در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
کیهان: «زلف آشفته او ...»
«زلف آشفته او ...» یادداشت روز کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید:
«آشفتگی» در نگاه اول خوشایند به نظر نمی آید، اما در این نوشته که «بعثت رسول خدا(ص)» و «جایگاه کنونی ایران اسلامی و عزیز ما» موضوع آن است، سخن از «زلف آشفته»ای در میان است که به قول حافظ «در دست صبا افتاده» و هر جا که دلی یافته، به خود مبتلا ساخته. با نگاه از این زاویه، باید باز هم با خواجه شیراز همزبان شد که؛
زلف آشفته او باعث جمعیت ماست
چون چنین است، پس آشفته ترش باید کرد
چند سال قبل، حضرت آقا از انقلاب اسلامی با عنوان «بعثت دوباره» یاد کرده و در تفسیر آن فرمودند: «عین همان بعثت با یک تفاوت در جامعه ما و در زمان ما به وجود آمده است. آن تفاوت این است که بعثت آن روز به معنای بیدار شدن یک انسان و پیغمبر شدن او بود و در بعثت امروز، دیگر رسالت در آن نیست، بلکه بعثتی در راستای بعثت پیامبر(ص) است».
در این باره گفتنی ها فراوان تر از آن است که حتی «مثنوی هفتاد من کاغذ» هم تاب فهرست آن را داشته باشد، از این روی در محدوده این نوشته محدود به چند نمونه از قول دیگران اشاره می کنیم. مگر نه آن که «الفضل ما شهدت به الاعداء»؟ و «بهتر آن باشد که سرّ دلبران، گفته آید در حدیث دیگران»؟
این نوشته، فقط روایتگر است. قضاوت با شماست. بخوانید: چند ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است، روزنامه انگلیسی «تایمز» در تفسیری با اشاره به آنچه در ایران جریان دارد، می نویسد «خبر انقلاب اسلامی در ایران به سرعت سراسر جهان را درنوردیده است. در پاییز سال 1979- سال پیروزی انقلاب- غرب بار دیگر اسلام را کشف کرده است. اسلامی که پس از ده ها قرن سکوت دوباره در اوج استقبال مردمی به میدان آمده است.»
همان سال، میشل جانسون، استراتژیست صاحب نام آمریکایی در نشریه «ژئوپولتیک» می نویسد؛ «انقلاب اسلامی در ایران، تجدید حیات دوباره اسلام است. در این انقلاب هیچیک از «ایسم»های متداول نظیر ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم کمترین نقشی نداشته است. دنیای غرب باید درک کند با اسلامی روبروست که قرن ها در میان مسلمانان فراموش شده بود... آیا می دانید «الله اکبر» یعنی چه؟ یعنی خدا بزرگ است. این همان شعار مسلمانان در آغاز ظهور اسلام است.»
خبرگزاری ایتالیایی «انسا» در گزارشی از ایران می نویسد؛ «اسلام نه فقط از صحنه بیرون نرفته است، بلکه در نقاط مختلف جهان از مرزهای جغرافیایی عبور کرده و به یک نظام قانونمند و پرطرفدار برای زندگی در دنیای بحران زده کنونی تبدیل شده است... رنسانس اسلامی آغاز شده است.»
«آلوین تافلر» استراتژیست آمریکایی در کتاب «موج سوم» هشدار می دهد که «خمینی نه فقط جهان اسلام را علیه نظام لیبرال دموکراسی حاکم برانگیخته است بلکه دنیای دین باوران را نیز متحول کرده و این تحول و برانگیختگی می تواند در آینده غرب جای پا داشته باشد.»
در همان ایام، امام راحل ما- رضوان الله تعالی علیه- خطاب به مسلمانان جهان می فرمایند؛ «از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است» و در پیام دیگری تأکید می فرمایند و اطمینان می دهند که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد.
حالا چند سال جلوتر می آئیم باز هم بخوانید؛ خانم کاندالیزا رایس، وزیر امور خارجه دولت بوش در گزارش خود به کنگره می گوید؛ «ایران به یک قطب قدرتمند در منطقه تبدیل شده است. انگار هرکول شرق است که در میانه میدان خاورمیانه ایستاده و فریاد می کشد و برای ورود به کریدورهای خاورمیانه از آمریکا باج می خواهد.»
رابرت گیتس- وزیر دفاع پیشین آمریکا- در گزارشی به کمیته خارجی «سنا» می گوید؛ «مشکل ما با ایران، آن است که از تهدید نمی ترسد و از ما نیز چیزی نمی خواهد. کسی که از ما چیزی نمی خواهد، چیزی هم به ما نمی دهد.»
روز بیست و چهارم از جنگ 33 روزه اسرائیل و حزب الله لبنان است. جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا می گوید؛ در لبنان جنگ میان ایران و آمریکا جریان دارد، اسرائیل به نمایندگی از آمریکا و حزب الله به نمایندگی از ایران. فردای آن روز، خبرگزاری دویچه وله در تفسیری می نویسد؛ وقتی رهبر حزب الله لبنان در کنفرانس سران در تهران دست رهبر ایران را می بوسد، باور نکنید که ایران در سوی دیگر این جنگ نیست. بعد از پایان جنگ 33 روزه، «زئیف شف» ژنرال بازنشسته و استراتژیست اسرائیلی می گوید؛ باید بپذیریم که در مقابله با حزب الله که فقط یکی از شاخه های منطقه ای ایران است پیروز نبوده ایم و چند ماه قبل رهبر معظم انقلاب با صلابت اعلام می کنند که در جنگ های 33 روزه و 22 روزه دخالت داشته ایم.
انقلاب های منطقه با سه ویژگی اسلامی بودن، ضد استکباری بودن و مردمی بودن آغاز شده است. کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا می گوید؛ آنچه امروزه در خاورمیانه و شمال آفریقا می بینم و می شنوم برایم آشناست. آن را در انقلاب 1979 ایران شنیده ام.
نتانیاهو در مصاحبه با نیویورکر، می گوید؛ به هر سو می نگرم، خمینی و خامنه ای را می بینم که پشت مرزهای اسرائیل(!) خیمه زده اند.
مجله آمریکایی نشنال ریویو- 9 تیر90/ 30 ژوئن 2011- می نویسد؛ «بهار انقلاب های عربی، بهار ایران و بهار اسلام آیت الله خامنه ای است.»
روزنامه فرانسوی لوموند- آذرماه 90/ دسامبر 2011- با ناامیدی می نویسد و شاهد و نشانه می آورد که «امروزه ایران پرچم آمریکا را در جهان به حالت نیمه افراشته درآورده است و در حالی که آمریکا و اروپا درگیر بحران های سخت هستند، ایران در حال درو کردن محصولات بهار خاورمیانه است.»
واشنگتن پست می نویسد «انقلاب ایران به رهبری آیت الله خامنه ای هر روز قدرت آمریکا را بیشتر تحلیل می برد و انقلاب های خاورمیانه را که ادامه راه آیت الله خمینی است در اختیار دارد.»
در همین روزهاست که حضرت آقا از پیچ بزرگ تاریخ خبر می دهند و این در حالی است که علاوه بر جهان اسلام، آمریکا و کشورهای اروپایی نیز با جنبش وال استریت روبرو هستند.
جنبشی که با شعار ما 99 درصدیم نظام های سرمایه داری حاکم را به چالش جدی کشیده و براندازی نظام های کاپیتالیستی- تاکید می شود براندازی و نه اصلاح- را دنبال می کند.
روز 12 آذرماه 1390/ 13 دسامبر 2011 خبرگزاری آلمانی دویچه وله از نشست سالانه شورای راهبردی آتلانتیک- کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس- در واشنگتن خبر می دهد.
این نشست با حضور برژینسکی، جیمز جونز و اسکوکرافت مشاوران امنیت ملی دولت های کارتر، فورد، بوش و اوباما تشکیل شده است و در آن دیوید پترائوس(رییس سازمان سیا)، تامیر پاردو (رییس موساد)، جان ساورز(رییس MI6) نیز حضور دارند.
دویچه وله با عنوان نتیجه نهایی- TOP RESULT- و از قول برژینسکی، دبیر اجلاس آورده است؛ «جهان در یک نقطه عطف تاریخی بعد از فروپاشی شوروی سابق قرار دارد که تحولات فراگیر خاورمیانه و شمال آفریقا و رخدادهای غیرمنتظره در آمریکا و اروپا نشانه های آن است. ما با چالش پیچیده ای روبرو هستیم و تاریخ در حال تغییر مسیر است.»
دویچه وله در ادامه می نویسد «برژینسکی گفت حمله نظامی آمریکا به ایران فاجعه آمیز است» و این نشان می دهد که شورای آتلانتیک در بن بست مورد نظر خود، ایران اسلامی را نقش آفرین می داند.
پنجم خرداد 1390/ 26 می2011 است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در کنگره آمریکا سخنرانی می کند. او پس از اشاره به پیشرفت های فنی و علمی ایران و ابراز نگرانی از انقلاب های اسلامی منطقه می گوید؛ «شش ماه قبل که پشت همین تریبون ایستاده بودم درباره خطر ایران هسته ای هشدار دادم. اکنون زمان دیگری است. امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراکش، تحول و دگرگونی عمیقی در حال وقوع است و همه جا به لرزه افتاده است. این لرزه، کشورها را متلاطم و دولت ها را متلاشی کرده است و همه ما همچنان شاهد این نوسانات هستیم. صحنه های استثنایی در تونس و قاهره، خاطرات برلن و پراگ 1989- بعد از فروپاشی شوروی- را زنده نمی کند که امیدوارکننده باشد. این لرزه ویرانگر(!) یادآور انقلاب 1979 ایران است. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما برای اداره جهان مخالف است. در رأس این نیروی قدرتمند، ایران خمینی و خامنه ای قرار دارد. من هشدار می دهم که لولای تاریخ- HISTORY HINGE- در حال چرخیدن است. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده می گیرند، سر خود را در شن(!) فرو کرده اند.»
بعد از عقب نشینی نظامی آمریکا از عراق، روزنامه آمریکایی فوربز خطاب به بوش و اوباما می نویسد «از حمله نظامی و 9 سال حضور در عراق چه به دست آورده ایم؟ 4500 سرباز خود را از دست دادیم، بیش از 3هزار میلیارد دلار از جیب مالیات دهندگان آمریکایی هزینه کردیم و... نهایتا دشمنان آمریکا و دوستان ایران را در عراق روی کار آوردیم و بازگشتیم.»
همان روزها، واشنگتن پست با ملامت نوشت؛ عراق را در سینی طلایی تقدیم ایران کردیم.
... و این همه که اندکی از «همه» است در حالی است که ایران اسلامی از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب تاکنون آماج سخت ترین و سهمگین ترین فشارهای بیرونی و فتنه انگیزی های درونی بوده است... اوج هنرنمایی یک ناخدا در مقابل طوفان سهمگین و همه جانبه، آن است که به جای پرتاب شدن به دوردست ها و فرو رفتن در اعماق دریاها، برجای بایستد و مقاومت کند، اما، ناخداهای باخدای ما- امام راحل و خلف حاضر او- نه فقط کشتی طوفان زده را از بد حادثه در امان داشته اند، بلکه هزاران هزار گره دریایی را نیز، در کشاکش طوفان ها و صاعقه ها به جلو رانده اند.
انگار طوفان سهمگین به «باد موافق» تبدیل شده و صاعقه به جای سوزاندن، نورافشانی کرده و راه نموده است. جل الخالق!
حالا، بار دیگر، نیم نگاهی- فقط یک نیم نگاه- دیگر به اطراف خود و آنچه در جای جای جهان جریان دارد بیندازید. آیا با پیروزی انقلاب اسلامی، بعثت دیگری آغاز نشده است؟ و این بار از ایران، و به قول آقا، نه آن که دین جدید یا دعوتی بیرون از حلقه بعثت رسول خدا(ص) باشد... گویی باز هم رسول خداست که امیر کاروان است و هست.
رسالت: «مجلس زنده و سالم»
«مجلس زنده و سالم» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن می خوانید:
عوامل گوناگونی موجب شده است که غبارزدایی از جایگاه رفیع مجلس شورای اسلامی و تبیین مجدد منزلت والای نمایندگی، ضرورت پیدا کند. از جمله این عوامل، نخست انتظارات روزافزون از نمایندگان در زمینه حل مشکلات حوزه انتخابیه میباشد که تقریبا به مسئولیت غالبِ غالب نمایندگان تبدیل شده است.
عامل دیگر تلقی برخی دولتمردان و احیانا نمایندگان مجلس از وکالت مردم است که آن را با وکالت دولت مترادف میپندارند. بخصوص در انتخابات اخیر که شنیده شد افرادی اظهار داشتند پس از تشکیل مجلس میتوان نمایندگان را با چند پروژه عمرانی وکیل الدوله کرد.
این اظهارات و اقدامات در کنار سخنان دیگری قابل تامل است که پیش از این در راس امور بودن مجلس را نفی کرده بود و معتقد بود:
غرض کرشمه حسن است ورنه حاجت نیست
جمال دولت محمود را به زلف ایاز
عامل بعدی اخباری است که در گوشه و کنار شنیده میشود و از گرفتار آمدن معدودی از نمایندگان ادوار گذشته در مفاسد اقتصادی یا زد و بندهای سیاسی، حکایت دارد و طبعا نگرانی تکرار آن در این مجلس نیز دور از ذهن نیست ، چنان که اخیرا در عضوپذیری کمیسیونها و بخصوص ریاست کمیسیونها، شائبههایی هم مطرح شد.
با توجه به اینگونه عوامل و بخصوص جدیدالورود بودن قریب دو سوم از نمایندگان، بازنگری در جایگاه عرفی مجلس و ارتقای آن تا جایگاه حقوقی و والای خانه ملت در نظام اسلامی، دارای اهمیتی ویژه است و رهنمودهای مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با نمایندگان مجلس را میبایست با در نظر گرفتن این ظرف زمانی و عوامل فوقالذکر مورد تحلیل قرار داد.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در این دیدار به اوضاع جهان و غوغای حاکم بر اوضاع منطقه اشاره کردند و منطقه را «قلب دنیا» خواندند و یادآوری فرمودند که: «نظام اسلامی در وسط دنیای آشفته مادی سربرآورده و دارد ندای معنویت میدهد و مسیر حرکت دنیای مادی را تخطئه میکند».
در این معارضه با دنیای مادی، مجلس شورای اسلامی به عنوان «یک رکن اساسی» نظام اسلامی، طبعا مسئولیتی خطیر و نقشی تعیین کننده دارد که ضروری است نمایندگان مجلس، به عنوان نخبگان جامعه و عصاره فضایل ملت، همواره آن را مورد توجه قرار دهند و مراقبت کنند تا مبادا جزئینگریها، بخشینگریها، مسائل حوزه انتخابیه و احیانا برخی وابستگیها، مانع ادای نقش کلیدی و راهبردی آنان و مجلس شود.
تنها پشتوانه و سرمایهای که میتواند نمایندگان محترم را در حرکت بر این صراط مستقیم حفظ کند، «احساس تکلیف، اخلاص نیت و عمل برای خداست»
به تعبیر حافظ:
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاکدار
که آیینهای است جام جهان بین که آه از او
چنان که در معارف اسلامی هم توصیه شده است هر انسانی رابطه خویش را با خداوند تحکیم بخشد خداوند متعال پیوند مردم را با او مستحکم مینماید.در بخش دیگری حضرت آیتالله خامنهای، زنده و سالم بودن را به عنوان دو شاخصه مجلس الگو و تراز عنوان فرمودند و در ارتباط با علائم حیات و زنده بودن مجلس، به مواردی نظیر قانون خوب، نظارت درست و به دور از نیت جانبدارانه یا ضد جانبدارانه، حضور مفید در محیط کار و حضور سیاسی در فضای کشور و جهان اشاره داشتند.
در عرصه داخلی با توجه به افق فرا رو یعنی پیشرفت و عدالت، امروز امور کشور نیازمند حضور و نقش آفرینی مستمر مجلس شورای اسلامی است و مسائل اقتصادی و حمایت از تولید ملی و مقابله با مفاسد اقتصادی همچنین مشکلات اجتماعی و مسائل فرهنگی و آموزشی، مراقبت و نظارت دقیق نهاد قانونگذاری کشور را میطلبد، بخصوص در ارتباط با حوزه فرهنگ و آموزش و تحقیقات، انتظار میرود مجلس نهم، با تقویت وزن این کمیسیونها کاستیهای دورههای گذشته را جبران کند و به عنوان مثال، سکوت مجلس در برابر تغییرات شتابزده در آموزش و پرورش، شکسته شود.
همچنین از نکات مهم در این عرصه شرایط زمانی و آخرین سال خدمتگزاری دولت دهم میباشد و از آنجا که معمولا سال پایانی خدمت در دولتها، مسائل خاص خود را دارد، انتظار می رود نمایندگان مجلس نهم با درایت و دوراندیشی به این نکته مهم توجه ویژه داشته باشند و در موارد اختلاف نظر، با رعایت اتحاد، حافظ حقوق مردم و استقلال مجلس و در عین حال آرامش جامعه باشند.
در عرصه سیاست خارجی مجلس هشتم البته عملکرد فعالی داشت و با توجه به رشد جنبش عدالتخواهی در جهان و موج شتابگیر بیداری اسلامی و همچنین توطئههایی که در مصر و لبنان و سوریه و عراق در حال شکلگیری است، انتظار میرود مجلس نهم نیز فعالیتهای خود را شدت بخشد.
همچنین رهبر فرزانه انقلاب، سلامت سیاسی، اخلاقی و مالی را از جمله نشانههای سالم بودن مجلس دانستند و نگرانی خویش را از مواردی نظیر پول گرفتن و پول دادن و مرتبط شدن و واسطه شدن و خرجتراشی بیخود برای مجلس ابراز کردند.
مطالبی که این روزها درباره ارتباط تنی چند از دولتمردان و نمایندگان قبلی مجلس با پرونده اختلاس بزرگ بانکی و نیز پرونده بیمه ایران مطرح میشود به شدت موجب تکدر خاطر و حساسیت مردم شده است و لذا رفتار تمام مسئولان را با دقت رصد میکنند.
از طرف دیگر برخی از کسانی که چه بسا خود در این مفاسد به نوعی دست دارند هم تلاش می کنند پای همه را به میان بکشند و چنان که دیدیم ماجرای تصویب اعتبار 130 میلیارد تومانی برای نمایندگان مجلس - هرچند در جای خود قابل تامل و بررسی است- اما بیش از همه از طرف همان کسانی مطرح شد که خود با این شیوهها تلاش میکنند نمایندگان را مدیریت کنند!
بدین ترتیب نمایندگان مجلس نهم، دوران سرنوشتسازی را میگذرانند و عملیاتی شدن قانون نظارت بر نمایندگان - که خوشبختانه در مجلس هشتم به تصویب رسید- میتواند موجب تقویت اعتبار و جایگاه مجلس شود.
کلام آخر آنکه بر خلاف تصور عدهای دوران، دوران جبههبندی اصولگرایان در برابر یکدیگر نیست و ضرورتهای جهانی و منطقهای و ملی ایجاب میکند که مجلس شورای اسلامی به عنوان نماد وحدت جامعه، نقشآفرینی کند و برای دستیابی به این مهم انتظار میرود چهرههای شاخص اصولگرا در مجلس، با توجه به این شرایط به دور از تحریکات تفرقهافکن اطرافیان، با یکدیگر تفاهم داشته باشند و حداکثر توانمندی و آمادگی مجلس را به منصه ظهور برسانند.
سیاست روز: «پشیمانند؟»
«پشیمانند؟» سرمقاله امروز روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن می خوانید:
اگر حرفها و سخنانی که به نقل از آقای سید محمد خاتمی رییسجمهور پیشین کشور نقل شده، درست باشد، میتوان آن سخنان و مواضع را پس از گذشت حدود سه سال از اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری دهم، مثبت ارزیابی کرد و آن را به فال نیک گرفت. شاید این برداشت خوشایند برخی نباشد.
فرصت لازم است تا آنهایی که در دل به عملکرد خود و اطرافیانشان شکی داشتند، به خود آیند و تبری جویند از عملکرد گذشته خود و همکارانی که تندروی کردند و بازی را به قائله کشیدند و جرزنی سیاسی کردند.
اکنون که دیده میشود آقای خاتمی در سخنان و مواضع خود تجدیدنظرکرده و مواضعی اتخاذ میکند که بوی بازگشت به دامن انقلاب میدهد، جای خوشحالی است که یک نفر کمتر به پرتگاه انحراف کشیده میشود.
سوز وگداز ضدانقلاب و جنبش به اصطلاح سبز هم از همین است که خاتمی آنها را همراهی نکرد. بسیاری از دوستان وی اکنون در خارج کشور باژست روشنفکر اپوزسیون در حال فعالیت علیه نظام اسلامی ایران هستند و توقع داشتند خاتمی نیز در این گردونه آنها را همراهی کند، اما هر چه تلاش کردند، تیرشان به سنگ خورد.
سید محمد خاتمی گفته است؛ به چیزی به نام جنبش سبز، آن هم به عنوان یک جریان سیاسی و اجتماعی، قائل نیستیم. هر اصلاحی هم قرار است صورت بگیرد، باید در چارچوب نظام باشد.»
این سخنان و مواضع قطعا به کام آنهایی که تلاش داشتند، خاتمی را به جرگه خود بکشند، خوش نخواهد آمد و حملات به اصطلاح دوستان سابق به سوی او روان خواهد شد.
آقای خاتمی خود به خوبی میداند که در نزد افکار عمومی، اصلاحاتی که موردنظر افرادی چون مهاجرانی، عبدالله نوری و کدیور تاجزاده و ... است: دیگر جایگاهی ندارد و به همین خاطر هم گفته است، به هیچ وجه دیگر کاندیدای ریاست جمهوری نخواهد شد.
این اظهارات را میتوان پشیمانی نامید یا یک بازی سیاسی تازه از سوی آقای خاتمی. اما آنچه مسلم است، تبدیل شدن یک فرد به ضد انقلاب خوب است، یا ماندن و پذیرفتن چارچوبهای نظام اسلامی؟
به همین خاطر است که رهبر معظم انقلاب راهبرد جذب حداکثری و دفع حداقلی را به عنوان منش انقلاب که برگرفته از روش ائمه معصومین(ع) است، اعلام کردند.
البته حضرت آیتالله خامنهای معیار این استراتژی را هم بیان کرده و فرمودند؛ «باید توجه کرد که ایمان اشخاص درجات متفاوتی دارد و باید کسانی را که جزو مجموعه بودهاند، اما بر اثر اشتباه یا غفلت، کنار افتادهاند با نصیحت و دلالت به راه برگرداند.» پس سعی نخست باید برگرداندن آنهایی باشد که اشتباه و غفلت کردهاند و اکنون پشیمانند.
مردمسالاری: «در آستانه نشست مسکو»
«در آستانه نشست مسکو» سرمقاله روزنامه مردمسالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید:
در آستانه مذاکرات ما با 1+ 5 در نشست احتمالی مسکو چند نکته قابل اعتناست. نخست ساده اندیشی است که اگر تمامی مشکلات سیاسی و اقتصادی خود را به این قبیل نشستها منتسب کنیم و لبخند غرب را درمان دردهای خود بدانیم، چون غرب به استناد سوابق خویش فقط به منافع خود میاندیشد و ما را و همه ملتهای شبیه ما را، برای خود و تامین منافع پیشبینی شده و برنامهریزی شده خود میخواهد و قدمیعقب نخواهد نشست، اقدام به تحریمهای اخیر و سخنان نامهربانانه و در عین حال مزورانه آنها دلیل این مدعاست. فراموش نکنیم که استعمار نو با دو ابزار حقوق بشر و دموکراسی به بازار آمده است.
حقوق بشری که خود پای بند آن نیست و دموکراسی از نوع تلقی آنها، فقط نمای فریبندهای دارد و تاکنون کسی در سرزمینی سراغ ندارد که استعمارگر از نشاط افتاده انگلیس و استعمارگر امروز جهان، آمریکا به کشوری دموکراسی و رعایت حقوق بشر آموخته باشند.
روزگار کشورهای استعمارزده یکی دو قرن گذشته شاهد مثال ماست که اگر به عنوان مثال، گاندی در استقلال هند به درایت مثال زدنی نمیکوشید و بنای مستحکم کشوری مستقل را نمینهاد استعمار پیر، بریتانیا، به آن مردم آزادی هدیه نمیداد. پس دموکراسی کالایی وارداتی نیست که از خارج وارد کنیم.
حکومت مردم بر مردم با زمینهها و بسترسازیهای مناسب و توسعه همه جانبه ممکن میشود البته میشود از جلوههای توسعه دیگران، درس گرفت و گرته برداری علمی کرد (اما به عنوان نمونه، نمیتوان به قول آن شخصیت سیاسی از ناخن تا موی سر، غربی شد و پیشرفت کرد، خود آن مرحوم نیز بعدها پس از تنبه، نظریه خود را منسوخ دانست) چنانکه در مشروطه، ایرانیها از نوع آزادی بیان و قلم در غرب، درسها آموختند.
در مورد حقوق بشر هم، غرب با چماق توجیه عمل میکند، به هر کشور که خواست به بهانههای مختلف وارد میشود و تمامی زیرساخت های اقتصادی و نهادهای مردمی آنجا را از بین میبرد و حتی علی رغم مخالفت دولت مستقر در آن کشور با هواپیماهای بدون سرنشین بیگناهان را به خاک و خون میکشد، افغانستان و عراق و پاکستان مورد اشاره ماست و جنایاتی که در لیبی و یمن و بحرین و اکنون سوریه، به دست غرب و عوامل غربی میشود به یقین مورد رضای حقوق بشر و دموکراسی غرب است و اسرائیلی که نزدیک به هفتاد سال است که میکشد و تخریب میکند و به اسارت میگیرد و با تاثیر و تسلط کاملی هم که بر کنگره و سنا و حکومت آمریکا دارد، مانع بزرگ در تیرگی روابط ما با غرب است. حال، از چنین غربی، در مذاکرات 1+ 5 چه انتظاری داریم؟ بپذیریم که اگر از تمامی حقوق خود هم دست برداریم او دست بردار نیست. در این زمینه، تجربه لیبی با غرب در امور هستهای، نکته آموز ماست:
اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار
اشک کباب باعث طغیان آتش است
استعمار، نخست تمامی رسانههای موثر و کارا را در اختیار میگیرد و آنگاه با افکار عمومی زمینه میسازد سپس کار خود را میکند اما آمریکای مدعی دموکراسی یک نکته را باید بداند که نمیتواند هر چه خواست به دست آورد، هر سیاستی که اراده کرد، اعمال کند، آن هم در کشور ریشه داری مثل ایران، آن هم با مردمی که طلایه دار علم و فرهنگ جهان به شمار میآیند.
هر چند ما در روشها در داخل دچار اختلاف نظر باشیم. استعمار انگلیس هم نتوانست که در برابر بیداری ملتها، سیاستهای خود را دیکته کند، اگر غیر از این بود که دچار اضمحلال نمیشد. پس این یک اصل است که در مقابل اراده یک ملت، هیچ استعماری و هیچ حاکم جوری کارایی ندارد.
از طرفی کشورهای روسیه و چین هم خواهان بهبود اوضاع و روابط ما با غرب نیستند و به منافع ملی و استراتژیک خود میاندیشند و ما را پا در هوا میخواهند و وضع کنونی ما را مطلوب خود میدانند تا کالاهای بی کیفیت خود را به ازای در اختیار گرفتن ذخایر ما مبادله کنند. چون هر دو کشور میدانند که بهبود روابط ما با غرب آغازگرایش ما به غرب است، چون زیرساختهای صنایع ما سمت و سوی غربی دارد.
ترکیه هم که با جنگ ایران و عراق به سیری شکم رسیده، خواب امپراطوری عثمانی را میبیند، چشم دیدن بزرگیهای ما را ندارد و از طرفی عربستان و دارو دسته اش نیز تاکنون در هیچ صحنهای نبوده است که به زیان ما عمل نکنند چون میدانند که اگر ایران قامت راست کند، به زیان آنهاست.
چون آنها نه به منافع ملی که فقط به حفظ سلطنت خود میاندیشند و خودشان مهماند، نه ملت شان وگرنه حاضر نمیشدند که ذخایر ملت خودشان را به چوب حراج بسپارند.
اینها و دو صد چندان آن حواشی غیر قابل کتمان مذاکرات هسته ای ما با 1+ 5 است بنابراین به سود آتیه ملت ما نیست که در برابر زورگوییهای غرب و حیله گریهای شرق و ناهمسایگی همسایگان، از منافع ملی تعریف شده خود ذرهای عقبنشینی کند البته ما با تمام دنیا با زبان تدبیر و تصمیم درست، نیاز به تعامل داریم.
امتیاز گرفتن و امتیاز دادن و به اصطلاح امروزی برد – برد، هم به سود ما و هم به نفع جهان است. منوط به اینکه غرب بر خلاف همیشه یک بار صادق باشد و به منافع ملی ما و دیگر ملتهای مشابه ما احترام بگذارد و ما هم در مقابل صدق و کذبش محتاط و هشیار باشیم.
جمهوری اسلامی: «به عمل کار برآید به سخندانی نیست!»
«به عمل کار برآید به سخندانی نیست!» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی به قلم سید جواد ورعی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
«کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ مردم را با غیر زبانهایتان (عملتان) دعوت کنید».
این حدیث از توصیههای طلایی رسول خدا (ص) به مردم است. رفتار آن حضرت نیز در طول زندگی مهر تأییدی است بر این سفارش اخلاقی. شخصیتی که از سوی خداوند متعال برای تحقق ارزشهای اخلاقی در وجود انسانها فرستاده شد و به مردم فرمود: «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق».
در آستانه بعثت آن حضرت که مهمترین حادثه تاریخ بشریت بشمار میرود، مروری بر یکی از سفارشهای او مغتنم است.
از آن جا که در فروع دین ما تکلیفی وجود دارد به نام «امر به معروف و نهی از منکر»، و ظاهر این تکلیف آن است که با زبان انجام میشود، ما مسلمانان عادت کردهایم به دیگران امر و نهی کنیم و نام آن را هم امر به معروف و نهی از منکر بگذاریم بیآن که به شرایطی که در فقه برای انجام این تکلیف معین شده است، توجه چندانی داشته باشیم.
مثلا یکی از شرایط وجوب این فریضه از نظر مشهور فقها، «احتمال تأثیر» است، به این معنا که اگر در امر و نهی خود احتمال تأثیر ندهیم وظیفه امر و نهی نداریم. پس آن چه مهم است و از اهداف تشریع این تکلیف است، «تأثیرگذاری» آن در شخصی است که معروف را ترک یا منکری را مرتکب میشود. پس «امر و نهی» موضوعیت ندارد.
به همین دلیل است که برخی از متفکران اسلامی در باره امر به معروف و نهی از منکر گفته اند: «گرچه در امر به معروف و نهی از منکر تعبیر امر و نهی هست ولی با توجه به قرائنی که از خود قرآن کریم میتوان استنباط کرد و به نص احادیث قطعی اسلامی و به دلیل اینکه از مسلّمات فقه اسلامی ماست و تاریخ اسلامی ما بدان گواهی میدهد، مقصود از آن تنها امر و نهی لفظی نیست، بلکه مقصود استفاده کردن از هر وسیله مشروع برای پیشبرد هدفهای اسلامی است... باید با تمام وجود آمر به معروف و ناهی از منکر بود قلبی، زبانی، با دست و عمل» (شهید مطهری، حماسه حسینی، ج2، ص 154)
شهید آیتالله بهشتی هم «دعوت» و «امر و نهی» را فراتر از دعوت و امر و نهی زبانی یا کتبی دانسته و برای اثبات آن به بعضی از آیات استناد کرده است.(بایدها و نبایدها، ص78 ـ 80) بر همین اساس برخی از فقیهان برجسته گذشته تفسیر جالبی از مرتبه امر و نهی یدی ارائه کردهاند.
تفسیر مشهور از مرتبه یدی امر به معروف و نهی از منکر که در صورت بیتأثیر بودن امر و نهی زبانی انجام میشود، «اقدام عملی و توسل به زور و اعمال قدرت برای جلوگیری از منکر» است و به همین جهت بسیاری از فقیهان آن را از وظائف دولت اسلامی دانسته و از دایره اختیارات فردی شهروندان خارج کردهاند. اما برخی از فقیهان تفسیر دیگری هم از این مرتبه ارائه نمودهاند که جالب توجه است.
آنان با استناد به بعضی از احادیث، امر و نهی یدی را به معنای «التزام آمر به معروف به انجام معروف و ناهی از منکر به ترک منکر» دانستهاند.
معنای این سخن آن است که، کسی که میخواهد امر به معروف کند، خود باید پیشاپیش به آن معروف ملتزم باشد و کسی که میخواهد نهی از منکر نماید، خود باید قبلا آن منکر را ترک کرده باشد، چون در غیر این صورت امر و نهی او اثر ندارد.
اصولا بر چنین کسی امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، چون در مورد او دست کم یکی از شرایط وجوب این فریضه (یعنی احتمال تأثیر) فراهم نیست.
مردم به چنین کسی میگویند: اگر فلان کار خوب است و به ما توصیه میکنی چرا خودت انجام نمیدهی؟ یا اگر فلان کار منکر است و گناه، چرا خودت مرتکب میشوی؟!
گرچه از نظر فقهی «التزام آمر و ناهی به انجام معروف و ترک منکر» را شرط انجام این تکلیف ندانسته اند، اما «احتمال تأثیر» را شرط این تکلیف دانستهاند.
هر چند برخی از علما معتقدند: فقدان چنین شرطی برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر، مربوط به معروفها و منکرهای عادی و افراد معمولی است، نه در باره عالمان و مبلغان دین که رسالت تبلیغ دین را به نیابت از رسول خدا و ائمه هدی بر عهده گرفتهاند. «التزام عملی به گفتههای خود» برای این گروه ضروری است. (نراقی، مولی مهدی، جامع السعادات، ج2، ص245) مستندات ایشان برخی از آیات و روایات است.
مثلا،قرآن کسانی را که به گفتههای خود عمل نمیکنند، تخطئه کرده، میفرماید: «لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ. کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَالله أَنْ تَقُولُوا ما لاتَفْعَلُونَ ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید». در آیهای دیگر، بنی اسرائیل را که مردم را به نیکی دعوت کرده، ولی خود را فراموش میکردند، سرزنش کرده و آن را رفتاری غیر عاقلانه توصیف مینماید.(بقره: 44)
در روایات هم نسبت به عالمان بیعمل تعبیرات تند و هشدارهای جدّی وجود دارد. مخاطب آیات و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، همه کسانی هستند که به نوعی در صدد «هدایت»، «تربیت» و «دعوت دیگران به خوبی ها» و «بازداشتن آنان از بدی ها» هستند.
پس هر چند عالمان و مبلغان دین بیش از دیگران مخاطب این خطابها یند، اما اختصاصی به آنان ندارد. پدران و مادران که عهدهدار تربیت فرزندان خود هستند، معلمانی که به آموزش و پرورش دانش آموزان مشغول اند، دولتمردان و صاحب منصبانی که مرتب سخنرانی کرده و اندر فضایل ارزشهای اخلاقی و انسانی میگویند و مردم کشور خود و حتی سیاستمداران بینالمللی و رهبران مذهبی دیگر را موعظه میکنند، صدا و سیما که بنا بود نقش دانشگاه را برای تعلیم و تربیت جوانان داشته باشد، ارباب مطبوعات و نشریات که نسخههای متعددی برای اصلاح امور میپیچند، علما و روحانیانی که مسئولیت دعوت مردم به دین و اخلاق و معنویت را بر عهده گرفته اند، همگی مخاطب این خطابهای عتابآلوداند که:«چرا چیزی میگویید که بدان عمل نمیکنید؟!»
مردم همواره، به خصوص در دنیای امروز، بیش از آن که به «گفته ها» توجه کنند و آنها را آویزه گوش قرار دهند، به «رفتارها» مینگرند.
بیش از آن که تحت تأثیر سخنرانی و خطابه باشند، تحت تأثیر الگوها قرار میگیرند. مثل معروف «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» از شدت تأثیرگذاری «رفتار» در مقایسه با «گفتار» سرچشمه گرفته است.
به راستی وقتی مردم چند سال شعار «مبارزه با مفاسد و مفسدان اقتصادی» را از مسئولان مملکتی میشنوند ولی در مقام عمل، «ایستادگی در برابر دستگاه قضایی» در رسیدگی به اتهامات فساد اقتصادی اطرافیان شان را مشاهده میکنند، چه قضاوتی خواهند داشت؟ وقتی در برههای از زمان «سخن گفتن از قانون و پای بندی بدان» را از مسئولان مملکتی میشنوند ولی در برههای دیگر، «بی اعتنایی به قانون» و «سکوت در برابر قانون شکنان» را مشاهده میکنند، چه میگویند؟ جز این که «شعار قانون دادن» فقط ابزاری است برای پیشبرد اهداف خود و خارج کردن رقیبان از صحنه؟ امیر مؤمنان علی (ع) به مردم یاد آور میشد که «من قبل از آن که شما را به انجام طاعتی سفارش کنم، خودم آن را انجام میدهم، و پیش از آن که شما را از گناهی بر حذر دارم، خود آن را ترک میکنم».«اَیُّهَا النَّاسُ وَالله لَا أَحُثُّکُمْ عَلَی طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا، وَ لَا أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَی قَبْلَکُمْ عَنْهَا» (مجلسی، بحارالأنوار:34/218) به فرزندش محمد حنفیه هم همین سفارش را داشت:«در میان مردم بیش از همه به آن چه امر میکنی پای بند باش، و بیش از همه از آن چه از آن باز میداری، بپرهیز،» (حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص149)
بیجهت نیست که او بعد از قرنهای متمادی الگوی بشریت است. نه تنها شیعیان و مسلمانان، بلکه هر انسان حقیقت جو و کمال طلبی از او به عنوان انسانی وارسته و الگوی انسانی سخن میگوید.
جامعه برای اصلاح شدن بیش از آن که به سخنران، مبلّغ، آمر به معروف، ناهی از منکر، ناصح، منتقد و مانند آن نیاز داشته باشد، به «انسانهای وارسته ای نیاز دارد که منش و رفتارشان الگوی دیگران باشد.
با وجود چنین انسانهایی در عرصههای مختلف آموزشی، تربیتی، تبلیغی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مدیریتی رفتار مردم به خودی خود اصلاح خواهد شد. صلاح و فساد در جامعه از بالا به پایین سرایت میکند.
کافی است تا پژوهشی میدانی در باره شیوع رفتارهای ناهنجار در سطح مدیران و مسئولان، و سپس شیوع آن در سطح جامعه صورت گیرد تا این حقیقت بیش از پیش عیان گردد.
ای کاش در آستانه بعثت رسول خدا که برای «ارزشهای اخلاقی» بر انگیخته شد، این درس را از آن حضرت میآموختیم که مردم را با رفتارمان به ارزشهای اخلاقی دعوت کنیم.
تهران امروز: «مسکو باید به نقطه جوش برسد»
«مسکو باید به نقطه جوش برسد» یادداشت روز تهران امروز به قلم حسن وزینی است که در آن می خوانید:
فردا و پس فردا مسکو میزبان سومین دور گفت وگوهای ایران و گروه 1 + 5 بر سر مسئله فعالیت های هسته ای کشورمان می باشد.
دو دور مذاکرات قبلی در سال جدید در استانبول و سپس بغداد برگزار شده است.
آنچه تاکنون نتیجه دو نشست قبلی بوده موافقت طرفین برای تداوم گفت وگوهاست. در دو ماه اخیر گمانه زنی های متعددی پیرامون شرایط توافق مطرح شده و برخی مواقع مقامات رسمی طرفین به طور تلویحی بر این گمانه زنی ها انگشت تایید زده اند.
از جمله پیش شرط های توافق که در رسانه ها و گاه محافل حقوقی و سیاسی نیز مورد توجه قرار گرفته است، می توان به امکان پذیرش پروتکل الحاقی «ان.پی.تی» و پذیرش مسئله فردو به عنوان موضوعی برای مذاکره از سوی ایران اشاره کرد.
پذیرش اصل غنیسازی اورانیوم درایران (به رسمیت شناختن حق مسلم ایران)، امکان لغو برخی تحریم های اقتصادی (حوزه صنایع هواپیمایی و نفتی)، متوقف ساختن انتظارات فراتر از معاهده «ان.پی.تی» غرب از ایران و درک نگرانیهای امنیتی ایران در سطح منطقه و فراتر از آن نیز مواردی است که گاه از سوی غربیها مورد توجه قرار گرفته است البته این بدین معنا نیست که ایران دو مسئله فوق را جداگانه و غرب چند وعده فوق را در برابر آن مطرح کرده است بلکه بدین معناست که از نظر تحلیلگران طرح همزمان مسائل فوق و پذیرش آنها از سوی طرفین نقشه راه مذاکرات را مشخص میکند.
به نظر می رسد گفت و گو های دو طرف اکنون نیاز به یک نقطه جوش دارد. منظور از نقطه جوش یک توافق کلی است که بر اساس آن چارچوب مذاکرات بعدی و زمینههای اعتمادسازی و اعتمادآفرینی در دو سوی این پرونده فراهم شود.
اگر جلیلی از استانبول به بغداد رفت و اکنون به مسکو میرود به این امید است که غرب ماهیت واقعی فعالیتهای هستهای را به عنوان حقی اساسی و صلح آمیز به رسمیت بشناسد. غرب تاکنون در این زمینه چند دوره را پشت سر گذاشته است.
ابتکار: «اولویت با کدام امنیت است؟»
«اولویت با کدام امنیت است؟» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن می خوانید:
همه ساله با شروع فصل گرما و پا به پای اولین تغییرات دما، حال و هوای خانهها، کوچهها و خیابانها عوض میشود و همه به پیشواز فصل گرما میروند.
چند سالی است که استقرار انواع خودروها و موتورسیکلتهای سبزرنگ گشت ارشاد و حضور پررنگ مأموران -زن و مرد- مبارزه با بدحجابی در میادین، خیابانهای اصلی شهر، پارکها، مراکز تجاری و فرهنگی و... هم به نشانههای از راه رسیدن فصل گرما اضافه شدهاند؛ نشانههایی که حتی قبل از دماسنجها و کولرها گرم شدن هوا را به جوانترهای شهر گوشزد میکنند.
نگاهی به صفحات حوادث روزنامهها و وقایع روزانه شهرهای کوچک و بزرگ کشور نشان میدهد که ناامنیهای اجتماعی و بزهکاری در جامعه گسترش قابل توجهی یافتهاست. در این میان، مجموعهای از عوامل اقتصادی و فرهنگی، ضعف عملکردها و ضدکارکردهای برخی از دستگاههای فرهنگی و اقتصادی و نهادهای اجتماعی در تشدید ناهنجاریها نقش اصلی را داشتهاند.
در این میانه اگرچه ریشه اکثر قریب به اتفاق ناهنجاریها به طور معمول چیز دیگری و راهکار کاهش آمارهایی از این دست، در اختیار دستگاههای دیگر است اما نوع رسالت نیروی انتظامی و تنوع ماموریتهای این نیرو در سالهای اخیر باعث شدهاست که انگشت مطالبه و انتظار برای کاهش ناهنجاریها و ناامنیهای موجود بیش از هر نهاد و دستگاهی از سوی جامعه متوجه این نیرو گردد.
شکی نیست که بروز بسیاری از ناهنجاریها در جامعه، ریشه و منبع فرهنگی یا اقتصادی دارد و کارکرد درست و عملی برنامههای فرهنگی و اجتماعی نهادهای مسئول و یا عمل به وظایف نظارتی قانونی از سوی دستگاههای اقتصادی میتواند بیش و پیش از نیاز به مداخله پلیس، ریشه طیف وسیعی از ناهنجاریها را بخشکاند.
اما ضعف کارکرد اینگونه نهادها و دستگاههای مسئول در طول سالهای گذشته باعث شدهاست تا آسیبهای ناشی از این ضعف، در قالب بزهکاریهای کوچک و بزرگ اجتماعی و اقتصادی خود را نشان دهد که این امر مأموریت نیروی پلیس را سختتر نموده است.
گستره قابل توجه مأموریتها از یک سو و افزایش سقف و سطح مطالبات مردم از این نیرو از سوی دیگر، باعث شدهاست تا عملکرد نیروی انتظامی در عین زحمات طاقتفرسا و شبانهروزی در جاهایی مورد سوال واقع شود.
از این منظر، حضور پررنگ پلیس و برخوردهای پلیسی و انتظامی با نشانهها و مصادیق بدحجابی اگرچه به پشتوانه قانون و حمایتهای بخشی از مردم و مسئولان در سالهای اخیر به یک رویه بدل شده و جامعه هم با در نظر داشتن اقتضائات موجود، با این مسأله کنار آمدهاست اما چگونگی عملکرد پلیس و میزان نتیجهبخشی این روش بریا مقابله این ناهنجاری اخلاقی، سوالها و ابهامهای زیادی را در ذهن افکار عمومی جامعه بر جای گذاشتهاست.
برای بیشتر ما گاهی پیش آمدهاست که در جریان یک حادثه، گذرمان به کلانتری محل بیفتد و یا از سر ناچاری به سرانگشت امیدواری، تلفن 110 را برای تأمین امنیت یا جلوگیری از بروز یک حادثه شمارهگیری نماییم.
به طور معمول هرگاه در چنین مواردی با تأخیر در رسیدگی مواجه میشویم، افسران نگهبان و مأموران پلیس دلیل اصلی این تأخیر و عدم حضور به موقع را به گردن حجم زیاد کارها و وظایف خود میاندازند و از کمبود نیرو مینالند حتی مسأله کمبود نیرو در سطح کلان، همواره از دغدغههای رسمی و جدی فرماندهان نیروی انتظامی در گفتوگو با رسانهها و یا نشستهای عمومی است.
این در حالیست که همین مردمی که کارهایشان در کلانتریها به دلیل کمبود نیروی پلیس به کندی پیش میرود و یا دیر رسیدن پلیس منجر به حادثهای در سطح شهر یا جاده برایشان میشود، وقتی با حجم وسیع نیروهای مستقر در میادین و خیابانهای شهر یا اماکن تجاری و فرهنگی و نمایشگاههای اقتصادی مواجه میشوند، یک سوال اساسی در ذهنشان نقش میبندد؛ واقعا اولویتهای پلیس کدام یک از مسائل امنیتی و انتظامی هستند و مأموریتهای اصلی نیروهای انتظامی کشور با کدام ترتیب درجهبندی و اجرا میشوند؟در دهههای اخیر مولفههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متعددی شرایط را برای گسترش انواع ناامنیهای اجتماعی از اعتیاد و دزدی و قتل و تجاوز گرفته تا اختلاسهای بزرگ در کشور فراهم کردهاست.
بر این اساس بیراه نیست اگر مردم توقع داشته باشند مسئولان انتظامی کشور در اولویتبندیهای خود برای مبارزه با ناامنیهای مختلف و توزیع منابع برای اجرای همه مأموریتها عدالت را رعایت نمایند.
به طور طبیعی تأمین امنیت در جامعه مراتبی دارد و شکی نیست که تأمین امنیت اخلاقی جامعه هم یکی از این سلسله مراتب است اما در مقایسه با سایر نیازهای امنیتی جامعه، مرحله و مرتبه این مقوله چگونه تعیین میشود؟ از سوی دیگر کسی تردیدی در این ندارد که هم امر به معروف و نهی از منکر و هم تلاش برای حداکثری کردن ظاهر اسلامی شهرهای کشور، یک وظیفه فردی و یک الزام مهم برای نهادهای مسئول در کشور است.
چند سالی است که پلیس به روش خود طرح «امنیت اخلاقی» را با هدف اسلامی کردن ظاهر کشور و انجام فریضه نهی از منکر اجرا میکند. این روش اجرا- و نه اصل موضوع- همواره موافقان و منتقدان خاص خود را داشتهاست.
سوالی که همواره منتقدان مطرح میکنند، این است که به راستی در شرایطی که پذیرش سادهترین معروفها حتی برای مبلغان دین دشوار شدهاست، برخورد سلبی و نظامی برای نهی از منکری مثل حجاب تا چه حد میتواند اثرگذار باشد و حجم وسیع اقدامات پلیس برای پوشاندن چند تار موی بیرون آمده از روسریها و تغییر رنگ و سایز مانتوی دختران و زنان، چند درصد منجر به نتیجه عملی برای محجبه کردن زنان جامعه شدهاست؟ واقعیت این است که از سرگرفتن هر ساله اجرای این طرح و حتی تشدید آن در سال جاری بیش از هر چیز پاسخ گویای این سوال است و نشان میدهد که متأسفانه این نوع برخورد لابد نتیجهبخش نبودهاست و در مقایسه با دیگر راهکارهای موجود - که عمدتاً ایجابی و مبتنی بر فرهنگسازی هستند- نتوانسته این مقوله را به یک فرهنگ اجتماعی موثر بدل کند.
به راستی در چنین اوضاعی آیا اجرای طرحهای دائمی تشدید برخورد با گسترش مواد مخدر در مدارس، دانشگاهها و پارکها، برخورد دائمی و نه مقطعی با اراذل و اوباش و شبکههای کلاهبرداری سازمان یافته و یا حتی کیفقاپیها باید اولویت اول برادران زحمتکش نیروی انتظامی باشد یا صرفاً مقوله فرهنگی مبارزه با بدحجابی؟ آیا بهتر نیست به جای اینکه پتانسیل وسیعی از نیروهای پلیس در شهرها صرفا برای رسیدگی به مو و مانتوی زنان سازماندهی شوند، این منبع انسانی به گونه بهینه تر توزیع شوند و بخش بیشتری از این پتانسیل صرف مبارزه دائمی و بیوقفه با سیر روزافزون دزدی، گرانفروشی و احتکار و دهها ناهنجاری موثر دیگر گردد؟
آفرینش: «ایران در آستانه تحولات نفتی»
«ایران درآستانه تحولات نفتی» عنوان سرمقاله امروز روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
در نشست اخیر سران اوپک، آنچه مورد نظر ایران و برخی دیگر اعضا مبنی بر کاهش سقف تولید بود، محقق نشد و همان میزان قبلی (30میلیون بشکه در روز) مورد تاکید قرار گرفت. البته این آمار با توجه به تولید غیرقانونی اعراب، غیر واقعی و دستخوش تغییر می باشد.
درحال حاضر باتوجه به کاهش قیمت نفت در چند وقت اخیر، افزایش تولید نفت از سوی کشورهای عربی و مطرح شدن تحریم های نفتی از سوی غرب نوعی نگرانی برای ایران به وجود آمده است که می تواند تاثیرات فراوانی بر اقتصاد و اهرم فشاری براین کشور تلقی گردد.
عربستان درحال جاضر با نادیده گرفتن سقف مجاز اوپک، یک میلیون بشکه بیشتر از حد مجاز این کارتل نفت تولید می کند و در ماه گذشته میزان تولید خود را به بیش از 10میلیون بشکه رسانده است.
ضمن اینکه مقامات سعودی افزوده اند که قابلیت افزایش تولید تا سقف 12 میلیون بشکه را نیز دارند. هرچند این اظهارات می تواند جنبه تبلیغاتی داشته باشد اما بعید نیست که عربستان جایگزین نفت ایران در بازارهای جهانی گردد. اقدامی که در حال حاضر به صورت غیر مستقیم به وقوع پیوسته است و کشور سعودی باافزایش تولید عملاً سهم ایران از بازار نفتی را کاسته و قیمت نفت را کاهش داده است.
ضمن این که درحال حاضر هرچند مسئولین عراقی در کلام، از تلاش ایران برای کاهش تولید و بالا بردن قیمت ها در بازار حمایت می کنند، اما بلند نظری عراق برای توسعه صنعت نفت کشورش، می تواند منجر به اضافه تولیدی شود که در نهایت منجر به کاهش مجدد قیمت ها در بازار گردد.
تولید نفت عراق اخیرا به مرز سه میلیون بشکه در روز رسیده است که طی یک دهه گذشته بی سابقه بوده. این امر میرود تا عراق را تبدیل به دومین تولید کننده بزرگ نفت در اوپک، و جا گذاشتن ایران کند که در نهایت تنها عربستان را پیش رو دارد.
همچنین دیگر کشورهای تولید کننده نفت همچون امارات، ، لیبی و نیجریه نیز تا حد قابل ملاحظه ای تولید خود را افزایش داده اند. ادامه این روند، همراه با اعمال تحریم های نفتی، می تواند فشار بی امانی را بر ایران متحمل کند.
مسئله بسیار مهم دیگر، بحث تنگه هرمز به عنوان گلوگاه انرژی جهان می باشد که ایران از آن به عنوان اهرمی در مقابل تهدیدات نفتی غرب استفاده می کند. درحال حاضر حدود 17 میلیون بشکه نفت جهان از کشورهای، عربستان، امارات، عمان، قطر و کویت از این تنگه به کل دنیا صادر می شود . اما نکته مهم اینجاست که دولت های عربی از چندی پیش به فکر ایجاد خط انتقال دیگری به غیر از خلیج فارس بوده اند.
امارات یکی از همان هایی است که خط لوله مستقل انتقال نفت خود را به سمت اقیانوس هند کشانده و قصد صادرات نفت خود ازاین منطقه را دارد، که عملاً ضرورت عبور از تنگه هرمز را برطرف می کند.
کشورهای عمان و عربستان نیز امکان دور زدن تنگه هرمز را دارند ومی توانند ازطریق اقیانوس هند و دریای سرخ نفت خود را صادر کنند؛ البته انجام این کار نیاز به صرف هزینه و گسترش بنادر در سواحل دریای سرخ و اقیانوس هند دارد، اما نمیتوان از آن چشم پوشید.
با توجه به میزان تولید اندک دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس ، از اهمیت استراتژیک تنگه هرمز کاسته خواهد شد و عملاً ابزار بازدارندگی ما جنبه تبلیغاتی خود را ازدست خواهد داد.
این عوامل همراه با کاهش قیمت نفت می تواند فشار مضاعفی را بر اقتصاد ایران وارد کنند. چون درآمدهای نفتی اصلی ترین منبع درآمد ایران محسوب می شود و هرگونه نوسان قیمت نفت بر وضعیت و سیاست های اقتصادی آن تاثیر فراوانی خواهد داشت.
متاسفانه محقق نشدن برنامه های چشم انداز بیست ساله در زمینه کاهش وابستگی کشور به درآمدهای نفتی، سبب شده تا بودجه کشور در طی چند سال گذشته بیش از پیش به فروش نفت وابستگی پیدا کند.
باتوجه به اینکه بودجه امسال ایران بر پایه نفت 85 دلاری بسته شده، اگر این روند کاهش قیمت ها ادامه یابد و نفت به زیر 80 دلار برسد، مشکلات فراوانی برای ما حاصل خواهد شد. الخصوص با توجه به تولیدات بی رویه کشورهایی همچون عربستان و فرارسیدن فصل گرما و کاهش تقاضا این احتمال قوت بیشتری می گیرد.
ضمن اینکه بالا بودن بهای نفت هموراه یک دوره زمانی را طی می کند و بعد از آن به سبب کاهش مصرف و صرفه جویی در کارخانجات صنعتی، قیمت آن روند نزولی به خود می گیرد.
حمایت: «همچنان در رویا»
«همچنان در رویا» عنوان یادداشت روزنامه حمایت است که در آن می خوانید:
فلسطین در حالی صحنه جنایات و اشغالگری صهیونیست ها در کرانه باختری و قدس و پنج سال محاصره یک میلیون و 600 هزار فلسطینی در غزه میباشد که بار دیگر ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین از آمادگی برای انجام مذاکره با رژیم صهیونیستی سخن گفته است.
براساس گزارشهای منتشره ابومازن تاکید کرده است که با ارائه طرحی از سوی آمریکا آماده آغاز دوباره مذاکره با صهیونیستها است. در این چارچوب عریقات مسئول مذاکره در روند سازش نیز راهی آمریکا شده است.
این مساله در حالی مطرح شده که پیش از این نتانیاهو نخست وزیر صهیونیست ها پاسخ درستی به نامه ابومازن درباره روند سازش نداده بود. سران تشکیلات خودگردان با چراغ سبز سران عرب، در حالی به عرصه مذاکره با رژیم صهیونیستی روی آوردهاند که رفتارهای روزهای اخیر آمریکا نشان میدهد هیچ ارادهای برای کمک به فلسطین در این کشور وجود ندارد.
باراک اوباما رییس جمهور آمریکا در اقدامی سوال برانگیز جایزه آزادی که بالاترین نشان آمریکا است را به پرز رئیس رژیم صهیونیستی هدیه میکند. اوباما همچنین رسما تاکید میکند که ارزش رژیم صهیونیستی برای آمریکا بیش از فلسطین است و بیشتر از آن حمایت میکند.
جمهوریخواهان آمریکا نیز در کورس انتخاباتی رسما در کنار رژیم صهیونیستی قرار گرفته و در کنگره با تصویب قوانین جدید به حمایت از این رژیم میپردازند.
در چنین شرایطی این سئوال مطرح است که چرا ابومازن برای روز سازش دست به دامان کشوری شده که مقامات ارشد آن با نادیده گرفتن صبلا و شتیلاها، نادیده گرفتن اسارت، کشتار و اخراج هزاران فلسطینی توسط پرز رئیس جمهور رژیم صهیونیستی، به آن نشان آزادی اعطا میکنند.
آیا این اقدام به معنای اهانت و نادیده گرفتن حقوق ملت فلسطین نمیباشد، آیا این اقدام به منزله اتحاد ناگسستنی آمریکا و صهیونیستها نمیباشد. هرچند که برخی ناظران سیاسی تاکید دارند که این رفتارها، برگرفته از طرح دولتمردان آمریکا برای حضور در انتخابات و بهره گیری از ظرفیت های لابی صهیونیست عنوان شده اما در نهایت این رفتارها نشان میدهد که آمریکا صرفا به دنبال جلب رضایت رژیم صهیونیستی است و اصل دیگری را نمیشناسد.
این نکته اساسی قابل توجه است که وقتی فردی یا حزبی به کمک جریانی در راس قدرت قرار میگیرد در نهایت وام دار مجری طرحهای آن خواهد بود. پس سرسپردگی اوباما به صهیونیست ها صرفا برای کسب آراء نیست و در آینده نیز ادامه دارد.
بر این اساس رویکرد تشکیلات خودگردان به آمریکا برای روند سازش صرفا در یک قالب قابل تعریف است و آن خیانت دوباره برخی مقامات فلسطینی و عربی به آرمان ملت فلسطین است. رفتاری که در چند دهه اخیر بارها و بارها تکرار گردیده و نتیجه آن نیز حذف بخش دیگری از حقوق ملت فلسطین بوده است.
خراسان: «عوامل اجرایی نشدن اصلاح نظام بانکی»
«عوامل اجرایی نشدن اصلاح نظام بانکی» عنوان یادداشت روز به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می خوانید:
اواخر سال ۸۹ بود که رییس جمهور پس از آغاز اجرای هدفمندی یارانه ها از آغاز اصلاح نظام بانکی، مالیاتی و توزیع در سال آینده (سال ۹۰) خبر داد.سال ۱۳۹۰ همچنان تمرکز اصلی بر مدیریت اجرای هدفمندی یارانه ها بود با این حال اخباری مبنی بر تدوین پیش نویس طرح تحول بانکی ومشخص شدن محورهای اصلی این طرح اعلام شد تا امیدها به اجرایی شدن وعده اصلاح نظام بانکی پررنگ تر شود اما همان حرکت لاک پشتی اصلاح نظام بانکی پس از کشف فساد بزرگ سه هزار میلیارد تومانی متوقف شد و دیگر خبر جدیدی درباره اصلاح نظام بانکی مطرح نشد تا این که امسال با بالاگرفتن نیاز واحدهای تولیدی به تسهیلات بانکی و ناتوانی بانک ها از پاسخگویی به بخش عمده ای از این نیازها، حرف و حدیث ها درباره بحران بانکی جدی تر شد.
رییس کل بانک مرکزی به هشدار دو فعال اقتصادی معروف واکنش نشان داد و گفت: جای نگرانی نیست اما با اشاره به افزایش حجم مطالبات معوق بانک ها به بیش از ۵۳هزار میلیارد تومان، پرداخت تسهیلات بانکی بیش از میزان سپرده ها و اشاره به این که تقاضا برای منابع بانکی چهار برابر عرضه این منابع است به صورت غیرمستقیم از بروز چالش های جدی در وضعیت فعلی بانک ها خبر داد.اضافه کنیم بر این موارد چالش های مزمن نظام بانکی از جمله ، سود بالای تسهیلات که یکی از عوامل افزایش هزینه های تولید است، انحراف در هزینه کرد تسهیلات، وقوع تخلفات بزرگ و کوچک، عملکرد ربوی برخی بانک ها، بی اعتنایی بانک ها به ابلاغیه های بانک مرکزی و برخی موارد دیگر را.
در چنین شرایطی اصلاح نظام بانکی به عنوان اصلی ترین بخش از نظام تامین مالی کشور و متولی بخش عمده سرمایه های مردم برای تقویت تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی ضروری است اما قبل از ورود به اصلاح نظام بانکی نگاهی به وضعیت فعلی بانک ها نشان می دهد که کم توجهی به استانداردها در مدیریت منابع بانکی و ارتباط بانک ها با دولت و همچنین توسعه نیافتگی سایر روش های تامین مالی مانعی جدی برای اصلاح نظام بانکی است که تا این موانع برطرف نشود نمی توان انتظار اصلاح نظام بانکی را داشت.
براساس آخرین آمارهای بانک مرکزی از وضعیت بانک ها، بدهی بانک ها به بانک مرکزی از بهمن ۹۰ تا بهمن ۸۹ حدود ۷۶درصد افزایش یافته است.
نسبت بدهی بانک ها به بانک مرکزی از کل تسهیلات از چهار درصد در سال ۸۴ به ۱۶درصد در بهمن ۹۰ افزایش یافته است.
در همین حال بدهی دولت به بانک ها نیز طی شش سال اخیر تقریبا چهار برابر شده است درحالی که سپرده های دولت در بانک ها حدود دو برابر شده است.
این آمارها نشان می دهد نظام بانکی برای پاسخ به مطالبات بخش های دولتی (تسهیلات تکلیفی) ناگزیر به استفاده از منابع بانک مرکزی (خلق نقدینگی) شده است.
به عبارت دیگر بخش خصوصی و تولیدکنندگان غیر دولتی سهم کمتری از منابع بانکی را به نسبت بخش دولتی دریافت کرده اند و در عوض تبعات تورمی بدهی بانک ها به بانک مرکزی را نیز پرداخت کرده اند.
در چنین شرایطی سایر ابزارهای تامین مالی از جمله بورس نیز در سال جاری بازدهی مناسبی نداشته اند به گونه ای که نسبت درآمد هر سهم به پیش بینی سود هر سهم حدود ۳۰درصد کاهش یافته است.
یعنی بازار بورس با بازدهی منفی جاذبه ای برای جذب سرمایه ها و تخصیص آن به بخش های واقعی اقتصاد را ندارد. در چنین شرایطی که افزایش هزینه های تولید نیاز فعالان اقتصادی به تامین مالی را جدی تر کرده است، هرگونه افزایش تسهیلات تکلیفی بانک ها و پرداخت تسهیلات به بخش های دولتی باعث کاهش سهم فعالان اقتصادی بخش خصوصی از منابع بانکی می شود لذا بانک ها برای تداوم حیات خود در شرایط فعلی یا ناچار به افزایش بیشتر نرخ سود تسهیلات می شوند (که در شرایط رکودی فعلی چندان مورد استقبال فعالان اقتصادی قرار نمی گیرد زیرا کمتر فعالیتی را می توان یافت که نرخ بازگشت سرمایه آن حدود ۳۰درصد باشد) یا به سراغ سرمایه گذاری در فعالیت های غیرمولد سودآور (به عنوان مثال سرمایه گذاری بر روی زمین و مسکن) می شوند که می تواند اثرات تورمی خطرناکی را به دنبال داشته باشد.
در حقیقت سیاست های پولی (افزایش بدهی بانک ها به بانک مرکزی و بدهی دولت به بانک ها به واسطه تسهیلات تکلیفی) از یک سو و سیاست های بودجه ای (جبران کسری بودجه دولت با فشار به بانک ها برای پرداخت تسهیلات تکلیفی) بانک ها را به سمت فعالیت های غیرقانونی می کشاند.
مهمترین نمونه این تخلفات را می توان در ادعای تخلف بانک ها در فروش ارز دولتی به قیمت آزاد دانست که به صراحت انگشت اتهام رئیس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد را به سمت بانک ها نشانه گرفت.
واضح است در چنین شرایطی بانک ها که نشان داده اند مستعد تخلف از قوانین و استانداردهای بانکداری هستند بیش از پیش به این سمت کشیده می شوند و نتیجه این کار علاوه بر این که ضربه زدن به تولید ملی است اجرای برنامه های اصلاحی نظام بانکی را غیرممکن می سازد.
به نظر می رسد مسئولان اقتصادی و بانک مرکزی باید واقعیت های منفی درباره وضعیت فعلی بانک ها را جدی بگیرند و برای خروج بانک ها از این وضعیت تدبیری جدی بیندیشند.
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد