دکتر سیدمحمد حسینی / استاد روابط بین‌الملل

هراس غول‌سواران از مذاکرات استانبول

وضعیت آنارشی و اقتدارگریزی از واقعیت‌های سوگناک ساختار نظام بین‌الملل است که در نتیجه آن هر کشوری به لحاظ امنیتی در وضعیت خودیاری قرار می‌گیرد و خود به تنهایی مسوول حفظ و امنیت کشور خود است.
کد خبر: ۴۶۷۵۴۸

در این وضعیت کشورها تلاش می‌کنند در نبود یک مقتدر قهار و مشروع مرکزی، با استفاده از مؤلفه‌های قدرت سخت از قبیل جغرافیا، عمق استراتژیک، توان بازدارندگی نظامی، دانش علمی، توان اقتصادی و مؤلفه‌های قدرت نرم از قبیل فرهنگ و تمدن ملی، روحیه ملی، هویت ملی، مشروعیت و نفوذ سیاسی و ترکیب آنها با یکدیگر به‌طور هوشمندانه، امنیتی پایدار برای کشور خود ایجاد کنند.

در این میان کشورهایی که در ادبیات روابط بین‌الملل فاقد بسیاری از مؤلفه‌های قدرت سخت و نرم بوده و به ریزقدرت‌ها مشهورند، چون نمی‌توانند امنیت خود را به تنهایی حفظ کنند، لاجرم سرنخ امنیتی خود را به کشوری قدرتمند گره می‌زنند و با دادن امتیازات مادی گوناگون به یک بازیگر قدرتمند، در سایه امنیتی آن آسایشی گذرا به دست می‌‌آورند. به کلامی دیگر از آنجا که ریزقدرت‌ها نمی‌توانند خود غول شوند پس بر دوش غول دیگری می‌نشینند، اما هرگاه امکان دارد بازیگر غول آنها را به زیر افکند و بقایشان را با خطر جدی مواجه کند. وضعیت امنیتی شیخ‌نشین‌ها در حاشیه خلیج‌فارس مصداق همان غول‌سوارانی است که سرنخ امنیتی خود را به دست قدرت‌های مداخله‌گر خارجی داده‌اند. از سال 1887 شیخ‌نشین‌ها در قالب قراردادی استعماری به تحت‌الحمایگی بریتانیا درآمدند و پس از خروج بریتانیا نیز به تدریج امنیت خود را به آمریکا سپردند. فقدان بسیاری از مؤلفه‌های قدرت سخت و نرم و بویژه ساختار قبیله‌ای و غیردموکراتیک شیخ‌نشین‌ها در آستانه خیزش‌های مردمی منطقه، آنها را بیش از گذشته به دامان آمریکا نزدیک کرده است.

اظهارات غیرحقوقی و غیرتاریخی حاکمان امارات متحده عربی در مورد جزایر سه‌گانه، رونوشتی پنهان از هراس شیخ‌نشین‌ها را ارائه می‌کند که مبادا با حل شدن مساله هسته‌ای ایران در مذاکرات استانبول و مذاکرات بعدی، غول آمریکایی در جریان خیزش‌های مردمی در خاورمیانه در مورد ادامه سرویس دادن امنیتی به شیخ‌نشین‌ها دچار تردید شود و با برداشتن چتر امنیتی خود، آنها را به طور محتوم به سرنوشت تونس، مصر، لیبی و... دچار کند.

آنچه برای همه روشن است، کشورهای حاشیه خلیج فارس بیش از همه از منازعات ایران و غرب در طول سال‌های گذشته بهره مادی برده‌اند. آنها در پناه این منازعه از دموکراسی فرار کرده‌ و به‌راحتی حقوق بشر را نقض کرده‌اند، سرمایه‌های گسترده‌ای را جذب کرده‌اند، در حوزه انرژی و فروش نفت و گاز به منافع قابل توجهی رسیده‌اند، چتر امنیتی آمریکا را بر فراز خود نگه داشته‌اند و از بازتاب‌های معنوی انقلاب‌های مردمی منطقه نیز تا حدودی رهیده‌اند. در طرف مقابل نیز البته آمریکا و همپیمانانش از تمناهای امنیت‌طلبانه شیوخ، سود فراوانی را در حوزه نفت و گاز و فروش سلاح به جیب زده‌اند، اما آنچه مسلم است وضعیت شیوخ و آمریکا در خلیج‌فارس، وضعیت وابستگی یک‌سویه شیوخ به آمریکاست و با تغییر برخی از معادلات منطقه‌ای، موجودیت ساختارهای نامشروع شیوخ به شدت تهدید می‌شود.

ریز‌قدرت‌های شیخ‌نشین دل به حمایت آمریکایی دارند که دیر یا زود باید از منطقه خلیج‌فارس خارج شود، همان طور که پرتغال، هلند و انگلستان نیز روزگاری در منطقه جولان می‌دادند و هر سه با سرشکستگی از خلیج‌فارس خارج شدند. بهتر است دولت امارات منافع آتی خود را درنظر بگیرد و به جای پناه بردن به قدرت‌های مداخله‌گر و مهمانان ناخوانده به فکر ایجاد روابطی اصیل و پایدار با همسایه ایرانی خود باشد؛ همسایه‌ای با سابقه چند ‌هزار ساله که همواره منادی تمدنی بشردوستانه و انسانی بوده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها