درباره 5 فیلم روی پرده (کنسرت روی آب، پرستوهای عاشق، پایان دوم، ساعت شلوغی و قبرستان غیرانتفاعی)‌

ته بازار

این دیگر عادت دست‌اندرکاران اکران فیلم شده که پس از جشنواره فیلم فجر، در فاصله حدودا یک ماه تا نوروز، فیلم‌هایی را روی پرده می‌برند که هیچ کدام آثار مهمی به حساب نمی‌آید و عمر نمایش‌شان هم همین دو سه هفته است.
کد خبر: ۴۶۲۵۹۷

امسال هم شاهد همین روند هستیم. پس از جشنواره، آخرین ساخته‌های جهانگیر جهانگیری، فریال بهزاد، یعقوب غفاری، آرش معیریان و محسن دامادی روی پرده رفت و این 5 فیلم به فهرست فیلم‌های اکران شده در سال 1390 اضافه شد. مهم‌ترین ویژگی مشترک میان این فیلم‌ها این است که به دلیل ضعف‌های بسیار حتی تهیه‌کنندگان‌شان نیز مخالفتی با این وضعیت عجیب نمایش‌شان ندارند، زیرا می‌دانند با به پایان رسیدن سال، دیگر این امکان وجود ندارد که فیلم‌ها در شرایطی درست روی پرده برود. تا حالا هیچ‌وقت پیش نیامده که از میان این فیلم‌ها، یک فیلم پرفروش یا حتی خبرساز و مورد توجه دربیاید. به همین دلیل بر آن شدیم که بررسی این 5 فیلم را در این نوشتار به صورت فشرده ارائه کنیم. همچنین باید توجه داشت احتمالا یک هفته پیش از شروع سال نو، سر و کله فیلم‌های اکران نوروزی هم پیدا می‌شود و دیگر فرصتی برای پرداختن به فیلم‌های روی پرده به‌صورت تک به تک وجود نخواهد داشت.

عمده ویژگی 5 فیلم روی پرده، گرایش سازندگان‌شان به سینمای تجاری از نوع بازاری است با تکیه بر عناصر بظاهر جذاب و عامه‌پسند و با استفاده از چاشنی‌های سیاسی و اجتماعی روز. این را هم می‌توان از موضوع خواننده شدن شخصیت اصلی «کنسرت روی آب» فهمید و هم از درونمایه ظاهرا فلسفی و عرفانی «پایان دوم» با موضوع پرداختن به جهان‌های موازی. جالب این است تاکنون همواره شاهد بوده‌ایم فیلم‌هایی با مایه‌های طنز اجتماعی و با حضور ستارگان سریال‌های تلویزیونی در بهترین فصل‌های سال روی پرده می‌رفت، اما با تغییر ذائقه مردم در پی ساخته شدن فیلم‌های خوب و ارزشمند، دیگر کسی وقعی به این نوع کمدی‌ها نمی‌نهد. این واقعیت را البته از تعداد فیلم‌های طنز جشنواره هم می‌توان فهمید. اگر زمانی حدود نیمی از فیلم‌های جشنواره را آثار کمدی و طنز جوانانه تشکیل می‌داد، الان این رقم به چیزی حدود 10درصد رسیده است.

گفتیم دقت در موضوع اصلی قصه‌های این 5 فیلم، بهترین راهنمای ما خواهد بود برای پیگیری ردپای نگاه سازندگان‌شان. مثلا قصه کنسرت روی آب درباره جوانی است که آرزوی خوانندگی در سر دارد و در این راه با مردی آشنا می‌شود که وعده این کار را به او می‌دهد. داستان «ساعت شلوغی» (که حتی اسمش هم تقلیدی است از یک فیلم جکی چان) درباره زوجی است که در زندگی زناشویی به‌دلیل حساسیت‌های بی‌جهت دچار مشکل شده‌اند و با به میان آمدن پای یک زن دیگر، اوضاع بدتر هم می‌شود. قصه «پایان دوم» درباره جهان‌های موازی است. این نکته با توجه به انتشار کتاب «جهان هولوگرافیک» و آثار مشابه، نوعی استفاده از شرایط روز است. «پرستوهای عاشق» که برای جذب گیشه شهرستان‌ها ساخته شده، با آرایش تند بازیگرانش در صدد نمایش وضعیت جوانان این نسل است و سرگذشت مردی را روایت می‌کند که آرزوهای بلندبالایی در سر دارد و سرانجام «قبرستان غیرانتفاعی» را داریم که یک کمدی ناموفق است درباره مردی میانسال که تصمیم می‌گیرد زمینی وسیع را در حاشیه شهر به قبرستانی غیرانتفاعی تبدیل کند.

این نوع قصه‌گویی در سینمای ایران دیگر جایگاهی ندارد. بر خلاف تصور بسیاری از تهیه‌کنندگان سینمای تجاری، تماشاگران امروزی ایران دیگر علاقه‌مند به تماشای فیلم‌های سطحی و غیراستاندارد نیستند و فروش بسیار خوب فیلم‌هایی مثل «جدایی نادر از سیمین»، «ورود آقایان ممنوع»، «اینجا بدون من»، «یه حبه قند» و... ثابت می‌کند برای مردم، دیدن فیلم‌های جدی و تاثیرگذار با مایه‌های اجتماعی، سرگرم‌کننده‌تر است تا نمونه‌هایی تقلبی و تقلیدی از فیلمفارسی‌های دوران پیش از انقلاب و فیلم‌های هندی.

آرش معیریان که تقریبا هر سال فیلم می‌سازد و تلاش خستگی‌ناپذیری در فیلمسازی دارد تاکنون هیچ‌یک از فیلم‌هایش اثر موفقی از هر نظر نبوده‌است و سال‌ها پس از فروش بالای «کما» و «شارلاتان» همچنان مورد توجه تهیه‌کنندگان سینمای تجاری است. ساعت شلوغی او، حاصل سومین همکاری‌اش با محسن وزیری است. معیریان مدعی است بر خلاف رویه‌اش در سال‌های گذشته، این بار تصمیم گرفته از فضای طنز دور شده و ملودرامی اجتماعی بسازد. ظواهر امر از تغییر رویه او نشان دارد، بخصوص وقتی نام جابر قاسمعلی به عنوان فیلمنامه‌نویس اثر می‌آید، اما نتیجه کار هیچ تفاوتی با سایر آثارش ندارد. استفاده از بازیگرانی که بیشتر‌شان فقط به خاطر ظاهر و تیپ وارد سینما شده‌اند و نه توانایی‌شان در بازیگری، نتیجه‌اش همین است. ممکن است مردم یک یا دو فیلم را به خاطر محبوبیت یک بازیگر تلویزیونی در فلان سریال کنجکاوانه ببینند، اما قرار نیست یک بازیگر کم‌استعداد تا ابد به واسطه بازی در فیلم‌هایی مشابه و نامعقول مورد توجه باشد. بنابراین اشتباه معیریان این است که برای تغییر لحن و ژانر فیلمش، فکری به حال بازیگرانش نکرده و از همان چهره‌هایی بهره برده که اصلاً توانایی ایفای نقش در قالب شخصیت‌های مختلف را ندارند و طی این سال‌ها همواره دارند خود را تکرار می‌کنند.

جهانگیر جهانگیری که جزو قدیمی‌ترین فیلمسازان کشورمان است، این بار برای کشاندن تماشاگران به سینما، به سراغ موضوعی رفته که بظاهر جنجالی و خبرساز است. علاقه‌مندی جوانان به موسیقی می‌تواند عامل رونق ‌بخشی برای موفقیت تجاری یک فیلم باشد، بخصوص اگر بازیگر اصلی آن فیلم خواننده‌ای معروف هم باشد، اما ناکامی کنسرت روی آب به این دلیل است که موسیقی را صرفا بهانه قصه کرده و به هیچ عنوان به کیفیت قصه‌گویی توجهی نداشته است. حضور حمید لولایی هم با گریمی عجیب، باری از روی دوش فیلم برنمی‌دارد.

یعقوب غفاری که فیلمساز جوان و تازه‌کاری است، با «پایان دوم» قصد واکنشی سینمایی در برابر یک نظریه فلسفی دارد. صرف‌نظر از درستی پیام فیلمش باید یک بار دیگر بر این نکته مهم تاکید کرد که چگونه گفتن خیلی وقت‌ها اهمیتی بیشتر از چه گفتن دارد. پایان دوم، فیلمی ضعیف به لحاظ ساختاری است با قصه‌ای آشفته و بازی‌های ابتدایی.

در کنار اینها «پرستوهای عاشق» را داریم. فریال بهزاد سال‌ها پس از فیلمسازی در گونه کودک و نوجوان و در قالب فانتزی‌، یکی دو سال پیش فیلم جدیدش را در اصفهان جلوی دوربین برد. اشکال عمده کار او در پرستوهای عاشق این است که با فرمول‌های قدیمی قصد گفتن حرف تازه‌ای درباره جوانان این نسل دارد. در فیلم او براحتی می‌توان یک کتاب ادبی منتشر کرد و موفق شد و آدم‌ها را با ساده‌ترین حرف‌ها و عملکردها تحت تاثیر قرار داد. 3 بازیگر اصلی فیلم با آن گریم‌های اغراق‌شده و بسیار بد، حتی یک سکانس از فیلم را نیز نمی‌توانند درست از کار در بیاورند و ضعف‌های کارگردانی و فیلمنامه هم مزید بر علت است.

لیلا خراط

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها