اگر کاسبیم بالا سر مغازه می‌نویسیم: «دادن نسیه ممنوع حتی به شما دوست عزیز» و فکر نمی‌کنیم که شاید در راه مانده‌ای یا گرسنه‌ای با کمک کوچک ما یا نسیه ما باری از دوشش بر داشته می‌شود.
کد خبر: ۴۵۴۵۷۱

اگر کارمند یا مدیریم یا بنا به شغل یا هر دلیل دیگری با دیگران سرو کار داریم، در گوشه‌ای از در و دیوار اتاقمان می‌نویسیم: «نیکی که از حد بگذرد، ابله گمان بد کند.» بی‌‌آن‌که فکر کنیم شاید مدت هاست نیکی به دیگران ـ و لو اندکی ـ از یادمان رفته و این بیت تنها بهانه و توجیهی است برای ما که همه چیز را منفی می‌بینیم.

اگر در خیابان و کوی و برزن کودکی ندار، پیرمردی رنجور و زنی ناتوان در مقابلمان بایستد و تقاضای کمک کند، می‌گوییم: یکی باید به ما کمک کند یا بی‌هیچ کلامی بی‌تفاوت از کنارش عبور می‌کنیم و با خودمان می‌گوییم: والله اینا درآمدشون از ما بیشتره.

اگر در خیابان و در مقابل دیدگانمان راننده‌ای را ببینیم که تک و تنها ماشین خرابش را هل می‌دهد، بلکه روشن شود، خودمان را به بی‌اعتنایی می‌زنیم و می‌گذریم.

شاید هم کمی درنگ می‌کنیم که اگر راننده تقاضای کمک کرد به کمکش برویم، اما راننده هم ترجیح می‌دهد تقاضای کمک نکند. او دیروز هم دچار همین مشکل شده بود اما وقتی از چند رهگذر تقاضای کمک کرد شنید که: شرمنده ما عجله داریم، دیرمون شده.

اگر در سر چهار راهی هستیم که چراغش سبز شده اما ماشین‌ها حرکت نمی‌کنند، سریع و بی‌معطلی دستمان را روی بوق می‌گذاریم و تا جایی که می‌توانیم بوق می‌زنیم، بی‌آن‌که کمی فکر کنیم: شاید آن جلو ماشینی خراب شده که می‌توانست ماشین خودمان باشد، یا پیرزنی یا پیرمردی در حال عبور از خیابان است که شاید می‌توانست مادر یا پدر خودمان باشد و نهایتا چند ثانیه دیگر به آن سوی خیابان می‌رسد، ولی ما که وقتی سر صحبت باز می‌شود، می‌گوییم ترافیک امانمان را بریده و نصف عمرمان در ترافیک و پشت فرمان اتومبیل تلف می‌شود، در آن لحظه تحمل چند ثانیه معطلی را نداریم یا اگر داخل اتوبوس می‌نشینیم و بزرگ‌تری ـ ولو سالم ـ سرپاست خودمان را روی صندلی به خواب می‌زنیم تا مبادا از جایمان برخیزیم و کس دیگری به جای ما بنشیند که درد پا امانش را بریده و البته پول با تاکسی و آژانس رفتن را نیز ندارد.

از این اما و اگر‌ها زیاد است. هر کدام از ما مثال‌ها و مواردی از این اماها و اگرها در چنته داریم. این اما و اگرها را داریم و می‌بینیم و می‌شنویم و انجام می‌دهیم و انجام نمی‌دهیم، آن وقت موقعی که به هم می‌رسیم و زبان انتقادمان باز می‌شود، می‌گوییم: می‌بینی چه ملتی شدیم؟ کاش به اندازه سهم خودمان از این اما و اگرها بکاهیم و فکر کنیم شاید کسی که دست جلوی ما دراز کرده، واقعا نیازمند است. فکر کنیم که نیکی کردن به دیگران می‌تواند نشانه بزرگی ما باشد.فکر کنیم که چرا تا دیروز ذهنمان، دیوار اتاقمان، روی نگاهمان و ورد زبانمان این بود که تو نیکی می‌کن و در دجله انداز... اما امروز: نیکی که از حد بگذرد.....

صولت فروتن ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها