در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
بسیاری از منتقدان این طور فکر نمیکنند، اما همین منتقدان میگویند The Sure Thing اولین فیلمی که جان کاسال بازی کرد و سال 1985 اکران عمومی شد را میتوان فیلمی جادهای ارزیابی کرد. هر آدمی که سن و سالی را گذرانده باشد، حتما خاک آمریکا را طی کرده تا همسر مورد علاقه خود را پیدا کند و البته اکثر اوقات در طول این سفر طولانی با کس دیگری ملاقات کرده و آشنا شده است. 10 سال بعد از این فیلم در To Wong Food، پاتریک سوایزی راهی بسیار طولانی را طی کرد. اتوبوسی که او با آن سفر میکرد پر از مسافرانی بود که آستانه تحمل پایینی داشتند، اما با این حال فیلم کار کرد. وقتی صحبت از دهه 80 میلادی میشود، نمیتوان از «فرار نیمه شب» رابرت دنیرو حرفی نزد. چارلز گرودین هم در این فیلم معرکه بود. منتقدان از این فیلم ـ که قرار است دومین قسمت آن هم پس از 24 سال با بازی دنیرو ساخته شود ـ به عنوان یک اثر کلاسیک سرشار از موش و گربهبازی اسم میبرند. دنیرو در قصه این فیلم جایزه بگیری است که باید یک محکوم را از یک نقطه دور به نقطه دیگری از آمریکا ببرد. او و مرد محکوم سفری طولانی را آغاز میکنند و کاراکتر دنیرو برای فرار از چنگ کسانی که میخواهند مرد محکوم را نجات دهند، مجبور میشود وسایل نقلیه حرکتی خود را به کرات تغییر دهد.
به این مجموعه فیلم باید «هویت» جان کیوزاک محصول سال 2003 را افزود. جیمز منگولد، کارگردان فیلم تماشاگران خود را به فیلمهای اورجینال خانههای کنار جاده و «جنگل سنگشده» میبرد. در اینجا، 10 آدم غریبه در صحرای متروکه نوادا در هتلی اقامت میکنند که تنها پناهگاه آنها در دل یک توفان شدید است. زمانی که آنها متوجه میشوند قربانی یک توطئه هستند و تکتک آنها به دست یک قاتل مرموز ناشناخته کشته میشوند، نسبت به یکدیگر مشکوک میشوند. در شرایطی که یک عنصر ناشناخته ـ غیرقابل باور ـ این افراد را به یکدیگر وصل میکند، آنها تلاش دارند از همدیگر دوری کنند تا قربانی بعدی ماجرا نباشند. هویت زمانی که به نمایش عمومی درآمد چندان مورد توجه منتقدان و تماشاگران سینما قرار نگرفت، اما واقعیت امر این است که این درام دلهرهآور چرخشهای خیلی خوبی در مضمون مربوط به خانههای کناره جاده داشت و جان کیوزاک با بازی بسیار خوب خود، مالک اصلی این فیلم بود و دیوانگی روبه افزایش کاراکتری را که در یک مخمصه سختگیر افتاده را بخوبی بهنمایش میگذارد.
در اروپا که جادهها همیشه سر راستتر بودهاند، فرهنگ اتوبانی (بزرگراهی) در این جادههای تازهتاسیس رشد کرد. با افزایش جمعیتی که به واسطه جنگ، و در دوران پس از آن بیریشه و بیمکان شده بود، فیلم جادهای مورد توجه قرار گرفت و طرفداران خود را پیدا کرد. برای تماشاگران اروپایی سینما در دوران پس از جنگ، تماشای فیلمی از رابرت میچم مثل Build my Gallows high ساخته جفری هومز، فیلمی جذاب و تماشایی به نظر میرسید.
این فیلم شاید بتواند یکی از بهترین فیلم نوآرهای زمان خود لقب بگیرد و تمام ارجاعات مربوط به فیلم جادهای را در خود دارد. تماشاگران فیلم در طول ماجراجوییهای قصه میتوانند جادههای باز و وسیع، صحرای کالیفرنیا، خانههای کنار جاده را ببینند که در خدمت یک ماجراجویی و رومانس قرار گرفته است. شاید آنها نتوانند ناامیدی، بیریشگی و بیهویتی، بیقراری، سستی و بیاثری قصه را که در لایه زیرین آن پنهان شده ببینند.
برای کسانی مثل فرانسوا تروفو تماشای این محصولات پس از جنگ، حکم یک منبع الهام را داشت که در عین حال افشاگری اجتماعی هم میکرد. این نوع فیلمها نشاندهنده یک «زندگی فوقالعاده» نبود (اشارهای به فیلمهایی که در آنها زندگی مردم آمریکا به صورت شیک و قشنگ و مرفه نشان داده میشد) این فیلمها حال و هوایی سیاهتر و غمانگیزتر داشت و وجه تازهای از آمریکارا به نمایش میگذاشت. این وجه سیاه و غمانگیز، وجه غالب اینگونه فیلمها بود. البته «چه زندگی فوقالعادهای» ساخته فرانک کاپرا با بازی جیمز استوارت و دانارید هم در درون خود سیاهی را بهنمایش میگذاشت.
حرف اصلی این نوع فیلمها این بود که اگر شما توجهی به آدمهای دور و بر خود نکنید و مراقبشان نباشید، چنین اتفاقاتی ممکن است برای شما هم رخ داده و کل زندگیتان را تحت تاثیر قرار دهد. با آن که در حال حاضر این فیلم (و حرف آن) مورد توجه بسیاری از تماشاگران و منتقدان است، ولی در سال 1946 که این فیلم ساخته شد کسی توجه زیادی به آن نمیکرد. مردم آن چیزهایی را که درباره آمریکا گفته میشد دوست نداشتند.
مترجم: کیکاووس زیاری
منبع: مووی استار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم