کد خبر: ۴۵۸۸۱۵

توی کتابخانه انگار هیچ دوستی نداشت. همیشه می‌آمد و با عجله بساطش را روی یکی از میزهای گوشه سالن مطالعه پهن می‌کرد و مشغول خواندن می‌شد. به کسی محل نمی‌گذاشت و البته کسی هم کاری به کارش نداشت. خودش می‌گفت: «ارتباطم رو با همه دوست‌ها و رفقا قطع کرده‌ام برای این‌که وقتم کمتر گرفته بشه. توی مهمونی‌های فامیلی هم شرکت نمی‌کنم. وقت‌هایی هم که مهمون می‌یاد، از خونه می‌زنم بیرون، میام اینجا توی کتابخونه درس می‌خونم».

این همه پشتکار و جدیت حامد هم باعث می‌شد تحسینش کنم و هم کمی برایم عجیب بود. دوست داشتم بدانم توی ذهن آدمی که همه چیز را کنار گذاشته تا فقط و فقط درس بخواند، آن ‌هم برای قبولی در کنکور کارشناسی ارشد، چه می‌گذرد. دیده بودم جوان‌هایی را که ورود به دانشگاه و گرفتن مدرک خیلی برایشان اهمیت داشت، اما با کسی که همه چیز زندگی‌اش را تعطیل کرده باشد و فقط و فقط برای کنکور درس بخواند، کمتر مواجه شده بودم.

از خودش که پرسیدم کمی رفت توی فکر. جواب بعضی سوال‌ها آنقدر برای خود ما بدیهی‌اند که کمتر به آنها فکر می‌کنیم، اما وقتی در موقعیت پاسخ دادن به این‌جور سوال‌ها قرار می‌گیریم، مجبوریم فکرمان را خیلی به کار بگیریم و چیزهای پراکنده‌ای را که توی ذهنمان هست، جمع و جور کنیم و به زبان بیاوریم. حامد هم افکارش را جمع و جور کرد و گفت: «وقتی دیپلمم رو گرفتم، مثل همه جوونای دیگه دوست داشتم پیشرفت کنم. اوضاع جوری بود که فکر می‌کردیم تنها راه موفقیت و پیشرفت وارد دانشگاه شدنه. من علاقه‌ خاصی به رشته‌ای که می‌خوندم، نداشتم ولی به هر حال لیسانسمو گرفتم. اما خب، داشتن مدرک لیسانس اون‌طورها هم که فکر می‌کردیم، نشونه پیشرفت و موفقیت نبود. هزاران نفر مثل من بودند که لیسانس داشتند و وضعیت خوبی نداشتن. این بود که تصمیم گرفتم مدرک بالاتری بگیرم تا شاید اوضاعم بهتر بشه».

با خودم فکر کردم حتما منظورش از اوضاع بهتر، شرایط بهتر اقتصادی است. مثلاً این‌که بتواند شغل بهتری پیدا کند و‌آینده شغلی بهتری داشته باشد. اما مساله فقط هم این نیست. آدم‌ها در زندگی‌شان به غیر پول و شغل و این‌جور چیزها، به دنبال کسب احترام بیشتر و منزلت اجتماعی بالاتر هم هستند. یکی از دلایل علاقه به دانشگاه و مدرک گرفتن هم شاید همین نیاز به وجهه اجتماعی بیشتر و بالاتر باشد. شاید این‌طور به نظر می‌رسد که آدم‌های تحصیلکرده در جامعه محترم‌ترند. مشکل در این شرایط موقعی پیش می‌آید که اکثریت آدم‌های اطراف، تحصیلکرده باشند. وقتی همه مدرک لیسانس داشته باشند، دیگر داشتن مدرک لیسانس، خیلی هم مایه احترام و منزلت نیست. پس عده‌ای مثل حامد به این فکر می‌افتند که مدرک بالاتری بگیرند برای رسیدن به اوضاع بهتر.

حامد گفت:‌ ‌« فعلاً درس می‌خونم چون در واقع کار دیگه‌ای بلد نیستم. با این‌که می‌دونم ممکنه گرفتن فوق‌لیسانس هم باعث نشه تغییری توی اوضاعم به وجود بیاد ولی به هر حال راه دیگه‌ای رو نمی‌شناسم. البته یه مساله دیگه هم هست. اگه نتونم ادامه تحصیل بدم، باید برم سربازی. ادامه تحصیل کمک می‌کنه که حداقل چندسالی خدمت رو بندازم عقب».

2: قصه دیگران

آیا زندگی جمعی ما یک جور مسابقه است که باید تمام تلاشمان را بکنیم در آن از دیگران سبقت بگیریم و بر دیگران پیروز شویم؟ شاید این‌طور باشد. بالاخره در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که آدم‌ها دوست دارند هر‌چه بیشتر پیشرفت کنند و زودتر به موفقیت برسند.

مدرک گرفتن می‌تواند کمک کند ما تا حدی و از جنبه‌هایی جلو بیفتیم و نسبت به دیگران موفق‌تر باشیم، اما آنهایی که اولین بار مدرسه‌ها و دانشگاه‌ها را درست کردند، قصد نداشتند با این کارشان، کارخانه‌های تولید مدرک بنا کنند. نمی‌خواستند دانشگاه صرفاً وسیله پیشی گرفتن آدم‌ها بر همدیگر باشد. دانشگاه قرار بود جایی برای پرورش علمی جوان‌ها و عالم کردن آنها باشد. قرار بود جوان‌ها به دانشگاه بروند، دانشی بیاموزند و با استفاده از این دانش به کمک همنوعانشان بروند و جامعه‌شان را یاری کنند. مدرک فقط نشانه‌ای بود که می‌گفت بعضی‌ها عالم‌تر از بعضی دیگرند. قرار نبود آدم‌ها به خاطر مدرک گرفتن با هم مسابقه بدهند.

جوان‌ها باید به این نکته توجه کنند که دانشگاه تنها راه ارتقای اجتماعی و پیشرفت فردی نیست، هزار راه نرفته وجود دارد که از طرف بیشتر جوانان آزموده نشده است

مسابقه قرار است برنده یا برندگانی داشته باشد. برنده مسابقه بر سر مدرک چه کسی است؟ روزبه‌روز بر تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی افزوده می‌شود. دیگر صاحب مدرک لیسانس یا فوق‌لیسانس، آنقدر که یکی دو دهه پیش منزلت داشت، احترام و اهمیت اجتماعی ندارد. معمولاً چیزهای کمیاب ارزشمندند. در جایی که همه مدرک دانشگاهی دارند، دیگر کسی به خاطر مدرک داشتن نمی‌تواند ادعای احترام و بزرگی کند. بازار کار هم چندان به فکر فارغ‌التحصیلان دانشگاه نیست. بازار کار خیلی به تخصصی که افراد در دانشگاه کسب کرده‌اند، توجه نمی‌کند. خیلی‌ها دست آخر مجبور می‌شوند در زمینه‌ای کار کنند که هیچ آشنایی تخصصی با آن ندارند. پس داشتن مدرک دانشگاهی حالا دیگر لزوماً آینده شغلی آدم‌ها را هم تضمین نمی‌کند. اگر اوضاع این‌طوری باشد،‌ آنهایی که به دانشگاه می‌روند تا در مسابقه مدرک برنده شوند، به احتمال زیاد نتیجه‌ای نخواهند گرفت.

از سوی دیگر، دولت سالانه مبلغ زیادی از بودجه عمومی کشور را صرف آموزش رایگان عمومی می‌کند. دولت با صرف این بودجه در پی دست یافتن به چه هدفی است؟ اگر دانشگاه‌ها ـ آنچنان که باید ـ محل تحصیل دانش و تخصص باشد نه میدان مسابقه گرفتن مدرک، دولت در آموزش عالی سرمایه‌گذاری می‌کند تا افراد عالم و متخصص در دانشگاه پرورش پیدا کنند. این متخصصان هستند که می‌توانند به نیازها و مشکلات جامعه پاسخ دهند، آنها باید با دانش و مهارتی که آموخته‌اند، به کمک جامعه بیایند.

اما بخش بسیار زیادی از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها، کسانی هستند که مثل حامد، تنها به امید گرفتن مدرک به دانشگاه آمده‌اند، علاقه‌ای به رشته‌ای که در آن درس می‌خوانند، ندارند و همه تلاششان را می‌کنند که هر‌طور شده امتحان‌ها را پشت سر بگذارند، واحدهای درسی را پاس کنند و زودتر مدرکشان را بگیرند. با این اوصاف، بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها ـ چنان که می‌بینیم ـ متخصص نیستند، فقط مدرک لیسانس یا فوق‌لیسانس یا حتی دکتری دارند. دانش و مهارتی ندارند و کمکی به حل مشکلات جامعه نخواهند کرد. به این ترتیب، دولت هم در این بازی به نسبت سرمایه‌گذاری‌هایش، به نتیجه لازم و کافی نمی‌رسد.

ما شرکت‌کنندگان مسابقه‌ای هستیم که در آن همه رقبا از پیش بازنده‌اند. هیچ کس نمی‌داند این مسابقه کی تمام خواهد شد، کی داور سوت پایان را خواهد زد و آرامش را به شرکت‌کنندگان مسابقه بازخواهد گرداند. تنها می‌توانیم به امید روزی بنشینیم که جوانان و خانواده‌هاشان، دانشگاه را جایی برای آموختن بدانند، نه فقط محلی برای گرفتن مدارک تحصیلی؛ روزی که جوانان با عشق و علاقه به آموختن وارد دانشگاه شوند، نه فقط برای شرکت در مسابقه‌ای بی‌سرانجام.

هزار راه نرفته

احمد شریفی، جامعه‌شناس درباره مدرک و مدرک‌گرایی در جامعه و دانشگاه می‌گوید «متأسفانه این مساله در بسیاری از دانشگاه‌ها به صورت یک رویه جاری و عادی درآمده است و کمتر کسی پیدا می‌شود که واقعا میل به آموختن داشته باشد. معمولاً مساله مهم برای بسیاری از دانشجویان این است که بتوانند در امتحان پایان ترم نمره خوبی بگیرند. برای این کار هم سعی می‌کنند جزوه مربوط به آن درس را خوب حفظ کنند و به سوالات تا حد امکان درست جواب بدهند».

او درباره دلایل این مساله، که خود آن را رویه جاری و عادی دانشگاه‌ها می‌داند، می‌گوید: «در دهه‌های اخیر مدرک در جامعه به عنوان نوعی کالای لوکس شناخته شده است. کالایی که می‌تواند نشانه تعلق صاحبانش به جایگاه‌های اجتماعی بالای جامعه باشد. بنابراین نفس داشتن مدرک، ارزشمند است و افراد ترغیب می‌شوند که برای دست یافتن به موقعیت‌های بهتر اجتماعی به دنبال مدرک بروند. همین مساله بعضی‌ها را حتی به خریدن مدرک ترغیب می‌کند که نمونه‌هایی از آن را در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم».

شریفی صحبت‌هایش را این‌طور ادامه می‌دهد: «وقتی مدرک تبدیل به نوعی کالا می‌شود که تنها کاربردش بالابردن وجهه اجتماعی افراد است، فهم جامعه از دانشگاه هم مطابق با همین برداشت از مدرک تغییر می‌کند. دانشگاه در این حالت، ابزار و وسیله‌ای است که به افراد کمک می‌کند مدرک بگیرند. به این ترتیب، دیگر مهم نیست که در دانشگاه چیزی بیاموزیم. مهم این است که در امتحانات نمره قبولی بگیریم و دست آخر صاحب مدرک شویم. مهم این است که عنوان مهندس یا دکتر یا عناوین و القابی از این دست را قبل از اسممان داشته باشیم».

شریفی درباره راه‌های اصلاح این مشکل اجتماعی می‌گوید: «جوان‌ها باید به این نکته توجه کنند که دانشگاه تنها راه ارتقای اجتماعی و پیشرفت فردی نیست. هزار راه نرفته وجود دارد که از طرف بیشتر جوانان آزموده نشده است، ولی آنها همچنان ترجیح می‌دهند راهی را بروند و کاری را بکنند که دیگران کرده‌اند.

البته تحصیل در دانشگاه، فرصت بسیار خوبی است برای کسانی که به رشته تحصیلی‌شان علاقه‌مندند و دوست دارند مهارت و دانش کافی در یک زمینه علمی بیاموزند و آن را به کار ببندند. از سوی دیگر، نهادهای رسمی و دولتی هم باید فرصت‌های عادلانه بیشتری برای جوانان ایجاد کنند تا این تصور که رفتن به دانشگاه و گرفتن مدرک تحصیلی تنها راه ارتقای اجتماعی است، کم‌کم اصلاح شود».

سالار کاشانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها