می کشد؟ تحریم ها برای ایران یک سرمایه گذاری با هزینه ای کوتاه مدت است که سود بالایی را در بلندمدت به دنبال خواهد داشت. ایران با نگاه به آینده، ریسک تحریم ها را پذیرفته است. ایران واقعا تحریم ها را به عنوان یک مزیت به حساب می آورد. آنها معتقدند صبورانه باید منتظر یک سری تغییرات پیوسته بود که نهایتا پشتیبان ایران است. ایران شاهد بحران اقتصادی فزاینده ای است که غرب را فلج می کند. آنها همچنین شاهد انقلاب های منطقه ای هستند و با مقاومت، مشروعیت منطقه ای به دست می آورند».

3- ارزیابی روزنامه گاردین همان بیان بلند رهبر فرزانه انقلاب است که فرمودند «پیروزی بدون مجاهدت و خطرپذیری به دست نمی آید». غرب خیال می کرد وقتی ریسک تحریم ها را به جان بخرد- که زیان های هنگفتی را نیز متوجه برخی کشورهای اروپایی کرد- ایران کم می آورد و جا می زند. اما واکنش غیرمترقبه ایران نشان داد که جمهوری اسلامی خطرپذیرتر است. درواقع اگر بخواهیم ماجرای اخیر را روایت کنیم، واقعیت این است که ایران با 9 ماه مقاومت، شوک بزرگ را از سر گذرانده و حالا اتفاقا نوبت غرب است که شوک غیرمترقبه را تجربه کند. غرب ضربه اول را زد اما ایران این ضربه را نپذیرفت. طبق قوانین طبیعی، نیروی وارده اگر با مقاومت جسم مورد اصابت روبرو شود، به زننده ضربه بازمی گردد و اگر او انتظار این رفلکس را نداشته باشد، با شوک و به هم ریختگی بیشتری مواجه می شود. درست مانند مشتی که با شدت تمام و از سرنادانی و برآورد غلط به تیرآهن کوفته شود.

غرب مطلقا انتظار نداشت اما پس از 9 ماه به چشم دید که ایران جا نخورد و جا نزد. اما قصه در همین جا ختم نمی شود که به قول معروف آخر شاهنامه خوش است. اگر به دنبال تعبیر و تحلیل ماجرا هستید، گزارش 9 روز پیش روزنامه آلمانی تاگس اشپیگل سایتونگ به قلم دو تحلیلگر ارشد آمریکایی کاملا گویاست. «آمریکا مایل به افزایش تحریم هاست. و هدف تحریم چیست؟ به نوشته واشنگتن پست قرار است با این تحریم ها اپوزیسیون جمهوری اسلامی تقویت شود. اما ایالات متحده با این راهبرد جدید ناکام خواهد ماند. این فشار، موضع آمریکا را در خاورمیانه تقویت نمی کند بلکه برعکس تضعیف هم خواهد کرد.

حرف ایران روشن است؛ شفافیت بیشتر این کشور در قبال پذیرش حق غنی سازی اورانیوم. رد این پیشنهاد و ناکامی مذاکرات، زیرآب قدرت آمریکا را در منطقه و جهان خواهد زد». تیر تحریم برای ایران بیش از یک واکسیناسیون نبوده و حالا به سمت غرب کمانه می کند. هفته ها و ماه های آینده- به ویژه از آغاز پاییز- نوبت مشاهده آثار کمانه کردن تیر تحریم در فضای سیاسی، اقتصادی و عمومی غرب است، جایی که بحران فاجعه بار اقتصادی 5 دولت اروپایی متحد آمریکا را ساقط کرده و البته می تواند این بار در بدهکارترین دولت دنیا (آمریکا با 16 هزار میلیارد دلار بدهی) کارگر شود؛ جایی که به تصریح صدای آمریکا «شاخص های اقتصادی برای اوباما مأیوس کننده است».

4- تحریم ها در سطح سیاستمداران نیز کاملا معکوس عمل کرد. نه تنها در سطح حاکمیت، اسباب انسجام و همدلی بیشتر شد بلکه حتی نگاه سیاسی تمایزطلب و شبه روشنفکر را نیز با خود و در برابر افکار عمومی دست به گریبان کرد. غرب با آخرین نمونه دشمنی خود و درحالی که در مقابل منطق سازنده و مستدل ایران هیچ حرفی برای گفتن نداشت، خود را در منظر افکار عمومی جهان و ایران برهنه کرد. امروز هیچ نگاه منصفی در ایران و جهان نمی تواند بر سیمای خباثت آلود غرب که آسایش و آرامش ملت ها را هدف می گیرد، تصاویری نظیر «دوستی، مسالمت، تحمل، آزاداندیشی و پذیرش حق حاکمیت دیگران» را نقاشی کند.

غرب در درون خود هرچه هست که انباشته از ظلم به شهروندان است، برای ملت های دیگر قیافه ای جز عداوت و رذالت و خیانت و بی وفایی را نشان نداده است. یک سده نگاه خوش باورانه جریان روشنفکری متجدد به غرب، با همین تحریم های معطوف به انحصارطلبی و کشیدن ترمز پیشرفت ملت ایران، به چالش گرفته شده است. غرب در برابر نگاه این جریان متحیر، مدام خم دعاوی خویش را می گیرد و تمام آنچه در ذهن شبه روشنفکران ساخته شده را بر زمین می زند. غرب اصرار دارد بگوید آنی نیست که این جماعت در انظار مردم خود رنگ می کنند و می نمایانند.

خوش گمانی به غرب و تلقی این که به واسطه مذاکره و مسالمت با آنان می توان بازی برد- برد داشت و پیشرفت کرد، بارها در میان برخی سیاستمداران ما رسوخ کرد و دولت هایی را به انفعال و رخوت کشاند. اما منطق غرب همان است که رابرت گیتس در سازمان سیا گفته بود «ایرانی معتدل وجود ندارد. ایرانی خوب و معتدل، ایرانی مرده است»! حساب خیانت ها در القای این خوش گمانی جداست اما مزیت کمی نیست که به واسطه بدعهدی و خباثت جدید دشمنان، از رئیس دولت سازندگی بشنویم «فشارهای همه جانبه استکبار، اجازه مذاکره برابر براساس بازی برد-برد را نمی دهد.

غرب باید بداند راه موفقیت مذاکرات، تصریح آنها بر حقوق حقه مردم ایران و عدم استفاده از ابزار نخ نمای تهدید و تحریم و فشار است» حال آن که وی چند ماه قبل تر در مصاحبه ای گفته بود «قطع رابطه و مذاکره با آمریکا قابل تداوم نیست». یا مهم است که فردی با مختصات رئیس دولت اصلاحات با همه بدفهمی و سوءرفتارها به این واقعیت معترف شود که «غربی ها نشان داده اند نمی خواهند چیزی به ایران بدهند در عین حال که می خواهند خیلی چیزها را یکطرفه از ما بگیرند. این شدنی نیست.

غربی ها نشان داده اند حاضر نیستند آن حقوق به رسمیت شناخته شده را در عمل هم به رسمیت بشناسند». این اظهارات کسی است که به اعتبار عملکرد وی و گروه های حامی اش در دولت و مجلس موسوم به اصلاحات، رئیس جمهور وقت آمریکا بارها به وجد آمد و گفت «ما از اصلاح طلبان در ایران پشتیبانی می کنیم... ما در دوره اصلاح طلبان توانسته بودیم تمام فعالیت های هسته ای ایران را تعلیق کنیم».

غرب با برآورد غلط، خسارت بزرگی را برای خود تدارک کرده است. رفتار ایذایی آمریکا و متحدانش، رفتار پرتلاطم و بیش فعالی کسی است که در باتلاق دست و پا می زند. اگر «متن» و زمینه این دست و پا زدن را نبینید، ظاهرا حجمی از فعالیت های پرشتاب به چشم می آید اما بیش فعالی برای کسی که در باتلاق افتاده، اصلا خوب نیست و زمان غرق شدن او را شتاب می بخشد. وقتی ایران از چالش خطیر اخیر سربلند و غیرقابل انتظار بیرون بیاید- که آمده- آن وقت اسطوره قدرت غرب در انظار افکار عمومی کنجکاو جهان بیشتر شکسته خواهد شد. غرب، زیرآب قدرت خود را زده است.

خراسان:چرا انتخابات لیبی مهم است؟

«چرا انتخابات لیبی مهم است؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن می‌خوانید؛مردم در گرمای تابستانی لیبی انگشت هایشان را تا انتهای بند اول در شیشه جوهر می کنند و اثر انگشت شان را روی اسناد رای گیری ثبت می کنند. خاطره برگزاری انتخابات در لیبی به 42 سال پیش باز می گردد و امروز شاید فقط پا به سن گذاشته ها، پیرمردها و پیرزن ها از آخرین رای گیری خاطره ای داشته باشند. برگزاری انتخابات و مراجعه به آرای مردم برای تعیین جهت گیری نهادهای قدرت، رویدادی است که می تواند رنگ زندگی مردم را در یکی از پهناورترین کشورهای جهان تغییر دهد. رای گیری در لیبی برای تعیین 200 عضو کنگره ملی این کشور از ابعاد متنوعی برای مردم این سرزمین و همسایه های دور و نزدیک شان در اروپا و خاورمیانه و ... حائز اهمیت است:
اهمیت برگزار شدن انتخابات

صرف نظر از نتیجه این انتخابات، برگزار شدن آن و نصب پلاکاردهای تبلیغات نامزدها پس از 4 دهه در این کشور معانی قابل توجهی دارد.

الف) اهمیت وظایف کنگره ملی

نگاه به وظایف کنگره ملی لیبی روشن ترین بیان برای اهمیت نتایج انتخابات است. تعیین دولت انتقالی جدید، تعیین نخست وزیر جدید و از همه مهم تر تدوین پیش نویس قانون اساسی وظایفی است که نشان می دهد آینده سیاسی لیبی را باید در آرایش منتخبان این رای گیری بجوییم. از جمله مهم ترین مسائل در تبلیغات انتخابات، مسئله "شریعت" بوده است. کنگره ملی لیبی پس از انتخابات، با فرض رسیدن کشور به آرامش، باید نسبت نظام سیاسی جدید با "شریعت اسلام" را تعیین کند.

ب) اعلام پایبندی دولت انتقالی به سازوکارهای دموکراتیک

شورای انتقالی لیبی و دولت انتقالی این کشور، که منتخب این شورا است، کمتر از یک سال است که قدرت را در این کشور در دست دارند. برای مردمی که سال ها به دیکتاتوری معمر قذافی خو کرده بودند، پذیرش اینکه عده ای حضور خود در نهاد قدرت را منوط به پذیرفته شدن از سوی مردم کنند، پدیده جدیدی است. بنابراین حاکمان انقلابی لیبی این روزها تلاش می کنند تا نشان بدهند خود را واقعا "انتقالی" می دانند. باید منتظر آینده بمانیم و قضاوت کنیم که آن ها در این ادعا صادق اند یا اینکه فقط با نمایشی از دموکراسی روبرو هستیم.

ج) آزمون آمادگی قبایل و گروه ها برای پذیرش ساز و کار دموکراتیک

در لیبی نیز مانند بسیاری از کشورهای همسایه اش، قبایل نقش قابل توجهی دارند. معمر قذافی نیز مانند عبدا... صالح، دیکتاتور سابق یمن، و مانند بسیاری دیگر از نمونه های کنونی کشور را با استفاده از موازنه منافع قبایل لیبیایی مدیریت می کرد. حتی هنوز هم برخی از جوانان در لیبی به سازوکار های سیاسی مبتنی بر حضور قبایل و توازن های قومیتی باور دارند. دولت انتقالی لیبی از 200 کرسی کنگره ملی، 80 کرسی را مختص احزاب کرده است تا برای نهادینه شدن ادبیات حزبی در کشور قبیله ها تلاش کند. با تاکید بر اینکه انقلابی های مهمی از جمله عبدالکریم بالحاج از طریق تشکیل حزب جدید "الوطن" در انتخابات شرکت کرده اند. ثبت نام برای رای دادن پیش از آغاز انتخابات، بررسی تبلیغات نامزدها، فرهنگ آمادگی برای شکست خوردن در انتخابات و بسیاری موارد دیگر از این دست، آزمون مردمی است که دیروز در انتخابات شرکت کردند.

تاویل و تفسیرهای بین المللی از انتخاباتی ملی

نزدیک به یک سال و 4 ماه پیش در 5 مارس 2011 شورای ملی انتقالی لیبی خود را به عنوان نماینده قانونی مردم این کشور انتخاب کرد. 5 ماه بعد 65 کشور جهان پذیرفتند که نظرات این شورا را نظر مردم لیبی بدانند. این‌چنین یکی از جدیدترین نمونه های تغییر نظامی سیاسی یک کشور با مشارکت معنادار دیگر کشورهای جهان به وقوع پیوست.

الف) انتخابات کنگره ملی و سرانجام "مدل لیبی"

سال گذشته میلادی شورای امنیت سازمان ملل بوسیله انقلابیون لیبی، نظام حاکم بر این کشور با سرنگونی سرهنگ قذافی به کمک سلاح های دیگر کشورها از جمله قطر و حمایت هوایی کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، تغییر کرد. اما چندی بعد روسیه و چین به عملیات ناتو در لیبی اعتراض کردند و روسیه تغییر نظام سیاسی در لیبی را "مهندسی شده" توصیف کرد. به هر روی از تجربه لیبی، که به جنگ داخلی مبتلا شده بود، امروز به عنوان یک "الگو" نام برده می شود. تجربه لیبی اولین نمونه از ایده "مداخله بشردوستانه" کشورها و سازمان های بین المللی است. در نمونه های مشابه، از جمله الگوی بالکان، مداخله ناتو و کشورهای بیگانه نه برای "سرنگونی" و "تغییر نظام حاکم"، بلکه برای میانجیگری در جنگ های داخلی کشورهایی بود که نظام سیاسی مستقر نداشتند. بنابراین اثبات موفقیت مدل لیبی می‌تواند راه را برای دخالت های نظامی بعدی در دیگر کشورها با "شعار" مداخله بشر دوستانه باز کند. اثبات موفقیت الگوی لیبی می تواند ایده "مداخله بشر دوستانه" ناتو را در کنار ایده "مداخله پیش گیرانه" بوش در افغانستان و عراق قرار دهد.

ب) تاثیر سرنوشت لیبی بر کشورهای پیرامون

لیبی بین 2 کشور تونس و مصر قرار دارد. هر 3 کشور امروز در التهاب دوران گذار به سر می برند، هرچند هریک شرایطی متفاوت دارد. با این همه سرانجام لیبی فقط بر کشورهای آفریقایی همسایه موثر نیست. کشورهای مخالف دولت سوریه در ماه های گذشته در تلاش برای تغییر نظام سیاسی این کشور تجربه 2 کشور را به عنوان الگویی قابل تکرار پیشنهاد داده اند. تغییر قدرت سیاسی در تونس و مصر با تظاهرات مردمی رخ داد، در حالی که تغییر در لیبی این‌چنین نبود. کشورهایی که روزی موافقت شورای امنیت را برای مداخله نظامی در لیبی جلب کردند، در ماه های گذشته باز هم تقاضایی مشابه داشته اند. مشخصا درباره بحران سوریه کشورهایی مخالف از جمله آمریکا، انگلیس و فرانسه، که عضو دائم شورای امنیت هستند، پس از اجلاس اخیر در ژنو از چنین احتمالی سخن گفته اند. بنابراین دور از ذهن نیست اگر بازیگران بین المللی مشترک بحران در هر 2 کشور، با فشار به دولت انتقالی لیبی بخواهند پریشانی سیاسی این کشور را به سرانجامی برسانند تا بتوانند در دعوای سوریه نیز از این تجربه بهره ببرند. بنابراین تلاش برای برگزاری انتخابات، نه نشانه کارآمدی مدل لیبی، بلکه فرار از هویدا شدن ناکارآمدی "دموکراسی وارداتی اجباری با سلاح" است.

چشم انداز پس از انتخابات: استمرار نزاع سیاسی

در روزهای اخیر، موضوع فدرالیسم بر تمام خبرهایی که از لیبی می رسد، سایه افکنده است. اختلاف ها در این باره از جمله دلایل تعویق انتخابات کنگره ملی بود. مردم منطقه شرقی لیبی، برقه، معتقدند که شورای انتقالی لیبی نیز مانند معمر قذافی در برخورد با آن ها عادلانه رفتار نمی کند. آن ها انتخابات کنگره ملی را نیز استمرار این بی عدالتی می دانند. جالب اینکه برخی از نامزدهای انتخابات در مناطق شرقی وعده داده اند که در صورت پیروزی در انتخابات، موضوع فدرالیسم را در قانون اساسی این کشور پی بگیرند. پایان انتخابات، پایان نزاع در این باره نخواهد بود و اختلاف های این‌چنینی دامنه دار خواهد ماند.

جمهوری اسلامی:آمریکا رأس شرارت

«آمریکا رأس شرارت»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در سفری غیرمنتظره و اعلام نشده به کابل که نشان دهنده منفور بودن مقامات آمریکایی در افغانستان و اوج نفرت ملت افغانستان از اشغالگران است، اعلام کرد "آمریکا هرگز افغانستان را رها نمی‌کند!"

وی در اظهاراتی که نشان از خوی شرارت مقامات کاخ سفید برای تداوم اشغالگری در افغانستان دارد، با اشاره به وعده توخالی واشنگتن به افغانها برای خروج از این کشور تا سال 93 گفت: "نمی توانیم روزی را تصور کنیم که افغانستان را ترک کرده ایم." وی سپس برای اینکه مقامات افغانی را به ادامه حضور نیروهای آمریکایی و نظامیان ناتو در این کشور ترغیب کند، وعده داد آمریکا در ادامه و در راستای امتیازاتی که از دولت کرزای گرفته، تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز افغانستان را فراهم و همکاریهای بیشتری در زمینه آموزش نیروهای افغانی با این کشور خواهد نمود. وی همچنین مدعی شد آمریکا پس از یک دهه جنگ و درگیری سرانجام به صورت تدریجی، اما پیوسته به پیشرفت‌هایی در افغانستان دست یافته است.

درباره اظهارات وزیر خارجه آمریکا در پاریس و کابل که کاملاً در جهت هم پوشانی یکدیگر بیان شده و گذشت زمان، صحت یا عدم صحت آنرا مشخص خواهد کرد، نکاتی وجود دارد که باید هم اکنون یعنی در زمان وقوع مورد بررسی قرار گیرند.

1 - اظهارات وزیر خارجه آمریکا در افغانستان دقیقاً یک روز پس از گنده گویی‌های وی در اجلاس دشمنان سوریه در ژنو صورت گرفت که با تحریم روسیه، چین و دبیرکل سازمان ملل برگزار شد و در آن تنها تعدادی از گروههای تروریست مخالف دولت سوریه، کشورهای همپیمان آمریکا و برخی سازمانهای بین‌المللی حضور داشتند و برای شنیدن نقطه نظرات تکراری آمریکا در قبال سوریه با هزینه وزارت خارجه آمریکا چند ساعتی را به پاریس آمده بودند. از این رو وزیر خارجه آمریکا که خود را در فراهم آوردن همه طرف‌ها برای تصمیم گیری و اجماع درباره آینده سوریه ناموفق و شکست خورده می‌دید، به عنوان متکلم وحده و سخنران آغازین و پایانی این اجلاس، شدت ناراحتی خود را بروز داد و در سخنانی که بازتاب عصبانیت او از این وضعیت بود، اظهارات شرارت آمیز و تهدیدگونه‌ای را علیه سوریه، روسیه، چین و کشورهای مخالف سیاست واشنگتن بر زبان جاری کرد که خبرگزاریها آن را حاکی از عدم تعادل وی دانستند. وی که به شدت مضطرب بنظر می‌رسید و آرامش خود را از دست داده بود، تهدید کرد روسیه و چین هزینه حمایت خود را از نظام سوریه، پس خواهند داد.

2 - این اظهارات شرارت آمیز و شاخ و شانه کشیدن‌های بی‌مایه، بیش از آنکه نشان دهنده اقتدار و توانایی آمریکا در عرصه بین الملل باشد، بیانگر شکست‌های پیاپی آمریکا در زمان ریاست جمهوری اوباما و شکستن شاخ‌های سیاست خارجی آمریکا در زمان وزارت خارجه هیلاری کلینتون و رویکردی پیشدستانه برای پوشاندن شکست آمریکا در عراق، افغانستان، خاورمیانه و فلسطین است و روشن است که این قبیل سخن گفتن‌ها در قد و قواره این وزیر خارجه پیرو از کار افتاده نیست. شاید روس‌ها بهتر و زودتر از دیگران، رفتار غیرمتعارف هیلاری را تفسیر کرده و ابراز داشتند این شیوه از سخن گفتن و سخن پراکنی کردن، بازتاب ناکامی آمریکا علیه سوریه و ناکارآمد بودن سیاست دیکته کردن مواضع واشنگتن به دیگران است.

3 - ژست قلدرمآبانه خانم هیلاری کلینتون که اصلاً با قد و قواره او سازگاری ندارد، قبل از اینکه توانسته باشد باعث ایجاد رعب و وحشت دیگران و ترمیم ابهت درهم شکسته آمریکا در عرصه بین‌المللی شود، یک تلاش تبلیغاتی برای ترمیم چهره شکست خورده اوباما در عرصه داخلی است و برای تأمین شعارهای تبلیغاتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا انجام می‌شود.

اوباما و تیم مشاورانش در کاخ سفید سعی دارند از فرصت کوتاهی که تا زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد، آرایش صحنه تبلیغاتی آمریکا را در اختیار گرفته و شکست سیاستهای "آقای تغییر" را در خاورمیانه، افغانستان، عراق، مبارزه با تروریسم و سقوط مهره‌های حامی و دیکتاتورهای منطقه را لاپوشانی کرده و چهره‌ای مقتدر از کاخ سفید را به نمایش بگذارد. درحالی که سخنان اخیر هیلاری کلینتون در حقیقت منعکس کننده پایان رویای طلایی سلطه آمریکا برمنطقه و کوبیدن میخ‌های نهایی بر تابوت سیاست‌های قلدرمابانه و شرارت آمیز کاخ سفید در دوران اوباماست.

4 - هیلاری کلینتون در ازای ادامه حضور طولانی مدت آمریکا در افغانستان وعده داده که افغانستان در جرگه متحدین و هم پیمانان مهم و اصلی غیرعضو ناتو برای واشنگتن درآید و تحت لوای پیمان راهبردی که ماه گذشته میان کرزای و اوباما به امضا رسید، از کمک‌های بی‌دریغ و امتیازات پیوسته واشنگتن بهره‌مند شود؛ کمکهایی که آمریکایی‌ها بنا دارند آنرا نه از بودجه خود و از جیب مالیات دهندگان آمریکایی که امروز، خود محتاج اعانه هستند، بلکه از جیب دیگر کشورها و به صورت کمکهای داوطلبانه جمع آوری کنند!

 بر همین اساس خانم هیلاری کلینتون امروز عازم ژاپن می‌شود تا در یک کنفرانس بین‌المللی که برای جمع 4 میلیارد دلار کمک به دولت و ملت افغانستان برگزار می‌شود، رایزنی و دلالی کرده و به عنوان محور این نشست، کاسه چرخانی کند!

5 - گزارش کمیته روابط خارجی سنای آمریکا که چندی پیش و قبل از امضای پیمان استراتژیک کابل - واشنگتن منتشر شد از عدم موفقیت و شکست استراتژی کاخ سفید در افغانستان پرده برداشته است. این گزارش که بر نبود موفقیت در استراتژی آمریکا در جنگ افغانستان تاکید دارد، نتیجه بررسی‌های دو ساله صورت گرفته توسط کنگره آمریکاست که درست در زمانی منتشر می‌شود که اوباما و کلینتون مدعی پیروزی در افغانستان و انتقال مسئولیت‌ها به نیروهای افغان هستند. شاید گزارش روزنامه انگلیسی ایندیپندنت نیز مؤید این شکست و استیصال سیاست خارجی آمریکا باشد که گفته است: "تصمیم اخیر آمریکا برای باقی ماندن در افغانستان درحالی که سایر هم پیمانان آمریکا در ناتو به دنبال فرار از این باتلاق هستند و امضای پیمان استراتژیک با افغانستان، همان اشتباه فاحشی باشد که شوروی در افغانستان مرتکب شد."

6 - جمع‌بندی اینست که مواضع رئیس دستگاه دیپلماسی آمریکا در روزهای اخیر نشان دهنده درماندگی عمیق و عقب‌ماندگی‌های کاخ سفید از پیگیری تحولات منطقه و جهان و در عین حال علاقمندی مقامات این کشور به ادامه سیاست‌های شرورانه‌ایست که آمریکا را روز به روز بیشتر به قله شرارت نزدیک و نزد ملت‌ها منفورتر کرده است.

رسالت:مفاتیح الحیات

«مفاتیح الحیات»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛انسان در تعامل و ارتباط با "خود" نیازمند تفکر و تدبر است . همین نیاز درتعامل با "خانواده" و "جامعه" وجود دارد . تنها ابزار انسان در نوع ارتباط با "خدا" عقل اوست . عقل به عنوان یک مشعل نورانی و پیامبر درونی، او را به سوی پیامبر بیرونی رهنمون می‌سازد و انسان را در شاهراه حقیقت ، فلاح و رستگاری قرار می‌دهد .

امروز این ارتباطات چهارگانه در جوامع بشری مورد اخلال وسایل و ابزار ارتباط جمعی در جهان است .

عمده وسایل و ابزار ارتباط جمعی در دست کسانی است که هدف اول آنها زایل کردن عقل انسان و هدایت آن به سمت و سویی است که از پیامبران الهی فاصله بگیرد. این فاصله را کسانی می خواهند پرکنند که در وادی کفر و شرک بر سر سفره حرص ، طمع، شهوت ، غرور و تکبر نشسته اند و همین صفات رذیله را می‌خواهند به " کاربران " خود منتقل کنند.امروز با آنکه بیش از 3 دهه از انقلاب اسلامی می‌گذرد ، حوزه‌های علمیه گسترش یافته اند ، عقلانیت درجامعه ما رشد کرده است ، مراکز تبلیغی و ترویج اسلام درکشور توسعه یافته است ، آموزش و پرورش تحول عظیمی یافته و دانشگاهها از مرحله  انقلاب فرهنگی عبور کرده اند،  وسایل ارتباط جمعی بویژه صدا و سیما عمدتا در دست انسانهای صالحی است اما خروجی این حجم فعالیت های دینی و فرهنگی برای داشتن یک جامعه نمونه اسلامی کفایت نمی‌کند.

امروز حجم قاچاق و مصرف مواد مخدر نگران کننده است . پدیده اراذل و اوباش در جامعه آزار دهنده است . حجم طلاق در جامعه ما شایسته یک کشور انقلابی و اسلامی نیست . داد و ستد دربازارها بر اساس مناسبات فقهی و اخلاقی صورت نمی‌گیرد. هرزه گری و روسپی گری یک قلم از اقلام جرایم جامعه ما است . دستگاه قضائی با انبوهی از پرونده هایی روبه روست که شماری از آنها به رشوه، دزدی ، قتل و تجاوز و... اختصاص دارد .این واقعیت ها نشان می دهد هر آنچه را که مراکز فرهنگی و تبلیغی و ترویجی کشور از باب رسانه های ارتباطی می بافند از سوی دیگر پنبه می شود. به نظر می رسد سفره ای که شیطان یا شیاطین پهن کرده‌اند ، رنگین تر از سفره‌ای است که صالحان و دلسوزان ما درجامعه از غذاهای بهشتی تدارک دیده اند .

یادم می آید وقتی که مجلس شورای اسلامی بحث استفاده از ماهواره را در دستور کار خود داشت همه مراجع بدون استثناء حکم به حرمت آن دادند . فلسفه این حکم آن بود که انسان اجازه ندهد خارج از مرزهای اسلامی کشورمان صدها تولید کننده پیام با او ارتباط بر قرار کنند و به او نحوه تعامل با خود ، جامعه ، خانواده ونظام را بیاموزند.

بدون شک آنها خیر این پیام گیرنده را در نظر نمی‌گیرند . آنها دنبال مطامع و منافع خودهستند . همین بساط در مورد استفاده از اینترنت هم صدق می کند .

امروز اگر شهروند ایرانی یک ریسمان الهی برای بیرون آمدن از چاه انانیّت و خود پرستی دارد و می خواهد خود را به مرزهای عبودیت برساند ، صدها ریسمان شیطانی او را از طریق ماهواره و اینترنت به خود پرستی و دوری از آموزه‌های پیامبران الهی و  سر تعظیم فرود آوردن به کفریات مدرنیسم فرا می خواند .

ما هر روز درکوچه و خیابان با قیافه و شکل و شمایل افرادی  روبه رو هستیم که مطابق عرف جامعه اسلامی ما زندگی نمی کنند . اخلاق فردی و جمعی آنها با مناسبات اسلامی فاصله دارد . علت اصلی این ناهنجاریها آن است که دشمن دکه تبلیغ خود را به خانه های ما برده و بساط و چادر خود را آنجا پهن کرده است . میزان ارتباط کاربران ماهواره و اینترنت با خود ، پدر و مادر، جامعه ، معلم و روحانی محل روز به روز به کمترین زمان ممکن می رسد و عملا آنها با کسانی ارتباط برقرار می‌کنند که نه تنها نسبتی با جامعه اسلامی ما ندارند بلکه برخی کمر به نابودی اسلام و آموزه‌های قرآن بسته اند .

سئوال مهم و کلیدی آن است که ؛ امر دشوار تبلیغ دین ، با مخاطبانی که چشم و گوش و حواس خود را به سایت های مروج شهوت و خشونت عاریت داده اند ، چگونه است ؟!
امر دشوار تبلیغ دین را به مخاطبانی که سر سفره نحله‌های فکری انحرافی نشسته اندو ذهن خودرا با صدها پرسش و شبهه درباره دین پرکرده اند چگونه است ؟!امر هدایت به سمت آموزه‌های دینی با مخاطبانی که با تورهای مرئی و نامرئی به دام سرویسهای جامعه مدرن افتاده اند چگونه است ؟!ماه شعبان روبه پایان است . همه باید مهیای ورود به ماه رمضان ، بهار قرآن شویم .

ماهی که شیاطین در بندند . انسانها غالبا فارغ از شهوت و شکم هستند و به طور طبیعی به مساجد و حسینیه ها هجوم می آورند بویژه در ایام لیالی قدر ، یک فرصت استثنایی برای برقراری ارتباط اهل منبر و وعظ با مخاطبان است.  ما دراین فرصت کوتاه می توانیم همه تهدیدهای فرهنگی ، اخلاقی و اجتماعی را دفع کنیم . مردم برای ارتباط با خدا به مفاتیح الجنان روی می آورند . اهل منبر باید این فرصت را غنیمت بشمارند مردم را از کلاس " مفاتیح الجنان " به " مفاتیح الحیات" ببرند . حیات انسانی امروز مورد تهدید قدرت‌های جهانی است. اثر ارزشمند اسلام شناس بزرگ ، حکیم متأله و فیلسوف مبرز ، فقیه وعارف برجسته ، مفسرقرآن حضرت آیت الله جوادی آملی تحت همین نام متکفل این امر مهم است .

آیت الله جوادی آملی در بخش اول کتاب مفاتیح الحیات به بازخوانی ارتباط وتعامل انسان با خود از دیدگاه اسلامی پرداخته است . همچنین در بخش دوم کتاب تعامل انسان و ارتباط او را با همنوعان ، جامعه و خانواده از دیدگاه الهی مورد واکاری قرارداده است. در بخش سوم این کتاب تعامل مردم با نظام اسلامی مورد دقت قرار گرفته است. در بخش چهارم و پنجم کتاب ارتباط انسان با خلقت زیست محیطی و حیوان مورد مطالعه قرارگرفته است .

 ما درهمه این بخشها از سوی رسانه های جمعی مورد تهاجم هستیم. یک اراده جهانی آن سوی مرزها و حتی در مرزهای جغرافیایی خودمان مدام در روابط ما با خود ، جامعه و نظام اخلال می کند. راه مبارزه با این اخلال رجوع به " مفاتیح الحیات "  است .
امروز باید درکنار "قرآن " و " مفاتیح الجنان" در هر خانه یک "مفاتیح الحیات " هم وجود داشته باشد تا تکالیف انسان با خود ، جامعه و نظام را هر کس از روی نسخه اصلی اسلام بداند .

اگر هادیان نور در جامعه ما راه را درست بروند ، " منبر " فقط یک رسانه در کنار رسانه هایی چون  شبکه های ماهواره ای ، اینترنت ، روزنامه ها و ... نخواهد بود . اگر اهل منبر خودرا مهذب کنند و از دانش کافی وروز آمد برخوردار باشند می توانند سحر فرعونیان عصر ما را در رسانه های مدرن باطل کنند . امام (ره) ثابت کرد رسانه منبر در ردیف رسانه های دیگر نیست و اگر درجایگاه خود قرار گیرد چون عصای موسی (ع) همه آنچه را سحره فرعون بیافرینند دریک لحظه می بلعد و حتی کارگزاران فرعون را هم به اطاعت و تسلیم وادار می‌کند.

سیاست روز:منطقه آبستن جنگ است، یا دنیا؟!

«منطقه آبستن جنگ است، یا دنیا؟!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛سیر تحولات در منطقه که همه دنیا را نیز درگیر خود کرده است، دو وجه دارد. جنگ می‌شود. جنگ نمی‌شود.

تاکنون قدرت‌های فرامنطقه‌ای از جمله آمریکا و روسیه سعی کرده‌اند، خویشتنداری کنند، این خویشتنداری‌های دو طرف، باعث نشده است، که کشورهای متحد منطقه‌ای آنها از خود تحرکات نشان ندهند.

پیش از این نیز نوشته بودیم که وضعیت جنگ سرد بین آمریکا و روسیه که از زمان «کندی» و «خروشچف» با بحران موشکی کوبا به اوج خود رسیده بود و با کوتاه آمدن دو طرف بر سر مواضع، به ظاهر پایان یافت و حل شد، اما همین جنگ سرد مانند آتش زیر خاکستری بود که پس از گذشت چند دهه از آن واقعه، با شرایط به وجود آمده در منطقه و تحولات گسترده آن، به نوعی دیگر آغاز شده است.

روسیه در حال حاضر چندین متحد منطقه‌ای خود را از دست داده و این اتفاق، حوزه نفوذ وتاثیرگذاری روسیه را کمرنگ کرده است. عراق و سپس لیبی از حوزه کشورهای متحد روسیه خارج شدند و اکنون، سوریه نیز با چالش‌های غرب روبروست. محور تحرکات علیه سوریه را ترکیه بازی می‌کند ترکیه‌ای که با نام اسلام‌گرایی، دولت‌های دیگر این کشور را پشت سر گذاشت و با همین شعار اسلام‌خواهی و اسلام‌گرایی به مسند قدرت نشست.

از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان کشور تاثیرگذار بر تحولات کشورهای اسلامی یک پای مهم و اساسی تحولات منطقه است.

جمهوری اسلامی ایران در این مدت با هوشیاری خود رفتاری حرفه‌ای را در تحولات منطقه در پیش گرفته است. از یک سو اقدام به نمایش اقتدار و قدرت نظامی و دفاعی خود می‌کند و از سوی دیگر به نفی جنگ و جنگ‌طلبی در منطقه می‌پردازد. این روند هم دیپلماسی را شامل می‌شود و هم حوزه دفاعی را در برمی‌گیرد.

اما در کنار این سیاست هوشمندانه وحرفه‌ای، ترکیه در تلاش است تا در منطقه جنگ‌افروزی کند. این سیاست جنگ‌افروزی ترکیه در منطقه از تجاوز هواپیماهای جنگنده این کشور به حریم هوایی سوریه آشکارتر شد.

هر چند لفاظی‌های مقامات ترکیه‌ای علیه اقدام سوریه در سرنگونی هواپیمای اف‌۴ آنها بوی جنگ و درگیری می‌داد اما، سوریه به خاطر شرایط خاصی که در منطقه دارد، لقمه‌ای نیست که به راحتی بتوان آن را بلعید.

سوریه علاوه بر دارا بودن یک ارتش قوی و همراه با دولت، از حمایت‌های اکثریت مردم نیز بهره می‌برد. از سوی دیگر حمایت‌های قاطع روسیه از بشار اسد، باعث شده است تا یک جنگ سرد تمام عیار میان آمریکا و روسیه شکل گیرد.

روسیه خود را محق می‌داند از هم‌پیمان منطقه‌ای خود دفاع کند. همانطور که آمریکا تمام قد از یک رژیم جعلی به نام رژیم صهیونیستی دفاع می‌کند و از هیچ کوششی هم در حمایت از این رژیم دریغ ندارد. این حق را باید به روسیه داد که نگران از دست دادن متحد دیرین خود باشد. آینده سوریه پس از بشار اسد، آینده‌ای مبهم و مغشوش است.

ترکیه بازی دیگری را نیز در حال اجرا دارد، رقابت با جمهوری اسلامی ایران. ترکیه حتی حاضر است تا برای به دست آوردن موقعیت ممتاز منطقه‌ای و جلوگیری از نفوذ و تاثیر و همچنین تثبیت قدرت ایران در منطقه، به مناسبات دوستانه و رسم همسایگی هم پشت پا بزند، چون در سر سودایی دیگر دارد. با این سیاست از طرف ترکیه، این کشور با چالش‌های جدی روبرو بوده و در آینده نیز خواهد بود.

از آغاز اعتراضات مردمی گرفته تا، پروژه تجزیه‌طلبی ترکیه چالش‌های جدی این کشور خواهد بود. سردمداری ترکیه در سیاست‌های ضد سوریه، عاملی است که این کشور را نیز درگیر خواهد کرد. تشدید جنگ‌ داخلی در سوریه، در محدوده جغرافیایی این کشور باقی نخواهد ماند. اگر هم تاکنون پس از گذشت بیش از یک سال از اتفاقات سوریه جنگی در منطقه رخ نداده است. به خاطر رفتاری است که ایران، روسیه و چین در قبال وقایع دمشق اتخاذ کرده‌‌اند. و گرنه جنگی تمام عیار منطقه را فرا می‌گرفت که آتش آن به دیگر نقاط دنیا از جمله اروپا هم کشیده می‌شد.

حمایت:نشست‌هایی برای رسوایی

«نشست‌هایی برای رسوایی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛در هفته گذشته دو نشست در قاهره و پاریس با ادعای دوستان سوریه ( بخوانید دشمنان سوریه) برگزار شده است.

هر چند که سران غرب برآنند تا این نشست‌ها را نشانه وحدت و گستردگی معارضان علیه نظام سوریه عنوان دارند، اما این نشست‌ها در نهایت به یک رسوایی برای غرب و کشورهای برگزار کننده نشست مبدل شده است.

اولا در طول نشست‌های مذکور، جریان‌های معارض نتوانسته‌اند در ابتدایی ترین مسائل به توافق رسند و هر کدام موضعی را مطرح می‌کنند. اختلاف‌های آنها چنان است که آنها حتی بر سر میزان کمک های دریافتی از خارج اختلاف نظر دارند. آنها در حالی تاکنون حتی یک طرح برای آینده سوریه ارائه نکرده و صرفا ادعای سرنگونی نظام را مطرح می‌کنند که حتی توان برگزاری یک نشست مستقل و واحد را ندارند. گردهمایی آنها صرفا در قالب نشست‌هایی است که کشورهای غربی برگزار می‌کنند و در نهایت نیز این گروه‌ها هیچ اظهار نظری در این نشست‌ها ندارند. به عبارت دیگر آنها صرفا سیاهی لشگرهایی هستند که تایید کننده مواضع غربی‌ها می‌باشند.

نکته مهم دیگر در عملکرد این گروه‌ها آنکه آنها در مواضع خود هیچ سخنی از رویکرد به مردم سوریه نداشته و صرفا خواستار افزایش اعزام نیرو از سایر کشورها به سوریه هستند. این رفتارها نشان می‌دهد که آنها هیچ جایگاهی در میان مردم سوریه ندارند و صرفا بر اساس کمک‌های خارجی و شبه نظامیان تروریست وارد شده به سوریه ادامه حیات می‌دهند. این رفتارها نشان می ‌دهد که ادعای آنها مبنی بر نماینده مردم سوریه بودن ادعایی واهی است که از وابستگی آنها به خارج حکایت دارد.

ثانیا، این مسائل در حالی برملا شده که در کنار آن سران غرب نیز با یک رسوایی بزرگ مواجه اند و آن اینکه غرب چگونه از جریان‌هایی حمایت می‌کند که از موقعیت مردمی برخوردار نبوده و همواره بر لزوم افزایش حضور گروه‌های تروریستی در سوریه تاکید می‌کنند.

نکته مهم دیگر آنکه غرب با این سوال مواجه است که چگونه در یک هفته 2 مرتبه برای دخالت در سوریه نشست برگزار می‌کند اما تاکنون برای بررسی وضعیت مردم درد کشیده بحرین و عربستان حتی به موضع گیری لفظی نیز نپرداخته‌اند چه رسد به اینکه بخواهد اجلاس بین المللی برگزار کنند. با توجه به آنچه ذکر شد می‌توان گفت که نشست‌هایی مانند پاریس و قاهره نه نشانه موفقیت و برتری غرب بلکه رسوایی برای این کشورها است که به رغم تقلای بسیار نتوانسته‌اند تاکنون دستاوردی در ایجاد گروه‌های معارض سوری داشته‌ باشند در حالی که دوگانگی آنها در قبال تحولات جهانی بویژه نادیده گرفتن درد و رنج مردم بحرین و عربستان به رسوایی بزرگ برای این مدعیان به اصطلاح حقوق بشر مبدل شده است.
 
تهران امروز:اسلامگرایان پیروز انتخابات لیبی

«اسلامگرایان پیروز انتخابات لیبی»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم جعفر قنادباشی است که در آن می‌خوانید؛همه کسانی که تصاویر انتخابات پارلمانی لیبی را از رسانه ها دیدند، دچار شگفتی شدند. تصاویر پخش شده از رسانه ها از انتخابات لیبی حکایت از آن داشت که به رغم آنکه شهروندان لیبی از تجربه شرکت در انتخابات بی بهره بودند ، اما مانند شهروندانی که مدتها با انتخابات سرو کار دارند، رفتار کردند و به تعبیری به گونه ای نهادینه شده در انتخابات شرکت کردند. جو آرام حاکم بر اغلب شهرهای لیبی و همچنین در برخی شهرهای شرقی که گفته می شد، آشوب زده هستند نیز شگفتی تحلیلگران را در پی داشت.

البته باید گفت که کشوری مانند لیبی بنا بر ترکیب جمعیتی‌اش، در برخی حوزه ها دچار مشکلاتی بود کما اینکه در دو شهر اجدابیا و بریقه هم انتخابات بنا به دلایل امنیتی به تعویق افتاد و همچنین در برخی شهرهای حوزه جنوبی ما شاهد درگیری هایی میان طرفدران قذافی و ساکنان این مناطق بودیم اما در یک شمایل کلی می توان گفت که فضای انتخاباتی در لیبی متفاوت با تحلیل های قبل از انتخابات بود.

در خصوص جریانات حاکم بر روند انتخابات باید گفت که برخی از گروه های سلفی سخنانی از بخت بلند خود به میان آوردند حال آنکه تصاویر و شمایل افراد شرکت کننده حاکی از آن بود که افراد شرکت‌کننده بر یک اسلام واقع گرا و به‌دور از جریانات افراطی تاکید داشتند.حضور جریانات اسلامگرا در انتخابات سبب شد که شورای ملی انتقالی لیبی دو بیانیه را قبل از برگزاری انتخابات صادر کند که خود نمایانگر گرایشات شدید مردم لیبی به اسلام است.

این شورا در بیانیه نخست اعلام کرد که اساس قانون اساسی آتی لیبی بر شریعت اسلام است و این همان حرفی بود که مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای انتقالی در بدو ورود به طرابلس بیان کرد. این بیانیه در واقع کوششی بود برای جلب اعتماد مردم که می خواهند اسلام را برگزینند. در واقع شورای انتقالی ناگزیر است که بگوید روند قانون اساسی سکولار نیست. اما در بیانیه دوم این شورا آمده است که این پارلمان قرار نیست که قانون اساسی را بنویسد. لذا این بیانیه به مردم می گفت که اگر برخی سکولارها در این انتخابات رای آوردند به منزله سکولار سازی روند ها نبوده و آنها به طور دائم تاثیرگذار نیستند.

این فضا نشان می‌دهد که حتی بدون داشتن نظر سنجی مستقل، اسلام‌خواهی در لیبی قوی است. به لحاظ تشکیلاتی نیز گروه سنوسیه و اخوان‌المسلمین دارای طرفداران زیادی هستند. البته در برابر این دو گروه اسلامگرا، سکولار‌ها نیز می کوشند تا به رهبری محمود جبرئیل در عرصه سیاسی لیبی به ایفای نقش بپردازند که باید گفت که این گروه نمی‌تواند در برابر اسلامگرایان به پیروزی برسد و فضای انتخابات در اختیار گروه های اسلامگراست.

به طور کلی باید گفت هر چند به علت نبود یک شبکه وسیع برای اقدام حزبی و همچنین نبود ارتباطات مناسب، گروه های اسلامگرا نتوانستند به‌طور وسیع کار خود را پیش ببرند اما در کل این جریانات اسلامگرا هستند که دست بالا را در تحولات لیبی دارند. خصوصا سنوسی‌ها که حتی پرچم فعلی لیبی نیز پرچم همین جنبش بوده است. 
 
آفرینش:تنگه هرمز و انتظارات بی مورد

«تنگه هرمز و انتظارات بی مورد»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛ تنگه هرمز مهمترین گلوگاه آبی انر‍‍ژی دنیا، این روزها به محلی برای تهدید و قدرت نمایی میان ایران و غرب تبدیل شده است. این منازعات درحالی است که روزانه 17 میلیون بشکه نفت و درحدود نیمی از انرژی جهان از این آب راه ترانزیت می شود. باتوجه به موقعیت جغرافیایی ایران و اشرافی که براین حوزه آبی دارد، تامین امنیت این آبراه و کشتی های نفتی از دیرباز برعهده ایران بوده و اهرم قدرتی برای این کشور تلقی می شده، تا بتواند از آن در مقابل فشارهای غرب استفاده کند.

امروز نیز با توجه به اینکه غرب تحریم های نفتی را علیه ایران به کاربسته است، تنگه هرمز ابزاری شده تا ایران از آن به عنوان نقطه قدرت خود در مقابل غرب استفاده کند. لذا در این مدت بسیاری از رسانه های خارجی و برخی افراد درداخل کشور به شدت حول محور عملیاتی شدن بستن تنگه هرمز تبلیغ می کنند. اما دراین مورد باید به چند نکته اشاره کرد:

1- در اینکه اقدامات غرب در راستای فشار و ضربه زدن به ایران اسلامی می باشد شکی نیست. اما به این هم اعتقاد داریم که باید راهکارهایی را انتخاب کنیم که کمترین آسیب را به ما برساند. لذا باید برای کاهش تنش ها و آسیب ها باچشم دیگری به قضیه تحریم نفتی نگاه نمی کنیم. باید اینگونه بگوییم که: "اروپا روزی خریدار نفت مابوده و امروز دیگر تمایلی به خرید نفت ازما ندارد"، آیا اجباری درخرید فروش کالا وجود دارد؟ پس چه دلیلی دارد که ما بخواهیم چالشی بزرگتر برای خود در سطح جهان ایجاد کنیم!

2- این تحریم های نفتی که اروپا درمورد ایران اعمال کرده ، مربوط پرونده هسته ای کشورمان بوده و عملاً نمی‌توان آن را یک مخاصمه نفتی دانست و این نسخه را تجویز کرد که باید برخوردی نفتی و سخت با این قضیه داشت تا مقابله به مثل کرده باشیم. لذا ضروریست تا ما در مسیردیگری مناقشات هسته ای خود را پیگیری کنیم و لزومی ندارد که به مشکل "هسته ای" ما معضل "نفتی" نیز اضافه شود.

3- برخی کشورهای غربی و لابی های صهیونیستی در جهان، تلاش می کنند تا ایران را به سمت آخرین گزینه، یعنی اقدام نظامی حرکت دهند. لذا تاکید ما بربکار گیری بستن تنگه هرمز دقیقاً حرکت به سمت مسیر مورد نظر آنها است. باید با واقعیات تصمیم گیری کرد و نه احتمالات و احساسات. بستن تنگه هرمز چه دردی را از ما دوا خواهد کرد جز اینکه خصومت و میزان فشارهای جهانی برعلیه کشورمان را افزایش خواهد داد.

4- برگزاری مانورهای نظامی و نمایش قدرت وهیمنه کشور اقدامی قابل تقدیر است و به هیچ وجه جنبه منفی ندارد، اما برخی افراد در کشورمان بدون بینش سیاسی و نظامی با سروصدای فراوان به دنبال تبلیغ بستن تنگه هرمز هستند و این شائبه را پیش می آورند که نکند رویارویی نفتی ایران با غرب باعث تامین منافع برخی افراد و گروه ها می شود؟! متاسفانه در حال حاضر کشور تاوان برخی موضع گیریهایی را میدهد که بهرهای برای ما ندارد و منافع ملی را ارتقا نداده و صرفا بهانهای بوده که تهدیدها را علیه ما بیشتر کرده است.

برخی افراد در تلاشند تا بستن تنگه هرمز را درمجلس شورای اسلامی مطرح کنند و وجهه ای قانونی به آن دهند. اما هیچ توجهی به این امر ندارند که این فعل یک اقدام نظامی بسیارحساس و مخاطره آمیز است که می تواند امنیت و صلابت کشور را تهدید نماید. ضمن اینکه عملی شدن این امر منوط به صلاحدید رهبری ودر گرو تایید نظامیان کشور می باشد. چه اصراری است که بی مورد تنش های سیاسی کشور را افزایش می دهند؟!

هیچ یک از عقلا و دلسوزان نظام، و مهمتر ازهمه مردم راضی به افزایش تنش های سیاسی و درگیرشدن در بعد نظامی نیستند. چون حل مشکلات فعلی کشورمان همگی درگرو مذاکرات دیپلماتیک است و بیشتر از اقدام نظامی نیازبه اعتمادسازی میان طرفین احساس می شود. لذا لزومی ندارد تا بی جهت برخی افراد و رسانه‌ها با ایجاد استرس برای مردم، تنش ها و بدبینی های جهانی علیه کشورمان را افزایش دهند و راه را برای افزایش فشارها و تحریم ها هموار سازند.

آرمان:به سمفونی کارون افتخار کن!

«به سمفونی کارون افتخار کن!»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسین مقیمی اسفندآبادی است که در آن می‌خوانید؛آقای انتظامی! من نه اهل فیلم و موسیقی‌ام و کلاً نه اهل هنر، اما از نواهای موسیقی ایرانی مانند آنچه شما می‌سازید، مانند هر ایرانی لذت می‌برم. سمفونی کارون شما امروزه برای عده‌ای دستاویزی شده تا درخصوص سدسازی کشور سخن بگویند. شاید اگر حدود دو دهه در کار سدسازی نبودم و شاهد رنج‌های مردم خوزستان در خشکسالی‌ها و سیلاب‌های خانمان‌برانداز کرخه و کارون نبودم، من نیز باور می‌کردم سخن کسانی را که امروز علیه سدسازی فریاد می‌کشند.

بهتر است بدانید در تابستان سال 77، نوجوانان حاشیه رود کرخه در جنوب خوزستان در داخل رودخانه کرخه فوتبال بازی می‌کردند، یعنی چنان خشک بود که جان می‌داد برای فوتبال گل کوچک و سال‌های قبلش هم طغیان کرخه نه خانه‌ای آرام می‌گذاشت نه کاشانه‌ای اما در سال‌های 78 و 79 در حاشیه کرخه مردم برنج کاشتند که آب می‌خواست و از آن سال تاکنون رودخانه کرخه نه خشکسالی دیده و نه سیلاب خانمان‌برانداز فقط به یک دلیل ساده؛ عده‌ای خانه و زندگی راحت در تهران و مراکز استان‌ها را رها کردند و سمفونی جدیدی آفریدند به نام «سدکرخه» تا در آرامش مردم خوزستان، عده‌ای با فراموش کردن غم‌های سیلاب و خشکسالی فریاد سر دهند اما امروز سمفونی کرخه هر لحظه ساز حیات می‌نوازد. روزگاری کارون خروشان سیلابی داشت که هیچ موجودی را یارای ایستادگی در مقابلش نبود اما امروز، پنج سد پرتوان آن دست در دست هم آبی مستمر برای کشاورزی خوزستان فراهم کرده‌اند.

چقدر تلخ است امروز کسانی در خیال خود بخواهند باز سیلاب، مزارع حاشیه کارون را به زیر گِل ببرد. کارون هرگز طغیان نخواهد کرد ، 5 سد بزرگ از 10 سد مهم کارون ساخته شده و کارون خشن به کارون آرام بدل شده، دیگر جان کودکان بازیگوش لب کارون را نمی‌گیرد، دیگر احشام و مزارع حاشیه کارون را در سیلاب خفه نمی‌کند و می‌تواند سمفونی زیبای خود را گوش کند. ما فکر می‌کنیم برای آبادانی این مرز و بوم باید به‌جای زبان تلخمان، فکر و دستمان هم کار کند.

راستی اگر در این 20 سال اخیر، ده‌ها سد و حدود 9 هزار مگاوات نیروگاه آبی ساخته نمی‌شد امروز وضعیت آب و برق چگونه بود؟ نفت می‌سوزاندیم تا برق داشته باشیم و نفت می‌فروختیم تا آب‌ بخریم؟ از شما انتظاری نیست اما آیا کسی از مسئولان میراث فرهنگی خبر دارد آن آثار ارزشمند استخراج شده اکنون کجاست؟ باور کنید دلسوزی برای میراث این مرز و بوم به تلاش نیاز دارد. سمفونی شما مرهمی است بر زخم‌زبان‌های این چند ساله. آقای انتظامی! با افتخار سمفونی. کارون را بنواز بی‌هیچ دلهره و نگرانی! سمفونی‌ات را بنواز که حیات آرام کرخه و کارون ادامه دارد.

دنیای اقتصاد:افزایش تحلیل‌پذیری مهم‌تر از تزریق پول

«افزایش تحلیل‌پذیری مهم‌تر از تزریق پول»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم هادی جمالیان است که در آن می‌خوانید؛این روزها شاهد تکاپوی مسوولان ارشد بازار سرمایه و دولت به منظور حمایت از بازار سرمایه هستیم.

پس از جلسه هفته گذشته شورای عالی اصل 44 قانون اساسی و تاکید رییس‌جمهور مبنی بر حمایت از بازار سرمایه و صیانت از دارایی‌های مردم، نشست‌های متعددی با حضور مسوولان بازار سرمایه و مقامات دولتی برگزار شد تا در شرایطی که بازار سرمایه کشور در سه ماه نخست امسال با بازدهی منفی روبه‌رو شده است، راهکارهایی برای برون رفت از وضعیت فعلی اندیشیده شود.

افزایش سقف تسهیلات اعطایی بانک‌ها به شرکت‌های بورسی و فرابورسی، اعطای تسهیلات توسط بانک‌ها به شرکت‌های وابسته خود‏ به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با هدف حمایت از بازار، پذیرش سهام شرکت‌های بورسی و فرابورسی به عنوان وثیقه تسهیلات اعطایی بانک‌ها به خریداران سهام و افزایش 3 درصدی سقف نرخ سود اوراق مشارکت و صکوک بازار سرمایه در مقایسه با سایر ناشرین از مهم‌ترین راهکارهای پیشنهادی کار گروه مشترکی است که با هدف حمایت از بازار سرمایه تشکیل شده است.

با نگاهی اجمالی به کل تصمیمات فوق می‌توان دریافت که نگاه غالب در کارگروه مورد اشاره عبارت است از تلاش به منظور تزریق منابع جدید برای خرید سهام. سطحی‌ترین و آسان‌ترین راهکار ممکن که البته به شرط اجرایی شدن و عبور از تنگناهای اداری و قانونی موجود می‌تواند فراتر از آثار روانی آن به حرکتی مقطعی در بازار بینجامد.

فارغ از ریسک‌های سیستماتیک حاکم بر بازار که البته نقش عمده‌ای در شکل‌گیری روند چند ماه اخیر بازار سرمایه کشور داشته است و فقدان ابزارهای مالی پیشرفته به منظور مدیریت ریسک‌های سیستماتیک که بر شدت تاثیرگذاری این عوامل افزوده است، باید گفت آنچه تاکنون به عنوان راهکارهای حمایت از بازار از آن یاد شده است متاسفانه بیانگر این است که واقعیت‌های مهم و تاثیرگذار بازار سرمایه کشور در تدوین برنامه‌های یادشده، نادیده گرفته شده است.

با نگاهی به حجم نقدینگی، نرخ رشد نقدینگی و حجم معاملات بازارهایی چون سکه و شمش طلا، انواع ارز، املاک و مستغلات و اخیرا میزان استقبال از اوراق مشارکت در حال انتشار، در می‌یابیم مساله اصلی بازار سرمایه کشور کمبود نقدینگی یا منابع برای سرمایه‌گذاری نیست که محور اصلی تمامی راهکارهای ذکر شده قرار گرفته است، بلکه افزایش سطح ریسک بازار است که در شرایط تورمی کنونی و با در نظر گرفتن افزایش معنادار نرخ بازده بدون ریسک و همچنین صرف ریسک مورد انتظار سرمایه‌گذاران عملا نرخ بازده واقعی بازار را با چالش واقعی روبه‌رو کرده است.

در شرایطی که بانک مرکزی از انتشار منظم و به هنگام اصلی‌ترین نماگرهای اقتصاد ملی اجتناب می‌کند و تحلیل روندهای کلان اقتصادی صرفا با مشاهدات میدانی و تحلیل‌های جزئی امکان‌پذیر است، دست کم سازمان بورس و اوراق بهادار باید تلاش می‌کرد در تعامل با دولت - که این روزها دوباره اوج گرفته است - توجه مسوولان دولتی را به آثار تصمیمات زودگذر اقتصادی خود بر فعالیت بنگاه‌ها و سهامداران آنها جلب نماید. مداخلات جدی دولت در روند فعالیت بنگاه‌ها امکان تحلیل متغیرهای اصلی تاثیرگذار بر سودآوری شرکت‌ها را از فعالان بازار سلب می‌نماید.

اگرچه وضع عوارض صادراتی، جابه‌جایی تعرفه‌های واردات، تغییر نرخ‌های سود بانکی، وضع عوارض دولتی بر منابع عمومی، اصلاح نظام مالیات‌ها و سایر تصمیماتی از این دست، در هر اقتصادی از جمله سیاست‌های پولی و مالی است که دولت‌ها در راستای برنامه‌های توسعه به اجرا می‌گذارند، اما بی‌انضباطی گسترده مالی و پولی در اقتصاد ایران در کنار فقدان الگوی مشخصی از توسعه باعث شده، بسیاری از تصمیمات کلان اقتصادی کشور تابع تحولات کوتاه‌مدت و فاقد نظام منسجم و هماهنگ تصمیم‌گیری و در نتیجه فاقد تحلیل‌پذیری لازم باشد. ضمن اینکه نقش دولت در اقتصاد ایران بسیار فراتر از سیاست‌گذاری‌های اقتصادی است.

نقش نهادهای دولتی در بازار سرمایه ایران بی‌بدیل است. عملکرد شرکت‌های بورسی و فرابورسی که در صنایع گوناگون فعالیت دارند هر یک به نوعی تابع تصمیمات دولتی است که متاسفانه از رویه‌های تحلیل‌پذیر و با معیارهای مشخص نیز پیروی نمی‌کند. شرکت‌های معدنی هر سال در فصل تنظیم بودجه با ابهامات ناشی از افزایش بهره مالکانه معادن و عوارض دولتی، با دامنه صفر تا صد‌ها درصد که در مصاحبه‌های اعضای کمیسیون‌های مجلس مکرر مورد اشاره قرار می‌گیرد مواجه هستند. سهامداران شرکت‌های مخابراتی در هر سال باید منتظر تایید تعرفه خدمات مخابراتی از سوی سازمانی دولتی باشند.

شرکت‌های پتروشیمی به عنوان بخش بزرگی از بازار سرمایه کشور، نرخ‌گذاری محصولات و بهای خوراک مصرفی‌شان تابع تصمیمات کارگروه‌ها و مدیریت‌های گوناگون دولتی است که هر از چند گاهی تصمیم به اصلاح نرخ و وضع تعرفه‌های جدید می‌گیرند.

شرکت‌های خودرویی هر سال منتظر اعلام میزان تعرفه واردات خودروهای خارجی هستند تا تداوم فروش محصولاتشان با ابهام مواجه نشود. بانک‌ها و بسیاری از نهادهای مالی نیز بسته‌های سالانه بانک مرکزی را به انتظار می‌نشینند که مشخص نیست از کدام سیاست گذاری جامع و هدفمند پولی تبعیت می‌کند. این صنایع تقریبا کل بازار سرمایه کشور را تشکیل می‌دهند و این نمونه‌ها که ذکر شد می‌تواند تقریبا تمام عملکرد مالی یک بنگاه را با چالش جدی روبه‌رو سازد. در چنین شرایط ابهامی است که انتظار داریم سرمایه‌گذاران به بازار سرمایه کشور اعتماد کرده و آن را به بازارهای تحلیل پذیر دیگر ترجیح دهند.

آنچه به زعم نگارنده باید به عنوان محور اصلی دستورکار هر کارگروهی باشد که برای حمایت از بازار تشکیل می‌شود عبارت است از تلاش به منظور افزایش تحلیل‌پذیری متغیر‌های اصلی موثر بر عملکرد شرکت‌ها تا از این مسیر امکان پیش‌بینی و تحلیل آینده شرکت‌ها و در نتیجه برنامه‌ریزی به منظور بهینه سازی سبد سرمایه‌گذاری‌ها فراهم گردد.

بدیهی است منظور از تحلیل‌پذیری، خروج از شرایط عدم اطمینان نیست، بلکه منظور شرایطی است که متغیرهای عملکرد بنگاه‌ها با تحلیل‌های اقتصادی و مالی قابلیت ارزیابی داشته باشند. اصلی‌ترین متغیر تصمیم در بازار سرمایه برای یک سرمایه‌گذار قیمت دارایی است که تصمیم به خرید و فروش آن می‌گیرد و مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده قیمت دارایی‌های مالی، جریانات نقدی است که در آینده برای دارنده آن اوراق متصور است. هر چه امکان تحلیل متغیرهای اصلی تاثیرگذار بر این جریانات بیشتر فراهم باشد – که البته تحلیل‌پذیری همان طور که ذکر شد با برقراری شرایط اطمینان کامل متفاوت است - امکان جذب سرمایه‌گذاران با درجات گوناگون ریسک‌پذیری هم بیشتر فراهم می‌شود.

بنابراین پیشنهاد می‌شود تا به جای محدود شدن به تزریق پول به بازار راهکارهایی که زمینه‌ساز شفاف‌سازی هر چه بیشتر، تحلیل‌پذیری متغیرها و افزایش کارآیی اطلاعاتی بازار است در دستور کار قرار گیرد تا نقدینگی داغ و سوزان اقتصاد ایران به بستر اصلی چرخه تولید ارزش بازگردد. راهکارهایی که به عنوان نمونه می‌توان به چند نمونه آنها در حوزه مداخلات دولت به شرح زیر اشاره کرد: شفاف‌سازی رویه‌های حاکم بر تصمیم‌گیری درباره نرخ گذاری بسیاری از کالاها و خدماتی که به عنوان مواد اولیه یا محصولات شرکت‌های بورسی و فرابورسی در مراجع متعدد دولتی صورت می‌پذیرد از طریق تدوین نظام‌نامه‌ای جامع و با تواتر زمانی از پیش تعیین شده.

تدوین مقرراتی به منظور استانداردسازی رویه‌های حاکم بر وضع عوارض صادراتی بر محصولات تولیدی شرکت‌های بورسی و فرابورسی و حتی‌الامکان وضع معافیت‌هایی برای این دسته از شرکت‌ها. تدوین مقرراتی جامع با هدف ایجاد ثبات رویه در وضع حقوق مالکانه و عوارض دولتی در مورد شرکت‌هایی که با بخش عمومی سروکار دارند با توجه به برنامه‌های توسعه اقتصادی کشور. تسهیل فرآیند افزایش سرمایه شرکت‌های بورسی و فرابورسی و اصلاح رویه‌های نظارتی فعلی با هدف افزایش کارآیی اطلاعاتی و در عین حال تسریع فرآیند صدور مجوز افزایش سرمایه شرکت‌ها.

استانداردسازی رویه‌های شناسایی سود یا زیان تسعیر نرخ ارز در شرکت‌هایی که منابع یا مصارف ارزی قابل توجهی دارند و یکسان‌سازی روش‌های تهیه گزارش بودجه شرکت‌ها. با امید به اینکه برون رفت از شرایط فعلی با حمایت‌های مقطعی که صورت گرفته است باعث نشود تا اقدامات اساسی و فراگیر لازم به منظور توسعه واقعی بازار سرمایه کشور بار دیگر به دست فراموشی سپرده شود.

گسترش صنعت:ضرورت ایجاد نهاد مدیریت تامین و توزیع تجهیزات معدنی

«ضرورت ایجاد نهاد مدیریت تامین و توزیع تجهیزات معدنی»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم دکتر مهدی فتح‌اله است که در آن می‌خوانید؛امروزه توسعه الگو‌های مدیریت زنجیره‌ای در کسب و کار‌های معدنی و صنایع وابسته نیازمند ایجاد نهادی برای مدیریت تامین و توزیع ماشین‌آلات و تجهیزات معدنی دارد.

راه‌اندازی چنین نهادی می‌تواند تاثیر فراوانی بر رشد و توسعه این بخش کلیدی کشور داشته باشد. چرا که ایران به لحاظ برخورداری از ذخائر معدنی مناسب، در زمره ۲۰ کشور اصلی صاحب این ذخائر طبیعی قرار دارد. ویژگی قابل توجه دیگر کشورمان، در خصوص تنوع و جایگاه تولیدات مختلف معدنی است که برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر، حداقل در مورد چهار ماده معدنی جایگاه دوم تا ششم را در تولید جهانی این اقلام به‌خود اختصاص داده است. بر این اساس برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری برای تامین و تولید ماشین‌آلات و تجهیزات، تامین و تولید قطعات یدکی، ارائه خدمات موضوعات و دغدغه‌های اساسی فعالان بخش معدن و صنایع معدنی کشور به شمار می‌رود.
صنایع معدنی بیش از هر صنایعی، وابسته به ماشین‌آلات و تجهیزات تخصصی هستند. درواقع براساس آخرین آمار، حدود ۷۷ درصد کل سرمایه‌گذاری بخش معدن در این بخش صورت گرفته است بنابراین ماشین‌آلات و تجهیزات نقش کلیدی را در افزایش ظرفیت استخراج و فرآوری مواد معدنی ایفا می‌کند. رشد تولید مواد معدنی در کشور و ضرورت اکتشاف معادن جدید از یک سو بهبود بهره‌وری و استفاده از ظرفیت معادن فعال از سوی دیگر مستلزم برنامه‌ریزی مناسب برای مدیریت تامین، تولید، توزیع و حتی خدمات پس از فروش ماشین‌آلات و تجهیزات معدنی است.

در حال حاضر به‌رغم پتانسیل‌های فراوان ایران در حوزه معدن یکی از بزرگ‌ترین مشکلات فعالان این حوزه، فرسودگی ماشین‌آلات، مشکلات مربوط به تامین قطعات یدکی، وابستگی به کشورهای خارجی و هزینه‌های بالای تامین و توزیع تجهیزات است. عمر مفید ماشین‌آلات معدنی معمولا بین پنج تا شش سال است اما آنگونه که آمار نشان می‌دهد، حدود ۶۰ درصد ماشین‌آلات این بخش در کشور بالای ۱۰ سال عمر دارند که این مساله به‌طور مستقیم موجب افزایش هزینه استخراج و تولید و کاهش بهره‌وری می‌شود. به‌طور طبیعی بسیاری از ماشین‌آلات مورد استفاده، به دلیل قدیمی بودن از فناوری روز برخوردار نیستند که این امر موجب توسعه نیافتن بخش معدن کشور از روند تحولات معدنی سطح جهانی و عدم بهره‌گیری کامل از ظرفیت‌های موجود می‌شود.

براساس برنامه‌ریزی‌های صورت‌گرفته، تا پایان برنامه پنجم توسعه میزان تولیدات معدنی باید به ۵۰۰ میلیون تن برسد. در این راستا، سالانه یک‌هزار و ۷۰۰ دستگاه انواع ماشین‌آلات معدنی برای تجهیز و نوسازی معادن مورد نیاز خواهد بود. سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران که در سال ۱۳۷۹ تشکیل شد، وظیفه تهیه و اجرای طرح‌های احداث، توسعه، تجهیز و نوسازی صنایع تولید متالوژی، استخراج و فرآوری مواد معدنی و اجرای طرح‌های اکتشافی را برعهده دارد بنابراین تجهیز و نوسازی ماشین‌آلات و تجهیزات معادن یکی از ماموریت‌های این سازمان است که با توجه به اهداف تعیین‌شده در برنامه پنجم برای افزایش ماشین‌آلات معدنی، این سازمان باید برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام دهد.

تامین ماشین‌آلات و تجهیزات معدنی به دو صورت تامین از داخل و واردات صورت می‌گیرد. در حال حاضر  فقط یک تولید‌کننده ماشین‌آلات معدنی در کشور وجود دارد که بیشتر فعالیت آن معطوف به مونتاژ است تا تولید. با توجه به‌وجود پاره‌ای از مشکلات امکان واردات مستقیم ماشین‌آلات معدنی و موارد مشابه به کشور، توسط تولیدکننده‌های خارجی وجود ندارد، بنابراین ماشین‌آلات وارداتی اغلب به صورت خرید از واسطه‌ها تامین می‌شود. در حال حاضر شرکت‌های داخلی متعددی اقدام به خرید و واردات ماشین‌آلات می‌کنند که مساله خدمات پس از فروش و تامین قطعات و لوازم یدکی یکی از مشکلات تامین از این منابع است.

از سوی دیگر اغلب ماشین‌آلات وارداتی ساخت کشور چین است که با وجود قیمت مناسب، کیفیت و عمر مفید قابل قبولی نداشته و هزینه نگهداری و تعمیر بالاتری را موجب می‌شوند. با توجه به افزایش قیمت‌ ماشین‌آلات، قدرت خرید پایین بخش خصوصی و مشکلات موجود در تامین ماشین‌آلات، برخی معدنکاران به سوی تامین ماشین‌آلات دست دوم و ارزان‌تر می‌روند که این مساله در بلندمدت به دلیل کاهش بهره‌وری و افزایش هزینه‌های نگهداری، به ظرفیت‌های تولیدی بخش خصوصی صدمه می‌زند.

با توجه به موارد یادشده، اهمیت مدیریت تامین و توزیع ماشین‌آلات و تجهیزات با کیفیت و قیمت مناسب و دارای خدمات پس فروش، به منظور افزایش ظرفیت اکتشاف و بهره‌برداری از معادن کشور، افزایش بهره‌وری و کاهش هزینه‌های سرمایه‌ای و عملیاتی آنها، بیشتر احساس می‌شود. برای این منظور، نیاز است تامین، تولید و توزیع ماشین‌آلات به تولی‌گری سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران به نحو مناسبی ساماندهی شود. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها