در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
از طرفی دیگر خانوادهها اغلب مردسالار بودند و وقتی کهنسالی توانایی پدر خانواده را برای حکمرانی بر اعضا میگرفت پسرها مسوول خانواده میشدند. آنها وظیفه داشتند رفتار زنهای خانواده و از جمله خواهرهایشان را کنترل کنند و در عین حال آیندهشان را تامین کنند، اما در این روزگار ماجرا کاملا تغییر کرده است. خانوادهها کمتر مردسالار هستند. زنان میتوانند کار کنند و برای آیندهشان بدون وابستگی مالی به خانواده تصمیم بگیرند.
سبک زندگی تغییر کرده است، برادرها گرفتارتر از آن هستند که بخواهند خواهرهایشان را دائما زیر نظر داشته باشند و زنان همچنین نظارتی را نمیپذیرند. در عین حال در بسیاری از خانوادهها، پیوندهای عاطفی میان خواهر و برادرها به قوت گذشته نیست و گاهی پیش میآید که ما، همسایه یا همکارمان را بیشتر از خواهر یا برادرمان در طول هفته میبینیم.هرچند نظارتهای سختگیرانه برادرها در گذشته چندان خوشایند نبوده است، اما ارتباط خواهرها و برادرها اجزای پسندیدهای نیز داشت مثل احترام به حریمهای یکدیگر و باور به این که آنها باید در هر شرایطی به یاد داشته باشند که هم خون هستند و باید هوای هم را داشته باشند.
ما نمیخواهیم به گذشتههای دور برگردیم، اما اگر بتوانیم بخش مثبت روابط خواهر و برادرهای قدیم را در روابط فرزندان دختر و پسرمان تقویت کنیم مسلما از آینده آنها مطمئنتر خواهیم بود.
رابطه عاطفی را تقویت کنید
به خواهر و برادر بفهمانید که به هر حال عمر پدر و مادرها محدود است و آنها نمیتوانند فرزندانشان را تا همیشه حمایت کنند و بنابر این روزی که مرگ، والدین را از فرزندان بگیرد به جز خواهر یا برادر، بستگان درجه یک دیگری نخواهند داشت و به همین دلیل باید همیشه یکدیگر را دوست بدارند و از خطاهای هم بگذرند.
اما گفتن و سفارش کردن درباره مسوولیتهای خواهر و برادرها کافی نیست بلکه باید به شکلی عملی نیز در تقویت روابط عاطفی آنها تلاش کنیم. یکی از راههای مناسب برای برقراری رابطه عاطفی میان خواهر و برادر سپردن مسوولیتهایی به آنها در قبال یکدیگر است. چندی پیش که مهمان خانوادهای موفق بودم متوجه رابطه عاطفی عمیق میان خواهر و برادر این خانواده شدم. وقتی برادر میخواست از خانه خارج شود از خواهرش پرسید «سولمازجان! به نظرت کدام عطر را بزنم؟» خواهرش یکی از شیشههای عطر را برداشت و گفت «این یکی علیرضا...» برادر گفت «میخواهی تا دانشگاه برسانمت...» و خواهر بلافاصله رفت تا وسایلش را بردارد و با هم راهی شوند.
فهماندن مرزها در روابط خواهر و برادر از کودکی باعث میشود هر دو طرف، ادای احترام و رعایت حریم خصوصی یکدیگر را در بزرگسالی نیز در نظر بگیرند
رابطه صمیمی میان این 2 نفر برایم جالب بود. بعدتر در گفتوگویی خودمانی آنها برایم تعریف کردند که بهترین دوستان هم به حساب میآیند و در بسیاری از شرایط بحرانی زندگی، با هم گفتوگو میکنند. از آنها پرسیدم که به نظرشان این ارتباط عاطفی عمیق چه طور میانشان به وجود آمده است و چرا آنها تا این حد به هم وابسته شدهاند آن هم در روزگاری که بعضی خواهر و برادرها حتی علاقهای به چند دقیقه گفتوگوی ساده با هم را نیز ندارند؟
سولماز و علیرضا برایم گفتند که از کودکی، وظایفی در قبال هم داشتهاند برای مثال هر دوی آنها خاطراتی مشترک از جشن تولدهای یکدیگر داشتند که در آنها با برنامهریزی والدین، مسوولیتهایی را به عهده گرفته بودند تا جشن بهتر برگزار شود و حتی، پدر و مادر برای آنها اسباببازیها یا کتابهایی خریده بودند که در جشنها به یکدیگر هدیه بدهند.
والدین این خواهر و برادر، تعمدا برنامههای تفریحی هفتگی برای خانواده تدارک دیده بودند تا 2 کودک از هم، خاطرات خوش مشترکی داشته باشند برای نمونه یکی از این برنامهها پارک رفتن در آخر هفته بود که باعث میشد آنها چند ساعتی را در هفته صرف تفریح و بازی با یکدیگر کنند.
سولماز میگفت که در کودکی و نوجوانی، مادر گاهی مسوولیت تصحیح تمرینهای درسی برادر کوچکتر را به او میداده یا او را در ارائه برخی خدمات به پسر خانواده شریک میکرده است مثلا در نوجوانی به او یاد داده است که گاهی بد نیست اگر در کنار لباسهای خودش، یکی از لباسهای برادرش را هم اتو کند یا غذای مورد علاقه او را بپزد.
علیرضا هم تعریف میکرد که پدر به او آموخته است با وجود کوچکتر بودن، مراقب خواهرش باشد و از او حمایت کند. او مثال میزد که در نوجوانی پدر به او این فرصت را داده بود تا در تهیه کتابهای درسی خواهرش با او شریک شود و چند بار به او گوشزد کرده بود که بهتر است به عنوان مرد خانواده برخی وظایف مثل ایستادن در صف نانوایی و خرید روزنامه را از روی دوش خواهرش بردارد و خودش آنها را به عهده بگیرد.
خواهر، سارا؛ برادر، دارا
یکی از مهمترین وظایف والدین در خانوادههایی که در آنها 2 فرزند از 2 جنس متفاوت وجود دارد تلاش برای حفظ هویت جنسی آنهاست. این مساله اگر کم اهمیت تلقی شود ممکن است سببساز بروز اختلالاتی در هویت جنسی یکی از فرزندان
شود. به این مثال توجه کنید و ببینید کدام بخشهای آن منطبق بر اصول تربیتی صحیح نیست و هویت جنسی پسر کوچک خانواده را کمرنگ کرده است:
تا همین چند سال پیش، فامیل اگر میخواستند مثالی درباره یک خانواده موفق در تربیت فرزندان بزنند یاد خانواده آقای الف میافتادند، اما حالا با رفتارهای عجیب پسر 7 ساله خانواده، همه شک دارند که بشود چنین خانوادهای را یک خانواده کاملا موفق نامید. مشکل این است که پژمان، پسر خانواده الف، هیچ رغبتی به پوشیدن لباسهای پسرانه ندارد. او دلش میخواهد مثل پرستو خواهر 10 سالهاش، ناخنهایش را لاک بزند. موهایش را بلند کند و با عروسکهایش خاله بازی کند.
مادر و پدر پژمان، روزهای نخست این رفتار را یک جور شوخی یا شیرین کاری تلقی میکردند، اما با گذشت زمان و تذکر بزرگترهای فامیل، آنها فهمیدند که رفتار پسرشان طبیعی نیست! چه چیز در خانواده آقای الف باعث شده است پسرک آرزوی دختر بودن کند؟ شاید باید به برخوردهای این خانواده با فرزندانشان بیشتر دقت کنیم. اگر از آقا و خانم الف بپرسید آنها همیشه پیش از ازدواج چه تصویری از خانواده ایدهآلشان داشتند هر دو یک صدا و محکم میگویند: «یک خانه نقلی با دو تا دختر قند عسل!» وقتی آنها ازدواج کردند و اولین فرزندشان، یعنی پرستو به دنیا آمد، فهمیدند که یک قدم به رویایشان نزدیکتر شدهاند، اما تولد پژمان آنها را خوشحال نکرد! در واقع پژمان جزء تعریفنشدهای در رویای این 2 نفر به حساب میآمد. چون آنها برای تکمیل رویایشان یک دختر دیگر میخواستند. به هر حال این زوج ناچار بودند فرزند تازه را هم در کانون خانواده بپذیرند و دوست بدارند، اما رویای آن خانه نقلی و 2 تا دختر نازنینشان هیچ وقت از خاطرشان پاک نشد و بدی ماجرا این است که بر رفتارهایشان با پسر خانواده اثر گذاشت.
اگر از خودشان بپرسید آنها میگویند هر 2 فرزند را به یک اندازه دوست دارند و عادلانه با آنها برخورد کردهاند، اما واقعیت این است که آنها با پژمان دقیقا مانند دختر دوم نداشتهشان رفتار کردهاند و تلاشی برای پرورش هویت جنسی پژمان نکردهاند.
خانم الف برای صرفهجویی بیشتر، لباسهای کهنه پرستو را در خانه، تن پژمان میکند. پسرک هنوز هم با اسباببازیهای دخترانه خواهرش بازی میکند. خانم الف به عنوان یک مادر، تلاش کرده است دوستان مناسب و هم سن و سالی برای پرستو پیدا کند و حتی آنها را برای بازی به خانه بیاورد، اما هرگز به ذهنش نرسیده است که پسرش پژمان را از این جمعیت زنانه جدا کند و برای او هم دوستانی از جنس خودش پیدا کند.
او و شوهرش هیچ سعیای برای آموزش رفتارهای مردانه به پسرشان نکردهاند. پژمان در این سالها حتی نقشی در تزئین اتاقش هم نداشته و تابع سلیقه خواهر و مادرش بوده است و اگر همین حالا وارد اتاق مشترک او و خواهرش شوید مطمئنا خیال میکنید وارد اتاق 2 دختر بچه شدهاید چون در این اتاق نه خبری از عکسهای قهرمانهای رشتههای ورزشی مردانه است، نه عکس ماشین. تمام دیوارها پر شده از عکس انواع عروسکها. لب طاقچه اتاق هم، از عروسکهای دخترانه پر شده است اما دریغ از یک ماشین باری کوچولو یا یک ربات بامزه یا حتی یک عروسک مذکر!
پژمان یاد نگرفته است از جمعیت دخترها فاصله بگیرد و با پسرها بازی کند، او نمیداند که یک مرد باید ظاهری جدی و پرجذبه داشته باشد، او با مسوولیتهای یک مرد برای اداره خانواده آشنا نیست و در طول 7 سال زندگیاش فهمیده است که خواهرش، محبوب دل والدینش است، بنابر این نتیجه گرفته است که اگر مثل او رفتار کند باید عزیز خانواده شود.این نوع خانوادهها کم نیستند. شاید البته این تبعیض جنسیتی در بسیاری از خانوادهها برعکس باشد. شاید هم چاشنیاش به این شدت که مثال زدیم نباشد، اما به هر حال این مثال یک درس مهم تربیتی را برای خانوادههایی که قرار است خواهر و برادری را در کنار هم پرورش بدهند دارد: تفاوت جنسی دختر و پسری را که کنار هم بزرگ میشوند از هم تشخیص دهید و هویت جنسیشان را جدی بگیرید.
کی گفته دعوا طبیعی است؟
دوست خانوادگیای دارم که دختر و پسرش بیش از 6 سال است با هم گفتوگو نمیکنند! یعنی این خواهر و برادر 6 سال است که صحبت کردن با یکدیگر را متوقف کردهاند و مساله تاسفبرانگیز این است که دوستم میگوید «این طور بهتر است چون حرف نمیزنند دیگر با هم دعوا نمیکنند!» میدانید ماجرای قهر طولانی این 2 فرزند چگونه آغاز شد؟ 6 سال پیش یعنی زمانی که پسر، اول دبیرستان بود و خواهر، سوم راهنمایی، آنها بر سر خرید یک بسته چیپس با هم دعوا کردند.
اشتباه اول این بود که والدین آنها، هیچ واکنشی به جر و بحث فرزندانشان نشان ندادند. اشتباه دوم این بود که در اثر این بیتوجهی، بچهها با هم گلاویز شدند، اما از آنجا که والدین اعتقاد داشتند این برخورد فیزیکی زیاد طول نمیکشد، دخالتی نکردند. اشتباه سوم این بود که بعد از این دعوا، آنها جانبداری کردند و از آنجا که زور دختر از پسر کمتر بود، طرف دختر را گرفتند و پسر را متهم کردند! اشتباه چهارم این بود که آنها، پس از آرام شدن اوضاع، هیچ تلاشی برای آشتی دادن بچهها نکردند و به این ترتیب قهری بچگانه که میتوانست چند ساعت طول بکشد، به 6 سال سکوت رسید و حالا این خانواده فرزندانی بزرگسال دارند که با هم گفتوگو نمیکنند و پدر و مادر هنوز متوجه نیستند که این مساله چه عواقبی خواهد داشت! مسلما دیر یا زود آنها تشکیل خانواده میدهند و روزی میرسد که خلاء داشتن خواهر یا برادر را حس میکنند و والدینشان را به دلیل کوتاهی در مدیریت کردن دعوای کودکانه آنها نمیبخشند. از طرفی دیگر پرورش آنها در 6 سال گذشته دقیقا مشابه فرزندانی بوده است که در خانوادههای تک فرزند زندگی کردهاند و به این ترتیب این بچهها، تعامل با همنوع را یاد نگرفتهاند و این مشکل در آینده در زندگی مشترک و محیط کاری یا تحصیلی گریبانگیرشان میشود.دعوای خواهر و برادرها مسالهای طبیعی نیست و شما به هیچ وجه نباید در برابر آن بیتفاوت باشید. نه تنها ممکن است دعوای لفظی خواهر برادری، به برخوردهای فیزیکی منجر شود و با توجه به مساوی نبودن توان جسمی طرفین یکی از آنها آسیب جدی ببیند، بلکه این نوع مشاجره ها، حریمهای خانوادگی را از بین میبرد و حرمتهایی شکسته میشوند که دیگر قابل جبران نیستند. به همین دلیل پدر و مادر به توصیه روانشناسها وظایفی در جلوگیری از دعوای میان خواهر و برادرها و مدیریت شرایط در صورت بروز مشاجره و جر و بحث دارند. اولین وظیفه والدین این است که دعوا کردن را به طور کلی در خانواده ممنوع اعلام کنند، اما به هر حال نمیشود انتظار داشت همه قوانین خانوادگی همیشه رعایت شوند و احتمال دارد در شرایطی، بچهها این قوانین را بشکنند.
معمولا علت دعوای خواهر و برادرها یا تجاوز به مرزهای یکدیگر است، یا حسادت یا رقابت. البته اشتباهات والدین در بروز این علتها نقشی اساسی دارد. اگر فرزندان یک خانواده حسادت یا رقابت ناسالم میکنند به این معناست که محبت والدین یا امکاناتی که در اختیار آنها گذاشتهاند به تناسب تقسیم نشده است. شاید آنها از جایگاهشان در خانواده راضی نیستند یا هنوز مهارتهای زندگی را به درستی نیاموختهاند و شیوه برخورد با مشکلات و مسائل را نمیدانند، اما هر پدر و مادری، باید شیوه صحیح برخورد با دعوای خواهر و برادر را در خانواده بیاموزد. روانشناسها معتقدند والدین اجازه ندارند در دعوای بچهها، یکی از طرفین را متهم کنند چرا که جانبداری کردن آنها به نفع یکی از فرزندان در دعواهای اینچنینی باعث میشود آنها کینه یکدیگر و حتی والدینشان را به دل بگیرند و در آینده هم به آنها بیاعتماد شوند و تلاش کنند به جای اعضای خانواده، تکیه گاههایی دیگر را برای خود پیدا کنند.
بنابر این پدر و مادر در صورت مشاهده دعوای بچهها باید بلافاصله و بدون طرفداری از یک طرف دعوا، آنها را از هم جدا کنند و با اعلام این که مشاجره در خانه ممنوع است به آن پایان بدهند و از بچهها بخواهند درباره مشکلاتشان با آنها صحبت کنند و قبل از آن که دیر شود آنها را با هم آشتی دهند و نگذارند قهرشان بیش از اندازه طول بکشد.
مساوات، یکسانی خدمات نیست!
رعایت عدالت میان 2 کودک از 2 جنس مخالف در یک خانواده از جمله مسوولیتهای پدر و مادر است، اما مساوات به معنای رفتارهای کاملا مشابه با خواهر و برادر و خریدن اسباببازیها، کتابها، پوشاک یکسان برای آنها نیست بلکه کاملا برعکس است. شما وظیفه دارید با توجه به جنسیت بچهها، نوع تفریحات آنها، اسباببازیها و پوششان را از هم جدا کنید و حتی در مواقعی لازم است بسته به جنسیتشان سبک حمایتی شما از آنها نیز متفاوت باشد. البته در این بخش باید درباره اسباببازیهای مخصوص دختران و پسران یک پرانتز باز کنید. این که شما صرفا اتاق دخترتان را از عروسک پر کنید و اتاق پسرتان را از مسلسل و ماشین باری پسندیده نیست. طبیعی است کمیت اسباببازیهای دخترانه و پسرانه باید با توجه به جنسیت بچه ها، تعیین شود، اما از سوی دیگر هر کودکی حق دارد بخشی از اسباببازیهای جنس دیگر را نیز داشته باشد برای مثال نباید دختران را به طور کلی از بازی با اسباببازیهایی مانند ماشین محروم کرد چرا که پژوهشهای جدید روانشناسی اثبات کردهاند محدود کردن بچهها در استفاده از یکسری اسباببازیهای خاص، صرفا به دلیل مغایرت با جنسیتشان مانع رشد مهارتهای آنها در بزرگسالی میشود.منظور ما از عدالت در خانواده یکسانی خدماتی که به فرزندانی از 2 جنس مخالف ارائه میدهید نیست و این خدمات ماهیتهای متفاوتی برای دختر و پسر دارند، اما میزان این خدمات برای دختر و پسر خانواده نباید چندان با هم فرق داشته باشد. قرار نیست یکی از بچهها مطلقا آزاد باشد و دیگری همیشه در بند. قرار نیست یکی از آنها همیشه سوژه عکس و موضوع تعریف و تمجید شما باشد و دیگری همیشه منزوی و گوشهگیر. قرار نیست یکی از آنها همیشه هدیه بگیرد و دیگری تا بزرگسالی در حسرت تشویق شما بماند.یادتان باشد پسران و دختران، توانمندیها و خلق و خوی مشابهی ندارند. حتی امکان دارد یکی از آنها وقتی به سن مشابه با خواهر یا برادرش میرسد از تواناییهایی که او در آن سن داشته است برخوردار نباشد، شاید از نظر تحصیلی به خوبی دیگری نباشد و استعدادهای متفاوتی داشته باشد، اما شما در جایگاهی نیستید که این دو نفر را با هم مقایسه کنید و نتیجه بگیرید کدام یک باهوشتر، عاقلتر و زرنگتر از دیگری است و مهمتر این که آنها قابل مقایسه با هم نیستند چون دو انسان متفاوت، با جنسیت متفاوت، ویژگیهای متفاوت و استعدادهای مختلف هستند.
نکته مهم دیگر در تربیت کردن خواهر و برادر، این است که به آنها احترام گذاشتن به حریم خصوصی یکدیگر را یاد بدهید. این حریم خصوصی بویژه در نوجوانی و دوران بلوغ اهمیت بیشتری پیدا میکند. آنها باید یاد بگیرند گاهی اجازه دخالت و کنجکاوی در برخی مسائل یکدیگر را ندارند.
فهماندن مرزها در روابط خواهر و برادر از کودکی باعث میشود هر دو طرف، ادای احترام و رعایت حریم خصوصی یکدیگر را در بزرگسالی نیز در نظر بگیرند. برای آموزش این حریمها لازم است از دوران کودکی، اتاق خواهر و برادر و حتی کمد اسباببازیها و لباسهایشان را از هم جدا کنید و اگر این امر در دوران کودکی محقق نشد حتما باید در نوجوانی، اتاق آنها و لوازم شخصی و خصوصیشان را از هم تفکیک کنید.
علی یوشیزاده
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد