در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
ابتدا برایمان از 3 نقشی که در سریالهای ساختمان 85 (مهدی فخیمزاده)، ستایش (سعید سلطانی) و عکاسخانه (فرزین مهدیپور) داشتید، بگویید؛ سریالهایی که موضوعات مختلفی هم داشتند و شما در آنها نقشهای متفاوتی را اجرا کردید.
اجازه بدهید ابتدا به این مورد اشاره کنم که برخی از افراد که نام خود را بازیگر میگذارند برایشان فرقی نمیکند چه نقشی را بازی میکنند و اگر زمانی یک نمای بسته (کلوزآپ) از بازی آنها در یک کار را بردارید و به یک کلوزآپ دیگر در یک بازی دیگر بچسبانید، هیچ تفاوتی در بازی آنان دیده نخواهد شد. قرار است فقط بازی کنند، اما به نظر من این روش بازیگری نیست، بلکه اجرای یک نقش بدون خلاقیت است. اینگونه افراد به روشهای دیگری غیر از خلاقیت متکی هستند. بازیگر باید خلاقیت خود را با هدایت کارگردان و فیلمنامه تطبیق دهد. این که میگویم خلاقیت خود بازیگر خیلی مهم است، چون اوست که باید نقش را حتی بهتر و بیشتر از کارگردان و نویسنده بشناسد. درست است که بازیگر تحت رهبری کارگردان و متن کار میکند، اما مهم است که به عنوان بازیگر چنانچه احساس کنید کلمهای نباید از دهان شما بیرون بیاید با مشورت کارگردان و نویسنده، خطمشی بازی خود را تغییر دهید.
این اتفاق یعنی خلاقیت در بازیگری، در کدامیک از 3 نقش یادشده، بیشتر رخ داده است؟
به عنوان نمونه در سریال ستایش که من نقش غلامی را ـ که مرد معتادی بود ـ بازی میکردم، با توجه به این که او را بعد از بیرونآمدن از زندان هم میبینیم، من با کارگردان صحبت کردم تا غلامی بعد از آزادشدن از زندان، اعتیادش را ترک کرده باشد. این اتفاق باعث شد نقش از حالت یکنواختی بیرون بیاید و نویسنده کار هم از این تغییر رضایت داشت.
البته در پاسخ به این که گفتید کمتر بازیگری میتواند چنین نقشی را متفاوت بازی کند، باید بگویم که ممکن بود بازیگر دیگری نقش غلامی را به شکل دیگری ارائه دهد؟
قطعا چنین است، اما من مهدی میامی با ویژگیهای شخصیتی و تجربههای گذشتهام در این عرصه، نقش را چنین ارائه دادم. ولی این را میدانم که بازیگری ماندگار میشود که به خلاقیتهای خودش متکی باشد و هر کاری که انجام میدهد برای او تازگی تجربه اول را داشته باشد و برای آموختن بیشتر در این عرصه تلاش کند.
یعنی همیشه این حس را دارید که برای بار اول است مقابل دوربین نقش بازی میکنید؟
ابتدا به این نکته اشاره کنم که بهترین زمان برای بازیگران دوره جوانی آنهاست، وقتی که تئاترهای دانشجویی کار میکنند، اما وقتی پا به سن میگذارند محافظهکار میشوند. از این که مبادا مخاطب آنان را نپسندد یا به شهرت آنان لطمه بخورد ترس دارند، اما زمانی که هنوز معروف نشدهاند به هر دری میزنند تا خلاقیت خود را بروز دهند و از هیچ چیز نمیترسند. یادم هست زمان دانشجویی نمایشی به نام ارباب پونتید و نوکرش ماتی نوشته برتولت برشت را بازی میکردم و همچنان حس آن نقش در هر بازی به سراغ من میآید و هیچوقت گول شهرت را نخوردم. هرچند الان هم بازیگری معروف اما گمنام هستم، اما سعی میکنم همیشه دانشجو باشم و با هر نقشآفرینی به بلوغ برسم.
از ساختمان 85 بگویید و نقش اکبر رسولی که نقش منفی یا خاکستری به حساب میآید.
میامی: بهترین زمان برای بازیگران دوره جوانی آنهاست، وقتی که تئاترهای دانشجویی کار میکنند؛ اما وقتی پا به سن میگذارند محافظهکار میشوند
به نظرم بیشتر خاکستری بود. من غلامی را هم آدم منفی نمیبینم. او آدمی بود که برای نجات خودش دست به هر کاری میزد. درست است که جزو منفورترین آدمهای سریال بود، اما اگر من به عنوان بازیگر نقش غلامی را منفی ببینم، نمیتوانم آن را بازی کنم. نکته جالب در سریال ساختمان 85 این بود که آقای فخیمزاده با ظرافت کامل یک مساله پلیسی را در فضایی غیر پلیسی به نمایش گذاشت. ما در این سریال پلیس را نمیدیدیم. به بهانه یک قتل که سالها پیش اتفاق افتاده بود، هویت آدمهای آن آپارتمان و در واقع آدمهای جامعه نشان داده شد. اکبر رسولی نیز نماینده یکی از آدمهای جامعه است که منافع خودش را مد نظر دارد.
سریال عکاسخانه و آشنایی با فرزین مهدیپور چگونه پیش آمد؟
راستش ابتدا من را برای نقش دیگری غیر از آنچه در عکاسخانه میبینید دعوت کرده بودند، ابتدا با کارگردان درباره نقش یک مطرب صحبت کردم، اما بعد به نقش غلامی رسیدیم.
با کارگردان عکاسخانه چگونه آشنا شدید؟
جلسه اول که با کارگردان صحبت کردم متوجه شدم که او تمام کارهای من را از ابتدای دوران دانشجویی و حتی اولین تئاترهای من را دیده و کاملا با بازی من آشناست. یادم هست در زمان جنگ ایران و عراق هنگام بمباران نمایشی به نام «استقبال» را در برج آزادی به کارگردانی صادق هاتفی اجرا میکردیم. برج آزادی آن زمان تنها مکانی بود که پناهگاه داشت و فرصت اجرای نمایش را به ما میداد. فرزین مهدیپور از این نمایش و حتی دیگر نمایشهای من خبر داشت و کارنامه بازیگری من را دنبال کرده بود به همین خاطر تصمیم گرفتم فرصت بازی در سریال کسی که خوب بازیهای من را میشناسد از دست ندهم.
به نظر شما عکاسخانه را میتوان جزو چه نوع سریالهایی به شمار آورد؟
سریال عکاسخانه نوعی درام تاریخی است. درس عبرتهایی دارد که در تاریخ به جای مانده و ما آنها را مرور میکنیم.
و اما این نقشی که ما از شما در عکاسخانه میبینیم با نقش آن مطرب (غلامی) چه تفاوتهایی دارد؟
در عکاسخانه نقش پدر قهرمان قصه را بازی میکنم که مقابل خان میایستد و از طرف دیگر در زندگیاش دوگانگی پیش میآید. رابطه عشق و محبت میان او و 2 فرزندش در شرایطی که آنان را بدون مادر بزرگ کرده است و خود آرام و قرار ندارد. او تلاش میکند از خان انتقام بگیرد، دست پیشخوان را قطع میکند و از تهران فرار میکند و آواره میشود و دیگر قدرت حمایت از فرزندانش را ندارد و این ویژگیها از او پدری قهرمان میسازد.
سوال پایانی این که اکنون همزمان در سینما 2 فیلم راه آبی ابریشم و خاک و آتش را هم دارید؛ 2 کار متفاوت به لحاظ موضوع ساختار و نقشی که در آنها دارید. کمی درباره این نقشها توضیح دهید؟
برای من مایه مباهات است که در فیلم محمد بزرگنیا (راه آبی ابریشم) حضور دارم. در فیلم قبلی ایشان ـ جایی برای زندگی ـ هم بازی داشتم. در قصه راه آبی ابریشم که 2 کشتی قرار است کالایی را به چین ببرند، نقش یکی از دستیاران ناخدای کشتی را دارم.
نوع زندگی مردم در قرن چهارم و این که آنها آدمهای پرتحرکی بودند و دیالوگهای کلاسیک در عین حال امروزی از ویژگیهای این فیلم بود. فیلم خاک و آتش هم درباره شخصیتی به نام «جیاند» (فریبرز عربنیا) است که یکی از شخصیتهای قدرتمند سیستان و بلوچستان بوده که بر ضد انگلیس و قوای آنها در زمان حمله به ایران مقاومت میکند. جالب است که من تا قبل از بازی در این فیلم این شخصیت را نمیشناختم. من و تعدادی دیگر از بازیگران نقش یاران جیاند را بازی میکنیم؛ شخصیتهایی میهنپرست که برای وطن از جانشان هم دریغ نمیکنند.
مریم درستانی / جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان