این دو اتفاق پرونده جمیله را خاص و مورد توجه مطبوعات قرار داد. این زن در خانوادهای اهل جنوب زندگی میکرد و بعد به اتفاق شوهرش به تهران مهاجرت کرده است.
پرونده اتهامی جمیله با پیدا شدن جسد خواهرش در یک مسافرخانه در دستور کار قرار گرفت و سرانجام به بازداشت جمیله ختم شد.
نماینده دادستان تهران در مورد چگونگی این قتل میگوید: مدیر مسافرخانه به پلیس خبر داد که جسد زنی جوان به نام هما را در یکی از اتاقهایش پیدا کرده است.
او در بازجوییها گفته که این زن چند روزی بود که همراه دختر یک سالهاش میآمد و شب را در مسافرخانه میگذراند.
او میگفت کسی را ندارد و دنبال کار میگردد. من هم قبول کردم به او اتاقی کرایه بدهم. تا اینکه روز حادثه یک زن و مرد آمدند و به اتاقش رفتند، بعد با عجله از اتاق خارج شدند و وقتی من بالا رفتم و صدای گریه کودک را شنیدم متوجه شدم هما کشته شده است.نماینده دادستان تهران میگوید: تحقیقات زیادی در این خصوص انجام شد و ما متوجه شدیم که هما کسانی را در تهران داشته اما در یک مسافرخانه زندگی میکرده است.
بعد از اینکه تلفن همراه این زن مورد بررسی قرار گرفت متوجه شدیم که آخرین تماسی که او داشته از سوی خواهرش بوده و با پیگیری این تماس توانستیم جمیله را پیدا کنیم و متوجه شدیم که او عامل قتل خواهرش است.
این زن به بهانه اینکه قصد داشته از ناموسش دفاع کند به مسافرخانهای رفته که خواهرش در آنجا زندگی میکرده و چون نتوانسته او را قانع کند به خانه برگردد، دست به قتل زده است.او میگوید: جمیله اعتراف کرده که چاقو را به سینه خواهرش فرو کرده و در مقابل کودک یک ساله، مادر او را به قتل رسانده است. این زن با اینکه خودش چند فرزند دارد، اما با قساوت تمام دست به این قتل زده است. بررسیهای ما نشان میدهد هما به خاطر شرایط خانوادگی که داشته نمیخواسته دیگر در خانه خواهرانش زندگی کند. شوهر این زن او را ترک کرده و هما و دخترش تنها بودند.
آبروی خانوادهام در خطر بود
دیدگاهی که پدر هما در مورد این قتل دارد همان چیزی است که به خاطرش جمیله دست به قتل زده است.جمیله در مورد قتل خواهرش، صحبت میکند و جزئیات آن را توضیح میدهد.
چند سال از هما بزرگتر بودی؟
هما آخرین فرزند خانواده بود. زمانی که کشته شد 19 سالش بود. من چند فرزند دارم و از او خیلی بزرگترم.
چرا خواهرت را کشتی؟
من و خواهرم خیلی همدیگر را دوست داشتیم. من خواهر بزرگ او بودم و مثل مادرش بودم. خیلی کمکش میکردم و سعی میکردم که در زندگی آرامش داشته باشد، اما او آرامش را از زندگی ما گرفته بود. نمیدانم چرا این کار را کردم. در آن لحظه از خود بیخود شده بودم.
اما این دلیل مناسبی نیست. مگر میشود هر کس دست به قتل بزند و مدعی شود که از خود بیخود شده است؟
مدتی بود که دنبال او میگشتیم و نمیتوانستیم پیدایش کنیم. وقتی دیدمش دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.
با او چه مشکلی داشتی؟
آبروی ما را برده بود، این دومین بار بود که از خانه فرار میکرد و ما دیگر نمیتوانستیم این بیآبرویی را تحمل کنیم، این وضعیت غیرممکن بود. اگر من او را نمیکشتم کس دیگری این کار را میکرد.
بار اولی که هما فرار کرد کی بود و چرا این کار را کرد؟
بار اول وقتی فرار کرد که یک نوجوان بود. حدودا 16 سالش بود که فرار کرد . ما خیلی دنبالش گشتیم و فکر میکردیم اتفاقی برایش افتاده است، اما یک روز برگشت و گفت که با مردی ازدواج کرده و او را به ما معرفی کرد.
وقتی با شوهر هما روبهرو شدید چه کردید؟
واکنش خاصی نداشتیم، البته این یک بحران برای زندگی خانواده ما بود، چون اینجور رفتارها یک بیآبرویی محسوب میشود. من چند خواهر و برادر دارم و همه ما با آبرو زندگی کردیم نمیدانم چرا هما اینطور بود.
منظورت این است که شوهر هما را پذیرفتید؟
بله ما جلسه گذاشتیم نمیتوانستیم کاری بکنیم این برای ما بیآبرویی بود، برای اینکه او در خانواده بماند شوهرش را پذیرفتیم. حتی با کمک هم برایش یک خانه اجاره کردیم و کرایه آن را خودمان میدادیم.
چه شد که هما و شوهرش از هم جدا شدند؟
یک سال بعد از ازدواجشان آنها صاحب یک دختر شدند. ما فکر میکردیم که زندگیشان خوب است. هما از شوهرش شکایت نمیکرد و همیشه همه چیز را عادی نشان میداد. دختر هما چند ماهه بود که یک روز به خانه ما آمد و گفت که شوهرش او را ترک کرده. گفت که نمیداند شوهرش کجاست.
شما دنبالش نرفتید؟
جاهایی که فکر میکردیم شوهر هما رفته باشد گشتیم، اما پیدایش نکردیم. آخر از طریق یکی از اقوامش به ما خبر داد که دیگر هما را نمیخواهد و دوست ندارد با او زندگی کند.
بعد از این که شوهر هما رفت او چه کرد؟
خانه را تحویل داد و در خانه ما یا یکی دیگر از خواهرانم زندگی میکرد. چند وقتی خانه ما بود و مدتی در خانه خواهر دیگر. پدر و مادرم با یکی از برادرانم زندگی میکردند و آنجا نمیرفت. چند ماهی اینطور گذشت.
شما برای هما سختگیری میکردید؟
نه اصلا. ما سعی میکردیم راحت باشد اما خودش راحت نبود و میگفت که دوست ندارد با ما زندگی کند. به هر حال خودش را سر بار ما احساس میکرد.
کی فرار کرد؟
یک روز صبح بیدار شدم و دیدم نه خودش هست نه دخترش. او بچه را برداشته و رفته بود. هر چه تلفن کردم جواب نداد.
کی توانستی با او صحبت کنی؟
یک روز قبل از قتل بود. با او تماس گرفتم و گفتم اگر میخواهی خودت تنها باشی اشکالی ندارد، بگذار برایت پول بیاورم. از حرفهایش فهمیدم که در یک مسافرخانه زندگی میکند.
چرا شب اولی که فهمیدی خواهرت کجاست سراغش نرفتی؟
آن شب رفتم. با شوهرم به آنجا رفتیم. مدیر مسافرخانه گفت بیرون رفته اما احتمال دارد برگردد. گفتم برایش پول آوردهام گفت که پیغام ما را میرساند.
دوباره به دیدن خواهرت رفتی، تعریف کن چه اتفاقی افتاد؟
اینبار با شوهرخواهرم رفتم. چون شوهرم کار تازهای پیدا کرده بود و نمیتوانست سر کار نرود. وقتی با شوهرخواهرم به آن مسافرخانه رفتم، قبل از اینکه وارد اتاق خواهرم شویم چاقویی از شوهرخواهرم گرفتم و به او گفتم که در مورد چاقو با هما صحبت نکند. آن را در لباسم جاسازی کردم.
وقتی هما را دیدی چه کردی؟
وارد اتاقش شدم بچهاش خوابیده بود، با هما صحبت کردیم و گفتم به خانه برگردد، گفتم نمیتوانیم این بیآبرویی را تحمل کنیم. او هم اصرار میکرد که برنمیگردد و میخواهد مستقل باشد. گفتم به فساد کشیده میشوی. قبول نکرد و خلاصه اینکه کاری که نباید میشد، شد.
چطور هما را کشتی؟
وقتی که متوجه شدم اصرارهایم بیفایده است و او دیگر به خانه برنمیگردد چاقو را درآوردم و یک ضربه به او زدم.
اما جای چند ضربه روی بدن او بود؟
تا جایی که یادم میآید یک ضربه زدم. شوهرخواهرم هم چاقو نداشت و همراه من آمد. به همین خاطر اگر ضربه دیگری هم وارد شده من زدهام، اما به درستی یادم نمیآید و فقط یک ضربه را به یاد دارم.
وقتی خواهرت را کشتی چه حسی داشتی؟
خیلی ناراحت بودم و ساعتها در خانه گریه کردم. حالم خیلی بد بود. تا چند روز نمیتوانستم چیزی بخورم. با اینکه خانوادهام از من حمایت میکردند و شکایتی نداشتند، اما خودم بشدت عذاب وجدان دارم.
فکر میکنی چه مجازاتی برای تو در نظر گرفته شود؟
نمیدانم اما امیدوارم این مجازات باعث نشود که بچههایم هم مجازات شوند، آنها گناهی ندارند. من خطا کردم آنها نباید تاوانش را پس دهند. البته متعهد شدم دیه بپردازم و آن را به دختر هما خواهم داد.
علیرضا رحیمی نژاد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان